- 302
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 82 تا 84 سوره اسراء
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 82 تا 84 سوره اسراء"
قرآن اگر شفاست دارویی تجویز میکند که آن دارو باعث شفا و درمان میشود
کافر در مقابل مؤمن نیست در مقابل زنده است، پس زنده همان مؤمن است و مُرده همان کافر است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَلاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَاراً ﴿82﴾ وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَی الْإِنسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَی بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ کَانَ یَئُوساً ﴿83﴾ قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَی شَاکِلَتِهِ فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَی سَبِیلاً﴿84﴾
چون سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» در مکه نازل شد و یکی از عناصر مهم و محوری مسائل مکه جریان وحی و نبوّت بود در این سوره گاهی به صورت ﴿إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتی هِیَ أَقْوَمُ﴾ از قرآن نام میبرد, گاهی به صورت ﴿لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَی أَن یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ﴾ نام میبرد, گاهی هم به صورت ﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ﴾. عنایت فرمودید که قرآن اگر شفاست دارویی تجویز میکند که آن دارو باعث شفا و درمان میشود و دارو مسبوق به داء و درد است و درد هم مسبوق به علل و عواملی است که منشأ پیدایش مرضاند قرآن کریم همهٴ این امور را یکی پس از دیگری ذکر کرد چه چیزی باعث مرض است و چه چیزی داروی درمان است و چه اثری برای شفابخشی آن داروست همهٴ اینها را مشخص کرد فرمود فلان کار مرضِ اخلاقی است, فلان کار مرض سیاسی است, فلان کار مرض اعتقادی است اگر دربارهٴ نفاق و شرک و امثال ذلک فرمود: ﴿فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً﴾ یا اگر ضعف ایمان را برابر آیه سورهٴ «احزاب» مرض دانست فرمود: ﴿إِذْ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ﴾ و اگر مشکلات اخلاقی را مرض دانست فرمود: ﴿فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ﴾ و اگر گرایشهای مشئوم و ناروای سیاسی را مرض دانست فرمود: ﴿فَتَرَی الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ یُسَارِعُونَ فِیهِمْ یَقُولُونَ نَخْشَی أَن تُصِیبَنَا دَائِرَةٌ﴾ عدهای در بین مسلمانها بودند به حسب ظاهر مسلمان بودند میگفتند ما چرا رابطهمان را با مشرکین قطع کنیم شاید نظام اسلامی شکست خورد, شاید اوضاع برگشت و دوباره مشرکین فاتح شدند چرا ما این وسطها آسیب ببینیم همهٴ این مرضهای سیاسی, اعتقادی, اخلاقی را در آیات گوناگون مشخص کرد که فلان کار مرضِ اعتقادی است, فلان کار مرض سیاسی است, فلان کار مرض اخلاقی است بعد درمان اینها را در آیات ذکر کرد در نتیجه فرمود قرآن شفابخش است ﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ﴾.
روایات فراوانی هم از اهل بیت(علیهم السلام) در بیان مصادیق این بیماریها آمده اولاً و دربارهٴ شفابخشی آیات و سُوَر هم رسیده ثانیاً که آنها را لابد ملاحظه فرمودید روایات فراوانی دربارهٴ اینکه سورهٴ مبارکهٴ «حمد» حالا یکبارش یا هفتبارش یا هفتادبارش شفابخش است از بیماریهای گوناگون آن هم تجربه شده است هم دستور دینی است که فرمود: ﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ﴾. در قبال شفا مرض هست و این مرض گاهی ممکن است که به فقدان عضو منتهی بشود, گاهی ممکن است سبب زوال حیات باشد آنجا که به فقدان بعضی از مجاری ادراکی منتهی میشود فرمود: ﴿صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ﴾ با اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «نحل» و مانند آن فرمود: ﴿وَاللَّهُ أَخْرَجَکُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَیْئاً﴾ اما ﴿وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ﴾ که اینها مجاری ادراکاند اگر این مجاری ادراک را انسان به جا به کار نبرد میشود ﴿صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَرْجِعُونَ﴾ یک, ﴿فَهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ﴾ دو. قرآن شفابخش است انسان را از کَری, از کوری, از نفهمی شفا میدهد اگر کسی راهِ درمان قرآنی را طی کرد سمیع و بصیر و علیم میشود نشد این مجاری ادراک را از دست میدهد اولاً بعد کم کم از بین میرود ثانیاً, اینکه انسان از بین میرود و میمیرد به صورت لازمِ قضیه از سورهٴ مبارکهٴ «انفال» و «یس» برمیآید از سورهٴ «انفال» برمیآید که ﴿اسْتَجِیبُوا لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ﴾ یعنی اگر استجابت کردید زنده میشوید وگرنه میمیرید در سورهٴ مبارکهٴ «یس» که بارها گذشت بر اساس تقابل این معنا را فرمود, فرمود: ﴿لِیُنذِرَ مَن کَانَ حَیّاً وَیَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَی الْکَافِرِینَ﴾ که این صنعتی است در ادبیات ملاحظه فرمودید که گاهی چهار چیز را که میخواهند ذکر بکنند یک در بین ذکر میکنند برای اینکه آن مقابل مشخص است فرمود انسان یا زنده است یا کافر یعنی انسان یا زنده است یا مُرده, انسانِ زنده یا مؤمن است یا کافر اما دیگر نفرمود انسان یا زنده است یا مُرده, زنده یا کافر است یا مؤمن فرمود انسان یا زنده است یا کافر یعنی کافر مُرده است دیگر ﴿لِیُنذِرَ مَن کَانَ حَیّاً وَیَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَی الْکَافِرِینَ﴾ کافر در مقابل زنده است انسان یا زنده است یا کافر وگرنه کافر مُرده است دیگر و منظور از این حیات, حیات انسانی است دیگر. اگر کافر در مقابل مؤمن نیست در مقابل زنده است معلوم میشود زنده همان مؤمن است و مُرده همان کافر است.
این بیانی که از سورهٴ مبارکهٴ «انفال» یک, از سورهٴ مبارکهٴ «یس» دو, به خوبی استنباط میشود در بیانات نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) در نهجالبلاغه در چند جا آمده فرمود عالِم بیعمل «فَالصُّورَةُ صُورَةُ إِنْسَانٍ وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَیَوَانٍ... وَ ذلِکَ مَیِّتُ الْأَحْیَاءِ» این در زندهها حرکت میکند ولی در حقیقت مُرده است. در جریان امر به معروف و نهی از منکر آنجا هم همین تعبیر را دارد فرمود کسی که نه با زبان, نه با قلم, نه با مال, نه با جان به هیچ وجه امر به معروف و نهی از منکر نمیکند «وَ ذلِکَ مَیِّتُ الْأَحْیَاءِ» جای سوم هم باز در نهجالبلاغه هست ظاهراً که انشاءالله اگر شد فرصت بود فردا آن سه قسمت نورانی نهجالبلاغه را از رو بخوانیم دوتا خطبه است و یکی کلمات قصار حضرت است آن کلمات قصار ظاهراً شماره 374 است آنجا همین تعبیر را دارد که «وَ ذلِکَ مَیِّتُ الْأَحْیَاءِ», خب پس اگر کسی معالجه نکند کم کم مجاری ادراکی را از دست میدهد اولاً, رفته رفته حیات انسانی را از دست میدهد ثانیاً, این معنای شفابودن قرآن از یک سو, حیاتبخشی قرآن هم از سوی دیگر دارو بودن قرآن هم از سوی سوم. در بحثهای قبل هم آن خطبههای نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) که فرمود: «دَوَاءَ دَائِکُمْ» همین است.
