- 453
- 1000
- 1000
- 1000
تاریخ بعثت و عصر ظهور، جلسه پنجاه و چهارم
سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان با موضوع «تاریخ بعثت و عصر ظهور»، جلسه پنجاه و چهارم، سال 1401
برخی از مفاهیم، وقتی که خیلی پرتکرار و پرتأکید میشود، یکدفعهای در ذهنها اینطور القا میشود که مفهوم دیگری در کنارش وجود ندارد یا مفهوم دیگری در کنارش پراهمیت نیست؛ درحالیکه ما باید با نگاه جامع به مفاهیم دینی نگاه کنیم.
وقتی از ولایتمداری حرف میزنیم و میگوییم «باید از ولیّ جامعه تبعیّت کنیم و امامزمان(ع) امامت و رهبری میکند...» البته تبعیّت از امام که حرف درستی است و رهبری ایشان برای جامعه هم کاملاً حرف درستی است، ولی اگر فقط همین حرف را بزنیم و در کنار ولایتمداری، «نقش مردم و تعهدات ما نسبت به حکمرانی و تعهدات ما نسبت به بقیۀ مؤمنین» را ذکر نکنیم، تصوری که از ولایتمداری در ذهنها ایجاد میشود یک نوع دیکتاتوریِ صالحانه و مصلحانه است، به این معنا که فرد صالحی فرمان بدهد و همه گوش کنند تا سعادتمند بشوند.
ماجرا اصلاً اینطور نیست که ایشان فرمان بدهند و شما همه گوش بکنید، البته ایشان فرمان هم میدهند اما وظیفۀ شما در مهمترین امری که از ایشان گوش میکنید «مسئولیتپذیری، دخالتتان در سیاست و فعالیت برای سعادت جامعه» است. اینطور نیست که ایشان فرمان بدهند و ما مثل ربات، فقط شروع به عملکردن کنیم و هیچگونه مسئولیت و نقشی جز فرمانبری نداشته باشیم.
اصلاً خدا و رسولش میخواهند به ما نقش بدهند؛ «کُلُّکُمْ رَاعٍ وَ کُلُّکُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِه» این فرمان خداست که تکتک شما مسئول هستید و امام، این حرکت جمعی را رهبری میکنند. مثل رهبرِ یک گروه نوازنده که او رهبری میکند ولی صداها از سازها بیرون میآید. این صداها و این حرکتها و آن هماهنگیهاست که آن زیبایی را خلق میکند. رهبر گروه که خودش صدا تولید نمیکند! در جلسات قبل برای ولایت یک تشبیه عرض کردم و گفتم که ولایت مانند داور، در زمین بازی است، این در بیانات مقام معظم رهبری هم هست. امروز هم ولایت را به رهبر ارکستر تشبیه کردم.
در کلام معصوم هم نقش ولایت به نقش پدر و مادر تشبیه شده است که تشبیه اصیلی است. آیا پدر و مادر نمیخواهند بچه رشد کند؟ آیا نمیخواهند او روی پای خودش بایستد؟ حتی اجازه میدهند او زمین بخورد، اجازه میدهند او از حقّ خودش دفاع بکند، اجازه میدهند او حرف بزند، جرأت اظهارنظر پیدا بکند تا پختگی لازم را برای زندگی پیدا بکند. والدین بهجای او دیکته نمینویسند که به مدرسه بدهند تا نمرۀ بچهشان بیست بشود چون دنبال رشد خودِ او هستند؛ گاهی هم سکوت میکنند تا بگذارند او خودش تشخیص بدهد.
برخی از مفاهیم، وقتی که خیلی پرتکرار و پرتأکید میشود، یکدفعهای در ذهنها اینطور القا میشود که مفهوم دیگری در کنارش وجود ندارد یا مفهوم دیگری در کنارش پراهمیت نیست؛ درحالیکه ما باید با نگاه جامع به مفاهیم دینی نگاه کنیم.
وقتی از ولایتمداری حرف میزنیم و میگوییم «باید از ولیّ جامعه تبعیّت کنیم و امامزمان(ع) امامت و رهبری میکند...» البته تبعیّت از امام که حرف درستی است و رهبری ایشان برای جامعه هم کاملاً حرف درستی است، ولی اگر فقط همین حرف را بزنیم و در کنار ولایتمداری، «نقش مردم و تعهدات ما نسبت به حکمرانی و تعهدات ما نسبت به بقیۀ مؤمنین» را ذکر نکنیم، تصوری که از ولایتمداری در ذهنها ایجاد میشود یک نوع دیکتاتوریِ صالحانه و مصلحانه است، به این معنا که فرد صالحی فرمان بدهد و همه گوش کنند تا سعادتمند بشوند.
ماجرا اصلاً اینطور نیست که ایشان فرمان بدهند و شما همه گوش بکنید، البته ایشان فرمان هم میدهند اما وظیفۀ شما در مهمترین امری که از ایشان گوش میکنید «مسئولیتپذیری، دخالتتان در سیاست و فعالیت برای سعادت جامعه» است. اینطور نیست که ایشان فرمان بدهند و ما مثل ربات، فقط شروع به عملکردن کنیم و هیچگونه مسئولیت و نقشی جز فرمانبری نداشته باشیم.
اصلاً خدا و رسولش میخواهند به ما نقش بدهند؛ «کُلُّکُمْ رَاعٍ وَ کُلُّکُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِه» این فرمان خداست که تکتک شما مسئول هستید و امام، این حرکت جمعی را رهبری میکنند. مثل رهبرِ یک گروه نوازنده که او رهبری میکند ولی صداها از سازها بیرون میآید. این صداها و این حرکتها و آن هماهنگیهاست که آن زیبایی را خلق میکند. رهبر گروه که خودش صدا تولید نمیکند! در جلسات قبل برای ولایت یک تشبیه عرض کردم و گفتم که ولایت مانند داور، در زمین بازی است، این در بیانات مقام معظم رهبری هم هست. امروز هم ولایت را به رهبر ارکستر تشبیه کردم.
در کلام معصوم هم نقش ولایت به نقش پدر و مادر تشبیه شده است که تشبیه اصیلی است. آیا پدر و مادر نمیخواهند بچه رشد کند؟ آیا نمیخواهند او روی پای خودش بایستد؟ حتی اجازه میدهند او زمین بخورد، اجازه میدهند او از حقّ خودش دفاع بکند، اجازه میدهند او حرف بزند، جرأت اظهارنظر پیدا بکند تا پختگی لازم را برای زندگی پیدا بکند. والدین بهجای او دیکته نمینویسند که به مدرسه بدهند تا نمرۀ بچهشان بیست بشود چون دنبال رشد خودِ او هستند؛ گاهی هم سکوت میکنند تا بگذارند او خودش تشخیص بدهد.
تاکنون نظری ثبت نشده است