- 532
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 63 تا 65 سوره انعام
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 63 تا 65 سوره انعام"
- مشرک هم ذات اقدس الهی را به عنوان رب الارباب میپذیرد
- شانس وجود ندارد و بخت یک امر وهمی است
- یک موجودی که «بکل غیب» عالم است و «بکل شیء» قدیر است میشود خدا.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿قُلْ مَنْ یُنَجِّیکُمْ مِنْ ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعًا وَ خُفْیَةً لَئِنْ أَنْجانا مِنْ هذِهِ لَنَکُونَنَّ مِنَ الشّاکِرین ﴿63﴾ قُلِ اللّهُ یُنَجِّیکُمْ مِنْها وَ مِنْ کُلِّ کَرْبٍ ثُمَّ أَنْتُمْ تُشْرِکُونَ ﴿64﴾ قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلی أَنْ یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذابًا مِنْ فَوْقِکُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِکُمْ أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعًا وَ یُذیقَ بَعْضَکُمْ بَأْسَ بَعْضٍ انْظُرْ کَیْفَ نُصَرِّفُ اْلآیاتِ لَعَلَّهُمْ یَفْقَهُونَ ﴿65﴾
یکی از براهینی که در این سورهٴ مبارکهٴ «انعام» بر توحید اقامه شد همان آیهٴ محلّ بحث دیروز بود که فرمود: ﴿قُلْ مَنْ یُنَجِّیکُمْ مِنْ ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ﴾ مضمون این آیه نسبت به مشرکین جدال اَحسن است زیرا مشرک اصل ذات اقدس الهی را به عنوان واجب میپذیرد و ذات اقدس الهی را به عنوان خالق میپذیرد و ذات اقدس الهی را به عنوان ﴿رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾ که رب الارباب است میپذیرد منتها ربوبیّتهای جزئی ... را به غیر خدا اسناد میدهد که قائل به ارباب متفرقون است در اینگونه از موارد ذات اقدس الهی با جدال احسن با این مشرکین چنین احتجاج میکند به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) میفرماید به اینها بگو شما در تاریکیهای دریا و صحرا خطرهای گوناگون خطر راهزنی خطر گم کردن راه خطر تهاجم حیوان و غیر حیوان در آن حال به غیر خدا پناه نمیبرید نه به خودتان نه به امثالتان نه به اوثان و اصنامتان چون همهٴ اینها از شما فاصله دارند آن بتهایی که در بتکدههای شهر شماست عالم غیب نیست و قادر هم نیست نه در اینجا حضور دارد و از درد شما باخبر است و توان آن را دارد که دریا را مهار کند و یا مشکلات خشکی شما را برطرف کند در اینگونه از موارد یک جدال اَحسنی است برای اینکه مقدمات این قیاس هم معقول است و هم مقبول اما این آیه چون هدایت همهٴ مردم را به همراه دارد نسبت به آن مشرکینی که به این وضع مبتلا نشدند چگونه تقریر میشود و نسبت به ملحدینی که ذات اقدس الهی را به عنوان واجب و خالق و رب الارباب نمیپذیرند چگونه قابل تقریر است برای این دو طایفه و دو گروه این قرآن باید حجت بالغه باشد این آیه اما نسبت به مشرکینی که مبتلا به سفرها و ظلمتهای دریا و صحرا نشدند که البته این کم اتفاق میافتد نسبت به اینها آن ضابطه عامی که در ذیل آیه است فرمود: ﴿مِنْ کُلِّ کَرْبٍ﴾ شامل آنها میشود بالأخره هر کدام از این مشرکین در دوران زندگی مشکلاتی داشتند چه از نظر مالی چه از نظر بیماری چه از نظر مسائل روانی چه از نظر اخلاقی چه از نظر اجتماعی بالأخره یک مشکلی داشتند در هر مشکلی از این مشکلات ولو ﴿ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ﴾ نباشد بالأخره دیدند که از غیر خدا کاری ساخته نیست پس اطلاق آیه و ضابطه عامی که در ذیل دارد این برای هر مشرک جدال احسن خواهد بود ولو به ظلمات دریا و صحرا مبتلا نشده باشد اما نسبت به ملحدی که اصلاً مادی میاندیشد و خدا را ـ معاذ الله ـ قبول ندارد نه اینکه مشرک در ربوبیّت باشد او مُلحد است چنین شخصی هم بالأخره یا ﴿ظُلُماتِ الْبَرِّ﴾ داشت یا «ظلمات بحر» داشت یا کربهای دیگر در این حال ذات اقدس الهی به یک انسان مُلحد میگوید که شما در حال خطر به چه کسی متوسل میشوید یا به یک وهم مثل شانس یا به یک برهان باید تکیه کنید مسئلهٴ شانس و بخت و اتفاق که میدانید یک امر موهوم است شانس که وجودی ندارد بخت که امر موجودی نیست یک امر وهمی است یک امر خرافاتی است خب شما که مسئله بخت و شانس و امثال ذلک را ناچارید بگویید افسانه و خرافات است باید به یک جایی تکیه کنید که توان آن را داشته باشد که مشکل شما را حل کند یا باید بگویید این تضرع و اضطراب و التجای ما لغو است یا اگر اضطراب و التجا لغو نیست پس یک جایگاهی هست که ﴿بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیمٌ﴾ است و ﴿عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ﴾ است و همان خداست پس نسبت به مُلحد سه حرف است به مُلحد گفته میشود یا شما در این حال به شانس و بخت و امثال ذلک تکیه میکنید که این افسانه و خرافات است شانس یعنی چه؟ بخت یعنی چه؟ موجود است یا معدوم عالم به حال شماست یا نه «قادر بکل شیء» است یا نه شما به چه کسی متکی میشوید اگر چیزی است موجود که به درد همهٴ دردمندان و به راز همهٴ رازداران باخبر است آن چنین حقیقتی «عالم بکل غیب» است این دیگر شانس نیست بعد از علم آیا توان آن را دارد که مشکل هر کسی در هر کربی و دردی را حل کند یا نه چون مثل شما دیگران در عالم زیادند کیست که هر روز مشکل و کرب و مانند آن نداشته باشد حالا ابتلای به ﴿ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ﴾ هر روزه و همگانی نیست اما کرب و درد و رنج و مشکلاتی که دامنگیر بشر میشود برای همه در همهٴ حالات هست خب کسی که مشکل همه را بداند و بتواند حل کند او شانس است که امر خرافاتی است یا یک امر موجود و حقیقی است؟ یقیناً یک امر موجود حقیقی است آن امر موجود حقیقی باید به تمام این رازها عالم باشد یا نه چون تنها زید شرقی یا عمر غربی یا بَکر جنوبی یا خالد شمالی که نیست که هر کسی در هر گوشهای بالأخره به یک حقیقت تکیه میکند آن حقیقت باید به همهٴ این غیوب آگاه باشد و باید توان آن را داشته باشد که مشکل همه را هم حل کند یک موجودی که «بکل غیب» عالم است و «بکل شیء» قدیر است میشود خدا خب حالا آن مطلب دیگر میماند پس یک مطلب این است که اینها به شانس متکیاند که شانس یک امر خرافات و افسانه و چیز باطلی است آنها هم ناچارند که شانس را طرد کنند بخت و اتفاق و شانس و اینها افسانه است به یک حقیقتی که ﴿بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیمٌ﴾ است و ﴿عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ﴾ است به او تکیه میکنند حالا چه دلیل برای اینکه حالا ما که تکیه کردیم به یک همچنین موجودی چنین چیزی هم در عالم هست این مطلب سوم است باید به او گفت شما عالم را بالأخره منظم میدانید یا در عالم چیزهای باطل هم ممکن است راه پیدا کند در نظام تکوین چیزهای باطل هم ممکن است راه پیدا کند یا نه در نظام تکوین چیز باطل راه ندارد هر چه هست حق است یک وقت است یک کسی باطل اندیش است آرزوی خام دارد خب این آرزوی خام محور برهان نیست اما یک وقت است که یک امری است همگانی ممکن است که همهٴ مردم در عالم تشنه باشند و آب در عالم نباشد یعنی چنین عالمی میشود لغو که عطش در نهان انسانی باشد و آب در عالم نباشد همهٴ گیاهان تشنه آب هستند و آب در عالم نباشد خب این عالم عالم منظمی نیست آن انسان مُلحد بالأخره نظم عالم را قبول دارد منتها میگوید طبیعت است که منظماً حرکت میکند چیزی در عالم یاوه و بیهوده نیست آنگاه ما سؤال میکنیم اینکه انسانها در آن حال التجا دارد این یک آرزوی خام است یا امید پخته است؟ یک وقت است یک کسی آرزو دارد در دوران جوانی «یا لیت الشباب یعود یوماً» این آرزوی خام است که «ایاکم والمنا فانها وضاع النوکا» یک وقت است که نه یک امید پخته است نه آرزوی خام همه این امید را دارند یعنی تمام انسانها در تمام خطرهای مالی بدنی روحی اجتماعی به یک جایی تکیه میکنند که آن میداند مشکل او چیست و میتواند مشکل او را حل کند خب همچنین موجودی خداست دیگر چیزی که موجود هست به همهٴ غیوب عالم است بر همه چیز هم تواناست خب میشود خدا اینکه در بعضی از احادیث در احتجاج مرحومطبرسی و در جاهای دیگر هم هست که کسی آمده بود حضور مبارک امام صادق(سلام الله علیه) در حضور مبارک امام عسگری(سلام الله علیه) به طور مختلف هم نقل شده است از وجود مبارک امام عسگری(سلام الله علیه) یا از امام صادق(سلام الله علیه) سؤال شده است که «دلنی علی معبودی» به چه دلیل خدا هست مرا راهنمایی کن دلالت کن حضرت فرمود مسافرت کردی عرض کرد آری سوار کشتی شدی عرض کرد آری آیا شد کشتی شما بشکند عرض کرد آری آیا فرمود در دریا غرق شدی و از خود ناامید شدی از دیگران ناامید شدی آیا به جایی تکیه کردی و امیدوار بودی عرض کرد آری فرمود همان خدای توست که این را به فطرت او ارجاع داده است اگر کسی بگوید همهٴ مردم عاطل و باطل در نهان خود آرزو دارند این معنایش این است که عالم عالم باطلی است برای اینکه این را کسی تلقین نکرده در آن حال که اگر تمام مردم در نهانشان این تکیهگاه هست و این یک چیز لغوی است پس عالم عالم لغو است برای اینکه همهٴ مردم گرفتار آرزوی خاماند یا نه در نهان همهٴ مردم یک امید پخته است یک رجای واسق است اگر این امید است و رجا است نه آرزوی خام معلوم میشود که متعلّقش در عالم موجود است و آن خداست پس سه امر را باید دربارهٴ ملحدان بازگو کرد اگر مخاطب این آیه مشرک باشد مضمون این آیه جدال اَحسن است چون مقدماتش هم معقول است و هم مقبول چون مقبول است از جهت مسلّم بودن و مقبول بودن مقدمه استدلال قرار گرفت میشود جدال که فرمود: ﴿وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ﴾ و اما اگر مخاطبین این یا مشمول خطاب ملحدان بودند که اصلاً خدا را ـ معاذ الله ـ قبول نداشتند میگفتند: ﴿إِنْ هِیَ إِلاّ حَیاتُنَا الدُّنْیا﴾ ﴿نَمُوتُ وَ نَحْیا وَ ما یُهْلِکُنا إِلاَّ الدَّهْرُ﴾ و مانند آن, آنگاه ذات اقدس الهی به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) میفرمود که شما در این ﴿ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ﴾ آیا آرزوی خام دارید میگویید ای کاش یا واقعاً میطلبید یک وقت است انسان آرزوی خام دارد تلاش درونی نیست این انبعاث درونی نیست این طلب نیست این خواستن نیست یک وهم باطلی است آیا شما ﴿فی ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ﴾ آرزوی خام دارید یا امید پخته خواهند گفت ما امید داریم به آنها گفته میشود این تنها شمایید یا همهٴ مردم در همه شرایطاند میگویند همهٴ مردم در همهٴ شرایطاند اختصاصی به ﴿ظُلُماتِ الْبَرِّ﴾ ندارد اختصاصی به «ظلمات البحر» ندارد پس ﴿مِنْ کُلِّ کَرْبٍ﴾ هست بعد به اینها مطلب سوم گفته میشود که آیا در نهان همهٴ مردم یک چیز لغوی است که همهٴ مردم خواهان یک شیء باطلیاند یا در جهان موجودی هست که به همهٴ این رازها و رمزها عالم باشد و حل هر مشکلی هم به دست او باشد لابد خواهند گفت در جهان یک چنین کسی هست و او همان خداست لذا ﴿ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ﴾ را در طلیعه چون یک امر روشنی بود اول ذکر فرمود بعد ﴿وَ مِنْ کُلِّ کَرْبٍ﴾ را ذکر کرد تا هم از نظر سعهٴ مخاطبین مشرک و ملحد هر دو را بگیرد و هم از نظر کسانی که مبتلا شدند به سیر دریا و صحرا و هم کسانی که مبتلا نشدند آنها را بگیرد ﴿قُلْ مَنْ یُنَجِّیکُمْ مِنْ ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ ... ٭ قُلِ اللّهُ یُنَجِّیکُمْ مِنْها وَ مِنْ کُلِّ کَرْبٍ﴾ در حقیقت.
پرسش...
پاسخ: آنها در آن موجوداتی که مثال میزنند میگویند هدفش برای ما مشخص نیست نه ما احراز کردیم بیهدفند حداکثر «لا ادری» است خیلی از اسرار عالم است که بعدها حل میشود.
پرسش...
پاسخ: به اعتقاد آنها آیا در عالم یک چیز لغوی است؟ پس عالم منظم نیست اگر عالم منظم نیست هیچ علمی هم در عالم پیدا نمیشود شما به چه دلیل علوم تجربی دارید گیاهشناسیتان از دریا شناسیتان تا آسمان شناسیتان از زیردریاشناسیتان تا فوق آسمان شناسیتان همهٴ علم است دیگر علم روی نظم است دیگر اگر نظمی در عالم نباشد که قیاس و استدلال تشکیل نمیشود به چه دلیل شما میگویید میتوان با این فرمولها زیردریایی ساخت یا فوق سمائی ساخت شاید اوضاع برگردد شاید طور دیگر باشد شاید امروز این طور است فردا طور دیگر باشد میگویند نه عالم منظم است دیگر الآن که روی صدم و هزارم ثانیه هم حسابرسی میکنند معلوم میشود به نظم معتقدند پس در عالم یک چیز یاوهای نیست آنگاه برمیگردیم به نهان انسانها که الآن بیش از پنج میلیارد بشر در روی زمین زندگی میکنند همه در مشکلات به یک جایی تکیه میکنند که هر مشکلی را بداند و حلالّ هر مشکلی هم باشد به کسی که در دورترین نقطه خاوری زندگی میکند با کسی که در دورترین نقطه باختری به سر میبرد به او بگویند خب تو اگر مشکلی داری الآن اگر آن مبدأ مشکل تو را حل کند دیگر فرصت ندارد که مشکل باختری را حل کند میگویند نه مشکل او را هم حل بکند معلوم میشود که او به کسی به موجودی معتقد است که ﴿بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ﴾ است و ﴿عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ﴾ خب این ﴿هُوَ اللَّهُ﴾ است دیگر آیا کسی که در عمق دریا گرفتار ﴿ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ﴾ است به او بگویند اگر کسی سوار آپولو شد سوار سفینه فضایی شد و در عمق آسمانها الآن خطری دامنگیر او شد او الآن به خدا به همان مبدأ متکی است خود آن مبدأ برود کار او را انجام بدهد الآن نمیرسد کار تو را انجام بدهد او باور میکند؟ میگوید نه یک حقیقتی در عالم هست که هم مشکل من که در «تحت البحر» گرفتارم میداند هم مشکل او که «فوق السماء» گرفتار است میداند این همان کسی است که ﴿وَهُوَ الَّذِی فِی السَّماءِ إِلهٌ وَفِی الْأَرْضِ إِلهٌ﴾ این همان خداست.
پرسش...
پاسخ: این برای آن است که معاد را منکر است این تجرد روح را منکر است این خیال میکند وقتی که مُرد خاک میشود این نمیداند وقتی که مُرد هجرت میکند اول حیات اوست او مشکل بعث دارد نه مشکل مبدأ اینکه دست به انتحار میزند خیال میکند میگوید من الآن چون درک دارم رنج میبرم میخواهم این درک را که حیات من است مبدأ درک که حیات است او را از بین ببرم تا نفهمم و راحت باشم میشود خاک خاک رنجی نمیبرد از ظلم روزگار من میخواهم خاک بشوم و نفهمم او نمیداند که وقتی مُرد تازه حیات جدید او جلوه میکند این در بعث و برزخ مشکل دارد این اول عذاب او شروع میشود وگرنه در مبدأ او مشکلی ندارد خب.
پرسش...
پاسخ: بله اما برهان عام است نه مورد مخصص است نه خطاب منحصراً شامل وثنیین حجاز ملحدین را هم شامل میشود خب قرآنی که از یک عده نقل میکند که آنها میگویند ﴿وَ ما یُهْلِکُنا إِلاَّ الدَّهْرُ﴾ این دهری است این مارکسیست است اما قرآن میخواهد برای هدایت او برهان اقامه کند یا نه.
پرسش...
پاسخ: نه, غرض آن است که ﴿وَ مِنْ کُلِّ کَرْبٍ﴾ شامل او هم خواهد شد این ﴿قُلِ اللّهُ یُنَجِّیکُمْ مِنْها وَ مِنْ کُلِّ کَرْبٍ﴾ شامل مُلحد هم میشود با طی آن سه مرحله او ممکن است اول بگوید خوششانسی یا بدشانسی ولی وقتی تحلیل کرد میبیند شانس افسانه است وقتی به او بگویند شما حالا دریا نرفتی یا فوق سما سفینهٴ سمائی سوار نشدی بالأخره تو در خاور دوری دیگری در باختر دور یکی هم در قطب است یکی هم در استوا این چهار نفر که در چهار نقطهٴ عالم به سر میبرند هر چهار نفر مشکلی دارند آیا میشود به او گفت آن کسی که شما الآن او را میخواهی که مشکل تو را حل کند دیگری در خاور دور یا باختر دور مشکل دارد و آن مبدأ دارد مشکل او را حل میکند الآن نوبت تو نیست؟ یا میگوید نه یا همین شخص اگر دور آسمان را الآن که کل کره زمین در حد یک دهکده شد قابل سیر چند روزه است اگر همین شخص در خاور بود در باختر بود در قطب بود در استوا بود در هر چهار جا چهار مشکل برای او پیش آمد در هر چهار جا به یک مبدأ تکیه میکند آیا میتوان به او گفت آن کسی که تکیهگاه امید توست در خاور است در غرب باختر نیست او بالعکس یا میگوید نه من به حقیقتی متکی میشوم که به همه چیز عالم است و همه جا هست خب این همان خداست این است که وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) فرمود اگر سفر دریا کردید کشتی شکست به کسی متوسل شدید همان خداست حالا این دریا چه اقیانوس کبیر باشد چه اقیانوس اطلس خب بنابراین آیه با این تقریب میتواند شامل ملحدان هم بشود از این به بعد میشود برهان دیگر جدال احسن نیست پس ﴿ادْعُ إِلى سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ﴾ از همین کریمه برمیآید ﴿وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ﴾ هم باز از این کریمه برمیآید بعد از این مسئله نجات را که ذکر فرمود چون این ذات اقدس الهی به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود تو هم مبشری هم منذر در مسائل موعظة گاهی تبشیر است گاهی انذار همین تبشیر و انذار به صورت دو بخش از مقدمات برای یک قیاس یا یک برهان یا یک جدال احسن درمیآید گاهی مسئله اینکه خدا منجی است در قیاسها مطرح است گاهی مسئلهای که خدا مهلک است در قیاسها مطرح است گاهی به عنوان الرحمان و الرحیم نتیجه میگیرند گاهی به عنوان القهار المنتقم نتیجه میگیرند حالا در آیهٴ بعد اینچنین میفرماید: ﴿قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلی أَنْ یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذابًا مِنْ فَوْقِکُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِکُمْ أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعًا وَ یُذیقَ بَعْضَکُمْ بَأْسَ بَعْضٍ انْظُرْ کَیْفَ نُصَرِّفُ اْلآیاتِ لَعَلَّهُمْ یَفْقَهُونَ﴾ برهان اقامه میکند بعد در پایان میفرماید نگاه کن ما از چند راه آیات را متنبه میکنیم متحول میکنیم عبارتها را تقریرها را تقریبها را مقدمات را روشها را تا اینها بفهمند گاهی حکمت, گاهی موعظه, گاهی برهان, گاهی قهر, گاهی مهر, گاهی تبشیر, گاهی انذار تا اینها بفهمند ﴿انْظُرْ کَیْفَ نُصَرِّفُ اْلآیاتِ لَعَلَّهُمْ یَفْقَهُونَ﴾ خب فرمود: ﴿قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلی أَنْ یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذابًا مِنْ فَوْقِکُمْ﴾ ذات اقدس الهی آن توان را دارد که بر شما عذاب را از بالا بر شما نازل کند از پایین برای شما عذاب را برانگیزد یا عذاب بالا و پایین نباشد عذاب درونی باشد که آن عذاب درونی همان اختلاف است و درگیری داخلی است و مانند آن آنکه قادر است بر شما عذابی را از بالا برانگیزد خواه بالای حسی باشد نظیر اینکه صواعقی آمده است ﴿فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ﴾ یا ﴿رَفَعْنا فَوْقَکُمُ الطُّورَ﴾ و مانند آن یا طوفانها بادی است که ﴿سَخَّرَها عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیالٍ وَ ثَمانِیَةَ أَیّامٍ﴾ و مانند آن یا عذابی است «مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِ» از زیر پا نظیر آنچه که دامنگیر قارون شده است که ﴿فَخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ اْلأَرْضَ﴾ یا ﴿فَأَتَى اللّهُ بُنْیانَهُمْ مِنَ الْقَواعِدِ فَخَرَّ عَلَیْهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ أَتاهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَیْثُ لا یَشْعُرُونَ﴾ فرمود که عدهای در خانه امن نشستند و خدا ذات اقدس الهی از سقف یا از دیوار ویران نمیکند از پایه ویران میکند و بعد سقف روی آنها میریزد ﴿فَأَتَى اللّهُ بُنْیانَهُمْ مِنَ الْقَواعِدِ﴾ نه «من السقوف والجدران» خب گاهی اینچنین است گاهی آنچنان گاهی «من فوق» است گاهی «مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِ» یا ممکن است عذابهایی که الآن مصادیقش پیدا شده است به وسیله بمبهایی که از بالا ریخته میشود این است یا به وسیله انفجارهایی که به وسیله زیر دریایی پدید میآید یک کشتی را در دریا به وسیلهٴ زیر دریا غرق میکند خب این «مِنْ تَحْتِ» است همه اینها مصادیق من فوق و تحت است هر مصداقی هم که بعداً ظهور و بروز پیدا کند زیر مجموعه این مفهوم است این مفهوم آن گنجایش را دارد که این مصادیق را در بر بگیرد یا نه عذابهایی که به تعبیر امینالاسلام و دیگر مفسّران(رضوان الله علیهم) کسانی که مافوق شما هستند بر شما ظلم بکنند یا نه کسانی که تحت امر شما هستند علیه شما بشورند بالأخره یا از زیر دست یا از زبر دست شما عذاب ببینید این «من فوق» است و «مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِ» یا نه عذابهای حسی یا معنوی از بالا یا پایین نباشد ﴿أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعًا﴾ «لبِس، یلبِس» است نه «لبَس، یلبَس» این «لبس، یلبس» یعنی «خلط، یخلط» مخلوطتان کند اولاً شما را گروه گروه کند بعد به جان هم بیندازد اول اختلاف سلیقه است بعد اختلاف نظر است بعد «کل یجر النار الی قرصه» است بعد ﴿کُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها﴾ است خب این اختلاف و درگیری داخلی که الآن متاسفانه دامنگیر افغان و برادران مسلمان افغان شد از همین قبیل است ﴿أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعًا وَ یُذیقَ بَعْضَکُمْ بَأْسَ بَعْضٍ﴾ که شما را به جان هم بیندازد این سه عذاب هر سه میتواند حسی باشد هر سه میتواند غیر حسی باشد بعضیها میتواند حسی باشد بعضی میتواند غیر حسی باشد اینکه فرمود: ﴿ أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعًا وَ یُذیقَ بَعْضَکُمْ بَأْسَ بَعْضٍ﴾ این چهار تا عذاب نیست برای اینکه این ﴿یُذیقَ﴾ با «واو» عطف شد نه با «او» آنها هر کدام با «او» عطف شده است ﴿قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلی أَنْ یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذابًا مِنْ فَوْقِکُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِکُمْ أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعًا﴾ این ﴿وَ یُذیقَ﴾ متمم همان اختلاف است این اختلاف درونی در حد صاعقه است اگر بدتر نباشد در حد سیل و زلزله است اگر بدتر نباشد سیل و زلزله بالأخره بدن را مال را از بین میبرد دین را که از بین نمیبرد که اما اختلاف داخلی گذشته از اینکه بدن و مال را از بین میبرد دین را هم از بین میبرد این حدیث نورانی در جوامع روایی هست از بیانات رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است از بیانات حضرت امیر(سلام الله علیه) است که «ایاکم والبغضاء فانها الحالقة لدینکم» فرمود از بغضاء و عداوت و کینه و اختلاف بپرهیزید برای اینکه این عداوت و بغضاء یک مشکلی مالی دارد که حالا بر فرض نظیر سیل و زلزله و آتش سوزی و اینهاست که خانه را ویران کند یک مشکل دینی هم دارد که این عداوت و بغضاء دینتان را تیغ میکند «فانها الحالقة لدینکم» خب دو نفر اگر اختلاف داشتند این سعی میکند او را متهم کند او را رجم کند او را تفسیق کند او را تکفیر کند و بالعکس چیزی برای دین طرفین نمیماند فرمود اختلاف یک تیغ تیزی است به دست دو طرف و هر روز دارند دینشان را تیغ میکنند آن دین تیغ شده که دیگر نمیروید که دیدید کسی که در منا سرش را حالا صروره بود و حلق کرد این تا مدتها سرش بیمو است حالا اگر هر روز تیغ دستش باشد سر را تیغ کند دیگر مویی روئیده نمیشود که اگر دو نفر با هم اختلاف دارند سعی میکنند که تفسیق کنند رجم کنند متهم کنند تکفیر کنند تا او را از میدان به در ببرند خب اگر سوء الظن از گناهان است چه رسد ﴿إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ﴾ چه رسد به تهمت و غیبت و افترا و امثال ذلک چه رسد ـ معاذالله ـ به اینکه روی هم اسلحه بکشند نظیر مسلمانان عزیز افغان فرمود: ﴿أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعًا وَ یُذیقَ بَعْضَکُمْ بَأْسَ بَعْضٍ﴾ این هر سه خطر را قرآن پیش بینی کرد در قبالش سه نعمت را هم پیش بینی کرد در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» گذشت در سورهٴ «اعراف» هم میآید در این بخشها آمده است که ﴿وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ﴾ خب اگر یک عدهای مؤمن باشند اهل تقوی باشند برکات آسمانی برکات زمینی هست در قبالش اگر کسی اهل ایمان و تقوا نباشد عذاب آسمانی عذاب زمینی هست آن دو رحمت در قبال این دو قهر و عذاب آنجا فرمود: ﴿وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ﴾ برکات سما و ارض را همان طوری که اینجا دو قسمت حسی و غیر حسی آنجا هم به شرح ایضاً [همچنین] ﴿وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ اْلإِنْجیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ َلأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ﴾ این به آیهٴ دیگر فرمود اگر مسیحیها یهودیها اینها به تورات و انجیلشان عمل بکنند و ﴿ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ﴾ که وحی الهی و قرآن کریم است عمل بکنند روزیهای بالا و پایین رزق بالا و پایین حسی و معنوی از بالا و پایین نصیبشان میشود خب پس مهر الهی گاهی از بالا گاهی از پایین قهر الهی هم بشرح ایضاً [همچنین] گاهی از بالا گاهی از پایین اما اختلاف در قبال اتفاق این هم یک مِهر و قهر الهی است در سورهٴ مبارکهٴ «آل عمران» که قبلاً بحثش گذشت آنجا فرمود آیهٴ 103 سورهٴ «آل عمران» فرمود: ﴿وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمیعًا وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ﴾ این نعمت الهی را متذکر باشید شما اوس و خزرج و مانند آن دشمن یکدیگر بودید خونریزی داشتید شمشیر به دست بودید اما ﴿فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوانًا﴾ آن روز ﴿یَلْبِسَکُمْ شِیَعًا وَ یُذیقَ بَعْضَکُمْ بَأْسَ بَعْضٍ﴾ بود در اثر بتپرستیتان امروز ﴿وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ﴾ است برای اینکه ﴿کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوانًا﴾ امروز شدید بر اثر مِهر الهی برادر یکدیگر خب امروز در کنار سفرهٴ مهر یکدیگر مینشستید دیروز از شمشیر قهر دیگری خون میریختید این ﴿یَلْبِسَکُمْ شِیَعًا وَ یُذیقَ بَعْضَکُمْ بَأْسَ بَعْضٍ﴾ قبل بود ﴿اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوانًا﴾ امروز هست و خطر دیگری که احیاناً از این کریمه استفاده میشود آن است که اگر ما خواستیم بگوییم این آیه سیر صعودی دارد «من الخفیف الی الشدید الی الاشد» حرکت کرده است چه خواهد شد یعنی عذاب گاهی ضعیف است گاهی متوسط و گاهی شدید عذاب شدید در سوم ذکر شده است یک وقت است میگوییم این سه عذاب در عرض هم هستند هیچ کدام شدیدتر از دیگری نیست یک وقتی خواهیم گفت که نه این عذابها از ضعیف به شدید و از شدید به اَشّد رفته است ﴿هُوَ الْقادِرُ عَلى أَنْ یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذابًا مِنْ فَوْقِکُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِکُمْ أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعًا وَ یُذیقَ بَعْضَکُمْ بَأْسَ بَعْضٍ﴾ شیعه را هم شیعه گفتند برای اینکه هر کسی دنبال یک عده راه میافتد و مایهٴ شیوع فکر و روش او خواهد شد این معنی لغوی شیعه است خب اگر عدهای از زید تبعیت کردند فکر زید شایع میشود اینها مایه شیوع فکر زید در بین مردماند از این جهت میشود شیعه لذا اتباع را میگویند شیعه البته شیعه, الشیعه با این نام اصطلاحاً اسم کسانی است که پیرو وجود مبارک امیرالمؤمنین(علیه افضل صلوات المصلین) است خب اگر بتوان از این کریمه استفاده کرد که عذاب از ضعیف به متوسط و از متوسط به شدید یا اَشّد رفته است این اختلاف داخلی از همه بدتر است اگر هم ما از آیه نتوانیم سیر صعودی را استفاده کنیم از آنکه آن بغضا حالق دین است دین را حلق میکند و تیغ میکند هم کاملاً میشود استفاده کرد که اختلاف از هر نظری بدتر است در بعضی از آیات نظیر آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ «انفال» آمده است فرمود با اختلاف شما حیثیتتان را از دست میدهید و آن شوکت و شکوهتان را از خود جدا میکنید آیهٴ 46 سورهٴ مبارکهٴ «انفال» این است ﴿وَ أَطیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ریحُکُمْ وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللّهَ مَعَ الصّابِرینَ﴾ فرمود مطیع خدا و پیامبرش باشید با هم نزاع نکنید چون نزاع یعنی طرفین هر دو اتفاق دارند در سلب قدرت. زید که با عمر درگیر است عمر که با زید درگیر است اینها یک اتحاد دارند یک اتفاق دارند بر تضعیف زیرا زید میکوشد که عمر را از صحنه بیرون کند چه میکند با این تلاش و کوشش خود قدرت خود را نزع میکند تا قدرت او را بکند بالأخره قدرت صرف میکند دیگر پس زید دو تا کار کرد هم قدرت خود را کم کرد هم بخشی از قدرت عمر را کاهش دارد عمر هم به شرح ایضاً [همچنین] او هم تلاش و کوشش کرد با تلاش و کوشش مقداری از قدرت خود را نزغ کرد و مقداری از قدرت عمر کاهش داد چرا آنهایی که در صحنه مسابقه کشتی دادند آخر هر دو خستهاند و بیقدرت برای اینکه هر دو اتفاق کردند بر تضعیف خب اتفاق اثر دارد این دو رقیب هر کدام سعی میکنند دیگری را به خاک بمالند خب وقتی که سعی میکند خودش نیرو صرف میکند با صرف نیرو مقداری از توان دیگری میگیرد و میکاهد آن یکی هم به شرح ایضاً [همچنین] آن هم از قدرت خود میکاهد تا از قدرت رقیب بکاهد پس اینها اتفاق دارند بر تضعیف که سرانجام پیروز میشوند یعنی هر دو ضعیف خواهند بود و اتفاق این اثر را دارد آخر هر دو به نَفَس میافتند خاصیت رقابت اینچنین است لذا فرمود اولاً شما نزاع نکنید که هر کدام از قدرت خود بکاهد و از قدرت رقیب هم بکاهد برای اینکه این کار مایهٴ فشل و ضعف میشود وقتی فشل و ضعف آمد آن شوکتتان آن گویتان و به تعبیر عادی آن بادتان در میرود و ﴿تَذْهَبَ ریحُکُمْ﴾ خب این یک عذاب داخلی است فرمود: ﴿أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعًا وَ یُذیقَ بَعْضَکُمْ بَأْسَ بَعْضٍ﴾ بعد هم در بخش دیگر فرمود انسان این قدرت را که دارد قدرت اختلاف قدرت درگیری قدرت مبارزه چه خوب است که دربارهٴ دشمنان پیاده کند که بشود قهر الهی نسبت به بیگانه خب نسبت به خودتان ﴿رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ﴾ باشید نسبت به دیگران ﴿أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ﴾ باشید که بشود رحمت بعد همین جریان را که دربارهٴ یهودیها و مسیحیها و مسلمین فرمود: ﴿وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ﴾ یا فرمود: ﴿و لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ اْلإِنْجیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ َلأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ﴾ لکن ﴿مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ کَثیرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما یَعْمَلُونَ﴾ دربارهٴ همین یهودیها و مسیحیها فرمود: ﴿وَ أَلْقَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ﴾ که این دو بخش در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» قبلاً گذشت در سورهٴ «مائده» قبلاً گذشت که چه دربارهٴ یهودیها چه دربارهٴ مسیحیها ما القا کردیم منتها درباره یهودیها القا است درباره مسیحیها اغراء است در آیهٴ 64 سورهٴ «مائده» دربارهٴ یهودیها فرمود: ﴿وَ أَلْقَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ﴾ و در همان سورهٴ مبارکهٴ «مائده» آیهٴ چهارده دربارهٴ مسیحیها فرمود: ﴿فَأَغْرَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ﴾ یکی اغراء است که خفیفتر است یکی القاست که شدیدتر است خب پس همه عذابها را ذات اقدس الهی ارائه کرده است هم عذابی که بالا باشد هم عذابی که پایین باشد هم عذابهای اجتماعی هم نعمتهایی که بالا باشد هم نعمتهای پایین هم نعمتهای اجتماعی سه نمونه از آن طرف ذکر کرد سه نمونه از این طرف.
«و الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ»
- مشرک هم ذات اقدس الهی را به عنوان رب الارباب میپذیرد
- شانس وجود ندارد و بخت یک امر وهمی است
- یک موجودی که «بکل غیب» عالم است و «بکل شیء» قدیر است میشود خدا.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿قُلْ مَنْ یُنَجِّیکُمْ مِنْ ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعًا وَ خُفْیَةً لَئِنْ أَنْجانا مِنْ هذِهِ لَنَکُونَنَّ مِنَ الشّاکِرین ﴿63﴾ قُلِ اللّهُ یُنَجِّیکُمْ مِنْها وَ مِنْ کُلِّ کَرْبٍ ثُمَّ أَنْتُمْ تُشْرِکُونَ ﴿64﴾ قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلی أَنْ یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذابًا مِنْ فَوْقِکُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِکُمْ أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعًا وَ یُذیقَ بَعْضَکُمْ بَأْسَ بَعْضٍ انْظُرْ کَیْفَ نُصَرِّفُ اْلآیاتِ لَعَلَّهُمْ یَفْقَهُونَ ﴿65﴾
یکی از براهینی که در این سورهٴ مبارکهٴ «انعام» بر توحید اقامه شد همان آیهٴ محلّ بحث دیروز بود که فرمود: ﴿قُلْ مَنْ یُنَجِّیکُمْ مِنْ ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ﴾ مضمون این آیه نسبت به مشرکین جدال اَحسن است زیرا مشرک اصل ذات اقدس الهی را به عنوان واجب میپذیرد و ذات اقدس الهی را به عنوان خالق میپذیرد و ذات اقدس الهی را به عنوان ﴿رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾ که رب الارباب است میپذیرد منتها ربوبیّتهای جزئی ... را به غیر خدا اسناد میدهد که قائل به ارباب متفرقون است در اینگونه از موارد ذات اقدس الهی با جدال احسن با این مشرکین چنین احتجاج میکند به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) میفرماید به اینها بگو شما در تاریکیهای دریا و صحرا خطرهای گوناگون خطر راهزنی خطر گم کردن راه خطر تهاجم حیوان و غیر حیوان در آن حال به غیر خدا پناه نمیبرید نه به خودتان نه به امثالتان نه به اوثان و اصنامتان چون همهٴ اینها از شما فاصله دارند آن بتهایی که در بتکدههای شهر شماست عالم غیب نیست و قادر هم نیست نه در اینجا حضور دارد و از درد شما باخبر است و توان آن را دارد که دریا را مهار کند و یا مشکلات خشکی شما را برطرف کند در اینگونه از موارد یک جدال اَحسنی است برای اینکه مقدمات این قیاس هم معقول است و هم مقبول اما این آیه چون هدایت همهٴ مردم را به همراه دارد نسبت به آن مشرکینی که به این وضع مبتلا نشدند چگونه تقریر میشود و نسبت به ملحدینی که ذات اقدس الهی را به عنوان واجب و خالق و رب الارباب نمیپذیرند چگونه قابل تقریر است برای این دو طایفه و دو گروه این قرآن باید حجت بالغه باشد این آیه اما نسبت به مشرکینی که مبتلا به سفرها و ظلمتهای دریا و صحرا نشدند که البته این کم اتفاق میافتد نسبت به اینها آن ضابطه عامی که در ذیل آیه است فرمود: ﴿مِنْ کُلِّ کَرْبٍ﴾ شامل آنها میشود بالأخره هر کدام از این مشرکین در دوران زندگی مشکلاتی داشتند چه از نظر مالی چه از نظر بیماری چه از نظر مسائل روانی چه از نظر اخلاقی چه از نظر اجتماعی بالأخره یک مشکلی داشتند در هر مشکلی از این مشکلات ولو ﴿ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ﴾ نباشد بالأخره دیدند که از غیر خدا کاری ساخته نیست پس اطلاق آیه و ضابطه عامی که در ذیل دارد این برای هر مشرک جدال احسن خواهد بود ولو به ظلمات دریا و صحرا مبتلا نشده باشد اما نسبت به ملحدی که اصلاً مادی میاندیشد و خدا را ـ معاذ الله ـ قبول ندارد نه اینکه مشرک در ربوبیّت باشد او مُلحد است چنین شخصی هم بالأخره یا ﴿ظُلُماتِ الْبَرِّ﴾ داشت یا «ظلمات بحر» داشت یا کربهای دیگر در این حال ذات اقدس الهی به یک انسان مُلحد میگوید که شما در حال خطر به چه کسی متوسل میشوید یا به یک وهم مثل شانس یا به یک برهان باید تکیه کنید مسئلهٴ شانس و بخت و اتفاق که میدانید یک امر موهوم است شانس که وجودی ندارد بخت که امر موجودی نیست یک امر وهمی است یک امر خرافاتی است خب شما که مسئله بخت و شانس و امثال ذلک را ناچارید بگویید افسانه و خرافات است باید به یک جایی تکیه کنید که توان آن را داشته باشد که مشکل شما را حل کند یا باید بگویید این تضرع و اضطراب و التجای ما لغو است یا اگر اضطراب و التجا لغو نیست پس یک جایگاهی هست که ﴿بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیمٌ﴾ است و ﴿عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ﴾ است و همان خداست پس نسبت به مُلحد سه حرف است به مُلحد گفته میشود یا شما در این حال به شانس و بخت و امثال ذلک تکیه میکنید که این افسانه و خرافات است شانس یعنی چه؟ بخت یعنی چه؟ موجود است یا معدوم عالم به حال شماست یا نه «قادر بکل شیء» است یا نه شما به چه کسی متکی میشوید اگر چیزی است موجود که به درد همهٴ دردمندان و به راز همهٴ رازداران باخبر است آن چنین حقیقتی «عالم بکل غیب» است این دیگر شانس نیست بعد از علم آیا توان آن را دارد که مشکل هر کسی در هر کربی و دردی را حل کند یا نه چون مثل شما دیگران در عالم زیادند کیست که هر روز مشکل و کرب و مانند آن نداشته باشد حالا ابتلای به ﴿ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ﴾ هر روزه و همگانی نیست اما کرب و درد و رنج و مشکلاتی که دامنگیر بشر میشود برای همه در همهٴ حالات هست خب کسی که مشکل همه را بداند و بتواند حل کند او شانس است که امر خرافاتی است یا یک امر موجود و حقیقی است؟ یقیناً یک امر موجود حقیقی است آن امر موجود حقیقی باید به تمام این رازها عالم باشد یا نه چون تنها زید شرقی یا عمر غربی یا بَکر جنوبی یا خالد شمالی که نیست که هر کسی در هر گوشهای بالأخره به یک حقیقت تکیه میکند آن حقیقت باید به همهٴ این غیوب آگاه باشد و باید توان آن را داشته باشد که مشکل همه را هم حل کند یک موجودی که «بکل غیب» عالم است و «بکل شیء» قدیر است میشود خدا خب حالا آن مطلب دیگر میماند پس یک مطلب این است که اینها به شانس متکیاند که شانس یک امر خرافات و افسانه و چیز باطلی است آنها هم ناچارند که شانس را طرد کنند بخت و اتفاق و شانس و اینها افسانه است به یک حقیقتی که ﴿بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیمٌ﴾ است و ﴿عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ﴾ است به او تکیه میکنند حالا چه دلیل برای اینکه حالا ما که تکیه کردیم به یک همچنین موجودی چنین چیزی هم در عالم هست این مطلب سوم است باید به او گفت شما عالم را بالأخره منظم میدانید یا در عالم چیزهای باطل هم ممکن است راه پیدا کند در نظام تکوین چیزهای باطل هم ممکن است راه پیدا کند یا نه در نظام تکوین چیز باطل راه ندارد هر چه هست حق است یک وقت است یک کسی باطل اندیش است آرزوی خام دارد خب این آرزوی خام محور برهان نیست اما یک وقت است که یک امری است همگانی ممکن است که همهٴ مردم در عالم تشنه باشند و آب در عالم نباشد یعنی چنین عالمی میشود لغو که عطش در نهان انسانی باشد و آب در عالم نباشد همهٴ گیاهان تشنه آب هستند و آب در عالم نباشد خب این عالم عالم منظمی نیست آن انسان مُلحد بالأخره نظم عالم را قبول دارد منتها میگوید طبیعت است که منظماً حرکت میکند چیزی در عالم یاوه و بیهوده نیست آنگاه ما سؤال میکنیم اینکه انسانها در آن حال التجا دارد این یک آرزوی خام است یا امید پخته است؟ یک وقت است یک کسی آرزو دارد در دوران جوانی «یا لیت الشباب یعود یوماً» این آرزوی خام است که «ایاکم والمنا فانها وضاع النوکا» یک وقت است که نه یک امید پخته است نه آرزوی خام همه این امید را دارند یعنی تمام انسانها در تمام خطرهای مالی بدنی روحی اجتماعی به یک جایی تکیه میکنند که آن میداند مشکل او چیست و میتواند مشکل او را حل کند خب همچنین موجودی خداست دیگر چیزی که موجود هست به همهٴ غیوب عالم است بر همه چیز هم تواناست خب میشود خدا اینکه در بعضی از احادیث در احتجاج مرحومطبرسی و در جاهای دیگر هم هست که کسی آمده بود حضور مبارک امام صادق(سلام الله علیه) در حضور مبارک امام عسگری(سلام الله علیه) به طور مختلف هم نقل شده است از وجود مبارک امام عسگری(سلام الله علیه) یا از امام صادق(سلام الله علیه) سؤال شده است که «دلنی علی معبودی» به چه دلیل خدا هست مرا راهنمایی کن دلالت کن حضرت فرمود مسافرت کردی عرض کرد آری سوار کشتی شدی عرض کرد آری آیا شد کشتی شما بشکند عرض کرد آری آیا فرمود در دریا غرق شدی و از خود ناامید شدی از دیگران ناامید شدی آیا به جایی تکیه کردی و امیدوار بودی عرض کرد آری فرمود همان خدای توست که این را به فطرت او ارجاع داده است اگر کسی بگوید همهٴ مردم عاطل و باطل در نهان خود آرزو دارند این معنایش این است که عالم عالم باطلی است برای اینکه این را کسی تلقین نکرده در آن حال که اگر تمام مردم در نهانشان این تکیهگاه هست و این یک چیز لغوی است پس عالم عالم لغو است برای اینکه همهٴ مردم گرفتار آرزوی خاماند یا نه در نهان همهٴ مردم یک امید پخته است یک رجای واسق است اگر این امید است و رجا است نه آرزوی خام معلوم میشود که متعلّقش در عالم موجود است و آن خداست پس سه امر را باید دربارهٴ ملحدان بازگو کرد اگر مخاطب این آیه مشرک باشد مضمون این آیه جدال اَحسن است چون مقدماتش هم معقول است و هم مقبول چون مقبول است از جهت مسلّم بودن و مقبول بودن مقدمه استدلال قرار گرفت میشود جدال که فرمود: ﴿وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ﴾ و اما اگر مخاطبین این یا مشمول خطاب ملحدان بودند که اصلاً خدا را ـ معاذ الله ـ قبول نداشتند میگفتند: ﴿إِنْ هِیَ إِلاّ حَیاتُنَا الدُّنْیا﴾ ﴿نَمُوتُ وَ نَحْیا وَ ما یُهْلِکُنا إِلاَّ الدَّهْرُ﴾ و مانند آن, آنگاه ذات اقدس الهی به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) میفرمود که شما در این ﴿ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ﴾ آیا آرزوی خام دارید میگویید ای کاش یا واقعاً میطلبید یک وقت است انسان آرزوی خام دارد تلاش درونی نیست این انبعاث درونی نیست این طلب نیست این خواستن نیست یک وهم باطلی است آیا شما ﴿فی ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ﴾ آرزوی خام دارید یا امید پخته خواهند گفت ما امید داریم به آنها گفته میشود این تنها شمایید یا همهٴ مردم در همه شرایطاند میگویند همهٴ مردم در همهٴ شرایطاند اختصاصی به ﴿ظُلُماتِ الْبَرِّ﴾ ندارد اختصاصی به «ظلمات البحر» ندارد پس ﴿مِنْ کُلِّ کَرْبٍ﴾ هست بعد به اینها مطلب سوم گفته میشود که آیا در نهان همهٴ مردم یک چیز لغوی است که همهٴ مردم خواهان یک شیء باطلیاند یا در جهان موجودی هست که به همهٴ این رازها و رمزها عالم باشد و حل هر مشکلی هم به دست او باشد لابد خواهند گفت در جهان یک چنین کسی هست و او همان خداست لذا ﴿ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ﴾ را در طلیعه چون یک امر روشنی بود اول ذکر فرمود بعد ﴿وَ مِنْ کُلِّ کَرْبٍ﴾ را ذکر کرد تا هم از نظر سعهٴ مخاطبین مشرک و ملحد هر دو را بگیرد و هم از نظر کسانی که مبتلا شدند به سیر دریا و صحرا و هم کسانی که مبتلا نشدند آنها را بگیرد ﴿قُلْ مَنْ یُنَجِّیکُمْ مِنْ ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ ... ٭ قُلِ اللّهُ یُنَجِّیکُمْ مِنْها وَ مِنْ کُلِّ کَرْبٍ﴾ در حقیقت.
پرسش...
پاسخ: آنها در آن موجوداتی که مثال میزنند میگویند هدفش برای ما مشخص نیست نه ما احراز کردیم بیهدفند حداکثر «لا ادری» است خیلی از اسرار عالم است که بعدها حل میشود.
پرسش...
پاسخ: به اعتقاد آنها آیا در عالم یک چیز لغوی است؟ پس عالم منظم نیست اگر عالم منظم نیست هیچ علمی هم در عالم پیدا نمیشود شما به چه دلیل علوم تجربی دارید گیاهشناسیتان از دریا شناسیتان تا آسمان شناسیتان از زیردریاشناسیتان تا فوق آسمان شناسیتان همهٴ علم است دیگر علم روی نظم است دیگر اگر نظمی در عالم نباشد که قیاس و استدلال تشکیل نمیشود به چه دلیل شما میگویید میتوان با این فرمولها زیردریایی ساخت یا فوق سمائی ساخت شاید اوضاع برگردد شاید طور دیگر باشد شاید امروز این طور است فردا طور دیگر باشد میگویند نه عالم منظم است دیگر الآن که روی صدم و هزارم ثانیه هم حسابرسی میکنند معلوم میشود به نظم معتقدند پس در عالم یک چیز یاوهای نیست آنگاه برمیگردیم به نهان انسانها که الآن بیش از پنج میلیارد بشر در روی زمین زندگی میکنند همه در مشکلات به یک جایی تکیه میکنند که هر مشکلی را بداند و حلالّ هر مشکلی هم باشد به کسی که در دورترین نقطه خاوری زندگی میکند با کسی که در دورترین نقطه باختری به سر میبرد به او بگویند خب تو اگر مشکلی داری الآن اگر آن مبدأ مشکل تو را حل کند دیگر فرصت ندارد که مشکل باختری را حل کند میگویند نه مشکل او را هم حل بکند معلوم میشود که او به کسی به موجودی معتقد است که ﴿بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ﴾ است و ﴿عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ﴾ خب این ﴿هُوَ اللَّهُ﴾ است دیگر آیا کسی که در عمق دریا گرفتار ﴿ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ﴾ است به او بگویند اگر کسی سوار آپولو شد سوار سفینه فضایی شد و در عمق آسمانها الآن خطری دامنگیر او شد او الآن به خدا به همان مبدأ متکی است خود آن مبدأ برود کار او را انجام بدهد الآن نمیرسد کار تو را انجام بدهد او باور میکند؟ میگوید نه یک حقیقتی در عالم هست که هم مشکل من که در «تحت البحر» گرفتارم میداند هم مشکل او که «فوق السماء» گرفتار است میداند این همان کسی است که ﴿وَهُوَ الَّذِی فِی السَّماءِ إِلهٌ وَفِی الْأَرْضِ إِلهٌ﴾ این همان خداست.
پرسش...
پاسخ: این برای آن است که معاد را منکر است این تجرد روح را منکر است این خیال میکند وقتی که مُرد خاک میشود این نمیداند وقتی که مُرد هجرت میکند اول حیات اوست او مشکل بعث دارد نه مشکل مبدأ اینکه دست به انتحار میزند خیال میکند میگوید من الآن چون درک دارم رنج میبرم میخواهم این درک را که حیات من است مبدأ درک که حیات است او را از بین ببرم تا نفهمم و راحت باشم میشود خاک خاک رنجی نمیبرد از ظلم روزگار من میخواهم خاک بشوم و نفهمم او نمیداند که وقتی مُرد تازه حیات جدید او جلوه میکند این در بعث و برزخ مشکل دارد این اول عذاب او شروع میشود وگرنه در مبدأ او مشکلی ندارد خب.
پرسش...
پاسخ: بله اما برهان عام است نه مورد مخصص است نه خطاب منحصراً شامل وثنیین حجاز ملحدین را هم شامل میشود خب قرآنی که از یک عده نقل میکند که آنها میگویند ﴿وَ ما یُهْلِکُنا إِلاَّ الدَّهْرُ﴾ این دهری است این مارکسیست است اما قرآن میخواهد برای هدایت او برهان اقامه کند یا نه.
پرسش...
پاسخ: نه, غرض آن است که ﴿وَ مِنْ کُلِّ کَرْبٍ﴾ شامل او هم خواهد شد این ﴿قُلِ اللّهُ یُنَجِّیکُمْ مِنْها وَ مِنْ کُلِّ کَرْبٍ﴾ شامل مُلحد هم میشود با طی آن سه مرحله او ممکن است اول بگوید خوششانسی یا بدشانسی ولی وقتی تحلیل کرد میبیند شانس افسانه است وقتی به او بگویند شما حالا دریا نرفتی یا فوق سما سفینهٴ سمائی سوار نشدی بالأخره تو در خاور دوری دیگری در باختر دور یکی هم در قطب است یکی هم در استوا این چهار نفر که در چهار نقطهٴ عالم به سر میبرند هر چهار نفر مشکلی دارند آیا میشود به او گفت آن کسی که شما الآن او را میخواهی که مشکل تو را حل کند دیگری در خاور دور یا باختر دور مشکل دارد و آن مبدأ دارد مشکل او را حل میکند الآن نوبت تو نیست؟ یا میگوید نه یا همین شخص اگر دور آسمان را الآن که کل کره زمین در حد یک دهکده شد قابل سیر چند روزه است اگر همین شخص در خاور بود در باختر بود در قطب بود در استوا بود در هر چهار جا چهار مشکل برای او پیش آمد در هر چهار جا به یک مبدأ تکیه میکند آیا میتوان به او گفت آن کسی که تکیهگاه امید توست در خاور است در غرب باختر نیست او بالعکس یا میگوید نه من به حقیقتی متکی میشوم که به همه چیز عالم است و همه جا هست خب این همان خداست این است که وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) فرمود اگر سفر دریا کردید کشتی شکست به کسی متوسل شدید همان خداست حالا این دریا چه اقیانوس کبیر باشد چه اقیانوس اطلس خب بنابراین آیه با این تقریب میتواند شامل ملحدان هم بشود از این به بعد میشود برهان دیگر جدال احسن نیست پس ﴿ادْعُ إِلى سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ﴾ از همین کریمه برمیآید ﴿وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ﴾ هم باز از این کریمه برمیآید بعد از این مسئله نجات را که ذکر فرمود چون این ذات اقدس الهی به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود تو هم مبشری هم منذر در مسائل موعظة گاهی تبشیر است گاهی انذار همین تبشیر و انذار به صورت دو بخش از مقدمات برای یک قیاس یا یک برهان یا یک جدال احسن درمیآید گاهی مسئله اینکه خدا منجی است در قیاسها مطرح است گاهی مسئلهای که خدا مهلک است در قیاسها مطرح است گاهی به عنوان الرحمان و الرحیم نتیجه میگیرند گاهی به عنوان القهار المنتقم نتیجه میگیرند حالا در آیهٴ بعد اینچنین میفرماید: ﴿قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلی أَنْ یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذابًا مِنْ فَوْقِکُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِکُمْ أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعًا وَ یُذیقَ بَعْضَکُمْ بَأْسَ بَعْضٍ انْظُرْ کَیْفَ نُصَرِّفُ اْلآیاتِ لَعَلَّهُمْ یَفْقَهُونَ﴾ برهان اقامه میکند بعد در پایان میفرماید نگاه کن ما از چند راه آیات را متنبه میکنیم متحول میکنیم عبارتها را تقریرها را تقریبها را مقدمات را روشها را تا اینها بفهمند گاهی حکمت, گاهی موعظه, گاهی برهان, گاهی قهر, گاهی مهر, گاهی تبشیر, گاهی انذار تا اینها بفهمند ﴿انْظُرْ کَیْفَ نُصَرِّفُ اْلآیاتِ لَعَلَّهُمْ یَفْقَهُونَ﴾ خب فرمود: ﴿قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلی أَنْ یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذابًا مِنْ فَوْقِکُمْ﴾ ذات اقدس الهی آن توان را دارد که بر شما عذاب را از بالا بر شما نازل کند از پایین برای شما عذاب را برانگیزد یا عذاب بالا و پایین نباشد عذاب درونی باشد که آن عذاب درونی همان اختلاف است و درگیری داخلی است و مانند آن آنکه قادر است بر شما عذابی را از بالا برانگیزد خواه بالای حسی باشد نظیر اینکه صواعقی آمده است ﴿فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ﴾ یا ﴿رَفَعْنا فَوْقَکُمُ الطُّورَ﴾ و مانند آن یا طوفانها بادی است که ﴿سَخَّرَها عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیالٍ وَ ثَمانِیَةَ أَیّامٍ﴾ و مانند آن یا عذابی است «مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِ» از زیر پا نظیر آنچه که دامنگیر قارون شده است که ﴿فَخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ اْلأَرْضَ﴾ یا ﴿فَأَتَى اللّهُ بُنْیانَهُمْ مِنَ الْقَواعِدِ فَخَرَّ عَلَیْهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ أَتاهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَیْثُ لا یَشْعُرُونَ﴾ فرمود که عدهای در خانه امن نشستند و خدا ذات اقدس الهی از سقف یا از دیوار ویران نمیکند از پایه ویران میکند و بعد سقف روی آنها میریزد ﴿فَأَتَى اللّهُ بُنْیانَهُمْ مِنَ الْقَواعِدِ﴾ نه «من السقوف والجدران» خب گاهی اینچنین است گاهی آنچنان گاهی «من فوق» است گاهی «مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِ» یا ممکن است عذابهایی که الآن مصادیقش پیدا شده است به وسیله بمبهایی که از بالا ریخته میشود این است یا به وسیله انفجارهایی که به وسیله زیر دریایی پدید میآید یک کشتی را در دریا به وسیلهٴ زیر دریا غرق میکند خب این «مِنْ تَحْتِ» است همه اینها مصادیق من فوق و تحت است هر مصداقی هم که بعداً ظهور و بروز پیدا کند زیر مجموعه این مفهوم است این مفهوم آن گنجایش را دارد که این مصادیق را در بر بگیرد یا نه عذابهایی که به تعبیر امینالاسلام و دیگر مفسّران(رضوان الله علیهم) کسانی که مافوق شما هستند بر شما ظلم بکنند یا نه کسانی که تحت امر شما هستند علیه شما بشورند بالأخره یا از زیر دست یا از زبر دست شما عذاب ببینید این «من فوق» است و «مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِ» یا نه عذابهای حسی یا معنوی از بالا یا پایین نباشد ﴿أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعًا﴾ «لبِس، یلبِس» است نه «لبَس، یلبَس» این «لبس، یلبس» یعنی «خلط، یخلط» مخلوطتان کند اولاً شما را گروه گروه کند بعد به جان هم بیندازد اول اختلاف سلیقه است بعد اختلاف نظر است بعد «کل یجر النار الی قرصه» است بعد ﴿کُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها﴾ است خب این اختلاف و درگیری داخلی که الآن متاسفانه دامنگیر افغان و برادران مسلمان افغان شد از همین قبیل است ﴿أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعًا وَ یُذیقَ بَعْضَکُمْ بَأْسَ بَعْضٍ﴾ که شما را به جان هم بیندازد این سه عذاب هر سه میتواند حسی باشد هر سه میتواند غیر حسی باشد بعضیها میتواند حسی باشد بعضی میتواند غیر حسی باشد اینکه فرمود: ﴿ أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعًا وَ یُذیقَ بَعْضَکُمْ بَأْسَ بَعْضٍ﴾ این چهار تا عذاب نیست برای اینکه این ﴿یُذیقَ﴾ با «واو» عطف شد نه با «او» آنها هر کدام با «او» عطف شده است ﴿قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلی أَنْ یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذابًا مِنْ فَوْقِکُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِکُمْ أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعًا﴾ این ﴿وَ یُذیقَ﴾ متمم همان اختلاف است این اختلاف درونی در حد صاعقه است اگر بدتر نباشد در حد سیل و زلزله است اگر بدتر نباشد سیل و زلزله بالأخره بدن را مال را از بین میبرد دین را که از بین نمیبرد که اما اختلاف داخلی گذشته از اینکه بدن و مال را از بین میبرد دین را هم از بین میبرد این حدیث نورانی در جوامع روایی هست از بیانات رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است از بیانات حضرت امیر(سلام الله علیه) است که «ایاکم والبغضاء فانها الحالقة لدینکم» فرمود از بغضاء و عداوت و کینه و اختلاف بپرهیزید برای اینکه این عداوت و بغضاء یک مشکلی مالی دارد که حالا بر فرض نظیر سیل و زلزله و آتش سوزی و اینهاست که خانه را ویران کند یک مشکل دینی هم دارد که این عداوت و بغضاء دینتان را تیغ میکند «فانها الحالقة لدینکم» خب دو نفر اگر اختلاف داشتند این سعی میکند او را متهم کند او را رجم کند او را تفسیق کند او را تکفیر کند و بالعکس چیزی برای دین طرفین نمیماند فرمود اختلاف یک تیغ تیزی است به دست دو طرف و هر روز دارند دینشان را تیغ میکنند آن دین تیغ شده که دیگر نمیروید که دیدید کسی که در منا سرش را حالا صروره بود و حلق کرد این تا مدتها سرش بیمو است حالا اگر هر روز تیغ دستش باشد سر را تیغ کند دیگر مویی روئیده نمیشود که اگر دو نفر با هم اختلاف دارند سعی میکنند که تفسیق کنند رجم کنند متهم کنند تکفیر کنند تا او را از میدان به در ببرند خب اگر سوء الظن از گناهان است چه رسد ﴿إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ﴾ چه رسد به تهمت و غیبت و افترا و امثال ذلک چه رسد ـ معاذالله ـ به اینکه روی هم اسلحه بکشند نظیر مسلمانان عزیز افغان فرمود: ﴿أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعًا وَ یُذیقَ بَعْضَکُمْ بَأْسَ بَعْضٍ﴾ این هر سه خطر را قرآن پیش بینی کرد در قبالش سه نعمت را هم پیش بینی کرد در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» گذشت در سورهٴ «اعراف» هم میآید در این بخشها آمده است که ﴿وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ﴾ خب اگر یک عدهای مؤمن باشند اهل تقوی باشند برکات آسمانی برکات زمینی هست در قبالش اگر کسی اهل ایمان و تقوا نباشد عذاب آسمانی عذاب زمینی هست آن دو رحمت در قبال این دو قهر و عذاب آنجا فرمود: ﴿وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ﴾ برکات سما و ارض را همان طوری که اینجا دو قسمت حسی و غیر حسی آنجا هم به شرح ایضاً [همچنین] ﴿وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ اْلإِنْجیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ َلأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ﴾ این به آیهٴ دیگر فرمود اگر مسیحیها یهودیها اینها به تورات و انجیلشان عمل بکنند و ﴿ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ﴾ که وحی الهی و قرآن کریم است عمل بکنند روزیهای بالا و پایین رزق بالا و پایین حسی و معنوی از بالا و پایین نصیبشان میشود خب پس مهر الهی گاهی از بالا گاهی از پایین قهر الهی هم بشرح ایضاً [همچنین] گاهی از بالا گاهی از پایین اما اختلاف در قبال اتفاق این هم یک مِهر و قهر الهی است در سورهٴ مبارکهٴ «آل عمران» که قبلاً بحثش گذشت آنجا فرمود آیهٴ 103 سورهٴ «آل عمران» فرمود: ﴿وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمیعًا وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ﴾ این نعمت الهی را متذکر باشید شما اوس و خزرج و مانند آن دشمن یکدیگر بودید خونریزی داشتید شمشیر به دست بودید اما ﴿فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوانًا﴾ آن روز ﴿یَلْبِسَکُمْ شِیَعًا وَ یُذیقَ بَعْضَکُمْ بَأْسَ بَعْضٍ﴾ بود در اثر بتپرستیتان امروز ﴿وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ﴾ است برای اینکه ﴿کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوانًا﴾ امروز شدید بر اثر مِهر الهی برادر یکدیگر خب امروز در کنار سفرهٴ مهر یکدیگر مینشستید دیروز از شمشیر قهر دیگری خون میریختید این ﴿یَلْبِسَکُمْ شِیَعًا وَ یُذیقَ بَعْضَکُمْ بَأْسَ بَعْضٍ﴾ قبل بود ﴿اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوانًا﴾ امروز هست و خطر دیگری که احیاناً از این کریمه استفاده میشود آن است که اگر ما خواستیم بگوییم این آیه سیر صعودی دارد «من الخفیف الی الشدید الی الاشد» حرکت کرده است چه خواهد شد یعنی عذاب گاهی ضعیف است گاهی متوسط و گاهی شدید عذاب شدید در سوم ذکر شده است یک وقت است میگوییم این سه عذاب در عرض هم هستند هیچ کدام شدیدتر از دیگری نیست یک وقتی خواهیم گفت که نه این عذابها از ضعیف به شدید و از شدید به اَشّد رفته است ﴿هُوَ الْقادِرُ عَلى أَنْ یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذابًا مِنْ فَوْقِکُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِکُمْ أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعًا وَ یُذیقَ بَعْضَکُمْ بَأْسَ بَعْضٍ﴾ شیعه را هم شیعه گفتند برای اینکه هر کسی دنبال یک عده راه میافتد و مایهٴ شیوع فکر و روش او خواهد شد این معنی لغوی شیعه است خب اگر عدهای از زید تبعیت کردند فکر زید شایع میشود اینها مایه شیوع فکر زید در بین مردماند از این جهت میشود شیعه لذا اتباع را میگویند شیعه البته شیعه, الشیعه با این نام اصطلاحاً اسم کسانی است که پیرو وجود مبارک امیرالمؤمنین(علیه افضل صلوات المصلین) است خب اگر بتوان از این کریمه استفاده کرد که عذاب از ضعیف به متوسط و از متوسط به شدید یا اَشّد رفته است این اختلاف داخلی از همه بدتر است اگر هم ما از آیه نتوانیم سیر صعودی را استفاده کنیم از آنکه آن بغضا حالق دین است دین را حلق میکند و تیغ میکند هم کاملاً میشود استفاده کرد که اختلاف از هر نظری بدتر است در بعضی از آیات نظیر آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ «انفال» آمده است فرمود با اختلاف شما حیثیتتان را از دست میدهید و آن شوکت و شکوهتان را از خود جدا میکنید آیهٴ 46 سورهٴ مبارکهٴ «انفال» این است ﴿وَ أَطیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ریحُکُمْ وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللّهَ مَعَ الصّابِرینَ﴾ فرمود مطیع خدا و پیامبرش باشید با هم نزاع نکنید چون نزاع یعنی طرفین هر دو اتفاق دارند در سلب قدرت. زید که با عمر درگیر است عمر که با زید درگیر است اینها یک اتحاد دارند یک اتفاق دارند بر تضعیف زیرا زید میکوشد که عمر را از صحنه بیرون کند چه میکند با این تلاش و کوشش خود قدرت خود را نزع میکند تا قدرت او را بکند بالأخره قدرت صرف میکند دیگر پس زید دو تا کار کرد هم قدرت خود را کم کرد هم بخشی از قدرت عمر را کاهش دارد عمر هم به شرح ایضاً [همچنین] او هم تلاش و کوشش کرد با تلاش و کوشش مقداری از قدرت خود را نزغ کرد و مقداری از قدرت عمر کاهش داد چرا آنهایی که در صحنه مسابقه کشتی دادند آخر هر دو خستهاند و بیقدرت برای اینکه هر دو اتفاق کردند بر تضعیف خب اتفاق اثر دارد این دو رقیب هر کدام سعی میکنند دیگری را به خاک بمالند خب وقتی که سعی میکند خودش نیرو صرف میکند با صرف نیرو مقداری از توان دیگری میگیرد و میکاهد آن یکی هم به شرح ایضاً [همچنین] آن هم از قدرت خود میکاهد تا از قدرت رقیب بکاهد پس اینها اتفاق دارند بر تضعیف که سرانجام پیروز میشوند یعنی هر دو ضعیف خواهند بود و اتفاق این اثر را دارد آخر هر دو به نَفَس میافتند خاصیت رقابت اینچنین است لذا فرمود اولاً شما نزاع نکنید که هر کدام از قدرت خود بکاهد و از قدرت رقیب هم بکاهد برای اینکه این کار مایهٴ فشل و ضعف میشود وقتی فشل و ضعف آمد آن شوکتتان آن گویتان و به تعبیر عادی آن بادتان در میرود و ﴿تَذْهَبَ ریحُکُمْ﴾ خب این یک عذاب داخلی است فرمود: ﴿أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعًا وَ یُذیقَ بَعْضَکُمْ بَأْسَ بَعْضٍ﴾ بعد هم در بخش دیگر فرمود انسان این قدرت را که دارد قدرت اختلاف قدرت درگیری قدرت مبارزه چه خوب است که دربارهٴ دشمنان پیاده کند که بشود قهر الهی نسبت به بیگانه خب نسبت به خودتان ﴿رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ﴾ باشید نسبت به دیگران ﴿أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ﴾ باشید که بشود رحمت بعد همین جریان را که دربارهٴ یهودیها و مسیحیها و مسلمین فرمود: ﴿وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ﴾ یا فرمود: ﴿و لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ اْلإِنْجیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ َلأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ﴾ لکن ﴿مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ کَثیرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما یَعْمَلُونَ﴾ دربارهٴ همین یهودیها و مسیحیها فرمود: ﴿وَ أَلْقَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ﴾ که این دو بخش در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» قبلاً گذشت در سورهٴ «مائده» قبلاً گذشت که چه دربارهٴ یهودیها چه دربارهٴ مسیحیها ما القا کردیم منتها درباره یهودیها القا است درباره مسیحیها اغراء است در آیهٴ 64 سورهٴ «مائده» دربارهٴ یهودیها فرمود: ﴿وَ أَلْقَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ﴾ و در همان سورهٴ مبارکهٴ «مائده» آیهٴ چهارده دربارهٴ مسیحیها فرمود: ﴿فَأَغْرَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ﴾ یکی اغراء است که خفیفتر است یکی القاست که شدیدتر است خب پس همه عذابها را ذات اقدس الهی ارائه کرده است هم عذابی که بالا باشد هم عذابی که پایین باشد هم عذابهای اجتماعی هم نعمتهایی که بالا باشد هم نعمتهای پایین هم نعمتهای اجتماعی سه نمونه از آن طرف ذکر کرد سه نمونه از این طرف.
«و الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ»
تاکنون نظری ثبت نشده است