- 185
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 121 تا 124 سوره طه
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 121 تا 124 سوره طه"
دیدگاه مفسران در تمثل یا تمثیل بودن حضرت آدم (علیه السلام)
اثبات شعور حقیقی موجودات و ناصواب بودن تمثیل
بررسی اختلاف قرائت در آیه ﴿إِلَّا أَن تَکُونَا مَلَکَیْنِ﴾
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿فَوَسْوَسَ إِلَّیْهِ الشَّیْطَانُ قَالَ یَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلَی شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْکٍ لَّا یَبْلَی ﴿120﴾ فَأَکَلاَ مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَ طَفِقا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَی آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَی ﴿121﴾ ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَیْهِ وَهَدَی ﴿122﴾ قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِیعاً بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُم مِنِّی هُدیً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَایَ فَلاَ یَضِلُّ وَلاَ یَشْقَی ﴿123﴾ وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکاً وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَی ﴿124﴾
دیدگاه مفسران در تمثل یا تمثیل بودن حضرت آدم (علیه السلام)
جریان آدم(سلام الله علیه) یا به صورت تمثّل بود که سیدناالاستاد مایلاند بر اساس تمثّل حل کنند هم در تفسیر شریف المیزان هم در تفسیر تبیان که پنج جلدی است و بر اساس هماهنگی قرآن و روایات تدوین شده است یا تمثیل است که برخی بر آناند. مرحوم سیّد عبدالحسین شرفالدین(رضوان الله علیه) بعضی از آیات را از سنخ تمثیل میدانند در خصوص آیهٴ محلّ بحث سخنی ندارند ولی بعضی از آیات را از سنخ تمثیل میدانند مثل اینکه خدای سبحان به آسمان و زمین فرمود: ﴿فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِیَا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ﴾ خداوند به آسمان و زمین دستورِ آمدن به حضور خود را داد آنها عرض کردند ما همراه سایر اطاعتکنندهها طائعین میآییم ضمیر تثنیه است ولی فعل جمع است ﴿قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ﴾ نه «طائِعَیْن» یعنی ما دو موجود همراه همهٴ موجودات دیگر با طوع و رغبت در خدمتیم این بزرگوار این سؤال و جواب یا امر و امتثال را حمل بر تمثیل میکند.
اثبات شعور حقیقی موجودات و ناصواب بودن تمثیل
در بحثهای قبل داشتیم که این تمثیل ناصواب است این حمل ناصواب است برای اینکه واقعاً این موجودات چیز میفهمند، واقعاً حرف میزنند، واقعاً حرف میشنوند این طور نیست که اینها اهل ادراک نباشند آن چهار طایفه از آیات که اسلام را به اینها اسناد میدهد ﴿لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ تسبیح را به اینها اسناد میدهد ﴿سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِی السَّماوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ﴾، تحمید را به اینها نسبت میدهد ﴿إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ﴾، سجده را به اینها نسبت میدهد که اینها ﴿لِلَّهِ یَسْجُدُ مَا فِی السَّماوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ﴾ آن چهار طایفه آیات همهاش نشان میدهد که موجودات اهل درکاند سخن خدا را میشنوند در برابر خدا مُنقادند و اینکه مسجد شهادت میدهد، مسجد شکایت میکند، از همسایههایی که اهل نماز در مسجد نیستند شکایت میکند، از مؤمنانی که در مسجد نماز میخوانند شفاعت میکند، به سود اینها شهادت میدهد خب همهٴ این سرزمینها باید بفهمند چه کسی میآید چه کسی میرود تا شهادت بدهند یا شکایت بکنند اینها را که نمیشود بر تمثیل حمل کرد و چون دلیلی بر این نیست که آنها درک نمیکنند بلکه عقلاً دلیل تام هست که اینها درک میکنند نقلاً هم ظواهر این آیات این است که اینها درک میکنند ظاهر آن روایات هم این است که اینها در قیامت شهادت میدهند خب قیامت ظرف اَدای شهادت است و هر اَدایی مسبوق به تحمّل است اگر شاهد در صحنه حضور نداشته باشد و صحنه را تحمّل نکند چگونه در محکمه شهادت میدهد و شهادت اینها هم در محکمهٴ عدل الهی مسموع است معلوم میشود اینها در صحنهٴ حضور، درک دارند امینانه تحمّل میکنند و در قیامت هم شهادت میدهند. خب، بنابراین هیچ دلیلی نیست که این آیه ﴿فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِیَا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً﴾ را حمل بر تمثیل بکنیم امر تکوینی است و نه بین تکوین و تشریع و درک هم دارد پس آن سخن ناتمام است.
بررسی اختلاف قرائت در آیه ﴿إِلَّا أَن تَکُونَا مَلَکَیْنِ﴾
در جریان ﴿إِلَّا أَن تَکُونَا مَلَکَیْنِ﴾ که در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» گذشت آنها به قرینهٴ همین آیه این را «مَلکَیْن» قرائت کردند به طوری که زمخشری نقل میکند در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» آیهٴ بیست به این صورت است که شیطان میگوید ﴿مَا نَهَاکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَن تَکُونَا مَلَکَیْنِ﴾ زمخشری میگوید برخیها به کسر لام قرائت کردند «مَلِکَین» به قرینهٴ مُلکِ لا یبلی آن که دارای مُلک است مَلِک است نه مَلَک به قرینهٴ مُلکِ لا یبلی جملهٴ سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» را «مَلِکین» قرائت کردند خب این یک اختلاف قرائت. در این کریمه فرمود شیطان وسوسه کرد.
اسناد تعهد الهی به ادم و حوا (علیهماالسلام) و اسناد نسیان به آدم (علیه السلام)
مطلب دیگر آن است که این تعهّد را خدای سبحان از چه کسی گرفت ما دو تعهّد داریم و یک نسیان، یک تعهّد مشترک بین آدم و حوا(سلام الله علیهما) است که در چند جای قرآن آمده که شما از این درخت استفاده نکنید ضمیر تثنیه است ﴿وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمِینَ﴾ آیهٴ نوزده سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» این بود ﴿وَیَا آدَمُ اسْکُنْ أَنتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّةَ فَکُلاَ مِنْ حَیْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هذِهِ الشَّجَرَةَ﴾ این یک دستور خداست نسبت به هر دو یعنی آدم و حوّا چه اینکه مشابه این هم در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» به همین صورت آمده است که آیهٴ 35 سورهٴ «بقره» این است که ﴿وَکُلاَ مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمِینَ﴾ پس این یک تعهّد الهی است و تثنیه است، اگر نسبت به این نهی که تعهّد الهی است فراموشی مطرح شد باید نسیان را به حضرت آدم و حوّا به هر دو نسبت بدهند بفرماید «فنسیا» در حالی که نسیان را به خصوص حضرت آدم اسناد میدهد یک عهد دیگری است که فرمود: ﴿لَقَدْ عَهِدْنَا إِلَی آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِیَ﴾ آن عهد بعید است این عهدِ نهیی باشد که ﴿لاَ تَقْرَبَا﴾ زیرا این عهدِ نهیی به دو نفر تعلّق گرفته است یکی آدم یکی حوّا و اگر ارتکاب شد منشأش هم نسیان بود نسیان را باید به هر دو اسناد بدهد در حالی که نسیان را به خصوص آدم(سلام الله علیه) اسناد داد معلوم میشود آنجا که فرمود: ﴿وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَی آدَمَ مِن قَبْلُ﴾ این عهد غیر از آن عهدِ نخوردنِ از درخت است آیهٴ 115 همین سورهٴ «طه» این است که ﴿وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَی آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِیَ﴾ معلوم میشود این یک عهد دیگری بود که مربوط به خصوص آدم بود حالا یا نَسِیَ به معنای «تَرَک» است که اکثر مفسّران بر آناند یا نه، نسیان به معنای فراموشی است به هر تقدیر این نمیتواند ناظر به نهی باشد هم روایت جمیل شاهد خوبی است که حضرت(سلام الله علیه) طبق این نقل میفرماید نسیان به نهی تعلّق نمیگیرد برای اینکه شیطان در متنِ آن گفتگو این نهی را مطرح کرده گفته ﴿مَا نَهَاکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَن تَکُونَا﴾ پس نهی را یادآوری کرد و هم اینکه نسیان به خصوص حضرت آدم تعلّق گرفته در حالی که این تعهّد از هر دو گرفته شده.
پرسش: در اکثر موارد
پاسخ: نه در خیلی از جاها که حسّاس است ﴿فَکُلاَ﴾، ﴿لاَ تَقْرَبَا﴾، ﴿فَلاَ یُخْرِجَنَّکُمَا﴾ آنجا که محورهای اصلی است همهاش تثنیه است در روز قبل هم گذشت در برخی از موارد ضمیر مفرد است برای اینکه مخاطب خصوص آدم است در بعضی از موارد که حسّاس است همهاش تثنیه است چه در سورهٴ «اعراف» چه در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» چه اینجا ﴿فَکُلاَ﴾ هست، ﴿لاَ تَقْرَبَا﴾ هست، ﴿فَلاَ یُخْرِجَنَّکُمَا﴾ هست، ﴿طَفِقا﴾ هست، ﴿یَخْصِفَانِ﴾ هست.
پرسش: ﴿فَوَسْوَسَ إلیه﴾
پاسخ: بله خب از راه آدم وارد شد دیگر. خب، بنابراین آنجا که مخاطب و محور اصلی آدم است ضمیر مفرد است اما آنجا که مسئولیّت مشترک مطرح است همه جا تثنیه است دیگر.
کلام علامه طباطبائی (ره) درباره مورد خطاب در تعهّد و نسیان
خب، آنجا هم که خدای سبحان میفرماید: ﴿وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَی آدَمَ﴾ اگر این نهی باشد خب نهی که بالصراحه به هر دو تعلّق گرفته چطور میفرماید: ﴿لَقَدْ عَهِدْنَا إِلَی آدَمَ﴾ که این را سیدناالاستاد در آن تفسیر پنج جلدیشان کسانی که با المیزان مأنوساند با آن تفسیر پنج جلدیشان هم مأنوس باشند آن تفسیر پنج جلدی را قبل از المیزان مرقوم فرمودند البته وقتی که تبریز تشریف داشتند مرقوم فرمودند بعد وقتی که وارد قم شدند دیگر بحث رسمی شد و فرصت بیشتری کردند دیگر به صورت بیست جلد در آمده البته با تفاوت مَشرب و اینها.
مکلف بودن جن و انس و شریعت نداشتن ملائک
مطلب دیگر اینکه آیا جن و اِنس هر دو مکلّفاند یا نه؟ بله مکلّفاند ولی درباره فرشتهها معمولاً آیهای، روایتی که اینها پیغمبری دارند، شریعتی دارند، کتابی دارند، امر و نهی تشریعی دارند این نیست و همان آیه سورهٴ مبارکهٴ «ذاریات» که دارد ﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ﴾ اینچنین نیست که عموم و خصوص مطلق را به همراه داشته باشد که جن و انس برای عبادت خلق شدند نه اینکه هر که عبادت میکند یا جن است یا انس آنجا هدف خلقت را دارد بیان میکند خب فرشتهها هم جزء مخلوقاتاند اگر آنها هم مثل جن و انس هدفمند بودند و هدفشان عبادت بود میفرمود «و ما خلقت الجن و الإنس و المَلک الاّ لیعبدون» بنابراین در جایی از قرآن ندارد که اینها پیغمبری دارند، شریعتی دارند، صُحفی دارند و امثال ذلک هر چه هست عصمت است.
پرسش: آیه قرآن میفرماید هر چه خداوند
پاسخ: خب بسیار خب، معلوم میشود که اینها معصوماند و نیازی به تکلیف تشریعی نیست.
ردّ دیدگاه فخررازی در مکلف بودن ملائک
فقط در سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» که به خواست خدا بعداً خواهد آمد آیهای است که فخررازی در ذیل آن آیه نقل میکند که این آیه دلالت میکند بر اینکه فرشتهها مکلّفاند و آن همان آیه مشهور سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» است آیهٴ 29 سورهٴ «انبیاء» این است ﴿وَمَن یَقُلْ مِنْهُمْ إِنِّی إِلهٌ مِن دُونِهِ فَذلِکَ نَجْزِیهِ جَهَنَّمَ کَذلِکَ نَجْزِی الظَّالِمِینَ﴾ برخیها که فرشتهها را معبود میدانستند خدای سبحان میفرماید اینها معبود نیستند اینها عباد مُکرَماند ﴿لاَ یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ﴾ و مانند آن، بعد فرمود اگر فرشتهای ادّعای الهیّت بکند این جزایش جهنم است خب این به صورت یک قضیهٴ شرطیه است اما این گونه از قضایای شرطی دلالت میکند بر اینکه آنها مکلّفاند یا نه، کار آسانی نیست لکن فخررازی در ذیل آیهٴ 29 سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» آنجا دارد که این آیه دلالت دارد بر اینکه فرشتهها مکلّفاند ولی در جایی از قرآن، روایات سخن از دینِ ملائکه صُحفی داشتند، رسالتی داشتند، انبیایی داشتند، مرسلینی داشتند چیزی مطرح نیست پس بنابراین امر آنها نمیتواند تشریعی باشد.
بررسی اقسام فرشتگان و ویژگی آنان
پرسش:
پاسخ: جریان فُطرس که بارها مطرح شد در آن روایت در دعای سوم شعبان آنجا اصلاً نام فرشته نیست دارد «وعاذ فرطس بمهده» این فطرس هم ظاهراً اسم یونانی است متأسفانه در این ادعیه این زیارات این مقتلها این روایات اخلاقی این روایات تفسیری همین طور انباشته روی آن کار نشده فقط روایات فقهی رویش کار شده که حشر اینها با اولیای الهی باشد شما قدم به قدم با مجهولات روبهرویید حالا نمونههایش هم عرض میکنیم. جریان فطرس هم که بارها به عرضتان رسید آنجا اصلاً نام فرشته مطرح نیست دارد که «عاذ فطرس بمهده» این فطرس چه کسی است، چه چیزی است، در بعضی از روایات وارد شده است که فرشته است فرشتهها هم مشخص نیست که جزء ملائکةالسماء هستند یا جزء ملائکةالأرضاند مرحوم صدرالمتألهین و سایر حکما بر این باورند که ملائکةالأرض اینها نظیر انسان بدن دارند لطیفاند و ممکن است گناه بکنند اما اینها جزء حاملان عرش باشند جزء کسانی باشند که اسمای الهی را از آدم فرا گرفته باشند اینها نیست به خدا بگویند ﴿نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ﴾ نیست در دعای صحیفهٴ سجادیه هست که هر قطره باران یا ثَلج و برفی را که میبینیم فرشتهای آن را میآورد این در دعا هست که یک وقت هم خواندیم خب اگر برای این گونه از موجودات ملائکهای فرض بشود خب آنها ممکن است عصیانی هم داشته باشند ولی آنها در حدّی نیستند که خدای سبحان با آنها در میان بگذارد ﴿إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً﴾ اینها عرض کنند ﴿نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ﴾ بعد اسمای الهی را به وسیلهٴ حضرت آدم یاد بگیرند بعد بشوند مدبّرات عالَم این طور نیست. خب، بنابراین اثبات اینکه هر فرشتهای مثلاً مکلّف است کار آسانی نیست و عصمت هم مستلزم تکلیف نیست خود ذات اقدس الهی معصوم است ولی مکلّف نیست و کارهای تکوینی هم مستلزم تکلیف نیست خیلی از موجوداتاند که تکویناً کار میکنند و مکلّف نیستند ارواح انبیا و اولیا و انسانها که «خَلق الله الأرواح قبلَ الأجساد» اینها قبل از تعلّق به بدن معصوم بودند ولی مکلّف نبودند ارواح انسان اینچنین نیست که قبل از اینکه به دنیا بیاید به بدن تعلّق بگیرد مکلّف باشد که، اگر «خَلق الله الأرواح قبل الأجساد» هست و اگر ارواح انسانها قبل از تعلّق به بدن موجودند طبق آن روایات اینها گناهی ندارند تکلیفی هم ندارند بنابراین اینچنین نیست که اگر کسی معصوم بود حتماً باید مکلّف باشد یا اگر کارهای تکوینی کرد حتماً باید بیاراده باشد خود خدای سبحان کار میکند تکویناً کار میکند معصوم هم هست تکلیف هم در کار نیست خب.
پرسش: حضرت علی(علیه السلام) در همان خطبهٴ اول میفرمایند گروهی از ملائکه هستند دائماً در قیاماند گروهی در سجده هستند و گروهی تسبیح الهی را میکنند.
