display result search
منو
تفسیر آیات 53 تا 55 سوره اسراء _ بخش اول

تفسیر آیات 53 تا 55 سوره اسراء _ بخش اول

  • 1 تعداد قطعات
  • 39 دقیقه مدت قطعه
  • 26 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 53 تا 55 سوره اسراء _ بخش اول"
ذات اقدس الهی برکات و منافع وحدت را مشخص کرد، خطرات و زیانهای اختلاف را مشخص کرد
قرآن کریم می‌کوشد که یک جامعه شبیه بهشت در بین مسلمانها ایجاد کند .

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَ قُل لِعِبَادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّیْطَانَ یَنزَغُ بَیْنَهُمْ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلْإِنسَانِ عَدُوّاً مُبِیناً ﴿53﴾ رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِکُمْ إِن یَشَأْ یَرْحَمْکُمْ أَوْ إِن یَشَأْ یُعَذِّبْکُمْ وَمَا أَرْسَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ وَکِیلاً ﴿54﴾ وَرَبُّکَ أَعْلَمُ بِمَن فِی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلَی بَعْضٍ وَآتَیْنَا دَاوُدَ زَبُوراً ﴿55﴾

سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» در مکه نازل شد مسلمانها در همهٴ زمانها و زمینها مخصوصاً در عصر نزول وحی و در مکّه نیازمند به آن اتّحاد اسلامی، اتّحاد ملّی و مانند آن بودند. برای این کار ذات اقدس الهی برکات و منافع وحدت را مشخص کرد، خطرات و زیانهای اختلاف را مشخص کرد، راههای رسیدن به وحدت را تبیین کرد برخی از آن راهها که طیّ‌اش مقدور انسان نیست یا برای انسان دشوار است خودش به عهده گرفت راههای دیگری که هم مقدور انسان است و هم مورد تکلیف انسان است آنها را کاملاً بازگو کرد بخشی از آنها به معرفت و کارهای علمی برمی‌گردد، بخشی از آنها به کارهای محبّت و عملی برمی‌گردد روشهای عملی را هم در آیات فراوان ذکر کرد علل هر کدام از این امرها و نهی‌ها را تبیین کرد تا جامعهٴ عاقل و متّحد بسازد.

اما بیان آن مطلبی که خدای سبحان به عهده گرفته و تأمینش یا مقدور انسان نیست یا برای انسان دشوار است آن گرایشهای قلبی است، آن محبّتهای قلبی انسان گرچه می‌تواند زبانش را و اعضا و جوارحش را کنترل کند ولی مهارکردن دل به دست انسان نیست آن مقلّب‌القلوب است که می‌تواند دلها را زیرورو کند و نَرم کند سلطهٴ بر قلب یا مقدور نیست یا بسیار دشوار است این قسمت را ذات اقدس الهی خودش به عهده گرفت در سورهٴ مبارکهٴ «آل‌عمران» بیان کرد، در سورهٴ مبارکهٴ «انفال» بیان کرد که ما بین دلهای شما وحدت و اُلفت برقرار کردیم سالیان متمادی مردم حجاز چه به صورت قبیله‌های خون‌آشام اُوس و خَزْرج با هم درگیر بودند چه به صورت قبایل دیگر.
در سورهٴ مبارکهٴ «آل‌عمران» اصلِ محبّت را که ذات اقدس الهی در دلها مستقرّ کرد گوشزد می‌کند آیه 103 سورهٴ مبارکهٴ «آل‌عمران» این است ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَلاَ تَفَرَّقُوا وَاذْکُرُوا نِعْمَةَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ﴾ فرمود این نعمت ویژه الهی است شما با هم اختلاف داشتید و ذات اقدس الهی به برکت اسلام دلهای شما را اُلفت بخشید تألیف کرد یک کتاب وقتی مطالب او، فصول او، مقدّمات او، نتایج او منسجم باشند می‌گویند این تألیف‌شده است این تألیفِ فلان مؤلّف است کتابها، دلها به منزلهٴ صفحات جداست اگر مطالبش همخوان باشد، گرایشی نسبت به هم نداشته باشند به یک هدف و نتیجه حرکت کنند این به منزلهٴ یک کتاب مؤلَّف است که مؤلِّف این کتاب ذات اقدس الهی است که اُلفت و تألیفی بین اوراق این دلها ایجاد کرده است فرمود خدای سبحان ﴿أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ﴾ و شما ﴿إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً﴾ مشابه همین مطلبی که در سورهٴ مبارکهٴ «آل‌عمران» بود در سورهٴ «انفال» به این صورت آمده است که به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) می‌فرماید مقدور تو نبود که دلهای اینها را اُلفت ببخشی آیه 63 سورهٴ مبارکهٴ «انفال» این است ﴿وَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً مَاأَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَلکِنَّ اللّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ﴾ خدای سبحان این اعرابِ خشن، قبایل درگیر و خون‌آشام و غارتگر را منسجم کرده است به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود تو اگر همه ذخایر زمینی را توزیع می‌کردی تا به وسیله مال دلهای اینها را به هم جمع کنی مقدور نبود برای اینکه اگر مال را بین اینها تقسیم بکنی همین که اینها متمکّن شدند ﴿إِنَّ الْإِنسَانَ لَیَطْغَی ٭ أَن رَآهُ اسْتَغْنَی﴾ و اول استعلیٰ و تکبّر و بزرگواری‌طلبی و مانند آن است و در توزیع این غنایم رایگان به دست آمده هم با هم درگیرند پس ﴿لَوْ أَنْفَقْتَ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً مَا أَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ﴾ اینها و بین اینها و خدا ﴿مَا أَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَلکِنَّ اللّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ﴾ این کتاب را فقط خدا می‌تواند تألیف کند یعنی صفحات گوناگون دلهای مردم یک صفحات پراکنده است آنکه بتواند مطالب این صفحات را هم‌خوان کند، هم‌آوا کند، هماهنگ کند خداست و این کار را کرده است. الفت بین دلها یا مقدور نیست یا بسیار دشوار است و ذات اقدس الهی این نعمت را به عهده گرفته است فرمود خدای سبحان این کار را کرده بقیه که مقدور انسانهاست هم باید بشناسد، هم باید عمل بکند.
