- 66
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 176 تا 178 سوره آلعمران
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 176 تا 178 سوره آلعمران"
گرفتار شدن به انواع عذابها برای دشمنان پیامبر(ص)
موافق بودنِ جزاء با عمل کافران و منافقان و پاداش مضاعف مؤمنان
تلاش بسیار مسلمین در راه بارور کردن نهال اسلام
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ لاَ یَحْزُنْکَ الَّذِینَ یُسَارِعُونَ فِی الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لَن یَضُرُّوا اللّهَ شَیْئاً یُرِیدُ اللّهُ أَلاَّ یَجْعَلَ لَهُمْ حَظّاً فِی الآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ ﴿176﴾ إِنَّ الَّذِینَ اشْتَرَوا الْکُفْرَ بِالْإِیمَانِ لَن یَضُرُّوا اللّهَ شَیْئاً وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ ﴿177﴾ وَلاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُوا إِثْماً وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ ﴿178﴾
موارد استعمال«الی»و«فی» در فعل«سارعوا»
درباره کافران و منافقانی که توطئههای فراوانی در جریان احد و مانند آن کردهاند، ذات اقدس الهی به رسولش تسلیت میدهد که سرعت اینها در کفر، مایه حُزن تو نشود. اینها ریشه در کفر دارند، نه اینکه تازه بخواهند به طرف کفر حرکت کنند. لذا نفرمود «یسارعون الی الکفر»، فرمود: ﴿یُسَارِعُونَ فِی الْکُفْرِ﴾ اینها در مسیر کفر و در حوزه کفر حرکت میکنند؛ منتها گاهی سرعت است، گاهی بُطء. در مواقع جنگ و امثال جنگ که کارهای دین، حساس میشود، اینها در همین حوزهٴ کفری که زندگی میکنند، راهشان را سریعتر ادامه میدهند.
سرعت گاهی با «الی» استعمال میشود، گاهی با «فی»، آنجا که میفرماید: ﴿سَارِعُوا إِلَی مَغْفِرَةٍ مِن رَبِّکُمْ﴾ برای آن است که پایان سفر، غیر از خود مسیر است؛ انسانِ سالک این مسیر را ادامه میدهد تا به پایان برسد، در اینگونه از موارد کلمه «الی» به کار میرود که ﴿سَارِعُوا إِلَی مَغْفِرَةٍ مِن رَبِّکُمْ﴾. اما در مواردی که این سالک و این مسافر، در آن مسیر است گاهی این راه را به تندی طی میکند گاهی به کندی، در آنگونه از موارد میفرمایند: ﴿یُسَارِعُونَ﴾ اگر جزء سالکان صالح باشند، میگویند ﴿یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ﴾ و اگر جزء سالکان طالح باشند، میگویند ﴿یُسَارِعُونَ فِی الْکُفْرِ﴾ این دو نمونه در قرآن کریم هست.
درباره مؤمنین که آنها را به بهشت دعوت میکند، میفرماید: ﴿وَسَارِعُوا إِلَی مَغْفِرَةٍ مِن رَبِّکُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماوَاتُ وَالْأَرْضُ﴾ که اینجا با «الی» است، برای اینکه مغفرت و جنّت، بعد از انجام سیر حاصل میشود. اما آنهایی که در یک مسیر هستند و گاهی آن مسیر را به تندی طی میکنند، درباره آنها کلمه «فی» به کار میرود. مواردی از قرآن کریم کلمهٴ ﴿یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ﴾ است که یکی از آنها آیهٴ 114 همین سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» است که بحثش قبلاً گذشت. فرمود: ﴿یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ﴾ اینها چون مؤمناند، اهل امر به معروف و نهی از منکرند و اقامه نمازند و ایتای زکات، گاهی توفیقی پیدا میکنند که این راه را به تندی طی میکنند و بعضی از اینها موفّقاند که این راه را سریعاً طی میکنند، همیشه ﴿یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ﴾اند.
تبیین معنای سرعت در کفر
درباره اهل کفر و نفاق هم فرمود: ﴿یُسَارِعُونَ فِی الْکُفْرِ﴾ یا ﴿فَتَرَی الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ یُسَارِعُونَ فِیهِمْ یَقُولُونَ نَخْشَی أَن تُصِیبَنَا دَائِرَةٌ﴾ ؛ آنها که قلباً مریضاند، اینها سعی میکنند به سرعت در جمع کافران حرکت کنند، نه اینکه به سوی کافران حرکت کنند، چون واقعاً کافر هستند. در سورهٴ «مائده» فرمود: ﴿فَتَرَی الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ یُسَارِعُونَ فِیهِمْ﴾ یعنی در جمع کافران به سرعت حرکت میکنند. اینجا از آن مواردی است که ذات اقدس الهی فرمود اینها ﴿یُسَارِعُونَ فِی الْکُفْرِ﴾، اینها تازه نمیخواهند کافر بشوند، کافر هستند یا منافق هستند ولی وقتی حادثهٴ جنگ و امثال جنگ پیش آمد، اینها راه انحرافیشان را تند میکنند؛ همان¬طوری که وقتی حادثهٴ جنگ پیش میآید مؤمنین، راه مستقیمشان را تند میکنند که ﴿فَزَادَهُمْ إِیمَاناً﴾ آنها که ﴿فَزَادَهُمْ إِیمَاناً﴾، ﴿یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ﴾ آنها که ﴿فَزَادَتْهُمْ رِجْساً إِلَی رِجْسِهِمْ﴾ ،﴿یُسَارِعُونَ فِی الْکُفْرِ﴾ این است که فرمود: ﴿وَلاَ یَحْزُنْکَ الَّذِینَ یُسَارِعُونَ﴾ گرچه اصل کفر و توطئه، زمینه حُزن را فراهم میکند ولی سرعت کافران در توطئهریزیشان بهتر و بیشتر، زمینه حُزن را فراهم میکند، لذا فرمود: ﴿وَلاَ یَحْزُنْکَ الَّذِینَ یُسَارِعُونَ فِی الْکُفْرِ﴾ این مطلب اول.
پرسش:...
پاسخ: چون در این حوزه هست اینکه در این حوزه هست، نمیخواهد به سرعت به طرف این حوزه بیاید، اصلاً در حوزه کفر هست؛ منتها در همین حوزه، راه را به سرعت ادامه میدهد. مثل اینکه مؤمنین، راه خیر را انتخاب کردهاند نمیخواهند به سرعت به طرف اصل ایمان بروند، بلکه در حوزه ایمان زندگی میکنند، گاهی حوادثی که پیش میآید باعث میشود آنها راه را سریع کنند، لذا درباره اینها فرمود: ﴿یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ﴾ نه «الی الخیرات».
گرفتار شدن به انواع عذابها برای دشمنان پیامبر(ص)
مطلب دوم این است که چون اینها در شدیدترین حالتهای نیاز اسلام به کمک، علیه اسلام توطئه کردهاند، خدایی که ﴿ارحم الراحمین﴾ است، اراده کرده است که هیچ خیری در آخرت به اینها نرسد: ﴿یُرِیدُ اللّهُ أَلاَّ یَجْعَلَ لَهُمْ حَظّاً فِی الآخِرَةِ﴾ این خدایی که ﴿ارحم الراحمین﴾ است و همه از خیرات او برخوردارند، وقتی که توطئه اینها را دید اراده کرد که هیچ خیری در آخرت به اینها نرسد و البته متعلَّق اراده، یک امر ثبوتی است. حالا اراده کرده است که فیض را امساک کند یا اراده کرده است که چنین حُکمی را بکند، اراده فرمود که حُکم کند ﴿أَلاَّ یَجْعَلَ لَهُمْ حَظّاً فِی الآخِرَةِ﴾ بالأخره مراد، باید یک امر ثبوتی باشد و اگر مراد یک امر ثبوتی نبود، در این ﴿یُرِیدُ﴾ باید تصرّف کرد که «لا یرید أن یحصر لهم حظا من الآخرة» نه «یرید ألا یحصر» «لا یرید أن یحصر لهم حظا فی الآخرة»، نه «یرید الاّ یجعل لهم حظّاً فی الآخرة».
