- 183
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 11 تا 13 سوره توبه _ بخش اول
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 11 تا 13 سوره توبه _ بخش اول"
جواز پناهندگی سیاسی به مشرکان با موافقت حکومت اسلامی
تبیین اخوت نسبی، قومی و دینی
ارجاع به سنّت توسط قرآن و وقوع اختلاف در جزئیات دین
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
﴿فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ وَنُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ ٭ وَإِن نَکَثُوا أَیْمَانَهُم مِن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِی دِینِکُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الکُفْرِ إِنَّهُمْ لاَ أَیْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنتَهُونَ ٭ أَلاَ تُقَاتِلُونَ قَوْماً نَکَثُوا أَیْمَانَهُمْ وَهَمُّوا بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَهُم بَدَءُوکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَوْهُ إِن کُنتُم مُؤْمِنِینَ﴾
اهمیت وفای عهد در اسلام
جریان عهد از اصول اساسی اسلام است لذا در بسیاری از موارد قرآن کریم روی آن تکیه دارد که عهدتان را رعایت کنید نقض عهد جایز نیست گاهی در اوصاف مردان با ایمان میفرماید اینها کسانیاند که عهدشان را رعایت میکنند که به عنوان گزارش اوصاف آنها را اینچنین تشریح میکند گاهی هم به صورت امر میفرماید که عهدتان را رعایت کنید در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» آیهٴ 177 در اوصاف ابرار اینچنین میفرماید ابرار کسانیاند ﴿وَلکِنَّ البِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالیَومِ الآخِرِ﴾ تا به این جمله ﴿وَالمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا﴾ طرف عهد خواه مسلمان باشد خواه غیر مسلمان پس یکی از نشانههای ابرار این است که به عهدشان وفا میکنند خواه طرف عهد مسلمان باشد خواه غیر مسلمان چون اطلاق آیه هر دو قسم را شامل میشود چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» آنجا هم دستور به وفای به عهد دادند بالقولالمطلق طرف عهد هر کسی میخواهد باشد ﴿وَأَوْفُوا بِالعَهْدِ إِنَّ العَهْدَ کَانَ مَسْؤولاً﴾ آیهٴ 34 سورهٴ «اسراء» این است ﴿وَلاَ تَقْرَبُوا مَالَ الیَتِیمِ إِلاَّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّی یَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا بِالعَهْدِ إِنَّ العَهْدَ کَانَ مَسْؤولاً﴾ اگر تعهد کردید طرف عهد خواه مسلمان باشد خواه غیر مسلمان وفای به عهد واجب است مثل بیع، آدم وقتی چیزی را فروخت طرف فروش یعنی خریدار خواه مسلمان باشد خواه غیر مسلمان وفای به عقد بیع واجب است و نقضش حرام است.
پرسش ...
پاسخ: بله دیگر آن مطلق است چه عهد سیاسی و چه عهدهای فردی و اجتماعی.
جواز پناهندگی سیاسی به مشرکان با موافقت حکومت اسلامی
مطلب دیگر آن است که اینکه فرمود: ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ المُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ﴾ آیا پناهندگی هر کسی و امضای هر کسی الزام آور است یا نه؟ گرچه ظاهر آیهٴ شش سورهٴ مبارکهٴ «توبه» خطاب به شخص پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است که فرمود: ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ المُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ﴾ و این شامل افراد عادی نمیشود ولی در همان خطبه معروف حضرت که دیروز مقداری از آن خطبه قرائت شد حضرت فرمود که مسلمانها همتای هماند که «تتکافأ دماؤهم و یسعی بذمتهم ادناهم» این «یسعی بذمتهم ادناهم» یعنی نازلترین فرد مسلمان اگر تعهدی سپرد دیگران باید آن پناهندگی را محترم بشمارند در این گونه از موارد جمع بین این دو مطلب آن است که افراد میتوانند پناهندگی سیاسی بدهند به شرط هماهنگی قبلی با حکومت مرکزی یعنی اگر کسی در اثر مسافرت کردن به یکی از کشورهای غیر اسلامی دوستی پیدا کرد به او گفت که شما اگر بخواهید این مسائل را تحقیق کنید بیایید ایران و با حکومت مرکزی هماهنگی کرد رضایت آنها را جلب کرد آنها هم بررسی کردند دیدند که این شخص جاسوس نیست مشکل سیاسی ندارد آنگاه پناهندگی میدهند پس اینطور نیست که هر شخص بتواند امضا بکند پناهندگی سیاسی بدهد و دولت ملزم باشد که به این تعهد او عمل بکند این جمع بین ظاهر آیه و آن خطبهای که فرمود: «المسلمون اخوة تتکافأ دماؤهم و یسعی بذمتهم ادناهم» یعنی نازلترین مسلمان اگر پناهندگی داد اینها باید پناهندگی و امضای او را محترم بشمارند این ظاهر آن روایت است این در صورتی است که با حکومت مرکزی هماهنگ کرده باشند.
پرسش ...
پاسخ: نه یک وقت است سفیر این کار را یا سر کنسول این کار را میکند یک وقت است یک فرد عادی این کار را میکند این فرد عادی با هماهنگی قبلی آن وقت مجاز است.
پرسش ...
پاسخ: بله خب مستقلاً اگر هر فردی بخواهد پناهندگی سیاسی بدهد که دیگر آشوب در مملکت است نمیشود کنترل کرد جمع بین آن سخنرانی حضرت با آیه به این صورت است آیه فرمود که ﴿فَأَجِرْهُ﴾ ظاهرش این است که خطاب به شخص پیغمبر است یعنی حکومت مرکزی اگر کسی را پناهندگی سیاسی داد آن پناهندگی امضا میشود در سخنرانی حضرت فرمود «المسلمون اخوة تتکافأ دماؤهم و یسعی بذمتهم ادناهم» ظاهر آن سخنرانی این است آن حدیث شریف این است که یک فرد عادی هم پناهندگی بدهد باید امضا بشود آن وقت این میشود هرج و مرج جمع بین آن روایت و ظاهر آیه این است که یک مسلمان با هماهنگی حکومت مرکزی میتواند این کار را بکند.
آیهٴ ﴿اشْتَرَوْا بِآیَاتِ اللّهِ ثَمَناً قَلِیلاً﴾ بر اهل کتاب
مطلب بعدی آن است که اینکه فرمود: ﴿کَیْفَ وَإِن یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ لاَیَرْقُبُوا فِیکُمْ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً﴾ تکرار فرمود برای اینکه ظاهراً زمینه کسانی که نقض عهدشان بعد از ایمان هست با آیهٴ 9 هماهنگ باشد که ﴿اشْتَرَوْا بِآیَاتِ اللّهِ ثَمَناً قَلِیلاً﴾ این ﴿اشْتَرَوْا بِآیَاتِ اللّهِ ثَمَناً قَلِیلاً﴾ به اقلیتهای دینی مناسبتر است یعنی یهودیها و مسیحیها اهل کتاب. اینها هم نقض عهد میکنند اگر آن بحث کلاً درباره مشرکین بود دیگر تکرار محض بود و ناچار بر تأکید حمل میشد آنگاه با این ﴿اشْتَرَوْا بِآیَاتِ اللّهِ ثَمَناً قَلِیلاً﴾ هم خیلی هماهنگ نبود برای اینکه آنها آیات الهی را اصلاً نداشتند تا به عنوان کالا بفروشند ولی اگر بگوییم ﴿کَیْفَ وَإِن یَظْهَرُوا﴾ این زمینه است برای این ﴿اشْتَرَوْا﴾ و ناظر به آن است که آن گروه بد عهدی که اهل کتاباند و عهد را رعایت نمیکنند درباره آنها دارد سخن میگوید تا با این ﴿اشْتَرَوْا﴾ که آیهٴ 9 است هماهنگ باشند دیگر تکرار نیست.
پیمانشکنی سران کفر در زمان قدرت و تعهدپذیری آنان در زمان عجز
مطلب دیگر آن است که این ائمه کفر که در پایان بحث به آنها اشاره شد اینها اگر به عهد وفا میکنند این وفای به عهدشان در زمان عجز است در زمان قدرت هرگز به عهدشان وفا نمیکنند به دلیل اینکه فرمود: ﴿کَیْفَ وَإِن یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ لاَیَرْقُبُوا فِیکُمْ﴾ این یک، ثانیاً اگر رضایت مسلمانها را جلب میکنند این جلب رضایت هم در زمان عجز است وگرنه در زمان قدرت هم ﴿لاَیَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً﴾ پس این ﴿یُرْضُونَکُم بِأَفْوَاهِهِمْ وَتَأْبَی قُلُوبُهُمْ﴾ اینچنین نیست که مطلق باشد که حتی در زمان قدرت هم با زبان شما را راضی بکنند در زمان قدرت با زبان هم شما را راضی نمیکنند بلکه با زبان هم شما را میرنجانند پس ارضای لسانی هم مخصوص زمان عجز آنهاست وگرنه در زمان قدرت ارضای لسانی هم ندارند.
جامعیت عبارت ﴿لاَیَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ﴾ نسبت به جمله ﴿لاَیَرْقُبُوا فِیکُمْ﴾
مطلب بعدی این است که اینکه فرمود: ﴿لاَیَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ﴾ این یک اصل جامع است بر خلاف آیه هشت همین سوره که فرمود: ﴿لاَیَرْقُبُوا فِیکُمْ﴾ این ﴿لاَیَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ﴾ جامع است میفرماید اصولاً کسانی که طبعشان شرک است و وثنیت رسوخ در قلب آنها کرده یا نفاق رسوخ کرده اینها نه تنها درباره شما مخاطبین مراقب عهد نیستند بلکه نسبت به هیچ مؤمنی عهد را مراقبت نمیکنند ﴿لاَیَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ﴾ که این اعم است از آن آیه هشت چون آیه هشت دارد که ﴿وَإِن یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ لاَیَرْقُبُوا فِیکُمْ﴾ این ﴿فِیکُمْ﴾ خطاب به همان مؤمنین صدر اسلام است گرچه با تنقیح مناط میشود توسعه داد لکن آیه ده خودش روشن است و جامع است که فرمود: ﴿لاَیَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً﴾ پس این عام است.
