- 395
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 71 تا 73 سوره توبه _ بخش اول
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 71 تا 73 سوره توبه _ بخش اول"
توحید بهترین عامل و حدت امت اسلام
تحقق ولای متقابل مؤمنان در اقامه نماز پرداخت زکات و جهاد
وعدهٴ بهشتهای متعدد به مؤمنان و وعدهٴ رضوان به مجاهدان
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضَهُمْ أَولِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَیُطِیعُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ أُولئِکَ سَیَرْحَمُهُمْ اللّهُ إِنَّ اللّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ (71) وَعَدَ اللّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَمَسَاکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللّهِ أَکْبَرُ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ (72) یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِیر (73)﴾
توحید، بهترین عامل وحدت امت اسلام
امت اسلامی چون یک وحدت الهی دارند و موحد هستند اوصاف خاص خودشان را هم خواهند داشت. پراکنده نیستند اینچنین نیست که ﴿تَحْسَبُهُمْ جَمِیعاً وقُلُوبُهُمْ شَتَّی﴾ اینها هم ظاهرشان جمیع است و هم باطنشان جمیع. لذا ﴿بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ﴾ هستند. برای اینکه این ولای متقابل محفوظ بماند، میفرماید به چیزی متوجه باشید که عامل وحدت شماست. توحید بهترین عامل وحدت است. چیزی که بوی طبیعت میدهد و از نشئه کثرت برخاست این مانع وحدت است چیزی که رایحه وحدت میدهد و از عالم ماورای طبیعت تنزل کرده است این عامل وحدت است. لذا ذات اقدس الهی برای پیدایش این وحدت و حفظ این اتحاد فرمود: ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً﴾ این حبل شما را به الله دعوت میکند که واحد است و این واحد منشأ وحدت خواهد بود. نه تنها همه شما به قرآن و عترت تک تک شما متوسل بشوید بلکه با هم متمسک بشوید این ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً﴾ یعنی همه شما این طناب الهی را بگیرید ولی باهم بگیرید. نظیر اینکه میگویند همه شما نماز بخوانید ولی باهم بخوانید و نماز را به جماعت بخوانید. اگر همه نماز خواندند ولی به جماعت نخواندند این دستور را عمل نکردند، برای اینکه نماز فرادا غیر از نماز جماعت است، باهم نماز خواندن غیر از صرف نماز خواندن است. باهم طناب الهی را گرفتن غیر از تمسک به حبل الهی است به نحو فرادا. لذا برای اهمیت این مسأله هم کلمه جمیعاً را در امر ذکر فرمود و هم جداگانه تفرق را نهی کرد. فرمود: ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَلاَ تَفَرَّقُوا﴾ این تفرق دوتا مصداق ندارد. یکی اینکه بعضیها متمسک باشند و بعضیها هم متمسک نباشند. دیگر اینکه همه متمسک هستند ولی کل بحاله و بحیاله هر کدام به نوبه خود این حبل را گرفته است. مثل اینکه در جریان نماز جماعت یا جمعه اگر بگویند نماز جمعه را بخوانید چون در نماز جمعه فرادا که صحیح نیست، آنجا هم باید جماعت باشد. یا در نمازهای عادی یومیه مثلاً گفتند عصر را بخوانید ولی با جماعت بخوانید و متفرق نشوید چون نماز جماعت دو تا قید دارد که یکی اصل نماز است و یکی باهم خواندن است، و مرکب هم ینتفی بانتفاء احد اجزاء لذا تفرق و اختلاف دو تا مصداق دارد، یکی اینکه بعضی بخوانند و بعضی نخوانند و یکی اینکه همه میخوانند ولی فرادا میخوانند نه جماعت. برای اینکه چنین حادثهای پیش نیاید فرمود ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَلاَ تَفَرَّقُوا﴾ تا بشود اعتصام عمومی و ولای متقابل حاصل بشود.
معنای ولای متقابل مؤمنان نسبت به یکدیگر
الآن که فرمود ﴿الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضَهُمْ أَولِیاءُ بَعْضٍ﴾ اینچنین نیست که این اوصافی را که ذکر میکند در قبال ولای متقابل باشد که اینها اولیای یکدیگرند یک، امر به معروف و نهی از منکر میکنند دو، نماز اقامه میکنند سه، از این قبیل نیست بلکه آنها را بدون واو ذکر فرمود تا به منزله شرح ولا باشد. معنای اینکه زنان باایمان و مردان باایمان اولیای یکدیگرند چیست؟ ولای متقابل آنها به چیست؟ این است که یکدیگر را امر میکنند و نماز را باهم میخوانند و زکات را باهم میدهند، اطاعت خدا و پیامبر را باهم به عهده دارند که این از جمعه و جماعت حکایت میکند، از اعتصام عمومی حکایت میکند. لذا اینها را به عنوان شرح ولای متقابل ذکر کرد و از این جهت بدون واو ذکر فرمود. فرمود: ﴿الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضَهُمْ أَولِیاءُ بَعْضٍ﴾ خب این ولای متقابل چگونه است؟ به این است که یک: یکدیگر را به معروف امر میکنند پس ولی یکدیگرند، یکدیگر را از منکر نهی میکنند پرورندهٴ یکدیگر هستند، باهم این ستون را نگاه میدارند،
ولای متقابل مؤمنان: جمعی بودن اقامه ستون دین، پرداخت زکات و جهاد