مطلب سوم آن است که این گروه، چون به انواع عصیان تن دردادند؛ هم ﴿وَهُمْ یَنْهَوْنَ عَنْهُ﴾ بود ﴿وَیَنْأَوْنَ عَنْهُ﴾ بود هم ناهی بودند، هم نایی بودند، هم خودشان در جنگ شرکت نمیکردند، هم عامل بازدارنده بودند، هم توطئه میکردند هم با سران شرک دستاندرکار بودند و مانند. آن چون انواع معاصی را داشتند و ﴿یُسَارِعُونَ فِی الْکُفْرِ﴾ بودند، ذات اقدس الهی هم انواع عذاب را برای آنها مقرّر کرده است؛ گاهی عذاب عظیم دارد، گاهی عذاب الیم دارد، گاهی عذاب مهین دارد، در همین بخش چند نوع عذاب را برای اینها مقرّر کرد، برای اینکه اینها به چندین توطئه دست زدند؛ در شدیدترین حالت نیاز اسلام به کمک، اینها از پشت خنجر میزدند، اینهم یک مطلب.
مطلب بعدی آن است که اینکه ذات اقدس الهی فرمود: ﴿یُرِیدُ اللّهُ أَلاَّ یَجْعَلَ لَهُمْ حَظّاً فِی الآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ﴾ یا در آیهٴٴ بعد ﴿وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ﴾ یا در آیهٴ بعدتر ﴿عذاب مهین﴾ اینها همهشان به جمله اسمیه یاد شده است که دلالت بر استمرار و ثبوت دارد و شامل حال و استقبال هم خواهد شد یعنی هماکنون اینها معذّباند، هماکنون عذاب اینها شروع میشود «الی یوم القیامة»؛ منتها در بعضی از مراحل ظهورش بیشتر است، در بعضی از مراحل ظهورش کمتر.
موافق بودنِ جزاء با عمل کافران و منافقان و پاداش مضاعف مؤمنان
مطلب بعدی آن است که اینها چون چندین گناه داشتند، به چندین نوع عذاب مبتلا هستند، برای آن است که جزا موافق با عمل است ﴿جَزَاءً وِفَاقاً﴾ البته این جزا که موافق عمل است، درباره سیّئات است نه درباره حسنات. اینکه فرمود در سورهٴ «نبأ» ﴿جَزَاءً وِفَاقاً﴾ این فقط درباره کافران و تبهکاران است وگرنه درباره مؤمنین و صالحین نیامد «جزاءً وفاقا» درباره آنها دارد ﴿مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا﴾ یا ﴿فَلَهُ خَیْرٌ مِنْهَا﴾ و مانند آن. آن جزایی که موافق عمل است نه بیشتر، آن درباره معاصی است. لذا درباره معاصی و کفر وارد شده است ﴿جَزَاءً وِفَاقاً﴾ چنین آیهای که درباره مؤمنین نیامده. اگر کسی اهل ایمان و عمل صالح بود، جزا لازم نیست موافق عمل باشد، گاهی اضعاف مضاعف عمل است. ولی درباره کفر، یقیناً موافق است بیشتر نیست ممکن است کمتر باشد ﴿وَیَعْفُوا عَن کَثِیرٍ﴾ اما یقیناً بیشتر نیست. اینکه فرمود: ﴿جَزَاءً وِفَاقاً﴾ جزا، موافق عمل است، چون عمل اینها چندین جهت دارد، جزا هم چندین جهت دارد. عمل اینها هم توطئه فراوان است که گفتند ﴿إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ﴾ و واقعاً هم همین کار را کردند، یک گروه فراوانی با عِدّه و عُدّهشان حرکت کردند، در برابر ﴿قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ﴾ یک عذاب عظیمی باید باشد، چون این سیل فراوانی که حرکت کردند علیه اسلام و مسلمین جزای وِفاق اینها عذاب عظیم است و از آن جهت که مایهٴ تألم مسلمین شدند؛ هم اینها را مُثله کردند عدّهای را و هم دلهای عدهای را به درد آوردند، باید یک عذاب الیم داشته باشند یعنی عذاب دردناک که ناظر به کیفیت است نه کمّیّت، آن عذاب عظیم ناظر به کمّیت است، این دو.
عزّت بیجای کافرین در دنیا و ذلّت بجای آنها در آخرت
چون مستکبرانه، متعزّزانه برخورد میکردند و اگر اینها را به خیر موعظة میکردند ﴿أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالإِثْمِ﴾ درباره اینها صادق میشد، اینها میشدند عزیز بیجهت، کسی که مستکبر است و متکبّر است و متعزّز بیجهت است و اگر او را به تقوا نصیحت کردید، آن عزّت دورغین او مانع پذیرش میشود ﴿أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالإِثْمِ﴾ چنین انسانی، عزیز بیجهت است؛ بزرگ، بیجهت است. اگر چیزی بزرگیاش یا کسی بزرگیاش بیجهت بود، کوچکیاش باجهت است. اگر کسی عزّتش بیجهت بود، ذلّتش باجهت است، این¬طور ممکن نیست که عزیز بیجهت باشد، ذلیل بیجهت، این طور نیست. اگر کسی بیجا عزیز شد، همان شخص در همان حال بهجا ذلیل است، چون دو طرف که کاذب نیست. اگر عزّتش دورغ بود ذلّتش راست است و اگر مستکبر و متکبّر بود بزرگی او دروغ است کوچکی او راست است؛ دیگر ممکن نیست هم بزرگیاش دروغ باشد هم کوچکیاش دروغ باشد. این اگر بزرگیاش دروغ است کوچکیاش راست است[و] اگر عزّتش بیجاست، ذلّتش بجاست و روز قیامت، آنچه حق است و بجاست ظهور میکند آنچه بیجاست رخت برمیبندد و در محکمهٴ عدل الهی آنچه حق است ظهور میکند و آنچه باطل است از بین میرود.
این گروه که متعزّز بیجهت بودند، متکبّر و مستکبر بیجا بودند، ذلّت اینها بجاست و کوچکی اینها بجاست، لذا درباره اینها میفرماید عذاب مُهین دامنگیرشان میشود یعنی عذابی که اینها را خوار و فرومایه میکند، اینها احساس فرومایگی دارند، گاهی میفرماید: ﴿عَذَابَ الْهُونِ﴾ «هون» یعنی همان خواری و فرومایگی، این عذاب هون را در قرآن به عنوان وعید مستکبران یاد کرده است، این یک اصل کلی است که اگر کسی بیجا بالا آمد، بجا او را پایین میآورند؛ دیگر صحیح نیست که هم پایینآمدنش بیجا باشد هم بالارفتنش بجا باشد، این¬طور نیست.
مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) در کتاب شریف کافی نقل میکند که «إتَّقِ والْمُرْتَقَی السَّهل إذا کان مُنحَدَرُهُ وَعْراً» ؛ فرمود آن بالارفتن آسانی که پایین آمدنش سخت است نروید؛ وارد کاری نشوید که به حسب ظاهر لذیذ است ولی وقتی از دستتان گرفته میشود خیلی تلخکام خواهید شد، کلّ زخارف دنیا اصولاً این¬طور است، اینهایی که عزیز بیجهت شدند، مرتقایشان سهل بود ولی انحدارشان سخت.
بنابراین این گروه منافق و مرتد که در جریان احد و غیراحد، دست از توطئه برنمیداشتند[و] عزیز بیجهت بودند، درباره اینها در آیهٴ بعد میفرماید: ﴿وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ﴾.
پرسش:...
پاسخ: آن خصوص وقت این است چه دوبار بنویسند یا یکبار، گناه در مکانهای متبرّکه عذابش شدیدتر است، گناه در زمانهای متبرّک عذابش شدیدتر است، چه دوبار بنویسند چه یکبار. آنکه عذاب میکند ذات اقدس الهی آن ناقد، بصیر است ، فرمود: ﴿وَجَزاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُهَا﴾ همین و حصر هم فرمود، فرمود: ﴿فَلاَ یُجْزَی إِلَّا مِثْلَهَا﴾ ولی درباره حَسنه نفرمود ما جزای حَسنه را به اندازه حَسنه خواهیم داد، اگر دوبار یا سهبار بنویسند، جزا بالأخره یکبار است.
مطلب بعدی آن است که اینکه فرمود: ﴿یُرِیدُ اللّهُ أَلاَّ یَجْعَلَ لَهُمْ حَظّاً فِی الآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ﴾ این به استناد سوء سریره و سوء سابقه همین مردم است وگرنه ذات اقدس الهی بدئاً، اراده نفی حظّ نخواهد کرد.
بیهوده بودن تلاش کفّار در تضییع دین و وظیفه مسلمین در قبال آن
این دو آیه پشت سر هم که ﴿إِنَّ الَّذِینَ اشْتَرَوا الْکُفْرَ﴾ این یک تأویل عام است، آن ﴿وَلاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا﴾ یک تحلیل خاص.
نتیجه بحث این میشود که فرمود: ﴿وَلاَ یَحْزُنْکَ الَّذِینَ یُسَارِعُونَ فِی الْکُفْرِ﴾ چرا، برای اینکه ﴿إِنَّهُمْ لَن یَضُرُّوا اللّهَ شَیْئاً﴾ خب، پس این کارهایشان چیست؟ این کارهایشان خدا اینها را گرفته ﴿یُرِیدُ اللّهُ أَلاَّ یَجْعَلَ لَهُمْ حَظّاً فِی الآخِرَةِ﴾ البته اینکه گفتند ﴿لَن یَضُرُّوا اللّهَ شَیْئاً﴾ یعنی اصل کیان دین با معصیتِ معصیتکاران از بین نمیرود و نور الهی خاموش نمیشود؛ اما حدود دین، احکام دین را ممکن است عدهای تضییع کنند. خود ذات اقدس الهی در مواردی از قرآن کریم فرمود اینها نماز را ضایع کردند یا نماز را به مسخره گرفتند، حدود الهی را تعطیل کردند. در سورهٴ «مریم» آیهٴ 59 میفرماید یک عده نماز را ضایع کردند ﴿فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلاَةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ﴾ در بخش دیگری از قرآن سورهٴ «مائده» آیهٴ 58 میفرماید: ﴿وَإِذَا نَادَیْتُمْ إِلَی الصَّلاَةِ اتَّخَذُوهَا هُزُواًوَلَعِباً ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَ یَعْقِلُونَ﴾؛ اینها وقتی شما منادیتان، مؤذّنتان دعوت به نماز میکند و ندای نماز سرمیدهد اینها مسخره میکنند به بازی میگیرند. خب، بازی گرفتن احکام الهی، تضییع احکام الهی، این ضرر به بعضی از احکام الهی است، اینهم در اثر کوتاهی مسلمین است. اگر مسلمین، هر اندازه که هستند به وظیفهٴ خاصّ خودشان عمل بکنند و قیام بکنند ﴿أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَی وَفُرَادَی﴾ در آنگونه از موارد ﴿کَمْ مِن فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللّهِ﴾ هست یک و ﴿إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ﴾ هست دو و هیچ آسیبی هم به احکام الهی نمیرسد، چه اینکه به اصل کیان دین یا نورانیّت دین آسیبی نمیرسد، این سه و اگر مسلمین تماشاگر باشند، خب احکام الهی آسیب میبیند. لذا وجود مبارک سیدالشهداء(سلام الله علیه) فرمود مگر نمیبینید به حق عمل نمیشود: «ألا ترونَ أن الحقَّ لا یُعمَلُ به و أنّ الباطلَ لا یَتناهیٰ عنه» ؛ مگر نمیبینید و وجود مبارک حضرت امیر(علیهالسلام) در آن خطبهای که در یکی از روزها در همینجا خوانده شد استدلال میکند[و] به اصحابش خطاب میکند، میفرماید ما که جزء اصحاب پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بودیم اگر آن روش را میداشتیم که شما همان روش را دارید، هرگز شاخههای دین سبز نمیشد: «لَوْ کُنَّا نَأْتِی مَا أَتَیْتُمْ مَا قَامَ لِلدِّینِ عَمُودٌ وَ لاَ اخْضَرَّ لِلإِیمانِ عُودٌ» ؛ هرگز شاخهای از شاخههای درخت ایمان سبز نمیشد و هرگز ستونی از ستونهای دین استوار نمیشد. مردم اگر به وظیفهشان عمل نکنند و قاعد باشند و منتظر مصلح جهانی باشند، البته دین آسیب میبیند و ذات اقدس الهی فرمود من میتوانم دین را آزاد کنم و یاری کنم و هیچ احتیاجی هم به شما نیست، برای اینکه میخواهم شما به مرحله کمال برسید ﴿وَلَوْ یَشَاءُ اللَّهُ لاَنتَصَرَ مِنْهُمْ وَلکِن لِیَبْلُوَا بَعْضَکُم بِبَعْضٍ﴾ ؛ فرمود اگر خدا بخواهد از کافران انتصار میگیرد یعنی انتقام میگیرد، خدا میتواند؛ اما میخواهد شما را امتحان کند، ببیند که شما برای حفظ دین تا چه اندازه اهل نثار و ایثارید.
بنابراین اینکه فرمود: ﴿لَن یَضُرُّوا اللَّهَ شَیْئاً﴾ هرگز به انسان، درس سکوت نمیدهد که بالأخره دین صاحبی دارد. یک وقت کسی حرفی را طبق هر مصلحتی بود زد و آن عبدالمطلب بود که گفت «أنا ربّ الإبل و لهذا البیت ربّ» حالا چه کسی به او القا کرد «وقع فی محلّه» و اینچنین هم بود « و لهذا البیت رب» بود و از او هم کاری ساخته نبود؛ اما اینچنین است که انسان در هر عصری بگوید «أنا ربّ الإبل و لهذا البیت ربّ» چنین چیزی مجاز است بگوید یا نه، اگر گفت «أنا ربّ الإبل و لهذا البیت ربّ» مسئله ﴿اضاعوا الصّلاة وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ﴾ میشود ﴿إِذَا نَادَیْتُمْ إِلَی الصَّلاَةِ اتَّخَذُوهَا هُزُواً﴾ میشود «الا ترون ان الحق لا یعمل به و أن الباطل لا یتناهی عنه» میشود و مانند آن.