قرآن در مرحلهٴ اول دواست, در مرحلهٴ دوم اگر کسی دارو را عمل بکند و نسخه هم بکند شفاست, در مرحلهٴ سوم انسان را حیات میبخشد زنده میکند هم مُحیی است به قرینهٴ سورهٴ مبارکهٴ «انفال» که فرمود: ﴿اسْتَجِیبُوا لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ﴾ , هم شافی است به قرینه همین آیه و هم مُداوی است به قرینه آن تعبیرات حضرت امیر(سلام الله علیه) که فرمود: «دَوَاءَ دَائِکُمْ» این نظم طبیعی محفوظ است انسان که بیمار شد اول دارو مصرف میکند بعد شفا پیدا میکند بعد حیاتش را باز مییابد, خب.
﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ﴾ وقتی شفا شد بعد از شفا البته رحمت است دیگر مرضزدایی که شد آن کمالات و سلامتها یکی پس از دیگری افاضه میشود اما برای کسی که به قرآن معتقد باشد و عمل بکند و اگر ـ معاذ الله ـ پشت به قرآن بکند بیمار میشود اولاً, بیماری او افزوده میشود ثانیاً, میمیرد ثالثاً «وَ ذلِکَ مَیِّتُ الْأَحْیَاءِ» که فرمود: ﴿وَلاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَاراً﴾.
آنگاه درباره افراد به این صورت ذکر فرمود, فرمود بعضیها اینچنیناند ﴿وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَی الْإِنسَانِ﴾ این به صورت قضیه فیالجمله است نه مطلق استقرا داشته باشد که جمیع افراد انسان اینطورند به قرینهٴ آیات دیگر که فرمود بعضیها هستند که وقتی ما به اینها نعمت دادیم شاکرند ﴿هذَا مِن فَضْلِ رَبِّی﴾ میگویند, ﴿لِیَبْلُوَنِی ءَأَشْکُرُ أَم أَکْفُرُ﴾ میگویند انبیا اینطورند, اولیا اینطورند, مؤمنین اینطورند اما برخیها اینچنیناند ﴿إِذَا أَنْعَمْنَا عَلَی الْإِنسَانِ﴾ نعمت اگر بالقول المطلق در قرآن کریم ذکر بشود همراه با قرینه نباشد همان نعمت ولایت است که ﴿الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی﴾ در ذیل این آیهٴ ﴿لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ﴾ آن بیان نورانی امام است که فرمود: «نحن النّعیم» نعمت عندالاطلاق نعمت ولایت است اما نعمتهای خاصّه ارض و سما و شمس و قمر و اینها البته نعمتهای خاصّه است که خدای سبحان با قرینه ذکر میکند. در اینجا هم منظور بر اساس سیاق و قرینهای که هست نعمت مادّی است که فرمود: ﴿وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَی الْإِنسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَی﴾ خب معلوم است که این نعمت, نعمت معنوی نیست چون نعمت معنوی انسان را شاکر میکند میگوید ﴿هذَا مِن فَضْلِ رَبِّی﴾ از سنخ ﴿صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ﴾ نیست آنکه ﴿صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ﴾ که در سورهٴ مبارکهٴ «فاتحةالکتاب» است در سورهٴ «نساء» تبیین شده دیگر ﴿مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً﴾ پس مُنعَمعلیه که یکی در سورهٴ «نساء» است انبیا و اولیا هستند آنجا اینجا مراد نیست ﴿صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ﴾ سورهٴ «فاتحةالکتاب» هم مراد نیست این اِنعام هم اِنعام ظاهری و مادی است برای اینکه فرمود ما اگر نعمتی دادیم او اِعراض میکند خب این نعمت, نعمت معنوی که نیست چون نعمت معنوی باعث اقبال است و نه اعراض.
﴿وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَی الْإِنسَانِ أَعْرَضَ﴾ به جای اینکه اقبال بکند روآوری کند به عبادت رو برمیگرداند این اعراض را با جدایی همراه میکند اول رو برمیگرداند صحنهٴ صورت را برمیگرداند بعد کم کم جدا میشود ﴿وَنَأَی﴾ انسان وقتی که حرفی زد دیگری قبول نکرد صورتش را برمیگرداند بعد پهلو میکند بعد پشت میکند ﴿وَنَأَی﴾ یعنی «بَعُدَ بجانبه» این در سورهٴ مبارکهٴ «توبه» گذشت که آنها که ﴿یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلاَ یُنفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللّهِ﴾ فرمود آنها را به عذاب الیم بشارت بدهید, چرا؟ چه موقع؟ ﴿یَوْمَ یُحْمَی عَلَیْهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَی بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هذَا مَا کَنَزْتُمْ لأَنْفُسِکُمْ فَذُوقُوا مَاکُنْتُمْ تَکْنِزُونَ﴾ آنجا بحث گذشت که این اسکناسها را یا این پولها را داغ میکنند به پیشانو و پهلو و پشت میچسبانند این سه قسمت را داغ میکنند, «کَیْ» داغ کردن در آن بیانات نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) هست که من مجبورم در آخرین بار شما را داغ کنم «فَآخِرُ الدَّوَاءِ الْکَیُّ» همین است «کِیْ» یعنی داغ کردن ﴿تُکْوَی بِهَا﴾ یعنی داغ میکنم آن شاعر بزرگواری که گفت «علاج کِی کنمت کآخر الدوا الکی» نه علاج چه موقع کنم یعنی بالأخره آدم را داغ میکنند «علاجِ کِیْ کنم» آن وقت به این حدیث نورانی نهجالبلاغه اشاره کرد «کآخر الدواء الکی» این در نهجالبلاغه است فرمود بالأخره آدم را داغ میکنند دیگر در سورهٴ مبارکهٴ «توبه» فرمود ما این پولها را که از راه حرام جمع شد و در راه حلال صرف نشد داغ میکنیم به پیشانو و پهلو و پشت این سرمایهدارها میچسبانیم داغ میکنیم ﴿یَوْمَ یُحْمَی عَلَیْهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَی بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ﴾ سرّ انتخاب این سهجا برای داغ کردن این است که وقتی مستمندی, فقیری آبرومندی بیاید این کسی هم که وجوه شرعی به عهدهٴ اوست نمیپردازد اول وقتی این مسائل را دید او را به کار خیر دعوت کردند به مدرسهسازی, به درمانگاهسازی, به کمک مؤسسات دینی دعوت کردند اول چهره در هم میکشد, ابرو تُرش میکند اثرِ انکار در پیشانی او ظهور میکند بعد کم کم نیمرخ برمیگردد پهلو میکند بعد هم پشت میکند که میرود, که میرود چون با این سهجا بیمِهری نشان میدهد همین سهجا را داغ میکنند اول پیشانو را داغ میکنند, بعد پهلو را داغ میکنند, بعد پشتش را داغ میکنند ﴿یَوْمَ یُحْمَی عَلَیْهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَی بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هذَا مَا کَنَزْتُمْ لأَنْفُسِکُمْ فَذُوقُوا مَاکُنْتُمْ تَکْنِزُونَ﴾ .