پس فصل اول این است که بالأخره مقلّب‌القلوب آن کارِ ناشدنی را به عهده می‌گیرد یا کار سخت را به عهده می‌گیرد؟ برای ما تألیفِ کتابِ دل یا متعذِّر است یا متعسِّر یا شدنی نیست یا سخت است این را خدا به عهده گرفت اما از این به بعد فصول فراوانی است که خدای سبحان به عهدهٴ ما قرار داده فرمود شما اولاً اهل نیایش و دعا باشید بکوشید که وحدت حاصل بشود یک، دعا کنید که وحدتِ حاصله از دست نرود دو اینکه از شما برمی‌آید این را در سورهٴ مبارکهٴ «حشر» بیان کرد فرمود مردان الهی کسانی‌اند که دعا می‌کنند آیه مبارکهٴ ده سورهٴ «حشر» ﴿وَالَّذِینَ جَاءُوا مِن بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْإِیمَانِ وَلاَ تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلّاً لِلَّذِینَ آمَنُوا﴾ خدایا کینهٴ کسی را در دل ما قرار نده بالأخره او مسلمان است حالا با ما هم‌عقیده نیست، هم‌گرایش نیست و طرز تفکّرش جداست ما حرفمان را می‌زنیم، استدلالمان را می‌کنیم خواه قبول، خواه نکول ولی کینهٴ کسی در دل ما نباشد.

قرآن کریم می‌کوشد که یک جامعه شبیه بهشت در بین مسلمانها ایجاد کند در بهشت چرا انسان لذّت می‌برد؟ برای اینکه مهم‌ترین لذّت این است که کینه آنجا نیست، اختلاف نیست، زدوخورد نیست ﴿وَنَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِم مِنْ غِلٍّ﴾ آ‌ن وقت هر کس در کنار سفرهٴ خودش راحت متنعِّم است دیگر اگر در بهشت کینه‌ای نیست می‌شود در مدینهٴ فاضله‌ای درست کرد که یک بهشت کوچکی باشد کسی با هم کینه نداشته باشد این شدنی است ببینید آن کاری که خدا برای بهشتیان کرد آن کار را به ما دستور داد که با دعا از او بخواهیم ﴿وَلاَ تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلّاً لِلَّذِینَ آمَنُوا﴾ خب چه نعمتی بهتر از این؟ ما که ربّ نیستیم یک، وکیل ربّ هم نیستیم دو، حالا کسی دارد معصیت می‌کند بسیار خب ما حالا تا آن آخرین لحظه باید عداوت و کینه و بَغضای او را داشته باشیم ما امر به معروف و نهی از منکر را کردیم کردیم انزجار قلبی از عمل هم باید داشته باشیم که این جزء مراتب نهی از منکر است این را هم داریم، اما از عاقبت این شخص که خبر نداریم و از عاقبت خودمان هم که بی‌خبریم بنابراین کینه نمی‌گذارد جامعه به اتحاد ملی برسد حالا یک سال به نام سال اتّحاد ملی شد اما ما تا زنده‌ایم با اتحاد ملی و انسجام اسلامی باید زندگی کنیم.
فرمود مگر نشنیدید در بهشت خبری از کینه نیست شما بکوشید شهرتان را یک بهشت کوچک بکنید بگویید ﴿وَلاَ تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلّاً لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّکَ رَؤوفٌ رَحِیمٌ﴾ آن بیان نورانی که مرحوم صدوق(رضوان الله تعالی علیه) در کتاب شریف امالی نقل کرده در حدود 27، 28 روایت است که وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «أنا مدینة العلم وعلیٌّ بابها» حالا چطور می‌شود انسان به خودش اجازه بدهد که مدینه در برابر دِه نیست کسی که کشور علم است، جهان علم است بگوید خدای ناکرده او اشتباه می‌کند، متوجّه نشده، علمش با علم اعراب همزمانش یکی است این چطور می‌شود خدا می‌داند ولی منظور این است که فرمود من شهر علمم آنکه درِ این شهر است دروازهٴ ورودی است می‌گوید من راههای آسمان را به مراتب بهتر از راههای زمین می‌دانم «فلأنا بِطُرُق السماء أعلم منّی بطُرق الأرض»، «سَلونی قبل أن تفقدونی» بعد هم فرمود این حرف فقط برای علی است هیچ کس حق ندارد بگوید هر چه می‌خواهید از من بپرسید و اگر کسی گفت رسوا می‌شود چه اینکه بعضیها رفتند ادّعا بکنند رسوا هم شدند خدا غریق رحمت کند مرحوم علامه امینی(رضوان الله علیه) را که بخشی از آنها که رسوا شدند در الغدیر ذکر کرد، خب.
