- 396
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 98 تا 100 سوره اعراف
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 98 تا 100 سوره اعراف"
رابطه مستقیمی بین برکات ظاهری و باطنی و ایمان و عمل صالح است
آنهایی که در رفاه هستند و مترفاند گرچه از دنیا برخوردارند ولی از برکت برخوردار نیستند
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ ٭ أَ فَأَمِنَ أَهْلُ الْقُری أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنا بَیاتًا وَ هُمْ نائِمُونَ ٭ أَوَ أَمِنَ أَهْلُ الْقُری أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنا ضُحًی وَ هُمْ یَلْعَبُونَ ٭ أَفَأَمِنُوا مَکْرَ اللّهِ فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ ٭ أَوَ لَمْ یَهْدِ لِلَّذینَ یَرِثُونَ اْلأَرْضَ مِنْ بَعْدِ أَهْلِها أَنْ لَوْ نَشاءُ أَصَبْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَ نَطْبَعُ عَلی قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یَسْمَعُونَ﴾
بعد از ذکر قصص چند پیغمبر(علیهم السلام) و امم آنها و قبل از ذکر انبیای دیگر نظیر موسای کلیم(سلام الله علیه) یک بحثی را که رابط بین گذشته و آینده است طرح فرمودند و آن این است که یک رابطه مستقیمی است بین برکات ظاهری و باطنی از یک سو و ایمان و عمل صالح از سوی دیگر اگر مردم مناطق روی زمین مردم هر منطقهای اهل ایمان باشند از نظر اعتقاد و اهل تقوا باشند از نظر اخلاق و عمل صالح درهای برکتهای الهی از آسمان و زمین به روی آنها باز میشود و اگر اهل ایمان نباشند و آیات الهی را تکذیب بکنند درهای رحمت الهی و برکتهای الهی به روی آنها گشوده نمیشود بلکه مؤاخذه میشوند گاهی ممکن است این مطلب مطرح بشود که بعضی از کشورهای غربی مثلاً با اینکه اینها اهل ایمان نیستند از برکات برخوردارند اولاً اثبات اینکه اینها اهل ایمان نیستند و اهل عذاباند کار آسانی نیست اینها بسیاری از اینها در دینشان و به مرام الهیشان معتقدند و بسیاری از آنها مستضعف فکریاند یعنی دسترسی به معارف الهی ندارند و خطر استکبار جهانی هم همان «سد عن سبیل الله» است که نمیگذارد پیام انبیای الهی و پیام شریعت اسلام به گوش آنها برسد بسیاری از آنها مستضعف فکریاند بنابراین ممکن است مشمول رحمت الهی باشند و آنهایی که عالماً و عامداً خود را از فیض دین اسلام و معارف الهی بیبهره کردند آنها دو دستهاند عدهای گرفتار معیشتهای طبیعیاند و عدهای هم در رفاهاند و مترفاند آنهایی که در رفاه هستند و مترفاند گرچه از دنیا برخوردارند ولی از برکت برخوردار نیستند ذات اقدس الهی نعمتهایی را که اعطا میکند گاهی به عنوان برکت و حسنه یاد میکند گاهی به عنوان متاع دنیا یاد میکند اگر درباره مردان با تقوا باشد از همین نعمتهای الهی به عنوان حسنه به عنوان برکت یاد میکند و اگر متنعمین مؤمن نباشد و با تقوای اخلاقی و ایمانی مربا و تربیت شده و مهذب نباشند فقط تعبیر میکند به اینکه ما به اینها نعمت دادیم همین هرگز از اینها به عنوان حسنه یاد نمیکند یا به عنوان برکت یاد نمیکند این مطلب هم در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» گذشت هم در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» آیه دویست و 201 این بود ﴿فَإِذا قَضَیْتُمْ مَناسِکَکُمْ فَاذْکُرُوا اللّهَ کَذِکْرِکُمْ آباءَکُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِکْرًا فَمِنَ النّاسِ مَنْ یَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا وَ ما لَهُ فِی اْلآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ﴾ بعضی از مردم منطق آنها این است که دنیا طلب میکنند نمیگویند خدایا حسنه دنیا را به ما بده میگویند دنیا به ما بده این مال میخواهد فرزند میخواهد جاه و مقام میخواهد و مانند آن حالا یا این را لفظاً دعا میکند و میخواهد یا نه رفتار او و کردار او همین است اینکه میگوییم میگوید یعنی حرف او این است حرف او این است یعنی منطق او این است منطق او این است یعنی سنت و سیرت او این است نه اینکه لفظاً چیزی را میگوید منطق بعضیها دنیاطلبی است مال میخواهند و جاه میخواهند و مقام ﴿فَمِنَ النّاسِ مَنْ یَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا﴾ اما حسنه باشد مقید نیست چنین گروهی بهره آخرت ندارند ﴿وَمَا لَهُ فِی الآخِرَةِ مِنْ خَلاَقٍ﴾ أمّا حالا در دنیا میرسد یا نمیرسد آن هم بر فرض برسد چند اندازه میرسد آن را پاسخ نداد اینچنین نیست که حالا اگر کسی کافر شد وضع زندگی او روبهراه بشود خیلی از کفار هستند که در فقر به سر میبرند آنچه که مسلم است محرومیت اخروی اوست اما تنعم دنیوی او را وعده نداد ساکت شد فرمود: ﴿فَمِنَ النّاسِ مَنْ یَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا﴾ اما حالا میدهیم یا نمیدهیم حالا که میدهیم چقدر میدهیم به اندازه خاص او میدهیم یا به اندازه خواست خود ما این را در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» مشخص کرد فرمود: ﴿مَنْ کانَ یُریدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فیها ما نَشاءُ لِمَنْ نُریدُ﴾ ﴿وَمَا لَهُ فِی الآخِرَةِ مِن نَصِیبٍ﴾ ﴿وَ مَنْ أَرادَ اْلآخِرَةَ وَ سَعی لَها سَعْیَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ کانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُورًا﴾ درباره افرادی که دنیا طلباند به عنوان موجبه جزئیه وعده داد فرمود: ﴿مَنْ کانَ یُریدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فیها ما نَشاءُ﴾ یک قید، ﴿لِمَنْ نُریدُ﴾ قید دوم، هر که را ما بخواهیم نه هر کسی خودش بخواهد هر اندازه که ما بخواهیم نه هر اندازه او بخواهد این میشود موجبه جزئیه ﴿وَمَا لَهُ فِی الآخِرَةِ مِن نَصِیبٍ﴾ ولی درباره مران الهی به عنوان موجبه کلیه یاد کرد فرمود: ﴿وَ مَنْ أَرادَ اْلآخِرَةَ وَ سَعی لَها سَعْیَها﴾ معتقد به آخرت بود و عمل هم برای آخرت کرد ﴿وَ مَنْ أَرادَ اْلآخِرَةَ وَ سَعی لَها سَعْیَها﴾ اینجا به عنوان موجبه کلیه پیام دارد ﴿فَأُولئِکَ کَانَ سَعْیُهُم مَّشْکُوراً﴾ خب پس بنابراین ممکن است خیلی افراد کافر باشند ـ معاذالله ـ دنیاطلب باشند ولی دنیا به دستشان نیاید.
پرسش ...
پاسخ: منها این من تبعیضیه است دیگر.
اما اینجا که فرمود: ﴿وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی اْلآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النّارِ ٭ أُولئِکَ لَهُمْ نَصیبٌ مِمّا کَسَبُوا وَ اللّهُ سَریعُ الْحِسابِ﴾ کسی که حسنات دنیا بخواهد حسنات آخرت بخواهد به عنوان موجبه کلیه فرمود هر چه کسب کردند ما به آنها خواهیم داد خب بنابراین درباره دنیاطلبی فرمود آنچه که مسلم است آن است که دنیاطلب از آخرت محروم است اما به مطلوب دنیاییاش میرسد یا نه؟ فیه کلام تفسیرش هم در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» آمده است ولی آخرتطلب به مطلوبش خواهد رسید البته به اندازه کارش.
پرسش ...
پاسخ: نه چون دارد ﴿فَمِنَ النَّاسِ مَن یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا﴾ ندارد «فی الدنیا حسنة» مشرکین که خدا را قبول داشتند که مشرک خدا را به عنوان واجبالوجوب قبول دارد یک، به عنوان خالق قبول دارد دو، به عنوان ربالعالمین و ربالارباب ربوبیت کلان قبول دارد سه، اما کاری مربوط به انسان و دریا و صحرا و زمین و مزرع و مرتع و شفای مرض و اینها را به ارباب متفرقه میسپارد.