پاسخ: خب همینها نشانهٴ عصمت آنهاست تسبیح گفتن هر موجودی تسبیح میکند ﴿إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ﴾ که در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» گذشت تسبیح کردنِ تکوینی مستلزم تکلیفِ تشریعی نیست امرِ تکوینی با عدم تکلیف هم سازگار هست.
ویژگی آزمون الهی قبل از هبوط حضرت آدم (علیه السلام) به دنیا
آنچه ما تاکنون رسیدیم این است که وجود مبارک حضرت آدم نشئهای داشت که در آن نشئه شریعت نبود ولی امتحان بود و در آن امتحان بخشی از کارهای او با لغزش همراه شد بعد به زمین آمدند وقتی که به زمین آمدند تکلیف آمده و شریعت آمده تا اینجا مشخص است این مقدار اگر برای ما روشن بشود که وجود مبارک حضرت آدم قبل از اینکه پیغمبر بشود قبل از اینکه تکلیف بیاید در جنّتی قرار داشت حالا این حالت در زمین برای حضرت پیدا شد چه اینکه ظاهر بیان سیدناالاستاد در آن تفسیر پنج جلدی است یعنی باریتعالی آدم را در زمین خلق کرد و جریان سجدهٴ ملائکه مطرح شد بعد آن حالت برایش پیش آمد که این حالت تمثّل برزخی است یک چند لحظهای در آن حالت بود بعد دوام پیدا نکرد و از آن حالت خارج شد و مسئلهٴ تکلیف طرح شد که این یکی از وجوه و مُحتملات است یا نه، مربوط به یک عالَم دیگری باشد قبل از هبوط به ارض.
شریعت و تکلیف لازمه زندگی دنیوی
ولی به هر حال این جریان آزمون قبل از تکلیف است قبل از احکام ارضی است چون اگر حضرت در زمین باشد بالأخره موجود زمینی بیتکلیف نیست اوّلین انسانی که در زمین پیدا شده یا پیغمبر است یا پیغمبر دارد ممکن نیست بشر خلق بشود و هادی و راهنما نداشته باشد این برهان معروف نبوّت که انسان مدنی بالطبع است قانون میخواهد این برای برهان یک امر روشن و شفاف و همگانی و همهگیر است وگرنه بشر پیغمبر میخواهد چه اجتماعی باشد چه تنها، اوّلین بشری که روی زمین آمده این یا خودش پیغمبر است یا پیغمبر دارد ولو نیاز به قانون اجتماعی و قانون سیاسی و قانون نظامی و امثال ذلک نداشته باشد آن برهان نبوّت که قبلاً آیهاش از سورهٴ مبارکهٴ «نساء» گذشت میگوید اگر کسی را خدا آفرید حتماً باید برای او راهنما باشد و ممکن نیست بشر خلق بشود بدون راهنما ولو یک نفر باشد منتها حالا رواجش در همان برهان انسان مدنی بالطبع است خب، به هر تقدیر ما در جریان آدم صحنهای داریم که قبل از اینکه زمینی بشود آزمونی برای او حاصل شد و لغزشی هم رخ داد ما اگر این معنا را تا حدودی باور کردیم آن وقت این جریان زیارت حضرت زهرا(سلام الله علیها) که الآن چند جملهاش را میخوانیم برای ما مشخص میشود.
ناکافی بودن نقل روایت کلینی در تبیین علت نسیان حضرت آدم (علیه السلام)
قبل از اینکه این زیارت حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را بخوانیم این جریانی را که مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) نقل کرده که وجود مبارک ابیجعفر امام باقر(سلام الله علیه) فرمودند این نسیان مربوط به نسیانِ نهی است و آن نهیی را که خدای سبحان نسبت به آدم کرده آن نهی را فراموش کرد یک چند جملهای دربارهٴ این حدیث سخن بگوییم بعد وارد آن زیارت بشویم. مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) در جلد هشتم کافی صفحهٴ 113 حدیث مبسوطی را تحت عنوان «حدیث آدم(علیه السلام) مع الشجرة» نقل میکند که این تقریباً چندین صفحه است شاید هفت، هشت صفحه باشد که به صورت داستان طولانی است در آنجا آمده است که منشأ ارتکاب آن درخت نسیان بود که نهی یادش رفته که این با ظاهر آیه هماهنگ نیست که عرض شد، اما از نظر سند یک مقدار که برای خود من فرصت بود حالا مطالعه کردم مقداری هم دو نفر از آقایان تلاش و کوشش کردند که سعیشان مشکور باشد هیچ کدام از ماها به نتیجهای نرسیدیم که این روایت قابل اعتماد باشد اصل روایت را مرحوم کلینی از علیبنابراهیم که خب موثّق است نقل کردند عن أبیه عن الحسنبنمحبوب تا اینجا قابل پذیرش است عن محمدبنالفُضیل این محمدبنالفضیل در رجال برخیها اصلاً نقل نکردند که چه کسی است بعضیها که نقل کردند گفتند «مجهولٌ» بعضیها که نقل کردند گفتند «غالٍ مَرمیٌّ بالضعف» بنابراین وضع محمدبنفضیل به این عناوین سه، چهارگانه مبتلاست یا اصلاً تعرّض نکردند یا اسمش را بردند گفتند «مجهولٌ» یا گفتند «غالٍ مرمیٌّ بالضعف» روایت اینچنینی نمیتواند مشکل آیه را حل بکند گذشته از اینکه مطابق با ظاهر آیه هم نیست این تلاشی است که ما سه نفر داشتیم حالا شما ممکن است بخشهای دیگر داشته باشید.
فاطمیّه فرصتی برای کسب معرفت و اقامه عزا با حفظ وحدت
حالا برسیم به زیارت حضرت صدیقه کبرا چون در آستانهٴ فاطمیه دومیم و این هفته هم تعطیل است و شما اگر بخواهید به برکت حضرت زهرا(سلام الله علیها) برسید گذشته از آن عزاداری آن خطبهٴ نورانی حضرت و معارفی که از آن حضرت نقل شده است آنها را هم واقعاً به بحث بگذرانید وگرنه این اتلاف عمر است که آدم یک هفته این حوزه را به تعطیلی بکشاند و محصولِ علمی نداشته باشد.
بالأخره این هفته را گفتند تعطیل هست عرض کنم که این طور هست و چون بعضیها برای مسافرتاند و تشریف نمیآورند از این جهت تعطیل است وگرنه آنچه از شورای عالی محترم مدیریت مطرح شد همان تعطیل سه روزه بود ولی خب بعضی آقایان چون تشریف میبرند برای سفر این نکته را فراموش نکنیم بر مبنای جذبِ اکثری و دفع اقلّی جریان فاطمیه را بگذرانیم این کشور بیش از هر چیزی احتیاج دارد به انسجام و وحدت مظلومه بود، شهیده بود انسان میتواند گریه بکند مناقبش را ذکر بکند، خطبههایش را ذکر بکند، جریان مظلومیّتش همهاش را ممکن است مطرح بکند ولی دو گونه میتواند حرف بزند یک طور است که بالأخره شورانگیز است و باعث آشوب و اختلاف است یک طور است که باعث انسجام و اتحاد است آن طوری که رضای خدا و اهل بیت است این کشور را ارباً اربا نکنیم چون دشمن هم به حزبالله لبنان حمله میکند هم به اهل سنّت غزّه و فلسطین این طور نیست که حالا به شیعه رحم بکند یا به سنّی رحم بکند این طور نیست ما یک کشور مشترکی داریم میشود عزاداری کرد، میشود ولایتمدار بود، میشود این خاندان را در کمال عزّت که همتای قرآناند به مردم معرفی کرد و در عین حال مشکلی برای کشور ایجاد نکرد.
آثار صلوات بر فاطمه زهرا (علیهاالسلام)
مرحوم علامه(رضوان الله تعالی علیه) در کتاب شریف منتهی المطلب فی تحقیق المذهب زیارت حضرت فاطمه(سلام الله علیها) را ذکر میکند همین زیارتی که «السلامُ علیکِ یا مُمتحنة» که مشکلترین و پیچیدهترین زیارت حضرت همین زیارت است اگر ما واقعاً مسئلهٴ حضرت آدم به هر نحوی برای ما حل شد که قبل از اینکه وارد زمین بشوند یک صحنهٴ آزمونی داشتند با آن فضا این زیارت قابل حل است منتها آدم(سلام الله علیه) گرفتار آن نسیان و لغزش شد و در این زیارت وجود مبارک فاطمه(علیها السلام) مصون ماند این هست. خب، مرحوم علامه(رضوان الله علیه) اینچنین میفرماید: «الفصل الثانی فی زیارة فاطمة(علیها السلام) و فیها فضلٌ کثیر و ثوابٌ جَزیل» اولین روایتی که ایشان نقل میکند از مرحوم شیخ طوسی این است که «رَوَی الشیخ عن زیدبنعبدالملک عن أبیه عن جدّه قال دخلتُ علی فاطمة(علیها السلام)» من بعد از همین جریان خدمت وجود مبارک فاطمه(سلام الله علیها) رسیدم «فبدأتْنی بالسلام» حضرت اول شروع کرد به سلام کردن بعد فرمود: «ما غَدا بک» چطور شد آمدی؟ «قلتُ طلب البرکة» آمدم برکت و رحمت دریافت بکنم آنگاه فاطمه(سلام الله علیها) فرمود: «أخبرَنی أبی» پدر من خبر داد که همین جاست یا «هو ذا» آن خبری این است که «أنّه مَن سلَّم علیه و علیّ ثلاثة أیّام أوجبَ الله له الجنّة» وجود مبارک حضرت فرمود که پدرم به من خبر داد که اگر کسی سه روز بر پیغمبر و بر منِ فاطمه سلام بفرستد اهل بهشت است راوی عرض میکند به حضرت عرض کردم که «قلتُ لها فی حیاتِه و حیاتکِ» این عرض سلام مخصوص زمان حیات شماست؟ «قالت» در زمان حیات ماست ولی مخصوص نیست «قالت نعم و بعد موتنا».
احتمالات سه گانه در مدفن فاطمه زهرا (علیهاالسلام)
خب، مرحوم علامه میفرماید: «مسئلةٌ واختلف الروایة فی موضع قبرها (علیها السلام) لأنّها دُفنت لیلاً فرُوی أنّها دُفنت فی الروضة بین القبر و المنبر لأنّ رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) قال بین قبری و منبری روضةٌ مِن ریاض الجنّة فهی مدفونةٌ هناک» این طبق بعضی از نصوص، «و رُوی أنّها دُفنت فی بیتها فلمّا زاد بنو امیّه المسجد صار مِن جملة المسجد» این روایت طایفه ثانیه، طایفهٴ ثالثه این است «و رُوی أنّها مدفونةٌ فی البقیع» این سه طایفه از روایات. بعد میفرماید: «قال الشیخ(رحمه الله)» یعنی شیخ طوسی «الروایتان الأوّلیتان کالمتغایرتین والأفضل عندی أن یَزور الإنسان مِن الموضعین جمیعاً» افضل در این است که هر دو جا را زیارت بکند هم بیت را هم آن روضه را «فإنّه یجور به أجراً عظیما و أمّا مَن قال إنّها دُفنت فی البقیع فبعیدٌ من الصواب» خیلی بعید است که حضرت برده باشد در بقیع. مرحوم علامه میفرماید این حرف شیخ طوسی بود ابنبابویه میفرماید «قال ابنبابویه» مرحوم علامه نقل میکند که ابنبابویه میگوید «والصحیح عندی أنّها دُفنت فی بیتها». خب.
سرّ مخفی ماندن قبر حضرت فاطمه (علیهاالسلام)
قبل از اینکه سه، چهار جمله زیارت را بخوانیم این نکته را عرض کنم همین علامه میگوید که ابنبابویه از حَسّان جَمّال، شتربان نقل میکند که «حَملتُ أباعبدالله(علیه السلام) مِن المدینة إلی مکّه» در سفر مکه من شترهایم را کرایه دادم وجود مبارک امام صادق سوار این شتر شد و من در خدمت حضرت بودم حالا خوب عنایت کنید تمام این روایات را از اهل بیت نقل کردند دربارهٴ قبر فاطمه و هیچ نگفتند خود ائمه که قبر حضرت کجاست اما همین حسّان جمّال میگوید من شترها را کرایه دادم به امام صادق از مدینه تا مکّه «فلمّا انتهینا الی مسجد الغدیر» خب نزدیکهای مکّه آن قسمت برکهای که داشت غدیر بود آن قسمت را میگفتند بِرکهٴ خُم و این غدیر هم همان غدیر خم معروف بود به آنجا که رسیدیم وجود مبارک امام صادق «نَظر فی مَیسرة المسجد» مسجد غدیر را نگاه کرد، طرف چپ مسجد را نگاه کرد به حسّان جمّال فرمود: «ذلک موضع قدم رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) حیث قال مَن کنتُ مولاه فعلیٌّ مولاه» فرمود حسّان آنجا را میبینی پیغمبر همین جا ایستاد گفت «من کنت مولاه فعلیّ مولاه» خب مسجد غدیر بیابان است دیگر فاصلهٴ مدینه تا مسجد غدیر خیلی است آن جای مشخّص پای پیغمبر را بعد از چند سال امام صادق دارد نشان حسّان میدهد اما قبر مادرش را نگفتند کجاست این یعنی چه! خب شما که از بیابان خبر دارید مشخص کرد که همین جایی که میبینی پیغمبر همین جا ایستاد دست علی را گرفت گفت «من کنت مولاه فعلیّ مولاه» آن گوشه را میبینی آن گوشه چادر منافقین بود همهٴ گوشهها را نشان داد اما قبر فاطمه را نشان ندادند «نظر فی میسرة المسجد فقال ذلک موضعُ قدم رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) حیث قال من کنت مولاه فعلیّ مولاه ثمّ نظر الی الجانب الآخر و قال ذلک موضع فُسْطاط المنافقین» آنهایی که یک وقت بَخٍّ بَخٍّ میگفتند یک وقت اهانت میکردند «فلمّا رأوْهُ رافعاً یده» وقتی دیدند وجود مبارک پیغمبر دست مبارک حضرت امیر(سلام الله علیهما) را گرفت و بالا برد شروع کردند به دهنکجی و اهانت کردن خب همهٴ اینها را آدرس داده حضرت، اما از قبر مادرش سخن نگفت.
ویژگی آزمون الهی نسبت به حضرت فاطمه (علیهاالسلام) قبل از خلقت
حالا آن زیارتی که همین محمد عُریضی این محمد عریضی از ابراهیم شروع میشود تا به محمد عُرَیْضی چند نفر هستند متأسفانه این هم یک مشکل سندی دارد که تاکنون وثاقت او ثابت نشده این محمد عریضی میگوید که «حدّثنی أبوجعفر ذات یومٍ قال إذا صرت إلی قبر جدّتک فقل» سلام عرض بکن بگو «یا مُمتحنةُ امتحنکِ الذی خلقکِ قبل أن یخلقکِ فوجدکِ لما امتحنکِ صابرةً» ما اگر جریان آدم را بالأخره خصوصیّاتش را اگر به طور جزم نتوانیم ثابت کنیم که چطور بود بالجمله اگر برای ما روشن نشده باشد فیالجمله روشن شد حالا یا تمثّل بود یا تمثیل بود یا هر چه بود قبل از اینکه وارد سرزمین شریعت بشود امتحانی داد در بخشهای وسیعی موفق شد ولی در یک گوشه لرزید این دیگر روشن شد برای ما که آیه این را میخواهد بگوید در چنین نشئهای وجود مبارک صدیقه کبرا سرفراز از امتحان الهی برآمده این معنای مُمتحنه بودن حضرت است قبل از خلقتش «یا مُمتحنةُ امتحنکِ الذی خلقکِ قبل أن یخلقکِ فوجدکِ لما امتحنکِ صابرةً» آنجا ﴿لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً﴾ اینجا «وجدکِ لما امتحنک صابرةً» خب، «وزعمنا أنّا لک أولیاء ومصدّقون و صابرون لکلّ ما أتانا به أبوکِ(صلّی الله علیه و آله) و أتیٰ به وصیّه(علیه السلام) فإنّا نسئلک إن کنّا صدّقناکِ الاّ ألحقتنِا بتصدیقنا لهما بالبشریٰ لنبشّر أنفسنا بأنا قد طَهُرْنا بولایتکِ».