همین وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در آن 27، 28 روایتی که مرحوم صدوق در امالی نقل کرده است که من شهر علمم «أنا مدینة العلم» بعد دارد «أنا مدینة الحکمة وهی الجنّة وأنت یا علیّ بابها» من خودم بهشتم، من شهر بهشتم، بهشت هم‌اکنون با من است همان طوری که جهنم دو قِسم بود جهنم منقول و جهنم غیر منقول که بحثش قبلاً گذشت بهشت هم دو قِسم است یک بهشت منقول، یک بهشت غیر منقول، بهشت غیر منقول همان‌جاست که ﴿فَادْخُلِی فِی عِبَادِی ٭ وَادْخُلِی جَنَّتِی﴾ و مانند آن اما در این روایت نورانی فرمود: «أنا مدینة الحکمة وهی الجنّة وأنت یا علیّ بابها» ما می‌توانیم یک شهر بهشت‌گونه داشته باشیم یعنی شهری که هیچ اختلافی، نزاعی، زدوخوردی نباشد الآن شما می‌بینید هفت، هشت میلیون پرونده در دستگاه قضایی هست مقدور دستگاه قضایی نیست اگر همه قضات عادل و عاقل باشند مقدورشان نیست فضلاً از اینکه بعضیها مسئله‌دارند تا حرفی زدند فوراً شکایت فرمود هم مواظب حرفتان باشید حرفِ بد نزنید بعد هم کسی نسبت به شما چیز گفت، گفت فوراً ببخشید تا بتوانید یک شهر بهشت‌گونه بسازید. این دعا را بکنید این دعاکردن بالأخره خواستن را هم به همراه دارد دیگر ﴿وَلاَ تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلّاً لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّکَ رَؤوفٌ رَحِیمٌ﴾ این هم فصل دوم.
پرسش: ﴿آمَنُوا﴾ دارد یعنی مقیّد می‌کند به آنهایی که اهل ایمان هستند.
پاسخ: بله خب، نسبت به کفار که آدم محبّت ندارد که اما کاری با او ندارد ﴿قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً﴾ الآن ما همه در یک کشور با ایمان زندگی می‌کنیم کشور علی‌بن‌ابی‌طالب است دیگر، دیگر مؤمن به معنای سلمان و اباذر که نیست آنها خب خودشان می‌دانند که همه‌شان در آن حدّ نیستند همینها که مؤمن‌اند دیگر هم اهل ولایت‌اند، هم اهل نبوّت‌اند و همه این مسائل را قبول دارند گاهی هم «خَلَطوا عمل صالحاً وآخر صحیحا» این‌‌چنین نیست که اگر همه‌شان مثل سلمان و اباذر باشند که آنجا جای کینه نیست که این هم فصل دوم.
پرسش:...
پاسخ: خب بله، وقتی احسان کردند، نیکی کردند «جبلت القلوب علی حُبّ من أحسن إلیها» خب اما نباید بگوییم که «علی بغضُ من لم یُحسن الیه» که آنکه دیگر نیست اگر کسی نسبت به ما محبت کرد ما گرایش قلبی به او پیدا می‌کنیم این درست است اما اگر نسبت به ما کاری نکرد ما نباید نسبت به او نگران باشیم کینهٴ او را در دل داشته باشیم که این هم فصل دوم.
پرسش: نه، منظور این است که احسان کردن بیش از تألیف قلوب کردن است.
پاسخ: بله، اما کم دیگری اگر یک احسان بیشتری بکند برمی‌گردد همین که یک مقدار احسان قطع شد او ممکن است برگردد ما مقدّمات فراهم می‌کنیم نه اینکه دل را به طرف خود متوجّه بکنیم مثل یک کشاورز که بحثش هم قبلاً گذشت ذات اقدس الهی به کشاورزان می‌فرماید که کشاورز واقعی من هستم نه شما. کارِ کشاورز این است که گندمها را از انبار به مزرعه می‌برد بعد از شیار در دل خاک پنهان می‌کند قدری هم آب زیرش می‌دهد همین، اما آنکه مُرده را زنده می‌کند، یک گوشه‌اش به عنوان ریشه به درون خاک می‌برد، یک گوشه‌اش را به عنوان جوانه سر از خاک بیرون می‌آورد، آنکه احیای موتا به دست اوست او خداست فرمود: ﴿ءَأَنتُمْ تَزرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ﴾ شما کارتان حَرث است کشاورزی برای ماست ﴿أَفَرَأَیْتُم مَّا تَحْرُثُونَ﴾ حارث کسی است که این بذر را از انبار به مزرعه می‌برد و بعد از شیار می‌پاشد همین، اما بتواند حیات بدهد، بداند این گندم چگونه شکافته می‌شود اینها که مقدور او نیست ﴿أَفَرَأَیْتُم مَّا تَحْرُثُونَ ٭ ءَأَنتُمْ تَزرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ﴾ اینجا هم همین طور است آن «المؤلفة بین قلوبهم»، ﴿الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ﴾ که یکی از سِهام هشت‌گانهٴ زکات است از همین قبیل است «جبلت القلوب علی حُبّ من أحسن إلیها» از همین قبیل است انسان مقدمه‌ای فراهم می‌کند اما رهبری دلها به دست مقلّب‌القلوب است حتی آنجا هم این طور نیست که انسان مستقیماً بر دل کسی سلطه داشته باشد ما بر دل خودمان سلطه نداریم ما نمی‌توانیم خاطرات خودمان را جمع بکنیم دو رکعت نماز بدون خاطره و وسوسه بخوانیم چنین کاری که مقدور خود ما نیست نمی‌توانیم دل خودمان را چهار، پنج دقیقه جمع بکنیم آن وقت می‌توانیم بر دل دیگران مسلّط بشویم.