پرسش ...
پاسخ: زیادی مال همه جا برکت نیست گاهی استدراج است گاهی برکت
خب در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» بحثش به این صورت گذشت در سورهٴ «انعام» که همین روزها هم به عنوان شاهد بحث سورهٴ «اعراف» از آن آیه سخنی به میان آمد آنجا هم اشاره شد که گاهی نعمتهای الهی به عنوان استدراج است و مقدمه عذاب نظیر آیهٴ 43 و 44 سورهٴ مبارکهٴ «انعام» فرمود: ﴿فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا وَ لکِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ ما کانُوا یَعْمَلُونَ ٭ فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ﴾ ما اینها را متذکر کردیم از راه حکمت و موعظه و جدال احسن اثر نکرد این راههای علمی بود از نظر راههای عملی اینها را مؤاخذه کردیم به فشار مالی و بدنی متذکر نشدند نه راههای علمی در اینها اثر کرد نه راههای عملی آنگاه ﴿فَتَحْنَا عَلَیْهِمْ أَبْوَابَ کُلِّ شَیْءٍ﴾ نه ابواب برکات از هر راهی ما به اینها نعمت دادیم نه سخن از حسنه است که در سورهٴ «بقره» بود نه سخن از برکات است که در آیه محل بحث سورهٴ «اعراف» است دارد ﴿أَبْوَابَ کُلِّ شَیْءٍ﴾ از آسمان و زمین باران مناسب تابش آفتاب مناسب و نسیم مناسب در فضا و رویش گیاهان مناسب در زمین ﴿حَتّیٰ إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ﴾ که میشود استدراج بنابراین چنین گروهی از برکات محروماند از حسنات محروماند گرچه به حسب ظاهر از نعم برخوردارند و این نعم به عنوان استدراج است خب پس ممکن است کسانی در غرب عالم یا شرق عالم زندگی بکنند و مسلمان نباشند اما در راه خودشان معذور باشند لذا گذشته از برکتهای دنیا از فیض آخرت هم محروم نباشند و اما آنها که نه حجت الهی بر آنها تمام شد به آنها رسیده است آنها عالماً عامداً انکار کردند آنها دو گروهاند عدهای هم مانند مسلمان محروم و فقیرند عدهای هم که متنعماند این تنعم استدراج است ﴿وَمَا لَهُ فِی الآخِرَةِ مِنْ خَلاَقٍ﴾
پرسش ...
پاسخ: ﴿أَعْمَالَهُمْ﴾ بله هر کاری که بکنند هر اندازه کار بکنند نه اینکه هر کسی دنیا طلب بکند به اندازه ارادهاش ما به او بدهیم به اندازه کارش میدهیم کار او را هدر نمیدهیم در بخشهای دیگر فرمود: ﴿سَوَاءً لِلسَّائِلِینَ﴾ فرمود: ﴿وَقَدَّرَ فِیهَا اقْوَاتَهَا فِی أَرْبَعَةِ أَیَّامٍ﴾ که اربعة ایام یعنی فصول چهارگانه در فصول چهارگانه ما روزیهای مردم این منطقه را تأمین کردیم هر کس کار بکند به او بهره میدهند ﴿سَوَاءً لِلسَّائِلِینَ﴾ اما برکت در آن نیست که حالا آثار فراوان داشته باشد اینطور نیست ماندنی باشد اینچنین نیست از راهی تولید بکنند در راه حرام هم صرف میکنند خب.
مطلب دیگر این است که خود عمل باعث این در سؤالات آمده خود عمل که عبارت از عمل جارحه و جانحه یعنی ایمان و تقوا باشد باعث استحقاق بهشت میشود یعنی اگر کسی مؤمن شد و با تقوا شد حتماً از خدا بهشت طلب دارد؟ گرچه ذات اقدس الهی او را بهشت میبرد برای اینکه وعده داده است و خدا خلف وعده نمیکند اما این حق اوست که او طلبکار است یا نه تفضل است؟ حتی انبیا و اولیا(علیهم الصلاة و علیهم السلام) اینها که ایمانشان صادق است عملشان صالح است اینها حق دارند یقیناً بهشت میروند برای اینکه خدا وعده داده است و خلف وعده نمیکند اما اینها طلبکارند یا نه اینها طلبکار نیستند هیچ کسی از خدا طلبکار نیست برای اینکه همه عباداتی که انسان انجام میدهد در قبال نعمی که دریافت کرده است که از عدم به هستی ظهور پیدا کرده است از جهل به علم آمد از ضلالت به هدایت آمده و مانند آن در قبال آن نعمی که دریافت کرده است شکر آن نعمت نیست چه رسد به امتثال اوامری که از طرف ذات اقدس الهی صادر شده است انسان در قیامت وقتی که محاسبه میشود به حساب دقیق دستش خالی است برای اینکه همه این اطاعتها در قبال شکر آن نعم ضعیف است چه رسد به جنبه تقرب و اطاعت و امتثال البته ذات اقدس الهی روی لطف و روی فضل وعده داد و به وعده هم عمل میکند بنابراین اگر در بعضی از روایات بود که مرحوم فیض در محجة البیضاء یا دیگران نقل کردند که افراد به وسیله لطف الهی وارد بهشت میشوند برای آن است که همه اعمال ما در حقیقت در برابر نعمتهای الهی توان شکر آن را ندارند وجود مبارک امام سجاد(سلام الله علیه) به خدا عرض میکند که به این مضمون «فکلما قلت لک الحمد وجب علی ان اقول لک الحمد» خدایا اگر من یک بار گفتم الحمدلله واجب است که بار دیگر بگویم الحمدلله خدا را باید شکر بکنم که توفیق شکر پیدا کردم و هکذا یتسلسل.
پرسش ...
پاسخ: بله آن این بیاناتی که در قرآن کریم آمد است دو قسم است ﴿جَزَاءً وِفَاقاً﴾ فقط درباره گنهکاران است اصلاً ما در قرآن کریم راجع به مؤمنین یک چنین تعبیری نداریم درباره مؤمنین نداریم که ﴿جَزَاءً وِفَاقاً﴾ درباره مؤمن داریم ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها﴾ یک، ﴿فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا﴾ دو، و مانند آن آن ﴿جَزَاءً وِفَاقاً﴾ یک جاست آن هم خصوص کفار است یعنی ما کفار را بیش از عملشان کیفر نمیدهیم این وفق عملشان است درباره مؤمنین البته ده برابر و صد برابر و بیشتر و بیشتر اما همه اینها فضل است.
پرسش ...