قبلاً هم شاید این مطلب به عرضتان رسید که ذات اقدس الهی معمولاً تعبیر به اینکه نماز بخوانید در قرآن نیست معمولاً فرمود نماز را اقامه کنید. برای اینکه این حرف باید طوری باشد که اول و آخرش باهم هماهنگ باشد. اگر کسی گفت نماز ستون دین است بعد بخواهد دستور بدهد نمیشود بگوید که نماز بخوانید ستون که خواندنی نیست. باید بگوید که این ستون را به پا بدارید. اگر بگوید نماز بخوانید جای سؤال است اما اگر بگوید نماز را اقامه کنید به روال طبیعی گفته است. این است که مسأله ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ﴾ ﴿الْمُقِیمِینَ الصَّلاَة﴾ و مانند آن است. برای اینکه انسان وقتی در مورد ستون حرف میزند ستون که خواندنی نیست، ستون را آدم نگه میدارد. ستون دین هم که تنها نگه داشته نمیشود، بر دوش یک نفر که نیست، بر دوش امت اسلامی است. اینها باهم تلاش و کوشش میکنند در نماز جمعه و در نماز جماعتهای دایمی این ستون را نگه دارند لذا فرمود: ﴿وَیُقِیمُونَ الصَّلاَةَ﴾ نه اینکه همشان نماز میخوانند این آن را نمیخواهد بگوید. همهشان باهم نماز میخوانند ،باهم این ستون را نگاه میدارند. مسأله زکات هم همینطور است قهراً کارهای تکراری نمیشود، به یک مستحقی زیاد برسد و به یکی کمتر برسد اینطور نیست. این ولای متقابل مثلاً برای تشکیل کمیته امداد، بالأخره بر مردم است که فقرایی را که ﴿یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ﴾ چه کسنی هستند که گروه تفحص و تحقیق دارند که به یکی زیاد برسد و به یکی اصلاً نرسد اینطور نیست. این خاصیت به هم زکات دادن است. در جریان جبهه و کارهای اجتماعی هم باهم مطیع خدا هستند با هم مطیع پیامبر هستند، این میشود ولای متقابل که ﴿الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضَهُمْ أَولِیاءُ بَعْضٍ﴾؟
معنای «ولاء» و استعمال غالبی آن در معنای مثبت
والی و ولاء آن است که بپروراند. با محبت هم همراه است. نصرت است محبت است، سرپرستی هست، تدبیر هست، اداره هست و مانند آن که همه بار مثبت دارند. اما ولایت آنجایی که بار منفی دارد این یا به معنی مطلق تدبیر است یا به عنوان تحکم و استهزا گرفته میشود. نظیر مسأله مادر که کلمه مادر نسبت به جهنم به جهنمیان به کار رفته است که ﴿فَأُمُّهُ هَاوِیَةٌ ٭ وَمَا أَدْرَاکَ مَاهِیَهْ ٭ نَارٌ حَامِیَةٌ﴾ حالا به معنی مقصد است یا به معنی ریشه است ولی تعبیر به ام شده است که مادر جهنمیان آتش است و او را در دامن خود میپروراند. مولا هم همینطور است ولی هم همینطور است. فرمود جهنم مأوای گناهکاران است، کفار است ﴿مَأْوَاکُمُ النَّارُ هِیَ مَوْلکُمْ﴾ ولی و والی و مولای اینهاست، یعنی سرپرست اینهاست با اینکه تدبیر به معنای اینکه آنها را بپروراند نیست اینها رامیسوزاند، خاکستر میکند دوباره مثلاً پوست نو روییده میشود تا بسوزد تعبیر مولا و والی و ولی و امثال ذلک درباره آتش این یا از طریق تحکم و استهزا است یا نه مولا برای مطلق تدبیر است خواه به سود باشد خواه به زیان لذا در همین آیه سورهٴ مبارکهٴ «توبه» که فرمود: ﴿الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضَهُم مِن بَعْضٍ﴾ تعبیر به مولا نکرد آن مواردی که از ولایت درباره کفار نام میبرد فرمود این یک ولایت بدی است. آیهٴ دوازده و سیزده سورهٴ مبارکهٴ «حج» این است فرمود مشرکان اینچنین است که ﴿یَدْعُوا لَمَن ضَرُّهُ أَقْرَبُ مِن نَّفْعِهِ لَبِئْسَ الْمَوْلَی وَلَبِئْسَ الْعَشِیرُ﴾ چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «حدید» هم از اینها به عنوان اینکه آتش مولای اینهاست یاد کرده است. آیهٴ پانزده سورهٴ مبارکهٴ «حدید» این است ﴿فَالْیَوْمَ لاَ یُؤْخَذُ مِنکُمْ فِدْیَةٌ وَلاَ مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مَأْوَاکُمُ النَّارُ هِیَ مَوْلکُمْ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ﴾ بنابراین اطلاق مولی، والی، اولیا در موارد کفار و منافقین که در این آیه محل بحث از سورهٴ مبارکهٴ «توبه» به کار نرفت اصلاً برای آن است که اگر در جایی به کار برود یا برای تحکم است یا مولی به معنای مطلق مدبر است از این جهت در آیهٴای که گفته شده است در مورد منافقان کلمه ولا به کار نرفته است.
ترغیب مسلمانان به نماز جماعت به منظور تأمین ولایت متقابل
خود ﴿ارْکَعُوا مَعَ الْرَّاکِعِین﴾ ﴿وَکُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ﴾ این تعبیرات نشانه آن است که ترغیب میکنند ما را که نماز را با جمعه و جماعت بخوانیم. که باهم این ستون را نگه داریم. ﴿کُونُوا مَعَ الصَّادِقِین﴾ همین تعبیر را میخواهد برساند این برای آن است که این ولای متقابل محفوظ بماند و یک نماز کامل انسان بالأخره بخواند. در همین نماز مثلاً زید حضور قلب نداشت و عمرو حضور قلب داشت تأمین میشود .یک کسی در رکوع در سجود یک کسی در قرائت یکی در قیام و در قعود بالأخره یک حالی پیدا میکند مجموع این حالات به منزله حضور قلب محسوب میشود .این خصوصیت را دارد. دعاها هم که عمومی است در نمازهای جمعه و جماعات این ولایت متقابل با این برکات تأمین میشود
پرسش ...
پاسخ: نه آنهایی که نماز نشسته میخوانند باز همین است در جریان حج مرتب راه میروند ایستاده هستند اما آنجا سخن از اقامه حج نیست ولی در مورد نماز سخن از اقامه نماز است ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ لِذِکْرِ﴾ بالأخره ستون را باید اقامه کرد. این تعبیر در مورد روزه نیامده در مورد زکات نیامده است.
پرسش ...
پاسخ: نه اقامه نماز نه اقامه نمازگزار
پرسش ...