پرسش:...
پاسخ: اصرار دارد بر اینکه تعلیل کند این بحثش گذشت دوباره هم ذکر می‌کنیم دوتا علّت طولی است یکی ﴿إِنَّ الشَّیْطَانَ یَنزَغُ بَیْنَهُمْ﴾ یک، یکی ﴿انَ الشَّیْطَانُ لِلْإِنسَانِ﴾ گاهی اسم ظاهر باید بالصراحه ذکر بشود برای اهمیت مطلب این دوتا تعلیل در طول هم‌اند نه در عرض هم او اختلاف ایجاد می‌کند چرا؟ برای اینکه او دشمن شماست چون دشمن شماست از راه اختلاف شما را می‌خواهد از پا دربیاورد، خب.
پرسش: با أجنّه دشمنی نمی‌کند؟
پاسخ: اجنّه جمع جَنین است ﴿وَإِذْ أَنتُمْ أَجِنَّةٌ فِی بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ﴾ جِنّة است که جمع جِنّ است جِنها همین طورند جنها دو قِسم‌اند بعضی مؤمن‌اند، بعضی کافرند. مؤمن‌اند کاری به ما ندارند کفّار آنها هم مثل کفّار انسان بعضیها هم کاری به ما ندارند بعضی به ما کار دارند این معوّذتین برای همین نازل شده و آیات دیگر هم برای همین نازل شده حالا غرض فصل سوم.
فصل سوم فصل بعدی آن است که می‌فرماید من عده‌ای که مورد غضب الهی‌اند آنها را با اختلاف عذاب می‌کنم یهودیها این طورند، مسیحیها این طورند آنها که عمداً فرمایشات نورانی موسای کلیم(سلام الله علیه) را زیر پا گذاشتند، فرمایشات نورانی عیسای مسیح(سلام الله علیه) را زیر پا گذاشتند، فرمایشات نورانی حضرت را زیر پا گذاشتند فرمود من بین اینها کینه ایجاد کردم اینها عذاب است دیگر عذاب تنها این سِل و سرطان نیست زلزله و صاعقه و آتشفشانی نیست این «بلاءٌ لا دَواء له» که در بعضی از روایات دارد اگر کسی فلان کار را کرده است «إبتلاء الله و بلاء الله لا دواء له» از همین قبیل است. فرمود اینها ما خیلی به اینها میدان دادیم، نعمت دادیم اینها بیراهه رفتند سرانجام ﴿أَغْرَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ﴾ یک، ﴿أَلْقَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ﴾ دو، هم یهودیها را گرفتار این عداوت کردیم اختلاف داخلی، هم مسیحیها را اینها را در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» بیان فرمود منتها درباره مسیحیها یک مقدار نرم‌تر درباره یهودیها یک مقدار خشن‌تر.
دربارهٴ مسیحیها آیه چهارده این است سورهٴ مبارکهٴ «مائده» آیه چهارده ﴿وَمِنَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَی أَخَذْنَا مِیثَاقَهُمْ فَنَسُوا حَظّاً مِمَّا ذُکِّرُوا بِهِ فَأَغْرَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ﴾ حالا وقتی حضرت(سلام الله علیه) ظهور کرده است اینها جِزیه می‌دهند و مانند آن که با این آیه هم هماهنگ باشد قابل قبول هست ولی تا آن قیامت اینها هستند ولی با هم اختلاف دارند.
در همان سورهٴ مبارکهٴ «مائده» آیه 64 به این صورت آمده است درباره یهودیها ﴿وَقَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ یُنفِقُ کَیْفَ یَشَاءُ وَلَیَزِیدَنَّ کَثِیراً مِنْهُم مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِن رَبِّکَ طُغْیَاناً وَکُفْراً وَأَلْقَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ﴾ این عذابِ الهی است اگر دیدید جامعه‌ای ارباً اربا شده در انتخابات، غیر انتخابات خب بالأخره انسان نظری دارد دیگر می‌گوید نظر من زید است شد شد، نشد نشد دیگر دیگر خدای ناکرده از آن به بعد کینهٴ کسی را در دل داشته باشد این دیگر دستور ما نیست ما آن مقداری که موظفیم این است که تشخیص بدهیم بعد هم اظهارنظر بکنیم بگوییم نظر ما زید است نشد نشد، شد هم شد دیگر این اختلاف نمی‌آورد بلکه مودّت هم زیادتر می‌کند اگر خدای ناکرده بیراهه رفتید گرفتار القای عداوت و بغضا می‌شوید که بدتر از اغراست. یهودی که بدتر از تَرسا بود درباره یهودی القا ذکر فرمود، درباره مسیحی اغرا ذکر فرمود، فرمود ما اینها را عذاب کردیم اینها همیشه در عذاب‌اند، خب.