پاسخ: ﴿بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ﴾ غیر از ﴿جَزَاءً وِفَاقاً﴾ست آن در بحث جزاست چند طایفه از آیات است یکی با دارد ﴿بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ﴾ ﴿ بِمَا کَسَبَتْ و ... ﴾ یکی بی باست که آن با دارها به این بیباها باید برگردد که جزا برابر عمل یا متن عمل است اما این فضل است خود ذات اقدس الهی فرمود شما اگر یک کاری کردیم من ده برابر جزا میدهم این معلوم است فضل است دیگر کسب را این قرار داد یکی ده تا این که وجود مبارک امام سجاد فرمود: «ویل لمن غلبت آحاده أعشاره» همین است دیگر فرمود وای به حال کسی که یکیهای او بر ده تاهای او بیشتر بشود خب عمل خیر یکی ده برابر پاداش دارد علم بد یکی یک برابر کیفر دارد وای به حال کسی که در قیامت یکیهای او بر دهتاهای او بیشتر بشود ماه که سی روز است انسان یقین دارد که سه تا کار مقبول الهی کرده است که سهتا کار بشود سی تا در حالی که سی تا گناه را روزی یک گناه کرده باشد و آلوده بشود ـ معاذالله ـ دارد خب این باید لااقل سه تا کار خیر طیّب و طاهر تحویل بدهد شما وقتی که روی مسئله «ان الناقد بصیر» بررسی بکنید معلوم میشود کار خیلی آلوده است نوع این بزرگان اخلاق حالا از غزّالی و قبل از غزّالی و بعد از غزّالی گرفته که اگر یک عالمی امام جماعت شهر بود واعظی بود مدرس بود و سالیان متمادی سی سال چهل سال به مردم منطقهای خدمت کرد و یک واعظ دیگری از جای دیگری آمده مردم به طرف او رفتند اگر این هیچ حرف نزد این معلوم میشود چهل سال در خدمت الهی بود و تحت ولایت الهی اما اگر شروع به گله کرد که عجب آدمهای خوش استقبال و بد بدرقه هستند ما را رها کردند رفتند به سراغ دیگری معلوم میشود چهل سال در تحت ولایت شیطان بود خب اگر تو برای خدا حرف میزدی برای خدا شما کم پیدا میکنید کسی که بتواند در قیامت یک عمل خالص نشان بدهد یک پسوند من و مایی خواهد داشت این مسجد ما این حسینیه من این تکیه من این مسجد من این درس من این شاگرد من این مقلد من آن خیلی کم است که شما یک آدم سلمانگونه پیدا کنید که عمل را برای خدا انجام بدهد چهارتا لقب اگر به آدم ندهند آدم قهر میکند یا نام آدم دیرتر ببرند این بازی کودکانه است خیلیها کودک هشتاد سالهاند «ان الناقد بصیر» اگر کار آسانی بود که نمیگفتند «ادق من الشعر و احد من السیف» که خب روی شمشیر تیز با پای برهنه آدم راه برود خیلی سخت است دیگر خب همه ما اهل بهشتیم یعنی؟ خب این طور درس خواندن که خیل سهل و روان است که اینطور اداره کردن اینطور امامت کردن الآن مشکل ما در جامعه همین است وگرنه کشور کشور اسلامی چرا ما باید مشکل داشته باشیم این من و ماست که مشکل میآفریند اگر شما مثل امام پیدا کردید بله مشکلتان حل میشود یا خواصی از شاگردان امام اما وقتی میبینید هر جایی سخن از من است و ما چرا اسم ما را اول نبردی؟ چرا این لقب را به ما ندادی؟ همین بازی کودکانه خب شما وقتی از کنار یک کوچه میگذرید میخندید برای اینکه بچهها دارند خاکبازی میکنند و برای سنگ و آجر پاره دارند به جان هم میافتند شما چرا لبخند میزنید؟ میگویید برای اینکه اینها غروب که شده دامن میتکانند دست میتکانند این سنگها را در کوچه میریزند میروند به خانه خب عند الاحتضار هم همین است دیگر یک عده هم دارند به ما میخندند اینها برای چه دارند بازی میکنند یک وقتی امام(رضوان الله علیه) در همان شبستان شرقی این مسجد اعظم که درس میفرمودند پایان بحث داشتند نصیحت میکردند میفرمودند به اینکه من که آمدم تابلوی عکس آقای بروجردی(رضوان الله علیه) را دیدم اوج عظمت آقای بروجردی کجا تشییعش کجا الآن قبرش کجا ایشان از آنجا گفت همین برای ما موعظه است آن وقت آقای بروجردی دیگر علی وجه الارض مرجعی به عظمت او نبود همه حوزههای ایران و نجف و همه و همه شهریه بگیر آقای بروجردی بودند یکی دو دههای اینطور بود آقای بروجردی(رضوان الله تعالی علیه) بعد هم تشییع بعدش هم به حسب ظاهر نام شریفشان «نسیاً منسیا» است البته عندالله اجرشان محفوظ است اعیانهم گرچه مفقود است ولی حقایق آنها در دلهای برای همیشه زنده است ایشان و همه مراجع ولی منظور این است ما در این وضعیم آن وقت خودمان را هم طلبکار میدانیم تمام مشکلات ما چه در امام جماعت چه در امام جمعه چه در حسینیهها روی همین برنامههاست پس معلوم میشود سخت است دیگر به هر تقدیر اگر در محجة البیضاء یا مانند آن از وجود مبارک پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) سؤال کردند فرمود من هم به لطف الهی وارد میشوم آنها معصومند کار بدی نکردند اما همه اینها مربوط به آن شکر نعمت آنهاست چیزی انسان طلبکار نیست نعمت هستی یافت ﴿مَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّه﴾ در برابر او شاکر است آن وقت چه نعمت دیگری طلب بکند؟ خب پس ﴿جَزَاءً وِفَاقاً﴾ یکجاست آن هم در خصوص کفار است درباره مؤمنین فرمود اضعاف مضاعف به شما میدهیم اما در صورتی که عمل برای او باشد دیگر و خدای سبحان اصلاً شریکپذیر نیست فرمود عملی اگر 99 درصد برای من بود یک درصد برای دیگری من کل آن عمل را قبول نمیکنم حالا اگر کسی ـ معاذالله ـ در نماز این کار را کرد در اعمال عبادی دیگر آن عمل قربی عملی که تقرب و قصد قربت شرط است 99 درصدش لله باشد یک درصدش لغیرالله باشد مگر آن نماز را خدا قبول میکند آن روزه را خدا قبول میکند اینچنین نیست که بنابراین کار آسان نیست حالا در مورد ائمه(علیهم السلام) آدم میتواند بگوید برای تعلیم است ولی درباره بزرگانی مثل شیخ انصاری و اینها که تالی تلو هستند اینطور شبها ضجه میزدند بالأخره یک خبری هست دیگر شرح حال علما را خواندن یک درس اخلاق است حالا اگر درس اخلاق نداشتید لااقل هر شب یک صفحه شرح حال اینها را آدم بخواند اینطور ضجه کردن و سرو سینه زدن و ناله کردن و سحر برخواستن معلوم میشود خبری هست در عالم دیگر اگر عاقلترین انسانها همینها هستند بعد از ائمه دیگر عاقلترین و کاملترین انسانها بعد از ائمه همین گروهاند دیگر درکشان قوی عملشان قوی بردباریشان قوی در برابر ظلم هم همینها ایستادند در برابر دنیا هم همینها ایستادند اینطور سر و سینه و ضجه و ناله کردن و شیون کشیدن معلوم میشود خبری هست دیگر اینطور نیست که حالا آدم اطمینان داشته باشد بگوید خدا قبول میکند جز به لطف او کسی امیدوار نیست خب بنابراین اگر کسی وارد بهشت میشود به فضل اوست.
مطلب دیگر این است که این اهلالقری اختصاصی به قرای گذشته ندارد که لام هم لام عهد باشد چون چندتا قریه را از جریان قوم نوح و قوم عاد و قوم ثمود و قوم لوط و قوم شعیب نقل فرمود که اینها معذب شدند اینچنین نیست که لام لام عهد باشد که اگر مردم همین منطقههای و قریهها اگر همین گروه معذب ایمان میآوردند و متقی میشدند ما درهای برکات را به روی آنها باز میکردیم بلکه میتواند جنس باشد هم شامل آنها باشد هم شامل قریههایی که در زمان پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) دارند باشد هم شامل قرای بعدی اختصاصی به آنها ندارد.
مطلب بعدی آن است که فرمود اگر اینها حجت الهی بالغ شد به مرحلهای رسید که ﴿لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَن بَیِّنَةٍ﴾ ما از راه علمی از راه حکمت موعظه جدال احسن اینها را هدایت کردیم نپذیرفتند از راه عملی اینها را آزمودیم بالبأساء و الضراء متنبه نشدند بعد تبدیل کردیم به سرّاء متنبه نشدند نه فشار روزگار اینها را متنبه کرد نه تشویق روزگار اینها را متنبه کرد نه راه حکمت و موعظه و جدال احسن اینها را متنبه کرد پس علماً و عملاً اینها درِ اتّعاذ را بستند در چنین فضایی ما اینها را مهلت نخواهیم داد اینها دیگر بیامان معذب میشوند اینکه فرمود: ﴿أَفَأَمِنَ أَهْلُ الْقُریٰ أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنا بَیاتًا وَ هُمْ نائِمُونَ﴾ این اختصاص ندارد به اینکه اینها شب بیتوته کردند و خوابیدند و عذاب آمد بلکه آن اشد احوال را ذکر میکند برای اینکه شب که اینها در جایی آرمیدند و خوابیدند در حال خواب اگر سیلی زلزلهای صاعقهای و مانند آن بیاید این عذاب دردناکتتر از عذابی است که انسان بتواند لااقل مقدمات فرار را فراهم بکند وگرنه آنکه فرمود: ﴿أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنَا بَیَاتاً وَهُمْ نَائِمُونَ﴾ یعنی لیل منتها آن اشد حالاتش را ذکر کرد آیه بعد یعنی آیهٴ 98 که فرمود: ﴿أَوَ أَمِنَ أَهْلُ الْقُری أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنا ضُحًی وَ هُمْ یَلْعَبُونَ﴾ یعنی روز وگرنه اختصاصی به ضحا ندارد برای روز برای ساعتهای روز تفسیر آلوسی و امثال آلوسی مشخص کردند که ساعت اول را ذرور میگویند ساعت دوم را بزوغ را ساعت سوم را مثلاً ضحا میگویند ساعت چهارم را هاجره میگویند ساعت پنجم را زوال میگویند ساعت ششم را دلوک میگویند زوال شمس مقدم بر دلوک شمس است ضحا هم نزدیکهای ظهر است این ساعت ده و یازده و اینها اینها صبح تا غروب ساعتهایش مشخص است تقسیمبندیهایش هم مشخص است بهترین موقع آن وقتی است که نیمروز اینها دارند استراحت میکنند فرمود که ما امان را از اینها میگیریم چه شب چه روز اختصاصی به حالت خواب شب ندارد یا اختصاصی به حالت ضحا ندارد که هاجره و زوال یا دلوک را شامل نشود یا اصیل و آصال و عشیه را شامل نشود یا ذرور و بزوغ و اثمال ذلک را شامل نشود اینکه ﴿فَلَمَّا رَأی الشَّمْسَ بَازِغَةً﴾ این بازغه در حدود ساعت هشت و نه و اینهاست ضحا حدود ده به بعد است مثلاً هاجره که میگویند من در هاجرهای در روز گرمی در یک هاجرهای دیدم چون بالأخره آن نزدیکهای ظهر خبیک کمی گرمتر میشود زوال است و بعد دلوک شمس این کنایه از آن است که نه شب اینها آرام دارند نه روز اما اینکه فرمود ﴿وَهُمْ یَلْعَبُونَ﴾ معنایش این نیست که اینها دارند بازی میکنند آنهایی هم که دارند تجارت میکنند بازی میکنند برای اینکه اعراض از خدا دنیاست یک، و دنیا جز بازیچه چیزی نیست دو، در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» قبلاً گذشت آیهٴ 91 که فرمود: ﴿قُلِ اللّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ﴾ اینهایی که معتقد به الله نیستند دارند بازی میکنند در ذیل همان آیهٴ 91 سورهٴ مبارکهٴ «انعام» بود که از سیدنا الاستاد مرحوم علامه نقل شد که قرآن کریم طوری است که از مجموعه او میشود یک برداشت داشت از تقطیع جملههای او میشود یک برداشت داشت به یک شرط اصیل تفسیری که همه اینها باهم هماهنگ باشند بعد فرمود مثلاً ﴿قُلِ اللّهُ﴾ جمله ﴿قُلِ اللّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ﴾ یک برداشت دارد ﴿قُلِ اللّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ﴾ یک برداشت دارد ﴿قُلِ اللّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ﴾ یک برداشت دارد ﴿قُلِ اللَّهُ﴾ یک برداشت دیگر دارد بگو الله خودش معنا دارد درباره ﴿یَلْعَبُونَ﴾ آنجا بحث شد که چرا ﴿یَلْعَبُونَ﴾ دنیا وضعش ﴿یَلْعَبُونَ﴾ است برای اینکه این مثل لعاب دهان است یک آدم تشنه که با لعاب دهن سیراب نمیشود که میآید جمع بکند که لبی تر کند میبیند تمام میشود کل دنیا این است انسان تا میرود جمع بکند میبینید وقت گذشته میگویند برو دیگری باید بیاید خوردن نیست لذا یا دارد ﴿بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ یَلْعَبُونَ﴾ این را قشیری در آن لطایف و اشاراتش دارد که بالأخره وضعش بازی است و این بازیها هم از لعاب دهان است چون غالب این افعال و اسامی که معنا دارد نه اسامی جامد اینها از آن طبایع جامد گرفته شده یک خصوصیتی برای این لعاب دهان هست از آن فعل لعب و یعلب و لاعب و امثال ذلک مشتق شده در اینجا فرمود که اینها در حال لعب هستند نه اینکه مخصوص بازی باشد.
مطلب بعدی آن است که اینکه فرمود ﴿فَتَحْنَا عَلَیْهِمْ أَبْوَابَ کُلِّ شَیْءٍ﴾ چه اینکه بعد هم خواهد آمد یا در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» گذشت این میتواند اخذ تعزیری باشد مقدمه به عنوان استدراج باشد اما اینکه فرمود مکر خدا مکر یک امن کاذب داریم مثل کسی که ـ معاذالله ـ میگوید خبری نیست و مترفانه و مسرفانه زندگی میکند این امن امن کاذب است یک امن صادق داریم این امن صادق برای متقیان است که ﴿إِنَّ الْمُتَّقینَ فی مَقامٍ أَمینٍ﴾ که در سورهٴ «قمر» و اینها آمده یا ﴿الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِکَ لَهُمُ اْلأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ﴾ که خدا وعده داده است اما ما وظیفهمان چیست ما وظیفهمان این است که در امن محض به سر ببریم یا بین خوف و رجا زندگی بکنیم؟ خدا وعده داد به اینکه متقین در مقام امیناند یک، وعده داد ﴿الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِکَ لَهُمُ اْلأَمْنُ﴾ و اما به ما چه بر فرض ما تا کنون مؤمن بودیم اعتقاداً و عامل بودیم به عمل صالح اما آینده را چه کسی تضمین میکند؟ چه کسی میتواند نسبت به آینده تضمین بکند؟ ممکن است خدای ناکرده یک حادثه تلخی پیش بیاید انسان نتواند در امتحان بایستد این است که همیشه ما باید بین خوف و رجا باشیم پس اگر کسی خود را در امن محض احساس کرده است خسارت دیده آن امن صادق برای متقین است در صورتی که از حساب بگذرد وعده الهی هم حق است اما ما مشمول وعده هستیم حدوثاً و بقائاً آن از کجاست؟
مطلب بعدی آن است که دو قول را جناب آلوسی نقل کرده است از حنفیه و شافعیه که برخیها فتوا به کفر کسی دادند که گرفتار امن کاذب است مثل حنفیه و به همین آیه استدلال کردهاند که ﴿فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ﴾ شافعیه فتوا به عصیان دادند که این معصیت است نه کفر قول سومی هم هست جمع کرده تقریباً محاکمه کرده بین قولین و آن قول سوم به ذهن میآمد و ایشان هم نقل کردند و بد هم نیست و آن این است که اگر کسی ـ معاذالله ـ نظیر یـأس از رحمت خدا که طرف مقابل امن است آن حالت را داشت هم امن کفر است هم یأس کفر است چرا ﴿لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکافِرُونَ﴾ ؟ چرا یأس از رحمت خدا کفر است؟ برای اینکه کسی که بگوید که در این عالم کسی نیست که مشکل ما را حل کند این منکر قدرت ازلی است دیگر اولاً نه میداند خب شاید لطف خدا آمد و نه آن حرف حرف صحیح است اگر کسی بگوید ما مشکلی داریم که در عالم کسی نیست بتواند حل کند خب این منکر قدرت ازلی است دیگر چون همه جهان جنود و سپاه و ستاد اوست ﴿لِلَّهِ جُنُودُ السَّماوَاتِ والأرْضِ﴾ پس ﴿لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکافِرُونَ﴾ در نقطه مقابل اگر کسی گرفتار امن کاذب بود گفت کسی نیست که بتواند ما را از این تخت پایین بیاورد ا ین هم کفر است اینکه ﴿وَ کانُوا یَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُیُوتًا آمِنینَ﴾ یا آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ «شعراء» آیهٴ 146 آمده است که ﴿أَتُتْرَکُونَ فی ما هاهُنا آمِنینَ﴾ در سورهٴ «شعراء» آنجا به این صورت آمده است که آیهٴ 146 سورهٴ مبارکهٴ «شعراء» این است که ﴿أَتُتْرَکُونَ فی ما هاهُنا آمِنینَ﴾ خب آنکه بگوید چه کسی است که ما را از این قلعهها بیرون کند از این کاخهای دامنه کوه بیرون کند هیچ قدرتی نیست که بتواند ما را از اینجا بیرون کند این کفر است برای اینکه منکر قدرت ازلی است پس یأس از قدرت ازلی کفر است دلیلش هم معلوم است امن کاذب در قبال قدرت ازلی کفر است سرّش هم معلوم است و اما اگر نه در اثر غفلتهای عادی و امثال ذلک باشد که به انکار ضروری دین برنگردد معصیت هست ولی کفر نیست.
«و الحمد لله رب العالمین»
رابطه مستقیمی بین برکات ظاهری و باطنی و ایمان و عمل صالح است
آنهایی که در رفاه هستند و مترفاند گرچه از دنیا برخوردارند ولی از برکت برخوردار نیستند
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ ٭ أَ فَأَمِنَ أَهْلُ الْقُری أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنا بَیاتًا وَ هُمْ نائِمُونَ ٭ أَوَ أَمِنَ أَهْلُ الْقُری أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنا ضُحًی وَ هُمْ یَلْعَبُونَ ٭ أَفَأَمِنُوا مَکْرَ اللّهِ فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ ٭ أَوَ لَمْ یَهْدِ لِلَّذینَ یَرِثُونَ اْلأَرْضَ مِنْ بَعْدِ أَهْلِها أَنْ لَوْ نَشاءُ أَصَبْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَ نَطْبَعُ عَلی قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یَسْمَعُونَ﴾
بعد از ذکر قصص چند پیغمبر(علیهم السلام) و امم آنها و قبل از ذکر انبیای دیگر نظیر موسای کلیم(سلام الله علیه) یک بحثی را که رابط بین گذشته و آینده است طرح فرمودند و آن این است که یک رابطه مستقیمی است بین برکات ظاهری و باطنی از یک سو و ایمان و عمل صالح از سوی دیگر اگر مردم مناطق روی زمین مردم هر منطقهای اهل ایمان باشند از نظر اعتقاد و اهل تقوا باشند از نظر اخلاق و عمل صالح درهای برکتهای الهی از آسمان و زمین به روی آنها باز میشود و اگر اهل ایمان نباشند و آیات الهی را تکذیب بکنند درهای رحمت الهی و برکتهای الهی به روی آنها گشوده نمیشود بلکه مؤاخذه میشوند گاهی ممکن است این مطلب مطرح بشود که بعضی از کشورهای غربی مثلاً با اینکه اینها اهل ایمان نیستند از برکات برخوردارند اولاً اثبات اینکه اینها اهل ایمان نیستند و اهل عذاباند کار آسانی نیست اینها بسیاری از اینها در دینشان و به مرام الهیشان معتقدند و بسیاری از آنها مستضعف فکریاند یعنی دسترسی به معارف الهی ندارند و خطر استکبار جهانی هم همان «سد عن سبیل الله» است که نمیگذارد پیام انبیای الهی و پیام شریعت اسلام به گوش آنها برسد بسیاری از آنها مستضعف فکریاند بنابراین ممکن است مشمول رحمت الهی باشند و آنهایی که عالماً و عامداً خود را از فیض دین اسلام و معارف الهی بیبهره کردند آنها دو دستهاند عدهای گرفتار معیشتهای طبیعیاند و عدهای هم در رفاهاند و مترفاند آنهایی که در رفاه هستند و مترفاند گرچه از دنیا برخوردارند ولی از برکت برخوردار نیستند ذات اقدس الهی نعمتهایی را که اعطا میکند گاهی به عنوان برکت و حسنه یاد میکند گاهی به عنوان متاع دنیا یاد میکند اگر درباره مردان با تقوا باشد از همین نعمتهای الهی به عنوان حسنه به عنوان برکت یاد میکند و اگر متنعمین مؤمن نباشد و با تقوای اخلاقی و ایمانی مربا و تربیت شده و مهذب نباشند فقط تعبیر میکند به اینکه ما به اینها نعمت دادیم همین هرگز از اینها به عنوان حسنه یاد نمیکند یا به عنوان برکت یاد نمیکند این مطلب هم در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» گذشت هم در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» آیه دویست و 201 این بود ﴿فَإِذا قَضَیْتُمْ مَناسِکَکُمْ فَاذْکُرُوا اللّهَ کَذِکْرِکُمْ آباءَکُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِکْرًا فَمِنَ النّاسِ مَنْ یَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا وَ ما لَهُ فِی اْلآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ﴾ بعضی از مردم منطق آنها این است که دنیا طلب میکنند نمیگویند خدایا حسنه دنیا را به ما بده میگویند دنیا به ما بده این مال میخواهد فرزند میخواهد جاه و مقام میخواهد و مانند آن حالا یا این را لفظاً دعا میکند و میخواهد یا نه رفتار او و کردار او همین است اینکه میگوییم میگوید یعنی حرف او این است حرف او این است یعنی منطق او این است منطق او این است یعنی سنت و سیرت او این است نه اینکه لفظاً چیزی را میگوید منطق بعضیها دنیاطلبی است مال میخواهند و جاه میخواهند و مقام ﴿فَمِنَ النّاسِ مَنْ یَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا﴾ اما حسنه باشد مقید نیست چنین گروهی بهره آخرت ندارند ﴿وَمَا لَهُ فِی الآخِرَةِ مِنْ خَلاَقٍ﴾ أمّا حالا در دنیا میرسد یا نمیرسد آن هم بر فرض برسد چند اندازه میرسد آن را پاسخ نداد اینچنین نیست که حالا اگر کسی کافر شد وضع زندگی او روبهراه بشود خیلی از کفار هستند که در فقر به سر میبرند آنچه که مسلم است محرومیت اخروی اوست اما تنعم دنیوی او را وعده نداد ساکت شد فرمود: ﴿فَمِنَ النّاسِ مَنْ یَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا﴾ اما حالا میدهیم یا نمیدهیم حالا که میدهیم چقدر میدهیم به اندازه خاص او میدهیم یا به اندازه خواست خود ما این را در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» مشخص کرد فرمود: ﴿مَنْ کانَ یُریدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فیها ما نَشاءُ لِمَنْ نُریدُ﴾ ﴿وَمَا لَهُ فِی الآخِرَةِ مِن نَصِیبٍ﴾ ﴿وَ مَنْ أَرادَ اْلآخِرَةَ وَ سَعی لَها سَعْیَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ کانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُورًا﴾ درباره افرادی که دنیا طلباند به عنوان موجبه جزئیه وعده داد فرمود: ﴿مَنْ کانَ یُریدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فیها ما نَشاءُ﴾ یک قید، ﴿لِمَنْ نُریدُ﴾ قید دوم، هر که را ما بخواهیم نه هر کسی خودش بخواهد هر اندازه که ما بخواهیم نه هر اندازه او بخواهد این میشود موجبه جزئیه ﴿وَمَا لَهُ فِی الآخِرَةِ مِن نَصِیبٍ﴾ ولی درباره مران الهی به عنوان موجبه کلیه یاد کرد فرمود: ﴿وَ مَنْ أَرادَ اْلآخِرَةَ وَ سَعی لَها سَعْیَها﴾ معتقد به آخرت بود و عمل هم برای آخرت کرد ﴿وَ مَنْ أَرادَ اْلآخِرَةَ وَ سَعی لَها سَعْیَها﴾ اینجا به عنوان موجبه کلیه پیام دارد ﴿فَأُولئِکَ کَانَ سَعْیُهُم مَّشْکُوراً﴾ خب پس بنابراین ممکن است خیلی افراد کافر باشند ـ معاذالله ـ دنیاطلب باشند ولی دنیا به دستشان نیاید.
پرسش ...
پاسخ: منها این من تبعیضیه است دیگر.
اما اینجا که فرمود: ﴿وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی اْلآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النّارِ ٭ أُولئِکَ لَهُمْ نَصیبٌ مِمّا کَسَبُوا وَ اللّهُ سَریعُ الْحِسابِ﴾ کسی که حسنات دنیا بخواهد حسنات آخرت بخواهد به عنوان موجبه کلیه فرمود هر چه کسب کردند ما به آنها خواهیم داد خب بنابراین درباره دنیاطلبی فرمود آنچه که مسلم است آن است که دنیاطلب از آخرت محروم است اما به مطلوب دنیاییاش میرسد یا نه؟ فیه کلام تفسیرش هم در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» آمده است ولی آخرتطلب به مطلوبش خواهد رسید البته به اندازه کارش.
پرسش ...
پاسخ: نه چون دارد ﴿فَمِنَ النَّاسِ مَن یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا﴾ ندارد «فی الدنیا حسنة» مشرکین که خدا را قبول داشتند که مشرک خدا را به عنوان واجبالوجوب قبول دارد یک، به عنوان خالق قبول دارد دو، به عنوان ربالعالمین و ربالارباب ربوبیت کلان قبول دارد سه، اما کاری مربوط به انسان و دریا و صحرا و زمین و مزرع و مرتع و شفای مرض و اینها را به ارباب متفرقه میسپارد.
پرسش ...
پاسخ: زیادی مال همه جا برکت نیست گاهی استدراج است گاهی برکت
خب در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» بحثش به این صورت گذشت در سورهٴ «انعام» که همین روزها هم به عنوان شاهد بحث سورهٴ «اعراف» از آن آیه سخنی به میان آمد آنجا هم اشاره شد که گاهی نعمتهای الهی به عنوان استدراج است و مقدمه عذاب نظیر آیهٴ 43 و 44 سورهٴ مبارکهٴ «انعام» فرمود: ﴿فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا وَ لکِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ ما کانُوا یَعْمَلُونَ ٭ فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ﴾ ما اینها را متذکر کردیم از راه حکمت و موعظه و جدال احسن اثر نکرد این راههای علمی بود از نظر راههای عملی اینها را مؤاخذه کردیم به فشار مالی و بدنی متذکر نشدند نه راههای علمی در اینها اثر کرد نه راههای عملی آنگاه ﴿فَتَحْنَا عَلَیْهِمْ أَبْوَابَ کُلِّ شَیْءٍ﴾ نه ابواب برکات از هر راهی ما به اینها نعمت دادیم نه سخن از حسنه است که در سورهٴ «بقره» بود نه سخن از برکات است که در آیه محل بحث سورهٴ «اعراف» است دارد ﴿أَبْوَابَ کُلِّ شَیْءٍ﴾ از آسمان و زمین باران مناسب تابش آفتاب مناسب و نسیم مناسب در فضا و رویش گیاهان مناسب در زمین ﴿حَتّیٰ إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ﴾ که میشود استدراج بنابراین چنین گروهی از برکات محروماند از حسنات محروماند گرچه به حسب ظاهر از نعم برخوردارند و این نعم به عنوان استدراج است خب پس ممکن است کسانی در غرب عالم یا شرق عالم زندگی بکنند و مسلمان نباشند اما در راه خودشان معذور باشند لذا گذشته از برکتهای دنیا از فیض آخرت هم محروم نباشند و اما آنها که نه حجت الهی بر آنها تمام شد به آنها رسیده است آنها عالماً عامداً انکار کردند آنها دو گروهاند عدهای هم مانند مسلمان محروم و فقیرند عدهای هم که متنعماند این تنعم استدراج است ﴿وَمَا لَهُ فِی الآخِرَةِ مِنْ خَلاَقٍ﴾
پرسش ...
پاسخ: ﴿أَعْمَالَهُمْ﴾ بله هر کاری که بکنند هر اندازه کار بکنند نه اینکه هر کسی دنیا طلب بکند به اندازه ارادهاش ما به او بدهیم به اندازه کارش میدهیم کار او را هدر نمیدهیم در بخشهای دیگر فرمود: ﴿سَوَاءً لِلسَّائِلِینَ﴾ فرمود: ﴿وَقَدَّرَ فِیهَا اقْوَاتَهَا فِی أَرْبَعَةِ أَیَّامٍ﴾ که اربعة ایام یعنی فصول چهارگانه در فصول چهارگانه ما روزیهای مردم این منطقه را تأمین کردیم هر کس کار بکند به او بهره میدهند ﴿سَوَاءً لِلسَّائِلِینَ﴾ اما برکت در آن نیست که حالا آثار فراوان داشته باشد اینطور نیست ماندنی باشد اینچنین نیست از راهی تولید بکنند در راه حرام هم صرف میکنند خب.
مطلب دیگر این است که خود عمل باعث این در سؤالات آمده خود عمل که عبارت از عمل جارحه و جانحه یعنی ایمان و تقوا باشد باعث استحقاق بهشت میشود یعنی اگر کسی مؤمن شد و با تقوا شد حتماً از خدا بهشت طلب دارد؟ گرچه ذات اقدس الهی او را بهشت میبرد برای اینکه وعده داده است و خدا خلف وعده نمیکند اما این حق اوست که او طلبکار است یا نه تفضل است؟ حتی انبیا و اولیا(علیهم الصلاة و علیهم السلام) اینها که ایمانشان صادق است عملشان صالح است اینها حق دارند یقیناً بهشت میروند برای اینکه خدا وعده داده است و خلف وعده نمیکند اما اینها طلبکارند یا نه اینها طلبکار نیستند هیچ کسی از خدا طلبکار نیست برای اینکه همه عباداتی که انسان انجام میدهد در قبال نعمی که دریافت کرده است که از عدم به هستی ظهور پیدا کرده است از جهل به علم آمد از ضلالت به هدایت آمده و مانند آن در قبال آن نعمی که دریافت کرده است شکر آن نعمت نیست چه رسد به امتثال اوامری که از طرف ذات اقدس الهی صادر شده است انسان در قیامت وقتی که محاسبه میشود به حساب دقیق دستش خالی است برای اینکه همه این اطاعتها در قبال شکر آن نعم ضعیف است چه رسد به جنبه تقرب و اطاعت و امتثال البته ذات اقدس الهی روی لطف و روی فضل وعده داد و به وعده هم عمل میکند بنابراین اگر در بعضی از روایات بود که مرحوم فیض در محجة البیضاء یا دیگران نقل کردند که افراد به وسیله لطف الهی وارد بهشت میشوند برای آن است که همه اعمال ما در حقیقت در برابر نعمتهای الهی توان شکر آن را ندارند وجود مبارک امام سجاد(سلام الله علیه) به خدا عرض میکند که به این مضمون «فکلما قلت لک الحمد وجب علی ان اقول لک الحمد» خدایا اگر من یک بار گفتم الحمدلله واجب است که بار دیگر بگویم الحمدلله خدا را باید شکر بکنم که توفیق شکر پیدا کردم و هکذا یتسلسل.
پرسش ...
پاسخ: بله آن این بیاناتی که در قرآن کریم آمد است دو قسم است ﴿جَزَاءً وِفَاقاً﴾ فقط درباره گنهکاران است اصلاً ما در قرآن کریم راجع به مؤمنین یک چنین تعبیری نداریم درباره مؤمنین نداریم که ﴿جَزَاءً وِفَاقاً﴾ درباره مؤمن داریم ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها﴾ یک، ﴿فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا﴾ دو، و مانند آن آن ﴿جَزَاءً وِفَاقاً﴾ یک جاست آن هم خصوص کفار است یعنی ما کفار را بیش از عملشان کیفر نمیدهیم این وفق عملشان است درباره مؤمنین البته ده برابر و صد برابر و بیشتر و بیشتر اما همه اینها فضل است.
پرسش ...
پاسخ: ﴿بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ﴾ غیر از ﴿جَزَاءً وِفَاقاً﴾ست آن در بحث جزاست چند طایفه از آیات است یکی با دارد ﴿بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ﴾ ﴿ بِمَا کَسَبَتْ و ... ﴾ یکی بی باست که آن با دارها به این بیباها باید برگردد که جزا برابر عمل یا متن عمل است اما این فضل است خود ذات اقدس الهی فرمود شما اگر یک کاری کردیم من ده برابر جزا میدهم این معلوم است فضل است دیگر کسب را این قرار داد یکی ده تا این که وجود مبارک امام سجاد فرمود: «ویل لمن غلبت آحاده أعشاره» همین است دیگر فرمود وای به حال کسی که یکیهای او بر ده تاهای او بیشتر بشود خب عمل خیر یکی ده برابر پاداش دارد علم بد یکی یک برابر کیفر دارد وای به حال کسی که در قیامت یکیهای او بر دهتاهای او بیشتر بشود ماه که سی روز است انسان یقین دارد که سه تا کار مقبول الهی کرده است که سهتا کار بشود سی تا در حالی که سی تا گناه را روزی یک گناه کرده باشد و آلوده بشود ـ معاذالله ـ دارد خب این باید لااقل سه تا کار خیر طیّب و طاهر تحویل بدهد شما وقتی که روی مسئله «ان الناقد بصیر» بررسی بکنید معلوم میشود کار خیلی آلوده است نوع این بزرگان اخلاق حالا از غزّالی و قبل از غزّالی و بعد از غزّالی گرفته که اگر یک عالمی امام جماعت شهر بود واعظی بود مدرس بود و سالیان متمادی سی سال چهل سال به مردم منطقهای خدمت کرد و یک واعظ دیگری از جای دیگری آمده مردم به طرف او رفتند اگر این هیچ حرف نزد این معلوم میشود چهل سال در خدمت الهی بود و تحت ولایت الهی اما اگر شروع به گله کرد که عجب آدمهای خوش استقبال و بد بدرقه هستند ما را رها کردند رفتند به سراغ دیگری معلوم میشود چهل سال در تحت ولایت شیطان بود خب اگر تو برای خدا حرف میزدی برای خدا شما کم پیدا میکنید کسی که بتواند در قیامت یک عمل خالص نشان بدهد یک پسوند من و مایی خواهد داشت این مسجد ما این حسینیه من این تکیه من این مسجد من این درس من این شاگرد من این مقلد من آن خیلی کم است که شما یک آدم سلمانگونه پیدا کنید که عمل را برای خدا انجام بدهد چهارتا لقب اگر به آدم ندهند آدم قهر میکند یا نام آدم دیرتر ببرند این بازی کودکانه است خیلیها کودک هشتاد سالهاند «ان الناقد بصیر» اگر کار آسانی بود که نمیگفتند «ادق من الشعر و احد من السیف» که خب روی شمشیر تیز با پای برهنه آدم راه برود خیلی سخت است دیگر خب همه ما اهل بهشتیم یعنی؟ خب این طور درس خواندن که خیل سهل و روان است که اینطور اداره کردن اینطور امامت کردن الآن مشکل ما در جامعه همین است وگرنه کشور کشور اسلامی چرا ما باید مشکل داشته باشیم این من و ماست که مشکل میآفریند اگر شما مثل امام پیدا کردید بله مشکلتان حل میشود یا خواصی از شاگردان امام اما وقتی میبینید هر جایی سخن از من است و ما چرا اسم ما را اول نبردی؟ چرا این لقب را به ما ندادی؟ همین بازی کودکانه خب شما وقتی از کنار یک کوچه میگذرید میخندید برای اینکه بچهها دارند خاکبازی میکنند و برای سنگ و آجر پاره دارند به جان هم میافتند شما چرا لبخند میزنید؟ میگویید برای اینکه اینها غروب که شده دامن میتکانند دست میتکانند این سنگها را در کوچه میریزند میروند به خانه خب عند الاحتضار هم همین است دیگر یک عده هم دارند به ما میخندند اینها برای چه دارند بازی میکنند یک وقتی امام(رضوان الله علیه) در همان شبستان شرقی این مسجد اعظم که درس میفرمودند پایان بحث داشتند نصیحت میکردند میفرمودند به اینکه من که آمدم تابلوی عکس آقای بروجردی(رضوان الله علیه) را دیدم اوج عظمت آقای بروجردی کجا تشییعش کجا الآن قبرش کجا ایشان از آنجا گفت همین برای ما موعظه است آن وقت آقای بروجردی دیگر علی وجه الارض مرجعی به عظمت او نبود همه حوزههای ایران و نجف و همه و همه شهریه بگیر آقای بروجردی بودند یکی دو دههای اینطور بود آقای بروجردی(رضوان الله تعالی علیه) بعد هم تشییع بعدش هم به حسب ظاهر نام شریفشان «نسیاً منسیا» است البته عندالله اجرشان محفوظ است اعیانهم گرچه مفقود است ولی حقایق آنها در دلهای برای همیشه زنده است ایشان و همه مراجع ولی منظور این است ما در این وضعیم آن وقت خودمان را هم طلبکار میدانیم تمام مشکلات ما چه در امام جماعت چه در امام جمعه چه در حسینیهها روی همین برنامههاست پس معلوم میشود سخت است دیگر به هر تقدیر اگر در محجة البیضاء یا مانند آن از وجود مبارک پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) سؤال کردند فرمود من هم به لطف الهی وارد میشوم آنها معصومند کار بدی نکردند اما همه اینها مربوط به آن شکر نعمت آنهاست چیزی انسان طلبکار نیست نعمت هستی یافت ﴿مَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّه﴾ در برابر او شاکر است آن وقت چه نعمت دیگری طلب بکند؟ خب پس ﴿جَزَاءً وِفَاقاً﴾ یکجاست آن هم در خصوص کفار است درباره مؤمنین فرمود اضعاف مضاعف به شما میدهیم اما در صورتی که عمل برای او باشد دیگر و خدای سبحان اصلاً شریکپذیر نیست فرمود عملی اگر 99 درصد برای من بود یک درصد برای دیگری من کل آن عمل را قبول نمیکنم حالا اگر کسی ـ معاذالله ـ در نماز این کار را کرد در اعمال عبادی دیگر آن عمل قربی عملی که تقرب و قصد قربت شرط است 99 درصدش لله باشد یک درصدش لغیرالله باشد مگر آن نماز را خدا قبول میکند آن روزه را خدا قبول میکند اینچنین نیست که بنابراین کار آسان نیست حالا در مورد ائمه(علیهم السلام) آدم میتواند بگوید برای تعلیم است ولی درباره بزرگانی مثل شیخ انصاری و اینها که تالی تلو هستند اینطور شبها ضجه میزدند بالأخره یک خبری هست دیگر شرح حال علما را خواندن یک درس اخلاق است حالا اگر درس اخلاق نداشتید لااقل هر شب یک صفحه شرح حال اینها را آدم بخواند اینطور ضجه کردن و سرو سینه زدن و ناله کردن و سحر برخواستن معلوم میشود خبری هست در عالم دیگر اگر عاقلترین انسانها همینها هستند بعد از ائمه دیگر عاقلترین و کاملترین انسانها بعد از ائمه همین گروهاند دیگر درکشان قوی عملشان قوی بردباریشان قوی در برابر ظلم هم همینها ایستادند در برابر دنیا هم همینها ایستادند اینطور سر و سینه و ضجه و ناله کردن و شیون کشیدن معلوم میشود خبری هست دیگر اینطور نیست که حالا آدم اطمینان داشته باشد بگوید خدا قبول میکند جز به لطف او کسی امیدوار نیست خب بنابراین اگر کسی وارد بهشت میشود به فضل اوست.
مطلب دیگر این است که این اهلالقری اختصاصی به قرای گذشته ندارد که لام هم لام عهد باشد چون چندتا قریه را از جریان قوم نوح و قوم عاد و قوم ثمود و قوم لوط و قوم شعیب نقل فرمود که اینها معذب شدند اینچنین نیست که لام لام عهد باشد که اگر مردم همین منطقههای و قریهها اگر همین گروه معذب ایمان میآوردند و متقی میشدند ما درهای برکات را به روی آنها باز میکردیم بلکه میتواند جنس باشد هم شامل آنها باشد هم شامل قریههایی که در زمان پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) دارند باشد هم شامل قرای بعدی اختصاصی به آنها ندارد.