کافی بودن شهادتین و اقامه شعائر در ایجاد اخوت دینی مشرکان با مؤمنان
مطلب دیگر آن است که در اخوت اسلامی وحدت اسلامی غیر از اسلام و اقامه شعائر اسلامی چیز دیگر لازم نیست فرمود اگر مشرکین توبه کردند و مسلمان شدند و اسلام هم همان شهادتین است و نماز را اقامه کردند و زکات دادند اینها برادران ایمانی شمایند خب این دین دیگر اجازه میدهد بین شیعه و سنی اختلافی ایجاد بشود که خدای ناکرده صفوف اینها از هم جدا بشود؟ یقیناً اجازه نمیدهد حالا بتپرستی که دست از وثنیت برداشت شهادتین را گفت و مسجد آمد نماز بخواند و اگر اهل زکات بود هم زکات بدهد اگر همین شعائر رسمی عمل شد با اصل اعتقاد به وحدانیت خدا و رسالت پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ﴿فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ﴾ اینکه فرمود: ﴿فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ﴾ جلوی هر گونه تشنج و اختلاف و تفرقه شیعه و سنی را خواهد گرفت و اینکه شما میبینید الآن در پاکستان اینطور سپاه صحابه بدرفتاری میکند برای آن است که اینها، اینها را متأسفانه از قرآن دور نگه داشتند وگرنه این برادران شیعه مسلماناند و برادران اسلامی همه فرقهها هستند
پرسش ...
پاسخ: حالا آن اینهایی که منافقاند و عالماً عامداً منحرفاند مطلب دیگر است اما توده اینها واجد شرایط اخوت دینیاند.
اگر قرآن مهجور نبود هرگز مسلمانهای پاکستان دست به این کار نمیزدند هم متأسفانه بین شیعهها قرآن مهجور است هم بین آنها برای حفظ اخوت اسلامی جز شهادتین و اقامه شعائر چیز دیگری معتبر نیست و این کشتار هم به جایی نمیرسد و این خونریزی به جایی نمیرسد مگر اینکه خدای ناکرده فتنه مهمی در پیش باشد ﴿فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ﴾ خب وقتی بتپرست میشود برادر دینی آدم با شهادتین و با نماز و با زکات خب یقیناً کسانی که آباء و اجدادشان در اسلام بود به طریق اولی برادرند.
تبیین اخوت نسبی، قومی، دینی
مطلب دیگر آن است که در نوبتهای قبل اشاره شد که اخوت گاهی نسبی است مثل اینکه دو نفر که از یک پدر و مادر یا از یک پدر یا از یک مادر به دنیا آمدند برادر نسبیاند یا اخوت قومی است نظیر آنچه که ذات اقدس الهی برخی از انبیا را برادر قوم خود پیغمبر میداند در حالی که آنها مشرک بودند ﴿وَإِلَی عَادٍ أَخَاهُمْ هُوداً﴾ ﴿وَإِلَی ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحاً﴾ و مانند آن، که این اخوت اخوت قومی است در حالی که آنها کافرند و این شخص نه تنها مؤمن است بلکه پیغمبر مؤمنین است قسم سوم اخوت دینی بود که ﴿إِنَّمَا المُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ﴾ دو نوع اخوتی دیگر هم هست که جمعاً میشود پنج تا این دو نوع اخوت بازگشتش به همان انواع سهگانه قبلی است یکی اخوت رضایی است که یک حکم فقهی است که اخوت رضایی به منزله اخوت نسبی است همشیر بودن برادر رضایی میشود یا خواهر رضایی میشود نه همشیره این فارسی است که تاء تأنیث قبول نمیکند چه خواهر چه برادر چه زن چه مرد همه همشیرند نه همشیره مثل آستانه گفتن این فارسی که دیگر تاء تأنیث قبول نمیکند که حالا چون حضرت معصومه(سلام الله علیها) مؤنث است ما بگوییم آستانه خب این تعبیرات در فارسی راه ندارد به هر تقدیر هر دو همشیرند همشیر برادر است همشیر خواهر است منتها برادر رضایی و خواهر رضایی و مانند آن قسم پنجم هم اخوت کفار نسبت به هم اخوت منافقین نسبت به هم که این در قبال ﴿إِنَّمَا المُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ﴾ است همانطوری که ﴿إِنَّمَا المُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ﴾ «انما الکفار اخوه، انما المنافقون اخوه» گرچه ما آیهای به این سبک نداریم که «انما الکفار اخوه» یا «انما المنافقون اخوه» لکن آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» در وصف منافقین آمده است از همین قبیل است که اینها برادر نفاقی یکدیگرند اینکه دارد ﴿وَقَالُوا لإِخْوَانِهِمْ﴾ آیهٴ 156 سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» به این صورت است ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَکُونُوا کَالَّذِینَ کَفَرُوا وَقَالُوا لإِخْوَانِهِمْ إِذَا ضَرَبُوا فِی الأَرْضِ أَوْ کَانُوا غُزًّی لَوْ کَانُوا عِندَنَا مَا مَاتُوا وَمَا قُتِلُوا لِیَجْعَلَ اللّهُ ذَلِکَ حَسْرَةً فِی قُلُوبِهِم﴾ اینکه فرمود: ﴿کَالَّذِینَ کَفَرُوا وَقَالُوا لإِخْوَانِهِمْ﴾ پس معلوم میشود «انما الکفار اخوه ، انما المنافقون اخوه» مشابه این هم در همان سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» در آیه دیگری از اینها به عنوان اخوان یاد کرده است نظیر آیهٴ 168 همان سورهٴ «آلعمران» ﴿الَّذِینَ قَالُوا لإِخْوانِهِمْ وَقَعَدُوا لَوْ أَطَاعُونَا مَا قُتِلُوا﴾ غرض آن است که اینها که اشتراک در یک مرام دارند آنها هم برادر مرامی یکدیگرند پس «انما الکفار اخوه، انما المنافقون اخوه» در قبال ﴿إِنَّمَا المُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ﴾ منتها این یک اخوتی است الهی و احکام خاص خودش را دارد آنها یک اخوتی است بر اثر کفر و نفاق که آثار خودش را بر آن مترتب میکند
پرسش ...
اخوت دنیوی و دشمنی اخروی تبهکاران
پاسخ: کلمه تکمیلی است یعنی اخوت الهی در اینجاست وگرنه اینها که امروز برادرند فردا دشمن یکدیگرند تنها آنها که دوستاند یا برادر مرامیاند در قیامت ﴿کُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا﴾ هر کدام دیگری را لعنت میکند یا ﴿الأَخِلاَّءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ المُتَّقِینَ﴾ این اخوت دنیایی اینهاست فقط وگرنه آن اخوت واقعی که اثر دارد این فقط برای مؤمنین است
پرسش ...
پاسخ: ﴿إِنَّمَا المُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ﴾ است دیگر بر مدار ولایت است دیگر در مدار ولایت است دیگر
پرسش ...
پاسخ: بله؟ همان دیگر پس معلوم میشود که اخوتشان کامل نیست اینکه دربارهٴ مؤمنین آمده ﴿إِنَّمَا المُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ﴾ برای همین است دیگران اخوتشان دنیایی است و باطن دنیا هم جهنم است لذا فرمود که ﴿الأَخِلاَّءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ المُتَّقِینَ﴾ اینها که خلیل هماند صدیق هماند دوست هماند اینها ظاهراً دوستاند در محدوده دنیا وگرنه باطناً دشمناند به دلیل اینکه در قیامت ﴿کُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا﴾ هر کدامشان که به جهنم میروند دیگری را لعنت میکند میگوید این باعث شد و همان کریمه سورهٴ مبارکهٴ حشر هم همین را تأیید میکند که ﴿تَحْسَبُهُمْ جَمِیعاً وقُلُوبُهُمْ شَتَّى ذلِکَ بَأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَ یَعْقِلُونَ﴾
پرسش ...
پاسخ: این در حقیقت همان در محدوده ولایت است دیگر ایمان کامل است دیگر یعنی در محدوده ایمان خوب این اخوت بسته میشود که انشاءالله هر کدام اهل شفاعت شدند از دیگری شفاعت بکنند خب.