درباره مسلمین فرمود این نعمت الهی است مگر شما نمی‌خواهید آسوده غذا بخورید، آسوده زندگی کنید، آسوده درس و بحث داشته باشید، آسوده بخوابید این با اختلاف که نمی‌شود که هر روز انسان به این فکر است که تیتر روزنامه‌ها را ببیند.
پرسش: الآن وهابیها آن عداوت و بغضا را دارند.
پاسخ: اینها در حقیقت حالا به حسب ظاهر انسان آنها را مسلمان می‌داند ولی واقعاً از حوزهٴ اسلامی خارج‌اند اینها همان عده‌ای هستند که خدا غریق رحمت کند مرحوم صدوق(رضوان الله تعالی علیه) را در این کتاب شریف توحید صدوق که از کتب قیّمه آن بزرگوار و از کتب قیّمه ما امامیه است در آنجا وقتی وجود مبارک امام رضا(سلام الله علیه) وارد مرز خراسان شدند بالأخره آن روز حوزهٴ علمیه خراسان بود هر جا امام زمان باشد حوزهٴ علمیه آنجاست همه دانشمندان به طرف مَروْ حرکت کردند آنجا حضور حضرت رسیدند کسی درباره بدا و ارادهٴ الهی و امثال ذلک سخن می‌گفت همین را مرحوم صدوق نقل کرده است وجود مبارک امام رضا فرمود: «أحسبک ضاهیت الیهود» این تفکّر یهودیها در توست چه حرفی است می‌زنی تفویض است یعنی چه؟ دست خدا بسته است یعنی چه؟ «أحسبک ضاهیت الیهود» این تفکّر یهودیّت است در تو پیدا شده خیلیها هستند که تفکّر یهودیّت در آنها پیدا شده حالا به صورت ظاهر مسلمان‌اند.
به هر تقدیر فرمود این حقیقت به صورت عذاب هم دامنگیر مسیحیها شد و هم دامنگیر یهودیها مواظب باشید دامنگیر شما نشود این هم فصل بعدی.
پرسش:...
پاسخ: البته، دلها را ذات اقدس الهی متّحد می‌کند دلهای مؤمنین را وگرنه اگر کسی از مقدار ایمانش تنزّل بکند یا گرفتار اغرای عداوت می‌شود یا گرفتار القای عداوت می‌شود. در سورهٴ مبارکهٴ «قریش» نفرمود من بین شما اتّحاد ایجاد کردم فرمود من به شما دو نعمت دادم حالا قدر این نعمت را بدانید آن ولیّ‌نعمت‌تان را عبادت کنید یکی نعمت امنیّت، یکی نعمت اقتصاد جامعه‌ای که گرفتار تورّم و گرانی و ناامنی اقتصادی باشد اداره‌اش دشوار است، جامعه‌ای که گرفتار بَغضا و عداوت و اختلاف و کینه و باندبازی و اینها باشد اداره‌اش سخت است فرمود ما این دو خطر را به برکت قرآن و اسلام از شما برداشتیم دوتا نعمت به شما دادیم ﴿أَطْعَمَهُم مِن جُوعٍ وَآمَنَهُم مِنْ خَوْفٍ﴾ شما همین که از مرز مکّه بروید بیرون آنجا قتل است و غارت است و آدم‌کُشی و گِرانی آنجا که جنگل و دریا و بارندگی و اینها نیست معدِن هم که نیست جای دامداری و اینها هم نیست فقط فقر است و گرانی و راهزنی که ﴿یُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ﴾ فرمود ما این دوتا نعمت همه‌جا خطر دارد اینجا را به برکت بیت و پیغمبر و قرآن و اینها به شما نعمت دادیم پس این صاحب‌خانه خب را بپرستید دیگر ﴿فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَیْتِ﴾ که چه کار کرده؟ ﴿أَطْعَمَهُم مِن جُوعٍ وَآمَنَهُم مِنْ خَوْفٍ﴾ اگر کینه و اختلاف باشد در اثر همان انحراف از دین، خب.
پس این یک خطر است هر کس اول صبح بلند شد می‌بیند روزنامه‌ها علیه او چه چیزی نوشتند این دیگر زندگی نشد، این بهشت نشد این یک جهنّم سوزانی است ما می‌توانیم یک زندگی بهشت‌گونه داشته باشیم هم با دعا، هم با مواظب بودن گفتار و رفتار و نوشتار و امثال ذلک، خب این هم فصل بعدی که اغرای عداوت، القای عداوت، عذاب الهی است دامنگیر بعضی از اُمم شده است.