مطلب بعدی آن است که فرمود اگر اینها حجت الهی بالغ شد به مرحلهای رسید که ﴿لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَن بَیِّنَةٍ﴾ ما از راه علمی از راه حکمت موعظه جدال احسن اینها را هدایت کردیم نپذیرفتند از راه عملی اینها را آزمودیم بالبأساء و الضراء متنبه نشدند بعد تبدیل کردیم به سرّاء متنبه نشدند نه فشار روزگار اینها را متنبه کرد نه تشویق روزگار اینها را متنبه کرد نه راه حکمت و موعظه و جدال احسن اینها را متنبه کرد پس علماً و عملاً اینها درِ اتّعاذ را بستند در چنین فضایی ما اینها را مهلت نخواهیم داد اینها دیگر بیامان معذب میشوند اینکه فرمود: ﴿أَفَأَمِنَ أَهْلُ الْقُریٰ أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنا بَیاتًا وَ هُمْ نائِمُونَ﴾ این اختصاص ندارد به اینکه اینها شب بیتوته کردند و خوابیدند و عذاب آمد بلکه آن اشد احوال را ذکر میکند برای اینکه شب که اینها در جایی آرمیدند و خوابیدند در حال خواب اگر سیلی زلزلهای صاعقهای و مانند آن بیاید این عذاب دردناکتتر از عذابی است که انسان بتواند لااقل مقدمات فرار را فراهم بکند وگرنه آنکه فرمود: ﴿أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنَا بَیَاتاً وَهُمْ نَائِمُونَ﴾ یعنی لیل منتها آن اشد حالاتش را ذکر کرد آیه بعد یعنی آیهٴ 98 که فرمود: ﴿أَوَ أَمِنَ أَهْلُ الْقُری أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنا ضُحًی وَ هُمْ یَلْعَبُونَ﴾ یعنی روز وگرنه اختصاصی به ضحا ندارد برای روز برای ساعتهای روز تفسیر آلوسی و امثال آلوسی مشخص کردند که ساعت اول را ذرور میگویند ساعت دوم را بزوغ را ساعت سوم را مثلاً ضحا میگویند ساعت چهارم را هاجره میگویند ساعت پنجم را زوال میگویند ساعت ششم را دلوک میگویند زوال شمس مقدم بر دلوک شمس است ضحا هم نزدیکهای ظهر است این ساعت ده و یازده و اینها اینها صبح تا غروب ساعتهایش مشخص است تقسیمبندیهایش هم مشخص است بهترین موقع آن وقتی است که نیمروز اینها دارند استراحت میکنند فرمود که ما امان را از اینها میگیریم چه شب چه روز اختصاصی به حالت خواب شب ندارد یا اختصاصی به حالت ضحا ندارد که هاجره و زوال یا دلوک را شامل نشود یا اصیل و آصال و عشیه را شامل نشود یا ذرور و بزوغ و اثمال ذلک را شامل نشود اینکه ﴿فَلَمَّا رَأی الشَّمْسَ بَازِغَةً﴾ این بازغه در حدود ساعت هشت و نه و اینهاست ضحا حدود ده به بعد است مثلاً هاجره که میگویند من در هاجرهای در روز گرمی در یک هاجرهای دیدم چون بالأخره آن نزدیکهای ظهر خبیک کمی گرمتر میشود زوال است و بعد دلوک شمس این کنایه از آن است که نه شب اینها آرام دارند نه روز اما اینکه فرمود ﴿وَهُمْ یَلْعَبُونَ﴾ معنایش این نیست که اینها دارند بازی میکنند آنهایی هم که دارند تجارت میکنند بازی میکنند برای اینکه اعراض از خدا دنیاست یک، و دنیا جز بازیچه چیزی نیست دو، در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» قبلاً گذشت آیهٴ 91 که فرمود: ﴿قُلِ اللّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ﴾ اینهایی که معتقد به الله نیستند دارند بازی میکنند در ذیل همان آیهٴ 91 سورهٴ مبارکهٴ «انعام» بود که از سیدنا الاستاد مرحوم علامه نقل شد که قرآن کریم طوری است که از مجموعه او میشود یک برداشت داشت از تقطیع جملههای او میشود یک برداشت داشت به یک شرط اصیل تفسیری که همه اینها باهم هماهنگ باشند بعد فرمود مثلاً ﴿قُلِ اللّهُ﴾ جمله ﴿قُلِ اللّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ﴾ یک برداشت دارد ﴿قُلِ اللّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ﴾ یک برداشت دارد ﴿قُلِ اللّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ﴾ یک برداشت دارد ﴿قُلِ اللَّهُ﴾ یک برداشت دیگر دارد بگو الله خودش معنا دارد درباره ﴿یَلْعَبُونَ﴾ آنجا بحث شد که چرا ﴿یَلْعَبُونَ﴾ دنیا وضعش ﴿یَلْعَبُونَ﴾ است برای اینکه این مثل لعاب دهان است یک آدم تشنه که با لعاب دهن سیراب نمیشود که میآید جمع بکند که لبی تر کند میبیند تمام میشود کل دنیا این است انسان تا میرود جمع بکند میبینید وقت گذشته میگویند برو دیگری باید بیاید خوردن نیست لذا یا دارد ﴿بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ یَلْعَبُونَ﴾ این را قشیری در آن لطایف و اشاراتش دارد که بالأخره وضعش بازی است و این بازیها هم از لعاب دهان است چون غالب این افعال و اسامی که معنا دارد نه اسامی جامد اینها از آن طبایع جامد گرفته شده یک خصوصیتی برای این لعاب دهان هست از آن فعل لعب و یعلب و لاعب و امثال ذلک مشتق شده در اینجا فرمود که اینها در حال لعب هستند نه اینکه مخصوص بازی باشد.
مطلب بعدی آن است که اینکه فرمود ﴿فَتَحْنَا عَلَیْهِمْ أَبْوَابَ کُلِّ شَیْءٍ﴾ چه اینکه بعد هم خواهد آمد یا در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» گذشت این میتواند اخذ تعزیری باشد مقدمه به عنوان استدراج باشد اما اینکه فرمود مکر خدا مکر یک امن کاذب داریم مثل کسی که ـ معاذالله ـ میگوید خبری نیست و مترفانه و مسرفانه زندگی میکند این امن امن کاذب است یک امن صادق داریم این امن صادق برای متقیان است که ﴿إِنَّ الْمُتَّقینَ فی مَقامٍ أَمینٍ﴾ که در سورهٴ «قمر» و اینها آمده یا ﴿الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِکَ لَهُمُ اْلأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ﴾ که خدا وعده داده است اما ما وظیفهمان چیست ما وظیفهمان این است که در امن محض به سر ببریم یا بین خوف و رجا زندگی بکنیم؟ خدا وعده داد به اینکه متقین در مقام امیناند یک، وعده داد ﴿الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِکَ لَهُمُ اْلأَمْنُ﴾ و اما به ما چه بر فرض ما تا کنون مؤمن بودیم اعتقاداً و عامل بودیم به عمل صالح اما آینده را چه کسی تضمین میکند؟ چه کسی میتواند نسبت به آینده تضمین بکند؟ ممکن است خدای ناکرده یک حادثه تلخی پیش بیاید انسان نتواند در امتحان بایستد این است که همیشه ما باید بین خوف و رجا باشیم پس اگر کسی خود را در امن محض احساس کرده است خسارت دیده آن امن صادق برای متقین است در صورتی که از حساب بگذرد وعده الهی هم حق است اما ما مشمول وعده هستیم حدوثاً و بقائاً آن از کجاست؟
مطلب بعدی آن است که دو قول را جناب آلوسی نقل کرده است از حنفیه و شافعیه که برخیها فتوا به کفر کسی دادند که گرفتار امن کاذب است مثل حنفیه و به همین آیه استدلال کردهاند که ﴿فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ﴾ شافعیه فتوا به عصیان دادند که این معصیت است نه کفر قول سومی هم هست جمع کرده تقریباً محاکمه کرده بین قولین و آن قول سوم به ذهن میآمد و ایشان هم نقل کردند و بد هم نیست و آن این است که اگر کسی ـ معاذالله ـ نظیر یـأس از رحمت خدا که طرف مقابل امن است آن حالت را داشت هم امن کفر است هم یأس کفر است چرا ﴿لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکافِرُونَ﴾ ؟ چرا یأس از رحمت خدا کفر است؟ برای اینکه کسی که بگوید که در این عالم کسی نیست که مشکل ما را حل کند این منکر قدرت ازلی است دیگر اولاً نه میداند خب شاید لطف خدا آمد و نه آن حرف حرف صحیح است اگر کسی بگوید ما مشکلی داریم که در عالم کسی نیست بتواند حل کند خب این منکر قدرت ازلی است دیگر چون همه جهان جنود و سپاه و ستاد اوست ﴿لِلَّهِ جُنُودُ السَّماوَاتِ والأرْضِ﴾ پس ﴿لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکافِرُونَ﴾ در نقطه مقابل اگر کسی گرفتار امن کاذب بود گفت کسی نیست که بتواند ما را از این تخت پایین بیاورد ا ین هم کفر است اینکه ﴿وَ کانُوا یَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُیُوتًا آمِنینَ﴾ یا آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ «شعراء» آیهٴ 146 آمده است که ﴿أَتُتْرَکُونَ فی ما هاهُنا آمِنینَ﴾ در سورهٴ «شعراء» آنجا به این صورت آمده است که آیهٴ 146 سورهٴ مبارکهٴ «شعراء» این است که ﴿أَتُتْرَکُونَ فی ما هاهُنا آمِنینَ﴾ خب آنکه بگوید چه کسی است که ما را از این قلعهها بیرون کند از این کاخهای دامنه کوه بیرون کند هیچ قدرتی نیست که بتواند ما را از اینجا بیرون کند این کفر است برای اینکه منکر قدرت ازلی است پس یأس از قدرت ازلی کفر است دلیلش هم معلوم است امن کاذب در قبال قدرت ازلی کفر است سرّش هم معلوم است و اما اگر نه در اثر غفلتهای عادی و امثال ذلک باشد که به انکار ضروری دین برنگردد معصیت هست ولی کفر نیست.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است