این شخص هم ﴿أَعْرَضَ وَنَأَی﴾ یعنی «بَعُدَ بجانبه» اول نیمرخ میکند بعد پهلو میکند بعد میرود که میرود فرمود کجا میرود نه اینکه در متن جامعه نباشد از حق فاصله میگیرد به جای قربة الی الله, به جای عبادت و دعا و به جای انجام وظایف و ترک رذایل به خودکامگی سرگرم میشود پس ﴿وَإِذَا أَنْعَمْنَا﴾ به نعمت مادی بر چنین انسانی ﴿أَعْرَضَ وَنَأَی بِجَانِبِهِ﴾ این دربارهٴ بعضیهاست البته.
پرسش:...
پاسخ: نه, اگر نعمت هدایت باشد که او میپذیرد که.
پرسش:...
پاسخ: عرضه غیر از اِنعام است.
پرسش: ﴿إنّا هَدَیْناهُ السَّبِیل﴾ .
پاسخ: بله, عرضه غیر از انعام است یعنی به اینها ما دادیم او هم پذیرفت اما این عرضه صِرف دعوت است دعوت کردیم او نیامد دیگر.
پرسش: اینکه تمام حجت بشود از جانب خداوند این نعمت است حالا او نمیپذیرد بحث دیگری است.
پاسخ: بله, اِنعام نیست آن عرضهٴ نعمت است, عرضهٴ نعمت هست ﴿إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ﴾ یعنی با هدایت تشریعی نه هدایت ایصال به مطلوب.
پرسش: مگر إیصال خداوند نعمت نیست؟
پاسخ: عرضهاش یک نعمت است اما به او نرسید که به همه این نعمت عرضه شد بعضیها قبول کردند بعضی نکول اگر اِنعام باشد ﴿أَنْعَمْنَا عَلَی الْإِنسَانِ﴾ باشد دیگر آنجا جای نکول نیست اما عرضهٴ نعمت بله با قبول و نکول همراه است اما اِنعام دیگر پذیرفته شده است ﴿وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَی الْإِنسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَی بِجَانِبِهِ﴾.
پرسش:...
پاسخ: برای اینکه هر آیهای دعوت حق است او انکار دارد, معارضه دارد, اعتراض دارد, اعراض دارد همهٴ اینها در برابر قرآن, در برابر فرمان الهی موضعگیری است اینها را هضم نمیکند مثل اینکه آفتاب میتابد آن کسی که شبکور است آسیب میبیند, مثل اینکه میوهٴ خوب بر دستگاه گوارش عرضه میشود او چون نمیپذیرد دادش بلند است, فریادش بلند است هر چه این میوه شیرینتر و شادابتر باشد آن کسی که زخم معده دارد دردش بیشتر میشود برای اینکه طبیب یا این شخص به این بیمار میوهٴ شیرین داد او نپذیرفت هاضمهاش قبول نکرد دردش شروع شد این گلابی باید پخته بشود تا آن کسی که دستگاه گوارشش مریض است از آن استفاده کند خام بخواهد بخورد از آن لذّت ببرد چون زخم اثناعشر دارد دردش شروع میشود آیا گلابی مقصّر است یا ضعف برای آن دستگاه هاضمهٴ اوست؟ این آیات که داده شده او هضم نمیکند چون هضم نمیکند در برابر این موضع میگیرد, اعراض دارد, اعتراض دارد, معارضه دارد دردش زیاد میشود, مرضش زیاد میشود دیگر, خب اگر کار نداشته باشد که مرض افزوده نخواهد شد.
پرسش:...خب اگر نعمت مادی باشد پس چرا قبول نمیکند؟
پاسخ: نه, متن باطن را قبول میکند.
پرسش: نعمت مادی؟!
پاسخ: بله, نعمت مادی را قبول میکند ﴿إِذَا أَنْعَمْنَا عَلَی الْإِنسَانِ﴾ ولی به جای اینکه شاکر باشد کفران دارد نعمت مادی را رد نمیکند فرمود: ﴿وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَی الْإِنسَانِ﴾ به جای اینکه بگوید ﴿هذَا مِن فَضْلِ رَبِّی﴾ رو برمیگرداند, اعراض میکند شاکر نیست بیجا صرف میکند ﴿أَعْرَضَ وَنَأَی بِجَانِبِهِ﴾ اما همین شخص اگر نعمت الهی از او گرفته بشود به جای اینکه تضرّع کند, ناله کند, دعا کند ناامید میشود بد و بیراه میگوید برای اینکه این اصلاً راه گُم کرده است فرمود: ﴿وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ کَانَ یَئُوساً﴾ ما به او شرّ ندادیم خیر اگر هست برای ماست این را به صورت متکلّم معالغیر به خود اسناد داد فرمود: ﴿أَنْعَمْنَا﴾ نه اینکه «أصبناههم بالشرّ» یا او را ما به شرّ مبتلا کردیم او در اثر بدرفتاری به وِیل شرّ افتاده است که شرّ با او تماس گرفت ما به او ندادیم او خودش به طرف شرّ رفت این یک, به جای اینکه در این حال به رحمت الهی امیدوار باشد و اهل نیایش و دعا باشد اهل یأس و ناامیدی است هم «کان» را که نشانهٴ استمرار است ذکر فرمود, هم «یئوس» که صیغهٴ مبالغه است بیان کرد فرمود: ﴿کَانَ یَئُوساً﴾ این اینطوری هست اصلاً, روشش و طریقهاش این است.