می‌ماند فصل بعدی ما چه کار بکنیم که این بهشت را فراهم بکنیم؟ فرمود شما باید دوتا کار بکنید کینه و عداوت یک سرمایه است قوّه غضب را ذات اقدس الهی داد سرمایه است این از هر معدن نفتی گران‌تر است، این از هر معدن گازی گران‌تر است این سرمایه را داشته باش به‌جا مصرف کن، اگر در حوزهٴ اسلامی و ایمانی در داخلهٴ کشور مسلمان یک اختلاف پیش آمد این سلاح را به کار نبر این را داشته باش برای روز مبادا اگر اختلافی پیش آمد سعی نکن این سلاح را به کار ببری رقیب را از پا دربیاوری بلکه سلاح عقل را به کار ببر رقابت را از پا دربیاور نه رقیب را، اختلاف را از پا دربیاور نه مختلف را، دشمنی را از پا دربیاور نه دشمن را این یک فصل خاصّی دارد آیات مخصوصی دارد که آنها را هم باید بخوانیم، اگر یک وقت برون‌مرزی کافری حمله کرد اینجا از تمام آن سلاح کمک بگیر این قدرت غضب سلاح شماست، این قدرت همیّت سلاح شماست دست به این سلاح مزن مگر برای آن روز این همان بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) است که در نهج‌البلاغه فرمود «رُدُّوا الْحَجَرَ مِنْ حَیْثُ جَاءَ» سنگ را همان‌جا که آمد برگردانید سنگ‌خور نباشید این هشت سال ملّت مسلمان ایران طبق بیان حضرت امیر همان کار را کرده سنگ‌خور نباشید بیگانه سنگ زد فوراً برگردان «رُدُّوا الْحَجَرَ مِنْ حَیْثُ جَاءَ فَإِنَّ الشَّرَّ لاَ یَدْفَعُهُ إِلاَّ الشَّرُّ» این هم جای دیگر است فرمود من این غضب را به شما ندادم که شما در داخلهٴ خانه مصرف کنید یا نسبت به همسایه مصرف کنید این را دادم که اگر صدامیان حمله کردند مصرف کنید. پس یک فصل این است که در حوزهٴ اسلامی اگر اختلاف پیش آمد اختلاف را از پا دربیاورید نه طرف مختلف را و مخالف را، فصل بعدی آن است که بیگانه اگر خواست به کیان مملکت‌تان حمله کند او را از پا دربیاورید.
اما این فصلی که مربوط به حلّ اختلاف داخلی است که اختلاف را از پا دربیاور، کینه و عداوت را از پا دربیاور نه عدو را، نه دشمن را آن در چند جای قرآن است که به عنوان نمونه یک قسمتش را قرائت می‌کنیم.
پرسش:...
پاسخ: اینها در حقیقت مزدور دیگری‌اند دیگر همان کاری که هر روز به وسیله عمروعاصها، معاویه‌ها انجام می‌دادند یک عده از افراد سادهٴ فریب‌خورده را یا مزدور را وادار می‌کنند این کار را انجام بدهند با آنها در درجهٴ اول آنها در حقیقت از حوزهٴ اسلام بیرون‌اند آنها باید با کارهای فرهنگی در درجهٴ اول حل بشود، ﴿خُذُوا حِذْرَکُمْ﴾ هم در ناحیهٴ دیگر باید عمل بشود.
در سورهٴ مبارکهٴ «فصلت» به این صورت آمده است آیه 33 سورهٴ مبارکهٴ «فصلت» بخشی از آن آیات مربوط به همین آیه محلّ بحث سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» است بخشی هم ناظر به این است که ما باید عداوت و کینه را از بین ببریم نه عدو را آیه 33 به بعد سورهٴ مبارکهٴ «فصلت» این است ﴿وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّن دَعَا إِلَی اللَّهِ﴾ یعنی اگر در سورهٴ «زمر» گفته شد ﴿فَبَشِّرْ عِبَادِ ٭ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ﴾ أحسن‌الاقوال این است ﴿وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّن دَعَا إِلَی اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحاً وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ﴾ آیه بعد ﴿وَلاَ تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَلاَ الْسَّیِّئَةُ﴾ برای اهمیت مطلب «لام» را اینجا تکرار فرمود، فرمود حَسنه و سیّئه یکسان نیست خب معلوم نیست پس ما چه کار بکنیم؟ فرمود: ﴿ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ﴾ شما باید سیّئه را دفع کنید دیگر سیّئه را با سیّئه دفع نکن، سیّئه را با بهترین روش دفع بکن نه تنها ﴿قُل لِعِبَادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ﴾ نه تنها ﴿مَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّن دَعَا إِلَی اللَّهِ﴾ بلکه با زیباترین روش اختلاف را حل کن دشمنی را از بین ببر ﴿ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَدَاوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ﴾ همین کسی که دشمن شماست ولیّ شما هم می‌شود، دوستِ حمّامی شما می‌شود ﴿حَمِیمٌ﴾ یعنی خیلی گرم، ﴿حَمِیمٌ﴾ یعنی خیلی گرم دوستِ گرمتان می‌شود خب چه بهتر از این در بخش دیگر هم دارد که ﴿ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَةَ﴾ در آیه دیگر.