پاسخ: نه این ستون را باهم نگه دارند چون ﴿یُقِیمُونَ﴾ این هیئت جمع یعنی باهم این کار را بکنند. باهم این کار را میکنند تمام این کارها را با هم انجام میدهند. در مورد امر به معروف و نهی از منکر که نسبت به یکدیگر این کار را انجام میدهند. نمازشان را باهم میخوانند نه کل واحد هستند از باب ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ﴾ که نماز خودش را میخواند. در مسأله زکات هم باهم زکات میدهند که بررسی کنند نیاز امت اسلامی چیست در اطاعت از خدا و پیامبر در مسایل جبهه و جنگ و مسایل اجتماعی هم باهم وارد صحنه میشوند که با آن ﴿ارْکَعُوا مَعَ الْرَّاکِعِین﴾ هم هماهنگ باشد.
﴿وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضَهُمْ أَولِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَیُطِیعُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ أُولئِکَ سَیَرْحَمُهُمْ اللّهُ إِنَّ اللّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ﴾
وعده خداوند به بهشتهای متعدد و امکان رایابی انسان به رضوان الهی
بعد فرمود: ﴿وَعَدَ اللّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَمَسَاکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللّهِ أَکْبَرُ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ﴾ چند مطلب در این آیه مبارکه ﴿وَعْدَ اللَّهِ﴾ هست که بخشی از آن را در نوبت دیروز گذشت بخشی که امروز مطرح است این است که بهشت متعدد است و از این آیه بهشتهای متعدد استفاده میشود و وعده به این بهشتهای متعدد هم استفاده میشود اما وعده به رضوان استفاده نمیشود مگر ضمناً یا التزاماً، چون این ﴿وَرِضْوَانٌ﴾ مرفوع است منصوب نیست نفرمود «وعد الله رضوانا» فرمود: ﴿وَعَدَ اللّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ﴾ که آن جنات یک خصوصیاتی دارند و رضوان الهی اکبر از جنات است. این برای این بیان است که ما بالاتر از بهشت چیزهای دیگری هم داریم. این تقریر ضمنی هست اما وعده در آن نیست که حالا انسانی که مؤمن است یا مؤمنه است به رضوان برسد مگر ضمناً مگر درجه ایمانش برتر باشد تا به رضوان بار یابد.
وجود بهشتهای متعدد در آخرت
جنات را هم در قرآن کریم متعدد ذکر کرد ﴿لِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَان﴾ بعد ﴿وَمِن دُونِهِمَا جَنَّتَانِ﴾ چندین بهشت در قیامت هست. برای برخیها دوتا بهشت است، برای برخیها کمتر است و برای برخیها بیشتر. آن ﴿لِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَان﴾ گفتند یک جنت حسی است و یک جنت مافوق حسی. همانطوری که عذاب یک بخشش حسی است که در سورهٴ «نساء» مشخص کرد که ﴿کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَاهُمْ جُلُوداً غَیْرَهَا﴾ یک بخشش هم غیر حسی است نظیر عذابی که در کریمه ﴿نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ ٭ الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الأفْئِدَةِ﴾ و مانند آن آمده است. بهشت هم همینطور است یک بخشش بهشتی است جسمانی وحسی که فواکه و حور و میوه و غلمان داشته باشد. یک بهشت غیر حسی است که این ﴿فَادْخُلِی فِی عِبَادِی ٭ وَادْخُلِی جَنَّتِی﴾ است. در آن جنتهای غیر حسی سخن از لذتهای حسی مطرح نیست سخن از لذایذ معنوی، علمی و عقلی مطرح است. در سورهٴ مبارکهٴ «قمر» فرمود: ﴿إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ ٭ فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾ .
درجات داشتن بهشتهای متعدد و اتکاء یکی بر دیگری
از اینجا معلوم میشود آن دو بهشتی که گفته شد یکی بهشت حسی و یکی بهشت غیبی ،یکی بهشت ظاهری و دیگری بهشت باطنی، یکی بهشت جسمانی و دیگری بهشت عقلانی و مانند آن. اینها در طول هماند یکی بر دیگری تکیه میکند. فرمود: ﴿إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ ٭ فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾ یعنی ﴿إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ﴾ این جنات و نهر ﴿فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾ دیگر این را به صورت واو عطف و جداگانه بیان نکرد که بفرماید متقین دو مقام دارند که مقابله محترم، به همین صورت بماند «ان المتقین فی جنات ونهر وانّ المتقین فی مقعد صدق» بلکه همان جنات و نهری که هست ﴿فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ﴾ قرار دارد و محاط به این است پس ﴿إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ ٭ فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾ این میشود تقریباً دو جنات.
پرسش ...
پاسخ: البته جمع برای جمع است ممکن است که یک انسان به جایی برسد که دارای چندین جنات باشد چه اینکه فرمود: ﴿لِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ﴾ دو تا بهشت برای او است. اما گاهی ممکن است انسان چندین بهشت داشته باشد چرا که فرمود: ﴿مِن دُونِهِمَا جَنَّتَانِ﴾ لااقل چهار تا بهشت را در سورهٴ «الرحمن» ذکر فرمود. آنجا فرمود ﴿لِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ﴾ بعد فرمود: ﴿وَمِن دُونِهِمَا جَنَّتَانِ﴾ خب پس حداقل چهار قسم بهشت در آنجا تصویر شده است. اگر گفته شد مؤمنین دارای جنات هستند پس این احتمال هست که برای هر مؤمنی جنتی باشد. چون مؤمنین متعدد هستند جنات متعدد است. این یک راه. فرض دیگر این است که بعضیها دارای بیش از یک جنت هستند مثل اینکه فرمود: ﴿لِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ﴾ بعد هم وعده ضمنی داد که ﴿وَمِن دُونِهِمَا جَنَّتَانِ﴾ این مربوط به درجه ایمان و درجه اخلاص و درجه شهود و درجه درجه اطاعت اهل بهشت است. اینکه فرمود: ﴿إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ ٭ فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾ نشان میدهد که این جناتی که متقیان در آن به سر میبرند این در درون یک بهشت دیگری است که این بهشت محیط به اینها است که آن جنت عند اللهی بودن است آن دیگر جنت ظاهری نخواهد بود.