مراد از تفصیل آیات قرآن برای عالمان
مطلب بعدی آن است که فرمود: ﴿وَنُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ﴾ این ﴿لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ﴾ معنایش این نیست که ما این آیات را به صورت مشروح و مفصل برای کسانی که میدانند میگوییم تا گفته بشود خب آنها که میدانند که حاجتی به بیان ندارد که بلکه اینکه میفرماید: ﴿لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ﴾ یعنی ما برای علما میگوییم یعنی علما اگر خوب بررسی کنند میفهمند مثل اینکه فرمود این مطلب را ﴿لأُوْلِی الالبَابِ﴾ میفهمد این مطلب را ﴿لأُولِی الأَبْصَارِ﴾ میفهمند ﴿لِمَن کَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ القَی السَّمْعَ﴾ میفهمند یعنی کسانی که صاحبنظرند ما مطالب را خوب روشن میکنیم آنها خوب میفهمند دیگران اگر صاحببصر نیستند صاحبنظر نیستند صاحبنظر بشوند یا اگر صاحبنظرند تجاهل نکنند تعامی نکنند تغافل نکنند این مطلب عوامی نیست که هر کسی بفهمد که این مطلب عمیق علمی است این مطلب عمیق علمی را طرزی ما بیان میکنیم که آنها که مجتهدند عالماند خوب میفهمند شما هم خب درس بخوانید و مجتهد بشوید شما هم ﴿لأُوْلِی الالبَابِ﴾ بشوید شما ﴿لأُولِی الأَبْصَارِ﴾ بشوید شما هم جزء علما بشوید خب پس اگر کسی عوام است این معارف را درک نمیکند این باید درس بخواند یاد بگیرد حالا یا واجب کفایی است یا واجب عینی این یک، کسی که عالم است باید تعصب جاهلی را بگذارد کنار با برهان مأنوس بشود تا مطلب را بفهمد دو ،پس اینکه فرمود: ﴿وَنُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ﴾ معنایش آن نیست که آنهایی که میدانند ما برای آنها مفصل میگوییم همه این موارد که فرمود این تذکره است ﴿لأُوْلِی الالبَابِ﴾ ﴿لأُولِی الأَبْصَارِ﴾ ﴿لِمَن کَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ القَی السَّمْعَ وَهُوَ شَهِیدٌ﴾ و مانند آن یعنی کسی که این نصاب معرفتی را داراست این اگر خوب بررسی کند میفهمد
تفصیل آیات و نفی اختلاف قرائات
خب الآن چند روز است که ما درباره این چند تا آیه صحبت میکنیم و سرّش این است که ذات اقدس الهی یک مطلبی را بیان فرمود اول به صورت متن بعد شرایطش را ذکر کرد ادلهاش را ذکر کرد حکمهای اثباتیاش را ذکر کرد حکمهای سلبیاش را ذکر کرد تا به صورت شفاف روشن شد شما وقتی به کتابهای تفسیری مراجعه میکنید میبینید نتیجه مثلاً سی تفسیر یا بیست تفسیر یا چهل تفسیر همین حرفهاست البته اختلاف جزئی بین مفسرین هست که این جمله را ما چطور معنا کنیم این را چطور بخوانیم و مانند آن، که این یک کمال است برای اجتهاد تفسیری با بودن اینگونه از راهها آنوقت جا دارد که انسان بگوید قرآن قابل قرائتهای مختلف است؟ قرائت مختلف با تفصیل و تبیین که سازگار نیست فرمود ما این را باز کردیم روشن کردیم اگر کسی اهل نظر باشد صاحبنظر باشد دیگر نمیگوید این اختلاف قرائت دارد و همین معنا را وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) جزء به جزء برای مردم شرح میدهد و غیر از آن حضرت سیزده معصوم دیگر(علیهم السلام) چه برای زنها چه برای مردها در طول بیش از دویست سال برای مردم بازگو کردند آن وقت در چنین فضایی باز انسان بگوید که قرآن قابل قرائتهای مختلف است یا دین قابل قرائتهای مختلف است نعم یک سلسله فروع جزئی است که این با اجتهاد مجتهدان وابسته است که شما الآن مثلاً چهل تا تفسیر را مراجعه بفرمایید یک فرصتی بکنید ببینید اینها در این خطوط کلی دین مخالفت دارند یا نه هرگز مخالفت ندارند آری اگر کسی بیاید ـ معاذاللهـ این دین را ارباً اربا [پاره، پاره] بکند از همان جا اختلاف شروع میشود یعنی اینکه پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی» کسی ـ معاذالله ـ بگوید «حسبنا کتاب الله» خب البته اختلاف شروع میشود یا کسی خدای ناکرده توهم کند که قرآن تحریف شده است از حجیّت افتاد «حسبنا العتره والسنه» البته اختلاف شروع میشود اما مادامی که انسان در فضای قرآن و عترت میاندیشد و سخن میگوید جا برای اختلاف قرائت نیست حالا اگر اختلاف قرائت بین دو مذهب هست اختلاف قرائت بین شیعهها دیگر نخواهد اینکه فرمود: ﴿وَنُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ﴾ یعنی اگر کسی صاحبنظر باشد درسخوانده باشد برای او روشن است که ما چه میگوییم.
پرسش ...
ارجاع به سنت توسط قرآن و وقوع اختلاف در جزئیات دین
پاسخ: در جزئیات خب روایات مشخص کرده برای ما همه هم قبول دارند که مثلاً فرض بفرمایید نماز صبح دو رکعت است مفطرات روزه به صورت مشخص و تفصیل بیان شده باشد یا مناسک حج به صورت تفصیل بیان شده باشد این را خود قرآن کریم فرمود: ﴿وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا﴾ خود قرآن فرمود ببینید پیغمبر چه میگوید پیغمبر هم فرمود «خذوا عنی مناسککم» یا «صلوا کما رأیتمونی أصلی» و اهلالبیت هم ادری بما فیه خب ما با مراجعه به اهل بیت میفهمیم که پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) سنّتش چه بود در مسئله نماز روزه مناسک و در همه مسائل سیاسی و عبادی و اجتماعی ما خود قرآن ما را به اینها ارجاع داد فرمود ببینید اینها چه میگویند و اولو الامرتان چه میگویند ﴿أَطِیعُوا اللّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الأَمْرِ﴾ در جریان اولوا الامر هم فرمود: ﴿إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ﴾ خب اینها چیز روشن است اینکه مرحوم امینی(رضوان الله علیه و حشره مع علی و اولاده علیهم السلام) تلاش و کوشش کرده شما حالا الغدیر را که مطالعه میکنید میبینید برای کسی بهانهای نمیگذارد میبینید اکثر این حرفها از کتابهای خود آنهاست خب پس ﴿وَنُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ﴾ حالا شما فرض بفرمایید همین رسالههای عملیه شاید مثلاً دوازده هزار یا سیزده هزار فرع داشته باشد شما این رسالههای عملیه مراجع فعلی را یا مراجع ماضین(رضوان الله علیهم) را بررسی کنید ببینید اختلافش در کجاها است در آن فروع خیلی جزئی و نازل که این ضرری نمیرساند منتها تا آدم مثلاً ثابت کند فرض بفرمایید ده تا رساله را یا پانزده تا رساله را آدم که میبیند ثابت میکند که همهشان میبیند که همهشان یک حرف دارند اما حرف خیلی حرف عمیق و علمی است حالا مثلاً حد ترخص داخل در مسافت است یا نه حالا فرض بفرمایید غالباً میگویند داخل در مسافت است یعنی وقتی که آدم میخواهد هشت فرسخ را شروع بکند از آن دروازه شهر شروع میکند نه از خانه خودش خب همین یک نصف سطر را که ساده است و همه میگویند آدم تا بفهمد و از آیات و روایات بخواهد استنباط بکند مدتها زحمت میخواهد غرض آن است که اختلاف هست اما در خیلی از مسائل جزئی که برخیها ممکن است بگویند که مسافت از منزل شروع میشود نه از آن حد ترخص یا از دروازه شهر ولی در خطوط کلی عبادات و سیاست و احکام و اینها که چیزی نیست در جریان ولایت فقیه یکی ممکن است بگوید ما از مقبوله عمربنحنظله استفاده میکنیم یکی میگوید ما از نظر مسئله کلامی استفاده میکنیم یکی هم میگوید از جهت حسبه استفاده میکنیم بالأخره حکومت زمین مانده را فقیه مسئول است اداره کند یا نه؟ خب همه میگویند بله در نحوه استدلال در نحوه تعلیل اینها ممکن است بین مراجع(رضوان الله علیهم) اختلافی باشد وگرنه به اینکه این دین زمین مانده یک صاحبی دارد یک متولی دارد که همه میگویند آری که
خلاصه دو پیام برگرفته از آیات محل بحث
بنابراین این کریمه گذشته از اینکه آن معنای تفسیری خاص خودش را دارد دو پیام عمیق هم برای ما دارد ﴿فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ﴾ اگر همین آیه را برادران مسلمان پاکستان هند بنگلادش این را عمل میکردند این شیعهکشی در پیش نبود الآن محرم در پیش است حالا چه خطری خدای ناکرده در شرایط کنونی در پاکستان راه پیدا کند خب بالأخره کریمهای که مرجع همه ماست میفرماید کسانی که شهادتین میگویند اهل نمازند اینها برادران یکدیگرند دوم اینکه اختلاف قرائت در زیر مجموعه بسیاری از این فروعات نازله است وگرنه در خطوط کلی دین کشورداری امامت ولایت سیاست اینها جا برای اختلاف نیست
تبیین و تفصیل آیات قرآن توسط پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