در اینجا فرمود این کار، کار آسانی نیست البته ﴿وَمَا یُلَقَّاهَا إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا وَمَا یُلَقَّاهَا إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیمٍ ٭ وَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ﴾ فرمود این کار، کار سنگینی است این شیطان از درون فشار می‌آورد که او به تو توهین کرده، تحقیر کرده، اهانت کرده، حیثیّتت را زیر سؤال برده از این طرف پشت‌سر هم تحریک می‌کند اینها فرمود نَزْغ شیطان است نَزغ همان است که راکب آن دامدار به این حِمارش سیخ می‌زند این را می‌گویند نَزغ حالا یا بار روی دوش حمار است یا سوار بر او سوار است با سیخ این را می‌راند که زودتر برود این را می‌گویند نَزغ فرمود این وسوسه‌ها همه نزغ اوست فوراً بگو خدایا من به تو پناه می‌برم ﴿وَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ﴾ بگو خدایا من به تو پناه می‌برم این پناه می‌برم نظیر همان ایّام بمباران مناطق مسکونی که می‌گفتند هر وقت آژیر خطر را شنیدید به پناهگاه پناهنده بشوید معنایش همان است وقتی آدم آژیر خطر را شنید همین طور در خیابان نمی‌ایستد می‌گوید که من می‌خواهم به پناهگاه پناهنده بشوم این را که نمی‌گوید که فوراً می‌خزد در پناهگاه اگر کسی مکرّر وسوسه شد که آن نامحرم را نگاه کن، آن پول را بگیر، آن حرف را بزن، اینجا فتنه‌گری بکن این آژیر خطر است این بگوید «أعوذ بالله من الشیطان الرّجیم» مشکل حل نمی‌شود مثل همان کسی است که آژیر خطر را شنیده گفت من می‌خواهم بروم پناهگاه فوراً بگو خدایا من را دریاب این الآن حمله کرده به من، من چه کار بکنم؟ این دروغ را بگویم؟ این فحش را بگویم؟ این را بنویسم؟ این نگاه بکنم؟ فوراً برو پناهگاه خدا هم که ﴿مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ﴾ اگر گفتی یا الله پناهت می‌دهد این خاصیّتش است، پس راهِ نجات همیشگی و همگانی را هم به ما نشان داده فرمود این کار را بکن.
پس در حوزهٴ داخلی ما باید با اختلاف درگیر بشویم نه با مختلف، نه با مخالف او هم شیعه است او هم مثل ماست ما حرفمان را می‌زنیم حرف را دو گونه می‌شود زد هم استدلالی، هم با فحاشی، هم نرم، هم تند هر دو گونه می‌شود گفت فرمود: ﴿بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ﴾ بگو، ﴿قُل لِعِبَادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ﴾.
مطلب دیگر اینکه مخصوص علما و رهبران دینی‌ است تا حال آنچه گفته شد مربوط به عموم مسلمانها بود اختصاصی بود اما آنچه که مخصوص رهبران دینی است می‌خواهند سخنرانی کنند یا بخواهند کتاب علمی بنویسند یا می‌خواهند جواب شبهه‌ای بدهند، یا می‌خواهند جواب اشکال مقدّر را ارائه کنند هر چه باشد فرمود شما اینجا هم ﴿قُل لِعِبَادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ﴾ نظیر آنچه که به وجود مبارک موسی و هارون(سلام الله علیهما) در هنگام مأموریتشان برای فرعون فرمود سورهٴ مبارکهٴ «طه» آیه 43 و 44 این است ﴿اذْهَبَا إِلَی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَی ٭ فَقُولاَ لَهُ قَوْلاً لَّیِّناً لَّعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَی﴾ بالأخره می‌خواهید اشکال را حل کنید دوتا راه دارد دیگر یک وقت با تندی، یک وقت با تحقیق بهترین راه همان است که محقّقانه و متحقّقانه همان خوب ‌نوشتن و چیز خوب نوشتن و طرز خوب گفتن این کار راه‌حل است.
در فصل بعدی راز این کار را ذکر کرد فرمود پیغمبر به وجود مبارک حضرت (علیه و علی آله آلاف التحیّة والثّناء) فرمود تو وکیلِ از طرف خدا نیستی بگیر و ببند داشته باشی تو رسولِ از طرف خدایی من خودم بساط بگیر و ببند دارم جایی هست که می‌گویم ﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ٭ ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ﴾ کار که تمام نشده که شما این چند روزه فقط پیام مرا به مردم برسان تندی نکن نپذیرفتند، نپذیرفتند حالا اگر آنها دست به اسلحه بردند خب میدان جنگ است ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ﴾ آنجا جای غلظت و مبارزه و جنگ و کُشتن و آنهاست اما در حال دعوت تو وکیلِ خدا نیستی که ﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ﴾ را اعمال بکنی تو رسولِ از طرف خدایی اینکه در همین آیات محلّ بحث دارد فرمود ما تو را رسول قرار دادیم و تو باید ابلاغ کنی همین مضمون است به همین معناست در آیه محلّ بحث فرمود: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ وَکِیلاً﴾ تو که از طرف ما وکیل نیستی تو از طرف ما رسالت داری. این مضمون که تو از طرف ما رسالت داری نه اینکه وکیل از طرف ما باشی در آیات دیگر هم کاملاً آمده است در سورهٴ مبارکهٴ «فرقان» آیه 43 به این صورت بیان شد ﴿أَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنتَ تَکُونُ عَلَیْهِ وَکِیلاً﴾ تو که وکیل از طرف ما نیستی که بگیر و ببند داشته باشی تو رسول از طرف مایی اگر یک وقت آنها حمله کردند بله، ﴿جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ﴾ وگرنه سیطره‌ای و وکالتی تو نداری.
در سورهٴ مبارکهٴ «غاشیه» آیه 21 و 22 به این صورت آمد ﴿فَذَکِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّرٌ ٭ لَسْتَ عَلَیْهِم بِمُصَیْطِرٍ﴾ تو که صیطره و نفوذ و سلطنت بر اینها نداری، بنابراین.
پرسش:...
