- 930
- 1000
- 1000
- 1000
عوامل سقوط انسان، جلسه چهارم
سخنرانی از آیت الله حسین مظاهری با موضوع «عوامل سقوط انسان»، جلسه چهارم
چه عواملی انسان را به سقوط می کشاند. انسان به جای اینکه به مقامی برسد که جز خدا نداند، به مقامهای پست می رسد و انسان باید مواظب باشد که این عوامل سقوط را نداشته باشد.
از نظر قرآن کریم همۀ عبادات برای این است که ما حالت توجه داشته باشیم: «إِنَّنی أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْنی وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْری»
چهارمین عاملی که انسان را به سقوط می کشاند، تخیّلها، توهمّها و وسوسه هاست.
اگر تخیّل و توهّم بر انسان مسلط شد، دیگر نمی تواند رستگار شود، لذا علمای علم اخلاق، بر ضرورت رفع این رذیلۀ اخلاقی خیلی پافشاری دارند.
انسان باید به جایی برسد که افکارش در اختیار و تحت کنترل خودش باشد. علاوه بر انبیاء الهی و اوصیای ایشان«سلاماللهعلیهم»، بعضی از اهل دل در خواب هم فکرشان دست خودشان است. یعنی حتی در خواب هم تخیّل و توهّم و فکر بیجا ندارند.
علمای علم اخلاق به این رذیلۀ اخلاقی «هفوات» میگویند. هفوات جمع «هفوه» و به این معناست که فکر انسان دست خودش نباشد. در این صورت، تخیّلها، توهمّها و وسوسه ها روی او کار میکنند و به طور ناخودآگاه افکار بی پایه و بدون نتیجه بر او مسلط میشود.
بهعبارت دیگر، فکر تخیّلی و فکر توهّمی بر او مسلط میشود، که معمولاً انسانها چنیناند. البته بزرگان معتقدند که نمی شود انسان فکر نداشته باشد، اما اکثر مردم فکرشان بی پایه است، فکرهایشان تخیّلی و توهّمی است و اولین ضرری که برایشان دارد، آن است که دل را سیاه می کند. اگر سیاهی همۀ دل را گرفت، به تعبیر قرآن کریم، وای بر این دل: «أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّه»
وای بر آن دلی که سیاه است و فکرهای تخیّلی و توهّمی بر او مسلّط است. چنین کسی توجه ندارد و فراموش کرده است که افکارش باید موجب استکمال او باشد. کمتر کسی پیدا می¬شود که فکرش دست خودش باشد.
از آیات قرآن کریم و از روایات اهلبیت«سلاماللهعلیه»، چنین استفاده میشود که شیطان بیش از این نمی تواند روی انسان اثر بگذارد، یعنی اثر شیطان همین است که انسان را سرگردان کند تا وسوسهها، تخیّلها و توهمّها را بر وی مسلط سازد. پس انسان باید به هر اندازه که میتواند در این زمینه تلاش و کوشش کند و مانع تسلّط اوهام و خیالات بر خود شود. مثلاً اگر در خواب نمیتواند، در بیداری تلاش کند و اگر در بیداری هم نمی شود، لاأقل در عبادات سعی کند از وسوسهها، تخیلها و توهمّها رهایی یابد.
چه عواملی انسان را به سقوط می کشاند. انسان به جای اینکه به مقامی برسد که جز خدا نداند، به مقامهای پست می رسد و انسان باید مواظب باشد که این عوامل سقوط را نداشته باشد.
از نظر قرآن کریم همۀ عبادات برای این است که ما حالت توجه داشته باشیم: «إِنَّنی أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْنی وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْری»
چهارمین عاملی که انسان را به سقوط می کشاند، تخیّلها، توهمّها و وسوسه هاست.
اگر تخیّل و توهّم بر انسان مسلط شد، دیگر نمی تواند رستگار شود، لذا علمای علم اخلاق، بر ضرورت رفع این رذیلۀ اخلاقی خیلی پافشاری دارند.
انسان باید به جایی برسد که افکارش در اختیار و تحت کنترل خودش باشد. علاوه بر انبیاء الهی و اوصیای ایشان«سلاماللهعلیهم»، بعضی از اهل دل در خواب هم فکرشان دست خودشان است. یعنی حتی در خواب هم تخیّل و توهّم و فکر بیجا ندارند.
علمای علم اخلاق به این رذیلۀ اخلاقی «هفوات» میگویند. هفوات جمع «هفوه» و به این معناست که فکر انسان دست خودش نباشد. در این صورت، تخیّلها، توهمّها و وسوسه ها روی او کار میکنند و به طور ناخودآگاه افکار بی پایه و بدون نتیجه بر او مسلط میشود.
بهعبارت دیگر، فکر تخیّلی و فکر توهّمی بر او مسلط میشود، که معمولاً انسانها چنیناند. البته بزرگان معتقدند که نمی شود انسان فکر نداشته باشد، اما اکثر مردم فکرشان بی پایه است، فکرهایشان تخیّلی و توهّمی است و اولین ضرری که برایشان دارد، آن است که دل را سیاه می کند. اگر سیاهی همۀ دل را گرفت، به تعبیر قرآن کریم، وای بر این دل: «أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّه»
وای بر آن دلی که سیاه است و فکرهای تخیّلی و توهّمی بر او مسلّط است. چنین کسی توجه ندارد و فراموش کرده است که افکارش باید موجب استکمال او باشد. کمتر کسی پیدا می¬شود که فکرش دست خودش باشد.
از آیات قرآن کریم و از روایات اهلبیت«سلاماللهعلیه»، چنین استفاده میشود که شیطان بیش از این نمی تواند روی انسان اثر بگذارد، یعنی اثر شیطان همین است که انسان را سرگردان کند تا وسوسهها، تخیّلها و توهمّها را بر وی مسلط سازد. پس انسان باید به هر اندازه که میتواند در این زمینه تلاش و کوشش کند و مانع تسلّط اوهام و خیالات بر خود شود. مثلاً اگر در خواب نمیتواند، در بیداری تلاش کند و اگر در بیداری هم نمی شود، لاأقل در عبادات سعی کند از وسوسهها، تخیلها و توهمّها رهایی یابد.
تاکنون نظری ثبت نشده است