- 75
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 31 تا 35 سوره حج
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 31 تا 35 سوره حج"
تعظیم شعائرالهی مستوجب خیر دنیا وآخرت
بیان برخی از مصادیق قول زور
بیان قرآن درباره تعظیم یا هتک حرمت شعائرالهی
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
ذلِکَ وَمَن یُعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللَّهِ فَهُوَ خَیْرٌ لَّهُ عِندَ رَبِّهِ وَأُحِلَّتْ لَکُمُ الْأَنْعَامُ إِلَّا مَا یُتْلَی عَلَیْکُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ ﴿30﴾ حُنَفَاءَ لِلَّهِ غَیْرَ مُشْرِکِینَ بِهِ وَمَن یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَکَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّیْرُ أَوْ تَهْوِی بِهِ الرِّیحُ فِی مَکَانٍ سَحیقٍ ﴿31﴾ ذلِکَ وَمَن یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَی الْقُلُوبِ ﴿32﴾ لَکُمْ فِیهَا مَنَافِعُ إِلَی أَجَلٍ مُسَمّی ثُمَّ مَحِلُّهَا إِلَی الْبَیْتِ الْعَتِیقِ ﴿33﴾ وَلِکُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنا مَنسَکاً لِیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَی مَا رَزَقَهُمْ مِن بَهِیمَةِ الْأَنْعَامِ فَإِلهُکُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ ﴿34﴾ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَالصَّابِرِینَ عَلَی مَا أَصَابَهُمْ وَالْمُقِیمِی الصَّلاَةِ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ ﴿35﴾
تعظیم شعائرالهی مستوجب خیر دنیا وآخرت
بعد از بیان بخشی از احکام حج فرمود اینها جزء شعائر الهیاند که خدای سبحان برای اینها حرمت قائل شد اینها را محترم شمرد اینها جزء حُرماتاللهاند این مصداق، اصلِ کلّی را بیان فرمود که هر کس حرمتهای الهی را بزرگ بشمارد خیری نصیب او میشود که این خیر عند الله خیر است یعنی هم خیر است و هم ثابت، برخی از امورند که خیرند ولی دوام ندارند فقط خیرِ دنیاییاند برخی از امورند که خیرِ مستمرّند بر اساس آنچه در سورهٴ «نحل» آمده که ﴿مَا عِندَکُمْ یَنفَدُ وَمَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ﴾ چون بزرگداشت حرمتهای الهی خیرِ عند الله است ﴿وَمَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ﴾ خواهد بود پس این خیر، خیر جاودانه است که هم در دنیا هست و هم در آخرت
بیان برخی از مصادیق قول زور
آنگاه در بخش پایانی آیه سی فرمود: ﴿فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ﴾ که مصادیقش گذشت. در بعضی از روایات رجس بر شطرنج تطبیق شده است، قولِ زور بر غِنا تطبیق شده است در بعضی از نصوص دارد که اگر کسی در مجلس غنایِ مُحرَّم نشسته است آوازهخوانی آن غنای محرّم را اجرا کرد مستمع به او گفت «أحسنت» این «أحسنت» او قولِ زور است از بس این گناه پلید است خب، البته مراتب و درکات این گناهان هم یکسان نیست.
بیان قرآن درباره تعظیم یا هتک حرمت شعائرالهی
بعد از اینکه احکام الهی را بیان فرمود عدّهای هتک حرمت میکنند عدّهای تعظیمِ حرمت و تعظیم شعائر آنهایی که تعظیم شعائر میکنند در چند بخش از آنها به نیکی یاد کرد یکی اینکه در آیهٴ سی فرمود: ﴿وَمَن یُعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللَّهِ فَهُوَ خَیْرٌ لَّهُ﴾ در آیهٴ 32 هم فرمود: ﴿وَمَن یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَی الْقُلُوبِ﴾ بعد در پایان در آیهٴ 35 هم به عدّهای بشارت داد. این گروهی که تعظیمِ حُرُمات الهی میکنند طبق آیهٴ سی، شعائر الهی را تعظیم میکنند طبق آیهٴ 32 که بعد خواهد آمد اینها جزء ﴿حُنَفَاءَ لِلَّهِ﴾ هستند که اینها در مسیرند و تلاش و کوشششان این است که حنیفانه حرکت کنند نه جنیفانه. تمام سعیشان این است که از وسط جادّه بیرون نروند اما کسانی که هتک حرمات الهی دامنگیر آنها شده آنها مشرکند شرک میورزند حالا یا شرکِ اعتقادی یا شرکِ عملی. ﴿حُنَفَاءَ لِلَّهِ﴾، ﴿غَیْرَ مُشْرِکِینَ﴾اند اما هتّاکان حرمتهای الهی شرک میورزند اگر نسبت به اصل دین هتک کردند که شرکِ اعتقادی است، نسبت به برخی از اعمال دین، وظایف دین و مناسک دین هتکِ عملی کردند و نه اعتقادی این شرکِ عملی است. فرمود: ﴿وَمَن یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَکَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّیْرُ أَوْ تَهْوِی بِهِ الرِّیحُ فِی مَکَانٍ سَحیقٍ﴾ که در بحث دیروز گذشت.
تشریح مفاهیم و مصادیق هبوط و سقوط
گاهی تعبیر قرآن کریم این است که خدای سبحان انسان را در اَحسن تقویم آفرید ﴿لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ﴾ بعد ﴿ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ﴾ اگر بر اساس توحیدِ فطری حرکت کرد میشود ﴿أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ﴾، اگر ارتداد و نفاق و کفر ـ معاذ الله ـ دامنگیرش شد میشود ﴿أَسْفَلَ سَافِلِینَ﴾ اینجا که فرمود: ﴿وَمَن یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَکَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّماءِ﴾ همان بخش ﴿أَسْفَلَ سَافِلِینَ﴾ است آنها که ﴿حُنَفَاءَ لِلَّهِ﴾ بودند بر اساس همان بخش ﴿أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ﴾ است، اگر حَنیفاً لله بود که همان ﴿أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ﴾ را حفظ کرد، اگر جَنیفاً و مشرکاً بود که ﴿فَکَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّماءِ﴾، میشود ﴿أَسْفَلَ سَافِلِینَ﴾ اینکه فرمود پایین میآید و سقوط میکند هر گناهی هم همین طور است ولی برخی از هبوطها نظیر نزول، هبوط به نحو تجلّی است نه به نحو تجافی، وجود مبارک حضرت آدم هم هبوط کرده به زمین و وجود نحس ابلیس هم هبوط کرده به زمین، هبوطِ حضرت آدم به نحو تجلّی بود اینجا آمد نبوّت، شریعت، وحی الهی و دینِ خدا نصیبش شد این هبوطِ متجلّیانه است که وحی و نبوّت و شریعت نصیب میشود اما هبوطِ شیطان خدا به او فرمود: ﴿فَاهْبِطْ﴾ اینجا جای تکبّر و گناه نیست برو پایین این هبوطِ تجافی است آنجا را که بود از دست داد و اینجا هم که آمد گرفتار شد ﴿لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنکَ وَمِمَّن تَبِعَکَ مِنْهُمْ أَجْمَعِینَ﴾ بنابراین نظیر نزول است نزول گاهی به نحو تجافی است گاهی به نحو تجلّی آن طوری که قرآن نزول کرده یعنی تجلّی کرده هبوطِ آدم از این سنخ است این طور نیست که آن علمِ اسماء را فراموش کرده باشد یا معلّم اسماء بودن را از دست داده باشد الیوم هم انسانِ کامل معلّم اسماء است، عالِم به اسمای الهی است این مقام را داراست و در زمین به سر میبرد تا بشر بتواند از او استفاده کند. خب، پس انسان یا به همان ﴿أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ﴾ میماند کسی است که ﴿حُنَفَاءَ لِلَّهِ﴾ باشد یا به ﴿أَسْفَلَ سَافِلِینَ﴾ میرسد که ﴿مَن یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَکَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّماءِ﴾ حالا اینکه سقوط میکند یا لاشههایش را در همان فضا لاشخورها و کرکسها میربایند یا تندباد او را به مکان دور پَرت میکند که آن مَسحوق و بَعید و پودر میشود
تعظیم شعائرالهی برخاسته از تقوای قلوب
باز دوباره نسبت به تعظیم شعائر الهی فرمود خلاصه اینکه ﴿وَمَن یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ﴾ بر اساس اعتقاد، بر اساس عمل شعائر الهی را بزرگ بشمارد این کار از تقوای قلوب است. چندتا مضاف ملاحظه میفرمایید در این عبارتها حذف شده ﴿وَمَن یُعَظِّمْ شَعَائِرَ﴾ خدا را، ﴿فَإِنَّهَا﴾ گرچه ضمیر به ﴿شَعَائِرَ﴾ برمیگردد، شعائر از تقوای خدا نیست تعظیمِ شعائر خدا از افعالِ مردانی است که دارای ﴿تَقْوَی الْقُلُوبِ﴾اند خیلی از این مضافها حذف شده است برای اینکه هم موجَز باشد و هم پیام را میرساند. آنچه را که خدا به عنوان علامت قرار داده گرچه همهٴ احکام الهی از یک نظر میتواند علامت باشد اما در جریانهای عمومی، در کنگرههای عمومی مثل حج و عُمره اینها جزء علامتهای الهی و اسلامی است ﴿وَمَن یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا﴾ یعنی «فإنّ» تعظیمِ شعائر خدا از افعال مردانی است که دارای ﴿تَقْوَی الْقُلُوبِ﴾اند. خب تقوا اصولاً وصفی است نفسانی این وصف گاهی مَلکه است، گاهی حال است و گاهی بالاتر از مَلکه به منزلهٴ فصل مقوِّم مردان باتقواست اگر قلب متّقی بود اعمالِ صالح از چنین انسانی صادر میشود در حقیقت تقوای قلب است که عمل را سامان میبخشد قلب است که اعمال را هدایت میکند، اگر قلب نباشد عمل بیروح است یا منافقانه است یا عادت است یا نفاق، وقتی عمل اثر دارد که نه عادت باشد نه نفاق ﴿فَإِنَّهَا مِن تَقْوَی الْقُلُوبِ﴾
آثار اخروی و برکات قربانی در حج
بعد دربارهٴ این شترها و گوسفندها و گاوها و اینها که جزء قربانیها هستند و ضَحایایی هستند که مَطایای صحنهٴ قیامت میشوند فرمود اُضحیهای که انتخاب میکنید یک حیوانِ فَربه سالمی باشد زیرا همین ضحایا، همین اُضحیهها، مَطایای شما و مَرکبهای شما هستند در قیامت چون در آنجا بعضیها پابرهنهاند بعضی با کفش، بعضیها پیادهاند بعضیها سواره، اینهایی که اهل ضحایای خوباند دارای مرکَبهای خوبی هم هستند در قیامت. خب، فرمود شما این شعائر الهی را گرامی بدارید این شترها و امثال اینها که در صحنهٴ حج قربانی میکنید اینها دو بخش در قرآن کریم از اینها سخن به میان آمده یکی دربارهٴ اصل خلقتِ اینها فرمود اینها حلالاند برکات فراوانی دارند تا زندهاند شما میتوانید از اینها استفاده کنید چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «نحل» قبلاً گذشت که فرمود: ﴿وَالأنْعَامَ خَلَقَهَا لَکُمْ فِیهَا دِفْءٌ وَمَنَافِعُ وَمِنْهَا تَأْکُلُونَ ٭ وَلَکُمْ فِیهَا جَمَالٌ حِینَ تُرِیحُونَ وَحِینَ تَسْرَحُونَ ٭ وَتَحْمِلُ أَثْقَالَکُمْ إِلَی بَلَدٍ لَّمْ تَکُونُوا بَالِغِیهِ﴾ اینها تا زندهاند در خدمت شما هستند. اما در جریان شترهایی که به عنوان هَدْی در سفر حج اعزام میشوند و به همراه برده میشوند اینها در یک مقطع محدودی مال شما هستند در همین آیه محلّ بحث فرمود: ﴿لَکُمْ فِیهَا مَنَافِعُ إِلَی أَجَلٍ مُسَمّی﴾ اینها تا آن زمانی که ما نگفتیم نِمای متّصل و منفصلش برای شماست شیرشان برای شماست، پشمشان برای شماست، بچهای که تولید میکنند برای شماست، حقّ رکوب دارید، حقّ باربری روی اینها دارید همهٴ اینها منافعی است که شما میتوانید از شتر ببرید اما چه موقع ﴿إِلَی أَجَلٍ مُسَمّی﴾ آن اجل مسمّا چه وقت است آن وقتی که دیگر حق ندارید چه موقع است فرمود: ﴿ثُمَّ مَحِلُّهَا إِلَی الْبَیْتِ الْعَتِیقِ﴾ وقتی اینها به کعبه رسیدند دیگر باید قربانی بشوند خب پس در بین راه شما که از راه دور این شترها را به عنوان قربانی به همراه دارید نماهای متّصل و منفصل برای شماست تا آن زمانی که ما بگوییم، آن زمانی که ما میگوییم چه موقع است؟ ﴿إِلَی الْبَیْتِ الْعَتِیقِ﴾ است ﴿ثُمَّ مَحِلُّهَا﴾ که این اسم زمان است نه اسم مکان، مکانش را ﴿إِلَی الْبَیْتِ﴾ معیّن کرده، زمانش را «مَحِل» بیان کرده وقتی به بیتِ عَتیق رسیدید دیگر باید ذبح یا نَحر کنید مستحضرید در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» این بحث قبلاً گذشت که گرچه قرآن کریم تعبیر دارد که «بیت» اما منظور این نیست که این را ببرید کنار کعبه آنجا مسجدالحرام است آنجا جای ذبح و نحر نیست در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» آیهٴ 95 این بحث گذشت که فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَقْتُلُوا الصَّیْدَ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ وَمَن قَتَلَهُ مِنکُم مُتَعَمِّدَاً فَجَزَاءٌ﴾ باید کفّاره بدهد این کفّاره ﴿مِثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ﴾ باید باشد، اگر صیدی کرد حیوانی را کُشت باید مشابه آن و مماثل آن را کفّاره بدهد و اهل خُبرهٴ صاحبنظرِ عادل باید بگوید این مماثل آن است ﴿یَحْکُمُ بِهِ ذَوا عَدْلٍ مِنکُمْ هَدْیاً بَالِغَ الْکَعْبَةِ﴾ نه معنایش این است که بروید کنار کعبه این را بکُشید چون آنجا جای خونریزی نیست یعنی وقتی به حرم رسیدید در محدودهٴ مکّه این را باید نحر یا ذبح کنید حالا بعضی از ضحایا هستند که باید در مِنیٰ ذبح یا نَحر بشوند بعضیها هستند که در همان محدودهٴ مکّه و حرم مثل کفّارات و اینها کافی است. اینکه فرمود: ﴿ثُمَّ مَحِلُّهَا إِلَی الْبَیْتِ الْعَتِیقِ﴾ یعنی وقتی به حرم رسید به مکّه رسید نه یعنی به کعبه رسید خب این شواهد خاصّی او را همراهی میکند. بعد میفرماید
تبیین خطوط و اصول کلی دین و شریعت
این بیت از دیرزمان معبَد بود، مُحترم بود و در همهٴ ملل و نِحَل که انبیای ابراهیمی(علیهم السلام) اینها را آوردند محترم بود ما یک اسلام داریم که اول و آخر، آخر و اوّلش یکی است ﴿إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الْإِسْلاَمُ﴾ دینِ به معنای اسلام تَثنیه ندارد فضلاً از جمع نمیشود گفت ادیان چون بیش از یکی نیست که این مربوط به خطوط کلی اصول دین است و خطوط کلی فقه و خطوط کلی اخلاق و خطوط کلی حقوق و امثال ذلک است یعنی در همهٴ مِلل و نِحلی که انبیا آوردند یکی است. این بخش است که هر پیامبری نسبت به پیامبر دیگر ﴿مُصَدِّقاً لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ﴾ دارد قبلی میتواند ﴿مُبَشِّرَاً بِرَسُولٍ﴾ بگوید، بعدی میگوید ﴿مُصَدِّقاً لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ﴾ اما بخشی مربوط به شریعت و منهاج است که مثلاً فلان ملّت چند رکعت نماز بخوانند به کدام سَمت، چند روز روزه بگیرند و در کدام ماه، اینها طبق مصلحتهای الهی در هر عصر و مصری فرق میکند اینجاست که فرمود: ﴿لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجاً﴾ این بخش، بخش ناسخ و منسوخ است نه بخش تصدیق، آن بخش اسلام بخش تصدیق است که یک اصول ثابتی است و یک اصول متغیّر، برابر اصول متغیّر فرمود: ﴿وَلِکُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنا مَنسَکاً﴾ چگونه عبادت بکنند چند روز عبادت بکنند در کدام زمان و زمین عبادت بکنند، برای هر ملّتی برابر مصلحت الهی فرق است لکن اصلِ این مسائل که خدای سبحان به زبان انبیا(علیهم السلام) بیان کرده میشود جزء شعائر الهی در هر ملّتی باید شعائر خودشان را در آن عصر که مطابق با حجّت آن عصر است تعظیم بکنند و هتک حرمت در هر عصری آن خطر را دارد که ﴿فَکَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّماءِ﴾،
مفاهیم و مراتب تسبیح و ذکر اسماء الهی
﴿وَلِکُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنا مَنسَکاً﴾ چرا این کار را میکنیم؟ برای اینکه تا نام خدا را اینها احیا کنند مستحضرید که قرآن کریم گاهی ذکر نعمت را مطرح میکند، گاهی ذکر مُنعِم را طرح میکند همچنین گاهی ذکر اسم خدا را طرح میکند گاهی خود خدا را طرح میکند، گاهی تسبیح اسمِ خدا را طرح میکند، گاهی تسبیح خود خدا را طرح میکند، گاهی ﴿سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ﴾ را میگویند گاهی ﴿سَبِّحْ اسْمَ رَبِّکَ﴾ نیست ﴿یُسَبِّحُ لِلَّهِ﴾ است و مانند آن، گاهی ﴿اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ﴾ است گاهی ﴿فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ﴾ است پس ذکرالنِعمه و ذکرالمُنعِم، ذکرالله ذکر اسم الله و همچنین عبادتد کردنها و دستورهایی که دو بخش یاد میشود تسبیحِ ﴿سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الأعلیٰ﴾ یا ﴿یُسَبِّحُ لِلَّهِ﴾ اینها مراتبی دارد، درجاتی دارد، ولی به هر حال منظور از اسم در حقیقت در عین حال که این اسمای لفظی محترماند اسمِ الله را کسی نمیتواند بیوضو حتّی ببوسد بلکه باید با وضو باشد با لَبِ طاهر اسم الله را ببوسد این یک حکم فقهی است در فقه اصغر این اسم دلالت دارد بر آن معنا و مفهوم، آن مفهوم دلالت دارد بر مصادیق خارج، آن مصادیق خارج مظهر اسمای الهیاند که الآن ما در فاصلهٴ چهار قدمی هستیم ما با اسماءُ اسماءُ اسماء الله سروکار داریم آن اسمی که اگر کسی او را داشته باشد میشود اسم اعظم با آن مُرده زنده میشود این الفاظ نیست (یک) این مفاهیم نیست (دو)، کسی یک مفهوم ذهنی داشته باشد بتواند مُرده زنده کند آن اسمایی که شما میبینید در دعای کمیل هست در دعای سمات هست در دعاهای ندبه هست «و بأسمائک الّتی ملأت أرکان کلّ شیء» آن اسمی که آسمان و زمین را پُر کرده و در برگرفته یا آن اسمی که با آن اسم وجود موسای کلیم در طور با تو مناجات کرد یا آن اسمی که وجود مبارک عیسی با آن اسم مُردهها را زنده کرده اینها اسماء الله است اینها را ذات اقدس الهی یاد حضرت ابراهیم یعنی انسانِ کامل داد و وجود مبارک انسانِ کامل که الیوم وجود مبارک ولیّ عصر است معلّم ملائک شدند اینها را یاد ملائکه دادند ملائکه هم که مدبّرات عالَماند با این اسما دارند عالَم را اداره میکنند و الیوم هم وجود مبارک حضرت معلّم همهٴ فرشتههاست در تعلیم این اسما که «ملأت أرکان کلّ شیء» طور اگر هست این است، احیای موتا اگر هست این است. خب، فرمود این کار را کردیم ﴿لِیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَی مَا رَزَقَهُمْ مِن بَهِیمَةِ الْأَنْعَامِ﴾ اینها این اسما را باید بگویند البته، اینها طریق است دیگر از همین راه به جایی میرسند دیگر اول احترام این اسماست بعد درکِ معانی اسماست بعد رسیدن به آن مصادیق است بعد به آن معلّم اسما رسیدن است
تشرّف به ضیافت الهی درا عیاد اسلامی
﴿لِیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَی مَا رَزَقَهُمْ مِن بَهِیمَةِ الْأَنْعَامِ﴾ هم میبینید این تکبیراتی که بعد از نمازها گفته میشود پانزده نماز کسی که در مِناست یا ده نماز برای کسی که در سایر بلاد است «الحمد لله علی ما رزقنا من بهیمة الأنعام» و مانند آن، این را حمد میکنند برای اینکه این در حقیقت جزء برنامههای عید است وقتی کسی از عبادت و از لقای پروردگار فراغت پیدا کرد برای او عید است ما دوتا عید داریم و هر دو عید بعد از شرکت در مهمانی خدای سبحان است اگر کسی توفیقی یافت جزء ضیوفالرحمان شد مهمان خدا شد خب البته عید است برای او دیگر ما دیگر در اسلام غیر از غدیر و جمعه که برنامههای رسمی داریم غیر از این بیش از دو عید که نخواهیم داشت و نداریم عید فطرت و عید اضحیٰ، در عید فطر به مهمانی خدا رفتیم برای اینکه ماه مبارک رمضان شهرالله است و ضیوفالرحمان در آنجا پذیرایی میشوند در عید قربان هم مناسک انجام شده است برای اینکه کسانی که صحنهٴ حج را پشت سر میگذارند جزء ضیوفالرحماناند اینها که مهمانی خدا را و ضیافت الهی را درک کردهاند بهترین عید است برای آنها،
رسالت واقعی انسان در تمسّک به حبل الله و ذکرالهی
حالا بعضیها اسم الله را ذکر میکنند بعضی خود الله را ذکر میکنند در هدایت هم همین طور است در اعتصام هم همین طور است هم «من یعتصم بحبل الله» داریم، هم ﴿مَن یَعْتَصِم بِاللّهِ﴾ داریم خود حبل الله به چه کسی معتصم است اهل بیتی که معادل حبل اللهاند به چه کسی معتصماند حالا میرسیم در روایت بعدی که از وجود مبارک ابیابراهیم امام کاظم(سلام الله علیه) رسیده است که [از پدر بزرگوارشان نقل کردند] این ﴿بَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ﴾ نَزَلت فینا خاصّه» تنها برای ماست، خب تنها برای ماست یعنی آن قلّهاش برای ماست دیگر وگرنه شاگردان اینها که بهرهای دارند که خب، در بخشی از آیات دارد ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ﴾ در بخش دیگر دارد که ﴿وَمَن یَعْتَصِم بِاللّهِ﴾ خب آن مُعتصِم بالله چه کسی است؟ خود حبل الله است و کسی که قَرین حبل الله است حبل الله که دیگر به حبل الله دیگر متّصل نیست او به الله متّصل است اهل بیت که دیگر به غیر خدا معتصم نیستند که اهل بیت که معادل حبل اللهاند به الله معتصماند دیگر، بنابراین مصداق کامل اینها معلوم است که چه کسانی هستند و کسانی که با اسم خدا مأنوساند یک مرحله، کسانی که با خود خدای سبحان آن مقامی که خود اینها میتوانند با او ارتباط بکنند مقام دیگر است. فرمود: ﴿لِیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَی مَا رَزَقَهُمْ مِن بَهِیمَةِ الْأَنْعَامِ﴾ لذا گاهی قوس صعود دارد گاهی قوس نزول دارد، گاهی سبب را بر مسبَّب تَفریع میکند به تعبیر سیدناالاستاد، گاهی مسبَّب را بر سبب، گاهی میفرماید: ﴿فَإِلهُکُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ﴾ که تفریع سبب است بر مسبّب، گاهی میفرماید: ﴿فَلَهُ أَسْلِمُوا﴾ که تفریعِ مسبّب است بر سبب این تفریعِ توحید بر گذشته، تفریع سبب است بر مسبَّب نتیجه است بر مقدّمات، اصل است بر فرع، اما تفریع ﴿فَلَهُ أَسْلِمُوا﴾ از سنخ تفریع فرع بر اصل است، از سنخ آثار توحیدی است بر خود توحید. فرمود: ﴿فَإِلهُکُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا﴾ چون بیش از یک خدا نیست منقاد او باشید آنها مشکل توحید در الله نداشتند مشکلشان توحید در اله بود میگفتند اله متعدّد است ما آلهه متعدّد داریم وجود مبارک حضرت فرمود اله هم مثل الله بیش از یکی نیست.
پرسش:...
پاسخ: خب بالأخره ذکر نعمت است دیگر آن ذکر نعمت است شکر میکنیم که ما را به این نعمت متنعّم کردی خب، ولی این را در آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ «نحل» نداریم با اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «نحل» فرمود: ﴿وَالْأَنْعَامَ خَلَقَهَا لَکُمْ فِیهَا دِفْءٌ وَمَنَافِعُ وَمِنْهَا تَأْکُلُونَ ٭ وَلَکُمْ فِیهَا جَمَالٌ حِینَ تُرِیحُونَ وَحِینَ تَسْرَحُونَ ٭ وَتَحْمِلُ أَثْقَالَکُمْ إِلَی بَلَدٍ لَّمْ تَکُونُوا بَالِغِیهِ﴾ آنجا با اینکه نعمتهای فراوانی را ذکر میکند دیگر سخن از این نیست که «الحمد لله عَلَی مَا رَزَقَهُمْ مِن بَهِیمَةِ الْأَنْعَامِ» این برای آن است که انسان روز عید شاکرانه به یاد خدای سبحان است با اینکه نعمتهایی که در آیهٴ پنج و شش و هفت سورهٴ مبارکهٴ «نحل» است بیش از نعمتهایی است که در روز عید قربان نصیب زائران و حاجیان میشود.
تبیین اوصاف <مخبتین> در قرآن
خب، فرمود: ﴿فَإِلهُکُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ﴾ مُخبِتین چه کسانی هستند؟ خب چند گروه را نام میبرد که اینها جزء مخبتیناند. اِخبات این است که آدم سر خم بکند تکان نخورد که در بحثهای کتابهای اخلاقی اینچنین معنا کردند که این قدر انسان متواضع و خاضع و تسلیم باشد که اگر پرندهای روی سرِ او نشسته است سرش را تکان ندهد که پرنده پرواز کند این قدر سر به زیر باشد در پیشگاه ذات اقدس الهی این معنای اخبات است. مصادیقی که برای مُخبِتین ذکر شدهاند چند گروهاند ﴿بَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ﴾ مخبتین چند گروهاند چه کسانی هستند؟ یک: ﴿الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ﴾ که این گروه از دیگران برترند همین که نام خدا را میبرند اینها دلشان میتَپد اینها سالک نیستند مجذوباند جَذْبه آن گرایشِ خاص دارد نام الله را که بردند اینها میتپند این معلوم میشود از سنخ لفظ و مفهوم و امثال ذلک نیست دل به نام خدای سبحان آرام میگیرد و بس، اول میتپد کم کم نزدیک میشود سپس آرام میگیرد ﴿بَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ﴾، مخبتین ﴿الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ﴾ یک گروه، گروه دیگر ﴿وَالصَّابِرِینَ عَلَی مَا أَصَابَهُمْ﴾ در مصائب فقط حرفشان ﴿إِنَّا لِلّهِ﴾ است درست است قبل از حدوث حادثه نگراناند و تلاش و کوشش میکنند اما وقتی که حادثه نازل شد راضی به قضای الهیاند ﴿وَالصَّابِرِینَ عَلَی مَا أَصَابَهُمْ﴾، گروه سوم ﴿وَالْمُقِیمِی الصَّلاَةِ﴾ اینها کسانی هستند که نماز را اقامه میکنند بارها به عرضتان رسید که سخن از قرائت نماز نیست، خواندن نماز نیست برای اینکه نماز عمود دین است یک، عمود را نمیخوانند عمود را به پا میدارند اگر قرآن در همهٴ موارد سخن از اقامهٴ نماز دارد برای اینکه فرمود نماز عمود دین است یعنی دین گفته که نماز عمود دین است، ستون را نمیخوانند ستون را اقامه میکنند ﴿وَالْمُقِیمِی الصَّلاَةِ﴾ سه، خب اما غالباً مسئلهٴ اقامهٴ صلات با ایتاء زکات همراه است برای اینکه فواصل آیات روشن بشود و هماهنگ بشود آیات غالباً با جمعِ مذکّر سالم ختم میشد چه اینکه آیات بعدی هم همین طور است نفرمود اینها «مؤتون الزّکاة» فرمود: ﴿وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ﴾ که زکات واجب و زکات مستحب همه را در برمیگیرد علم را هم در برمیگیرد آن روزی که حوزهها رشد میکرد برای اینکه هرگز سخن از این نبود که من درس بگویم حقوق بگیرم، کتاب بنویسم حقوق بگیرم اینها نبود آن روز بود که نجف، نجف شد الآن که به صورت بازاریابی و کسب و کار در آمده وضع هم به این صورت سقوط میکند ـ معاذ الله ـ فرمود خدای سبحان علمی که به شما داد شما با این علم به چشم کالا نگاه نکنید ﴿وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ﴾ تنها سخن از مال نیست علم هست، کمالات دیگر هست، علوم عقلی هست، علوم نقلی هست هر چه را خدای سبحان به بندگان صالح عطا کرده آنها به عنوان عطیّهٴ الهی به دیگران خواهند داد.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
تعظیم شعائرالهی مستوجب خیر دنیا وآخرت
بیان برخی از مصادیق قول زور
بیان قرآن درباره تعظیم یا هتک حرمت شعائرالهی
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
ذلِکَ وَمَن یُعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللَّهِ فَهُوَ خَیْرٌ لَّهُ عِندَ رَبِّهِ وَأُحِلَّتْ لَکُمُ الْأَنْعَامُ إِلَّا مَا یُتْلَی عَلَیْکُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ ﴿30﴾ حُنَفَاءَ لِلَّهِ غَیْرَ مُشْرِکِینَ بِهِ وَمَن یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَکَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّیْرُ أَوْ تَهْوِی بِهِ الرِّیحُ فِی مَکَانٍ سَحیقٍ ﴿31﴾ ذلِکَ وَمَن یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَی الْقُلُوبِ ﴿32﴾ لَکُمْ فِیهَا مَنَافِعُ إِلَی أَجَلٍ مُسَمّی ثُمَّ مَحِلُّهَا إِلَی الْبَیْتِ الْعَتِیقِ ﴿33﴾ وَلِکُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنا مَنسَکاً لِیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَی مَا رَزَقَهُمْ مِن بَهِیمَةِ الْأَنْعَامِ فَإِلهُکُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ ﴿34﴾ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَالصَّابِرِینَ عَلَی مَا أَصَابَهُمْ وَالْمُقِیمِی الصَّلاَةِ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ ﴿35﴾
تعظیم شعائرالهی مستوجب خیر دنیا وآخرت
بعد از بیان بخشی از احکام حج فرمود اینها جزء شعائر الهیاند که خدای سبحان برای اینها حرمت قائل شد اینها را محترم شمرد اینها جزء حُرماتاللهاند این مصداق، اصلِ کلّی را بیان فرمود که هر کس حرمتهای الهی را بزرگ بشمارد خیری نصیب او میشود که این خیر عند الله خیر است یعنی هم خیر است و هم ثابت، برخی از امورند که خیرند ولی دوام ندارند فقط خیرِ دنیاییاند برخی از امورند که خیرِ مستمرّند بر اساس آنچه در سورهٴ «نحل» آمده که ﴿مَا عِندَکُمْ یَنفَدُ وَمَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ﴾ چون بزرگداشت حرمتهای الهی خیرِ عند الله است ﴿وَمَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ﴾ خواهد بود پس این خیر، خیر جاودانه است که هم در دنیا هست و هم در آخرت
بیان برخی از مصادیق قول زور
آنگاه در بخش پایانی آیه سی فرمود: ﴿فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ﴾ که مصادیقش گذشت. در بعضی از روایات رجس بر شطرنج تطبیق شده است، قولِ زور بر غِنا تطبیق شده است در بعضی از نصوص دارد که اگر کسی در مجلس غنایِ مُحرَّم نشسته است آوازهخوانی آن غنای محرّم را اجرا کرد مستمع به او گفت «أحسنت» این «أحسنت» او قولِ زور است از بس این گناه پلید است خب، البته مراتب و درکات این گناهان هم یکسان نیست.
بیان قرآن درباره تعظیم یا هتک حرمت شعائرالهی
بعد از اینکه احکام الهی را بیان فرمود عدّهای هتک حرمت میکنند عدّهای تعظیمِ حرمت و تعظیم شعائر آنهایی که تعظیم شعائر میکنند در چند بخش از آنها به نیکی یاد کرد یکی اینکه در آیهٴ سی فرمود: ﴿وَمَن یُعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللَّهِ فَهُوَ خَیْرٌ لَّهُ﴾ در آیهٴ 32 هم فرمود: ﴿وَمَن یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَی الْقُلُوبِ﴾ بعد در پایان در آیهٴ 35 هم به عدّهای بشارت داد. این گروهی که تعظیمِ حُرُمات الهی میکنند طبق آیهٴ سی، شعائر الهی را تعظیم میکنند طبق آیهٴ 32 که بعد خواهد آمد اینها جزء ﴿حُنَفَاءَ لِلَّهِ﴾ هستند که اینها در مسیرند و تلاش و کوشششان این است که حنیفانه حرکت کنند نه جنیفانه. تمام سعیشان این است که از وسط جادّه بیرون نروند اما کسانی که هتک حرمات الهی دامنگیر آنها شده آنها مشرکند شرک میورزند حالا یا شرکِ اعتقادی یا شرکِ عملی. ﴿حُنَفَاءَ لِلَّهِ﴾، ﴿غَیْرَ مُشْرِکِینَ﴾اند اما هتّاکان حرمتهای الهی شرک میورزند اگر نسبت به اصل دین هتک کردند که شرکِ اعتقادی است، نسبت به برخی از اعمال دین، وظایف دین و مناسک دین هتکِ عملی کردند و نه اعتقادی این شرکِ عملی است. فرمود: ﴿وَمَن یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَکَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّیْرُ أَوْ تَهْوِی بِهِ الرِّیحُ فِی مَکَانٍ سَحیقٍ﴾ که در بحث دیروز گذشت.
تشریح مفاهیم و مصادیق هبوط و سقوط
گاهی تعبیر قرآن کریم این است که خدای سبحان انسان را در اَحسن تقویم آفرید ﴿لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ﴾ بعد ﴿ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ﴾ اگر بر اساس توحیدِ فطری حرکت کرد میشود ﴿أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ﴾، اگر ارتداد و نفاق و کفر ـ معاذ الله ـ دامنگیرش شد میشود ﴿أَسْفَلَ سَافِلِینَ﴾ اینجا که فرمود: ﴿وَمَن یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَکَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّماءِ﴾ همان بخش ﴿أَسْفَلَ سَافِلِینَ﴾ است آنها که ﴿حُنَفَاءَ لِلَّهِ﴾ بودند بر اساس همان بخش ﴿أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ﴾ است، اگر حَنیفاً لله بود که همان ﴿أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ﴾ را حفظ کرد، اگر جَنیفاً و مشرکاً بود که ﴿فَکَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّماءِ﴾، میشود ﴿أَسْفَلَ سَافِلِینَ﴾ اینکه فرمود پایین میآید و سقوط میکند هر گناهی هم همین طور است ولی برخی از هبوطها نظیر نزول، هبوط به نحو تجلّی است نه به نحو تجافی، وجود مبارک حضرت آدم هم هبوط کرده به زمین و وجود نحس ابلیس هم هبوط کرده به زمین، هبوطِ حضرت آدم به نحو تجلّی بود اینجا آمد نبوّت، شریعت، وحی الهی و دینِ خدا نصیبش شد این هبوطِ متجلّیانه است که وحی و نبوّت و شریعت نصیب میشود اما هبوطِ شیطان خدا به او فرمود: ﴿فَاهْبِطْ﴾ اینجا جای تکبّر و گناه نیست برو پایین این هبوطِ تجافی است آنجا را که بود از دست داد و اینجا هم که آمد گرفتار شد ﴿لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنکَ وَمِمَّن تَبِعَکَ مِنْهُمْ أَجْمَعِینَ﴾ بنابراین نظیر نزول است نزول گاهی به نحو تجافی است گاهی به نحو تجلّی آن طوری که قرآن نزول کرده یعنی تجلّی کرده هبوطِ آدم از این سنخ است این طور نیست که آن علمِ اسماء را فراموش کرده باشد یا معلّم اسماء بودن را از دست داده باشد الیوم هم انسانِ کامل معلّم اسماء است، عالِم به اسمای الهی است این مقام را داراست و در زمین به سر میبرد تا بشر بتواند از او استفاده کند. خب، پس انسان یا به همان ﴿أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ﴾ میماند کسی است که ﴿حُنَفَاءَ لِلَّهِ﴾ باشد یا به ﴿أَسْفَلَ سَافِلِینَ﴾ میرسد که ﴿مَن یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَکَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّماءِ﴾ حالا اینکه سقوط میکند یا لاشههایش را در همان فضا لاشخورها و کرکسها میربایند یا تندباد او را به مکان دور پَرت میکند که آن مَسحوق و بَعید و پودر میشود
تعظیم شعائرالهی برخاسته از تقوای قلوب
باز دوباره نسبت به تعظیم شعائر الهی فرمود خلاصه اینکه ﴿وَمَن یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ﴾ بر اساس اعتقاد، بر اساس عمل شعائر الهی را بزرگ بشمارد این کار از تقوای قلوب است. چندتا مضاف ملاحظه میفرمایید در این عبارتها حذف شده ﴿وَمَن یُعَظِّمْ شَعَائِرَ﴾ خدا را، ﴿فَإِنَّهَا﴾ گرچه ضمیر به ﴿شَعَائِرَ﴾ برمیگردد، شعائر از تقوای خدا نیست تعظیمِ شعائر خدا از افعالِ مردانی است که دارای ﴿تَقْوَی الْقُلُوبِ﴾اند خیلی از این مضافها حذف شده است برای اینکه هم موجَز باشد و هم پیام را میرساند. آنچه را که خدا به عنوان علامت قرار داده گرچه همهٴ احکام الهی از یک نظر میتواند علامت باشد اما در جریانهای عمومی، در کنگرههای عمومی مثل حج و عُمره اینها جزء علامتهای الهی و اسلامی است ﴿وَمَن یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا﴾ یعنی «فإنّ» تعظیمِ شعائر خدا از افعال مردانی است که دارای ﴿تَقْوَی الْقُلُوبِ﴾اند. خب تقوا اصولاً وصفی است نفسانی این وصف گاهی مَلکه است، گاهی حال است و گاهی بالاتر از مَلکه به منزلهٴ فصل مقوِّم مردان باتقواست اگر قلب متّقی بود اعمالِ صالح از چنین انسانی صادر میشود در حقیقت تقوای قلب است که عمل را سامان میبخشد قلب است که اعمال را هدایت میکند، اگر قلب نباشد عمل بیروح است یا منافقانه است یا عادت است یا نفاق، وقتی عمل اثر دارد که نه عادت باشد نه نفاق ﴿فَإِنَّهَا مِن تَقْوَی الْقُلُوبِ﴾
آثار اخروی و برکات قربانی در حج
بعد دربارهٴ این شترها و گوسفندها و گاوها و اینها که جزء قربانیها هستند و ضَحایایی هستند که مَطایای صحنهٴ قیامت میشوند فرمود اُضحیهای که انتخاب میکنید یک حیوانِ فَربه سالمی باشد زیرا همین ضحایا، همین اُضحیهها، مَطایای شما و مَرکبهای شما هستند در قیامت چون در آنجا بعضیها پابرهنهاند بعضی با کفش، بعضیها پیادهاند بعضیها سواره، اینهایی که اهل ضحایای خوباند دارای مرکَبهای خوبی هم هستند در قیامت. خب، فرمود شما این شعائر الهی را گرامی بدارید این شترها و امثال اینها که در صحنهٴ حج قربانی میکنید اینها دو بخش در قرآن کریم از اینها سخن به میان آمده یکی دربارهٴ اصل خلقتِ اینها فرمود اینها حلالاند برکات فراوانی دارند تا زندهاند شما میتوانید از اینها استفاده کنید چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «نحل» قبلاً گذشت که فرمود: ﴿وَالأنْعَامَ خَلَقَهَا لَکُمْ فِیهَا دِفْءٌ وَمَنَافِعُ وَمِنْهَا تَأْکُلُونَ ٭ وَلَکُمْ فِیهَا جَمَالٌ حِینَ تُرِیحُونَ وَحِینَ تَسْرَحُونَ ٭ وَتَحْمِلُ أَثْقَالَکُمْ إِلَی بَلَدٍ لَّمْ تَکُونُوا بَالِغِیهِ﴾ اینها تا زندهاند در خدمت شما هستند. اما در جریان شترهایی که به عنوان هَدْی در سفر حج اعزام میشوند و به همراه برده میشوند اینها در یک مقطع محدودی مال شما هستند در همین آیه محلّ بحث فرمود: ﴿لَکُمْ فِیهَا مَنَافِعُ إِلَی أَجَلٍ مُسَمّی﴾ اینها تا آن زمانی که ما نگفتیم نِمای متّصل و منفصلش برای شماست شیرشان برای شماست، پشمشان برای شماست، بچهای که تولید میکنند برای شماست، حقّ رکوب دارید، حقّ باربری روی اینها دارید همهٴ اینها منافعی است که شما میتوانید از شتر ببرید اما چه موقع ﴿إِلَی أَجَلٍ مُسَمّی﴾ آن اجل مسمّا چه وقت است آن وقتی که دیگر حق ندارید چه موقع است فرمود: ﴿ثُمَّ مَحِلُّهَا إِلَی الْبَیْتِ الْعَتِیقِ﴾ وقتی اینها به کعبه رسیدند دیگر باید قربانی بشوند خب پس در بین راه شما که از راه دور این شترها را به عنوان قربانی به همراه دارید نماهای متّصل و منفصل برای شماست تا آن زمانی که ما بگوییم، آن زمانی که ما میگوییم چه موقع است؟ ﴿إِلَی الْبَیْتِ الْعَتِیقِ﴾ است ﴿ثُمَّ مَحِلُّهَا﴾ که این اسم زمان است نه اسم مکان، مکانش را ﴿إِلَی الْبَیْتِ﴾ معیّن کرده، زمانش را «مَحِل» بیان کرده وقتی به بیتِ عَتیق رسیدید دیگر باید ذبح یا نَحر کنید مستحضرید در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» این بحث قبلاً گذشت که گرچه قرآن کریم تعبیر دارد که «بیت» اما منظور این نیست که این را ببرید کنار کعبه آنجا مسجدالحرام است آنجا جای ذبح و نحر نیست در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» آیهٴ 95 این بحث گذشت که فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَقْتُلُوا الصَّیْدَ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ وَمَن قَتَلَهُ مِنکُم مُتَعَمِّدَاً فَجَزَاءٌ﴾ باید کفّاره بدهد این کفّاره ﴿مِثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ﴾ باید باشد، اگر صیدی کرد حیوانی را کُشت باید مشابه آن و مماثل آن را کفّاره بدهد و اهل خُبرهٴ صاحبنظرِ عادل باید بگوید این مماثل آن است ﴿یَحْکُمُ بِهِ ذَوا عَدْلٍ مِنکُمْ هَدْیاً بَالِغَ الْکَعْبَةِ﴾ نه معنایش این است که بروید کنار کعبه این را بکُشید چون آنجا جای خونریزی نیست یعنی وقتی به حرم رسیدید در محدودهٴ مکّه این را باید نحر یا ذبح کنید حالا بعضی از ضحایا هستند که باید در مِنیٰ ذبح یا نَحر بشوند بعضیها هستند که در همان محدودهٴ مکّه و حرم مثل کفّارات و اینها کافی است. اینکه فرمود: ﴿ثُمَّ مَحِلُّهَا إِلَی الْبَیْتِ الْعَتِیقِ﴾ یعنی وقتی به حرم رسید به مکّه رسید نه یعنی به کعبه رسید خب این شواهد خاصّی او را همراهی میکند. بعد میفرماید
تبیین خطوط و اصول کلی دین و شریعت
این بیت از دیرزمان معبَد بود، مُحترم بود و در همهٴ ملل و نِحَل که انبیای ابراهیمی(علیهم السلام) اینها را آوردند محترم بود ما یک اسلام داریم که اول و آخر، آخر و اوّلش یکی است ﴿إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الْإِسْلاَمُ﴾ دینِ به معنای اسلام تَثنیه ندارد فضلاً از جمع نمیشود گفت ادیان چون بیش از یکی نیست که این مربوط به خطوط کلی اصول دین است و خطوط کلی فقه و خطوط کلی اخلاق و خطوط کلی حقوق و امثال ذلک است یعنی در همهٴ مِلل و نِحلی که انبیا آوردند یکی است. این بخش است که هر پیامبری نسبت به پیامبر دیگر ﴿مُصَدِّقاً لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ﴾ دارد قبلی میتواند ﴿مُبَشِّرَاً بِرَسُولٍ﴾ بگوید، بعدی میگوید ﴿مُصَدِّقاً لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ﴾ اما بخشی مربوط به شریعت و منهاج است که مثلاً فلان ملّت چند رکعت نماز بخوانند به کدام سَمت، چند روز روزه بگیرند و در کدام ماه، اینها طبق مصلحتهای الهی در هر عصر و مصری فرق میکند اینجاست که فرمود: ﴿لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجاً﴾ این بخش، بخش ناسخ و منسوخ است نه بخش تصدیق، آن بخش اسلام بخش تصدیق است که یک اصول ثابتی است و یک اصول متغیّر، برابر اصول متغیّر فرمود: ﴿وَلِکُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنا مَنسَکاً﴾ چگونه عبادت بکنند چند روز عبادت بکنند در کدام زمان و زمین عبادت بکنند، برای هر ملّتی برابر مصلحت الهی فرق است لکن اصلِ این مسائل که خدای سبحان به زبان انبیا(علیهم السلام) بیان کرده میشود جزء شعائر الهی در هر ملّتی باید شعائر خودشان را در آن عصر که مطابق با حجّت آن عصر است تعظیم بکنند و هتک حرمت در هر عصری آن خطر را دارد که ﴿فَکَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّماءِ﴾،
مفاهیم و مراتب تسبیح و ذکر اسماء الهی
﴿وَلِکُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنا مَنسَکاً﴾ چرا این کار را میکنیم؟ برای اینکه تا نام خدا را اینها احیا کنند مستحضرید که قرآن کریم گاهی ذکر نعمت را مطرح میکند، گاهی ذکر مُنعِم را طرح میکند همچنین گاهی ذکر اسم خدا را طرح میکند گاهی خود خدا را طرح میکند، گاهی تسبیح اسمِ خدا را طرح میکند، گاهی تسبیح خود خدا را طرح میکند، گاهی ﴿سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ﴾ را میگویند گاهی ﴿سَبِّحْ اسْمَ رَبِّکَ﴾ نیست ﴿یُسَبِّحُ لِلَّهِ﴾ است و مانند آن، گاهی ﴿اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ﴾ است گاهی ﴿فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ﴾ است پس ذکرالنِعمه و ذکرالمُنعِم، ذکرالله ذکر اسم الله و همچنین عبادتد کردنها و دستورهایی که دو بخش یاد میشود تسبیحِ ﴿سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الأعلیٰ﴾ یا ﴿یُسَبِّحُ لِلَّهِ﴾ اینها مراتبی دارد، درجاتی دارد، ولی به هر حال منظور از اسم در حقیقت در عین حال که این اسمای لفظی محترماند اسمِ الله را کسی نمیتواند بیوضو حتّی ببوسد بلکه باید با وضو باشد با لَبِ طاهر اسم الله را ببوسد این یک حکم فقهی است در فقه اصغر این اسم دلالت دارد بر آن معنا و مفهوم، آن مفهوم دلالت دارد بر مصادیق خارج، آن مصادیق خارج مظهر اسمای الهیاند که الآن ما در فاصلهٴ چهار قدمی هستیم ما با اسماءُ اسماءُ اسماء الله سروکار داریم آن اسمی که اگر کسی او را داشته باشد میشود اسم اعظم با آن مُرده زنده میشود این الفاظ نیست (یک) این مفاهیم نیست (دو)، کسی یک مفهوم ذهنی داشته باشد بتواند مُرده زنده کند آن اسمایی که شما میبینید در دعای کمیل هست در دعای سمات هست در دعاهای ندبه هست «و بأسمائک الّتی ملأت أرکان کلّ شیء» آن اسمی که آسمان و زمین را پُر کرده و در برگرفته یا آن اسمی که با آن اسم وجود موسای کلیم در طور با تو مناجات کرد یا آن اسمی که وجود مبارک عیسی با آن اسم مُردهها را زنده کرده اینها اسماء الله است اینها را ذات اقدس الهی یاد حضرت ابراهیم یعنی انسانِ کامل داد و وجود مبارک انسانِ کامل که الیوم وجود مبارک ولیّ عصر است معلّم ملائک شدند اینها را یاد ملائکه دادند ملائکه هم که مدبّرات عالَماند با این اسما دارند عالَم را اداره میکنند و الیوم هم وجود مبارک حضرت معلّم همهٴ فرشتههاست در تعلیم این اسما که «ملأت أرکان کلّ شیء» طور اگر هست این است، احیای موتا اگر هست این است. خب، فرمود این کار را کردیم ﴿لِیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَی مَا رَزَقَهُمْ مِن بَهِیمَةِ الْأَنْعَامِ﴾ اینها این اسما را باید بگویند البته، اینها طریق است دیگر از همین راه به جایی میرسند دیگر اول احترام این اسماست بعد درکِ معانی اسماست بعد رسیدن به آن مصادیق است بعد به آن معلّم اسما رسیدن است
تشرّف به ضیافت الهی درا عیاد اسلامی
﴿لِیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَی مَا رَزَقَهُمْ مِن بَهِیمَةِ الْأَنْعَامِ﴾ هم میبینید این تکبیراتی که بعد از نمازها گفته میشود پانزده نماز کسی که در مِناست یا ده نماز برای کسی که در سایر بلاد است «الحمد لله علی ما رزقنا من بهیمة الأنعام» و مانند آن، این را حمد میکنند برای اینکه این در حقیقت جزء برنامههای عید است وقتی کسی از عبادت و از لقای پروردگار فراغت پیدا کرد برای او عید است ما دوتا عید داریم و هر دو عید بعد از شرکت در مهمانی خدای سبحان است اگر کسی توفیقی یافت جزء ضیوفالرحمان شد مهمان خدا شد خب البته عید است برای او دیگر ما دیگر در اسلام غیر از غدیر و جمعه که برنامههای رسمی داریم غیر از این بیش از دو عید که نخواهیم داشت و نداریم عید فطرت و عید اضحیٰ، در عید فطر به مهمانی خدا رفتیم برای اینکه ماه مبارک رمضان شهرالله است و ضیوفالرحمان در آنجا پذیرایی میشوند در عید قربان هم مناسک انجام شده است برای اینکه کسانی که صحنهٴ حج را پشت سر میگذارند جزء ضیوفالرحماناند اینها که مهمانی خدا را و ضیافت الهی را درک کردهاند بهترین عید است برای آنها،
رسالت واقعی انسان در تمسّک به حبل الله و ذکرالهی
حالا بعضیها اسم الله را ذکر میکنند بعضی خود الله را ذکر میکنند در هدایت هم همین طور است در اعتصام هم همین طور است هم «من یعتصم بحبل الله» داریم، هم ﴿مَن یَعْتَصِم بِاللّهِ﴾ داریم خود حبل الله به چه کسی معتصم است اهل بیتی که معادل حبل اللهاند به چه کسی معتصماند حالا میرسیم در روایت بعدی که از وجود مبارک ابیابراهیم امام کاظم(سلام الله علیه) رسیده است که [از پدر بزرگوارشان نقل کردند] این ﴿بَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ﴾ نَزَلت فینا خاصّه» تنها برای ماست، خب تنها برای ماست یعنی آن قلّهاش برای ماست دیگر وگرنه شاگردان اینها که بهرهای دارند که خب، در بخشی از آیات دارد ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ﴾ در بخش دیگر دارد که ﴿وَمَن یَعْتَصِم بِاللّهِ﴾ خب آن مُعتصِم بالله چه کسی است؟ خود حبل الله است و کسی که قَرین حبل الله است حبل الله که دیگر به حبل الله دیگر متّصل نیست او به الله متّصل است اهل بیت که دیگر به غیر خدا معتصم نیستند که اهل بیت که معادل حبل اللهاند به الله معتصماند دیگر، بنابراین مصداق کامل اینها معلوم است که چه کسانی هستند و کسانی که با اسم خدا مأنوساند یک مرحله، کسانی که با خود خدای سبحان آن مقامی که خود اینها میتوانند با او ارتباط بکنند مقام دیگر است. فرمود: ﴿لِیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَی مَا رَزَقَهُمْ مِن بَهِیمَةِ الْأَنْعَامِ﴾ لذا گاهی قوس صعود دارد گاهی قوس نزول دارد، گاهی سبب را بر مسبَّب تَفریع میکند به تعبیر سیدناالاستاد، گاهی مسبَّب را بر سبب، گاهی میفرماید: ﴿فَإِلهُکُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ﴾ که تفریع سبب است بر مسبّب، گاهی میفرماید: ﴿فَلَهُ أَسْلِمُوا﴾ که تفریعِ مسبّب است بر سبب این تفریعِ توحید بر گذشته، تفریع سبب است بر مسبَّب نتیجه است بر مقدّمات، اصل است بر فرع، اما تفریع ﴿فَلَهُ أَسْلِمُوا﴾ از سنخ تفریع فرع بر اصل است، از سنخ آثار توحیدی است بر خود توحید. فرمود: ﴿فَإِلهُکُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا﴾ چون بیش از یک خدا نیست منقاد او باشید آنها مشکل توحید در الله نداشتند مشکلشان توحید در اله بود میگفتند اله متعدّد است ما آلهه متعدّد داریم وجود مبارک حضرت فرمود اله هم مثل الله بیش از یکی نیست.
پرسش:...
پاسخ: خب بالأخره ذکر نعمت است دیگر آن ذکر نعمت است شکر میکنیم که ما را به این نعمت متنعّم کردی خب، ولی این را در آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ «نحل» نداریم با اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «نحل» فرمود: ﴿وَالْأَنْعَامَ خَلَقَهَا لَکُمْ فِیهَا دِفْءٌ وَمَنَافِعُ وَمِنْهَا تَأْکُلُونَ ٭ وَلَکُمْ فِیهَا جَمَالٌ حِینَ تُرِیحُونَ وَحِینَ تَسْرَحُونَ ٭ وَتَحْمِلُ أَثْقَالَکُمْ إِلَی بَلَدٍ لَّمْ تَکُونُوا بَالِغِیهِ﴾ آنجا با اینکه نعمتهای فراوانی را ذکر میکند دیگر سخن از این نیست که «الحمد لله عَلَی مَا رَزَقَهُمْ مِن بَهِیمَةِ الْأَنْعَامِ» این برای آن است که انسان روز عید شاکرانه به یاد خدای سبحان است با اینکه نعمتهایی که در آیهٴ پنج و شش و هفت سورهٴ مبارکهٴ «نحل» است بیش از نعمتهایی است که در روز عید قربان نصیب زائران و حاجیان میشود.
تبیین اوصاف <مخبتین> در قرآن
خب، فرمود: ﴿فَإِلهُکُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ﴾ مُخبِتین چه کسانی هستند؟ خب چند گروه را نام میبرد که اینها جزء مخبتیناند. اِخبات این است که آدم سر خم بکند تکان نخورد که در بحثهای کتابهای اخلاقی اینچنین معنا کردند که این قدر انسان متواضع و خاضع و تسلیم باشد که اگر پرندهای روی سرِ او نشسته است سرش را تکان ندهد که پرنده پرواز کند این قدر سر به زیر باشد در پیشگاه ذات اقدس الهی این معنای اخبات است. مصادیقی که برای مُخبِتین ذکر شدهاند چند گروهاند ﴿بَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ﴾ مخبتین چند گروهاند چه کسانی هستند؟ یک: ﴿الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ﴾ که این گروه از دیگران برترند همین که نام خدا را میبرند اینها دلشان میتَپد اینها سالک نیستند مجذوباند جَذْبه آن گرایشِ خاص دارد نام الله را که بردند اینها میتپند این معلوم میشود از سنخ لفظ و مفهوم و امثال ذلک نیست دل به نام خدای سبحان آرام میگیرد و بس، اول میتپد کم کم نزدیک میشود سپس آرام میگیرد ﴿بَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ﴾، مخبتین ﴿الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ﴾ یک گروه، گروه دیگر ﴿وَالصَّابِرِینَ عَلَی مَا أَصَابَهُمْ﴾ در مصائب فقط حرفشان ﴿إِنَّا لِلّهِ﴾ است درست است قبل از حدوث حادثه نگراناند و تلاش و کوشش میکنند اما وقتی که حادثه نازل شد راضی به قضای الهیاند ﴿وَالصَّابِرِینَ عَلَی مَا أَصَابَهُمْ﴾، گروه سوم ﴿وَالْمُقِیمِی الصَّلاَةِ﴾ اینها کسانی هستند که نماز را اقامه میکنند بارها به عرضتان رسید که سخن از قرائت نماز نیست، خواندن نماز نیست برای اینکه نماز عمود دین است یک، عمود را نمیخوانند عمود را به پا میدارند اگر قرآن در همهٴ موارد سخن از اقامهٴ نماز دارد برای اینکه فرمود نماز عمود دین است یعنی دین گفته که نماز عمود دین است، ستون را نمیخوانند ستون را اقامه میکنند ﴿وَالْمُقِیمِی الصَّلاَةِ﴾ سه، خب اما غالباً مسئلهٴ اقامهٴ صلات با ایتاء زکات همراه است برای اینکه فواصل آیات روشن بشود و هماهنگ بشود آیات غالباً با جمعِ مذکّر سالم ختم میشد چه اینکه آیات بعدی هم همین طور است نفرمود اینها «مؤتون الزّکاة» فرمود: ﴿وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ﴾ که زکات واجب و زکات مستحب همه را در برمیگیرد علم را هم در برمیگیرد آن روزی که حوزهها رشد میکرد برای اینکه هرگز سخن از این نبود که من درس بگویم حقوق بگیرم، کتاب بنویسم حقوق بگیرم اینها نبود آن روز بود که نجف، نجف شد الآن که به صورت بازاریابی و کسب و کار در آمده وضع هم به این صورت سقوط میکند ـ معاذ الله ـ فرمود خدای سبحان علمی که به شما داد شما با این علم به چشم کالا نگاه نکنید ﴿وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ﴾ تنها سخن از مال نیست علم هست، کمالات دیگر هست، علوم عقلی هست، علوم نقلی هست هر چه را خدای سبحان به بندگان صالح عطا کرده آنها به عنوان عطیّهٴ الهی به دیگران خواهند داد.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است