display result search
منو
عمل به عهد بندگی اولین جلوه نصرت اباعبدالله (ع) در مقابل شیطان، جلسه ششم

عمل به عهد بندگی اولین جلوه نصرت اباعبدالله (ع) در مقابل شیطان، جلسه ششم

  • 1 تعداد قطعات
  • 52 دقیقه مدت قطعه
  • 157 دریافت شده
سخنرانی آیت الله سید محمدمهدی میرباقری با موضوع "عمل به عهد بندگی اولین جلوه نصرت اباعبدالله (ع) در مقابل شیطان"، جلسه ششم، سال 1392

تردیدی نیست که جنگ به خودی خود موضوعیت ندارد؛ یعنی یک مطلوبِ بالذات نیست. ما در پیِ رسیدن به یک صلح هستیم؛ یک صلح حقیقی و پایدار، نه یک صلح شکننده. یعنی نباید توهم صلح باشد. در جامعه انسانی باید صلح حقیقی واقع شود؛ اگر جنگی یا جهادی وجود دارد، این حتماً مقدمه رسیدن به صلح است. جهادها برای رفع موانع صلح هستند. باید موانعی که بر سر یک صلح پایدار و استوار وجود دارد را از بین برد. برای از بین بردن موانع، نیازمند مجاهده همه جانبه و حتی درگیری های ظاهری و نظامی هستیم.

جنگ برای دفاع از حق است، این جنگ یک جنگ مقدس است. کسی به بهانه صلح نمی تواند بگوید جنگ دفاعی، غیر مقدس است، مسلما اگر کسی منافع شما را تهدید یا حقوق شما را ضایع کرد شما حق دفاع دارید.و نیز هیچ عقل سلیمی این را نمی پذیرد که ما به بهانه صلح که یک امر محترمی است تجاوز به حقیقت و حقوق را امضاء کنیم. البته گاهی اوقات در نزاع بین مؤمنین یک مطلب بالاتری وجود دارد. اگر در میان مؤمنینی که در حلقه ایمانی با هم هستند، شیطان نزاعی ایجاد کند، آنجا باید با فداکاری و گذشت حرکت کرد.

در دوره کنونی برای جنگ هایی که در جهان راه می اندازند، برنامه ریزی و تدبیر شده است. مکتب دفاعی دارند؛ یعنی به گونه ای همه اینها را دفاع از حقیقت و حقوق، تلقی و تفسیر می کنند. حتی برای جنگ عظیم نرم در جهان و نابود کردن سایر فرهنگ ها، دکترین دفاعی دارند. آنها معتقدند این فرهنگ باید حذف شود، چون دورانش به سر آمده است.چرا با فرهنگ حجاب و عفاف، با بنیان های فرهنگی جامعه اسلامی و بنیان خانواده و ... مبارزه می کنند؟ آن ها می دانند فرهنگی را که منتشر می کنند، این بنیان ها را از بین می برد. نکته این مبارزه در یک کلمه است، آنها دنبال توسعه بهره وری مادی هستند؛ تکنولوژی ابزار رسیدن به آن هدف است. لذا باید اخلاق، متناسب با تکنولوژی باشد. عاطفه متناسب با رشد تکنولوژی باید تعریف شود. عدالتی که از آن بحث می کنند، عدالت اخلاقی نیست، همان اعتدالی است که تناسبات توسعه است.
ما در مقابل تعرض به حقیقت مکلفیم دفاع و تدبیر کنیم؛ برنامه ریزی کنیم؛ حتی ممکن است در شرایطی لازم باشد تا برای دفاع از حقیقت جنگ نظامی راه بیفتد و خون ریخته شود. در مکتب الهی ریخته شدن خون معنی دارد. مکتب دفاعی اسلام یکی از عناصرش این است که اگر جنگی در راه حق و فی سبیل الله بود، این مقاتلین چه بکشند و چه کشته شوند سعادتمند هستند. «إنّ الجهاد باب من أبواب الجنّة فتحه الله لخاصه أولیائهِ» چه بکشند و چه کشته شوند و حتی فضیلت آنهایی که می کشند در این باب بیشتر است. فرمود اگر کسی منتظر باشد، ثواب مقاتلین در رکاب امام زمان را می برد؛ اگر ظهور را درک کند و به شهادت برسد، ثواب ده شهید را می برد و اگر بکشد ثواب بیست شهید را می برد. بنابراین در این مکتب اگر گفته می شود که بروید خون خودتان را بدهید، ریخته شدن خون مقدمه حیات ابدی است «وَ لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»(آل عمران/169)