پاسخ: ارتداد، بله دیگر آن ارتداد یک وقت کسی بر اساس شبهه است شاکّ متفحّص است فرمود: «إدرؤا عنه الحدود» اما یک وقت بازیگری است همان طوری که عده‌ای صبح می‌آمدند در مجلس پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به عنوان اینکه اسلام آوردند بعد عصر کافر می‌شدند به این بهانه که ما رفتیم، تحقیق کردیم دیدیم خبری نبود گفتند ﴿آمِنُوا بِالَّذِی أُنْزِلَ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهَارِ وَاکْفُرُوا آخِرَهُ﴾ اینها را گفتند خب باید از پا دربیاوری برای اینکه این با شما کار ندارد با دین شما کار دارد آنهایی که با شما کار دارند، اختلاف دارند با شما سعی کنید اختلاف را از میان ببرید نه مخالف را از پا دربیاورید، اما آنهایی که با دینتان کار دارند خب جا برای مسامحه نیست اینکه حقّ ماها نیست که ما بگوییم صرف‌نظر کنیم که.
پرسش: ﴿ذَرْهُمْ یَأْکُلُوا وَیَتَمَتَّعُوا﴾ با این آیهٴ مورد نظر بی‌ارتباط نیست.
پاسخ: بی‌ارتباط نیست فرمود فعلاً چند روزی بچَرند ما به موقع اینها را می‌گیریم دیگر در سورهٴ مبارکهٴ «توبه» دوجا فرمود: ﴿فَلاَ تُعْجِبْکَ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُمْ إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُم بِهَا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَتَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ کَافِرُونَ﴾ فرمود آخر شما چه عجله‌ای دارید این حدّاکثر ده، بیست سال متنعّم است بعد من او را با همین مال و اموال می‌گیرم شما دو روز صبر کنید ببینید عاقبت او چه چیزی درمی‌آید. کارِ خدا را که با تأنّی اداره می‌کند برابر با کار خودتان نسنجید.
در بحثهای سورهٴ مبارکهٴ «رعد» و امثال «رعد» هم این آیه مطرح است که شما وکالتی ندارید و کار به عهدهٴ خداست آیه چهل سورهٴ مبارکهٴ «رعد» این است ﴿وَإِن مَّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذِی نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلاغُ وَعَلَیْنَا الْحِسَابُ﴾ تویِ رسول(صلّی الله علیه و آله و سلّم) توقّع نداشته باش که همه کیفرهای تبهکاران را در زمان خودت ببینی بعضی از کیفرها را در زمان حیاتت من به تو نشان می‌دهم که آنها را تنبیه کردیم، بعضی از کیفرها را هم بعد از رحلت تو انجام می‌دهیم. ﴿وَإِن مَّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذِی نَعِدُهُمْ﴾ یعنی تهدید می‌کنیم ﴿أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلاغُ وَعَلَیْنَا الْحِسَابُ﴾.
مطلب مهم آن است که یک گوشه را قرآن کریم بالصراحه فرمود، یک گوشه را هم به تلویح. آن گوشه را که بالصراحه فرمود: ﴿إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةُ بِالسُّوءِ﴾ ، آن گوشه را که بالتلویح فرمود: «إنّ العقل لأمّار بالحُسن» فرمود اگر امارت و رهبری و قیادت شئون علمی و عملیِ شما وهم و خیال و حسّ از یک سو، شهوت و غضب از سوی دیگر این امارت و این رهبری و این قیادت و این پیشوایی را به دست نفس هوسباز دادید او ﴿أَمَّارَةُ بِالسُّوءِ﴾، همه اینها را به دست عقل دادید که «عُبِد به الرحمن واکتسب به الجنّان» «لأمار بالحسن» این دشمن داخلی عامل نفوذی آن دشمن بیرونی است اگر ﴿إِنَّ الشَّیْطَانَ یَنزَغُ بَیْنَهُمْ﴾ این علت است برای اینکه ﴿قُل لِعِبَادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ﴾، اگر فرمود: ﴿إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلْإِنسَانِ عَدُوّاً مُبِیناً﴾ این تعلیلٌ للتعلیل تا روشن بشود ما یک دشمن خون‌آشام همه‌جانبه داریم در خیلی از موارد که با ضمیر می‌شود مطلب را حل کرد با اسم ظاهر می‌آورند چه درباره حق، چه درباره باطل. درباره حق ذات مقدس الله وقتی اسمش قبلاً آمده بعداً ضمیر کافی است اما بالصراحه اسم الله ذکر می‌شود اینجا هم بالصراحه اسم شیطان ذکر می‌شود برای اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» این بالصراحه آدرس داد من از جلو می‌آیم، از پشت‌سر می‌آیم، از طرف راست می‌آیم، از طرف چپ می‌آیم در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» فرمود این سَگانی هستند که از هر طرف حمله می‌کنند آدم را می‌گیرند گفت من این طور هستم نسبت به تبهکارها افراد این طور هستم آیه سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» آیه هفده این است که ﴿ثُمَّ لَآتِیَنَّهُم مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَن شَمَائِلِهِمْ وَلاَ تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ﴾ این آدم را رها نمی‌کند پس ﴿إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةُ بِالسُّوءِ﴾ عاملِ نفوذی آن است چه بهتر که ما عقلی پیدا کنیم به امامت او کار بکنیم «إنّ العقل لأمار بالحُسن» چون «عُبد به الرحمن واکتسب به الجنان» .
«و الحمد لله ربّ العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 39:36

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی