- 948
- 1000
- 1000
- 1000
اصول محوری سیره پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع)، جلسه سوم
سخنرانی از آیت الله سید احمد خاتمی با موضوع «اصول محوری سیره پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع)»، جلسه سوم، سال 1400
«لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا»
«البته شما را به رسول خدا (چه در صبر و مقاومت با دشمن و چه دیگر اوصاف و افعال نیکو) اقتدایی نیکوست، برای آن کس که به (ثواب) خدا و روز قیامت امیدوار باشد و یاد خدا بسیار کند.»
اصل اول از اصول اساسی سیره پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) امید به خداوند و دل بریدن از غیر خداست.
دومین اصل، اصل خودباوری در سایه خداباوری است. خداوند همه چیز است و ما هیچ هستیم. «انا لله و انا الیه راجعون» خدا ستون فقرات حرکت انبیا و امامان بوده است. با تمام وجود خود را در محضر ذات مقدس ربوبی می دیدند. اینکه تیر را در حال نماز از پای امیرالمومنین علیه السلام بیرون می کشند و امام متوجه نمی شود، این اوج عشق به خداست. بارها می آمدند خدمت حضرت زهرا سلام الله علیها و می گفتند که علی جان داده است. حضرت زهرا می فرموده که این عشق علی به خداست و علی عاشق بی قرار خداست.
خدا به پیامبرش می فرماید که تمام امیدت به خدا باشد. خداباوری با عشق به خدا، انسان را به خودباوری می رساند. «الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ»
«آن مؤمنانی که چون مردم (منافق) به آنها گفتند: لشکری بسیار بر علیه شما مؤمنان فراهم شده، از آنان در اندیشه و بر حذر باشید، (این تبلیغات) بر ایمانشان بیفزود و گفتند: تنها خدا ما را کفایت کند و او نیکو وکیل و کارسازی است.»
نقطه مقابل خودباوری این است که انسان در زندگی اش سربار باشد. و اتکا به این و آن داشته باشد. قرآن کریم در رابطه با نقطه مقابل خودباوری می فرماید که این روش و خواسته طواغیت است.
«فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ ۚ إِنَّهُمْ کَانُوا قَوْمًا فَاسِقِینَ»
«و (به این تبلیغات دروغ و باطل) قومش را ذلیل و زبون داشت تا همه مطیع فرمان وی شدند که آنها مردمی فاسق و نابکار بودند.»
قرآن کریم می گوید منافقین این تفکر ما نمی توانیم را ترویج می کند.
«وَإِذْ قَالَتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ یَا أَهْلَ یَثْرِبَ لَا مُقَامَ لَکُمْ فَارْجِعُوا ۚ وَیَسْتَأْذِنُ فَرِیقٌ مِنْهُمُ النَّبِیَّ یَقُولُونَ إِنَّ بُیُوتَنَا عَوْرَةٌ وَمَا هِیَ بِعَوْرَةٍ ۖ إِنْ یُرِیدُونَ إِلَّا فِرَارًا»
«و در آن وقت طایفهای از آن کفار و منافقان دین گفتند: ای یثربیان، دیگر شما را (در اردوگاه) جای ماندن نیست (که همه کشته خواهید شد، از گرد پیغمبر متفرق شوید و به مدینه) باز گردید. و در آن حال گروهی از آنها (برای رفتن) از پیغمبر اجازه خواسته و میگفتند: خانههای ما دیوار و حفاظی ندارد، در صورتی که (دروغ میگفتند و) خانههاشان بیحفاظ نبود، و مقصودشان جز فرار (از جبهه جنگ) نبود.»
«لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا»
«البته شما را به رسول خدا (چه در صبر و مقاومت با دشمن و چه دیگر اوصاف و افعال نیکو) اقتدایی نیکوست، برای آن کس که به (ثواب) خدا و روز قیامت امیدوار باشد و یاد خدا بسیار کند.»
اصل اول از اصول اساسی سیره پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) امید به خداوند و دل بریدن از غیر خداست.
دومین اصل، اصل خودباوری در سایه خداباوری است. خداوند همه چیز است و ما هیچ هستیم. «انا لله و انا الیه راجعون» خدا ستون فقرات حرکت انبیا و امامان بوده است. با تمام وجود خود را در محضر ذات مقدس ربوبی می دیدند. اینکه تیر را در حال نماز از پای امیرالمومنین علیه السلام بیرون می کشند و امام متوجه نمی شود، این اوج عشق به خداست. بارها می آمدند خدمت حضرت زهرا سلام الله علیها و می گفتند که علی جان داده است. حضرت زهرا می فرموده که این عشق علی به خداست و علی عاشق بی قرار خداست.
خدا به پیامبرش می فرماید که تمام امیدت به خدا باشد. خداباوری با عشق به خدا، انسان را به خودباوری می رساند. «الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ»
«آن مؤمنانی که چون مردم (منافق) به آنها گفتند: لشکری بسیار بر علیه شما مؤمنان فراهم شده، از آنان در اندیشه و بر حذر باشید، (این تبلیغات) بر ایمانشان بیفزود و گفتند: تنها خدا ما را کفایت کند و او نیکو وکیل و کارسازی است.»
نقطه مقابل خودباوری این است که انسان در زندگی اش سربار باشد. و اتکا به این و آن داشته باشد. قرآن کریم در رابطه با نقطه مقابل خودباوری می فرماید که این روش و خواسته طواغیت است.
«فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ ۚ إِنَّهُمْ کَانُوا قَوْمًا فَاسِقِینَ»
«و (به این تبلیغات دروغ و باطل) قومش را ذلیل و زبون داشت تا همه مطیع فرمان وی شدند که آنها مردمی فاسق و نابکار بودند.»
قرآن کریم می گوید منافقین این تفکر ما نمی توانیم را ترویج می کند.
«وَإِذْ قَالَتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ یَا أَهْلَ یَثْرِبَ لَا مُقَامَ لَکُمْ فَارْجِعُوا ۚ وَیَسْتَأْذِنُ فَرِیقٌ مِنْهُمُ النَّبِیَّ یَقُولُونَ إِنَّ بُیُوتَنَا عَوْرَةٌ وَمَا هِیَ بِعَوْرَةٍ ۖ إِنْ یُرِیدُونَ إِلَّا فِرَارًا»
«و در آن وقت طایفهای از آن کفار و منافقان دین گفتند: ای یثربیان، دیگر شما را (در اردوگاه) جای ماندن نیست (که همه کشته خواهید شد، از گرد پیغمبر متفرق شوید و به مدینه) باز گردید. و در آن حال گروهی از آنها (برای رفتن) از پیغمبر اجازه خواسته و میگفتند: خانههای ما دیوار و حفاظی ندارد، در صورتی که (دروغ میگفتند و) خانههاشان بیحفاظ نبود، و مقصودشان جز فرار (از جبهه جنگ) نبود.»
تاکنون نظری ثبت نشده است