«السلام علیکم یا أهل بیت النبوّة و رحمة الله و برکاته»
دیدگاه مفسران در تمثل یا تمثیل بودن حضرت آدم (علیه السلام)
اثبات شعور حقیقی موجودات و ناصواب بودن تمثیل
بررسی اختلاف قرائت در آیه ﴿إِلَّا أَن تَکُونَا مَلَکَیْنِ﴾
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿فَوَسْوَسَ إِلَّیْهِ الشَّیْطَانُ قَالَ یَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلَی شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْکٍ لَّا یَبْلَی ﴿120﴾ فَأَکَلاَ مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَ طَفِقا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَی آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَی ﴿121﴾ ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَیْهِ وَهَدَی ﴿122﴾ قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِیعاً بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُم مِنِّی هُدیً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَایَ فَلاَ یَضِلُّ وَلاَ یَشْقَی ﴿123﴾ وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکاً وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَی ﴿124﴾
دیدگاه مفسران در تمثل یا تمثیل بودن حضرت آدم (علیه السلام)
جریان آدم(سلام الله علیه) یا به صورت تمثّل بود که سیدناالاستاد مایلاند بر اساس تمثّل حل کنند هم در تفسیر شریف المیزان هم در تفسیر تبیان که پنج جلدی است و بر اساس هماهنگی قرآن و روایات تدوین شده است یا تمثیل است که برخی بر آناند. مرحوم سیّد عبدالحسین شرفالدین(رضوان الله علیه) بعضی از آیات را از سنخ تمثیل میدانند در خصوص آیهٴ محلّ بحث سخنی ندارند ولی بعضی از آیات را از سنخ تمثیل میدانند مثل اینکه خدای سبحان به آسمان و زمین فرمود: ﴿فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِیَا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ﴾ خداوند به آسمان و زمین دستورِ آمدن به حضور خود را داد آنها عرض کردند ما همراه سایر اطاعتکنندهها طائعین میآییم ضمیر تثنیه است ولی فعل جمع است ﴿قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ﴾ نه «طائِعَیْن» یعنی ما دو موجود همراه همهٴ موجودات دیگر با طوع و رغبت در خدمتیم این بزرگوار این سؤال و جواب یا امر و امتثال را حمل بر تمثیل میکند.
اثبات شعور حقیقی موجودات و ناصواب بودن تمثیل
در بحثهای قبل داشتیم که این تمثیل ناصواب است این حمل ناصواب است برای اینکه واقعاً این موجودات چیز میفهمند، واقعاً حرف میزنند، واقعاً حرف میشنوند این طور نیست که اینها اهل ادراک نباشند آن چهار طایفه از آیات که اسلام را به اینها اسناد میدهد ﴿لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ تسبیح را به اینها اسناد میدهد ﴿سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِی السَّماوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ﴾، تحمید را به اینها نسبت میدهد ﴿إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ﴾، سجده را به اینها نسبت میدهد که اینها ﴿لِلَّهِ یَسْجُدُ مَا فِی السَّماوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ﴾ آن چهار طایفه آیات همهاش نشان میدهد که موجودات اهل درکاند سخن خدا را میشنوند در برابر خدا مُنقادند و اینکه مسجد شهادت میدهد، مسجد شکایت میکند، از همسایههایی که اهل نماز در مسجد نیستند شکایت میکند، از مؤمنانی که در مسجد نماز میخوانند شفاعت میکند، به سود اینها شهادت میدهد خب همهٴ این سرزمینها باید بفهمند چه کسی میآید چه کسی میرود تا شهادت بدهند یا شکایت بکنند اینها را که نمیشود بر تمثیل حمل کرد و چون دلیلی بر این نیست که آنها درک نمیکنند بلکه عقلاً دلیل تام هست که اینها درک میکنند نقلاً هم ظواهر این آیات این است که اینها درک میکنند ظاهر آن روایات هم این است که اینها در قیامت شهادت میدهند خب قیامت ظرف اَدای شهادت است و هر اَدایی مسبوق به تحمّل است اگر شاهد در صحنه حضور نداشته باشد و صحنه را تحمّل نکند چگونه در محکمه شهادت میدهد و شهادت اینها هم در محکمهٴ عدل الهی مسموع است معلوم میشود اینها در صحنهٴ حضور، درک دارند امینانه تحمّل میکنند و در قیامت هم شهادت میدهند. خب، بنابراین هیچ دلیلی نیست که این آیه ﴿فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِیَا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً﴾ را حمل بر تمثیل بکنیم امر تکوینی است و نه بین تکوین و تشریع و درک هم دارد پس آن سخن ناتمام است.
بررسی اختلاف قرائت در آیه ﴿إِلَّا أَن تَکُونَا مَلَکَیْنِ﴾
در جریان ﴿إِلَّا أَن تَکُونَا مَلَکَیْنِ﴾ که در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» گذشت آنها به قرینهٴ همین آیه این را «مَلکَیْن» قرائت کردند به طوری که زمخشری نقل میکند در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» آیهٴ بیست به این صورت است که شیطان میگوید ﴿مَا نَهَاکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَن تَکُونَا مَلَکَیْنِ﴾ زمخشری میگوید برخیها به کسر لام قرائت کردند «مَلِکَین» به قرینهٴ مُلکِ لا یبلی آن که دارای مُلک است مَلِک است نه مَلَک به قرینهٴ مُلکِ لا یبلی جملهٴ سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» را «مَلِکین» قرائت کردند خب این یک اختلاف قرائت. در این کریمه فرمود شیطان وسوسه کرد.
اسناد تعهد الهی به ادم و حوا (علیهماالسلام) و اسناد نسیان به آدم (علیه السلام)
مطلب دیگر آن است که این تعهّد را خدای سبحان از چه کسی گرفت ما دو تعهّد داریم و یک نسیان، یک تعهّد مشترک بین آدم و حوا(سلام الله علیهما) است که در چند جای قرآن آمده که شما از این درخت استفاده نکنید ضمیر تثنیه است ﴿وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمِینَ﴾ آیهٴ نوزده سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» این بود ﴿وَیَا آدَمُ اسْکُنْ أَنتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّةَ فَکُلاَ مِنْ حَیْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هذِهِ الشَّجَرَةَ﴾ این یک دستور خداست نسبت به هر دو یعنی آدم و حوّا چه اینکه مشابه این هم در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» به همین صورت آمده است که آیهٴ 35 سورهٴ «بقره» این است که ﴿وَکُلاَ مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمِینَ﴾ پس این یک تعهّد الهی است و تثنیه است، اگر نسبت به این نهی که تعهّد الهی است فراموشی مطرح شد باید نسیان را به حضرت آدم و حوّا به هر دو نسبت بدهند بفرماید «فنسیا» در حالی که نسیان را به خصوص حضرت آدم اسناد میدهد یک عهد دیگری است که فرمود: ﴿لَقَدْ عَهِدْنَا إِلَی آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِیَ﴾ آن عهد بعید است این عهدِ نهیی باشد که ﴿لاَ تَقْرَبَا﴾ زیرا این عهدِ نهیی به دو نفر تعلّق گرفته است یکی آدم یکی حوّا و اگر ارتکاب شد منشأش هم نسیان بود نسیان را باید به هر دو اسناد بدهد در حالی که نسیان را به خصوص آدم(سلام الله علیه) اسناد داد معلوم میشود آنجا که فرمود: ﴿وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَی آدَمَ مِن قَبْلُ﴾ این عهد غیر از آن عهدِ نخوردنِ از درخت است آیهٴ 115 همین سورهٴ «طه» این است که ﴿وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَی آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِیَ﴾ معلوم میشود این یک عهد دیگری بود که مربوط به خصوص آدم بود حالا یا نَسِیَ به معنای «تَرَک» است که اکثر مفسّران بر آناند یا نه، نسیان به معنای فراموشی است به هر تقدیر این نمیتواند ناظر به نهی باشد هم روایت جمیل شاهد خوبی است که حضرت(سلام الله علیه) طبق این نقل میفرماید نسیان به نهی تعلّق نمیگیرد برای اینکه شیطان در متنِ آن گفتگو این نهی را مطرح کرده گفته ﴿مَا نَهَاکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَن تَکُونَا﴾ پس نهی را یادآوری کرد و هم اینکه نسیان به خصوص حضرت آدم تعلّق گرفته در حالی که این تعهّد از هر دو گرفته شده.
پرسش: در اکثر موارد
پاسخ: نه در خیلی از جاها که حسّاس است ﴿فَکُلاَ﴾، ﴿لاَ تَقْرَبَا﴾، ﴿فَلاَ یُخْرِجَنَّکُمَا﴾ آنجا که محورهای اصلی است همهاش تثنیه است در روز قبل هم گذشت در برخی از موارد ضمیر مفرد است برای اینکه مخاطب خصوص آدم است در بعضی از موارد که حسّاس است همهاش تثنیه است چه در سورهٴ «اعراف» چه در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» چه اینجا ﴿فَکُلاَ﴾ هست، ﴿لاَ تَقْرَبَا﴾ هست، ﴿فَلاَ یُخْرِجَنَّکُمَا﴾ هست، ﴿طَفِقا﴾ هست، ﴿یَخْصِفَانِ﴾ هست.
پرسش: ﴿فَوَسْوَسَ إلیه﴾
پاسخ: بله خب از راه آدم وارد شد دیگر. خب، بنابراین آنجا که مخاطب و محور اصلی آدم است ضمیر مفرد است اما آنجا که مسئولیّت مشترک مطرح است همه جا تثنیه است دیگر.
کلام علامه طباطبائی (ره) درباره مورد خطاب در تعهّد و نسیان
خب، آنجا هم که خدای سبحان میفرماید: ﴿وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَی آدَمَ﴾ اگر این نهی باشد خب نهی که بالصراحه به هر دو تعلّق گرفته چطور میفرماید: ﴿لَقَدْ عَهِدْنَا إِلَی آدَمَ﴾ که این را سیدناالاستاد در آن تفسیر پنج جلدیشان کسانی که با المیزان مأنوساند با آن تفسیر پنج جلدیشان هم مأنوس باشند آن تفسیر پنج جلدی را قبل از المیزان مرقوم فرمودند البته وقتی که تبریز تشریف داشتند مرقوم فرمودند بعد وقتی که وارد قم شدند دیگر بحث رسمی شد و فرصت بیشتری کردند دیگر به صورت بیست جلد در آمده البته با تفاوت مَشرب و اینها.
مکلف بودن جن و انس و شریعت نداشتن ملائک
مطلب دیگر اینکه آیا جن و اِنس هر دو مکلّفاند یا نه؟ بله مکلّفاند ولی درباره فرشتهها معمولاً آیهای، روایتی که اینها پیغمبری دارند، شریعتی دارند، کتابی دارند، امر و نهی تشریعی دارند این نیست و همان آیه سورهٴ مبارکهٴ «ذاریات» که دارد ﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ﴾ اینچنین نیست که عموم و خصوص مطلق را به همراه داشته باشد که جن و انس برای عبادت خلق شدند نه اینکه هر که عبادت میکند یا جن است یا انس آنجا هدف خلقت را دارد بیان میکند خب فرشتهها هم جزء مخلوقاتاند اگر آنها هم مثل جن و انس هدفمند بودند و هدفشان عبادت بود میفرمود «و ما خلقت الجن و الإنس و المَلک الاّ لیعبدون» بنابراین در جایی از قرآن ندارد که اینها پیغمبری دارند، شریعتی دارند، صُحفی دارند و امثال ذلک هر چه هست عصمت است.
پرسش: آیه قرآن میفرماید هر چه خداوند
پاسخ: خب بسیار خب، معلوم میشود که اینها معصوماند و نیازی به تکلیف تشریعی نیست.
ردّ دیدگاه فخررازی در مکلف بودن ملائک
فقط در سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» که به خواست خدا بعداً خواهد آمد آیهای است که فخررازی در ذیل آن آیه نقل میکند که این آیه دلالت میکند بر اینکه فرشتهها مکلّفاند و آن همان آیه مشهور سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» است آیهٴ 29 سورهٴ «انبیاء» این است ﴿وَمَن یَقُلْ مِنْهُمْ إِنِّی إِلهٌ مِن دُونِهِ فَذلِکَ نَجْزِیهِ جَهَنَّمَ کَذلِکَ نَجْزِی الظَّالِمِینَ﴾ برخیها که فرشتهها را معبود میدانستند خدای سبحان میفرماید اینها معبود نیستند اینها عباد مُکرَماند ﴿لاَ یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ﴾ و مانند آن، بعد فرمود اگر فرشتهای ادّعای الهیّت بکند این جزایش جهنم است خب این به صورت یک قضیهٴ شرطیه است اما این گونه از قضایای شرطی دلالت میکند بر اینکه آنها مکلّفاند یا نه، کار آسانی نیست لکن فخررازی در ذیل آیهٴ 29 سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» آنجا دارد که این آیه دلالت دارد بر اینکه فرشتهها مکلّفاند ولی در جایی از قرآن، روایات سخن از دینِ ملائکه صُحفی داشتند، رسالتی داشتند، انبیایی داشتند، مرسلینی داشتند چیزی مطرح نیست پس بنابراین امر آنها نمیتواند تشریعی باشد.
بررسی اقسام فرشتگان و ویژگی آنان
پرسش:
پاسخ: جریان فُطرس که بارها مطرح شد در آن روایت در دعای سوم شعبان آنجا اصلاً نام فرشته نیست دارد «وعاذ فرطس بمهده» این فطرس هم ظاهراً اسم یونانی است متأسفانه در این ادعیه این زیارات این مقتلها این روایات اخلاقی این روایات تفسیری همین طور انباشته روی آن کار نشده فقط روایات فقهی رویش کار شده که حشر اینها با اولیای الهی باشد شما قدم به قدم با مجهولات روبهرویید حالا نمونههایش هم عرض میکنیم. جریان فطرس هم که بارها به عرضتان رسید آنجا اصلاً نام فرشته مطرح نیست دارد که «عاذ فطرس بمهده» این فطرس چه کسی است، چه چیزی است، در بعضی از روایات وارد شده است که فرشته است فرشتهها هم مشخص نیست که جزء ملائکةالسماء هستند یا جزء ملائکةالأرضاند مرحوم صدرالمتألهین و سایر حکما بر این باورند که ملائکةالأرض اینها نظیر انسان بدن دارند لطیفاند و ممکن است گناه بکنند اما اینها جزء حاملان عرش باشند جزء کسانی باشند که اسمای الهی را از آدم فرا گرفته باشند اینها نیست به خدا بگویند ﴿نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ﴾ نیست در دعای صحیفهٴ سجادیه هست که هر قطره باران یا ثَلج و برفی را که میبینیم فرشتهای آن را میآورد این در دعا هست که یک وقت هم خواندیم خب اگر برای این گونه از موجودات ملائکهای فرض بشود خب آنها ممکن است عصیانی هم داشته باشند ولی آنها در حدّی نیستند که خدای سبحان با آنها در میان بگذارد ﴿إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً﴾ اینها عرض کنند ﴿نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ﴾ بعد اسمای الهی را به وسیلهٴ حضرت آدم یاد بگیرند بعد بشوند مدبّرات عالَم این طور نیست. خب، بنابراین اثبات اینکه هر فرشتهای مثلاً مکلّف است کار آسانی نیست و عصمت هم مستلزم تکلیف نیست خود ذات اقدس الهی معصوم است ولی مکلّف نیست و کارهای تکوینی هم مستلزم تکلیف نیست خیلی از موجوداتاند که تکویناً کار میکنند و مکلّف نیستند ارواح انبیا و اولیا و انسانها که «خَلق الله الأرواح قبلَ الأجساد» اینها قبل از تعلّق به بدن معصوم بودند ولی مکلّف نبودند ارواح انسان اینچنین نیست که قبل از اینکه به دنیا بیاید به بدن تعلّق بگیرد مکلّف باشد که، اگر «خَلق الله الأرواح قبل الأجساد» هست و اگر ارواح انسانها قبل از تعلّق به بدن موجودند طبق آن روایات اینها گناهی ندارند تکلیفی هم ندارند بنابراین اینچنین نیست که اگر کسی معصوم بود حتماً باید مکلّف باشد یا اگر کارهای تکوینی کرد حتماً باید بیاراده باشد خود خدای سبحان کار میکند تکویناً کار میکند معصوم هم هست تکلیف هم در کار نیست خب.
پرسش: حضرت علی(علیه السلام) در همان خطبهٴ اول میفرمایند گروهی از ملائکه هستند دائماً در قیاماند گروهی در سجده هستند و گروهی تسبیح الهی را میکنند.