فضای آیه محل بحث فضای مبارزه و مقاومت
بنابراین، اینکه ذات اقدس الهی فرمود: ﴿لَن یَضُرُّوا﴾ حوزه خطاب و فضای آیه، فضای مبارزه است یعنی به پیغمبری که عمویش را مُثله کردند و دندانش را شکستند و مسلمینی که گروهی از آنها ارباً اربا [پاره پاره] شدند ولی دست از حمایت برنداشتند در جریان حمراءالأسد، به اینها میفرماید شما محزون نباشید خب، اینها هیچ آسیبی نمیرسانند و درست هم بود. حالا اگر آن حوزه، تعطیل شد و عدهای چون وجود مبارک امام غایب است، سنگ او را به سینه میزنند و اگر حضرت ظهور کند اول کسی که از اطراف آن حضرت فاصله میگیرد همین منتظران دورغیناند، چون غایب است به او ایمان دارند که میگویند حضرت باید بیاید اصلاح کند، اگر هم حضرت باید بیاید اصلاح کند اینها حرف بنیاسرائیل را میزنند ﴿اذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّکَ فَقَاتِلاَ إِنَّا هَا هُنَا قَاعِدُونَ﴾ ؛ تو و خدایتان بروید بجنگید، ما اینجا نشستهایم.
خب، این حرف اگر باشد آن آیاتی است که ﴿أَضَاعُوا الصَّلاَةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ﴾ هست، ﴿وَإِذَا نَادَیْتُمْ إِلَی الصَّلاَةِ اتَّخَذُوهَا هُزُواً وَلَعِباً﴾ هست، «الا ترون ان الحق لا یعمل به و أن الباطل لا یتناهی عنه» هست و اگر مثل پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و اصحاب ایثارگرشان باشند، این ﴿وَلاَ یَحْزُنْکَ الَّذِینَ یُسَارِعُونَ فِی الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لَن یَضُرُّوا اللّهَ شَیْئاً﴾ است. بنابراین فضای هر آیه باید مشخص بشود، این¬طور نیست که انسان، در زمان غیبت هر کاری از دست بربیاید بکند، بگوید انتظار داریم و حضرت ظهور میکند و دین به دست آن حضرت اصلاح میشود.
پرسش:...
پاسخ: اگر کسی یاور نداشته باشد جایی مثلی خود حضرت امیر، حضرت امیر این تحلیل نظامی، سیاسی را در نهجالبلاغه دارد. فرمود من اتمام حجت کردم، سخنرانی کردم، پیام فرستادم، مناظره کردم، نامه نوشتم، دعوت کردم دیدم هیچکس نیست مگر همین چند نفر، من ماندم و اهلبیت «فَضَنِنْتُ بِهِم» ؛ من ضنّت ورزیدم؛ حاضر نشدم اینها کُشته بشوند. این نه برای آنکه ـ معاذ الله ـ حسینبنعلی، اشجاع یا اصفای از علیبنابیطالب است. مرحوم کاشفالغطاء میفرماید حضرت امیر اشجع از حسینبنعلی است، برای اینکه حسینبنعلی شمشیر دستش بود میکُشت و کُشته شد ولی وجود مبارک حضرت امیر چهل شمشیردار مسلّح آمدند این در رختخواب خوابید، فقط برای شهادت آماده بود.
پرسش:...
پاسخ: عبارت روایت حضرت امیر دارد که من حاضر نشدم اینها کُشته بشوند، چون دیدم خون اینها هدر میدهد، این در نهجالبلاغه هست «فَضَنِنْتُ بِهِم»؛ من ضنّت ورزیدم که این اهلبیت کُشته بشوند. من ماندم و حسنین ماندند و چند نفر از اصحاب خاصّ خودمان «فَضَنِنْتُ بِهِم»؛ من ضنّت ورزیدم، دیدم اینجا جای خون دادن نیست، لذا 25 سال صبر کردم و وجود مبارک حضرت سیدالشهداء دید حالا وقت خون دادن است، حالا این خون اثر میکند، همانها بودند، جمعیت که بیشتر نبود. چند نفری هم از خارج به اینها پیوستند، برای اینکه شهید بشوند، نه برای اینکه پیروز بشوند، چون میدانستند پیروزیشان در شهادت است و دین وقتی زنده میشود که آنها شهید بشوند وگرنه میدانستند که این جنگ، جنگ نابرابر است؛ منتها حضرت امیر فرمود من اگر با این بچهها میرفتیم خون میدادیم خونمان هدر بود، لذا صبر کردیم. جریان سیدالشهداء وقتی که پیش آمد، حضرت فرمود الآن خون هدر نمیرود، الآن ما میرویم وآن «فان الله قد شاء ان یَراک قتیلاً» الآن وقتش است.
البته مثل همان سیزده سال اول پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) که اگر شرایط، مساعد نباشد خب آدم آرام مینشیند؛ اما وقتی شرایط مساعد شد ولو گروه کم ولو یک نفر باشد باید قیام بکند. در جریان حمراءالأسد و بعد از احد، وجود مبارک پیغمبر فرمود قسم به ذات کسی که جانم در دست اوست، اگر هیچکس نیاید من تنها میروم .
پرسش:...
تلاش بسیار مسلمین در راه بارور کردن نهال اسلام
پاسخ: نه؛ اگر ﴿وَلاَ یَحْزُنْکَ الَّذِینَ یُسَارِعُونَ فِی الْکُفْرِ﴾ دلیلش این است که ﴿لَن یَضُرُّوا اللّهَ شَیْئاً﴾ حالا آن صورتی که «یضرُّوا اللّه شَیْئاً» چیست. آنجا که احکام الهی را تضییع میکند چه؟ فرمود: ﴿فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلاَةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ﴾ اینچنین است. استدلال حضرت امیر در نهجالبلاغه این است که ما اگر مثل شما بودیم که دین سبز نمیشد: «لَوْ کُنَّا نَأْتِی مَا أَتَیْتُمْ مَا قَامَ لِلدِّینِ عَمُودٌ وَ لاَ اخْضَرَّ لِلإِیمانِ عُودٌ» ؛ فرمود ما اگر مثل شما آدمهای کمهمّتی بودیم، هرگز ستونی از ستونهای دین استوار نمیشد و شاخهای از شاخههای ایمان سبز نمیشد، ما رفتیم جان دادیم، تلاش کردیم، کوشش کردیم تا معلوم شد راست میگوییم «فَلَمَّا رَأَی اللَّهُ صِدْقَنَا أَنْزَلَ بَعدُوِّنا الْکَبْتَ وَ أَنْزَلَ عَلَیْنا النَّصْرَ» در همان خطبه است. فرمود گاهی ما کُشته میدادیم، گاهی دشمن مخالف ما کُشته میداد، اینها «یَتَصَاوَلاَنِ تَصَاوُلَ الْفَحْلَیْنِ» ؛ اینها شاخ به شاخ مثل دوتا قوچ جنگی، به جان هم میافتادند که «یَتَخَالَسانِ أَنْفُسَهُما أَیُّهُما یَسْقِی صَاحِبَهُ کَأْسَ الْمَنُونِ»؛ اینها میخواستند اختلاس کنند، بربایند ببینیم این فرد رقیب خودش را کاسهٴ مرگ میچشاند یا رقیبش او را کاسهٴ مرگ میچشاند: «أَیُّهُما یَسْقِی صَاحِبَهُ کَأْسَ الْمَنُونِ» تا اینکه معلوم شد که ما راست میگوییم «فَلَمَّا رَأَی اللَّهُ صِدْقَنَا» آن وقت «أَنْزَلَ بَعدُوِّنا الْکَبْتَ و انزلَ علینا النصر» .
«و الحمد لله ربّ العالمین»
گرفتار شدن به انواع عذابها برای دشمنان پیامبر(ص)
موافق بودنِ جزاء با عمل کافران و منافقان و پاداش مضاعف مؤمنان
تلاش بسیار مسلمین در راه بارور کردن نهال اسلام
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ لاَ یَحْزُنْکَ الَّذِینَ یُسَارِعُونَ فِی الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لَن یَضُرُّوا اللّهَ شَیْئاً یُرِیدُ اللّهُ أَلاَّ یَجْعَلَ لَهُمْ حَظّاً فِی الآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ ﴿176﴾ إِنَّ الَّذِینَ اشْتَرَوا الْکُفْرَ بِالْإِیمَانِ لَن یَضُرُّوا اللّهَ شَیْئاً وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ ﴿177﴾ وَلاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُوا إِثْماً وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ ﴿178﴾
موارد استعمال«الی»و«فی» در فعل«سارعوا»
درباره کافران و منافقانی که توطئههای فراوانی در جریان احد و مانند آن کردهاند، ذات اقدس الهی به رسولش تسلیت میدهد که سرعت اینها در کفر، مایه حُزن تو نشود. اینها ریشه در کفر دارند، نه اینکه تازه بخواهند به طرف کفر حرکت کنند. لذا نفرمود «یسارعون الی الکفر»، فرمود: ﴿یُسَارِعُونَ فِی الْکُفْرِ﴾ اینها در مسیر کفر و در حوزه کفر حرکت میکنند؛ منتها گاهی سرعت است، گاهی بُطء. در مواقع جنگ و امثال جنگ که کارهای دین، حساس میشود، اینها در همین حوزهٴ کفری که زندگی میکنند، راهشان را سریعتر ادامه میدهند.
سرعت گاهی با «الی» استعمال میشود، گاهی با «فی»، آنجا که میفرماید: ﴿سَارِعُوا إِلَی مَغْفِرَةٍ مِن رَبِّکُمْ﴾ برای آن است که پایان سفر، غیر از خود مسیر است؛ انسانِ سالک این مسیر را ادامه میدهد تا به پایان برسد، در اینگونه از موارد کلمه «الی» به کار میرود که ﴿سَارِعُوا إِلَی مَغْفِرَةٍ مِن رَبِّکُمْ﴾. اما در مواردی که این سالک و این مسافر، در آن مسیر است گاهی این راه را به تندی طی میکند گاهی به کندی، در آنگونه از موارد میفرمایند: ﴿یُسَارِعُونَ﴾ اگر جزء سالکان صالح باشند، میگویند ﴿یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ﴾ و اگر جزء سالکان طالح باشند، میگویند ﴿یُسَارِعُونَ فِی الْکُفْرِ﴾ این دو نمونه در قرآن کریم هست.
درباره مؤمنین که آنها را به بهشت دعوت میکند، میفرماید: ﴿وَسَارِعُوا إِلَی مَغْفِرَةٍ مِن رَبِّکُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماوَاتُ وَالْأَرْضُ﴾ که اینجا با «الی» است، برای اینکه مغفرت و جنّت، بعد از انجام سیر حاصل میشود. اما آنهایی که در یک مسیر هستند و گاهی آن مسیر را به تندی طی میکنند، درباره آنها کلمه «فی» به کار میرود. مواردی از قرآن کریم کلمهٴ ﴿یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ﴾ است که یکی از آنها آیهٴ 114 همین سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» است که بحثش قبلاً گذشت. فرمود: ﴿یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ﴾ اینها چون مؤمناند، اهل امر به معروف و نهی از منکرند و اقامه نمازند و ایتای زکات، گاهی توفیقی پیدا میکنند که این راه را به تندی طی میکنند و بعضی از اینها موفّقاند که این راه را سریعاً طی میکنند، همیشه ﴿یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ﴾اند.
تبیین معنای سرعت در کفر
درباره اهل کفر و نفاق هم فرمود: ﴿یُسَارِعُونَ فِی الْکُفْرِ﴾ یا ﴿فَتَرَی الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ یُسَارِعُونَ فِیهِمْ یَقُولُونَ نَخْشَی أَن تُصِیبَنَا دَائِرَةٌ﴾ ؛ آنها که قلباً مریضاند، اینها سعی میکنند به سرعت در جمع کافران حرکت کنند، نه اینکه به سوی کافران حرکت کنند، چون واقعاً کافر هستند. در سورهٴ «مائده» فرمود: ﴿فَتَرَی الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ یُسَارِعُونَ فِیهِمْ﴾ یعنی در جمع کافران به سرعت حرکت میکنند. اینجا از آن مواردی است که ذات اقدس الهی فرمود اینها ﴿یُسَارِعُونَ فِی الْکُفْرِ﴾، اینها تازه نمیخواهند کافر بشوند، کافر هستند یا منافق هستند ولی وقتی حادثهٴ جنگ و امثال جنگ پیش آمد، اینها راه انحرافیشان را تند میکنند؛ همان¬طوری که وقتی حادثهٴ جنگ پیش میآید مؤمنین، راه مستقیمشان را تند میکنند که ﴿فَزَادَهُمْ إِیمَاناً﴾ آنها که ﴿فَزَادَهُمْ إِیمَاناً﴾، ﴿یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ﴾ آنها که ﴿فَزَادَتْهُمْ رِجْساً إِلَی رِجْسِهِمْ﴾ ،﴿یُسَارِعُونَ فِی الْکُفْرِ﴾ این است که فرمود: ﴿وَلاَ یَحْزُنْکَ الَّذِینَ یُسَارِعُونَ﴾ گرچه اصل کفر و توطئه، زمینه حُزن را فراهم میکند ولی سرعت کافران در توطئهریزیشان بهتر و بیشتر، زمینه حُزن را فراهم میکند، لذا فرمود: ﴿وَلاَ یَحْزُنْکَ الَّذِینَ یُسَارِعُونَ فِی الْکُفْرِ﴾ این مطلب اول.
پرسش:...
پاسخ: چون در این حوزه هست اینکه در این حوزه هست، نمیخواهد به سرعت به طرف این حوزه بیاید، اصلاً در حوزه کفر هست؛ منتها در همین حوزه، راه را به سرعت ادامه میدهد. مثل اینکه مؤمنین، راه خیر را انتخاب کردهاند نمیخواهند به سرعت به طرف اصل ایمان بروند، بلکه در حوزه ایمان زندگی میکنند، گاهی حوادثی که پیش میآید باعث میشود آنها راه را سریع کنند، لذا درباره اینها فرمود: ﴿یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ﴾ نه «الی الخیرات».
گرفتار شدن به انواع عذابها برای دشمنان پیامبر(ص)
مطلب دوم این است که چون اینها در شدیدترین حالتهای نیاز اسلام به کمک، علیه اسلام توطئه کردهاند، خدایی که ﴿ارحم الراحمین﴾ است، اراده کرده است که هیچ خیری در آخرت به اینها نرسد: ﴿یُرِیدُ اللّهُ أَلاَّ یَجْعَلَ لَهُمْ حَظّاً فِی الآخِرَةِ﴾ این خدایی که ﴿ارحم الراحمین﴾ است و همه از خیرات او برخوردارند، وقتی که توطئه اینها را دید اراده کرد که هیچ خیری در آخرت به اینها نرسد و البته متعلَّق اراده، یک امر ثبوتی است. حالا اراده کرده است که فیض را امساک کند یا اراده کرده است که چنین حُکمی را بکند، اراده فرمود که حُکم کند ﴿أَلاَّ یَجْعَلَ لَهُمْ حَظّاً فِی الآخِرَةِ﴾ بالأخره مراد، باید یک امر ثبوتی باشد و اگر مراد یک امر ثبوتی نبود، در این ﴿یُرِیدُ﴾ باید تصرّف کرد که «لا یرید أن یحصر لهم حظا من الآخرة» نه «یرید ألا یحصر» «لا یرید أن یحصر لهم حظا فی الآخرة»، نه «یرید الاّ یجعل لهم حظّاً فی الآخرة».