پرچم داران مادی که جنگ به راه می اندازند و نفوس را در دم تیغ قرار می دهند، دنبال چه چیزی هستند؟ در جنگ اول و دوم جهانی ده ها میلیون آدم، به صورت مستقیم و غیر مستقیم کشته شدند؛ در ایران به دلیل قحطی ناشی از این جنگ ها ساید هفت میلیون نفر کشته شده اند. می گویند ما دنبال حقیقتیم، حقیقت چیست؟ حقیقت از نظر آن ها این است که باید به توسعه رسید و لذت برد. در این نگاه اصلاً توجیه ندارد که کسی در میدان برود و کشته شود. من نابود شوم که دیگران لذت ببرند؟ در مکتب دفاعی مادی، دفاع از حق و حقیقت تا پای کشته شدن بی معنا است، چون کسانی که کشته می شوند هیچ بهره ای نمی برند. به طور مثال در مکتب مارکسیست ها به جامعه ای می رسید که دولت و دین نیست، مالکیت خصوصی هم نیست، همه به نحو مشاع زندگی می کنند؛ خانه، کار، مسکن و شغل دارند؛ امام رحمه الله علیه می فرمود: «این را که گاوها هم دارند، این مطلب که این قدر دویدن نمی خواهد!» با این وجود آنها برای خودشان مکتب دفاعی درست کرده اند، جنگ راه می اندازند و ده ها میلیون کشته می دهند و می کشند، از وقتی آمده اند در خاورمیانه چند میلیون نفر کشته شده اند؟ از زمانی که به عنوان برقراری صلح و توسعه دموکراسی در منطقه آمده اند، میلیون ها کشته داده ایم. توجیه شان چیست؟ می گویند اینها کشته های مسیر صلح و آزادی هستند. این دکترین و مکتب دفاعی شان است. یک مقایسه ساده نشان می دهد این دو مکتب قابل مقایسه نیست.

دنیای اسلام در مقابل غرب مقاومت می کند. چگونه می شود فرهنگ دنیای اسلام را منحل در فرهنگ غرب کرد؟ اتفاقاً توسعه فرهنگی ای که مدعی اند آخرین مدل توسعه است یعنی اینکه توسعه فرهنگ، محور باشد و فرهنگ تجدد، غالب بر فرهنگ های دیگر شود. نظریه پردازی های دوره جدید، حتی نظریه پردازی های در حوزه معرفت دینی مثل نظریه «قبض و بسط»، به دنبال توسعه فرهنگی است. این نظریه مدعی است شما باید معرفت دینی را خنثی کرده و آن را به یک معرفتی که تابع رشد تکنولوژی و اخلاق مادی باشد تبدیل کنید. این جزئی از اندیشه های دفاعی غرب است.
این مکتب مدعی است وقتی لیبرال دموکراسی در عالم محقق شد همه حول این مکتب با یکدیگر به صورت مسالمت آمیز زندگی می کنند. یک جنگل منظمی پیدا می شود و توحشی منظم حول دنیا پرستی شکل می گیرد. همه دنیاپرست می شوند وقتی همه مکتب ما را قبول کردند و خدا از جامعه و عرصه اجتماعی رخت بربست و انبیاء کنار رفتند، ما حول تکامل اجتماعی غرب که آخرین مدلش لیبرال دموکراسی است، دور هم جمع می شویم و یک عشرت کده منسجم جهانی یا به تعبیر دیگر یک جنگل مدرن، یک دام داری مدرن که مدیرانش هم مواظب علف و آب این جامعه هستند، درست می کنیم.

صلاح و فساد را تعریف می کنند؛ از نظر آن ها آنچه که منتهی به توسعه می شود، «صلاح» است، عدل است، وقتی عدالت محقق می شود که تناسبات، تناسبات توسعه باشد، اخلاق و اقتصاد و تکنولوژی و ... همه تناسبات توسعه باشد، تناسبات توسعه عدالت است. از نظر آنها هر چه مقابل توسعه باشد خلاف عدل و اعتدال است. اعتدال یعنی تناسبات توسعه؛ اگر بحث از عقلانیت است، عقلانیت توسعه مد نظر است که همان عقلانیت سکولار است، عقلانیتی که روی مفاهیم بالاتر از عالم ماده با قاطعیت خط می کشد. بگذریم که بعضی از مدعیان فضل در جامعه ما این قسمت های تمدن مادی را نادیده می گیرند. غرب با قاطعیت روی هر مفهومی که برتر از دنیا است خط می کشد. تکامل را بر محور ماده و دنیا تعریف می کند. فساد و صلاح و مفسد و مصلح را تعریف می کند. بی تردید آنها حضرت امام رضوان الله تعالی علیه را یکی از مفسدین بزرگ در عالم می دانند. چون بساط توسعه شان را بهم ریخته است. از نظر آنها ایران محور شرارت است. البته در این ادبیاتشان انفعالی برخورد کرده اند. چون این عبارت را در مقابل امام که می گویند آمریکا شیطان بزرگ است گفته اند.

در مکتب دفاعی اسلام جنگ بر محور شیطنت و بر محور حضرت حق است. اگر یک قدم بخواهیم با ادبیات دنیای کفر همراهی کنیم ما در تعریف تکامل با آنها اختلاف داریم و این نقطه اولین جایی است که اختلاف ایجاد می شود. از نظر ما نیز مکتبی که نمی تواند تکامل را تعریف کند، نه حق مدیریت اجتماعی دارد، نه حق جنگ راه انداختن و دفاع کردن. کسی که نمی تواند تکامل اجتماعی را تعریف کند، برای چه جنگ به راه می اندازد؟ برای چه می خواهد حکومت کند؟ اختلاف از همین جا یعنی تعریف تکامل اجتماعی، پیدا می شود.

ظهور، رشد ظرفیت است نه رشد دموکراسی خواهی، رشد طلب غیب، رشد طلب امام و رشد طلب کلمه عدل است، این دو مکتب با یکدیگر اختلاف زیادی دارند، یکی معتقد است آخور آدم ها باید آباد شود. وقتی می گوییم غیب، می گویند این مفاهیم را وارد نکنید. می گوییم آخرت، توحید؛ می گویند توحید را در مفاهیم بشر نیاورید، عقیده شخصی است؛ هر چه دلت می خواهد نماز شب بخوان، رابطه این مفاهیم ارزشمند را با تکامل اجتماعی قطع می کند. همه تمدن غرب از اول تا آخر ادامه امپراطوری معاویه است. اولین جایی مکتب دفاعی اسلام با مکتب دفاعی مادی اختلاف پیدا می کند، مسیری است که بشر باید در آن مسیر قرار گیرد، یعنی مسیر کمال. کمال چیست؟ تکامل اجتماعی چگونه واقع می شود؟ اسلام دینی نیست که مثل بعضی مکاتب عرفانی فقط راجع به کمالات معنوی فردی حرف زده باشد بلکه تکامل اجتماعی را تعریف کرده و معتقد است تکامل اجتماعی بر محور ولایت ولی امر در عصر ظهور واقع می شود. تکامل اجتماعی نتیجه سرپرستی انبیاء بر تاریخ است.
وصیت نامه سیدالشهداء علیه السلام با شهادت بر یگانگی خداوند شروع می شود. همین شهادت بر توحید، محور جنگ است. اگر این نبود امام حسین برای چه بجنگند؟ چرا یزید فساد کرده است؟ اگر توحید حق نیست، چرا یزید فاسد است؟ اگر توحید حق نیست، چرا بگوییم امریکا فساد می کند و مفسد است؟ مکتب دفاعی اسلام از اینجا شروع می شود.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 52:15

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی