- 642
- 1000
- 1000
- 1000
آدم سازی، هدف و غایت رسالت
سخنرانی آیت الله حسین مظاهری با موضوع «آدم سازی، هدف و غایت رسالت»، سال 1391
یک سؤال مهم اعتقادی که از نظر سیاسی، اجتماعی و نیز از نظر اخلاقی، اهمیّت دارد.
هدف از بعثت پیامبر اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلّم» به عنوان پیامبر آخرالزّمان، که با تحمیل مصائب طاقت فرسا به آن حضرت و اهل بیت«سلااللهعلیهم» همراه بود و نیز علّت تحمّل آن مصائب جانفرسا از سوی چهارده معصوم«صلواتاللهعلیهماجمعین»، چیست؟ آیا آن بزرگواران به هدف خود رسیدند؟ و آیا هیچگاه، اهداف متعالی ایشان تحقّق خواهد یافت؟
هدف از بعثت پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم»، تربیت و پرورش بندگانی است که با تمسّک به قرآن و عترت، به مقام آدمیّت و مقام خلیفةاللهی برسند. در واقع، پیامبر، معلم تربیتی و آموزشی و قرآن کریم، کتابی برای تربیت و پرورش آدمیان است. تحمّل آن همه زحمت و مصیبت، از سوی رسول خدا و ائمّۀ طاهرین«سلاماللهعلیهم» و نیز زحمات انبیاء و اوصیای پیشین، برای تحقّق هدف بعثت، یعنی آدم شدم بندگان است.
متأسفانه پس از رحلت پیامبر اکرم «صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم»، حوادثی نظیر تشکیل سقیفۀ بنی ساعده، امّت اسلامی را از تحقّق هدف پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» دور ساخت. سپس، سایر معصومین«سلاماللهعلیهم» نیز در جهت احیای اسلام در بین مردم و جلوگیری از انحراف جامعۀ اسلامی، متحمّل مصائب و مشکلات فراوانی شدند، امّا مخالفان و معاندان، مانع تحقّق این آرمان الهی شدند.
طبق وعدۀ قرآن کریم و بر اساس قاعدۀ لطف پروردگار متعال، بالأخره، در زمان ظهور و پس از آن، در دوران رجعت، هدف متعالی انبیاء و اوصیاء الهی«سلاماللهعلیهم» تحقّق خواهد یافت. در آن زمان نورانی، به دست شیعیان و به رهبری امام زمان«سلاماللهعلیه»، پرچم اسلام روی کرۀ زمین افراشته خواهد شد و به واسطۀ اجرای احکام و قوانین اسلام و حاکم شدن دستورات قرآن کریم، توسّط اهل بیت«سلاماللهعلیهم»، ظلم و ستم برچیده خواهد شد و عدالت، سراسر جهان را خواهد گرفت و انسانها در پرتو تمسّک به قرآن و عترت، به مقام آدمیّت میرسند، یعنی شیعۀ حقیقی و مورد پسند و رضای خداوند متعال میگردند و عالم گلستان میشود.
پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» برای چه به رسالت مبعوث شدند و چرا آزارهای فراوان مشرکان مکّه را تحمّل کردند، به اندازهای که فرمودند: «مَا أُوذِیَ نَبِیٌ مِثْلَ مَا أُوذِیت»؟ چرا بر اثر فشار مشرکان و کفّار، از مکّۀ مکرّمه به مدینه هجرت کردند و در مدینه نیز، هشتاد و چهار جنگ سخت به ایشان تحمیل شد؟ برای چه و به چه منظوری، امیرالمؤمنین و حضرت زهرا«سلاماللهعلیهما» متحمّل آن همه مصیبت شدند تا اینکه هر دو به شهادت رسیدند؟ چرا حضرت زهرا«سلاماللهعلیها» بعد از مرگ پدر ساکت ننشستند و سختی ها و مشقّاتی را متحمّل شدند که در اواخر عمر میفرمودند: مصیبتهایی که بر من وارد شد، اگر بر روزها وارد میشد، شب میشدند؟
«صُبَّتْ عَلَیَّ مَصَائِبُ لَوْ أَنَّهَا صُبَّتْ عَلَى الْأَیَّامِ صِرْنَ لَیَالِیَا»
این همه تلاشهای سیاسی و اجتماعی و تحمّل مصائبی مانند سقط فرزند و ... برای چه بود؟ چرا امام دوّم، از مبارزه با معاویه و از بیوفایی یاران، به صورت توأمان رنج دیدند و در نهایت مجبور به صلح با معاویه شدند؟ امام حسین«سلاماللهعلیه» که فرد مورد احترامی در جامعه بودند و در زمان خود، شخصیّت اجتماعی خاصّی داشتند، چرا ناگهان قیام کردند و فهمیده و دانسته، به سوی شهادت خود و اسارت خانواده قدم برداشتند؟ چرا در مدینه ساکت و بیتفاوت نماندند تا احترام اجتماعی ایشان به عنوان نوادۀ پیامبر محفوظ بماند و یک عمر با عزّت ظاهری زندگی کنند؟ چرا امام هشتم، رنج سفر به طوس را متحمّل شدند و سختیهای این حرکت را بر خود خریدند؟ امام هشتم«سلاماللهعلیه» میتوانستند در مدینه بمانند و کاری به کار سیاست نداشته باشند و به خاطر موقعیّت اجتماعی خود، از شخصیّت و احترام عمومی نیز برخودار باشند و این همه رنج را تحمّل نکنند.
مشابه این سؤالات، در خصوص سیرۀ سایر معصومین«سلاماللهعلیهم» نیز مطرح است و پرسش کلی این است که علّت تحمّل آن مصائب جانفرسا از سوی چهارده معصوم«صلواتاللهعلیهماجمعین»، چیست؟
پاسخ همۀ این سؤالات، در یک نکتۀ مهم نهفته است و آن ضرورت احیاء و حفظ اسلام حقیقی برای پرورش انسانهای حقیقی است. پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» همۀ زحمات دوران بیست و سه سالۀ رسالت را به خاطر احیای اسلام و برای نجات انسانها از گمراهی و ضلالت، متحمّل شدند. قرآن کریم میفرماید:
«هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ»
پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» یک معلم تربیتی و آموزشی هستند و قرآن کریم، کتابی برای این تربیت و آموزش است. پیامبر برای آدم سازی و خارج کردن انسانها از توحّش و بربریّت تلاش میکردند.
اگر رسول خدا و ائمّۀ طاهرین«سلاماللهعلیهم» همۀ این زحمتها و مشقّتها را متحمّل شدند، برای آنست که بشریّت، انسان حقیقی و مسلمان شود؛ البته مسلمانی که در خط ولایت قرار داشته باشد. به همین علّت، رسول گرامی اسلام«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» در روزهای آخر عمر شریف خود، با سختیتمام به مسجد آمدند و نماز جماعت را نشسته خواندند و پس از آن بر روی پلّۀ اوّل منبر نشستند و مطلبی که شاید بیش از هزار مرتبه در موارد و فرصتهای مختلف بیان کرده بودند را باز بیان فرمودند. ایشان فرمودند:
«إِنِّى تَارِکٌ فِیکُمُ الثِّقْلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِى أَهْلَ بَیْتِى وَ إِنَّهُمَا لَمْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَىَّ الْحَوْضَ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهما لَنْ تَضِلُّوا»
ای مردم اگر میخواهید گمراه نشوید و سعادت دنیا و آخرت برای شما باشد، یک راه وجود دارد و آن تمسّک به قرآن و عترت است. مشابه این مطلب را پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» در ابتدای رسالت نیز فرمودند. وقتی حضرت در دعوت علنی، بزرگان قریش را گرد هم جمع کردند، فرمودند بگویید: «لا اله الاّ الله». امّا در همان وقت، تأکید کردند که این ذکر توحیدی، باید در خط ولایت باشد، لذا امیرالمؤمنین را به عنوان وزیر و وصی و خلیفۀ پس از خود معرّفی فرمودند.
بسیاری از مورّخان، حتّی اهل سنّت، مکرّر نقل کردهاند که پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» در تمام عمر، نه نوشتند و نه خواندند و به تعبیر قرآن کریم، «امّی» بودند، امّا هنگامی که در حالت احتضار قرار داشتند، فرمودند:
«ایتُونِى بِدَوَاة وَ کَتِفٍ أَکْتُبْ لَکُمْ کِتَاباً لَا تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَداً»
قلم و دوات بیاورید تا براى شما چیزى بنویسم که با آن، تا ابد از گمراهى و ضلالت نجات یابید. و عمل به آن، شما را در دنیا و آخرت سعادتمند گرداند. امّا متأسّفانه برخی نگذاشتند و حتّی نسبت به رسول خدا«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» جسارت بزرگی کردند و گفتند: «إِنَّ الرَّجُلَ لَیَهْجُرُ»!! این جسارت به اندازهای بزرگ و تلخ بود که پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» همه را از اطاق اخراج کردند و فقط امیرالمؤمنین و حضرت زهرا و حسنین«سلاماللهعلیهم» باقی ماندند و پس از آن، پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» از دنیا رفتند.
پس از آن نیز سقیفۀ بنی ساعده تشکیل شد و در اثر این انحراف بزرگ، اسلام و مسلمانان، از آن هدف متعالی که پیامبر اکرم «صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» برای رسیدن به آن، متحمّل مصائب طاقت فرسا شده بودند، دور شدند.
سائر ائمۀ طاهرین«سلاماللهعلیهم» نیز در دوران زندگی خود، متحمّل مصائب و مشکلات فراوانی شدند تا بلکه از انحراف جامعۀ اسلامی جلوگیری کنند و مسلمانان را به مسیر مورد نظر پیامبر برگردانند، امّا مخالفان و معاندان در هر عصر و زمانی به مبارزه با تحقّق این آرمان الهی برخاسته و با آزار و اذیّت و در نهایت، شهادت اهل بیت«سلاماللهعلیهم» مانع احیای دین در بین امّت اسلامی و مانع تربیت مسلمانان، در خط ولایت، یعنی مانع تربیت شیعیان حقیقی به صورت فراگیر شدند.
پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» در آن بیست و سه سال برای اسلام بسیار زحمت کشیدند و در آخر کار هم طبق فرمان الهی، رسالت خود را در غدیر خم به اتمام رساندند و دین را با معرّفی ولایت کامل کردند. از صد و بیست هزار نفر که در غدیر خم بودند، فقط یک نفر ولایت امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» را قبول نکرد که آن هم به درک واصل شد و صاعقه او را نابود کرد. ولی به محض رحلت پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم»، سقیفۀ بنی ساعده را تشکیل دادند و شخصی غیر از امیر مؤمنان حضرت علی«سلاماللهعلیه» از صندوق سقیفه بیرون آمد.
در سقیفۀ بنی ساعده، رؤسا گفتند و مردم از آنان متابعت کردند و باید گفت: علت به وجود آمدن این فاجعه و این انحراف عظیم، مردم بودند؛ زیرا درحالی که از واقعۀ غدیر خم تا رحلت پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم»، حدود دو ماه گذشته بود و همه شاهد نصب امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» به ولایت و خلافت بودند و با ایشان بیعت کرده بودند، در مقابل آن انحراف، بیتفاوت بودند و سکوت کردند و شد آنچه نباید بشود.
اگر مردم به وصیت پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم»، در غدیرخم عمل می کردند، اکنون استکبار جهانی بر سر مسلمانان مسلّط نبود و آنان، این ذلّت را نداشتند. اسلام در خط ولایت، در جهان حکمفرما بود و مسلمانان در عالم سرافراز و سربلند بودند. امّا چون مردم در سقیفه و پس از آن از حق دفاع نکردند، تفرقه و انحراف جامعۀ اسلامی را از نیل به اهداف متعالی دور کرد.
در زمان امام صادق«سلاماللهعلیه» شخصی از عمال بنی امیّه که اموال بسیاری داشت، به نزد آن حضرت آمد تا توبه کند. امام صادق«سلاماللهعلیه» پس از شنیدن حرفهای او، یک جمله فرمودند که پیامی برای همۀ مردم است، فرمودند: «اگر امثال شما بنىامیه را یارى نمىکردید، هرگز حقّ ما را سلب نمىکردند». یعنی اگر مردم اطراف بنی امیّه را نگرفته بودند، جامعۀ اسلامی دچار انحراف نمیشد و آن همه مصائب برای اهل بیت«سلاماللهعلیهم» پدید نمیآمد.
آن شخص گفت: فدایت شوم، آیا براى من راه نجاتى هست؟ فرمودند: آنچه از دستگاه بنىامیّه به دست آوردهاى، رهاکن و هر مالى غصب کردهاى، به صاحبش برگردان، من در پیشگاه خداوند، بهشت را براى تو تضمین مىکنم. سپس به دستور آن حضرت عمل کرد و از همه اموال خود و حتّى از لباسهایى که به تن داشت، دست شست. چند ماهى نگذشت که مریض شد و از دنیا رفت. آنگاه امام صادق«سلاماللهعلیه» فرمودند: سوگند به خدا، ما به وعدهاى که به او دادیم، وفا کردیم.
بنابراین، نباید تصوّر شود که عدهای خاص سقیفه را تشکیل دادند و آن فاجعۀ تاریخی را پدید آوردند و دیگران نقشی در این زمینه نداشتند، بلکه همۀ مردم باید جانب حق را میگرفتند و از حق دفاع می کردند و چون چنین نکردند، مقصّرند.
در خصوص ظهور نیز همین قضیه صادق است؛ یعنی امام زمان«ارواحنافداه»، موقعی ظهور میکنند که ما مهیّا باشیم و تا وقتی شیعیان آمادگی ظهور را نداشته باشند، فرج امام زمان«ارواحنافداه» حاصل نخواهد شد.
قرآن کریم وعده داده است که اگر سقیفۀ بنی ساعده و امثال آن، موجب تفرقه و انحراف در بین امّت اسلامی شود، خداوند متعال در آینده، عدّهای را به جای آن امّت قرار میدهد که مسلمان و شیعۀ واقعی هستند و اسلام را زنده نگاه میدارند:
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکافِرینَ یُجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ»
قرآن کریم، پس از بیان این مطلب، میفرماید این افراد، حزب الله هستند و به دست ایشان و به رهبری امامشان، پرچم اسلام روی کرۀ زمین افراشته میشود و اسلام سراسری میشود:
«وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ»
به عبارت دیگر، آنچه همۀ پیامبرها و ائمۀ طاهرین«سلاماللهعلیهم» میخواستند، به دست حزب الله، جامۀ عمل میپوشد و در زمان ظهور حضرت ولیّ عصر«ارواحنافداه» عالم گلستان شده، برای همۀ مردم، یک بهشت دنیایی ایجاد میشود. پس از ظهور نیز دوران رجعت اهل بیت«سلاماللهعلیهم» آغاز میگردد. دورانی در مورد آن باید گفت: حیات چند هزار سالۀ از زمان حضرت آدم«علیهالسّلام» تا آن موقع، مقدمهای برای آن دوران است که ذیالمقدمه میباشد.
در آن زمان نورانی، اهل بیت«سلاماللهعلیهم» یکی پس از دیگری بر جهان حکومت میکنند و بالأخره در حکومت ایشان، اسلام در بین مردم احیا میشود و در اثر تمسّک حقیقی به قرآن و عترت، عالم گلستان شده، یک زندگی منهای فقر، تبعیض، اختلاف و یک زندگی منهای ظلم و جور و همراه با سعادت و خوشبختی برای همگان فراهم خواهد شد.
اساساً قاعدۀ لطف پروردگار متعال اقتضا میکند که روزی، زحمات طاقت فرسای انبیاء و اوصیاء و به خصوص مشقّات چهارده معصوم«سلاماللهعلیهم» نتیجه و ثمره بدهد و ایشان به هدف خود که آدم سازی در جهان است، برسند و در واقع، عالم هستی را که مرده است و صرفاً حیات ظاهری دارد، حیات حقیقی و حیات معنوی ببخشند. اگر چنین حیاتی در طول حیات دنیا، وجود نداشته باشد، همۀ تلاشها، بیهوده خواهد بود. به عبارت دیگر، زحمات چهارده معصوم«سلاماللهعلیهم» و انبیای گذشته«سلاماللهعلیهم» باید در دنیا نیز بیجواب نماند و جبران شود. جبران شدن این تلاشها و زحمات، آن است که از زمان ظهور و بعد از آن در دوران رجعت تا زمان قیامت، که چندین برابر دوران قبل از ظهور است، اسلام در خط ولایت، یعنی تشیّع، عالمگیر شود و چراغ اسلام، همه جا نورافشانی کند. در این صورت، بهشت دنیایی برای همۀ موجودات تحقّق مییابد و هدف انبیاء و اولیاء«سلاماللهعلیهم» محقّق میشود.
اگر تمامی انبیاء گذشته، پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» و اهل بیت«سلاماللهعلیهم» متحمّل زحمات و مشقّات فراوانی شدند، برای احیای اسلام و دستیابی به این کمال است. چنانکه قرآن کریم، انسانسازی را هدف بعثت انبیاء و انزال کتب میداند و همۀ این تلاشها را در راستای رساندن انسان، به مقام حقیقی خود، یعنی خلیفة الله بودن، میشمارد:
«هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ»
خداوند متعال، انسان را خلق کرده تا خلیفۀ خود در زمین باشد و کسی میتواند خلیفۀ الهی شود که با تمسّک به قرآن و عترت، در راه مستقیم قدم بگذارد و به مقام آدمیّت برسد.
وقتی خداوند حکیم اراده فرمود که انسان را خلق کند، خطاب به ملائکه فرمود:
«إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً»
ملائکه متوجّه منظور حقیقی خداوند نشدند و گفتند: خدایا! این انسان، با کشت و کشتار فراوان، موجب خونریزی در زمین میشود و مفسدۀ او زیاد است! اگر مخلوقات مقدّس و عابد میخواهی، ما هستیم! خداوند خطاب به آنان فرمود:
«إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ»
من حقایقى را مىدانم که شما نمىدانید؛ یعنی من آدم میخواهم. من میخواهم خلیفة الله روی کرۀ زمین وجود داشته باشد. به عبارت دیگر، انسان را میخواهم که در همین دنیا، به سعادتی برسد که بهشت دنیایی را برای خود به وجود آورد و از آن، به سوی بهشت ابدی برود.
اگر هدف از ارسال رسل و انزال کتب، به خصوص قرآن کریم و تحمّل مصائب فراوان، از سوی انبیاء و اوصیاء«سلاماللهعلیهم»، صرفاً رسانیدن انسان به مقام خلیفةاللهی باشد، میتوان گفت: ارزش دارد. به عبارت رساتر، زحمات پیامبران و اوصیای ایشان، از حضرت آدم تا پیامبر خاتم، و از پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» تا اهل بیت«سلاماللهعلیهم»، برای زنده کردن اسلام حقیقی و در خط ولایت و برای رساندن انسان به مقام خلیفة اللهی، ارزش دارد.
در واقع، مصائب بزرگی همچون شهادت امام حسین«سلاماللهعلیه» و یاران ایشان و نیز اسارت خاندان وحی، به اینکه روزی، اسلام حقیقی یعنی تشیّع، احیا شود و انسان را به مقام آدمیّت و به اوج کمال برساند، میارزد.
حضرات معصومین«سلاماللهعلیهم» با شناخت این ارزش حقیقی، با هر رنج و مصیبتی که بود، توانستند از نسلی به نسلی، این فرهنگ ناب را منتقل کنند تا آنکه روزی به دست شیعیان و به رهبری امام زمان«ارواحنافداه» سراسری شود.
تمام تلاشهای نبیّ اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم»، در راستای نیل به این هدف عظیم بود. تحمّل بیش از هشتاد جنگ، آن هم جنگهای سختی مانند جنگ خیبر که در ماه رمضان و همراه با گرسنگی و تشنگی بود، به این هدف میارزد. مقاومت در برابر همۀ مشکلات، برای آنکه روزی به دست حضرت مهدی «ارواحنافداه» و به پشتوانۀ تشیّع ایرانی، پرچم اسلام روی کرۀ زمین افراشته شود و عدالت اسلامی سر تا سر جهان را فرا گیرد و قوانین اسلام سراسری شود و جهان از ظلم و جور پاک گردد و بالاخره یک بهشت موعود و یک زندگی توآم با سعادت مادی و معنوی، به وجود آید، ارزش دارد.
در زمان ظهور و رجعت، هیچگونه ظلم و جوری در عالم نیست، همانگونه که پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم»، فرمودند:
«بِهِ یَمْلَأُ اللَّهُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا بَعْدَ مَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً»
با توجه به این واقعیّت، این سؤال به ذهن متبادر میشود که آیا اهل بیت«سلاماللهعلیه»، در دوران ظهور و رجعت، با معجزه و خرق عادت و به عبارت دیگر، به صورت غیر طبیعی، ظلم را ریشه کن و عدالت اجتماعی را سرتاسری میکنند؟
در پاسخ باید گفت: ابداً چنین نیست، بلکه امام زمام«ارواحنافداه»، پس از آمادگی شیعیان برای ظهور، با معجزه و خرق عادت، بر جهان مسلّط خواهند شد، امّا در حکومت ایشان و نیز در حکومت سایر ائمّۀ طاهرین در دوران رجعت، به واسطۀ اجرای احکام و قوانین اسلام و حاکم شدن دستورات قرآن کریم، ظلم و ستم برچیده خواهد شد و عدالت سراسر جهان را خواهد گرفت.
وقتی حضرت مهدی«ارواحنافداه» به دنیا آمدند، این آیه را قرائت کردند:
«وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ ، وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُونَ»
زمانی فرا میرسد که تشیّع، که الان ضعیف و مستضعف است، تمکّن جهانی پیدا میکند. و دشمنان تشیّع، یعنی هامانها و فرعونها، آمریکا منشها و صهیونیست روشها، نابود میشوند و زمین از عدل و داد، پر میشود: «یَمْلَأُ اللَّهُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا».
در آن زمان، همۀ مردم هم دیندار هستند و با شادی و سعادتمندی مادی و معنوی، زندگی میکنند.
در زندگی آن زمان، فقر، نارسایی، فلاکت، زحمت، اختلاف، ظلم، مصیبت، غم، غصّه، دلهره و اضطراب خاطر وجود ندارد و خبری از ظلم، فساد و استضعاف نیست و این همه، به صورت طبیعی و در پرتو اجرای احکام اسلام و عمل به دستورات روحبخش قرآن کریم توسط عترت طاهره، حاصل میشود.
قانون اساسی آن دوران نیز، مصحف حضرت فاطمۀ زهرا«سلاماللهعلیها» است؛ زیرا حضرت زهرا«سلاماللهعلیها» همه کارۀ حکومت جهانی میباشند. این وقایع و شیوۀ حکومت، بر اثر خرق عادت و معجزه نیست، بلکه ثمرۀ پیاده شدن اسلام حقیقی و ولایی است.
در آن زمان، عمر افراد هم طولانی میشود؛ زیرا اساساً مهمترین علّت مرگ و میر در دنیای فعلی، غم و غصههایی است که گریبان مردم را گرفته است. بیماری سرطان، معمولاً ناشی از ناراحتی، غصّه و اضطراب است. در زمان حاضر، مؤمنان و افراد متدیّن که خود زندگی آرامی دارند نیز غصّۀ فساد اخلاقی و رواج دروغ، تقلّب و حقه بازی را میخورند و بیمار شدهاند. امّا در زمان ظهور و در دوران رجعت، مردم، ناراحتی و غصه ندارند که به خاطر آن بیمار شوند و عمر آنان کوتاه گردد و از این جهت، عمر انسانها در دوران رجعت، بیش از هزار سال است.
به طور مثال در روایات آمده است که مدت حکومت امام حسین«سلاماللهعلیه» به اندازهای زیاد است که ابروهای آن حضرت سفید و بلند میشود و ایشان مجبورند ابروهایشان را بالا بزنند. اینگونه روایات، از باب مثال و حاکی از طول عمر افراد در دوران رجعت است. معلوم است در حکومتی که حسینی باشد، نه حسین میمیرد، نه شیعیان او . چهارده معصوم میخواستند اسلام را پیاده کنند، اما با وجود دشمنان، این کار میسّر نشد و در دوران ظهور و رجعت، حتماً هدف ایشان تحقّق مییابد.
اگر جامعۀ امروز دچار مشکلات فراوان اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی است، اگر فقر و ظلم و نارسایی وجود دارد و اگر ناامنی اجتماعی و ناامنی دل، انسانها را تهدید میکند، برای آن است که اسلام حقیقی پیاده نمیشود. وقتی اسلام به درستی اجرا شود، یک زندگی توأم با استغنا و رفاه و امنیّت برای همگان در پی خواهد داشت. امنیّت اجتماعی، امنیّت سیاسی و مهمتر از آن، امنیّت دل، در پرتو اسلام حقیقی میسّر خواهد شد. وقتی به راستی دستورات اسلام و تشیّع عمل شود، یک زندگی صد در صد سعادتمندانه برای همۀ انسانها فراهم میسازد و پاسخگوی همۀ نیازهای مادی و معنوی بشریّت خواهد بود.
در زمان ظهور و رجعت، به روایت ثقلین عمل میگردد و ولایت امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه»، در همۀ جهان گسترش مییابد و به این ترتیب، اسلام پیاده شده، قوانین آن اجرا میگردد. در اثر پیاده شدن اسلام، درخت رذالت، از دلها کنده میشود و درخت فضیلت به جای آن غرس و بارور میگردد و همۀ مردم از میوۀ آن استفاده میکنند. در این صورت است که تمام سختیهای پیامبر اکرم «صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم»، جبران میشود. با کمی دقت و تأمل در مییابیم که همۀ زحمات انبیا، اوصیاء، شهدا و مهم تر از همه، زحمات چهارده معصوم«سلاماللهعلیهم»، به تهذیب نفوس و ریشه کن شدن رذائل اخلاقی میارزد.
یک سؤال مهم اعتقادی که از نظر سیاسی، اجتماعی و نیز از نظر اخلاقی، اهمیّت دارد.
هدف از بعثت پیامبر اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلّم» به عنوان پیامبر آخرالزّمان، که با تحمیل مصائب طاقت فرسا به آن حضرت و اهل بیت«سلااللهعلیهم» همراه بود و نیز علّت تحمّل آن مصائب جانفرسا از سوی چهارده معصوم«صلواتاللهعلیهماجمعین»، چیست؟ آیا آن بزرگواران به هدف خود رسیدند؟ و آیا هیچگاه، اهداف متعالی ایشان تحقّق خواهد یافت؟
هدف از بعثت پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم»، تربیت و پرورش بندگانی است که با تمسّک به قرآن و عترت، به مقام آدمیّت و مقام خلیفةاللهی برسند. در واقع، پیامبر، معلم تربیتی و آموزشی و قرآن کریم، کتابی برای تربیت و پرورش آدمیان است. تحمّل آن همه زحمت و مصیبت، از سوی رسول خدا و ائمّۀ طاهرین«سلاماللهعلیهم» و نیز زحمات انبیاء و اوصیای پیشین، برای تحقّق هدف بعثت، یعنی آدم شدم بندگان است.
متأسفانه پس از رحلت پیامبر اکرم «صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم»، حوادثی نظیر تشکیل سقیفۀ بنی ساعده، امّت اسلامی را از تحقّق هدف پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» دور ساخت. سپس، سایر معصومین«سلاماللهعلیهم» نیز در جهت احیای اسلام در بین مردم و جلوگیری از انحراف جامعۀ اسلامی، متحمّل مصائب و مشکلات فراوانی شدند، امّا مخالفان و معاندان، مانع تحقّق این آرمان الهی شدند.
طبق وعدۀ قرآن کریم و بر اساس قاعدۀ لطف پروردگار متعال، بالأخره، در زمان ظهور و پس از آن، در دوران رجعت، هدف متعالی انبیاء و اوصیاء الهی«سلاماللهعلیهم» تحقّق خواهد یافت. در آن زمان نورانی، به دست شیعیان و به رهبری امام زمان«سلاماللهعلیه»، پرچم اسلام روی کرۀ زمین افراشته خواهد شد و به واسطۀ اجرای احکام و قوانین اسلام و حاکم شدن دستورات قرآن کریم، توسّط اهل بیت«سلاماللهعلیهم»، ظلم و ستم برچیده خواهد شد و عدالت، سراسر جهان را خواهد گرفت و انسانها در پرتو تمسّک به قرآن و عترت، به مقام آدمیّت میرسند، یعنی شیعۀ حقیقی و مورد پسند و رضای خداوند متعال میگردند و عالم گلستان میشود.
پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» برای چه به رسالت مبعوث شدند و چرا آزارهای فراوان مشرکان مکّه را تحمّل کردند، به اندازهای که فرمودند: «مَا أُوذِیَ نَبِیٌ مِثْلَ مَا أُوذِیت»؟ چرا بر اثر فشار مشرکان و کفّار، از مکّۀ مکرّمه به مدینه هجرت کردند و در مدینه نیز، هشتاد و چهار جنگ سخت به ایشان تحمیل شد؟ برای چه و به چه منظوری، امیرالمؤمنین و حضرت زهرا«سلاماللهعلیهما» متحمّل آن همه مصیبت شدند تا اینکه هر دو به شهادت رسیدند؟ چرا حضرت زهرا«سلاماللهعلیها» بعد از مرگ پدر ساکت ننشستند و سختی ها و مشقّاتی را متحمّل شدند که در اواخر عمر میفرمودند: مصیبتهایی که بر من وارد شد، اگر بر روزها وارد میشد، شب میشدند؟
«صُبَّتْ عَلَیَّ مَصَائِبُ لَوْ أَنَّهَا صُبَّتْ عَلَى الْأَیَّامِ صِرْنَ لَیَالِیَا»
این همه تلاشهای سیاسی و اجتماعی و تحمّل مصائبی مانند سقط فرزند و ... برای چه بود؟ چرا امام دوّم، از مبارزه با معاویه و از بیوفایی یاران، به صورت توأمان رنج دیدند و در نهایت مجبور به صلح با معاویه شدند؟ امام حسین«سلاماللهعلیه» که فرد مورد احترامی در جامعه بودند و در زمان خود، شخصیّت اجتماعی خاصّی داشتند، چرا ناگهان قیام کردند و فهمیده و دانسته، به سوی شهادت خود و اسارت خانواده قدم برداشتند؟ چرا در مدینه ساکت و بیتفاوت نماندند تا احترام اجتماعی ایشان به عنوان نوادۀ پیامبر محفوظ بماند و یک عمر با عزّت ظاهری زندگی کنند؟ چرا امام هشتم، رنج سفر به طوس را متحمّل شدند و سختیهای این حرکت را بر خود خریدند؟ امام هشتم«سلاماللهعلیه» میتوانستند در مدینه بمانند و کاری به کار سیاست نداشته باشند و به خاطر موقعیّت اجتماعی خود، از شخصیّت و احترام عمومی نیز برخودار باشند و این همه رنج را تحمّل نکنند.
مشابه این سؤالات، در خصوص سیرۀ سایر معصومین«سلاماللهعلیهم» نیز مطرح است و پرسش کلی این است که علّت تحمّل آن مصائب جانفرسا از سوی چهارده معصوم«صلواتاللهعلیهماجمعین»، چیست؟
پاسخ همۀ این سؤالات، در یک نکتۀ مهم نهفته است و آن ضرورت احیاء و حفظ اسلام حقیقی برای پرورش انسانهای حقیقی است. پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» همۀ زحمات دوران بیست و سه سالۀ رسالت را به خاطر احیای اسلام و برای نجات انسانها از گمراهی و ضلالت، متحمّل شدند. قرآن کریم میفرماید:
«هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ»
پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» یک معلم تربیتی و آموزشی هستند و قرآن کریم، کتابی برای این تربیت و آموزش است. پیامبر برای آدم سازی و خارج کردن انسانها از توحّش و بربریّت تلاش میکردند.
اگر رسول خدا و ائمّۀ طاهرین«سلاماللهعلیهم» همۀ این زحمتها و مشقّتها را متحمّل شدند، برای آنست که بشریّت، انسان حقیقی و مسلمان شود؛ البته مسلمانی که در خط ولایت قرار داشته باشد. به همین علّت، رسول گرامی اسلام«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» در روزهای آخر عمر شریف خود، با سختیتمام به مسجد آمدند و نماز جماعت را نشسته خواندند و پس از آن بر روی پلّۀ اوّل منبر نشستند و مطلبی که شاید بیش از هزار مرتبه در موارد و فرصتهای مختلف بیان کرده بودند را باز بیان فرمودند. ایشان فرمودند:
«إِنِّى تَارِکٌ فِیکُمُ الثِّقْلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِى أَهْلَ بَیْتِى وَ إِنَّهُمَا لَمْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَىَّ الْحَوْضَ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهما لَنْ تَضِلُّوا»
ای مردم اگر میخواهید گمراه نشوید و سعادت دنیا و آخرت برای شما باشد، یک راه وجود دارد و آن تمسّک به قرآن و عترت است. مشابه این مطلب را پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» در ابتدای رسالت نیز فرمودند. وقتی حضرت در دعوت علنی، بزرگان قریش را گرد هم جمع کردند، فرمودند بگویید: «لا اله الاّ الله». امّا در همان وقت، تأکید کردند که این ذکر توحیدی، باید در خط ولایت باشد، لذا امیرالمؤمنین را به عنوان وزیر و وصی و خلیفۀ پس از خود معرّفی فرمودند.
بسیاری از مورّخان، حتّی اهل سنّت، مکرّر نقل کردهاند که پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» در تمام عمر، نه نوشتند و نه خواندند و به تعبیر قرآن کریم، «امّی» بودند، امّا هنگامی که در حالت احتضار قرار داشتند، فرمودند:
«ایتُونِى بِدَوَاة وَ کَتِفٍ أَکْتُبْ لَکُمْ کِتَاباً لَا تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَداً»
قلم و دوات بیاورید تا براى شما چیزى بنویسم که با آن، تا ابد از گمراهى و ضلالت نجات یابید. و عمل به آن، شما را در دنیا و آخرت سعادتمند گرداند. امّا متأسّفانه برخی نگذاشتند و حتّی نسبت به رسول خدا«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» جسارت بزرگی کردند و گفتند: «إِنَّ الرَّجُلَ لَیَهْجُرُ»!! این جسارت به اندازهای بزرگ و تلخ بود که پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» همه را از اطاق اخراج کردند و فقط امیرالمؤمنین و حضرت زهرا و حسنین«سلاماللهعلیهم» باقی ماندند و پس از آن، پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» از دنیا رفتند.
پس از آن نیز سقیفۀ بنی ساعده تشکیل شد و در اثر این انحراف بزرگ، اسلام و مسلمانان، از آن هدف متعالی که پیامبر اکرم «صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» برای رسیدن به آن، متحمّل مصائب طاقت فرسا شده بودند، دور شدند.
سائر ائمۀ طاهرین«سلاماللهعلیهم» نیز در دوران زندگی خود، متحمّل مصائب و مشکلات فراوانی شدند تا بلکه از انحراف جامعۀ اسلامی جلوگیری کنند و مسلمانان را به مسیر مورد نظر پیامبر برگردانند، امّا مخالفان و معاندان در هر عصر و زمانی به مبارزه با تحقّق این آرمان الهی برخاسته و با آزار و اذیّت و در نهایت، شهادت اهل بیت«سلاماللهعلیهم» مانع احیای دین در بین امّت اسلامی و مانع تربیت مسلمانان، در خط ولایت، یعنی مانع تربیت شیعیان حقیقی به صورت فراگیر شدند.
پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» در آن بیست و سه سال برای اسلام بسیار زحمت کشیدند و در آخر کار هم طبق فرمان الهی، رسالت خود را در غدیر خم به اتمام رساندند و دین را با معرّفی ولایت کامل کردند. از صد و بیست هزار نفر که در غدیر خم بودند، فقط یک نفر ولایت امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» را قبول نکرد که آن هم به درک واصل شد و صاعقه او را نابود کرد. ولی به محض رحلت پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم»، سقیفۀ بنی ساعده را تشکیل دادند و شخصی غیر از امیر مؤمنان حضرت علی«سلاماللهعلیه» از صندوق سقیفه بیرون آمد.
در سقیفۀ بنی ساعده، رؤسا گفتند و مردم از آنان متابعت کردند و باید گفت: علت به وجود آمدن این فاجعه و این انحراف عظیم، مردم بودند؛ زیرا درحالی که از واقعۀ غدیر خم تا رحلت پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم»، حدود دو ماه گذشته بود و همه شاهد نصب امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» به ولایت و خلافت بودند و با ایشان بیعت کرده بودند، در مقابل آن انحراف، بیتفاوت بودند و سکوت کردند و شد آنچه نباید بشود.
اگر مردم به وصیت پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم»، در غدیرخم عمل می کردند، اکنون استکبار جهانی بر سر مسلمانان مسلّط نبود و آنان، این ذلّت را نداشتند. اسلام در خط ولایت، در جهان حکمفرما بود و مسلمانان در عالم سرافراز و سربلند بودند. امّا چون مردم در سقیفه و پس از آن از حق دفاع نکردند، تفرقه و انحراف جامعۀ اسلامی را از نیل به اهداف متعالی دور کرد.
در زمان امام صادق«سلاماللهعلیه» شخصی از عمال بنی امیّه که اموال بسیاری داشت، به نزد آن حضرت آمد تا توبه کند. امام صادق«سلاماللهعلیه» پس از شنیدن حرفهای او، یک جمله فرمودند که پیامی برای همۀ مردم است، فرمودند: «اگر امثال شما بنىامیه را یارى نمىکردید، هرگز حقّ ما را سلب نمىکردند». یعنی اگر مردم اطراف بنی امیّه را نگرفته بودند، جامعۀ اسلامی دچار انحراف نمیشد و آن همه مصائب برای اهل بیت«سلاماللهعلیهم» پدید نمیآمد.
آن شخص گفت: فدایت شوم، آیا براى من راه نجاتى هست؟ فرمودند: آنچه از دستگاه بنىامیّه به دست آوردهاى، رهاکن و هر مالى غصب کردهاى، به صاحبش برگردان، من در پیشگاه خداوند، بهشت را براى تو تضمین مىکنم. سپس به دستور آن حضرت عمل کرد و از همه اموال خود و حتّى از لباسهایى که به تن داشت، دست شست. چند ماهى نگذشت که مریض شد و از دنیا رفت. آنگاه امام صادق«سلاماللهعلیه» فرمودند: سوگند به خدا، ما به وعدهاى که به او دادیم، وفا کردیم.
بنابراین، نباید تصوّر شود که عدهای خاص سقیفه را تشکیل دادند و آن فاجعۀ تاریخی را پدید آوردند و دیگران نقشی در این زمینه نداشتند، بلکه همۀ مردم باید جانب حق را میگرفتند و از حق دفاع می کردند و چون چنین نکردند، مقصّرند.
در خصوص ظهور نیز همین قضیه صادق است؛ یعنی امام زمان«ارواحنافداه»، موقعی ظهور میکنند که ما مهیّا باشیم و تا وقتی شیعیان آمادگی ظهور را نداشته باشند، فرج امام زمان«ارواحنافداه» حاصل نخواهد شد.
قرآن کریم وعده داده است که اگر سقیفۀ بنی ساعده و امثال آن، موجب تفرقه و انحراف در بین امّت اسلامی شود، خداوند متعال در آینده، عدّهای را به جای آن امّت قرار میدهد که مسلمان و شیعۀ واقعی هستند و اسلام را زنده نگاه میدارند:
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکافِرینَ یُجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ»
قرآن کریم، پس از بیان این مطلب، میفرماید این افراد، حزب الله هستند و به دست ایشان و به رهبری امامشان، پرچم اسلام روی کرۀ زمین افراشته میشود و اسلام سراسری میشود:
«وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ»
به عبارت دیگر، آنچه همۀ پیامبرها و ائمۀ طاهرین«سلاماللهعلیهم» میخواستند، به دست حزب الله، جامۀ عمل میپوشد و در زمان ظهور حضرت ولیّ عصر«ارواحنافداه» عالم گلستان شده، برای همۀ مردم، یک بهشت دنیایی ایجاد میشود. پس از ظهور نیز دوران رجعت اهل بیت«سلاماللهعلیهم» آغاز میگردد. دورانی در مورد آن باید گفت: حیات چند هزار سالۀ از زمان حضرت آدم«علیهالسّلام» تا آن موقع، مقدمهای برای آن دوران است که ذیالمقدمه میباشد.
در آن زمان نورانی، اهل بیت«سلاماللهعلیهم» یکی پس از دیگری بر جهان حکومت میکنند و بالأخره در حکومت ایشان، اسلام در بین مردم احیا میشود و در اثر تمسّک حقیقی به قرآن و عترت، عالم گلستان شده، یک زندگی منهای فقر، تبعیض، اختلاف و یک زندگی منهای ظلم و جور و همراه با سعادت و خوشبختی برای همگان فراهم خواهد شد.
اساساً قاعدۀ لطف پروردگار متعال اقتضا میکند که روزی، زحمات طاقت فرسای انبیاء و اوصیاء و به خصوص مشقّات چهارده معصوم«سلاماللهعلیهم» نتیجه و ثمره بدهد و ایشان به هدف خود که آدم سازی در جهان است، برسند و در واقع، عالم هستی را که مرده است و صرفاً حیات ظاهری دارد، حیات حقیقی و حیات معنوی ببخشند. اگر چنین حیاتی در طول حیات دنیا، وجود نداشته باشد، همۀ تلاشها، بیهوده خواهد بود. به عبارت دیگر، زحمات چهارده معصوم«سلاماللهعلیهم» و انبیای گذشته«سلاماللهعلیهم» باید در دنیا نیز بیجواب نماند و جبران شود. جبران شدن این تلاشها و زحمات، آن است که از زمان ظهور و بعد از آن در دوران رجعت تا زمان قیامت، که چندین برابر دوران قبل از ظهور است، اسلام در خط ولایت، یعنی تشیّع، عالمگیر شود و چراغ اسلام، همه جا نورافشانی کند. در این صورت، بهشت دنیایی برای همۀ موجودات تحقّق مییابد و هدف انبیاء و اولیاء«سلاماللهعلیهم» محقّق میشود.
اگر تمامی انبیاء گذشته، پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» و اهل بیت«سلاماللهعلیهم» متحمّل زحمات و مشقّات فراوانی شدند، برای احیای اسلام و دستیابی به این کمال است. چنانکه قرآن کریم، انسانسازی را هدف بعثت انبیاء و انزال کتب میداند و همۀ این تلاشها را در راستای رساندن انسان، به مقام حقیقی خود، یعنی خلیفة الله بودن، میشمارد:
«هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ»
خداوند متعال، انسان را خلق کرده تا خلیفۀ خود در زمین باشد و کسی میتواند خلیفۀ الهی شود که با تمسّک به قرآن و عترت، در راه مستقیم قدم بگذارد و به مقام آدمیّت برسد.
وقتی خداوند حکیم اراده فرمود که انسان را خلق کند، خطاب به ملائکه فرمود:
«إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً»
ملائکه متوجّه منظور حقیقی خداوند نشدند و گفتند: خدایا! این انسان، با کشت و کشتار فراوان، موجب خونریزی در زمین میشود و مفسدۀ او زیاد است! اگر مخلوقات مقدّس و عابد میخواهی، ما هستیم! خداوند خطاب به آنان فرمود:
«إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ»
من حقایقى را مىدانم که شما نمىدانید؛ یعنی من آدم میخواهم. من میخواهم خلیفة الله روی کرۀ زمین وجود داشته باشد. به عبارت دیگر، انسان را میخواهم که در همین دنیا، به سعادتی برسد که بهشت دنیایی را برای خود به وجود آورد و از آن، به سوی بهشت ابدی برود.
اگر هدف از ارسال رسل و انزال کتب، به خصوص قرآن کریم و تحمّل مصائب فراوان، از سوی انبیاء و اوصیاء«سلاماللهعلیهم»، صرفاً رسانیدن انسان به مقام خلیفةاللهی باشد، میتوان گفت: ارزش دارد. به عبارت رساتر، زحمات پیامبران و اوصیای ایشان، از حضرت آدم تا پیامبر خاتم، و از پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» تا اهل بیت«سلاماللهعلیهم»، برای زنده کردن اسلام حقیقی و در خط ولایت و برای رساندن انسان به مقام خلیفة اللهی، ارزش دارد.
در واقع، مصائب بزرگی همچون شهادت امام حسین«سلاماللهعلیه» و یاران ایشان و نیز اسارت خاندان وحی، به اینکه روزی، اسلام حقیقی یعنی تشیّع، احیا شود و انسان را به مقام آدمیّت و به اوج کمال برساند، میارزد.
حضرات معصومین«سلاماللهعلیهم» با شناخت این ارزش حقیقی، با هر رنج و مصیبتی که بود، توانستند از نسلی به نسلی، این فرهنگ ناب را منتقل کنند تا آنکه روزی به دست شیعیان و به رهبری امام زمان«ارواحنافداه» سراسری شود.
تمام تلاشهای نبیّ اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم»، در راستای نیل به این هدف عظیم بود. تحمّل بیش از هشتاد جنگ، آن هم جنگهای سختی مانند جنگ خیبر که در ماه رمضان و همراه با گرسنگی و تشنگی بود، به این هدف میارزد. مقاومت در برابر همۀ مشکلات، برای آنکه روزی به دست حضرت مهدی «ارواحنافداه» و به پشتوانۀ تشیّع ایرانی، پرچم اسلام روی کرۀ زمین افراشته شود و عدالت اسلامی سر تا سر جهان را فرا گیرد و قوانین اسلام سراسری شود و جهان از ظلم و جور پاک گردد و بالاخره یک بهشت موعود و یک زندگی توآم با سعادت مادی و معنوی، به وجود آید، ارزش دارد.
در زمان ظهور و رجعت، هیچگونه ظلم و جوری در عالم نیست، همانگونه که پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم»، فرمودند:
«بِهِ یَمْلَأُ اللَّهُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا بَعْدَ مَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً»
با توجه به این واقعیّت، این سؤال به ذهن متبادر میشود که آیا اهل بیت«سلاماللهعلیه»، در دوران ظهور و رجعت، با معجزه و خرق عادت و به عبارت دیگر، به صورت غیر طبیعی، ظلم را ریشه کن و عدالت اجتماعی را سرتاسری میکنند؟
در پاسخ باید گفت: ابداً چنین نیست، بلکه امام زمام«ارواحنافداه»، پس از آمادگی شیعیان برای ظهور، با معجزه و خرق عادت، بر جهان مسلّط خواهند شد، امّا در حکومت ایشان و نیز در حکومت سایر ائمّۀ طاهرین در دوران رجعت، به واسطۀ اجرای احکام و قوانین اسلام و حاکم شدن دستورات قرآن کریم، ظلم و ستم برچیده خواهد شد و عدالت سراسر جهان را خواهد گرفت.
وقتی حضرت مهدی«ارواحنافداه» به دنیا آمدند، این آیه را قرائت کردند:
«وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ ، وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُونَ»
زمانی فرا میرسد که تشیّع، که الان ضعیف و مستضعف است، تمکّن جهانی پیدا میکند. و دشمنان تشیّع، یعنی هامانها و فرعونها، آمریکا منشها و صهیونیست روشها، نابود میشوند و زمین از عدل و داد، پر میشود: «یَمْلَأُ اللَّهُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا».
در آن زمان، همۀ مردم هم دیندار هستند و با شادی و سعادتمندی مادی و معنوی، زندگی میکنند.
در زندگی آن زمان، فقر، نارسایی، فلاکت، زحمت، اختلاف، ظلم، مصیبت، غم، غصّه، دلهره و اضطراب خاطر وجود ندارد و خبری از ظلم، فساد و استضعاف نیست و این همه، به صورت طبیعی و در پرتو اجرای احکام اسلام و عمل به دستورات روحبخش قرآن کریم توسط عترت طاهره، حاصل میشود.
قانون اساسی آن دوران نیز، مصحف حضرت فاطمۀ زهرا«سلاماللهعلیها» است؛ زیرا حضرت زهرا«سلاماللهعلیها» همه کارۀ حکومت جهانی میباشند. این وقایع و شیوۀ حکومت، بر اثر خرق عادت و معجزه نیست، بلکه ثمرۀ پیاده شدن اسلام حقیقی و ولایی است.
در آن زمان، عمر افراد هم طولانی میشود؛ زیرا اساساً مهمترین علّت مرگ و میر در دنیای فعلی، غم و غصههایی است که گریبان مردم را گرفته است. بیماری سرطان، معمولاً ناشی از ناراحتی، غصّه و اضطراب است. در زمان حاضر، مؤمنان و افراد متدیّن که خود زندگی آرامی دارند نیز غصّۀ فساد اخلاقی و رواج دروغ، تقلّب و حقه بازی را میخورند و بیمار شدهاند. امّا در زمان ظهور و در دوران رجعت، مردم، ناراحتی و غصه ندارند که به خاطر آن بیمار شوند و عمر آنان کوتاه گردد و از این جهت، عمر انسانها در دوران رجعت، بیش از هزار سال است.
به طور مثال در روایات آمده است که مدت حکومت امام حسین«سلاماللهعلیه» به اندازهای زیاد است که ابروهای آن حضرت سفید و بلند میشود و ایشان مجبورند ابروهایشان را بالا بزنند. اینگونه روایات، از باب مثال و حاکی از طول عمر افراد در دوران رجعت است. معلوم است در حکومتی که حسینی باشد، نه حسین میمیرد، نه شیعیان او . چهارده معصوم میخواستند اسلام را پیاده کنند، اما با وجود دشمنان، این کار میسّر نشد و در دوران ظهور و رجعت، حتماً هدف ایشان تحقّق مییابد.
اگر جامعۀ امروز دچار مشکلات فراوان اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی است، اگر فقر و ظلم و نارسایی وجود دارد و اگر ناامنی اجتماعی و ناامنی دل، انسانها را تهدید میکند، برای آن است که اسلام حقیقی پیاده نمیشود. وقتی اسلام به درستی اجرا شود، یک زندگی توأم با استغنا و رفاه و امنیّت برای همگان در پی خواهد داشت. امنیّت اجتماعی، امنیّت سیاسی و مهمتر از آن، امنیّت دل، در پرتو اسلام حقیقی میسّر خواهد شد. وقتی به راستی دستورات اسلام و تشیّع عمل شود، یک زندگی صد در صد سعادتمندانه برای همۀ انسانها فراهم میسازد و پاسخگوی همۀ نیازهای مادی و معنوی بشریّت خواهد بود.
در زمان ظهور و رجعت، به روایت ثقلین عمل میگردد و ولایت امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه»، در همۀ جهان گسترش مییابد و به این ترتیب، اسلام پیاده شده، قوانین آن اجرا میگردد. در اثر پیاده شدن اسلام، درخت رذالت، از دلها کنده میشود و درخت فضیلت به جای آن غرس و بارور میگردد و همۀ مردم از میوۀ آن استفاده میکنند. در این صورت است که تمام سختیهای پیامبر اکرم «صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم»، جبران میشود. با کمی دقت و تأمل در مییابیم که همۀ زحمات انبیا، اوصیاء، شهدا و مهم تر از همه، زحمات چهارده معصوم«سلاماللهعلیهم»، به تهذیب نفوس و ریشه کن شدن رذائل اخلاقی میارزد.
تاکنون نظری ثبت نشده است