مطلب سوم آن است که این گروه، چون به انواع عصیان تن دردادند؛ هم ﴿وَهُمْ یَنْهَوْنَ عَنْهُ﴾ بود ﴿وَیَنْأَوْنَ عَنْهُ﴾ بود هم ناهی بودند، هم نایی بودند، هم خودشان در جنگ شرکت نمیکردند، هم عامل بازدارنده بودند، هم توطئه میکردند هم با سران شرک دستاندرکار بودند و مانند. آن چون انواع معاصی را داشتند و ﴿یُسَارِعُونَ فِی الْکُفْرِ﴾ بودند، ذات اقدس الهی هم انواع عذاب را برای آنها مقرّر کرده است؛ گاهی عذاب عظیم دارد، گاهی عذاب الیم دارد، گاهی عذاب مهین دارد، در همین بخش چند نوع عذاب را برای اینها مقرّر کرد، برای اینکه اینها به چندین توطئه دست زدند؛ در شدیدترین حالت نیاز اسلام به کمک، اینها از پشت خنجر میزدند، اینهم یک مطلب.
مطلب بعدی آن است که اینکه ذات اقدس الهی فرمود: ﴿یُرِیدُ اللّهُ أَلاَّ یَجْعَلَ لَهُمْ حَظّاً فِی الآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ﴾ یا در آیهٴٴ بعد ﴿وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ﴾ یا در آیهٴ بعدتر ﴿عذاب مهین﴾ اینها همهشان به جمله اسمیه یاد شده است که دلالت بر استمرار و ثبوت دارد و شامل حال و استقبال هم خواهد شد یعنی هماکنون اینها معذّباند، هماکنون عذاب اینها شروع میشود «الی یوم القیامة»؛ منتها در بعضی از مراحل ظهورش بیشتر است، در بعضی از مراحل ظهورش کمتر.
موافق بودنِ جزاء با عمل کافران و منافقان و پاداش مضاعف مؤمنان
مطلب بعدی آن است که اینها چون چندین گناه داشتند، به چندین نوع عذاب مبتلا هستند، برای آن است که جزا موافق با عمل است ﴿جَزَاءً وِفَاقاً﴾ البته این جزا که موافق عمل است، درباره سیّئات است نه درباره حسنات. اینکه فرمود در سورهٴ «نبأ» ﴿جَزَاءً وِفَاقاً﴾ این فقط درباره کافران و تبهکاران است وگرنه درباره مؤمنین و صالحین نیامد «جزاءً وفاقا» درباره آنها دارد ﴿مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا﴾ یا ﴿فَلَهُ خَیْرٌ مِنْهَا﴾ و مانند آن. آن جزایی که موافق عمل است نه بیشتر، آن درباره معاصی است. لذا درباره معاصی و کفر وارد شده است ﴿جَزَاءً وِفَاقاً﴾ چنین آیهای که درباره مؤمنین نیامده. اگر کسی اهل ایمان و عمل صالح بود، جزا لازم نیست موافق عمل باشد، گاهی اضعاف مضاعف عمل است. ولی درباره کفر، یقیناً موافق است بیشتر نیست ممکن است کمتر باشد ﴿وَیَعْفُوا عَن کَثِیرٍ﴾ اما یقیناً بیشتر نیست. اینکه فرمود: ﴿جَزَاءً وِفَاقاً﴾ جزا، موافق عمل است، چون عمل اینها چندین جهت دارد، جزا هم چندین جهت دارد. عمل اینها هم توطئه فراوان است که گفتند ﴿إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ﴾ و واقعاً هم همین کار را کردند، یک گروه فراوانی با عِدّه و عُدّهشان حرکت کردند، در برابر ﴿قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ﴾ یک عذاب عظیمی باید باشد، چون این سیل فراوانی که حرکت کردند علیه اسلام و مسلمین جزای وِفاق اینها عذاب عظیم است و از آن جهت که مایهٴ تألم مسلمین شدند؛ هم اینها را مُثله کردند عدّهای را و هم دلهای عدهای را به درد آوردند، باید یک عذاب الیم داشته باشند یعنی عذاب دردناک که ناظر به کیفیت است نه کمّیّت، آن عذاب عظیم ناظر به کمّیت است، این دو.
عزّت بیجای کافرین در دنیا و ذلّت بجای آنها در آخرت
چون مستکبرانه، متعزّزانه برخورد میکردند و اگر اینها را به خیر موعظة میکردند ﴿أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالإِثْمِ﴾ درباره اینها صادق میشد، اینها میشدند عزیز بیجهت، کسی که مستکبر است و متکبّر است و متعزّز بیجهت است و اگر او را به تقوا نصیحت کردید، آن عزّت دورغین او مانع پذیرش میشود ﴿أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالإِثْمِ﴾ چنین انسانی، عزیز بیجهت است؛ بزرگ، بیجهت است. اگر چیزی بزرگیاش یا کسی بزرگیاش بیجهت بود، کوچکیاش باجهت است. اگر کسی عزّتش بیجهت بود، ذلّتش باجهت است، این¬طور ممکن نیست که عزیز بیجهت باشد، ذلیل بیجهت، این طور نیست. اگر کسی بیجا عزیز شد، همان شخص در همان حال بهجا ذلیل است، چون دو طرف که کاذب نیست. اگر عزّتش دورغ بود ذلّتش راست است و اگر مستکبر و متکبّر بود بزرگی او دروغ است کوچکی او راست است؛ دیگر ممکن نیست هم بزرگیاش دروغ باشد هم کوچکیاش دروغ باشد. این اگر بزرگیاش دروغ است کوچکیاش راست است[و] اگر عزّتش بیجاست، ذلّتش بجاست و روز قیامت، آنچه حق است و بجاست ظهور میکند آنچه بیجاست رخت برمیبندد و در محکمهٴ عدل الهی آنچه حق است ظهور میکند و آنچه باطل است از بین میرود.
این گروه که متعزّز بیجهت بودند، متکبّر و مستکبر بیجا بودند، ذلّت اینها بجاست و کوچکی اینها بجاست، لذا درباره اینها میفرماید عذاب مُهین دامنگیرشان میشود یعنی عذابی که اینها را خوار و فرومایه میکند، اینها احساس فرومایگی دارند، گاهی میفرماید: ﴿عَذَابَ الْهُونِ﴾ «هون» یعنی همان خواری و فرومایگی، این عذاب هون را در قرآن به عنوان وعید مستکبران یاد کرده است، این یک اصل کلی است که اگر کسی بیجا بالا آمد، بجا او را پایین میآورند؛ دیگر صحیح نیست که هم پایینآمدنش بیجا باشد هم بالارفتنش بجا باشد، این¬طور نیست.
مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) در کتاب شریف کافی نقل میکند که «إتَّقِ والْمُرْتَقَی السَّهل إذا کان مُنحَدَرُهُ وَعْراً» ؛ فرمود آن بالارفتن آسانی که پایین آمدنش سخت است نروید؛ وارد کاری نشوید که به حسب ظاهر لذیذ است ولی وقتی از دستتان گرفته میشود خیلی تلخکام خواهید شد، کلّ زخارف دنیا اصولاً این¬طور است، اینهایی که عزیز بیجهت شدند، مرتقایشان سهل بود ولی انحدارشان سخت.