پاسخ: خب همینها نشانهٴ عصمت آنهاست تسبیح گفتن هر موجودی تسبیح میکند ﴿إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ﴾ که در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» گذشت تسبیح کردنِ تکوینی مستلزم تکلیفِ تشریعی نیست امرِ تکوینی با عدم تکلیف هم سازگار هست.
ویژگی آزمون الهی قبل از هبوط حضرت آدم (علیه السلام) به دنیا
آنچه ما تاکنون رسیدیم این است که وجود مبارک حضرت آدم نشئهای داشت که در آن نشئه شریعت نبود ولی امتحان بود و در آن امتحان بخشی از کارهای او با لغزش همراه شد بعد به زمین آمدند وقتی که به زمین آمدند تکلیف آمده و شریعت آمده تا اینجا مشخص است این مقدار اگر برای ما روشن بشود که وجود مبارک حضرت آدم قبل از اینکه پیغمبر بشود قبل از اینکه تکلیف بیاید در جنّتی قرار داشت حالا این حالت در زمین برای حضرت پیدا شد چه اینکه ظاهر بیان سیدناالاستاد در آن تفسیر پنج جلدی است یعنی باریتعالی آدم را در زمین خلق کرد و جریان سجدهٴ ملائکه مطرح شد بعد آن حالت برایش پیش آمد که این حالت تمثّل برزخی است یک چند لحظهای در آن حالت بود بعد دوام پیدا نکرد و از آن حالت خارج شد و مسئلهٴ تکلیف طرح شد که این یکی از وجوه و مُحتملات است یا نه، مربوط به یک عالَم دیگری باشد قبل از هبوط به ارض.
شریعت و تکلیف لازمه زندگی دنیوی
ولی به هر حال این جریان آزمون قبل از تکلیف است قبل از احکام ارضی است چون اگر حضرت در زمین باشد بالأخره موجود زمینی بیتکلیف نیست اوّلین انسانی که در زمین پیدا شده یا پیغمبر است یا پیغمبر دارد ممکن نیست بشر خلق بشود و هادی و راهنما نداشته باشد این برهان معروف نبوّت که انسان مدنی بالطبع است قانون میخواهد این برای برهان یک امر روشن و شفاف و همگانی و همهگیر است وگرنه بشر پیغمبر میخواهد چه اجتماعی باشد چه تنها، اوّلین بشری که روی زمین آمده این یا خودش پیغمبر است یا پیغمبر دارد ولو نیاز به قانون اجتماعی و قانون سیاسی و قانون نظامی و امثال ذلک نداشته باشد آن برهان نبوّت که قبلاً آیهاش از سورهٴ مبارکهٴ «نساء» گذشت میگوید اگر کسی را خدا آفرید حتماً باید برای او راهنما باشد و ممکن نیست بشر خلق بشود بدون راهنما ولو یک نفر باشد منتها حالا رواجش در همان برهان انسان مدنی بالطبع است خب، به هر تقدیر ما در جریان آدم صحنهای داریم که قبل از اینکه زمینی بشود آزمونی برای او حاصل شد و لغزشی هم رخ داد ما اگر این معنا را تا حدودی باور کردیم آن وقت این جریان زیارت حضرت زهرا(سلام الله علیها) که الآن چند جملهاش را میخوانیم برای ما مشخص میشود.
ناکافی بودن نقل روایت کلینی در تبیین علت نسیان حضرت آدم (علیه السلام)
قبل از اینکه این زیارت حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را بخوانیم این جریانی را که مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) نقل کرده که وجود مبارک ابیجعفر امام باقر(سلام الله علیه) فرمودند این نسیان مربوط به نسیانِ نهی است و آن نهیی را که خدای سبحان نسبت به آدم کرده آن نهی را فراموش کرد یک چند جملهای دربارهٴ این حدیث سخن بگوییم بعد وارد آن زیارت بشویم. مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) در جلد هشتم کافی صفحهٴ 113 حدیث مبسوطی را تحت عنوان «حدیث آدم(علیه السلام) مع الشجرة» نقل میکند که این تقریباً چندین صفحه است شاید هفت، هشت صفحه باشد که به صورت داستان طولانی است در آنجا آمده است که منشأ ارتکاب آن درخت نسیان بود که نهی یادش رفته که این با ظاهر آیه هماهنگ نیست که عرض شد، اما از نظر سند یک مقدار که برای خود من فرصت بود حالا مطالعه کردم مقداری هم دو نفر از آقایان تلاش و کوشش کردند که سعیشان مشکور باشد هیچ کدام از ماها به نتیجهای نرسیدیم که این روایت قابل اعتماد باشد اصل روایت را مرحوم کلینی از علیبنابراهیم که خب موثّق است نقل کردند عن أبیه عن الحسنبنمحبوب تا اینجا قابل پذیرش است عن محمدبنالفُضیل این محمدبنالفضیل در رجال برخیها اصلاً نقل نکردند که چه کسی است بعضیها که نقل کردند گفتند «مجهولٌ» بعضیها که نقل کردند گفتند «غالٍ مَرمیٌّ بالضعف» بنابراین وضع محمدبنفضیل به این عناوین سه، چهارگانه مبتلاست یا اصلاً تعرّض نکردند یا اسمش را بردند گفتند «مجهولٌ» یا گفتند «غالٍ مرمیٌّ بالضعف» روایت اینچنینی نمیتواند مشکل آیه را حل بکند گذشته از اینکه مطابق با ظاهر آیه هم نیست این تلاشی است که ما سه نفر داشتیم حالا شما ممکن است بخشهای دیگر داشته باشید.
فاطمیّه فرصتی برای کسب معرفت و اقامه عزا با حفظ وحدت
حالا برسیم به زیارت حضرت صدیقه کبرا چون در آستانهٴ فاطمیه دومیم و این هفته هم تعطیل است و شما اگر بخواهید به برکت حضرت زهرا(سلام الله علیها) برسید گذشته از آن عزاداری آن خطبهٴ نورانی حضرت و معارفی که از آن حضرت نقل شده است آنها را هم واقعاً به بحث بگذرانید وگرنه این اتلاف عمر است که آدم یک هفته این حوزه را به تعطیلی بکشاند و محصولِ علمی نداشته باشد.
بالأخره این هفته را گفتند تعطیل هست عرض کنم که این طور هست و چون بعضیها برای مسافرتاند و تشریف نمیآورند از این جهت تعطیل است وگرنه آنچه از شورای عالی محترم مدیریت مطرح شد همان تعطیل سه روزه بود ولی خب بعضی آقایان چون تشریف میبرند برای سفر این نکته را فراموش نکنیم بر مبنای جذبِ اکثری و دفع اقلّی جریان فاطمیه را بگذرانیم این کشور بیش از هر چیزی احتیاج دارد به انسجام و وحدت مظلومه بود، شهیده بود انسان میتواند گریه بکند مناقبش را ذکر بکند، خطبههایش را ذکر بکند، جریان مظلومیّتش همهاش را ممکن است مطرح بکند ولی دو گونه میتواند حرف بزند یک طور است که بالأخره شورانگیز است و باعث آشوب و اختلاف است یک طور است که باعث انسجام و اتحاد است آن طوری که رضای خدا و اهل بیت است این کشور را ارباً اربا نکنیم چون دشمن هم به حزبالله لبنان حمله میکند هم به اهل سنّت غزّه و فلسطین این طور نیست که حالا به شیعه رحم بکند یا به سنّی رحم بکند این طور نیست ما یک کشور مشترکی داریم میشود عزاداری کرد، میشود ولایتمدار بود، میشود این خاندان را در کمال عزّت که همتای قرآناند به مردم معرفی کرد و در عین حال مشکلی برای کشور ایجاد نکرد.
آثار صلوات بر فاطمه زهرا (علیهاالسلام)
مرحوم علامه(رضوان الله تعالی علیه) در کتاب شریف منتهی المطلب فی تحقیق المذهب زیارت حضرت فاطمه(سلام الله علیها) را ذکر میکند همین زیارتی که «السلامُ علیکِ یا مُمتحنة» که مشکلترین و پیچیدهترین زیارت حضرت همین زیارت است اگر ما واقعاً مسئلهٴ حضرت آدم به هر نحوی برای ما حل شد که قبل از اینکه وارد زمین بشوند یک صحنهٴ آزمونی داشتند با آن فضا این زیارت قابل حل است منتها آدم(سلام الله علیه) گرفتار آن نسیان و لغزش شد و در این زیارت وجود مبارک فاطمه(علیها السلام) مصون ماند این هست. خب، مرحوم علامه(رضوان الله علیه) اینچنین میفرماید: «الفصل الثانی فی زیارة فاطمة(علیها السلام) و فیها فضلٌ کثیر و ثوابٌ جَزیل» اولین روایتی که ایشان نقل میکند از مرحوم شیخ طوسی این است که «رَوَی الشیخ عن زیدبنعبدالملک عن أبیه عن جدّه قال دخلتُ علی فاطمة(علیها السلام)» من بعد از همین جریان خدمت وجود مبارک فاطمه(سلام الله علیها) رسیدم «فبدأتْنی بالسلام» حضرت اول شروع کرد به سلام کردن بعد فرمود: «ما غَدا بک» چطور شد آمدی؟ «قلتُ طلب البرکة» آمدم برکت و رحمت دریافت بکنم آنگاه فاطمه(سلام الله علیها) فرمود: «أخبرَنی أبی» پدر من خبر داد که همین جاست یا «هو ذا» آن خبری این است که «أنّه مَن سلَّم علیه و علیّ ثلاثة أیّام أوجبَ الله له الجنّة» وجود مبارک حضرت فرمود که پدرم به من خبر داد که اگر کسی سه روز بر پیغمبر و بر منِ فاطمه سلام بفرستد اهل بهشت است راوی عرض میکند به حضرت عرض کردم که «قلتُ لها فی حیاتِه و حیاتکِ» این عرض سلام مخصوص زمان حیات شماست؟ «قالت» در زمان حیات ماست ولی مخصوص نیست «قالت نعم و بعد موتنا».
احتمالات سه گانه در مدفن فاطمه زهرا (علیهاالسلام)
خب، مرحوم علامه میفرماید: «مسئلةٌ واختلف الروایة فی موضع قبرها (علیها السلام) لأنّها دُفنت لیلاً فرُوی أنّها دُفنت فی الروضة بین القبر و المنبر لأنّ رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) قال بین قبری و منبری روضةٌ مِن ریاض الجنّة فهی مدفونةٌ هناک» این طبق بعضی از نصوص، «و رُوی أنّها دُفنت فی بیتها فلمّا زاد بنو امیّه المسجد صار مِن جملة المسجد» این روایت طایفه ثانیه، طایفهٴ ثالثه این است «و رُوی أنّها مدفونةٌ فی البقیع» این سه طایفه از روایات. بعد میفرماید: «قال الشیخ(رحمه الله)» یعنی شیخ طوسی «الروایتان الأوّلیتان کالمتغایرتین والأفضل عندی أن یَزور الإنسان مِن الموضعین جمیعاً» افضل در این است که هر دو جا را زیارت بکند هم بیت را هم آن روضه را «فإنّه یجور به أجراً عظیما و أمّا مَن قال إنّها دُفنت فی البقیع فبعیدٌ من الصواب» خیلی بعید است که حضرت برده باشد در بقیع. مرحوم علامه میفرماید این حرف شیخ طوسی بود ابنبابویه میفرماید «قال ابنبابویه» مرحوم علامه نقل میکند که ابنبابویه میگوید «والصحیح عندی أنّها دُفنت فی بیتها». خب.
سرّ مخفی ماندن قبر حضرت فاطمه (علیهاالسلام)
قبل از اینکه سه، چهار جمله زیارت را بخوانیم این نکته را عرض کنم همین علامه میگوید که ابنبابویه از حَسّان جَمّال، شتربان نقل میکند که «حَملتُ أباعبدالله(علیه السلام) مِن المدینة إلی مکّه» در سفر مکه من شترهایم را کرایه دادم وجود مبارک امام صادق سوار این شتر شد و من در خدمت حضرت بودم حالا خوب عنایت کنید تمام این روایات را از اهل بیت نقل کردند دربارهٴ قبر فاطمه و هیچ نگفتند خود ائمه که قبر حضرت کجاست اما همین حسّان جمّال میگوید من شترها را کرایه دادم به امام صادق از مدینه تا مکّه «فلمّا انتهینا الی مسجد الغدیر» خب نزدیکهای مکّه آن قسمت برکهای که داشت غدیر بود آن قسمت را میگفتند بِرکهٴ خُم و این غدیر هم همان غدیر خم معروف بود به آنجا که رسیدیم وجود مبارک امام صادق «نَظر فی مَیسرة المسجد» مسجد غدیر را نگاه کرد، طرف چپ مسجد را نگاه کرد به حسّان جمّال فرمود: «ذلک موضع قدم رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) حیث قال مَن کنتُ مولاه فعلیٌّ مولاه» فرمود حسّان آنجا را میبینی پیغمبر همین جا ایستاد گفت «من کنت مولاه فعلیّ مولاه» خب مسجد غدیر بیابان است دیگر فاصلهٴ مدینه تا مسجد غدیر خیلی است آن جای مشخّص پای پیغمبر را بعد از چند سال امام صادق دارد نشان حسّان میدهد اما قبر مادرش را نگفتند کجاست این یعنی چه! خب شما که از بیابان خبر دارید مشخص کرد که همین جایی که میبینی پیغمبر همین جا ایستاد دست علی را گرفت گفت «من کنت مولاه فعلیّ مولاه» آن گوشه را میبینی آن گوشه چادر منافقین بود همهٴ گوشهها را نشان داد اما قبر فاطمه را نشان ندادند «نظر فی میسرة المسجد فقال ذلک موضعُ قدم رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) حیث قال من کنت مولاه فعلیّ مولاه ثمّ نظر الی الجانب الآخر و قال ذلک موضع فُسْطاط المنافقین» آنهایی که یک وقت بَخٍّ بَخٍّ میگفتند یک وقت اهانت میکردند «فلمّا رأوْهُ رافعاً یده» وقتی دیدند وجود مبارک پیغمبر دست مبارک حضرت امیر(سلام الله علیهما) را گرفت و بالا برد شروع کردند به دهنکجی و اهانت کردن خب همهٴ اینها را آدرس داده حضرت، اما از قبر مادرش سخن نگفت.
ویژگی آزمون الهی نسبت به حضرت فاطمه (علیهاالسلام) قبل از خلقت
حالا آن زیارتی که همین محمد عُریضی این محمد عریضی از ابراهیم شروع میشود تا به محمد عُرَیْضی چند نفر هستند متأسفانه این هم یک مشکل سندی دارد که تاکنون وثاقت او ثابت نشده این محمد عریضی میگوید که «حدّثنی أبوجعفر ذات یومٍ قال إذا صرت إلی قبر جدّتک فقل» سلام عرض بکن بگو «یا مُمتحنةُ امتحنکِ الذی خلقکِ قبل أن یخلقکِ فوجدکِ لما امتحنکِ صابرةً» ما اگر جریان آدم را بالأخره خصوصیّاتش را اگر به طور جزم نتوانیم ثابت کنیم که چطور بود بالجمله اگر برای ما روشن نشده باشد فیالجمله روشن شد حالا یا تمثّل بود یا تمثیل بود یا هر چه بود قبل از اینکه وارد سرزمین شریعت بشود امتحانی داد در بخشهای وسیعی موفق شد ولی در یک گوشه لرزید این دیگر روشن شد برای ما که آیه این را میخواهد بگوید در چنین نشئهای وجود مبارک صدیقه کبرا سرفراز از امتحان الهی برآمده این معنای مُمتحنه بودن حضرت است قبل از خلقتش «یا مُمتحنةُ امتحنکِ الذی خلقکِ قبل أن یخلقکِ فوجدکِ لما امتحنکِ صابرةً» آنجا ﴿لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً﴾ اینجا «وجدکِ لما امتحنک صابرةً» خب، «وزعمنا أنّا لک أولیاء ومصدّقون و صابرون لکلّ ما أتانا به أبوکِ(صلّی الله علیه و آله) و أتیٰ به وصیّه(علیه السلام) فإنّا نسئلک إن کنّا صدّقناکِ الاّ ألحقتنِا بتصدیقنا لهما بالبشریٰ لنبشّر أنفسنا بأنا قد طَهُرْنا بولایتکِ».
«السلام علیکم یا أهل بیت النبوّة و رحمة الله و برکاته»
تاکنون نظری ثبت نشده است