بنابراین البته این برای بعضی افراد است بعضی افراد هم وقتی که مشکلی پیدا کردند ﴿دُعَاءٍ عَرِیضٍ﴾ آن وقت دعا و ناله و لابه و ضجّهٴ او بلند است اینها را هم در سورهٴ مبارکهٴ «فصلت» هست اما اینها برای یک گروه دیگر است آنکه در سورهٴ مبارکهٴ «فصلت» هست فرمود وقتی آسیب میبیند ﴿فَذُو دُعَاءٍ عَرِیضٍ﴾ آیه 51 سورهٴ مبارکهٴ «فصلت» این است ﴿وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَی الْإِنسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَی بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعَاءٍ عَرِیضٍ﴾ اینها باز بهتر از آن گروه اولاند گروه اول با این گروه دوم مشترکی دارند و آن این است که هر دو در حال راه اهل اسراف و اترافاند, اهل اعراض و رو برگردانی از صحنهٴ حقّاند و مانند آن, اما تفاوت آن گروه با این گروه این است که آنها ﴿کَانَ یَئُوساً﴾ به جای اینکه در حال آسیب متوجّه خدا و ناله و دعا و درخواست از ذات اقدس الهی بشوند ﴿کَانَ یَئُوساً﴾ با آن دو تعبیر «کان» و «یئوس» که صیغهٴ مباله است اما اینها ﴿فَذُو دُعَاءٍ عَرِیضٍ﴾ اعراضی ندارند اما دعاهای طولانی دارند, ناله دارند بعد در بخشهای دیگر هم فرمود ما اگر مشکل اینها را حل کردیم نظیر آنهایی که ﴿دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ﴾ مشکل اینها را حل کردیم آنها را از دریا نجات دادیم ﴿فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَی الْبَرِّ إِذَا هُمْ یُشْرِکُونَ﴾ , خب بعضیها پس طریقهها فرق میکند این انتخاب راه است دیگر در آیه بعد فرمود: ﴿کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَی شَاکِلَتِهِ﴾ بعضی شاکلهشان مثل گروه اول است, بعضی شاکلهشان گروه دوم است, بعضی شاکلهشان این است که اگر نعمتی رسیدند بگویند ﴿هذَا مِن فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی ءَأَشْکُرُ أَم أَکْفُرُ﴾ بعضی شاکلهشان این است که در تمام حالات یکسان در صرّا و ضرّا به یاد ذات اقدس الهیاند در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» گذشت که ما اصلاً یک عده را در فشار میآوریم که بگویند «یا الله» ﴿أَخَذْنَاهُم بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ﴾ تا ضَراعت کنند, ضراعت یعنی تضرّع چرا اینها ﴿بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ﴾ چرا ناله نکردند؟ ناله کردن یعنی به درگاه خدا رسیدن, راه برقرار کردن, ارتباط برقرار کردن, کمک خواست ما قدری اینها را فشار دادیم که بگویند «یا الله» ما اینها را نعمت دادیم که بگویند «یا الله» نگفتند اینها دامنگیر نقمت شدند در فشار قرار گرفتند که بگویند «یا الله» نگفتند ﴿أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُم مُبْلِسُونَ﴾ دفعتاً اینها را گرفتیم اینها متحیّرند که این از کجا آمده. فرمود ما همهٴ راهها را به طرف شما باز کردیم که یک وقت بگویید «یا الله» نه در صرّا گفتید, نه در ضرّا گفتید ﴿فَأَخَذْنَاهُم بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ﴾ , ﴿أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً﴾ اینکه میگویند ﴿فَتَبْهَتُهُمْ﴾ , ﴿فَتَبْهَتُهُمْ﴾ همین است بهتان را هم که بهتان میگویند برای اینکه آدم را مبهوت میکند برای اینکه آدم کاری که نکرده به آدم اسناد میدهند اگر کاری را آدم انجام داده باشد به انسان اسناد بدهند که انسان مبهوت نمیشود کارِ نکرده را که به آدم اسناد بدهند انسان متحیّر است و میشود مبهوت فرمود آن صحنهٴ فشاری که میآید چون از راههای پیشبینی نشده میآید ﴿فَتَبْهَتُهُمْ﴾ برای آنها یک بهتان محسوب میشود برای اینکه اینها پیشبینی نمیکردند میشود مبهوت. در جریان قیامت هم همینطور است ﴿تَأْتِیَهُم بَغْتَةً﴾ .
به هر تقدیر اینکه فرمود در سورهٴ مبارکهٴ «فصلت» ﴿وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَی الْإِنسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَی بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعَاءٍ عَرِیضٍ﴾ این یک گروه دیگرند خب باز اینها خیلی بهتر از آن گروهاند آن گروه سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» که محلّ بحثاند اینها ﴿کَانَ یَئُوساً﴾ به در و دیوار بد میگویند اما اینها نه خیر ﴿فَذُو دُعَاءٍ عَرِیضٍ﴾ در حال رنج اهل دعا و نیایشاند, در حال گنج ﴿أَعْرَضَ وَنَأَی بِجَانِبِهِ﴾ خب این خاصیّت برای انسان «بما أنّه انسان» نیست همهشان فیالجمله است نه بالجمله آنجاهایی که بالجمله است برای جنس است یا برای استقراق است مشخص است آن «الف» و «لام» مشخص است اما اینجا که فیالجمله است یعنی قضیه موجبهٴ جزئیه است یا مهمله است که در قوّهٴ قضیه موجبه جزئیه است این با بعض سازگار است به دلیل تقسیم فرمود: ﴿وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَی الْإِنسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَی بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ کَانَ یَئُوساً﴾ یک, اینجا دارد ﴿وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعَاءٍ عَرِیضٍ﴾ گروه دیگر.
در آن سُوَری که مربوط به افراد مبتلای به خطر دریا فرمود: ﴿فَإِذَا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ﴾ اینها واقعاً میگویند «یا الله» برای اینکه این غبار زدوده میشود در حال خطر انسان میفهمد این خطر هست باید هم دفع بشود و دافع خطر هم احدی نیست الا الله برای اینکه انسان در دریا که دسترسی به کسی ندارد نه هیأت نجات هست, نه هیأت همراه است کسی اطلاع ندارد از وضع آدم بر فرض اطلاع داشته باشد مقهور آن امواج است کسی که قدرتش مطلق باشد علیمِ مطلق باشد اگر سوار زیردریا شد آنجا آسیب میبیند بداند خدا از حال او آگاه است و بتواند از عمق اقیانوس او را نجات بدهد یک قدرت مطلقه میخواهد دیگر که هر کسی در هر شرایطی همان زمانی که این زیردریایی دارد آسیب میبیند آنکه سفینهٴ مریخپیما را زیر پا دارد آن هم دارد آسیب میبیند هر دو را ذات اقدس الهی علی وِزان واحد میداند دیگر ﴿هُوَ الَّذِی فِی السَّماءِ إِلهٌ وَفِی الْأَرْضِ﴾ هم خطرِ سفینهٴ مریخپیما را میداند, هم خطر این زیردریایی را میداند چون ﴿هُوَ الَّذِی فِی السَّماءِ إِلهٌ وَفِی الْأَرْضِ﴾ هر دو را میداند, هر دو را میتواند ﴿دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ﴾ اما فعلاً ما ﴿نَجَّاهُمْ إِلَی الْبَرِّ إِذَا هُمْ یُشْرِکُونَ﴾ این ﴿إِذَا هُمْ یُشْرِکُونَ﴾ با آیه محلّ بحث سازگارتر است که وقتی که ﴿أَعْرَضَ وَنَأَی بِجَانِبِهِ﴾ هست چه اینکه با اول سورهٴ مبارکهٴ «فصلت» هم هست که ﴿إِذَا أَنْعَمْنَا عَلَی الْإِنسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَی بِجَانِبِهِ﴾ این با صدر هر دو آیه سازگار است.
پرسش:...
پاسخ: نه.
پرسش:...
پاسخ: خب, دو گروهاند دیگر لذا فرمود: ﴿کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَی شَاکِلَتِهِ﴾ هر کسی یک راه خاصّ خودش را دارد تا چه راهی را انتخاب بکند این غیر راه مستقیم, راه ضلالت است که ﴿هذِهِ سَبِیلی أَدْعُوا إِلَی اللَّهِ عَلَی بَصِیرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی﴾ ﴿وَلاَ تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ﴾ آنها راههای گوناگون است این راههای گوناگون هر کدام به جای خاصّی میرسد دیگر فرمود: ﴿کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَی شَاکِلَتِهِ﴾ شاکِله یعنی طریقه دیگر حالا موقع اذان است.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
قرآن اگر شفاست دارویی تجویز میکند که آن دارو باعث شفا و درمان میشود
کافر در مقابل مؤمن نیست در مقابل زنده است، پس زنده همان مؤمن است و مُرده همان کافر است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَلاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَاراً ﴿82﴾ وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَی الْإِنسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَی بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ کَانَ یَئُوساً ﴿83﴾ قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَی شَاکِلَتِهِ فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَی سَبِیلاً﴿84﴾
چون سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» در مکه نازل شد و یکی از عناصر مهم و محوری مسائل مکه جریان وحی و نبوّت بود در این سوره گاهی به صورت ﴿إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتی هِیَ أَقْوَمُ﴾ از قرآن نام میبرد, گاهی به صورت ﴿لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَی أَن یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ﴾ نام میبرد, گاهی هم به صورت ﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ﴾. عنایت فرمودید که قرآن اگر شفاست دارویی تجویز میکند که آن دارو باعث شفا و درمان میشود و دارو مسبوق به داء و درد است و درد هم مسبوق به علل و عواملی است که منشأ پیدایش مرضاند قرآن کریم همهٴ این امور را یکی پس از دیگری ذکر کرد چه چیزی باعث مرض است و چه چیزی داروی درمان است و چه اثری برای شفابخشی آن داروست همهٴ اینها را مشخص کرد فرمود فلان کار مرضِ اخلاقی است, فلان کار مرض سیاسی است, فلان کار مرض اعتقادی است اگر دربارهٴ نفاق و شرک و امثال ذلک فرمود: ﴿فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً﴾ یا اگر ضعف ایمان را برابر آیه سورهٴ «احزاب» مرض دانست فرمود: ﴿إِذْ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ﴾ و اگر مشکلات اخلاقی را مرض دانست فرمود: ﴿فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ﴾ و اگر گرایشهای مشئوم و ناروای سیاسی را مرض دانست فرمود: ﴿فَتَرَی الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ یُسَارِعُونَ فِیهِمْ یَقُولُونَ نَخْشَی أَن تُصِیبَنَا دَائِرَةٌ﴾ عدهای در بین مسلمانها بودند به حسب ظاهر مسلمان بودند میگفتند ما چرا رابطهمان را با مشرکین قطع کنیم شاید نظام اسلامی شکست خورد, شاید اوضاع برگشت و دوباره مشرکین فاتح شدند چرا ما این وسطها آسیب ببینیم همهٴ این مرضهای سیاسی, اعتقادی, اخلاقی را در آیات گوناگون مشخص کرد که فلان کار مرضِ اعتقادی است, فلان کار مرض سیاسی است, فلان کار مرض اخلاقی است بعد درمان اینها را در آیات ذکر کرد در نتیجه فرمود قرآن شفابخش است ﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ﴾.
روایات فراوانی هم از اهل بیت(علیهم السلام) در بیان مصادیق این بیماریها آمده اولاً و دربارهٴ شفابخشی آیات و سُوَر هم رسیده ثانیاً که آنها را لابد ملاحظه فرمودید روایات فراوانی دربارهٴ اینکه سورهٴ مبارکهٴ «حمد» حالا یکبارش یا هفتبارش یا هفتادبارش شفابخش است از بیماریهای گوناگون آن هم تجربه شده است هم دستور دینی است که فرمود: ﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ﴾. در قبال شفا مرض هست و این مرض گاهی ممکن است که به فقدان عضو منتهی بشود, گاهی ممکن است سبب زوال حیات باشد آنجا که به فقدان بعضی از مجاری ادراکی منتهی میشود فرمود: ﴿صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ﴾ با اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «نحل» و مانند آن فرمود: ﴿وَاللَّهُ أَخْرَجَکُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَیْئاً﴾ اما ﴿وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ﴾ که اینها مجاری ادراکاند اگر این مجاری ادراک را انسان به جا به کار نبرد میشود ﴿صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَرْجِعُونَ﴾ یک, ﴿فَهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ﴾ دو. قرآن شفابخش است انسان را از کَری, از کوری, از نفهمی شفا میدهد اگر کسی راهِ درمان قرآنی را طی کرد سمیع و بصیر و علیم میشود نشد این مجاری ادراک را از دست میدهد اولاً بعد کم کم از بین میرود ثانیاً, اینکه انسان از بین میرود و میمیرد به صورت لازمِ قضیه از سورهٴ مبارکهٴ «انفال» و «یس» برمیآید از سورهٴ «انفال» برمیآید که ﴿اسْتَجِیبُوا لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ﴾ یعنی اگر استجابت کردید زنده میشوید وگرنه میمیرید در سورهٴ مبارکهٴ «یس» که بارها گذشت بر اساس تقابل این معنا را فرمود, فرمود: ﴿لِیُنذِرَ مَن کَانَ حَیّاً وَیَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَی الْکَافِرِینَ﴾ که این صنعتی است در ادبیات ملاحظه فرمودید که گاهی چهار چیز را که میخواهند ذکر بکنند یک در بین ذکر میکنند برای اینکه آن مقابل مشخص است فرمود انسان یا زنده است یا کافر یعنی انسان یا زنده است یا مُرده, انسانِ زنده یا مؤمن است یا کافر اما دیگر نفرمود انسان یا زنده است یا مُرده, زنده یا کافر است یا مؤمن فرمود انسان یا زنده است یا کافر یعنی کافر مُرده است دیگر ﴿لِیُنذِرَ مَن کَانَ حَیّاً وَیَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَی الْکَافِرِینَ﴾ کافر در مقابل زنده است انسان یا زنده است یا کافر وگرنه کافر مُرده است دیگر و منظور از این حیات, حیات انسانی است دیگر. اگر کافر در مقابل مؤمن نیست در مقابل زنده است معلوم میشود زنده همان مؤمن است و مُرده همان کافر است.
این بیانی که از سورهٴ مبارکهٴ «انفال» یک, از سورهٴ مبارکهٴ «یس» دو, به خوبی استنباط میشود در بیانات نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) در نهجالبلاغه در چند جا آمده فرمود عالِم بیعمل «فَالصُّورَةُ صُورَةُ إِنْسَانٍ وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَیَوَانٍ... وَ ذلِکَ مَیِّتُ الْأَحْیَاءِ» این در زندهها حرکت میکند ولی در حقیقت مُرده است. در جریان امر به معروف و نهی از منکر آنجا هم همین تعبیر را دارد فرمود کسی که نه با زبان, نه با قلم, نه با مال, نه با جان به هیچ وجه امر به معروف و نهی از منکر نمیکند «وَ ذلِکَ مَیِّتُ الْأَحْیَاءِ» جای سوم هم باز در نهجالبلاغه هست ظاهراً که انشاءالله اگر شد فرصت بود فردا آن سه قسمت نورانی نهجالبلاغه را از رو بخوانیم دوتا خطبه است و یکی کلمات قصار حضرت است آن کلمات قصار ظاهراً شماره 374 است آنجا همین تعبیر را دارد که «وَ ذلِکَ مَیِّتُ الْأَحْیَاءِ», خب پس اگر کسی معالجه نکند کم کم مجاری ادراکی را از دست میدهد اولاً, رفته رفته حیات انسانی را از دست میدهد ثانیاً, این معنای شفابودن قرآن از یک سو, حیاتبخشی قرآن هم از سوی دیگر دارو بودن قرآن هم از سوی سوم. در بحثهای قبل هم آن خطبههای نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) که فرمود: «دَوَاءَ دَائِکُمْ» همین است.
قرآن در مرحلهٴ اول دواست, در مرحلهٴ دوم اگر کسی دارو را عمل بکند و نسخه هم بکند شفاست, در مرحلهٴ سوم انسان را حیات میبخشد زنده میکند هم مُحیی است به قرینهٴ سورهٴ مبارکهٴ «انفال» که فرمود: ﴿اسْتَجِیبُوا لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ﴾ , هم شافی است به قرینه همین آیه و هم مُداوی است به قرینه آن تعبیرات حضرت امیر(سلام الله علیه) که فرمود: «دَوَاءَ دَائِکُمْ» این نظم طبیعی محفوظ است انسان که بیمار شد اول دارو مصرف میکند بعد شفا پیدا میکند بعد حیاتش را باز مییابد, خب.
﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ﴾ وقتی شفا شد بعد از شفا البته رحمت است دیگر مرضزدایی که شد آن کمالات و سلامتها یکی پس از دیگری افاضه میشود اما برای کسی که به قرآن معتقد باشد و عمل بکند و اگر ـ معاذ الله ـ پشت به قرآن بکند بیمار میشود اولاً, بیماری او افزوده میشود ثانیاً, میمیرد ثالثاً «وَ ذلِکَ مَیِّتُ الْأَحْیَاءِ» که فرمود: ﴿وَلاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَاراً﴾.
آنگاه درباره افراد به این صورت ذکر فرمود, فرمود بعضیها اینچنیناند ﴿وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَی الْإِنسَانِ﴾ این به صورت قضیه فیالجمله است نه مطلق استقرا داشته باشد که جمیع افراد انسان اینطورند به قرینهٴ آیات دیگر که فرمود بعضیها هستند که وقتی ما به اینها نعمت دادیم شاکرند ﴿هذَا مِن فَضْلِ رَبِّی﴾ میگویند, ﴿لِیَبْلُوَنِی ءَأَشْکُرُ أَم أَکْفُرُ﴾ میگویند انبیا اینطورند, اولیا اینطورند, مؤمنین اینطورند اما برخیها اینچنیناند ﴿إِذَا أَنْعَمْنَا عَلَی الْإِنسَانِ﴾ نعمت اگر بالقول المطلق در قرآن کریم ذکر بشود همراه با قرینه نباشد همان نعمت ولایت است که ﴿الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی﴾ در ذیل این آیهٴ ﴿لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ﴾ آن بیان نورانی امام است که فرمود: «نحن النّعیم» نعمت عندالاطلاق نعمت ولایت است اما نعمتهای خاصّه ارض و سما و شمس و قمر و اینها البته نعمتهای خاصّه است که خدای سبحان با قرینه ذکر میکند. در اینجا هم منظور بر اساس سیاق و قرینهای که هست نعمت مادّی است که فرمود: ﴿وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَی الْإِنسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَی﴾ خب معلوم است که این نعمت, نعمت معنوی نیست چون نعمت معنوی انسان را شاکر میکند میگوید ﴿هذَا مِن فَضْلِ رَبِّی﴾ از سنخ ﴿صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ﴾ نیست آنکه ﴿صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ﴾ که در سورهٴ مبارکهٴ «فاتحةالکتاب» است در سورهٴ «نساء» تبیین شده دیگر ﴿مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً﴾ پس مُنعَمعلیه که یکی در سورهٴ «نساء» است انبیا و اولیا هستند آنجا اینجا مراد نیست ﴿صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ﴾ سورهٴ «فاتحةالکتاب» هم مراد نیست این اِنعام هم اِنعام ظاهری و مادی است برای اینکه فرمود ما اگر نعمتی دادیم او اِعراض میکند خب این نعمت, نعمت معنوی که نیست چون نعمت معنوی باعث اقبال است و نه اعراض.
﴿وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَی الْإِنسَانِ أَعْرَضَ﴾ به جای اینکه اقبال بکند روآوری کند به عبادت رو برمیگرداند این اعراض را با جدایی همراه میکند اول رو برمیگرداند صحنهٴ صورت را برمیگرداند بعد کم کم جدا میشود ﴿وَنَأَی﴾ انسان وقتی که حرفی زد دیگری قبول نکرد صورتش را برمیگرداند بعد پهلو میکند بعد پشت میکند ﴿وَنَأَی﴾ یعنی «بَعُدَ بجانبه» این در سورهٴ مبارکهٴ «توبه» گذشت که آنها که ﴿یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلاَ یُنفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللّهِ﴾ فرمود آنها را به عذاب الیم بشارت بدهید, چرا؟ چه موقع؟ ﴿یَوْمَ یُحْمَی عَلَیْهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَی بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هذَا مَا کَنَزْتُمْ لأَنْفُسِکُمْ فَذُوقُوا مَاکُنْتُمْ تَکْنِزُونَ﴾ آنجا بحث گذشت که این اسکناسها را یا این پولها را داغ میکنند به پیشانو و پهلو و پشت میچسبانند این سه قسمت را داغ میکنند, «کَیْ» داغ کردن در آن بیانات نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) هست که من مجبورم در آخرین بار شما را داغ کنم «فَآخِرُ الدَّوَاءِ الْکَیُّ» همین است «کِیْ» یعنی داغ کردن ﴿تُکْوَی بِهَا﴾ یعنی داغ میکنم آن شاعر بزرگواری که گفت «علاج کِی کنمت کآخر الدوا الکی» نه علاج چه موقع کنم یعنی بالأخره آدم را داغ میکنند «علاجِ کِیْ کنم» آن وقت به این حدیث نورانی نهجالبلاغه اشاره کرد «کآخر الدواء الکی» این در نهجالبلاغه است فرمود بالأخره آدم را داغ میکنند دیگر در سورهٴ مبارکهٴ «توبه» فرمود ما این پولها را که از راه حرام جمع شد و در راه حلال صرف نشد داغ میکنیم به پیشانو و پهلو و پشت این سرمایهدارها میچسبانیم داغ میکنیم ﴿یَوْمَ یُحْمَی عَلَیْهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَی بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ﴾ سرّ انتخاب این سهجا برای داغ کردن این است که وقتی مستمندی, فقیری آبرومندی بیاید این کسی هم که وجوه شرعی به عهدهٴ اوست نمیپردازد اول وقتی این مسائل را دید او را به کار خیر دعوت کردند به مدرسهسازی, به درمانگاهسازی, به کمک مؤسسات دینی دعوت کردند اول چهره در هم میکشد, ابرو تُرش میکند اثرِ انکار در پیشانی او ظهور میکند بعد کم کم نیمرخ برمیگردد پهلو میکند بعد هم پشت میکند که میرود, که میرود چون با این سهجا بیمِهری نشان میدهد همین سهجا را داغ میکنند اول پیشانو را داغ میکنند, بعد پهلو را داغ میکنند, بعد پشتش را داغ میکنند ﴿یَوْمَ یُحْمَی عَلَیْهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَی بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هذَا مَا کَنَزْتُمْ لأَنْفُسِکُمْ فَذُوقُوا مَاکُنْتُمْ تَکْنِزُونَ﴾ .
این شخص هم ﴿أَعْرَضَ وَنَأَی﴾ یعنی «بَعُدَ بجانبه» اول نیمرخ میکند بعد پهلو میکند بعد میرود که میرود فرمود کجا میرود نه اینکه در متن جامعه نباشد از حق فاصله میگیرد به جای قربة الی الله, به جای عبادت و دعا و به جای انجام وظایف و ترک رذایل به خودکامگی سرگرم میشود پس ﴿وَإِذَا أَنْعَمْنَا﴾ به نعمت مادی بر چنین انسانی ﴿أَعْرَضَ وَنَأَی بِجَانِبِهِ﴾ این دربارهٴ بعضیهاست البته.
پرسش:...
پاسخ: نه, اگر نعمت هدایت باشد که او میپذیرد که.
پرسش:...
پاسخ: عرضه غیر از اِنعام است.
پرسش: ﴿إنّا هَدَیْناهُ السَّبِیل﴾ .
پاسخ: بله, عرضه غیر از انعام است یعنی به اینها ما دادیم او هم پذیرفت اما این عرضه صِرف دعوت است دعوت کردیم او نیامد دیگر.
پرسش: اینکه تمام حجت بشود از جانب خداوند این نعمت است حالا او نمیپذیرد بحث دیگری است.
پاسخ: بله, اِنعام نیست آن عرضهٴ نعمت است, عرضهٴ نعمت هست ﴿إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ﴾ یعنی با هدایت تشریعی نه هدایت ایصال به مطلوب.
پرسش: مگر إیصال خداوند نعمت نیست؟
پاسخ: عرضهاش یک نعمت است اما به او نرسید که به همه این نعمت عرضه شد بعضیها قبول کردند بعضی نکول اگر اِنعام باشد ﴿أَنْعَمْنَا عَلَی الْإِنسَانِ﴾ باشد دیگر آنجا جای نکول نیست اما عرضهٴ نعمت بله با قبول و نکول همراه است اما اِنعام دیگر پذیرفته شده است ﴿وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَی الْإِنسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَی بِجَانِبِهِ﴾.
پرسش:...
پاسخ: برای اینکه هر آیهای دعوت حق است او انکار دارد, معارضه دارد, اعتراض دارد, اعراض دارد همهٴ اینها در برابر قرآن, در برابر فرمان الهی موضعگیری است اینها را هضم نمیکند مثل اینکه آفتاب میتابد آن کسی که شبکور است آسیب میبیند, مثل اینکه میوهٴ خوب بر دستگاه گوارش عرضه میشود او چون نمیپذیرد دادش بلند است, فریادش بلند است هر چه این میوه شیرینتر و شادابتر باشد آن کسی که زخم معده دارد دردش بیشتر میشود برای اینکه طبیب یا این شخص به این بیمار میوهٴ شیرین داد او نپذیرفت هاضمهاش قبول نکرد دردش شروع شد این گلابی باید پخته بشود تا آن کسی که دستگاه گوارشش مریض است از آن استفاده کند خام بخواهد بخورد از آن لذّت ببرد چون زخم اثناعشر دارد دردش شروع میشود آیا گلابی مقصّر است یا ضعف برای آن دستگاه هاضمهٴ اوست؟ این آیات که داده شده او هضم نمیکند چون هضم نمیکند در برابر این موضع میگیرد, اعراض دارد, اعتراض دارد, معارضه دارد دردش زیاد میشود, مرضش زیاد میشود دیگر, خب اگر کار نداشته باشد که مرض افزوده نخواهد شد.
پرسش:...خب اگر نعمت مادی باشد پس چرا قبول نمیکند؟
پاسخ: نه, متن باطن را قبول میکند.
پرسش: نعمت مادی؟!
پاسخ: بله, نعمت مادی را قبول میکند ﴿إِذَا أَنْعَمْنَا عَلَی الْإِنسَانِ﴾ ولی به جای اینکه شاکر باشد کفران دارد نعمت مادی را رد نمیکند فرمود: ﴿وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَی الْإِنسَانِ﴾ به جای اینکه بگوید ﴿هذَا مِن فَضْلِ رَبِّی﴾ رو برمیگرداند, اعراض میکند شاکر نیست بیجا صرف میکند ﴿أَعْرَضَ وَنَأَی بِجَانِبِهِ﴾ اما همین شخص اگر نعمت الهی از او گرفته بشود به جای اینکه تضرّع کند, ناله کند, دعا کند ناامید میشود بد و بیراه میگوید برای اینکه این اصلاً راه گُم کرده است فرمود: ﴿وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ کَانَ یَئُوساً﴾ ما به او شرّ ندادیم خیر اگر هست برای ماست این را به صورت متکلّم معالغیر به خود اسناد داد فرمود: ﴿أَنْعَمْنَا﴾ نه اینکه «أصبناههم بالشرّ» یا او را ما به شرّ مبتلا کردیم او در اثر بدرفتاری به وِیل شرّ افتاده است که شرّ با او تماس گرفت ما به او ندادیم او خودش به طرف شرّ رفت این یک, به جای اینکه در این حال به رحمت الهی امیدوار باشد و اهل نیایش و دعا باشد اهل یأس و ناامیدی است هم «کان» را که نشانهٴ استمرار است ذکر فرمود, هم «یئوس» که صیغهٴ مبالغه است بیان کرد فرمود: ﴿کَانَ یَئُوساً﴾ این اینطوری هست اصلاً, روشش و طریقهاش این است.
بنابراین البته این برای بعضی افراد است بعضی افراد هم وقتی که مشکلی پیدا کردند ﴿دُعَاءٍ عَرِیضٍ﴾ آن وقت دعا و ناله و لابه و ضجّهٴ او بلند است اینها را هم در سورهٴ مبارکهٴ «فصلت» هست اما اینها برای یک گروه دیگر است آنکه در سورهٴ مبارکهٴ «فصلت» هست فرمود وقتی آسیب میبیند ﴿فَذُو دُعَاءٍ عَرِیضٍ﴾ آیه 51 سورهٴ مبارکهٴ «فصلت» این است ﴿وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَی الْإِنسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَی بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعَاءٍ عَرِیضٍ﴾ اینها باز بهتر از آن گروه اولاند گروه اول با این گروه دوم مشترکی دارند و آن این است که هر دو در حال راه اهل اسراف و اترافاند, اهل اعراض و رو برگردانی از صحنهٴ حقّاند و مانند آن, اما تفاوت آن گروه با این گروه این است که آنها ﴿کَانَ یَئُوساً﴾ به جای اینکه در حال آسیب متوجّه خدا و ناله و دعا و درخواست از ذات اقدس الهی بشوند ﴿کَانَ یَئُوساً﴾ با آن دو تعبیر «کان» و «یئوس» که صیغهٴ مباله است اما اینها ﴿فَذُو دُعَاءٍ عَرِیضٍ﴾ اعراضی ندارند اما دعاهای طولانی دارند, ناله دارند بعد در بخشهای دیگر هم فرمود ما اگر مشکل اینها را حل کردیم نظیر آنهایی که ﴿دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ﴾ مشکل اینها را حل کردیم آنها را از دریا نجات دادیم ﴿فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَی الْبَرِّ إِذَا هُمْ یُشْرِکُونَ﴾ , خب بعضیها پس طریقهها فرق میکند این انتخاب راه است دیگر در آیه بعد فرمود: ﴿کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَی شَاکِلَتِهِ﴾ بعضی شاکلهشان مثل گروه اول است, بعضی شاکلهشان گروه دوم است, بعضی شاکلهشان این است که اگر نعمتی رسیدند بگویند ﴿هذَا مِن فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی ءَأَشْکُرُ أَم أَکْفُرُ﴾ بعضی شاکلهشان این است که در تمام حالات یکسان در صرّا و ضرّا به یاد ذات اقدس الهیاند در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» گذشت که ما اصلاً یک عده را در فشار میآوریم که بگویند «یا الله» ﴿أَخَذْنَاهُم بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ﴾ تا ضَراعت کنند, ضراعت یعنی تضرّع چرا اینها ﴿بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ﴾ چرا ناله نکردند؟ ناله کردن یعنی به درگاه خدا رسیدن, راه برقرار کردن, ارتباط برقرار کردن, کمک خواست ما قدری اینها را فشار دادیم که بگویند «یا الله» ما اینها را نعمت دادیم که بگویند «یا الله» نگفتند اینها دامنگیر نقمت شدند در فشار قرار گرفتند که بگویند «یا الله» نگفتند ﴿أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُم مُبْلِسُونَ﴾ دفعتاً اینها را گرفتیم اینها متحیّرند که این از کجا آمده. فرمود ما همهٴ راهها را به طرف شما باز کردیم که یک وقت بگویید «یا الله» نه در صرّا گفتید, نه در ضرّا گفتید ﴿فَأَخَذْنَاهُم بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ﴾ , ﴿أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً﴾ اینکه میگویند ﴿فَتَبْهَتُهُمْ﴾ , ﴿فَتَبْهَتُهُمْ﴾ همین است بهتان را هم که بهتان میگویند برای اینکه آدم را مبهوت میکند برای اینکه آدم کاری که نکرده به آدم اسناد میدهند اگر کاری را آدم انجام داده باشد به انسان اسناد بدهند که انسان مبهوت نمیشود کارِ نکرده را که به آدم اسناد بدهند انسان متحیّر است و میشود مبهوت فرمود آن صحنهٴ فشاری که میآید چون از راههای پیشبینی نشده میآید ﴿فَتَبْهَتُهُمْ﴾ برای آنها یک بهتان محسوب میشود برای اینکه اینها پیشبینی نمیکردند میشود مبهوت. در جریان قیامت هم همینطور است ﴿تَأْتِیَهُم بَغْتَةً﴾ .
به هر تقدیر اینکه فرمود در سورهٴ مبارکهٴ «فصلت» ﴿وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَی الْإِنسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَی بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعَاءٍ عَرِیضٍ﴾ این یک گروه دیگرند خب باز اینها خیلی بهتر از آن گروهاند آن گروه سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» که محلّ بحثاند اینها ﴿کَانَ یَئُوساً﴾ به در و دیوار بد میگویند اما اینها نه خیر ﴿فَذُو دُعَاءٍ عَرِیضٍ﴾ در حال رنج اهل دعا و نیایشاند, در حال گنج ﴿أَعْرَضَ وَنَأَی بِجَانِبِهِ﴾ خب این خاصیّت برای انسان «بما أنّه انسان» نیست همهشان فیالجمله است نه بالجمله آنجاهایی که بالجمله است برای جنس است یا برای استقراق است مشخص است آن «الف» و «لام» مشخص است اما اینجا که فیالجمله است یعنی قضیه موجبهٴ جزئیه است یا مهمله است که در قوّهٴ قضیه موجبه جزئیه است این با بعض سازگار است به دلیل تقسیم فرمود: ﴿وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَی الْإِنسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَی بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ کَانَ یَئُوساً﴾ یک, اینجا دارد ﴿وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعَاءٍ عَرِیضٍ﴾ گروه دیگر.
در آن سُوَری که مربوط به افراد مبتلای به خطر دریا فرمود: ﴿فَإِذَا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ﴾ اینها واقعاً میگویند «یا الله» برای اینکه این غبار زدوده میشود در حال خطر انسان میفهمد این خطر هست باید هم دفع بشود و دافع خطر هم احدی نیست الا الله برای اینکه انسان در دریا که دسترسی به کسی ندارد نه هیأت نجات هست, نه هیأت همراه است کسی اطلاع ندارد از وضع آدم بر فرض اطلاع داشته باشد مقهور آن امواج است کسی که قدرتش مطلق باشد علیمِ مطلق باشد اگر سوار زیردریا شد آنجا آسیب میبیند بداند خدا از حال او آگاه است و بتواند از عمق اقیانوس او را نجات بدهد یک قدرت مطلقه میخواهد دیگر که هر کسی در هر شرایطی همان زمانی که این زیردریایی دارد آسیب میبیند آنکه سفینهٴ مریخپیما را زیر پا دارد آن هم دارد آسیب میبیند هر دو را ذات اقدس الهی علی وِزان واحد میداند دیگر ﴿هُوَ الَّذِی فِی السَّماءِ إِلهٌ وَفِی الْأَرْضِ﴾ هم خطرِ سفینهٴ مریخپیما را میداند, هم خطر این زیردریایی را میداند چون ﴿هُوَ الَّذِی فِی السَّماءِ إِلهٌ وَفِی الْأَرْضِ﴾ هر دو را میداند, هر دو را میتواند ﴿دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ﴾ اما فعلاً ما ﴿نَجَّاهُمْ إِلَی الْبَرِّ إِذَا هُمْ یُشْرِکُونَ﴾ این ﴿إِذَا هُمْ یُشْرِکُونَ﴾ با آیه محلّ بحث سازگارتر است که وقتی که ﴿أَعْرَضَ وَنَأَی بِجَانِبِهِ﴾ هست چه اینکه با اول سورهٴ مبارکهٴ «فصلت» هم هست که ﴿إِذَا أَنْعَمْنَا عَلَی الْإِنسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَی بِجَانِبِهِ﴾ این با صدر هر دو آیه سازگار است.
پرسش:...
پاسخ: نه.
پرسش:...
پاسخ: خب, دو گروهاند دیگر لذا فرمود: ﴿کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَی شَاکِلَتِهِ﴾ هر کسی یک راه خاصّ خودش را دارد تا چه راهی را انتخاب بکند این غیر راه مستقیم, راه ضلالت است که ﴿هذِهِ سَبِیلی أَدْعُوا إِلَی اللَّهِ عَلَی بَصِیرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی﴾ ﴿وَلاَ تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ﴾ آنها راههای گوناگون است این راههای گوناگون هر کدام به جای خاصّی میرسد دیگر فرمود: ﴿کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَی شَاکِلَتِهِ﴾ شاکِله یعنی طریقه دیگر حالا موقع اذان است.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است