قسمت سی ام از سری دوم برنامه زندگی پس از زندگی؛ تجربه گر: خانم نفیسه مرادی از شهر قم
«زندگی پس از زندگی» برنامه ای متفاوت درباره مرگ و عالم ماوراء است؛ روایت افرادی که در تجربه ی نزدیک به مرگ، بصورت موقت از کالبد جسم خارج شده و عالم برزخ را درک کرده و بازگشتند. مخاطبان در این برنامه، مهمان روایت های شگفت انگیز تجربه گران از عالم غیب میشوند.
در این قسمت روایت تجربه ی نزدیک به مرگ خانم نفیسه مرادی را می شنویم:
رفتن به رختخواب بعد از مشاجره با همسر و حضور یکدفعه ای در یک محیط سرسبز
مشاهده یک درخت چتری و چمن های بلندی تا جلوی درخت و ناگهان دیدن تعداد زیادی مار که سرهای خود را از چمن ها بالا آورده و به سمتی نگاه می کنند
متوجه مار بزرگی در بالای سر خود شدن که دهانش را باز کرده و می خواهد ببلعد
وحشت فراوان و فرار از دست آن مار بزرگ و برگشتن به داخل رختخواب و جیغ کشیدن
ذکر گفتن و صلوات فرستادن به همراه همسر و همزمان دیدن آن مار بزرگ که دور شد و بالای آن درخت رفت و ناپدید شد
مشاهده خیابانی که کنارش یک قبر وجود داشت و حس اینکه از داخل قبر به سمت آسمان رفتن و دیدن پل های سیمانی بزرگی در کنار خیابان و همزمان حلالیت طلبیدن از همسر و حس نزدیک بودن زمان مرگ
رسیدن به دروازه ای که احتمالا گذر از آن مرگ قطعی را به دنبال داشت و اجازه ای که آنجا دادند برای انتخاب عبور از دروازه یا ماندن در این دنیا
دیدن اضطراب و ناراحتی همسر و دغدغه آینده فرزندان و انتخاب ماندن در این دنیا
داشتن حال روحی نامناسب بعد از این تجربه و نگارش نامه به یکی از علما و پاسخ ایشان به نامه و توصیه به نماز اول وقت و ترک محرمات
«زندگی پس از زندگی» برنامه ای متفاوت درباره مرگ و عالم ماوراء است؛ روایت افرادی که در تجربه ی نزدیک به مرگ، بصورت موقت از کالبد جسم خارج شده و عالم برزخ را درک کرده و بازگشتند. مخاطبان در این برنامه، مهمان روایت های شگفت انگیز تجربه گران از عالم غیب میشوند.
در این قسمت روایت تجربه ی نزدیک به مرگ خانم نفیسه مرادی را می شنویم:
رفتن به رختخواب بعد از مشاجره با همسر و حضور یکدفعه ای در یک محیط سرسبز
مشاهده یک درخت چتری و چمن های بلندی تا جلوی درخت و ناگهان دیدن تعداد زیادی مار که سرهای خود را از چمن ها بالا آورده و به سمتی نگاه می کنند
متوجه مار بزرگی در بالای سر خود شدن که دهانش را باز کرده و می خواهد ببلعد
وحشت فراوان و فرار از دست آن مار بزرگ و برگشتن به داخل رختخواب و جیغ کشیدن
ذکر گفتن و صلوات فرستادن به همراه همسر و همزمان دیدن آن مار بزرگ که دور شد و بالای آن درخت رفت و ناپدید شد
مشاهده خیابانی که کنارش یک قبر وجود داشت و حس اینکه از داخل قبر به سمت آسمان رفتن و دیدن پل های سیمانی بزرگی در کنار خیابان و همزمان حلالیت طلبیدن از همسر و حس نزدیک بودن زمان مرگ
رسیدن به دروازه ای که احتمالا گذر از آن مرگ قطعی را به دنبال داشت و اجازه ای که آنجا دادند برای انتخاب عبور از دروازه یا ماندن در این دنیا
دیدن اضطراب و ناراحتی همسر و دغدغه آینده فرزندان و انتخاب ماندن در این دنیا
داشتن حال روحی نامناسب بعد از این تجربه و نگارش نامه به یکی از علما و پاسخ ایشان به نامه و توصیه به نماز اول وقت و ترک محرمات
تاکنون نظری ثبت نشده است