بنابراین این گروه منافق و مرتد که در جریان احد و غیراحد، دست از توطئه برنمیداشتند[و] عزیز بیجهت بودند، درباره اینها در آیهٴ بعد میفرماید: ﴿وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ﴾.
پرسش:...
پاسخ: آن خصوص وقت این است چه دوبار بنویسند یا یکبار، گناه در مکانهای متبرّکه عذابش شدیدتر است، گناه در زمانهای متبرّک عذابش شدیدتر است، چه دوبار بنویسند چه یکبار. آنکه عذاب میکند ذات اقدس الهی آن ناقد، بصیر است ، فرمود: ﴿وَجَزاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُهَا﴾ همین و حصر هم فرمود، فرمود: ﴿فَلاَ یُجْزَی إِلَّا مِثْلَهَا﴾ ولی درباره حَسنه نفرمود ما جزای حَسنه را به اندازه حَسنه خواهیم داد، اگر دوبار یا سهبار بنویسند، جزا بالأخره یکبار است.
مطلب بعدی آن است که اینکه فرمود: ﴿یُرِیدُ اللّهُ أَلاَّ یَجْعَلَ لَهُمْ حَظّاً فِی الآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ﴾ این به استناد سوء سریره و سوء سابقه همین مردم است وگرنه ذات اقدس الهی بدئاً، اراده نفی حظّ نخواهد کرد.
بیهوده بودن تلاش کفّار در تضییع دین و وظیفه مسلمین در قبال آن
این دو آیه پشت سر هم که ﴿إِنَّ الَّذِینَ اشْتَرَوا الْکُفْرَ﴾ این یک تأویل عام است، آن ﴿وَلاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا﴾ یک تحلیل خاص.
نتیجه بحث این میشود که فرمود: ﴿وَلاَ یَحْزُنْکَ الَّذِینَ یُسَارِعُونَ فِی الْکُفْرِ﴾ چرا، برای اینکه ﴿إِنَّهُمْ لَن یَضُرُّوا اللّهَ شَیْئاً﴾ خب، پس این کارهایشان چیست؟ این کارهایشان خدا اینها را گرفته ﴿یُرِیدُ اللّهُ أَلاَّ یَجْعَلَ لَهُمْ حَظّاً فِی الآخِرَةِ﴾ البته اینکه گفتند ﴿لَن یَضُرُّوا اللّهَ شَیْئاً﴾ یعنی اصل کیان دین با معصیتِ معصیتکاران از بین نمیرود و نور الهی خاموش نمیشود؛ اما حدود دین، احکام دین را ممکن است عدهای تضییع کنند. خود ذات اقدس الهی در مواردی از قرآن کریم فرمود اینها نماز را ضایع کردند یا نماز را به مسخره گرفتند، حدود الهی را تعطیل کردند. در سورهٴ «مریم» آیهٴ 59 میفرماید یک عده نماز را ضایع کردند ﴿فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلاَةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ﴾ در بخش دیگری از قرآن سورهٴ «مائده» آیهٴ 58 میفرماید: ﴿وَإِذَا نَادَیْتُمْ إِلَی الصَّلاَةِ اتَّخَذُوهَا هُزُواًوَلَعِباً ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَ یَعْقِلُونَ﴾؛ اینها وقتی شما منادیتان، مؤذّنتان دعوت به نماز میکند و ندای نماز سرمیدهد اینها مسخره میکنند به بازی میگیرند. خب، بازی گرفتن احکام الهی، تضییع احکام الهی، این ضرر به بعضی از احکام الهی است، اینهم در اثر کوتاهی مسلمین است. اگر مسلمین، هر اندازه که هستند به وظیفهٴ خاصّ خودشان عمل بکنند و قیام بکنند ﴿أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَی وَفُرَادَی﴾ در آنگونه از موارد ﴿کَمْ مِن فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللّهِ﴾ هست یک و ﴿إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ﴾ هست دو و هیچ آسیبی هم به احکام الهی نمیرسد، چه اینکه به اصل کیان دین یا نورانیّت دین آسیبی نمیرسد، این سه و اگر مسلمین تماشاگر باشند، خب احکام الهی آسیب میبیند. لذا وجود مبارک سیدالشهداء(سلام الله علیه) فرمود مگر نمیبینید به حق عمل نمیشود: «ألا ترونَ أن الحقَّ لا یُعمَلُ به و أنّ الباطلَ لا یَتناهیٰ عنه» ؛ مگر نمیبینید و وجود مبارک حضرت امیر(علیهالسلام) در آن خطبهای که در یکی از روزها در همینجا خوانده شد استدلال میکند[و] به اصحابش خطاب میکند، میفرماید ما که جزء اصحاب پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بودیم اگر آن روش را میداشتیم که شما همان روش را دارید، هرگز شاخههای دین سبز نمیشد: «لَوْ کُنَّا نَأْتِی مَا أَتَیْتُمْ مَا قَامَ لِلدِّینِ عَمُودٌ وَ لاَ اخْضَرَّ لِلإِیمانِ عُودٌ» ؛ هرگز شاخهای از شاخههای درخت ایمان سبز نمیشد و هرگز ستونی از ستونهای دین استوار نمیشد. مردم اگر به وظیفهشان عمل نکنند و قاعد باشند و منتظر مصلح جهانی باشند، البته دین آسیب میبیند و ذات اقدس الهی فرمود من میتوانم دین را آزاد کنم و یاری کنم و هیچ احتیاجی هم به شما نیست، برای اینکه میخواهم شما به مرحله کمال برسید ﴿وَلَوْ یَشَاءُ اللَّهُ لاَنتَصَرَ مِنْهُمْ وَلکِن لِیَبْلُوَا بَعْضَکُم بِبَعْضٍ﴾ ؛ فرمود اگر خدا بخواهد از کافران انتصار میگیرد یعنی انتقام میگیرد، خدا میتواند؛ اما میخواهد شما را امتحان کند، ببیند که شما برای حفظ دین تا چه اندازه اهل نثار و ایثارید.
بنابراین اینکه فرمود: ﴿لَن یَضُرُّوا اللَّهَ شَیْئاً﴾ هرگز به انسان، درس سکوت نمیدهد که بالأخره دین صاحبی دارد. یک وقت کسی حرفی را طبق هر مصلحتی بود زد و آن عبدالمطلب بود که گفت «أنا ربّ الإبل و لهذا البیت ربّ» حالا چه کسی به او القا کرد «وقع فی محلّه» و اینچنین هم بود « و لهذا البیت رب» بود و از او هم کاری ساخته نبود؛ اما اینچنین است که انسان در هر عصری بگوید «أنا ربّ الإبل و لهذا البیت ربّ» چنین چیزی مجاز است بگوید یا نه، اگر گفت «أنا ربّ الإبل و لهذا البیت ربّ» مسئله ﴿اضاعوا الصّلاة وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ﴾ میشود ﴿إِذَا نَادَیْتُمْ إِلَی الصَّلاَةِ اتَّخَذُوهَا هُزُواً﴾ میشود «الا ترون ان الحق لا یعمل به و أن الباطل لا یتناهی عنه» میشود و مانند آن.
فضای آیه محل بحث فضای مبارزه و مقاومت
بنابراین، اینکه ذات اقدس الهی فرمود: ﴿لَن یَضُرُّوا﴾ حوزه خطاب و فضای آیه، فضای مبارزه است یعنی به پیغمبری که عمویش را مُثله کردند و دندانش را شکستند و مسلمینی که گروهی از آنها ارباً اربا [پاره پاره] شدند ولی دست از حمایت برنداشتند در جریان حمراءالأسد، به اینها میفرماید شما محزون نباشید خب، اینها هیچ آسیبی نمیرسانند و درست هم بود. حالا اگر آن حوزه، تعطیل شد و عدهای چون وجود مبارک امام غایب است، سنگ او را به سینه میزنند و اگر حضرت ظهور کند اول کسی که از اطراف آن حضرت فاصله میگیرد همین منتظران دورغیناند، چون غایب است به او ایمان دارند که میگویند حضرت باید بیاید اصلاح کند، اگر هم حضرت باید بیاید اصلاح کند اینها حرف بنیاسرائیل را میزنند ﴿اذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّکَ فَقَاتِلاَ إِنَّا هَا هُنَا قَاعِدُونَ﴾ ؛ تو و خدایتان بروید بجنگید، ما اینجا نشستهایم.
خب، این حرف اگر باشد آن آیاتی است که ﴿أَضَاعُوا الصَّلاَةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ﴾ هست، ﴿وَإِذَا نَادَیْتُمْ إِلَی الصَّلاَةِ اتَّخَذُوهَا هُزُواً وَلَعِباً﴾ هست، «الا ترون ان الحق لا یعمل به و أن الباطل لا یتناهی عنه» هست و اگر مثل پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و اصحاب ایثارگرشان باشند، این ﴿وَلاَ یَحْزُنْکَ الَّذِینَ یُسَارِعُونَ فِی الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لَن یَضُرُّوا اللّهَ شَیْئاً﴾ است. بنابراین فضای هر آیه باید مشخص بشود، این¬طور نیست که انسان، در زمان غیبت هر کاری از دست بربیاید بکند، بگوید انتظار داریم و حضرت ظهور میکند و دین به دست آن حضرت اصلاح میشود.
پرسش:...
پاسخ: اگر کسی یاور نداشته باشد جایی مثلی خود حضرت امیر، حضرت امیر این تحلیل نظامی، سیاسی را در نهجالبلاغه دارد. فرمود من اتمام حجت کردم، سخنرانی کردم، پیام فرستادم، مناظره کردم، نامه نوشتم، دعوت کردم دیدم هیچکس نیست مگر همین چند نفر، من ماندم و اهلبیت «فَضَنِنْتُ بِهِم» ؛ من ضنّت ورزیدم؛ حاضر نشدم اینها کُشته بشوند. این نه برای آنکه ـ معاذ الله ـ حسینبنعلی، اشجاع یا اصفای از علیبنابیطالب است. مرحوم کاشفالغطاء میفرماید حضرت امیر اشجع از حسینبنعلی است، برای اینکه حسینبنعلی شمشیر دستش بود میکُشت و کُشته شد ولی وجود مبارک حضرت امیر چهل شمشیردار مسلّح آمدند این در رختخواب خوابید، فقط برای شهادت آماده بود.
پرسش:...
پاسخ: عبارت روایت حضرت امیر دارد که من حاضر نشدم اینها کُشته بشوند، چون دیدم خون اینها هدر میدهد، این در نهجالبلاغه هست «فَضَنِنْتُ بِهِم»؛ من ضنّت ورزیدم که این اهلبیت کُشته بشوند. من ماندم و حسنین ماندند و چند نفر از اصحاب خاصّ خودمان «فَضَنِنْتُ بِهِم»؛ من ضنّت ورزیدم، دیدم اینجا جای خون دادن نیست، لذا 25 سال صبر کردم و وجود مبارک حضرت سیدالشهداء دید حالا وقت خون دادن است، حالا این خون اثر میکند، همانها بودند، جمعیت که بیشتر نبود. چند نفری هم از خارج به اینها پیوستند، برای اینکه شهید بشوند، نه برای اینکه پیروز بشوند، چون میدانستند پیروزیشان در شهادت است و دین وقتی زنده میشود که آنها شهید بشوند وگرنه میدانستند که این جنگ، جنگ نابرابر است؛ منتها حضرت امیر فرمود من اگر با این بچهها میرفتیم خون میدادیم خونمان هدر بود، لذا صبر کردیم. جریان سیدالشهداء وقتی که پیش آمد، حضرت فرمود الآن خون هدر نمیرود، الآن ما میرویم وآن «فان الله قد شاء ان یَراک قتیلاً» الآن وقتش است.
البته مثل همان سیزده سال اول پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) که اگر شرایط، مساعد نباشد خب آدم آرام مینشیند؛ اما وقتی شرایط مساعد شد ولو گروه کم ولو یک نفر باشد باید قیام بکند. در جریان حمراءالأسد و بعد از احد، وجود مبارک پیغمبر فرمود قسم به ذات کسی که جانم در دست اوست، اگر هیچکس نیاید من تنها میروم .
پرسش:...
تلاش بسیار مسلمین در راه بارور کردن نهال اسلام
پاسخ: نه؛ اگر ﴿وَلاَ یَحْزُنْکَ الَّذِینَ یُسَارِعُونَ فِی الْکُفْرِ﴾ دلیلش این است که ﴿لَن یَضُرُّوا اللّهَ شَیْئاً﴾ حالا آن صورتی که «یضرُّوا اللّه شَیْئاً» چیست. آنجا که احکام الهی را تضییع میکند چه؟ فرمود: ﴿فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلاَةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ﴾ اینچنین است. استدلال حضرت امیر در نهجالبلاغه این است که ما اگر مثل شما بودیم که دین سبز نمیشد: «لَوْ کُنَّا نَأْتِی مَا أَتَیْتُمْ مَا قَامَ لِلدِّینِ عَمُودٌ وَ لاَ اخْضَرَّ لِلإِیمانِ عُودٌ» ؛ فرمود ما اگر مثل شما آدمهای کمهمّتی بودیم، هرگز ستونی از ستونهای دین استوار نمیشد و شاخهای از شاخههای ایمان سبز نمیشد، ما رفتیم جان دادیم، تلاش کردیم، کوشش کردیم تا معلوم شد راست میگوییم «فَلَمَّا رَأَی اللَّهُ صِدْقَنَا أَنْزَلَ بَعدُوِّنا الْکَبْتَ وَ أَنْزَلَ عَلَیْنا النَّصْرَ» در همان خطبه است. فرمود گاهی ما کُشته میدادیم، گاهی دشمن مخالف ما کُشته میداد، اینها «یَتَصَاوَلاَنِ تَصَاوُلَ الْفَحْلَیْنِ» ؛ اینها شاخ به شاخ مثل دوتا قوچ جنگی، به جان هم میافتادند که «یَتَخَالَسانِ أَنْفُسَهُما أَیُّهُما یَسْقِی صَاحِبَهُ کَأْسَ الْمَنُونِ»؛ اینها میخواستند اختلاس کنند، بربایند ببینیم این فرد رقیب خودش را کاسهٴ مرگ میچشاند یا رقیبش او را کاسهٴ مرگ میچشاند: «أَیُّهُما یَسْقِی صَاحِبَهُ کَأْسَ الْمَنُونِ» تا اینکه معلوم شد که ما راست میگوییم «فَلَمَّا رَأَی اللَّهُ صِدْقَنَا» آن وقت «أَنْزَلَ بَعدُوِّنا الْکَبْتَ و انزلَ علینا النصر» .
«و الحمد لله ربّ العالمین»


تاکنون نظری ثبت نشده است