وعده بهشتهای متعدد به مؤمنان و وعدهٴ رضوان به مجاهدان
بنابراین از اینکه فرمود: ﴿وَعَدَ اللّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ﴾ با آیات دیگر به این سبک تطبیق میشود، لکن به رضوان وعده نداد. نفرمود ما هر مؤمن یا مؤمنهای را به رضوان وعده میدهیم بلکه فرمود: ﴿وَعَدَ اللّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَمَسَاکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللّهِ أَکْبَرُ﴾ ما یک مقامی داریم به نام رضوان که از جنتهایی که به مؤمنین وعده دادیم بزرگتر است. حالا ممکن است بعضی از مؤمنین به مقام رضوان هم برسند و بعضی نرسند. البته رسیدن به مقام رضوان کار آسانی نیست. در بعضی از موارد وعده را داده است در همین سورهٴ مبارکهٴ «توبه» آیهٴ 21 وعده رضوان را داده است. آیه بیست سورهٴ مبارکهٴ «توبه» به این صورت است ﴿الَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدَوا فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللّهِ وَأُولئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ﴾ فرمود: ﴿یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَرِضْوَانٍ وَجَنَّاتٍ لَهُمْ فِیهَا نَعِیمٌ مُقِیمٌ﴾ پس برای مردان مبارز و مجاهد فی سبیلالله وعده جنت رضوان هم داده است که ﴿یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَرِضْوَانٍ وَجَنَّاتٍ لَهُمْ فِیهَا نَعِیمٌ مُقِیمٌ﴾
پایهگذاری زندگی دنیوی بر رضوان الهی موجب بهرهمندی از مقام رضوان در آخرت
لکن رسیدن به مقام رضوان به نحو جامع بهره کسی است که در دنیا زندگیش را بر مقام رضوان پایهگذاری کند که در همین سورهٴ مبارکهٴ «توبه» آنطوری که در پیش داریم آیهٴ 109 به این صورت است ﴿أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْیَانَهُ عَلَی تَقْوَی مِنَ اللّهِ وَرِضْوَانٍ خَیْرٌ أَم مَنْ أَسَّسَ بُنْیَانَهُ عَلَی شَفا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِی نَارِ جَهَنَّمَ وَاللّهُ لاَیَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ﴾ یک کسی اساس زندگیش را میگذارد بر اینکه باتقوی باشد و اساس زندگیش را میگذارد بر اینکه کاری کند که خدا راضی باشد خب این خیلی مشکل است و چون کار خیلی مشکلی را برای رضای خدا انجام میدهد لذا ذات اقدس الهی هم از او در قیامت کاملاً راضی است و او را به مقام رضا میرساند. پس ﴿أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْیَانَهُ عَلَی تَقْوَی مِنَ اللّهِ وَرِضْوَانٍ خَیْرٌ أَم مَنْ أَسَّسَ بُنْیَانَهُ عَلَی شَفا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِی نَارِ جَهَنَّمَ وَاللّهُ لاَیَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ﴾ اینگونه از افراد بهره رضوان الهی را در قیامت میبرند برای اینکه خودشان از سنخ رضوان کار کردند. این تنوین رضوان هم تنوین تفخیم است.
چکیده مطالب دربارهٴ «رضوان الهی»
بنابراین چند تا نکته در رضوان است یکی اینکه از سنخ وعده نیست و خدا مؤمنین را به رضوان وعده نداده است، بر خلاف آیهٴ 21 سورهٴ «توبه» یعنی همین سورهای که در آن هستیم. آنجا فرمود ﴿یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَرِضْوَانٍ﴾ یک عده را آنجا به رضوان بشارت داد، اینجا سخن از وعده نیست صریحاً اما نام رضوان بردن یک وعده ضمنی را همراه دارد یا التزامی را که بعضیها ممکن است از این وعده طرفی ببندند. چه گروهی از این وعده بهره میبرند؟ همان کسانی که برابر آیهٴ 110و 109 سورهٴ «توبه» که دارد ﴿أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْیَانَهُ عَلَی تَقْوَی مِنَ اللّهِ وَرِضْوَانٍ خَیْرٌ أَم مَنْ أَسَّسَ بُنْیَانَهُ عَلَی شَفا جُرُفٍ هَارٍ﴾ آنجا سخن از بنای بر تقوی است. یعنی این شخص اساس زندگیش را بر تأمین رضای خدا مستقر کرده است. اگر کسی اساس زندگیش را بر تأمین رضای خدا مستقر کرده باشد، در قیامت به جایی میرسد که خدا از او راضی است. وقتی خدا از او راضی باشد ایشان رضای الهی را ادراک میکند یعنی میفهمد خدا از او راضی است. آنگاه لذتی برای او حاصل میشود که با لذات دیگر سنجیده نخواهد شد. چرا که فرمود: ﴿وَرِضْوَانٌ مِنَ اللّهِ أَکْبَرُ﴾ و همین هم فوز عظیم است.
پرسش ...
پاسخ: نه این تنوینش تنوین تفخیم است. گاهی بعضی تنوینها برای تقلیل است گاهی برای تحقیر است. گذشته از اینکه به وسیله کلمه ﴿مِنَ اللّهِ أَکْبَرُ﴾ این معنا فهمیده میشود ،از تنوینی که بر کلمه رضوان آمده فخامت و عظمت و جلال آن رضوان مشخص میشود.
پرسش ...
پاسخ: ما حالا از نظر لفظ چکار بکنیم که آن فخامت و عظمت را بفهمانیم. همانطور که گاهی انسان در نحوه تعبیر طرزی تعبیر میکند و صدا را عوض میکند که معلوم میشود که محتوای این کلمه خیلی جلالت دارد گاهی هم با تعبیر اکبر بودن و اعظم بودن با یک کلمه عظمت این شیء را میرساند گاهی هم با هیئت داخلی او. این تنوین تفخیم با نحوه تعبیر او پیداست که این یک فخامتی دارد. ﴿وَرِضْوَانٌ مِنَ اللّهِ أَکْبَرُ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ﴾
«والحمد لله رب العالمین»
توحید بهترین عامل و حدت امت اسلام
تحقق ولای متقابل مؤمنان در اقامه نماز پرداخت زکات و جهاد
وعدهٴ بهشتهای متعدد به مؤمنان و وعدهٴ رضوان به مجاهدان
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضَهُمْ أَولِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَیُطِیعُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ أُولئِکَ سَیَرْحَمُهُمْ اللّهُ إِنَّ اللّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ (71) وَعَدَ اللّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَمَسَاکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللّهِ أَکْبَرُ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ (72) یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِیر (73)﴾
توحید، بهترین عامل وحدت امت اسلام
امت اسلامی چون یک وحدت الهی دارند و موحد هستند اوصاف خاص خودشان را هم خواهند داشت. پراکنده نیستند اینچنین نیست که ﴿تَحْسَبُهُمْ جَمِیعاً وقُلُوبُهُمْ شَتَّی﴾ اینها هم ظاهرشان جمیع است و هم باطنشان جمیع. لذا ﴿بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ﴾ هستند. برای اینکه این ولای متقابل محفوظ بماند، میفرماید به چیزی متوجه باشید که عامل وحدت شماست. توحید بهترین عامل وحدت است. چیزی که بوی طبیعت میدهد و از نشئه کثرت برخاست این مانع وحدت است چیزی که رایحه وحدت میدهد و از عالم ماورای طبیعت تنزل کرده است این عامل وحدت است. لذا ذات اقدس الهی برای پیدایش این وحدت و حفظ این اتحاد فرمود: ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً﴾ این حبل شما را به الله دعوت میکند که واحد است و این واحد منشأ وحدت خواهد بود. نه تنها همه شما به قرآن و عترت تک تک شما متوسل بشوید بلکه با هم متمسک بشوید این ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً﴾ یعنی همه شما این طناب الهی را بگیرید ولی باهم بگیرید. نظیر اینکه میگویند همه شما نماز بخوانید ولی باهم بخوانید و نماز را به جماعت بخوانید. اگر همه نماز خواندند ولی به جماعت نخواندند این دستور را عمل نکردند، برای اینکه نماز فرادا غیر از نماز جماعت است، باهم نماز خواندن غیر از صرف نماز خواندن است. باهم طناب الهی را گرفتن غیر از تمسک به حبل الهی است به نحو فرادا. لذا برای اهمیت این مسأله هم کلمه جمیعاً را در امر ذکر فرمود و هم جداگانه تفرق را نهی کرد. فرمود: ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَلاَ تَفَرَّقُوا﴾ این تفرق دوتا مصداق ندارد. یکی اینکه بعضیها متمسک باشند و بعضیها هم متمسک نباشند. دیگر اینکه همه متمسک هستند ولی کل بحاله و بحیاله هر کدام به نوبه خود این حبل را گرفته است. مثل اینکه در جریان نماز جماعت یا جمعه اگر بگویند نماز جمعه را بخوانید چون در نماز جمعه فرادا که صحیح نیست، آنجا هم باید جماعت باشد. یا در نمازهای عادی یومیه مثلاً گفتند عصر را بخوانید ولی با جماعت بخوانید و متفرق نشوید چون نماز جماعت دو تا قید دارد که یکی اصل نماز است و یکی باهم خواندن است، و مرکب هم ینتفی بانتفاء احد اجزاء لذا تفرق و اختلاف دو تا مصداق دارد، یکی اینکه بعضی بخوانند و بعضی نخوانند و یکی اینکه همه میخوانند ولی فرادا میخوانند نه جماعت. برای اینکه چنین حادثهای پیش نیاید فرمود ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَلاَ تَفَرَّقُوا﴾ تا بشود اعتصام عمومی و ولای متقابل حاصل بشود.
معنای ولای متقابل مؤمنان نسبت به یکدیگر
الآن که فرمود ﴿الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضَهُمْ أَولِیاءُ بَعْضٍ﴾ اینچنین نیست که این اوصافی را که ذکر میکند در قبال ولای متقابل باشد که اینها اولیای یکدیگرند یک، امر به معروف و نهی از منکر میکنند دو، نماز اقامه میکنند سه، از این قبیل نیست بلکه آنها را بدون واو ذکر فرمود تا به منزله شرح ولا باشد. معنای اینکه زنان باایمان و مردان باایمان اولیای یکدیگرند چیست؟ ولای متقابل آنها به چیست؟ این است که یکدیگر را امر میکنند و نماز را باهم میخوانند و زکات را باهم میدهند، اطاعت خدا و پیامبر را باهم به عهده دارند که این از جمعه و جماعت حکایت میکند، از اعتصام عمومی حکایت میکند. لذا اینها را به عنوان شرح ولای متقابل ذکر کرد و از این جهت بدون واو ذکر فرمود. فرمود: ﴿الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضَهُمْ أَولِیاءُ بَعْضٍ﴾ خب این ولای متقابل چگونه است؟ به این است که یک: یکدیگر را به معروف امر میکنند پس ولی یکدیگرند، یکدیگر را از منکر نهی میکنند پرورندهٴ یکدیگر هستند، باهم این ستون را نگاه میدارند،
ولای متقابل مؤمنان: جمعی بودن اقامه ستون دین، پرداخت زکات و جهاد
قبلاً هم شاید این مطلب به عرضتان رسید که ذات اقدس الهی معمولاً تعبیر به اینکه نماز بخوانید در قرآن نیست معمولاً فرمود نماز را اقامه کنید. برای اینکه این حرف باید طوری باشد که اول و آخرش باهم هماهنگ باشد. اگر کسی گفت نماز ستون دین است بعد بخواهد دستور بدهد نمیشود بگوید که نماز بخوانید ستون که خواندنی نیست. باید بگوید که این ستون را به پا بدارید. اگر بگوید نماز بخوانید جای سؤال است اما اگر بگوید نماز را اقامه کنید به روال طبیعی گفته است. این است که مسأله ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ﴾ ﴿الْمُقِیمِینَ الصَّلاَة﴾ و مانند آن است. برای اینکه انسان وقتی در مورد ستون حرف میزند ستون که خواندنی نیست، ستون را آدم نگه میدارد. ستون دین هم که تنها نگه داشته نمیشود، بر دوش یک نفر که نیست، بر دوش امت اسلامی است. اینها باهم تلاش و کوشش میکنند در نماز جمعه و در نماز جماعتهای دایمی این ستون را نگه دارند لذا فرمود: ﴿وَیُقِیمُونَ الصَّلاَةَ﴾ نه اینکه همشان نماز میخوانند این آن را نمیخواهد بگوید. همهشان باهم نماز میخوانند ،باهم این ستون را نگاه میدارند. مسأله زکات هم همینطور است قهراً کارهای تکراری نمیشود، به یک مستحقی زیاد برسد و به یکی کمتر برسد اینطور نیست. این ولای متقابل مثلاً برای تشکیل کمیته امداد، بالأخره بر مردم است که فقرایی را که ﴿یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ﴾ چه کسنی هستند که گروه تفحص و تحقیق دارند که به یکی زیاد برسد و به یکی اصلاً نرسد اینطور نیست. این خاصیت به هم زکات دادن است. در جریان جبهه و کارهای اجتماعی هم باهم مطیع خدا هستند با هم مطیع پیامبر هستند، این میشود ولای متقابل که ﴿الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضَهُمْ أَولِیاءُ بَعْضٍ﴾؟
معنای «ولاء» و استعمال غالبی آن در معنای مثبت
والی و ولاء آن است که بپروراند. با محبت هم همراه است. نصرت است محبت است، سرپرستی هست، تدبیر هست، اداره هست و مانند آن که همه بار مثبت دارند. اما ولایت آنجایی که بار منفی دارد این یا به معنی مطلق تدبیر است یا به عنوان تحکم و استهزا گرفته میشود. نظیر مسأله مادر که کلمه مادر نسبت به جهنم به جهنمیان به کار رفته است که ﴿فَأُمُّهُ هَاوِیَةٌ ٭ وَمَا أَدْرَاکَ مَاهِیَهْ ٭ نَارٌ حَامِیَةٌ﴾ حالا به معنی مقصد است یا به معنی ریشه است ولی تعبیر به ام شده است که مادر جهنمیان آتش است و او را در دامن خود میپروراند. مولا هم همینطور است ولی هم همینطور است. فرمود جهنم مأوای گناهکاران است، کفار است ﴿مَأْوَاکُمُ النَّارُ هِیَ مَوْلکُمْ﴾ ولی و والی و مولای اینهاست، یعنی سرپرست اینهاست با اینکه تدبیر به معنای اینکه آنها را بپروراند نیست اینها رامیسوزاند، خاکستر میکند دوباره مثلاً پوست نو روییده میشود تا بسوزد تعبیر مولا و والی و ولی و امثال ذلک درباره آتش این یا از طریق تحکم و استهزا است یا نه مولا برای مطلق تدبیر است خواه به سود باشد خواه به زیان لذا در همین آیه سورهٴ مبارکهٴ «توبه» که فرمود: ﴿الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضَهُم مِن بَعْضٍ﴾ تعبیر به مولا نکرد آن مواردی که از ولایت درباره کفار نام میبرد فرمود این یک ولایت بدی است. آیهٴ دوازده و سیزده سورهٴ مبارکهٴ «حج» این است فرمود مشرکان اینچنین است که ﴿یَدْعُوا لَمَن ضَرُّهُ أَقْرَبُ مِن نَّفْعِهِ لَبِئْسَ الْمَوْلَی وَلَبِئْسَ الْعَشِیرُ﴾ چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «حدید» هم از اینها به عنوان اینکه آتش مولای اینهاست یاد کرده است. آیهٴ پانزده سورهٴ مبارکهٴ «حدید» این است ﴿فَالْیَوْمَ لاَ یُؤْخَذُ مِنکُمْ فِدْیَةٌ وَلاَ مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مَأْوَاکُمُ النَّارُ هِیَ مَوْلکُمْ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ﴾ بنابراین اطلاق مولی، والی، اولیا در موارد کفار و منافقین که در این آیه محل بحث از سورهٴ مبارکهٴ «توبه» به کار نرفت اصلاً برای آن است که اگر در جایی به کار برود یا برای تحکم است یا مولی به معنای مطلق مدبر است از این جهت در آیهٴای که گفته شده است در مورد منافقان کلمه ولا به کار نرفته است.
ترغیب مسلمانان به نماز جماعت به منظور تأمین ولایت متقابل
خود ﴿ارْکَعُوا مَعَ الْرَّاکِعِین﴾ ﴿وَکُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ﴾ این تعبیرات نشانه آن است که ترغیب میکنند ما را که نماز را با جمعه و جماعت بخوانیم. که باهم این ستون را نگه داریم. ﴿کُونُوا مَعَ الصَّادِقِین﴾ همین تعبیر را میخواهد برساند این برای آن است که این ولای متقابل محفوظ بماند و یک نماز کامل انسان بالأخره بخواند. در همین نماز مثلاً زید حضور قلب نداشت و عمرو حضور قلب داشت تأمین میشود .یک کسی در رکوع در سجود یک کسی در قرائت یکی در قیام و در قعود بالأخره یک حالی پیدا میکند مجموع این حالات به منزله حضور قلب محسوب میشود .این خصوصیت را دارد. دعاها هم که عمومی است در نمازهای جمعه و جماعات این ولایت متقابل با این برکات تأمین میشود
پرسش ...
پاسخ: نه آنهایی که نماز نشسته میخوانند باز همین است در جریان حج مرتب راه میروند ایستاده هستند اما آنجا سخن از اقامه حج نیست ولی در مورد نماز سخن از اقامه نماز است ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ لِذِکْرِ﴾ بالأخره ستون را باید اقامه کرد. این تعبیر در مورد روزه نیامده در مورد زکات نیامده است.
پرسش ...
پاسخ: نه اقامه نماز نه اقامه نمازگزار
پرسش ...
پاسخ: نه این ستون را باهم نگه دارند چون ﴿یُقِیمُونَ﴾ این هیئت جمع یعنی باهم این کار را بکنند. باهم این کار را میکنند تمام این کارها را با هم انجام میدهند. در مورد امر به معروف و نهی از منکر که نسبت به یکدیگر این کار را انجام میدهند. نمازشان را باهم میخوانند نه کل واحد هستند از باب ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ﴾ که نماز خودش را میخواند. در مسأله زکات هم باهم زکات میدهند که بررسی کنند نیاز امت اسلامی چیست در اطاعت از خدا و پیامبر در مسایل جبهه و جنگ و مسایل اجتماعی هم باهم وارد صحنه میشوند که با آن ﴿ارْکَعُوا مَعَ الْرَّاکِعِین﴾ هم هماهنگ باشد.
﴿وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضَهُمْ أَولِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَیُطِیعُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ أُولئِکَ سَیَرْحَمُهُمْ اللّهُ إِنَّ اللّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ﴾
وعده خداوند به بهشتهای متعدد و امکان رایابی انسان به رضوان الهی
بعد فرمود: ﴿وَعَدَ اللّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَمَسَاکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللّهِ أَکْبَرُ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ﴾ چند مطلب در این آیه مبارکه ﴿وَعْدَ اللَّهِ﴾ هست که بخشی از آن را در نوبت دیروز گذشت بخشی که امروز مطرح است این است که بهشت متعدد است و از این آیه بهشتهای متعدد استفاده میشود و وعده به این بهشتهای متعدد هم استفاده میشود اما وعده به رضوان استفاده نمیشود مگر ضمناً یا التزاماً، چون این ﴿وَرِضْوَانٌ﴾ مرفوع است منصوب نیست نفرمود «وعد الله رضوانا» فرمود: ﴿وَعَدَ اللّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ﴾ که آن جنات یک خصوصیاتی دارند و رضوان الهی اکبر از جنات است. این برای این بیان است که ما بالاتر از بهشت چیزهای دیگری هم داریم. این تقریر ضمنی هست اما وعده در آن نیست که حالا انسانی که مؤمن است یا مؤمنه است به رضوان برسد مگر ضمناً مگر درجه ایمانش برتر باشد تا به رضوان بار یابد.
وجود بهشتهای متعدد در آخرت
جنات را هم در قرآن کریم متعدد ذکر کرد ﴿لِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَان﴾ بعد ﴿وَمِن دُونِهِمَا جَنَّتَانِ﴾ چندین بهشت در قیامت هست. برای برخیها دوتا بهشت است، برای برخیها کمتر است و برای برخیها بیشتر. آن ﴿لِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَان﴾ گفتند یک جنت حسی است و یک جنت مافوق حسی. همانطوری که عذاب یک بخشش حسی است که در سورهٴ «نساء» مشخص کرد که ﴿کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَاهُمْ جُلُوداً غَیْرَهَا﴾ یک بخشش هم غیر حسی است نظیر عذابی که در کریمه ﴿نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ ٭ الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الأفْئِدَةِ﴾ و مانند آن آمده است. بهشت هم همینطور است یک بخشش بهشتی است جسمانی وحسی که فواکه و حور و میوه و غلمان داشته باشد. یک بهشت غیر حسی است که این ﴿فَادْخُلِی فِی عِبَادِی ٭ وَادْخُلِی جَنَّتِی﴾ است. در آن جنتهای غیر حسی سخن از لذتهای حسی مطرح نیست سخن از لذایذ معنوی، علمی و عقلی مطرح است. در سورهٴ مبارکهٴ «قمر» فرمود: ﴿إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ ٭ فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾ .
درجات داشتن بهشتهای متعدد و اتکاء یکی بر دیگری
از اینجا معلوم میشود آن دو بهشتی که گفته شد یکی بهشت حسی و یکی بهشت غیبی ،یکی بهشت ظاهری و دیگری بهشت باطنی، یکی بهشت جسمانی و دیگری بهشت عقلانی و مانند آن. اینها در طول هماند یکی بر دیگری تکیه میکند. فرمود: ﴿إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ ٭ فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾ یعنی ﴿إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ﴾ این جنات و نهر ﴿فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾ دیگر این را به صورت واو عطف و جداگانه بیان نکرد که بفرماید متقین دو مقام دارند که مقابله محترم، به همین صورت بماند «ان المتقین فی جنات ونهر وانّ المتقین فی مقعد صدق» بلکه همان جنات و نهری که هست ﴿فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ﴾ قرار دارد و محاط به این است پس ﴿إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ ٭ فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾ این میشود تقریباً دو جنات.
پرسش ...
پاسخ: البته جمع برای جمع است ممکن است که یک انسان به جایی برسد که دارای چندین جنات باشد چه اینکه فرمود: ﴿لِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ﴾ دو تا بهشت برای او است. اما گاهی ممکن است انسان چندین بهشت داشته باشد چرا که فرمود: ﴿مِن دُونِهِمَا جَنَّتَانِ﴾ لااقل چهار تا بهشت را در سورهٴ «الرحمن» ذکر فرمود. آنجا فرمود ﴿لِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ﴾ بعد فرمود: ﴿وَمِن دُونِهِمَا جَنَّتَانِ﴾ خب پس حداقل چهار قسم بهشت در آنجا تصویر شده است. اگر گفته شد مؤمنین دارای جنات هستند پس این احتمال هست که برای هر مؤمنی جنتی باشد. چون مؤمنین متعدد هستند جنات متعدد است. این یک راه. فرض دیگر این است که بعضیها دارای بیش از یک جنت هستند مثل اینکه فرمود: ﴿لِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ﴾ بعد هم وعده ضمنی داد که ﴿وَمِن دُونِهِمَا جَنَّتَانِ﴾ این مربوط به درجه ایمان و درجه اخلاص و درجه شهود و درجه درجه اطاعت اهل بهشت است. اینکه فرمود: ﴿إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ ٭ فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾ نشان میدهد که این جناتی که متقیان در آن به سر میبرند این در درون یک بهشت دیگری است که این بهشت محیط به اینها است که آن جنت عند اللهی بودن است آن دیگر جنت ظاهری نخواهد بود.
وعده بهشتهای متعدد به مؤمنان و وعدهٴ رضوان به مجاهدان
بنابراین از اینکه فرمود: ﴿وَعَدَ اللّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ﴾ با آیات دیگر به این سبک تطبیق میشود، لکن به رضوان وعده نداد. نفرمود ما هر مؤمن یا مؤمنهای را به رضوان وعده میدهیم بلکه فرمود: ﴿وَعَدَ اللّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَمَسَاکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللّهِ أَکْبَرُ﴾ ما یک مقامی داریم به نام رضوان که از جنتهایی که به مؤمنین وعده دادیم بزرگتر است. حالا ممکن است بعضی از مؤمنین به مقام رضوان هم برسند و بعضی نرسند. البته رسیدن به مقام رضوان کار آسانی نیست. در بعضی از موارد وعده را داده است در همین سورهٴ مبارکهٴ «توبه» آیهٴ 21 وعده رضوان را داده است. آیه بیست سورهٴ مبارکهٴ «توبه» به این صورت است ﴿الَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدَوا فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللّهِ وَأُولئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ﴾ فرمود: ﴿یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَرِضْوَانٍ وَجَنَّاتٍ لَهُمْ فِیهَا نَعِیمٌ مُقِیمٌ﴾ پس برای مردان مبارز و مجاهد فی سبیلالله وعده جنت رضوان هم داده است که ﴿یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَرِضْوَانٍ وَجَنَّاتٍ لَهُمْ فِیهَا نَعِیمٌ مُقِیمٌ﴾
پایهگذاری زندگی دنیوی بر رضوان الهی موجب بهرهمندی از مقام رضوان در آخرت
لکن رسیدن به مقام رضوان به نحو جامع بهره کسی است که در دنیا زندگیش را بر مقام رضوان پایهگذاری کند که در همین سورهٴ مبارکهٴ «توبه» آنطوری که در پیش داریم آیهٴ 109 به این صورت است ﴿أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْیَانَهُ عَلَی تَقْوَی مِنَ اللّهِ وَرِضْوَانٍ خَیْرٌ أَم مَنْ أَسَّسَ بُنْیَانَهُ عَلَی شَفا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِی نَارِ جَهَنَّمَ وَاللّهُ لاَیَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ﴾ یک کسی اساس زندگیش را میگذارد بر اینکه باتقوی باشد و اساس زندگیش را میگذارد بر اینکه کاری کند که خدا راضی باشد خب این خیلی مشکل است و چون کار خیلی مشکلی را برای رضای خدا انجام میدهد لذا ذات اقدس الهی هم از او در قیامت کاملاً راضی است و او را به مقام رضا میرساند. پس ﴿أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْیَانَهُ عَلَی تَقْوَی مِنَ اللّهِ وَرِضْوَانٍ خَیْرٌ أَم مَنْ أَسَّسَ بُنْیَانَهُ عَلَی شَفا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِی نَارِ جَهَنَّمَ وَاللّهُ لاَیَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ﴾ اینگونه از افراد بهره رضوان الهی را در قیامت میبرند برای اینکه خودشان از سنخ رضوان کار کردند. این تنوین رضوان هم تنوین تفخیم است.
چکیده مطالب دربارهٴ «رضوان الهی»
بنابراین چند تا نکته در رضوان است یکی اینکه از سنخ وعده نیست و خدا مؤمنین را به رضوان وعده نداده است، بر خلاف آیهٴ 21 سورهٴ «توبه» یعنی همین سورهای که در آن هستیم. آنجا فرمود ﴿یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَرِضْوَانٍ﴾ یک عده را آنجا به رضوان بشارت داد، اینجا سخن از وعده نیست صریحاً اما نام رضوان بردن یک وعده ضمنی را همراه دارد یا التزامی را که بعضیها ممکن است از این وعده طرفی ببندند. چه گروهی از این وعده بهره میبرند؟ همان کسانی که برابر آیهٴ 110و 109 سورهٴ «توبه» که دارد ﴿أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْیَانَهُ عَلَی تَقْوَی مِنَ اللّهِ وَرِضْوَانٍ خَیْرٌ أَم مَنْ أَسَّسَ بُنْیَانَهُ عَلَی شَفا جُرُفٍ هَارٍ﴾ آنجا سخن از بنای بر تقوی است. یعنی این شخص اساس زندگیش را بر تأمین رضای خدا مستقر کرده است. اگر کسی اساس زندگیش را بر تأمین رضای خدا مستقر کرده باشد، در قیامت به جایی میرسد که خدا از او راضی است. وقتی خدا از او راضی باشد ایشان رضای الهی را ادراک میکند یعنی میفهمد خدا از او راضی است. آنگاه لذتی برای او حاصل میشود که با لذات دیگر سنجیده نخواهد شد. چرا که فرمود: ﴿وَرِضْوَانٌ مِنَ اللّهِ أَکْبَرُ﴾ و همین هم فوز عظیم است.
پرسش ...
پاسخ: نه این تنوینش تنوین تفخیم است. گاهی بعضی تنوینها برای تقلیل است گاهی برای تحقیر است. گذشته از اینکه به وسیله کلمه ﴿مِنَ اللّهِ أَکْبَرُ﴾ این معنا فهمیده میشود ،از تنوینی که بر کلمه رضوان آمده فخامت و عظمت و جلال آن رضوان مشخص میشود.
پرسش ...
پاسخ: ما حالا از نظر لفظ چکار بکنیم که آن فخامت و عظمت را بفهمانیم. همانطور که گاهی انسان در نحوه تعبیر طرزی تعبیر میکند و صدا را عوض میکند که معلوم میشود که محتوای این کلمه خیلی جلالت دارد گاهی هم با تعبیر اکبر بودن و اعظم بودن با یک کلمه عظمت این شیء را میرساند گاهی هم با هیئت داخلی او. این تنوین تفخیم با نحوه تعبیر او پیداست که این یک فخامتی دارد. ﴿وَرِضْوَانٌ مِنَ اللّهِ أَکْبَرُ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ﴾
«والحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است