﴿وَنُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ﴾ شاید در بحث دیروز حالا بحث صبح بود یا بحث ظهر به عرضتان رسید که سیدنا الاستاد مرحوم علامه طباطبایی ذیل آن آیه سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» فرمود: ﴿لِیُبَیِّنَ لَکُمْ وَیَهْدِیَکُمْ سُنَنَ الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ﴾ گویا ذیل آن آیه است میفرمود که کار پیغمبر اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) تنها در این خلاصه نمیشد که ﴿یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ﴾ یک، ﴿وَیُعَلِّمُهُمُ الکِتَابَ﴾ دو، ﴿وَالحِکْمَةَ﴾ سه، ﴿وَیُزَکِّیهِمْ﴾ چهار، با این چهار تا کار، کار پیغمبر تمام نمیشد تبیین هم بود کذلک ﴿وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ﴾ این یک، تفصیل هم به عهده او بود ﴿وَنُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ﴾ دو، تفصیل چیز دیگر است تبیین چیز دیگر است تلاوت و تعلیم چیز دیگر است میفرمودند که آیات که نازل میشد مثلاً مسائل جنگ و رهبری جنگ و فرمانده لشکر و حکم لشکر و اینها که ذکر میشد حضرت این را در مسجد برای مردم تلاوت میکرد و معنایش هم تشریح میکرد و تفسیرش را هم میگفت این شده بود تعلیم کتاب بعد از تلاوت بعد یک غزوهای پیش میآمد همراه مسلمانها میرفتند جنگ و از نزدیک نظارت میفرمود و همه کارها را هم یادداشت میکرد اگر در خود صحنه هم لازم بود بعضیها را تذکر بدهد تذکر میداد دوباره که از جبهه غزوه برمیگشتند میآمدند در مسجد نماز جماعت خوانده میشد بعد شروع میکرد به تحلیل میفرمود آن آیهای که من گفتم معنایش این بود سرّ موفقیت شما در آن بخش این بود به این آیه این طور عمل کردید سرّ ناکامی شما این بود که در این بخش به آن آیه عمل نکردید معنای آیه این بود اینها کاملاً یاد میگرفتند بار دیگر سفر دیگر غزوه دیگر به همراهشان میرفت تا این آیه را دو دوتا چهار تا برایشان معنا کند یعنی خطوط کلی دین را این است که ﴿وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ﴾ چنین دینی ﴿قَد تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الغَیِّ﴾ وگرنه دینی که قرائتهای مختلف داشته باشد هر کسی از راه برسد یک طوری از این آیه بفهمد خب بله طور دیگر درمیآید دیگر تبیین یک مطلب تفسیر یک مطلب تعلیم کتاب و حکمت و تزکیه هم یک مطلب تلاوت هم یک مطلب
عهد نداشتن مشرکان پیمانشکن
بعد فرمود: ﴿وَإِن نَکَثُوا أَیْمَانَهُم مِن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِی دِینِکُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الکُفْرِ﴾ این ائمه کفر همانها هستند که ﴿لاَ أَیْمَانَ لَهُمْ﴾ حالا اینها نه تنها رغبت هم ندارند در وفای به عهد رغبت به ارضاء هم ندارند که لااقل زبانی شما را راضی کنند مگر در حال عکس ائمه کفر اهل اَیمان نیستند اگر ما بگوییم منظور این است که لا اَیمان لهم من جانبکم یعنی از طرف شما تعهدی دیگر نیست این جای سؤال است که چرا؟ چرا از طرف ما تعهدی نیست؟ «لا ایمان لهم من جانبنا» چرا؟ برای اینکه در جواب میگویند که ﴿إِنَّهُمْ لاَ أَیْمَانَ لَهُمْ﴾ پس اگر ما آیه را اینچنین معنا کنیم بگوییم ﴿لاَ أَیْمَانَ لَهُمْ﴾ یعنی لا اَیمان لهم من جانبکم باز این زیر سؤال است که چرا از طرف ما اینها تعهد ندارند؟ جوابش این است که آنها عهد ندارند اصلاً عهد را رعایت نمیکنند عهدشناس نیستند پس حرف نهایی این است که اینها عهد ندارند اصلاً ﴿إِنَّهُمْ لاَ أَیْمَانَ لَهُمْ﴾ خب و منظور از مبارزه هم کشورگیری و کشورگشایی و ضراوة و اینها نیست بلکه هدایت است فرمود این کار را بکنید ﴿لَعَلَّهُمْ یَنتَهُونَ﴾
پرسش ...
پاسخ: آخر این ائمه کفر را میگوید آنجا اکثر کفار را دارد اکثر کفار گذشته از اینکه فسق الهی دارند فسق مردمی هم دارند اما ﴿أَئِمَّةَ الکُفْرِ﴾ که گردانندگان این بازیها هستند همه این ائمه کفر گرفتار ﴿لاَ أَیْمَانَ لَهُمْ﴾اند یعنی هیچ یک از این ائمه کفر دارای ایمان نیست بلکه همه اینها مبتلا به فسقاند
فروختن آیات الهی توسط مشرکان با بهایی اندک
مطلب دیگر این است که این اشترای قلیل که فرمود: ﴿اشْتَرَوْا بِآیَاتِ اللّهِ ثَمَناً قَلِیلاً﴾ یک وقتی هم این تفصیل بازگو شد که این قلّت کل دنیا را اگر هم به اینها بدهید بر اساس ﴿قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ﴾ نسبت به آخرت اندک است لکن در مسائل دنیایی هم اینها چیز زیاد گیرشان نمیآید در اینکه مسائل دنیایی چیزی گیرشان نمیآید دو مرحله را باید تبیین کرد یکی در سورهٴ مبارکهٴ «سبأ» است آیهٴ 45 که به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) میفرماید به اینها بگویید اینها به کدام قدرت مینازند و میبالند اگر به قدرت ثروتشان مینازند ما کسانی را قبل از اینها عذاب کردیم و به هلاکت مبتلایشان کردیم که این سرمایهداران مکه یک دهم قدرت مالی آنها را ندارند این آیهٴ 45 سورهٴ مبارکهٴ «سبأ» است که فرمود: ﴿وَکَذَّبَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ﴾ یعنی قبل از این کفار عدهای حرف انبیای پیشین را تکذیب کردند ما آنها را عذاب کردیم ﴿وَمَا بَلَغُوا مِعْشَارَ مَا آتَیْنَاهُمْ﴾ یعنی این صنادید قریش این مشرکین حجاز به معشار ثروت گذشتگان نرسیدند به یک دهم قدرت آنها نرسیدند ﴿فَکَذَّبُوا رُسُلِی فَکَیْفَ کَانَ نَکِیرِ﴾ ما اینها را گرفتیم اینها چه میگویند معاصرین تو چه میگویند این یک، پس مرحله اول اینکه این صنادید قریش با کدام قدرت میتوانند مبارزه بکنند خب بالأخره قصه قارون را که اینها شنیدند قصه قارون که ﴿مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالعُصْبَةِ﴾ را که شنیدند و هرگز اینها به اندازه قارون اقتدار مالی ندارند برویم به سراغ قارون میبینیم که قارون تنها سرمایهدار دنیا بود؟ یا نه قبل از او سرمایهدارتر دیگر مقتدرتر دیگر و سرمایهدارتر از او هم بودند و به هلاکت رسیدند؟ آیهٴ 78 سورهٴ مبارکهٴ «قصص» این است که وقتی به قارون گفته شد که ﴿وَلاَ تَبْغِ الفَسَادَ فِی الأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لاَ یُحِبُّ المُفْسِدِینَ﴾ در جواب گفته ﴿قال﴾ یعنی قارون در جواب گفته ﴿إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَی عِلْمٍ عِندِی﴾ من خودم براساس مسائل اقتصادی که میدانستم این ثروت را پیدا کردم آنگاه ذات اقدس الهی میفرماید به او بگویید: ﴿أَوَ لَمْ یَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَکَ مِن قَبْلِهِ مِنَ القُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَأَکْثَرُ جَمْعاً﴾ مگر این نمیداند قبل از او سرمایهدارتر از او هم بودند و ما آنها را هلاک کردیم خب این در جریان عاد که میبینید فرمود: ﴿الَّتِی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُهَا فِی البِلاَدِ﴾ آن قدر اینها در سینههای کوه خانه ساختند که مثل اینها اصلاً در روی زمین ساخته نشده الآن آثار باستانی که در برخی از کوهها مانده این است که روی قلل جبال اینها از کوه خانه ساختند نه در کوه خانه ساختند آن قدر این کوهها را تراشیدند به صورت هال و اتاق ورودی و پذیرایی و مهمانسرا و امثال ذلک که خود کوه را خانه ساختند ﴿وَتَنْحِتُونَ مِنَ الجِبَالِ بُیُوتاً فَارِهِینَ﴾ یک کاخ فرحآور و نشاطآور و مرفهگونهای که از کوه ساختند نه در کوه خانه ساختند ﴿وَتَنْحِتُونَ مِنَ الجِبَالِ بُیُوتاً فَارِهِینَ﴾ الآن هم که شما به آن خرابههای بعلبک میرسید میبینید بیش از این ستونهای مسجد اعظم دو تا ستون روی هم یک تکه سنگ است یعنی یک ستونی به این اندازه زیر یک ستونی هم به این اندازه رو در روی هم مثل اینکه دو تا برگ کاغذ را شما روی هم گذاشته باشید یک درز باریکی دارد الآن هم همین طور الآن هم که هیچ قدرتی نیست که انسان یک تکه سنگ این طور بتراشد از روی سنگها که این است که ﴿لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُهَا فِی البِلاَدِ﴾ را ذات اقدس الهی در سورهٴ «فجر» فرمود فرمود ما همه اینها را تدمیر کردیم به هلاکت رساندیم حالا قارون چه میگوید: ﴿أَوَ لَمْ یَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَکَ مِن قَبْلِهِ مِنَ القُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَأَکْثَرُ جَمْعاً﴾ این تازه مال قارون حالا این گرسنههای حجاز چه میگویند چهار تا شتر بیشتر ندارند ﴿وَمَا بَلَغُوا مِعْشَارَ مَا آتَیْنَاهُمْ﴾ اینها چه میگویند؟ خب بنابراین براساس این مجموعه که آدم حساب میکند میفرماید اینها ﴿اشْتَرَوْا بِآیَاتِ اللّهِ ثَمَناً قَلِیلاً﴾ اینها که چیزی گیرشان نمیآید اگر بنا شد ثروت قابل اعتمادی باشد برای قارون است که تازه قارون نسبت به پیشینیان خود سرمایهدار سنگینی هم نبود.
«و الحمد لله رب العالمین»
جواز پناهندگی سیاسی به مشرکان با موافقت حکومت اسلامی
تبیین اخوت نسبی، قومی و دینی
ارجاع به سنّت توسط قرآن و وقوع اختلاف در جزئیات دین
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
﴿فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ وَنُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ ٭ وَإِن نَکَثُوا أَیْمَانَهُم مِن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِی دِینِکُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الکُفْرِ إِنَّهُمْ لاَ أَیْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنتَهُونَ ٭ أَلاَ تُقَاتِلُونَ قَوْماً نَکَثُوا أَیْمَانَهُمْ وَهَمُّوا بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَهُم بَدَءُوکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَوْهُ إِن کُنتُم مُؤْمِنِینَ﴾
اهمیت وفای عهد در اسلام
جریان عهد از اصول اساسی اسلام است لذا در بسیاری از موارد قرآن کریم روی آن تکیه دارد که عهدتان را رعایت کنید نقض عهد جایز نیست گاهی در اوصاف مردان با ایمان میفرماید اینها کسانیاند که عهدشان را رعایت میکنند که به عنوان گزارش اوصاف آنها را اینچنین تشریح میکند گاهی هم به صورت امر میفرماید که عهدتان را رعایت کنید در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» آیهٴ 177 در اوصاف ابرار اینچنین میفرماید ابرار کسانیاند ﴿وَلکِنَّ البِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالیَومِ الآخِرِ﴾ تا به این جمله ﴿وَالمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا﴾ طرف عهد خواه مسلمان باشد خواه غیر مسلمان پس یکی از نشانههای ابرار این است که به عهدشان وفا میکنند خواه طرف عهد مسلمان باشد خواه غیر مسلمان چون اطلاق آیه هر دو قسم را شامل میشود چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» آنجا هم دستور به وفای به عهد دادند بالقولالمطلق طرف عهد هر کسی میخواهد باشد ﴿وَأَوْفُوا بِالعَهْدِ إِنَّ العَهْدَ کَانَ مَسْؤولاً﴾ آیهٴ 34 سورهٴ «اسراء» این است ﴿وَلاَ تَقْرَبُوا مَالَ الیَتِیمِ إِلاَّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّی یَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا بِالعَهْدِ إِنَّ العَهْدَ کَانَ مَسْؤولاً﴾ اگر تعهد کردید طرف عهد خواه مسلمان باشد خواه غیر مسلمان وفای به عهد واجب است مثل بیع، آدم وقتی چیزی را فروخت طرف فروش یعنی خریدار خواه مسلمان باشد خواه غیر مسلمان وفای به عقد بیع واجب است و نقضش حرام است.
پرسش ...
پاسخ: بله دیگر آن مطلق است چه عهد سیاسی و چه عهدهای فردی و اجتماعی.
جواز پناهندگی سیاسی به مشرکان با موافقت حکومت اسلامی
مطلب دیگر آن است که اینکه فرمود: ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ المُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ﴾ آیا پناهندگی هر کسی و امضای هر کسی الزام آور است یا نه؟ گرچه ظاهر آیهٴ شش سورهٴ مبارکهٴ «توبه» خطاب به شخص پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است که فرمود: ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ المُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ﴾ و این شامل افراد عادی نمیشود ولی در همان خطبه معروف حضرت که دیروز مقداری از آن خطبه قرائت شد حضرت فرمود که مسلمانها همتای هماند که «تتکافأ دماؤهم و یسعی بذمتهم ادناهم» این «یسعی بذمتهم ادناهم» یعنی نازلترین فرد مسلمان اگر تعهدی سپرد دیگران باید آن پناهندگی را محترم بشمارند در این گونه از موارد جمع بین این دو مطلب آن است که افراد میتوانند پناهندگی سیاسی بدهند به شرط هماهنگی قبلی با حکومت مرکزی یعنی اگر کسی در اثر مسافرت کردن به یکی از کشورهای غیر اسلامی دوستی پیدا کرد به او گفت که شما اگر بخواهید این مسائل را تحقیق کنید بیایید ایران و با حکومت مرکزی هماهنگی کرد رضایت آنها را جلب کرد آنها هم بررسی کردند دیدند که این شخص جاسوس نیست مشکل سیاسی ندارد آنگاه پناهندگی میدهند پس اینطور نیست که هر شخص بتواند امضا بکند پناهندگی سیاسی بدهد و دولت ملزم باشد که به این تعهد او عمل بکند این جمع بین ظاهر آیه و آن خطبهای که فرمود: «المسلمون اخوة تتکافأ دماؤهم و یسعی بذمتهم ادناهم» یعنی نازلترین مسلمان اگر پناهندگی داد اینها باید پناهندگی و امضای او را محترم بشمارند این ظاهر آن روایت است این در صورتی است که با حکومت مرکزی هماهنگ کرده باشند.
پرسش ...
پاسخ: نه یک وقت است سفیر این کار را یا سر کنسول این کار را میکند یک وقت است یک فرد عادی این کار را میکند این فرد عادی با هماهنگی قبلی آن وقت مجاز است.
پرسش ...
پاسخ: بله خب مستقلاً اگر هر فردی بخواهد پناهندگی سیاسی بدهد که دیگر آشوب در مملکت است نمیشود کنترل کرد جمع بین آن سخنرانی حضرت با آیه به این صورت است آیه فرمود که ﴿فَأَجِرْهُ﴾ ظاهرش این است که خطاب به شخص پیغمبر است یعنی حکومت مرکزی اگر کسی را پناهندگی سیاسی داد آن پناهندگی امضا میشود در سخنرانی حضرت فرمود «المسلمون اخوة تتکافأ دماؤهم و یسعی بذمتهم ادناهم» ظاهر آن سخنرانی این است آن حدیث شریف این است که یک فرد عادی هم پناهندگی بدهد باید امضا بشود آن وقت این میشود هرج و مرج جمع بین آن روایت و ظاهر آیه این است که یک مسلمان با هماهنگی حکومت مرکزی میتواند این کار را بکند.
آیهٴ ﴿اشْتَرَوْا بِآیَاتِ اللّهِ ثَمَناً قَلِیلاً﴾ بر اهل کتاب
مطلب بعدی آن است که اینکه فرمود: ﴿کَیْفَ وَإِن یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ لاَیَرْقُبُوا فِیکُمْ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً﴾ تکرار فرمود برای اینکه ظاهراً زمینه کسانی که نقض عهدشان بعد از ایمان هست با آیهٴ 9 هماهنگ باشد که ﴿اشْتَرَوْا بِآیَاتِ اللّهِ ثَمَناً قَلِیلاً﴾ این ﴿اشْتَرَوْا بِآیَاتِ اللّهِ ثَمَناً قَلِیلاً﴾ به اقلیتهای دینی مناسبتر است یعنی یهودیها و مسیحیها اهل کتاب. اینها هم نقض عهد میکنند اگر آن بحث کلاً درباره مشرکین بود دیگر تکرار محض بود و ناچار بر تأکید حمل میشد آنگاه با این ﴿اشْتَرَوْا بِآیَاتِ اللّهِ ثَمَناً قَلِیلاً﴾ هم خیلی هماهنگ نبود برای اینکه آنها آیات الهی را اصلاً نداشتند تا به عنوان کالا بفروشند ولی اگر بگوییم ﴿کَیْفَ وَإِن یَظْهَرُوا﴾ این زمینه است برای این ﴿اشْتَرَوْا﴾ و ناظر به آن است که آن گروه بد عهدی که اهل کتاباند و عهد را رعایت نمیکنند درباره آنها دارد سخن میگوید تا با این ﴿اشْتَرَوْا﴾ که آیهٴ 9 است هماهنگ باشند دیگر تکرار نیست.
پیمانشکنی سران کفر در زمان قدرت و تعهدپذیری آنان در زمان عجز
مطلب دیگر آن است که این ائمه کفر که در پایان بحث به آنها اشاره شد اینها اگر به عهد وفا میکنند این وفای به عهدشان در زمان عجز است در زمان قدرت هرگز به عهدشان وفا نمیکنند به دلیل اینکه فرمود: ﴿کَیْفَ وَإِن یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ لاَیَرْقُبُوا فِیکُمْ﴾ این یک، ثانیاً اگر رضایت مسلمانها را جلب میکنند این جلب رضایت هم در زمان عجز است وگرنه در زمان قدرت هم ﴿لاَیَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً﴾ پس این ﴿یُرْضُونَکُم بِأَفْوَاهِهِمْ وَتَأْبَی قُلُوبُهُمْ﴾ اینچنین نیست که مطلق باشد که حتی در زمان قدرت هم با زبان شما را راضی بکنند در زمان قدرت با زبان هم شما را راضی نمیکنند بلکه با زبان هم شما را میرنجانند پس ارضای لسانی هم مخصوص زمان عجز آنهاست وگرنه در زمان قدرت ارضای لسانی هم ندارند.
جامعیت عبارت ﴿لاَیَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ﴾ نسبت به جمله ﴿لاَیَرْقُبُوا فِیکُمْ﴾
مطلب بعدی این است که اینکه فرمود: ﴿لاَیَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ﴾ این یک اصل جامع است بر خلاف آیه هشت همین سوره که فرمود: ﴿لاَیَرْقُبُوا فِیکُمْ﴾ این ﴿لاَیَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ﴾ جامع است میفرماید اصولاً کسانی که طبعشان شرک است و وثنیت رسوخ در قلب آنها کرده یا نفاق رسوخ کرده اینها نه تنها درباره شما مخاطبین مراقب عهد نیستند بلکه نسبت به هیچ مؤمنی عهد را مراقبت نمیکنند ﴿لاَیَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ﴾ که این اعم است از آن آیه هشت چون آیه هشت دارد که ﴿وَإِن یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ لاَیَرْقُبُوا فِیکُمْ﴾ این ﴿فِیکُمْ﴾ خطاب به همان مؤمنین صدر اسلام است گرچه با تنقیح مناط میشود توسعه داد لکن آیه ده خودش روشن است و جامع است که فرمود: ﴿لاَیَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً﴾ پس این عام است.
کافی بودن شهادتین و اقامه شعائر در ایجاد اخوت دینی مشرکان با مؤمنان
مطلب دیگر آن است که در اخوت اسلامی وحدت اسلامی غیر از اسلام و اقامه شعائر اسلامی چیز دیگر لازم نیست فرمود اگر مشرکین توبه کردند و مسلمان شدند و اسلام هم همان شهادتین است و نماز را اقامه کردند و زکات دادند اینها برادران ایمانی شمایند خب این دین دیگر اجازه میدهد بین شیعه و سنی اختلافی ایجاد بشود که خدای ناکرده صفوف اینها از هم جدا بشود؟ یقیناً اجازه نمیدهد حالا بتپرستی که دست از وثنیت برداشت شهادتین را گفت و مسجد آمد نماز بخواند و اگر اهل زکات بود هم زکات بدهد اگر همین شعائر رسمی عمل شد با اصل اعتقاد به وحدانیت خدا و رسالت پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ﴿فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ﴾ اینکه فرمود: ﴿فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ﴾ جلوی هر گونه تشنج و اختلاف و تفرقه شیعه و سنی را خواهد گرفت و اینکه شما میبینید الآن در پاکستان اینطور سپاه صحابه بدرفتاری میکند برای آن است که اینها، اینها را متأسفانه از قرآن دور نگه داشتند وگرنه این برادران شیعه مسلماناند و برادران اسلامی همه فرقهها هستند
پرسش ...
پاسخ: حالا آن اینهایی که منافقاند و عالماً عامداً منحرفاند مطلب دیگر است اما توده اینها واجد شرایط اخوت دینیاند.
اگر قرآن مهجور نبود هرگز مسلمانهای پاکستان دست به این کار نمیزدند هم متأسفانه بین شیعهها قرآن مهجور است هم بین آنها برای حفظ اخوت اسلامی جز شهادتین و اقامه شعائر چیز دیگری معتبر نیست و این کشتار هم به جایی نمیرسد و این خونریزی به جایی نمیرسد مگر اینکه خدای ناکرده فتنه مهمی در پیش باشد ﴿فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ﴾ خب وقتی بتپرست میشود برادر دینی آدم با شهادتین و با نماز و با زکات خب یقیناً کسانی که آباء و اجدادشان در اسلام بود به طریق اولی برادرند.
تبیین اخوت نسبی، قومی، دینی
مطلب دیگر آن است که در نوبتهای قبل اشاره شد که اخوت گاهی نسبی است مثل اینکه دو نفر که از یک پدر و مادر یا از یک پدر یا از یک مادر به دنیا آمدند برادر نسبیاند یا اخوت قومی است نظیر آنچه که ذات اقدس الهی برخی از انبیا را برادر قوم خود پیغمبر میداند در حالی که آنها مشرک بودند ﴿وَإِلَی عَادٍ أَخَاهُمْ هُوداً﴾ ﴿وَإِلَی ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحاً﴾ و مانند آن، که این اخوت اخوت قومی است در حالی که آنها کافرند و این شخص نه تنها مؤمن است بلکه پیغمبر مؤمنین است قسم سوم اخوت دینی بود که ﴿إِنَّمَا المُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ﴾ دو نوع اخوتی دیگر هم هست که جمعاً میشود پنج تا این دو نوع اخوت بازگشتش به همان انواع سهگانه قبلی است یکی اخوت رضایی است که یک حکم فقهی است که اخوت رضایی به منزله اخوت نسبی است همشیر بودن برادر رضایی میشود یا خواهر رضایی میشود نه همشیره این فارسی است که تاء تأنیث قبول نمیکند چه خواهر چه برادر چه زن چه مرد همه همشیرند نه همشیره مثل آستانه گفتن این فارسی که دیگر تاء تأنیث قبول نمیکند که حالا چون حضرت معصومه(سلام الله علیها) مؤنث است ما بگوییم آستانه خب این تعبیرات در فارسی راه ندارد به هر تقدیر هر دو همشیرند همشیر برادر است همشیر خواهر است منتها برادر رضایی و خواهر رضایی و مانند آن قسم پنجم هم اخوت کفار نسبت به هم اخوت منافقین نسبت به هم که این در قبال ﴿إِنَّمَا المُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ﴾ است همانطوری که ﴿إِنَّمَا المُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ﴾ «انما الکفار اخوه، انما المنافقون اخوه» گرچه ما آیهای به این سبک نداریم که «انما الکفار اخوه» یا «انما المنافقون اخوه» لکن آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» در وصف منافقین آمده است از همین قبیل است که اینها برادر نفاقی یکدیگرند اینکه دارد ﴿وَقَالُوا لإِخْوَانِهِمْ﴾ آیهٴ 156 سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» به این صورت است ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَکُونُوا کَالَّذِینَ کَفَرُوا وَقَالُوا لإِخْوَانِهِمْ إِذَا ضَرَبُوا فِی الأَرْضِ أَوْ کَانُوا غُزًّی لَوْ کَانُوا عِندَنَا مَا مَاتُوا وَمَا قُتِلُوا لِیَجْعَلَ اللّهُ ذَلِکَ حَسْرَةً فِی قُلُوبِهِم﴾ اینکه فرمود: ﴿کَالَّذِینَ کَفَرُوا وَقَالُوا لإِخْوَانِهِمْ﴾ پس معلوم میشود «انما الکفار اخوه ، انما المنافقون اخوه» مشابه این هم در همان سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» در آیه دیگری از اینها به عنوان اخوان یاد کرده است نظیر آیهٴ 168 همان سورهٴ «آلعمران» ﴿الَّذِینَ قَالُوا لإِخْوانِهِمْ وَقَعَدُوا لَوْ أَطَاعُونَا مَا قُتِلُوا﴾ غرض آن است که اینها که اشتراک در یک مرام دارند آنها هم برادر مرامی یکدیگرند پس «انما الکفار اخوه، انما المنافقون اخوه» در قبال ﴿إِنَّمَا المُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ﴾ منتها این یک اخوتی است الهی و احکام خاص خودش را دارد آنها یک اخوتی است بر اثر کفر و نفاق که آثار خودش را بر آن مترتب میکند
پرسش ...
اخوت دنیوی و دشمنی اخروی تبهکاران
پاسخ: کلمه تکمیلی است یعنی اخوت الهی در اینجاست وگرنه اینها که امروز برادرند فردا دشمن یکدیگرند تنها آنها که دوستاند یا برادر مرامیاند در قیامت ﴿کُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا﴾ هر کدام دیگری را لعنت میکند یا ﴿الأَخِلاَّءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ المُتَّقِینَ﴾ این اخوت دنیایی اینهاست فقط وگرنه آن اخوت واقعی که اثر دارد این فقط برای مؤمنین است
پرسش ...
پاسخ: ﴿إِنَّمَا المُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ﴾ است دیگر بر مدار ولایت است دیگر در مدار ولایت است دیگر
پرسش ...
پاسخ: بله؟ همان دیگر پس معلوم میشود که اخوتشان کامل نیست اینکه دربارهٴ مؤمنین آمده ﴿إِنَّمَا المُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ﴾ برای همین است دیگران اخوتشان دنیایی است و باطن دنیا هم جهنم است لذا فرمود که ﴿الأَخِلاَّءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ المُتَّقِینَ﴾ اینها که خلیل هماند صدیق هماند دوست هماند اینها ظاهراً دوستاند در محدوده دنیا وگرنه باطناً دشمناند به دلیل اینکه در قیامت ﴿کُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا﴾ هر کدامشان که به جهنم میروند دیگری را لعنت میکند میگوید این باعث شد و همان کریمه سورهٴ مبارکهٴ حشر هم همین را تأیید میکند که ﴿تَحْسَبُهُمْ جَمِیعاً وقُلُوبُهُمْ شَتَّى ذلِکَ بَأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَ یَعْقِلُونَ﴾
پرسش ...
پاسخ: این در حقیقت همان در محدوده ولایت است دیگر ایمان کامل است دیگر یعنی در محدوده ایمان خوب این اخوت بسته میشود که انشاءالله هر کدام اهل شفاعت شدند از دیگری شفاعت بکنند خب.
مراد از تفصیل آیات قرآن برای عالمان
مطلب بعدی آن است که فرمود: ﴿وَنُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ﴾ این ﴿لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ﴾ معنایش این نیست که ما این آیات را به صورت مشروح و مفصل برای کسانی که میدانند میگوییم تا گفته بشود خب آنها که میدانند که حاجتی به بیان ندارد که بلکه اینکه میفرماید: ﴿لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ﴾ یعنی ما برای علما میگوییم یعنی علما اگر خوب بررسی کنند میفهمند مثل اینکه فرمود این مطلب را ﴿لأُوْلِی الالبَابِ﴾ میفهمد این مطلب را ﴿لأُولِی الأَبْصَارِ﴾ میفهمند ﴿لِمَن کَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ القَی السَّمْعَ﴾ میفهمند یعنی کسانی که صاحبنظرند ما مطالب را خوب روشن میکنیم آنها خوب میفهمند دیگران اگر صاحببصر نیستند صاحبنظر نیستند صاحبنظر بشوند یا اگر صاحبنظرند تجاهل نکنند تعامی نکنند تغافل نکنند این مطلب عوامی نیست که هر کسی بفهمد که این مطلب عمیق علمی است این مطلب عمیق علمی را طرزی ما بیان میکنیم که آنها که مجتهدند عالماند خوب میفهمند شما هم خب درس بخوانید و مجتهد بشوید شما هم ﴿لأُوْلِی الالبَابِ﴾ بشوید شما ﴿لأُولِی الأَبْصَارِ﴾ بشوید شما هم جزء علما بشوید خب پس اگر کسی عوام است این معارف را درک نمیکند این باید درس بخواند یاد بگیرد حالا یا واجب کفایی است یا واجب عینی این یک، کسی که عالم است باید تعصب جاهلی را بگذارد کنار با برهان مأنوس بشود تا مطلب را بفهمد دو ،پس اینکه فرمود: ﴿وَنُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ﴾ معنایش آن نیست که آنهایی که میدانند ما برای آنها مفصل میگوییم همه این موارد که فرمود این تذکره است ﴿لأُوْلِی الالبَابِ﴾ ﴿لأُولِی الأَبْصَارِ﴾ ﴿لِمَن کَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ القَی السَّمْعَ وَهُوَ شَهِیدٌ﴾ و مانند آن یعنی کسی که این نصاب معرفتی را داراست این اگر خوب بررسی کند میفهمد
تفصیل آیات و نفی اختلاف قرائات
خب الآن چند روز است که ما درباره این چند تا آیه صحبت میکنیم و سرّش این است که ذات اقدس الهی یک مطلبی را بیان فرمود اول به صورت متن بعد شرایطش را ذکر کرد ادلهاش را ذکر کرد حکمهای اثباتیاش را ذکر کرد حکمهای سلبیاش را ذکر کرد تا به صورت شفاف روشن شد شما وقتی به کتابهای تفسیری مراجعه میکنید میبینید نتیجه مثلاً سی تفسیر یا بیست تفسیر یا چهل تفسیر همین حرفهاست البته اختلاف جزئی بین مفسرین هست که این جمله را ما چطور معنا کنیم این را چطور بخوانیم و مانند آن، که این یک کمال است برای اجتهاد تفسیری با بودن اینگونه از راهها آنوقت جا دارد که انسان بگوید قرآن قابل قرائتهای مختلف است؟ قرائت مختلف با تفصیل و تبیین که سازگار نیست فرمود ما این را باز کردیم روشن کردیم اگر کسی اهل نظر باشد صاحبنظر باشد دیگر نمیگوید این اختلاف قرائت دارد و همین معنا را وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) جزء به جزء برای مردم شرح میدهد و غیر از آن حضرت سیزده معصوم دیگر(علیهم السلام) چه برای زنها چه برای مردها در طول بیش از دویست سال برای مردم بازگو کردند آن وقت در چنین فضایی باز انسان بگوید که قرآن قابل قرائتهای مختلف است یا دین قابل قرائتهای مختلف است نعم یک سلسله فروع جزئی است که این با اجتهاد مجتهدان وابسته است که شما الآن مثلاً چهل تا تفسیر را مراجعه بفرمایید یک فرصتی بکنید ببینید اینها در این خطوط کلی دین مخالفت دارند یا نه هرگز مخالفت ندارند آری اگر کسی بیاید ـ معاذاللهـ این دین را ارباً اربا [پاره، پاره] بکند از همان جا اختلاف شروع میشود یعنی اینکه پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی» کسی ـ معاذالله ـ بگوید «حسبنا کتاب الله» خب البته اختلاف شروع میشود یا کسی خدای ناکرده توهم کند که قرآن تحریف شده است از حجیّت افتاد «حسبنا العتره والسنه» البته اختلاف شروع میشود اما مادامی که انسان در فضای قرآن و عترت میاندیشد و سخن میگوید جا برای اختلاف قرائت نیست حالا اگر اختلاف قرائت بین دو مذهب هست اختلاف قرائت بین شیعهها دیگر نخواهد اینکه فرمود: ﴿وَنُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ﴾ یعنی اگر کسی صاحبنظر باشد درسخوانده باشد برای او روشن است که ما چه میگوییم.
پرسش ...
ارجاع به سنت توسط قرآن و وقوع اختلاف در جزئیات دین
پاسخ: در جزئیات خب روایات مشخص کرده برای ما همه هم قبول دارند که مثلاً فرض بفرمایید نماز صبح دو رکعت است مفطرات روزه به صورت مشخص و تفصیل بیان شده باشد یا مناسک حج به صورت تفصیل بیان شده باشد این را خود قرآن کریم فرمود: ﴿وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا﴾ خود قرآن فرمود ببینید پیغمبر چه میگوید پیغمبر هم فرمود «خذوا عنی مناسککم» یا «صلوا کما رأیتمونی أصلی» و اهلالبیت هم ادری بما فیه خب ما با مراجعه به اهل بیت میفهمیم که پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) سنّتش چه بود در مسئله نماز روزه مناسک و در همه مسائل سیاسی و عبادی و اجتماعی ما خود قرآن ما را به اینها ارجاع داد فرمود ببینید اینها چه میگویند و اولو الامرتان چه میگویند ﴿أَطِیعُوا اللّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الأَمْرِ﴾ در جریان اولوا الامر هم فرمود: ﴿إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ﴾ خب اینها چیز روشن است اینکه مرحوم امینی(رضوان الله علیه و حشره مع علی و اولاده علیهم السلام) تلاش و کوشش کرده شما حالا الغدیر را که مطالعه میکنید میبینید برای کسی بهانهای نمیگذارد میبینید اکثر این حرفها از کتابهای خود آنهاست خب پس ﴿وَنُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ﴾ حالا شما فرض بفرمایید همین رسالههای عملیه شاید مثلاً دوازده هزار یا سیزده هزار فرع داشته باشد شما این رسالههای عملیه مراجع فعلی را یا مراجع ماضین(رضوان الله علیهم) را بررسی کنید ببینید اختلافش در کجاها است در آن فروع خیلی جزئی و نازل که این ضرری نمیرساند منتها تا آدم مثلاً ثابت کند فرض بفرمایید ده تا رساله را یا پانزده تا رساله را آدم که میبیند ثابت میکند که همهشان میبیند که همهشان یک حرف دارند اما حرف خیلی حرف عمیق و علمی است حالا مثلاً حد ترخص داخل در مسافت است یا نه حالا فرض بفرمایید غالباً میگویند داخل در مسافت است یعنی وقتی که آدم میخواهد هشت فرسخ را شروع بکند از آن دروازه شهر شروع میکند نه از خانه خودش خب همین یک نصف سطر را که ساده است و همه میگویند آدم تا بفهمد و از آیات و روایات بخواهد استنباط بکند مدتها زحمت میخواهد غرض آن است که اختلاف هست اما در خیلی از مسائل جزئی که برخیها ممکن است بگویند که مسافت از منزل شروع میشود نه از آن حد ترخص یا از دروازه شهر ولی در خطوط کلی عبادات و سیاست و احکام و اینها که چیزی نیست در جریان ولایت فقیه یکی ممکن است بگوید ما از مقبوله عمربنحنظله استفاده میکنیم یکی میگوید ما از نظر مسئله کلامی استفاده میکنیم یکی هم میگوید از جهت حسبه استفاده میکنیم بالأخره حکومت زمین مانده را فقیه مسئول است اداره کند یا نه؟ خب همه میگویند بله در نحوه استدلال در نحوه تعلیل اینها ممکن است بین مراجع(رضوان الله علیهم) اختلافی باشد وگرنه به اینکه این دین زمین مانده یک صاحبی دارد یک متولی دارد که همه میگویند آری که
خلاصه دو پیام برگرفته از آیات محل بحث
بنابراین این کریمه گذشته از اینکه آن معنای تفسیری خاص خودش را دارد دو پیام عمیق هم برای ما دارد ﴿فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ﴾ اگر همین آیه را برادران مسلمان پاکستان هند بنگلادش این را عمل میکردند این شیعهکشی در پیش نبود الآن محرم در پیش است حالا چه خطری خدای ناکرده در شرایط کنونی در پاکستان راه پیدا کند خب بالأخره کریمهای که مرجع همه ماست میفرماید کسانی که شهادتین میگویند اهل نمازند اینها برادران یکدیگرند دوم اینکه اختلاف قرائت در زیر مجموعه بسیاری از این فروعات نازله است وگرنه در خطوط کلی دین کشورداری امامت ولایت سیاست اینها جا برای اختلاف نیست
تبیین و تفصیل آیات قرآن توسط پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
﴿وَنُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ﴾ شاید در بحث دیروز حالا بحث صبح بود یا بحث ظهر به عرضتان رسید که سیدنا الاستاد مرحوم علامه طباطبایی ذیل آن آیه سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» فرمود: ﴿لِیُبَیِّنَ لَکُمْ وَیَهْدِیَکُمْ سُنَنَ الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ﴾ گویا ذیل آن آیه است میفرمود که کار پیغمبر اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) تنها در این خلاصه نمیشد که ﴿یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ﴾ یک، ﴿وَیُعَلِّمُهُمُ الکِتَابَ﴾ دو، ﴿وَالحِکْمَةَ﴾ سه، ﴿وَیُزَکِّیهِمْ﴾ چهار، با این چهار تا کار، کار پیغمبر تمام نمیشد تبیین هم بود کذلک ﴿وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ﴾ این یک، تفصیل هم به عهده او بود ﴿وَنُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ﴾ دو، تفصیل چیز دیگر است تبیین چیز دیگر است تلاوت و تعلیم چیز دیگر است میفرمودند که آیات که نازل میشد مثلاً مسائل جنگ و رهبری جنگ و فرمانده لشکر و حکم لشکر و اینها که ذکر میشد حضرت این را در مسجد برای مردم تلاوت میکرد و معنایش هم تشریح میکرد و تفسیرش را هم میگفت این شده بود تعلیم کتاب بعد از تلاوت بعد یک غزوهای پیش میآمد همراه مسلمانها میرفتند جنگ و از نزدیک نظارت میفرمود و همه کارها را هم یادداشت میکرد اگر در خود صحنه هم لازم بود بعضیها را تذکر بدهد تذکر میداد دوباره که از جبهه غزوه برمیگشتند میآمدند در مسجد نماز جماعت خوانده میشد بعد شروع میکرد به تحلیل میفرمود آن آیهای که من گفتم معنایش این بود سرّ موفقیت شما در آن بخش این بود به این آیه این طور عمل کردید سرّ ناکامی شما این بود که در این بخش به آن آیه عمل نکردید معنای آیه این بود اینها کاملاً یاد میگرفتند بار دیگر سفر دیگر غزوه دیگر به همراهشان میرفت تا این آیه را دو دوتا چهار تا برایشان معنا کند یعنی خطوط کلی دین را این است که ﴿وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ﴾ چنین دینی ﴿قَد تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الغَیِّ﴾ وگرنه دینی که قرائتهای مختلف داشته باشد هر کسی از راه برسد یک طوری از این آیه بفهمد خب بله طور دیگر درمیآید دیگر تبیین یک مطلب تفسیر یک مطلب تعلیم کتاب و حکمت و تزکیه هم یک مطلب تلاوت هم یک مطلب
عهد نداشتن مشرکان پیمانشکن
بعد فرمود: ﴿وَإِن نَکَثُوا أَیْمَانَهُم مِن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِی دِینِکُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الکُفْرِ﴾ این ائمه کفر همانها هستند که ﴿لاَ أَیْمَانَ لَهُمْ﴾ حالا اینها نه تنها رغبت هم ندارند در وفای به عهد رغبت به ارضاء هم ندارند که لااقل زبانی شما را راضی کنند مگر در حال عکس ائمه کفر اهل اَیمان نیستند اگر ما بگوییم منظور این است که لا اَیمان لهم من جانبکم یعنی از طرف شما تعهدی دیگر نیست این جای سؤال است که چرا؟ چرا از طرف ما تعهدی نیست؟ «لا ایمان لهم من جانبنا» چرا؟ برای اینکه در جواب میگویند که ﴿إِنَّهُمْ لاَ أَیْمَانَ لَهُمْ﴾ پس اگر ما آیه را اینچنین معنا کنیم بگوییم ﴿لاَ أَیْمَانَ لَهُمْ﴾ یعنی لا اَیمان لهم من جانبکم باز این زیر سؤال است که چرا از طرف ما اینها تعهد ندارند؟ جوابش این است که آنها عهد ندارند اصلاً عهد را رعایت نمیکنند عهدشناس نیستند پس حرف نهایی این است که اینها عهد ندارند اصلاً ﴿إِنَّهُمْ لاَ أَیْمَانَ لَهُمْ﴾ خب و منظور از مبارزه هم کشورگیری و کشورگشایی و ضراوة و اینها نیست بلکه هدایت است فرمود این کار را بکنید ﴿لَعَلَّهُمْ یَنتَهُونَ﴾
پرسش ...
پاسخ: آخر این ائمه کفر را میگوید آنجا اکثر کفار را دارد اکثر کفار گذشته از اینکه فسق الهی دارند فسق مردمی هم دارند اما ﴿أَئِمَّةَ الکُفْرِ﴾ که گردانندگان این بازیها هستند همه این ائمه کفر گرفتار ﴿لاَ أَیْمَانَ لَهُمْ﴾اند یعنی هیچ یک از این ائمه کفر دارای ایمان نیست بلکه همه اینها مبتلا به فسقاند
فروختن آیات الهی توسط مشرکان با بهایی اندک
مطلب دیگر این است که این اشترای قلیل که فرمود: ﴿اشْتَرَوْا بِآیَاتِ اللّهِ ثَمَناً قَلِیلاً﴾ یک وقتی هم این تفصیل بازگو شد که این قلّت کل دنیا را اگر هم به اینها بدهید بر اساس ﴿قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ﴾ نسبت به آخرت اندک است لکن در مسائل دنیایی هم اینها چیز زیاد گیرشان نمیآید در اینکه مسائل دنیایی چیزی گیرشان نمیآید دو مرحله را باید تبیین کرد یکی در سورهٴ مبارکهٴ «سبأ» است آیهٴ 45 که به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) میفرماید به اینها بگویید اینها به کدام قدرت مینازند و میبالند اگر به قدرت ثروتشان مینازند ما کسانی را قبل از اینها عذاب کردیم و به هلاکت مبتلایشان کردیم که این سرمایهداران مکه یک دهم قدرت مالی آنها را ندارند این آیهٴ 45 سورهٴ مبارکهٴ «سبأ» است که فرمود: ﴿وَکَذَّبَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ﴾ یعنی قبل از این کفار عدهای حرف انبیای پیشین را تکذیب کردند ما آنها را عذاب کردیم ﴿وَمَا بَلَغُوا مِعْشَارَ مَا آتَیْنَاهُمْ﴾ یعنی این صنادید قریش این مشرکین حجاز به معشار ثروت گذشتگان نرسیدند به یک دهم قدرت آنها نرسیدند ﴿فَکَذَّبُوا رُسُلِی فَکَیْفَ کَانَ نَکِیرِ﴾ ما اینها را گرفتیم اینها چه میگویند معاصرین تو چه میگویند این یک، پس مرحله اول اینکه این صنادید قریش با کدام قدرت میتوانند مبارزه بکنند خب بالأخره قصه قارون را که اینها شنیدند قصه قارون که ﴿مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالعُصْبَةِ﴾ را که شنیدند و هرگز اینها به اندازه قارون اقتدار مالی ندارند برویم به سراغ قارون میبینیم که قارون تنها سرمایهدار دنیا بود؟ یا نه قبل از او سرمایهدارتر دیگر مقتدرتر دیگر و سرمایهدارتر از او هم بودند و به هلاکت رسیدند؟ آیهٴ 78 سورهٴ مبارکهٴ «قصص» این است که وقتی به قارون گفته شد که ﴿وَلاَ تَبْغِ الفَسَادَ فِی الأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لاَ یُحِبُّ المُفْسِدِینَ﴾ در جواب گفته ﴿قال﴾ یعنی قارون در جواب گفته ﴿إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَی عِلْمٍ عِندِی﴾ من خودم براساس مسائل اقتصادی که میدانستم این ثروت را پیدا کردم آنگاه ذات اقدس الهی میفرماید به او بگویید: ﴿أَوَ لَمْ یَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَکَ مِن قَبْلِهِ مِنَ القُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَأَکْثَرُ جَمْعاً﴾ مگر این نمیداند قبل از او سرمایهدارتر از او هم بودند و ما آنها را هلاک کردیم خب این در جریان عاد که میبینید فرمود: ﴿الَّتِی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُهَا فِی البِلاَدِ﴾ آن قدر اینها در سینههای کوه خانه ساختند که مثل اینها اصلاً در روی زمین ساخته نشده الآن آثار باستانی که در برخی از کوهها مانده این است که روی قلل جبال اینها از کوه خانه ساختند نه در کوه خانه ساختند آن قدر این کوهها را تراشیدند به صورت هال و اتاق ورودی و پذیرایی و مهمانسرا و امثال ذلک که خود کوه را خانه ساختند ﴿وَتَنْحِتُونَ مِنَ الجِبَالِ بُیُوتاً فَارِهِینَ﴾ یک کاخ فرحآور و نشاطآور و مرفهگونهای که از کوه ساختند نه در کوه خانه ساختند ﴿وَتَنْحِتُونَ مِنَ الجِبَالِ بُیُوتاً فَارِهِینَ﴾ الآن هم که شما به آن خرابههای بعلبک میرسید میبینید بیش از این ستونهای مسجد اعظم دو تا ستون روی هم یک تکه سنگ است یعنی یک ستونی به این اندازه زیر یک ستونی هم به این اندازه رو در روی هم مثل اینکه دو تا برگ کاغذ را شما روی هم گذاشته باشید یک درز باریکی دارد الآن هم همین طور الآن هم که هیچ قدرتی نیست که انسان یک تکه سنگ این طور بتراشد از روی سنگها که این است که ﴿لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُهَا فِی البِلاَدِ﴾ را ذات اقدس الهی در سورهٴ «فجر» فرمود فرمود ما همه اینها را تدمیر کردیم به هلاکت رساندیم حالا قارون چه میگوید: ﴿أَوَ لَمْ یَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَکَ مِن قَبْلِهِ مِنَ القُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَأَکْثَرُ جَمْعاً﴾ این تازه مال قارون حالا این گرسنههای حجاز چه میگویند چهار تا شتر بیشتر ندارند ﴿وَمَا بَلَغُوا مِعْشَارَ مَا آتَیْنَاهُمْ﴾ اینها چه میگویند؟ خب بنابراین براساس این مجموعه که آدم حساب میکند میفرماید اینها ﴿اشْتَرَوْا بِآیَاتِ اللّهِ ثَمَناً قَلِیلاً﴾ اینها که چیزی گیرشان نمیآید اگر بنا شد ثروت قابل اعتمادی باشد برای قارون است که تازه قارون نسبت به پیشینیان خود سرمایهدار سنگینی هم نبود.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است