- 371
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 50 تا 52 سوره اعراف
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 50 تا 52 سوره اعراف"
سورهٴ مبارکهٴ اعراف نظیر سورهٴ مبارکهٴ انعام نیست که یکجا نازل شده باشد
هیچ بغض و کینهای بین اصحاب الجنة نسبت به یکدیگر نیست
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
﴿و نادى أَصْحابُ النّارِ أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفیضُوا عَلَیْنا مِنَ الْماءِ أَوْ مِمّا رَزَقَکُمُ اللّهُ قالُوا إِنَّ اللّهَ حَرَّمَهُما عَلَى الْکافِرینَ الَّذینَ اتَّخَذُوا دینَهُمْ لَهْوًا وَ لَعِبًا وَ غَرَّتْهُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا فَالْیَوْمَ نَنْساهُمْ کَما نَسُوا لِقاءَ یَوْمِهِمْ هذا وَ ما کانُوا بِآیاتِنا یَجْحَدُونَ وَ لَقَدْ جِئْناهُمْ بِکِتابٍ فَصَّلْناهُ عَلى عِلْمٍ هُدًى وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ﴾
سورهٴ مبارکهٴ اعراف نظیر سورهٴ مبارکهٴ انعام نیست که یکجا نازل شده باشد آیاتش ظاهرا نجوما و متفرقا نازل شد بنابراین نباید توقع داشت که ترتیب منطقی و مانند آن در بین آیاتش کاملا ملحوظ باشد گاهی برابر نیاز مقطعی جریان گفتگوی اصحاب النار با اصحاب الجنة مطرح است گاهی برابر نیاز مقطعی دیگر گفتگوی اصحاب الجنة با اصحاب النار مطرح است گاهی برابر با نیاز مقطعی گفتگوی رجال اعراف با فریقین مطرح است اگر این آیات نازل میشد باید توقع این بود که مثلاً نظم منقطی یکسان ملحوظ بشود این مطلب اول مطلب دوم این که از آیاتی که از 38 به بعد شروع میشود تا این محل بحث کنونی خلاصه محتوایش این است که بر خورد و ارتباط اصحاب النار با یکدیگر را ذکر میکند میفرماید وقتی اینها هر کدام وقتی وارد دوزخ شدند یکدیگر را لعنت میکنند ﴿کُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا﴾ گفتگوی اصحاب النار با یکدیگر را ذکر میکند بعد نوبت به رابطه اصحاب الجنة با یکدیگر میرسد و آن این است که ﴿وَنَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِم مِنْ غِلٍّ﴾ که اینها نسبت به یکدیگر سلما سلما سلاما سلاما برخورداند هیچ بغض و کینهای بین اصحاب الجنة نسبت به یکدیگر نیست پس در مقطع اول کیفیت ارتباط اصحاب النار با یکدیگر را که ذکر میکند آن لعنت متقابل است در خواست عذاب متقابل است و مانند آن رابطه اصحاب الجنة با یکدیگر را که ذکر میکند رابطه محبت و مودت است که فرمود ﴿وَنَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِم مِنْ غِلٍّ﴾ این دو مطلب این اصحاب الجنة که با یکدیگر رابطه محبت آمیز دارند آن اصحاب النار که نسبت به یکدیگر رابطه قهرآمیز و عداوت بار دارند وقتی این دو مقطع گذشت آنگاه رابطهای که اصحاب الجنة با اصحاب النار دارند در طلیعه ورود فریقین در دوزخ یا نار مطرح است که بهشتیها در طلیعه ورودشان به بهشت دوزخیها در طلیعه ورودشان به دوزخ این گفتگو بین اصحاب الجنة با اصحاب النار است که ﴿أَنْ قَدْ وَجَدْنَا مَاوَعَدَنَا رَبُّنَا حَقّاً فَهَلْ وَجَدْتُمْ مَا وَعَدَ رَبُّکُمْ حَقّاً قَالُوا نَعَمْ فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَیْنَهُمْ أَن لَعْنَةُ اللّهِ عَلَى الظَّالِمِینَ﴾ آنگاه نوبت میرسد به افراد بلا تکلیف افرادی که هنوز وضعشان روشن نیست «استوت حسناتهم و سیئاتهم» اینها تکلیفشان چیست؟ اینها به دستور چه کسی وارد بهشت میشوند اینها مادامی که در بین النار و الجنه به سر میبرند حکمشان چیست گفتارشان چیست خواسته شان چیست یک سر انجام حکمشان به کجا منتهی میشود؟ این دو رهبری اینها را فرمانروایی اینها را چه کسی به عهده دارد این سه این سلسله از مطالب در این وسط باید بازگو بشود شد فرمود ﴿وَبَیْنَهُمَا حِجَابٌ وَعَلَى الأعْرَافِ رِجَالٌ﴾ که ﴿یَعْرِفُونَ کُلاً بِسِیَماهُمْ﴾ این رجال اعراف ملائکه نیستند ظاهراً رجال بشریاند آنطوری که در تفسیر بیان السعادة و امثال ذلک آمده است که ضمیر ﴿نَادَو﴾ را به آن رجال نامبر اعراف برنگرداند به همین افرادی که استوت حسناتهم سیئاتهم» برگرداندند این ناصواب است خودشان هم توجه دارند که قبلاً از چنین اصحاب اعرافی نامی به میان نیامده تا ضمیر جمع مذکر سالم در ﴿نَادَو﴾ به اینها برگردد اینها میگویند وقتی فرمود ﴿وَعَلَى الأعْرَافِ رِجَالٌ﴾ التزاما نامی از اصحاب اعراف برده شد در حالی که آنچه که مسبوق است رجال اعرف است که علی الاعرافاند نه آن گروهی که مستعضف یا مرجون لامر الله یا متساوی الحالین که «استوت حسناتهم و سیئاتهم» ظاهراً ضمیر جمع مذکر ﴿نَادَو﴾ به همان رجال اعراف برمیگردد که تقریبا در اواخر بحث به این نتیجه رسیدیم.
مطلب بعد آن است که سلام دو قسم است یک سلام تحیت که بهشتیها نسبت به یکدیگر دارند که ﴿لاَ یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْواً وَلاَ تَأْثِیماً ٭ إلاَّ قِیلاً سَلاَماً سَلاَماً﴾ ، ﴿دَعْوَاهُمْ فِیهَا سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ وَتَحِیَّتُهُمْ فِیهَا سَلاَمٌ﴾ چه اینکه فرشتگان هم نسبت به بهشتیها سلام میکنند که ﴿یَدْخُلُونَ عَلَیْهِم مِن کُلِّ بَابٍ ٭ سَلامٌ عَلَیْکُم بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ﴾ بهشتیها نسبت به یکدیگر سلام میکنند تهیت آنها نسبت به یکدیگر تسلیم است تحنیت ملائکه نسبت به آنها که ﴿وَالْمَلائِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِم مِن کُلِّ بَابٍ ٭ سَلامٌ عَلَیْکُم بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ﴾ این سلام تحیت است لکن سلامی که در این آیه محل بحث است که رجال اعراف به اصحاب الجنة میکنند چون چنین استظهار کردیم که منظور از این اصحاب الجنة کسانیاند که در آینده نزدیک به بهشت میروند نه ساکنیناند که به بهشت وارد شدند و کسانیاند که استوت حسناتهم و سیئاتهم و به فرمان همین رجال اعراف به اذن خدا وارد بهشت میشوند لذا این رجال اعراف سلامی که به اینها میکنند سلام تقریبا تسلیت است که خوشحال باشید دل داری میدهند که به سلامت میرسید به دار السلام میرسید وعدهتان سلامت الهی است الان گرچه بلا تکلیفی است ولی بالاخره سر انجام کارتان ورود به دارالسلام است یک تحیت محض نیست ﴿وَعَلَى الأعْرَافِ رِجَالٌ﴾ که ﴿یَعْرِفُونَ کُلّاً بِسِیَماهُمْ وَنَادَوا﴾ همین رجال اعراف ﴿أَصْحَابَ الْجَنَّةِ﴾ یعنی کسانی که بالقوة القریبة من الفعل وارد بهشت میشوند به اینها میگویند سلام علیکم پس این سلام تحیت محض نیست بلکه سلامی است همراه با بشارت برای اینکه ﴿لَمْ یَدْخُلُوهَا وَهُمْ یَطْمَعُونَ﴾ بعدا هم به آنها میفرمایند ﴿ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لاَخَوْفٌ عَلَیْکُمْ وَلاَأَنْتُمْ تَحْزَنُونَ﴾ مطلب بعدی آن است که حالا که اینها وارد بهشت شدند باید آن اصحاب النار طمع میکنند میگویند حالا که اینچنین است یک کمی هم انفاقی هم به حال ما بکنید که در بحث دیروز اشاره شد اصحاب الجنة اصحاب النار چهار توقع و تمنی و سؤال و درخواست دارد گاهی اصلاً معلوم نیست که از چه کسی استغاثه میکنند برابر سوره کهف که ﴿یستغیثون مالک الملک﴾ گاهی هم به اصحاب الجنة مراجعه میکنند چیزی از آنها درخواست میکنند آنها میگویند ﴿إِنَّ اللّهَ حَرَّمَهُمَا عَلَى الْکَافِرِینَ﴾ حالا که از دریافت نعمتها محرومند به مالک (سلام الله علیه) که خازن دوزخ است میگویند ﴿لِیَقْضِ عَلَیْنَا﴾ ربک که جان ما را خدا بگیرد که آنها جواب میدهند ﴿قَالَ إِنَّکُم مَّاکِثُونَ﴾ سر انجام به ذات اقدس الهی مراجعه میکنند که ﴿ربنا اخرجنا﴾ ذات اقدس الهی میفرماید ﴿قَالَ اخْسَئُوا﴾ خب اصحاب النار خواستههایشان این است به این قسمت رسیدیم که اصحابالنار را دراین قسمت سورهٴ مبارکهٴ اعراف آیه 50 و 51 چنین معرفی میکند ﴿ قالُوا إِنَّ اللّهَ حَرَّمَهُما عَلَى الْکافِرینَ ٭ الَّذینَ اتَّخَذُوا دینَهُمْ لَهْوًا وَ لَعِبًا وَ غَرَّتْهُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا فَالْیَوْمَ نَنْساهُمْ کَما نَسُوا لِقاءَ یَوْمِهِمْ هذا﴾ چون «حب الدنیا راس کل خطیئه» اول به لعب بعد لهو و بعد کم کم -معاذالله- به جایی میرسد که اصل مبدأ و معاد را فراموش میکند این فراموشی یعنی بی اعتنایی میکنند نه اینکه مبدأ را فراموش میکنند معاد را فراموش میکنند یعنی انکار میکنند یعنی ترک میکنند عالماً عامداً جریان معاد را ترک میکنند این معنای نسیان است لذا میفرماید که ما در قیامت اینها را فراموش میکنیم عمداً اینها را فراموش میکنیم تناسی است نه نسیان یعنی ترک میکنیم اینها را همانطوری که اینها ترک کردند وگرنه منظور از این نسیان که نسیان مصطلح نیست اگر نسیان باشد که ناسی مکلف نیست این که فرمود ﴿فَالْیَوْمَ نَنْسَاهُمْ﴾ به چند دلیل داخلی و خارجی عقلی و نقلی منظور از ایننسیان ترک ست نه نسیان یعنی فراموشی فرمود ﴿فَالْیَوْمَ﴾ ما آنها را فراموش میکنیم همانطوری که آنها ما را فراموش کردند قیامت را فراموش کردند و آایت الهی را جحد کردند و انکار کردند دلیلهای نقلی و عقلی فراوانی است بر اینکه منظور از این نسیان ترک است نه فراموشی اما دلیل عقلی که قرآن او را تایید میکند این است که ذات اقدس الهی علم محض است شهود صرف است و قرآن هم تایید کرده است که خدا ﴿بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ﴾ است و ﴿عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ﴾ است و «بکل شیء شهید» است ﴿لاَ یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ﴾، «لا یعذب عن علم ربه مثقال ذرة» چنین خدایی که عقلاً و نقلاً علم محض است عزوب و غروب در علم او راه ندارد هیچ ذرهای از علم او عازب و غارب نیست این نسیان پذیر نیست برای اینکه جمع بین نقیضین است خدا شهود محض است شهود که با نسیان سازگار نیست نه شاهد است و ناسی نیست چون علم خدا عین ذات اوست علم نه جهل میشود علم نسیان نمیشود اگر -معاذالله- ذات اقدس الهی چیزی را فراموش کند یعنی لازمهاش این است که علم بشود سهو حضور بشود غیبت شهود بشود غیبت چون او ذات ثبت له الشهود و العلم نیست او عین الشهود و العلم است پس عقلا مستحیل است که خدا چیزی را فراموش بکند و آیات دال بر اینکه خدا ﴿عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ﴾ است ﴿بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ﴾ است ﴿لاَ یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ﴾ تایید میکند اما آنچه را که مستقیما به نسیان برمیگردد طوایف فراوانی از آیات قرآن کریم دلالت دارد بر اینکه ذات اقدس الهی فراموش نمیکند اول در سورهٴ مبارکهٴ مریم آیه 64 این است که و ما کان ربک نسیا خدا اصلاً فراموش کار نیست اصلاً نسیان برای ذات اقدس الهی جزء صفات سلبیه اوست و خدا هرگز فراموش نمیکند خب پس منطور از این نسیان چیست حالا که به دلیل عقلی و نقلی نسیان خدا محال است اینکه فرمود ﴿فَالْیَوْمَ نَنْسَاهُمْ کَمَا نَسَوا﴾ خود همین قرینه داخلی دارد میفرماید ما او را فراموش میکنیم معلوم میشود که فراموشی مصطلح نیست دیگر چون فراموشی مصطلح که در اختیار کسی نیست کسی بگوید من آقا را فراموش کردم من شما را فراموش میکنم فعل مضارع هم هست که دلالت بر استمرار دارد ما شما را فراموش میکنیم معلوم میشود یعنی رها میکنیم یعنی اعتنا نمیکنیم این تناسی است این ترک است مگر کسی میتواند بگوید که من شما را فراموش میکنم چون فراموشی در اختیار کسی نیست اگر کسی گفت من شما را فراموش میکنم معنایش همان است که من عالما عامدا به شما کاری ندارم شما را رها میکنم این همان است که در محاورات ما هم میگوییم ما را از یادش برده به یا د ما نیست یعنی عالماً عامداً ما را رها کرده ما میگوییم فلان کس فراموشمان کرده نه یعنی ما یادمان رفته چون ما این را در حد گله و اعتراض داریم خب اگر کسی واقعا فراموش کرده باشد که «رفع عن السهو» پس خود همین جمله نحوه تعبیر دلالت دارد بر اینکه عالماً عامداً ذات اقدس الهی یک عده تبهکار و بزهکار را رها میکند همین آیه محل بحث که ﴿فَالْیَوْمَ نَنْسَاهُمْ﴾ این یک و قرینه دیگر این است که ﴿کَمَا نَسَوا﴾ خب آنها چگونه نسیان کردند آنها که فراموش نکردند که آنها عالماً عامداً ﴿کِتَابَ اللّهِ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ﴾ وگرنه اگر کسی فراموش کرده باشد که مکلف نیست این هم که ذات اقدس الهی به عالم بی عمل میفرماید که ﴿أَتَأْمُرُونَ الْنَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ﴾ یعنی خودتان را رها میکنید نه اینکه خودتان یادتان میرود چون اگر کسی واقعا یک کسی یادش رفته که قابل عقاب نیست قابل عتاب نیست یعنی خودتان را عالماً عامداً ترک میکنید به فکر دیگری هستید در امر به معروف و نهی از منکر به فکر خودتان نیستید پس شاهد داخلی دوتاست یکی خود عنوان ﴿نَنْسَاهُمْ﴾ یکی عنوان ﴿کَمَا نَسَوا﴾ آنها چون عمدا عالما عامدا ترک کردند ما هم عامداً عالماً اینها را ترک میکنیم در سورهٴ مبارکهٴ طه آیه 126 گفتگویی است بین کسی که کور محشور شده با ذات اقدس الهی به خدا عرض میکند که چرا من را کور کردی من در دنیا بینا بودم فرمود چون آیات ما را فراموش کردی الان فراموش میشوی پیداست به اینکه این نسیان نسیان مصطلح نیست چون الان جریان کور بودن آن شخص مشهود و معلوم خداست سؤال این شخص هم معلوم و مشهود خداست پاسخ خدا هم معلوم و مشهود خداست فرمود ما شما را فراموش میکنیم و شما فراموش شده مایید خب خود این صحنه الان معلوم است حاضر است مشهود است معلوم میشود این نسیان نسیان مصطلح نیست ﴿کَذلِکَ أَتَتْکَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَکَذلِکَ الْیَوْمَ تُنسَى﴾ یعنی تترک همانطوری که آیات الهی ما آمد تو ترک کردی ما هم امروز تو را ترک میکنیم پس این نسیان به معنی ترک است.
پرسش: ... پاسخ: اگر چنانچه کسی یادش رفته باشد حالا که دارند گفتگو میکنند الان یادش هست که در آیه محل بحث هم فرمود ما عمدا شما را فراموش میکنیم ﴿فَالْیَوْمَ﴾ چون فعل مضارع است دلالت بر استمرار دارد در قیامت خداوند به اصحاب النار فرمود که ما امروز شما را فراموش میکنیم.
پرسش: ... پاسخ: نه اگر کسی غافل باشد که معاقب نیست ترک عمدی ﴿کَمَا نَسَوا﴾ ﴿کَمَا نَسَوا﴾ یعنی کما ترکوا عمدا ما هم نترککم عمدا کما ترکتم عمدا در سورهٴ مبارکهٴ سجده آیه سیزده سوره سجده این است که خداوند به تبهکاران دوزخ بعد از اینکه فرمود ﴿لأَمْلأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ﴾ میفرماید که ما به اینها میگوییم ﴿فَذُوقُوا بِمَا نَسِیتُمْ لِقَاءَ یَوْمِکُمْ هذَا إِنَّا نَسِینَاکُمْ﴾ ما هم شما را فراموش کردیم خب الان صحنه مشهود است حاضر است و با نسیان جمع نمیشود که فرمود ما هم شما را فراموش کردیم عذاب حاضر است تعذیب معلوم است معذب معلوم است معذَب معلوم است همه اینها حاضر است فرمود ما شما را فراموش کردیم یعنی ما شما را ترک کردیم در سورهٴ مبارکهٴ جاثیه آیه 34 هم همین معنا تبیین میشود ﴿وَبَدَا لَهُمْ سَیِّئَاتُ مَا عَمِلُوا وَحَاقَ بِهِم مَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُونَ﴾ آنگاه ﴿وَقِیلَ الْیَوْمَ نَنسَاکُمْ کَمَا نَسِیتُمْ لِقَاءَ یَوْمِکُمْ هذَا وَمَأْوَاکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُم مِن نَاصِرِینَ﴾ به اینها گفته میشود ما شما را فراموش میکنیم این فعل مضارع هم هست و دلالت بر استمرار هم دارد یعنی ما الان مرتب شما را فراموش میکنیم همانطوری که شما فراموش کردید با اینکه الان صحنه صحنه مشهود و حاضر است و گفتگو میکنند پس به دلیل عقلی و به دلیل نقلی و به شاهد داخلی و به شاهد خارجی منظور از این نسیان فراموشی مصطلح نیست یعنی ما عمدا عالما عامدا شما را ترک میکنیم همانطوری که شما در دنیا عالما عامدا ترک کردید بعد در بخش پایانی این قسمت یعنی آیه 52 سورهٴ مبارکهٴ اعراف فرمود که ما این معارف را به صورت کتاب الهی در آوردیم مفصل بود مجمل نبود مبین بود مبهم نبود عالما گفتیم ﴿عَلَى عِلْمٍ هُدىً﴾ خودمان عالمانه و بر محور هدایت اینها را تدوین کردیم صادر کردیم نازل کردیم و به منظور رحمت برای مومنین این را نازل کردیم گرچه «هدی و رحمة للناس اجمعین» است منتها آن که بهره میبرد خصوص مومنین است چندین جای قرآن که دارد این ﴿هُدىً لِلنَّاسِ﴾ است در بخشی از آیات هم نظیر اول سوره بقره دارد که ﴿هُدىً لِلْمُتَّقِینَ﴾ است در جاهای دیگر دارد که «تذکرة للمومنین» است ﴿مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِینَ﴾ است اینجا دارد ﴿رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ﴾ است یعنی اینها بهره میبرند وگرنه ما برای عموم این هدایتها را نازل کردیم بحث بعدی که از ﴿هَلْ یَنْظُرُونَ إلاَّ تَأْوِیلَهُ﴾ یک فصل جدایی است یعنی بحث تاویل قرآن است حقیقت تاویل است التاویل ما هو التفسیر ما هو یک بحث دامنه داری است که از یک نظر به بحث تفسیری برمیگردد و از جهت دیگر هم به بحث علوم قرآنی برمیگردد که یک بحث مفصلی است و فکر نکنم در طی یکی دو روز این بحث تاویل قرآن حل بشود لذا اگر صلاح بدانید به خواست خدا امروز پایان بحث امسالمان باشد و امیدواریم که ذات اقدس الهی این را آخرین سال درس و بحث ما قرار ندهد «و ان جعله فاجعلنا مرحومین و لا یجعلنا محرومین» و خواهش ما هم این است که انشاءالله هر جا هستید با قرآن کریم باشید اولاً سعی کنید هرگز بی وضو نباشید و نماز را هم انشاءالله همیشه اول وقت بخوانید سعی کنید نماز را هم به جماعت بخوانید اگر نماز جماعت منعقد شد که در نماز جماعت شرکت کنید اگر نشد حتما خودتان امام جماعت باشید که نماز به جماعت برگزار بشود این دائما با طهارت بودن نماز اول وقت خواندن نماز را به جماعت خواندن انسی با قرآن کریم به همراه میآورد اگر اهل قلم هستید سعی کنید معارف و علوم را اولین منبعتان قرآن کریم باشد چون قرآن از عترت جدا نیست روایاتی که در ضمن آیات است حتما میبینید اگر اهل بیان و جلسات سخنرانی و تعلیم و تربیت هستید اولین منبعتان قرآن کریم باشد چون قرآن از عترت جدا نیست و روایاتی که در ذیل هر آیه آمده آنها را هم مطالعه میفرمایید هر مطلبی را که بخواهیم قرآن کریم در آن زمینه به عنوان قانون اساسی خط مشی را و اصول کلی را ارائه میکند به برکت قرآن روایاتی که در زمینه بحث هم خطوط فرعی را تبیین میکند اینها جان مایه اصلی یک مقاله یا مقال باشد بعد هم شواهد ادبی شواهد تاریخی و مانند آن در کنار اینها ذکر بشود اثر بیشتری دارد عمده کارتان ان شاء الله در تعلیم و تبلیغ کتاب باشد که انشاءالله جزء علمایی باشید که وارثان انبیایید و اساس کارتان بر ﴿یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ﴾ باشد بعد از اینکه ﴿یُزَکِّیهِمْ﴾ را انشاءالله در باره همهتان و همه مان اعمال میکنیم.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
سورهٴ مبارکهٴ اعراف نظیر سورهٴ مبارکهٴ انعام نیست که یکجا نازل شده باشد
هیچ بغض و کینهای بین اصحاب الجنة نسبت به یکدیگر نیست
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
﴿و نادى أَصْحابُ النّارِ أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفیضُوا عَلَیْنا مِنَ الْماءِ أَوْ مِمّا رَزَقَکُمُ اللّهُ قالُوا إِنَّ اللّهَ حَرَّمَهُما عَلَى الْکافِرینَ الَّذینَ اتَّخَذُوا دینَهُمْ لَهْوًا وَ لَعِبًا وَ غَرَّتْهُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا فَالْیَوْمَ نَنْساهُمْ کَما نَسُوا لِقاءَ یَوْمِهِمْ هذا وَ ما کانُوا بِآیاتِنا یَجْحَدُونَ وَ لَقَدْ جِئْناهُمْ بِکِتابٍ فَصَّلْناهُ عَلى عِلْمٍ هُدًى وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ﴾
سورهٴ مبارکهٴ اعراف نظیر سورهٴ مبارکهٴ انعام نیست که یکجا نازل شده باشد آیاتش ظاهرا نجوما و متفرقا نازل شد بنابراین نباید توقع داشت که ترتیب منطقی و مانند آن در بین آیاتش کاملا ملحوظ باشد گاهی برابر نیاز مقطعی جریان گفتگوی اصحاب النار با اصحاب الجنة مطرح است گاهی برابر نیاز مقطعی دیگر گفتگوی اصحاب الجنة با اصحاب النار مطرح است گاهی برابر با نیاز مقطعی گفتگوی رجال اعراف با فریقین مطرح است اگر این آیات نازل میشد باید توقع این بود که مثلاً نظم منقطی یکسان ملحوظ بشود این مطلب اول مطلب دوم این که از آیاتی که از 38 به بعد شروع میشود تا این محل بحث کنونی خلاصه محتوایش این است که بر خورد و ارتباط اصحاب النار با یکدیگر را ذکر میکند میفرماید وقتی اینها هر کدام وقتی وارد دوزخ شدند یکدیگر را لعنت میکنند ﴿کُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا﴾ گفتگوی اصحاب النار با یکدیگر را ذکر میکند بعد نوبت به رابطه اصحاب الجنة با یکدیگر میرسد و آن این است که ﴿وَنَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِم مِنْ غِلٍّ﴾ که اینها نسبت به یکدیگر سلما سلما سلاما سلاما برخورداند هیچ بغض و کینهای بین اصحاب الجنة نسبت به یکدیگر نیست پس در مقطع اول کیفیت ارتباط اصحاب النار با یکدیگر را که ذکر میکند آن لعنت متقابل است در خواست عذاب متقابل است و مانند آن رابطه اصحاب الجنة با یکدیگر را که ذکر میکند رابطه محبت و مودت است که فرمود ﴿وَنَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِم مِنْ غِلٍّ﴾ این دو مطلب این اصحاب الجنة که با یکدیگر رابطه محبت آمیز دارند آن اصحاب النار که نسبت به یکدیگر رابطه قهرآمیز و عداوت بار دارند وقتی این دو مقطع گذشت آنگاه رابطهای که اصحاب الجنة با اصحاب النار دارند در طلیعه ورود فریقین در دوزخ یا نار مطرح است که بهشتیها در طلیعه ورودشان به بهشت دوزخیها در طلیعه ورودشان به دوزخ این گفتگو بین اصحاب الجنة با اصحاب النار است که ﴿أَنْ قَدْ وَجَدْنَا مَاوَعَدَنَا رَبُّنَا حَقّاً فَهَلْ وَجَدْتُمْ مَا وَعَدَ رَبُّکُمْ حَقّاً قَالُوا نَعَمْ فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَیْنَهُمْ أَن لَعْنَةُ اللّهِ عَلَى الظَّالِمِینَ﴾ آنگاه نوبت میرسد به افراد بلا تکلیف افرادی که هنوز وضعشان روشن نیست «استوت حسناتهم و سیئاتهم» اینها تکلیفشان چیست؟ اینها به دستور چه کسی وارد بهشت میشوند اینها مادامی که در بین النار و الجنه به سر میبرند حکمشان چیست گفتارشان چیست خواسته شان چیست یک سر انجام حکمشان به کجا منتهی میشود؟ این دو رهبری اینها را فرمانروایی اینها را چه کسی به عهده دارد این سه این سلسله از مطالب در این وسط باید بازگو بشود شد فرمود ﴿وَبَیْنَهُمَا حِجَابٌ وَعَلَى الأعْرَافِ رِجَالٌ﴾ که ﴿یَعْرِفُونَ کُلاً بِسِیَماهُمْ﴾ این رجال اعراف ملائکه نیستند ظاهراً رجال بشریاند آنطوری که در تفسیر بیان السعادة و امثال ذلک آمده است که ضمیر ﴿نَادَو﴾ را به آن رجال نامبر اعراف برنگرداند به همین افرادی که استوت حسناتهم سیئاتهم» برگرداندند این ناصواب است خودشان هم توجه دارند که قبلاً از چنین اصحاب اعرافی نامی به میان نیامده تا ضمیر جمع مذکر سالم در ﴿نَادَو﴾ به اینها برگردد اینها میگویند وقتی فرمود ﴿وَعَلَى الأعْرَافِ رِجَالٌ﴾ التزاما نامی از اصحاب اعراف برده شد در حالی که آنچه که مسبوق است رجال اعرف است که علی الاعرافاند نه آن گروهی که مستعضف یا مرجون لامر الله یا متساوی الحالین که «استوت حسناتهم و سیئاتهم» ظاهراً ضمیر جمع مذکر ﴿نَادَو﴾ به همان رجال اعراف برمیگردد که تقریبا در اواخر بحث به این نتیجه رسیدیم.
مطلب بعد آن است که سلام دو قسم است یک سلام تحیت که بهشتیها نسبت به یکدیگر دارند که ﴿لاَ یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْواً وَلاَ تَأْثِیماً ٭ إلاَّ قِیلاً سَلاَماً سَلاَماً﴾ ، ﴿دَعْوَاهُمْ فِیهَا سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ وَتَحِیَّتُهُمْ فِیهَا سَلاَمٌ﴾ چه اینکه فرشتگان هم نسبت به بهشتیها سلام میکنند که ﴿یَدْخُلُونَ عَلَیْهِم مِن کُلِّ بَابٍ ٭ سَلامٌ عَلَیْکُم بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ﴾ بهشتیها نسبت به یکدیگر سلام میکنند تهیت آنها نسبت به یکدیگر تسلیم است تحنیت ملائکه نسبت به آنها که ﴿وَالْمَلائِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِم مِن کُلِّ بَابٍ ٭ سَلامٌ عَلَیْکُم بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ﴾ این سلام تحیت است لکن سلامی که در این آیه محل بحث است که رجال اعراف به اصحاب الجنة میکنند چون چنین استظهار کردیم که منظور از این اصحاب الجنة کسانیاند که در آینده نزدیک به بهشت میروند نه ساکنیناند که به بهشت وارد شدند و کسانیاند که استوت حسناتهم و سیئاتهم و به فرمان همین رجال اعراف به اذن خدا وارد بهشت میشوند لذا این رجال اعراف سلامی که به اینها میکنند سلام تقریبا تسلیت است که خوشحال باشید دل داری میدهند که به سلامت میرسید به دار السلام میرسید وعدهتان سلامت الهی است الان گرچه بلا تکلیفی است ولی بالاخره سر انجام کارتان ورود به دارالسلام است یک تحیت محض نیست ﴿وَعَلَى الأعْرَافِ رِجَالٌ﴾ که ﴿یَعْرِفُونَ کُلّاً بِسِیَماهُمْ وَنَادَوا﴾ همین رجال اعراف ﴿أَصْحَابَ الْجَنَّةِ﴾ یعنی کسانی که بالقوة القریبة من الفعل وارد بهشت میشوند به اینها میگویند سلام علیکم پس این سلام تحیت محض نیست بلکه سلامی است همراه با بشارت برای اینکه ﴿لَمْ یَدْخُلُوهَا وَهُمْ یَطْمَعُونَ﴾ بعدا هم به آنها میفرمایند ﴿ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لاَخَوْفٌ عَلَیْکُمْ وَلاَأَنْتُمْ تَحْزَنُونَ﴾ مطلب بعدی آن است که حالا که اینها وارد بهشت شدند باید آن اصحاب النار طمع میکنند میگویند حالا که اینچنین است یک کمی هم انفاقی هم به حال ما بکنید که در بحث دیروز اشاره شد اصحاب الجنة اصحاب النار چهار توقع و تمنی و سؤال و درخواست دارد گاهی اصلاً معلوم نیست که از چه کسی استغاثه میکنند برابر سوره کهف که ﴿یستغیثون مالک الملک﴾ گاهی هم به اصحاب الجنة مراجعه میکنند چیزی از آنها درخواست میکنند آنها میگویند ﴿إِنَّ اللّهَ حَرَّمَهُمَا عَلَى الْکَافِرِینَ﴾ حالا که از دریافت نعمتها محرومند به مالک (سلام الله علیه) که خازن دوزخ است میگویند ﴿لِیَقْضِ عَلَیْنَا﴾ ربک که جان ما را خدا بگیرد که آنها جواب میدهند ﴿قَالَ إِنَّکُم مَّاکِثُونَ﴾ سر انجام به ذات اقدس الهی مراجعه میکنند که ﴿ربنا اخرجنا﴾ ذات اقدس الهی میفرماید ﴿قَالَ اخْسَئُوا﴾ خب اصحاب النار خواستههایشان این است به این قسمت رسیدیم که اصحابالنار را دراین قسمت سورهٴ مبارکهٴ اعراف آیه 50 و 51 چنین معرفی میکند ﴿ قالُوا إِنَّ اللّهَ حَرَّمَهُما عَلَى الْکافِرینَ ٭ الَّذینَ اتَّخَذُوا دینَهُمْ لَهْوًا وَ لَعِبًا وَ غَرَّتْهُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا فَالْیَوْمَ نَنْساهُمْ کَما نَسُوا لِقاءَ یَوْمِهِمْ هذا﴾ چون «حب الدنیا راس کل خطیئه» اول به لعب بعد لهو و بعد کم کم -معاذالله- به جایی میرسد که اصل مبدأ و معاد را فراموش میکند این فراموشی یعنی بی اعتنایی میکنند نه اینکه مبدأ را فراموش میکنند معاد را فراموش میکنند یعنی انکار میکنند یعنی ترک میکنند عالماً عامداً جریان معاد را ترک میکنند این معنای نسیان است لذا میفرماید که ما در قیامت اینها را فراموش میکنیم عمداً اینها را فراموش میکنیم تناسی است نه نسیان یعنی ترک میکنیم اینها را همانطوری که اینها ترک کردند وگرنه منظور از این نسیان که نسیان مصطلح نیست اگر نسیان باشد که ناسی مکلف نیست این که فرمود ﴿فَالْیَوْمَ نَنْسَاهُمْ﴾ به چند دلیل داخلی و خارجی عقلی و نقلی منظور از ایننسیان ترک ست نه نسیان یعنی فراموشی فرمود ﴿فَالْیَوْمَ﴾ ما آنها را فراموش میکنیم همانطوری که آنها ما را فراموش کردند قیامت را فراموش کردند و آایت الهی را جحد کردند و انکار کردند دلیلهای نقلی و عقلی فراوانی است بر اینکه منظور از این نسیان ترک است نه فراموشی اما دلیل عقلی که قرآن او را تایید میکند این است که ذات اقدس الهی علم محض است شهود صرف است و قرآن هم تایید کرده است که خدا ﴿بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ﴾ است و ﴿عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ﴾ است و «بکل شیء شهید» است ﴿لاَ یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ﴾، «لا یعذب عن علم ربه مثقال ذرة» چنین خدایی که عقلاً و نقلاً علم محض است عزوب و غروب در علم او راه ندارد هیچ ذرهای از علم او عازب و غارب نیست این نسیان پذیر نیست برای اینکه جمع بین نقیضین است خدا شهود محض است شهود که با نسیان سازگار نیست نه شاهد است و ناسی نیست چون علم خدا عین ذات اوست علم نه جهل میشود علم نسیان نمیشود اگر -معاذالله- ذات اقدس الهی چیزی را فراموش کند یعنی لازمهاش این است که علم بشود سهو حضور بشود غیبت شهود بشود غیبت چون او ذات ثبت له الشهود و العلم نیست او عین الشهود و العلم است پس عقلا مستحیل است که خدا چیزی را فراموش بکند و آیات دال بر اینکه خدا ﴿عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ﴾ است ﴿بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ﴾ است ﴿لاَ یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ﴾ تایید میکند اما آنچه را که مستقیما به نسیان برمیگردد طوایف فراوانی از آیات قرآن کریم دلالت دارد بر اینکه ذات اقدس الهی فراموش نمیکند اول در سورهٴ مبارکهٴ مریم آیه 64 این است که و ما کان ربک نسیا خدا اصلاً فراموش کار نیست اصلاً نسیان برای ذات اقدس الهی جزء صفات سلبیه اوست و خدا هرگز فراموش نمیکند خب پس منطور از این نسیان چیست حالا که به دلیل عقلی و نقلی نسیان خدا محال است اینکه فرمود ﴿فَالْیَوْمَ نَنْسَاهُمْ کَمَا نَسَوا﴾ خود همین قرینه داخلی دارد میفرماید ما او را فراموش میکنیم معلوم میشود که فراموشی مصطلح نیست دیگر چون فراموشی مصطلح که در اختیار کسی نیست کسی بگوید من آقا را فراموش کردم من شما را فراموش میکنم فعل مضارع هم هست که دلالت بر استمرار دارد ما شما را فراموش میکنیم معلوم میشود یعنی رها میکنیم یعنی اعتنا نمیکنیم این تناسی است این ترک است مگر کسی میتواند بگوید که من شما را فراموش میکنم چون فراموشی در اختیار کسی نیست اگر کسی گفت من شما را فراموش میکنم معنایش همان است که من عالما عامدا به شما کاری ندارم شما را رها میکنم این همان است که در محاورات ما هم میگوییم ما را از یادش برده به یا د ما نیست یعنی عالماً عامداً ما را رها کرده ما میگوییم فلان کس فراموشمان کرده نه یعنی ما یادمان رفته چون ما این را در حد گله و اعتراض داریم خب اگر کسی واقعا فراموش کرده باشد که «رفع عن السهو» پس خود همین جمله نحوه تعبیر دلالت دارد بر اینکه عالماً عامداً ذات اقدس الهی یک عده تبهکار و بزهکار را رها میکند همین آیه محل بحث که ﴿فَالْیَوْمَ نَنْسَاهُمْ﴾ این یک و قرینه دیگر این است که ﴿کَمَا نَسَوا﴾ خب آنها چگونه نسیان کردند آنها که فراموش نکردند که آنها عالماً عامداً ﴿کِتَابَ اللّهِ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ﴾ وگرنه اگر کسی فراموش کرده باشد که مکلف نیست این هم که ذات اقدس الهی به عالم بی عمل میفرماید که ﴿أَتَأْمُرُونَ الْنَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ﴾ یعنی خودتان را رها میکنید نه اینکه خودتان یادتان میرود چون اگر کسی واقعا یک کسی یادش رفته که قابل عقاب نیست قابل عتاب نیست یعنی خودتان را عالماً عامداً ترک میکنید به فکر دیگری هستید در امر به معروف و نهی از منکر به فکر خودتان نیستید پس شاهد داخلی دوتاست یکی خود عنوان ﴿نَنْسَاهُمْ﴾ یکی عنوان ﴿کَمَا نَسَوا﴾ آنها چون عمدا عالما عامدا ترک کردند ما هم عامداً عالماً اینها را ترک میکنیم در سورهٴ مبارکهٴ طه آیه 126 گفتگویی است بین کسی که کور محشور شده با ذات اقدس الهی به خدا عرض میکند که چرا من را کور کردی من در دنیا بینا بودم فرمود چون آیات ما را فراموش کردی الان فراموش میشوی پیداست به اینکه این نسیان نسیان مصطلح نیست چون الان جریان کور بودن آن شخص مشهود و معلوم خداست سؤال این شخص هم معلوم و مشهود خداست پاسخ خدا هم معلوم و مشهود خداست فرمود ما شما را فراموش میکنیم و شما فراموش شده مایید خب خود این صحنه الان معلوم است حاضر است مشهود است معلوم میشود این نسیان نسیان مصطلح نیست ﴿کَذلِکَ أَتَتْکَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَکَذلِکَ الْیَوْمَ تُنسَى﴾ یعنی تترک همانطوری که آیات الهی ما آمد تو ترک کردی ما هم امروز تو را ترک میکنیم پس این نسیان به معنی ترک است.
پرسش: ... پاسخ: اگر چنانچه کسی یادش رفته باشد حالا که دارند گفتگو میکنند الان یادش هست که در آیه محل بحث هم فرمود ما عمدا شما را فراموش میکنیم ﴿فَالْیَوْمَ﴾ چون فعل مضارع است دلالت بر استمرار دارد در قیامت خداوند به اصحاب النار فرمود که ما امروز شما را فراموش میکنیم.
پرسش: ... پاسخ: نه اگر کسی غافل باشد که معاقب نیست ترک عمدی ﴿کَمَا نَسَوا﴾ ﴿کَمَا نَسَوا﴾ یعنی کما ترکوا عمدا ما هم نترککم عمدا کما ترکتم عمدا در سورهٴ مبارکهٴ سجده آیه سیزده سوره سجده این است که خداوند به تبهکاران دوزخ بعد از اینکه فرمود ﴿لأَمْلأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ﴾ میفرماید که ما به اینها میگوییم ﴿فَذُوقُوا بِمَا نَسِیتُمْ لِقَاءَ یَوْمِکُمْ هذَا إِنَّا نَسِینَاکُمْ﴾ ما هم شما را فراموش کردیم خب الان صحنه مشهود است حاضر است و با نسیان جمع نمیشود که فرمود ما هم شما را فراموش کردیم عذاب حاضر است تعذیب معلوم است معذب معلوم است معذَب معلوم است همه اینها حاضر است فرمود ما شما را فراموش کردیم یعنی ما شما را ترک کردیم در سورهٴ مبارکهٴ جاثیه آیه 34 هم همین معنا تبیین میشود ﴿وَبَدَا لَهُمْ سَیِّئَاتُ مَا عَمِلُوا وَحَاقَ بِهِم مَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُونَ﴾ آنگاه ﴿وَقِیلَ الْیَوْمَ نَنسَاکُمْ کَمَا نَسِیتُمْ لِقَاءَ یَوْمِکُمْ هذَا وَمَأْوَاکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُم مِن نَاصِرِینَ﴾ به اینها گفته میشود ما شما را فراموش میکنیم این فعل مضارع هم هست و دلالت بر استمرار هم دارد یعنی ما الان مرتب شما را فراموش میکنیم همانطوری که شما فراموش کردید با اینکه الان صحنه صحنه مشهود و حاضر است و گفتگو میکنند پس به دلیل عقلی و به دلیل نقلی و به شاهد داخلی و به شاهد خارجی منظور از این نسیان فراموشی مصطلح نیست یعنی ما عمدا عالما عامدا شما را ترک میکنیم همانطوری که شما در دنیا عالما عامدا ترک کردید بعد در بخش پایانی این قسمت یعنی آیه 52 سورهٴ مبارکهٴ اعراف فرمود که ما این معارف را به صورت کتاب الهی در آوردیم مفصل بود مجمل نبود مبین بود مبهم نبود عالما گفتیم ﴿عَلَى عِلْمٍ هُدىً﴾ خودمان عالمانه و بر محور هدایت اینها را تدوین کردیم صادر کردیم نازل کردیم و به منظور رحمت برای مومنین این را نازل کردیم گرچه «هدی و رحمة للناس اجمعین» است منتها آن که بهره میبرد خصوص مومنین است چندین جای قرآن که دارد این ﴿هُدىً لِلنَّاسِ﴾ است در بخشی از آیات هم نظیر اول سوره بقره دارد که ﴿هُدىً لِلْمُتَّقِینَ﴾ است در جاهای دیگر دارد که «تذکرة للمومنین» است ﴿مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِینَ﴾ است اینجا دارد ﴿رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ﴾ است یعنی اینها بهره میبرند وگرنه ما برای عموم این هدایتها را نازل کردیم بحث بعدی که از ﴿هَلْ یَنْظُرُونَ إلاَّ تَأْوِیلَهُ﴾ یک فصل جدایی است یعنی بحث تاویل قرآن است حقیقت تاویل است التاویل ما هو التفسیر ما هو یک بحث دامنه داری است که از یک نظر به بحث تفسیری برمیگردد و از جهت دیگر هم به بحث علوم قرآنی برمیگردد که یک بحث مفصلی است و فکر نکنم در طی یکی دو روز این بحث تاویل قرآن حل بشود لذا اگر صلاح بدانید به خواست خدا امروز پایان بحث امسالمان باشد و امیدواریم که ذات اقدس الهی این را آخرین سال درس و بحث ما قرار ندهد «و ان جعله فاجعلنا مرحومین و لا یجعلنا محرومین» و خواهش ما هم این است که انشاءالله هر جا هستید با قرآن کریم باشید اولاً سعی کنید هرگز بی وضو نباشید و نماز را هم انشاءالله همیشه اول وقت بخوانید سعی کنید نماز را هم به جماعت بخوانید اگر نماز جماعت منعقد شد که در نماز جماعت شرکت کنید اگر نشد حتما خودتان امام جماعت باشید که نماز به جماعت برگزار بشود این دائما با طهارت بودن نماز اول وقت خواندن نماز را به جماعت خواندن انسی با قرآن کریم به همراه میآورد اگر اهل قلم هستید سعی کنید معارف و علوم را اولین منبعتان قرآن کریم باشد چون قرآن از عترت جدا نیست روایاتی که در ضمن آیات است حتما میبینید اگر اهل بیان و جلسات سخنرانی و تعلیم و تربیت هستید اولین منبعتان قرآن کریم باشد چون قرآن از عترت جدا نیست و روایاتی که در ذیل هر آیه آمده آنها را هم مطالعه میفرمایید هر مطلبی را که بخواهیم قرآن کریم در آن زمینه به عنوان قانون اساسی خط مشی را و اصول کلی را ارائه میکند به برکت قرآن روایاتی که در زمینه بحث هم خطوط فرعی را تبیین میکند اینها جان مایه اصلی یک مقاله یا مقال باشد بعد هم شواهد ادبی شواهد تاریخی و مانند آن در کنار اینها ذکر بشود اثر بیشتری دارد عمده کارتان ان شاء الله در تعلیم و تبلیغ کتاب باشد که انشاءالله جزء علمایی باشید که وارثان انبیایید و اساس کارتان بر ﴿یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ﴾ باشد بعد از اینکه ﴿یُزَکِّیهِمْ﴾ را انشاءالله در باره همهتان و همه مان اعمال میکنیم.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
تاکنون نظری ثبت نشده است