- 418
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 17 و 18 سوره نساء _ بخش پنجم
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 17 و 18 سوره نساء _ بخش پنجم"
- توبه و اهمیت آن در کتاب و سنت؛
- توبه بهترین وسیله برای شفاعت
- تفضل بودن توبه خداوند نسبت به انسان.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ فَأُولئِکَ یَتُوبُ اللّهُ عَلَیْهِمْ وَکَانَ اللّهُ عَلِیماً حَکِیماً ﴿17﴾ وَلَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ حَتَّی إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّی تُبْتُ الآنَ وَلاَ الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَهُمْ کُفَّارٌ أُولئِکَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَاباً أَلِیماً ﴿18﴾
توبه و اهمیت آن در کتاب و سنت
توبه از آن جهت که در تزکیه نفوس مؤثر است، هم قرآن و روایات روی او اصرار و تأکید دارند و هم علمای اخلاق،بحث مبسوطی درباره او کردند.
همان طوری که بعضی از آیات، زمینهٴ فکریِ فقهی یا اصولی فراوانی را فراهم میکنند، نظیر ﴿وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولاً﴾ مسائل اصولی زیادی را به همراه دارد یا ﴿أَوْفُوا بِالْعُقُودِ﴾ و مانند آن، مسائل فقهی فراوانی را به همراه دارد، آیات توبه هم مسائل اخلاقی زیادی را به همراه دارد که علمای اخلاق، بحث مبسوطی پیرامون توبه و شرایط توبه و آداب توبه طرح کردند.
تحلیل توبه و بررسی ثمرات آن در نگاه علامه طباطبایی(ره)
بیانی را سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) در همین قسمت المیزان دارند که بسیار نافع است. مقدمهای در تحلیل مسئله توبه ارائه میکنند، بعد هفت نتیجه و ثمر بر این مقدمه بار میکنند که عصارهٴ آنها عبارت از این است که توبه، چون به معنای رجوع است یک مسیری طلب میکند و یک هدفی ؛ هم راه باید باز باشد و هم هدف این سالک را بپذیرد. تا انسان اهل سیر و سلوک است، اهل راه است این راه باز است. آن وقتی که از راه افتاد این راه بسته است، چون این راه در بیرون نیست، بلکه در درون است. درون هم به اراده و اختیار و اِنابه و ندامت و امثال ذلک حرکت میکند تا سیر درونی میسّر است، این راه باز است و تا این راه باز بود، آن مقصد و مقصود باز است یعنی درِ هدف باز است. وقتی این رونده، از راه افتاد دیگر راه بسته است و راه که بسته بود، درِ ورودی به مقصد و مقصود هم بسته است. قهراً انسان تا زنده است و میتواند ارادهای داشته باشد، میتواند حرکت کند و توبه کند. به هر اندازهای که مختار است و چون گناه یک امر اعتباری نیست، یک امر حقیقی است و حقیقتِ گناه به صورت آتش یا به صورت سَمّ در میآید، پس انسان گنهکار در حال سوخت و سوز است یا در حال مسمومشدن. اینچنین نیست که اگر گناهی کرد یک امر اعتباری را مرتکب شد، بلکه سمّی را خورد یا دست به آتش زد و هم اکنون این سمّ دارد در او اثر میکندو هم اکنون این سوخت و سوز آتش دارد در او اثر میکند، این حقیقتِ گناه است؛ منتها انسان مادامی که در حالت عادی به سر میبرد یا مَست جوانی است یا مَست طبیعت و غرور و مقام دنیا و مال و مانند آن است، چون مست است، سُکر دارد، آن درد را احساس نمیکند. مثل غذای مسمومی را که کسی خورد و خوابید یا سمّی را به خوابیده تزریق کردند. اوایل این سمّ سرگرم تأثیرکردن هست ولی آن شخصِ مسموم، چون در خوابِ سنگین فرو رفت احساس نمیکند. وقتی این سمّ، اثرش شدید شد او را از خواب بیدار میکند که کار از درمان گذشت. یا این سوخت و سوز، اثرش شدید شد، آن خوابیده را از خواب بیدار میکند و اثر گذشت. حقیقتِ گناه، همین سَمّ است و آتش، یک چیز قراردادی نیست.
آیاتی که میفرماید شما آنچه را عمل کردید میچشید، جزای شما همان عمل است بدون کلمهٴ «باء» و مانند آن، نشانهٴ همین بیان است که: ﴿إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ و مانند آن.
درمان بودن حقیقت توبه برای سمّ گناه
اگر حقیقتِ گناه سمّ است یا آتش است «کما هو الحق»، حقیقت توبه هم باید درمان این سمّ و خاموشکردن این آتش باشد. حقیقتِ عمل صالح، درمانِ آن سَم است و خاموشکردن آتش. اینکه مرحوم صدوق در من لا یحضره الفقیه نقل کرد، موقع نماز که میشود فرشتهٴ الهی ندا میدهد:«قُومُوا إِلی نِیرانکُمُ الّتی أَوقَدتمُوها علی ظهورکم فَأَطفِئُوها بِصَلاتِکم » همین است. یعنی موقع نماز که شد، فرشتگان الهی میگویند برخیزید آن آتشهایی که روشن کردید بر پشتتان گذاشتید، آن آتشها را با نمازها خاموش کنید: «قُوموا الی نیرانکم التّی أَوقدتموها»؛ این آتشی است که خودتان افروختید و این آتش را با نماز خاموش کنید.
پس حقیقتِ عمل صالح، خاموشکردن آن آتش یا درمان آن سم است.بنابراین توبه باید این اثر را داشته باشد. بهترین راه برای تشخیص قبولیِ عمل، مراجعهٴ به درونِ خود آدم است. انسان به خوبی میتواند بفهمد توبه کرد یا نه، توبه او قبول شد یا نه، چون نشانهٴ این اعمال را قرآن ذکر کرد. الآن همه ما به خوبی میتوانیم بفهمیم این نمازی که صبح خواندیم قبول شد یا نه? چون اثر نماز را قرآن فرمود که :﴿إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ﴾. اگر انسان در این مدت بین صبح تا ظهر به چند امری امتحان شد و سرافراز از این امتحان برآمد، خدا را شاکر باشد که آن نماز قبول شد و اگر خدای ناکرده در بین این دو نماز ،تن به آلودگی داد این مطمئن باشد که این نماز قبول نشد، قبولِ کلامی نیست، گرچه صحیحِ فقهی است یعنی اعاده و قضا ندارد؛ اما آن اثر کلامی را که ﴿تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ﴾ باشد ندارد، به خوبی انسان میتواند بفهمد که نماز او قبول شد یا قبول نشد. توبهٴ او هم همین طور است.
توبه بهترین وسیله برای شفاعت
بنابراین توبه در حقیقت، درمانِ درونی است این حقیقتِ توبه است و این راه باز است. شفاعت، در عین حال که دارای مراتب و درجات است «وآخرُ من یشفع هو أرحم الرّاحمین» است ولی بهترین وسیله برای شفاعت، توبهٴ خود تائب است «لا شفیعَ أَنجَح ُمِن التوبة» این در نصوص هست یعنی هیچ شفیعی سودمندتر از خود توبه نیست، توبه وسیلهٴ شفاعت خوبی است برای آدم، شفیعِ آدم است و این راه باز است. این راه را سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) میفرمایند: از مختصّات اسلام است.
پرسش:
پاسخ: در دنیا هم شفاعت هست،
گاهی به وسیله شفاعت معصومین(علیهم السلام) مشکل انسان در دنیا حل میشود.
یا گناهان او بخشوده میشود این مغفرت در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» فرمود: گاهی بدون توبه هم خدا گناهان را میآمرزد، گناهِ غیر از شرک را. این به وسیله دعای دیگران است، به وسیله شفاعت اولیای الهی است، بالأخره یک سببی میخواهد . خود ذات اقدس الهی هم شفاعتش شامل حال این شخص میشود که «آخرُ من یشفع هُوَ ارحم الرّاحمین» شفاعت ، اعمّ از دنیا و آخرت است.
توبه یکی از مختصات خاص دین اسلام
آنگاه اگر حقیقتِ توبه این است و این جزء مختصّات اسلام است، دیگر آنچه در مسیحیت رواج داشت که عیسای مسیح(سلام الله علیه) مثلاً باید به دار آویخته شود تا گناهِ گنهکاران بخشوده شود، آن منطق، دیگر تام نیست. یا در کلیسا اوراق مغفرت بفروشند، تبهکارها در کلیسا بروند پیش کشیشها اقرار بکنند از آنها برگهٴ قبولی توبه دریافت بکنند، اینچنین نیست. البته آداب و سننی برای توبه ذکر کردند که انسان رو به قبله بنشیند، با وضو باشد و مانند آن، اینها جزء آداب توبه است نه جزء ارکان توبه.ارکان توبه همان ارادهٴ شکستناپذیر برگشتِ عبد به سوی مولاست با ترمیم آن احکام فقهی ،این میشود توبه.
بنابراین آن مسئله که کسی اقرار بکند و اوراق مغفرت دریافت بکند و چیزی بخرد به عنوان ورقِ بخشش ،این نیست.
پرسش:...
پاسخ: وجود خارجی در همه موارد شفاعت لازم نیست، چون در روایت دارد «لا شفیعَ أنجَحُ مِن التوبة»؛ همه شفعا اثر دارند ولی هیچ شفیعی به اندازهٴ آن توبه که در درونِ آدم است سودمند نیست، چون شفیعِ درونی مایهٴ تحوّل درون است که درون را واقعاً اصلاح میکند و چون توبه به معنای «رجوع الی الله» است، این سیر هم نامحدود هست.
گناه و توبه و مراحل هر یک از آنها.
آنهایی که در مرز گناهاند، توبه آنها همین توبهٴ معهود و مصطلح است. آنهایی که در مرز عصمتاند، توبهٴ آنها به معنای تعالی و ترقّی زاید بر مرز تکلیف عادی است و هر درجهٴ برتری که نصیب آنها میشود، این توبه است، چون توبه هم رجوع خداست بر بنده به عنوان لطف و مهربانی، هم رجوع بنده است به سوی خدا به عنوان تقرّب. بنابراین توبه انبیا و اولیا(علیهم السلام) که معصوماند، در آن محدودهٴ عصمت است که فوق عصیان است، در معنای جامع توبه سهیماند؛ اما در درجات توبه با هم فرق دارند، اصلِ توبه به معنای رجوع است.
اینها دارند مرتّب میروند؛ در حال رجوع الی اللهاند، در حال تقرّب الیاللهاند ﴿إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ﴾ در همین مسیری که داریم میرویم، بعضی تخلّف میکنند، بعضی این راهشان را بدون تخلّف ادامه میدهند اینهایی که از مرز تکالیف عادی گذشتند، همه اینها را سالماً انجام دادهاند، هر لحظه که متقرّب الی الله میشوند این رجوع برای آنهاست. لذا توبهای که موسای کلیم دارد: ﴿تُبْتُ إِلَیْکَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ﴾ یا توبه حضرت آدم: ﴿فَتَابَ﴾ و امثال ذلک یا توبهای که انبیا(علیهم السلام) دارند، برای آن محدودهٴ خارج از عصیان است نه در این محدوده و توبه مصادیق متعدّد دارد نه معانی متعدّد، در همه موارد به یک معناست؛ به معنای رجوع است، هم رجوع عبد است الی الله و هم رجوع لطف خداست علی العبد.
خصوصیات توبه در بیان علامه طباطبایی(ره )
بر اساس این مقدمه که ذکر میکنند،چندتا نتیجه میگیرند:
اول ـ_باز بودن در توبه به انسان در تمام موارد گناه
نتیجه اوّلش این است که این حقیقت توبه که از مختصّات دین اسلام است، همیشه در همهٴ موارد درش به روی بندگان باز است تا آن حالتی که انسان از اختیار بیفتد و آیه ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَی اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ﴾ نشانهٴ آن است که این راه همچنان ادامه دارد. حالا اوّلین نتیجه این است که نشرِ رحمت، توبه است خواه بر مُذنبین، خواه بر معصومین و رجوع بندگان به سوی حق، توبهٴ بندگان است خواه مذنبین، خواه معصومین، چون معنا یکی است و مصداق متعدّد است، این فرع اول.
دوم ـ تفضل بودن توبه خداوند نسبت به انسان.
دوم اینکه توبهٴ خدا اعمّ از ابتدایی و لاحق که یاد شد هر دو قِسمش تفضّل است چون انسان اگر بخواهد به طرف حق برگردد تا لطف خدا شامل حال او نشود این برنمیگردد، البته در خلال بحث گذشت که آن مقدار لازم را خدا به هر بندهای داد آن امکانات اوّلیه برای رجوع را به او داد اما آن گرایش زائد، آن هوشیاری زائد را آن را البته به هر کسی که خودش چون حکیم است مصلحت بداند اعطا میکند وگرنه آن مقدار لازمی که شرط رجوع است به همه مکلّفین اعطا کرد ولی در هر حال چه آن لطف ابتدایی، چه آن قبولی توبه بعد از توبهٴ عبد هر دو تفضّل است چیزی بر خدا واجب نیست او چون حکیم علی الاطلاق است و ربّ مطلق است محکوم هیچ قانونی قرار نمیگیرد همهٴ قوانین را از فعل خدا انتزاع میکنند لذا در بخشی از آیات فرمود آنهایی که صبر میکنند، سهلانگاری دارند، تا دَمِ مرگ وقتی که حالتِ احتضارشان فرارسید میخواهند توبه کنند توبهٴ آنها مقبول نیست این معنا را در چند قسمت فرمود یا اینهایی که کافراً میمیرند ﴿وَأَسَرُّوا النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ﴾ که در آیه 33 سورهٴ «سبأ» است فرمود توبهٴ اینها مقبول نیست یا آنهایی که ایمان میآورند بعد کفر میورزند بعد ایمان میآورند ﴿ثُمَّ ازْدَادُوا کُفْراً لَمْ یَکُنِ اللّهُ لِیَغْفِرَ لَهُمْ وَلاَ لِیَهْدِیَهُمْ سَبِیلاً﴾ این هدایت همان هدایت توبهای است وگرنه هدایت را خدا نصیب همه کرده است ﴿هُدیً لِلنَّاسِ﴾ است فرمود آنهایی که کافر شدند، بعد مؤمن شدند، بعد کافر شدند در کفرشان افزونی کردند اینها را خدا نمیآمرزد اینها را هدایت نمیکند یعنی آن لطف زائد را شامل حال اینها نمیکند وگرنه همه اینها را هدایت کرده است ﴿هُدیً لِلنَّاسِ﴾ است تا آخرین لحظه هم دعوت الهی به اینها میرسد.
پس چه توبهٴ اول، چه توبهٴ سوم که توبهٴ دوم که توبهٴ عبد است در وسط فاصله است توبهٴ عبد بر عبد واجب است و اما «توبة الله» چه اوّلی، چه سوّمی هیچ کدام بر خدا واجب نیست هر دو تفضّل و عنایت خاصّ الهی است.
پرسش:
پاسخ: اگر تجسّم اعمال حق باشد «کما هو الحق» انسان مادامی که در مسیر هست تحوّلپذیر است آن مصوِّر این صورتها را گوناگون میکند الآن در جهان طبیعت گاهی شما میبینید پاکترین و زیباترین شیء طبیعی به صورت پلیدترین شیء درمیآید و بالعکس الآن این گلُ یاس که جزء پاکترین و بهترین گیاههاست این بعد از مدّتی پژمرده میشود و در زبالهدان قرار میگیرد و بعد متعفّن میشود و جزء اشیاء پلید و بد درمیآید یا مدفوع بعضی از حیوانات که پلید است و آلوده وقتی در کنار ریشه یک گُل یاس قرار بگیرد این کمکم جذب بدنهٴ او میشود و از آنجا تغذیه میکنند این را و کمکم به صورت یک یاس درمیآید بدبو، خوشبو میشود خوشبو، بدبو میشود در این جهان همه چیز، همه چیز میشود هم عسل، زهر میشود هم زهر، عسل میشود با تحوّل کدام زهر است که عسل نشود? کدام عسل است که زهر نشود هر عسلی اگر در جایی قرار بگیرد کمکم به صورت خاک دربیاید زیر بوتهٴ گیاهی قرار بگیرد ماری آن گیاه را تغذیه کند همین عسلِ چند سال قبل بود که الآن به صورت سمّ درآمد یا سمّی اگر در جایی قرار بگیرد به تدریج خاک بشود از آن خاک گیاهی روییده بشود آن گیاه گُل بشود و زنبور عسل آن را بمَکد تبدیل به عسل میشود در عالم طبیعت همه چیز، همه چیز میشود.
همان فضیل عیاضی که رهزن معروف بود جزء توّابین و عرفا شد همه چیز، همه چیز میشود در نشئه حرکت، اگر این است مادامی که انسان در عالم حرکت است نه از اینجا گذشته به قیامت رسیده از اینجا بد، خوب میشود خوب، بد میشود این همه رهزنان جاهلی بودند که به صورت زاهدان اسلامی درآمدند دیگر همه بتپرستها بودند که در سایه اسلام به این صورت تربیت شدند دیگر چیزی در جهان طبیعت اِبا از پذیرش صُوَری ندارد.
پرسش:...
پاسخ: چرا دیگر مگر گُل یاس صورت نوعیه او ذاتی او نیست?
پرسش:...
پاسخ: نه، ذاتی است در مسیر حرکت چون در مسیر حرکت است تحوّل و انقلاب میسّر است یک ذات مجرّد نیست که ﴿مَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ﴾ بگوید که.
پرسش:...
پاسخ: نه، اصلاً این تازه میشود مبدأ قابلی چه کسی فاعل است و صورت را اعطا میکند? بالأخره انسان حدّاکثر خیال باطلش این باشد که زمینه فراهم کرده، صِرف زمینه که کمال نیست آن کمالبخش، آن مصوَّر، آن فاعل است که این را دگرگون میکند همان طوری که ﴿هُوَ الَّذِی یُصَوِّرُکُمْ فِی الْأَرْحَامِ﴾ «یصوّرکم فی الدنیا»، «یصوّرکم فی البرزخ»، «یصوّرکم فی القیامة» او فاعل است در حقیقت.
بنابراین انسان هر کمالی نصیب او بشود تازه اول بدهکاری اوست این است که وجود مبارک امام سجاد به خدا عرض میکند خدایا من هر باری که بگویم «الحمد لله» یک شُکر جدیدی بر من واجب است تازه اول بدهکاری من است که این توفیق نصیب من شد که گفتم «الحمد لله» «فکلّما قُلتُ لک الحمد وجب علیّ لِذلک أن أقولَ لک الحمد» این تازه اول دِیْن آدم است حالا اگر یک پدیده پلیدی در اثر حرکت آمده زیر یک بوته گیاهی قرار گرفت شده گُل یاس این نباید بگوید من خودم حرکت کردم این متحرّک است و محرّک طلب میکند.
سوم ـ وجوب فقهی و کلامی توبه.
سوم، توبه یک حُکم فقهی دارد و آن وجوب است که بر هر کسی واجب است که توبه کند. این توبه هم در فقه مطرح است، هم در کلام منتها چون جنبهٴ کلامی بیشتر است نوعاً در کتابهای کلامی مطرح میکنند هم فعلالعبد است، هم فعلالله مسئلهای که موضوع مسئله فعلِ عبد باشد فقه عهدهدار اوست، مسئلهای که موضوعش فعلالله باشد کلام عهدهدار اوست چون صبغهٴ کلامی این مسئله بیش از صبغهٴ فقهی اوست لذا نوعاً توبه را در کلام مطرح میکنند نه در فقه. دوتا کار برای خداست، یکی برای بنده. یکی توبهٴ اُولاست که «من الله علی العبد» است که فیض بر او نازل میشود، دوّمی هم توبهٴ دوم حق قبول توبه است که این هم فعلالله است از این جهت توبه در کلام مطرح میشود، ولی وجوب فقهی دارد یک، اثرِ فقهی که مثلاً همان طوری که سیّئات را زایل کرده است، احکام و قوانین را هم زایل بکند ندارد، اگر کسی توبه کرده است، اگر حقّالله است که باید او را ترمیم بکند نمازها را باید قضا بکند، روزهها را باید قضا بکند و مانند آن اگر حقالناس است که حقوق الناس را باید تأدیه بکند مگر در مواردی که خود ذات اقدس الهی اثر فقهی بر توبه بار بکند نظیر محاربی که رهزنی کرده و فرار کرده بعد قبل از اینکه دستگیر بشود توبه کرده ﴿إِلَّا الَّذِینَ تَابُوا مِن قَبْلِ أَن تَقْدِرُوا عَلَیْهِمْ﴾ اینجا اثرِ فقهی دارد یا همین آیهای که قبلاً محلّ بحث بود فرمود: ﴿اللَّذَانِ یَأْتِیَانِهَا وَمِنْکُمْ فَآذُوهُمَا فَإِن تَابَا وَأَصْلَحَا فَأَعْرِضُوا عَنْهُمَا﴾ یعنی «فأعرضوا عن ایذائهما» آن حبس حسابش محفوظ است.
در اینگونه از موارد توبه، اثر فقهی دارد اما در موارد دیگر اثرِ فقهی ندارد یعنی اگر قضاست که باید قضا به جا بیاورد، حقوق مردم است که باید تأدیه کند و مانند آن
حالا حقّالناس را حقوقی که خود خدا برای مردم قرار داده است خودِ ذات اقدس الهی حقوقی را برای مردم قرار داد چون خودش در سورهٴ «یونس» آیه 44 فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ لاَ یَظْلِمُ النَّاسَ﴾ خدا هرگز حقّ کسی را ضایع نمیکند اگر کسی حقّ دیگری را ضایع کرده است خب باید حقّ او را به او تأدیه کند اینچنین نیست که همین که بگوید «استغفر الله» یا «أتوب الیه» یا «تُبتُ الی الله» حقوق مردم «کأن لم تکن» بشود اینچنین نیست خدا حقّی را که برای مردم قرار داده است آن حق را هرگز تضییع نمیکند.
چهارم ـ یأس¬زدایی و امیدوار کنندگی توبه.
چهارم این است که توبه تأثیری که دارد این است که جلوی یأس را میگیرد و انسان را تا آخرین لحظه امیدوار میکند، اما توبه اثرش تجرّی نیست که کسی بگوید حالا گناه میکنیم بعد توبه میکنیم توبه انسان را متجرّی نمیکند، انسان را راجی میکند، امیدوار میکند اثر توبه این است که جلوی یأس را میگیرد اگر کسی بد کرد نمیگوید دیگر راه بسته است، همین ولی هرگز انسان را متهتّک نمیکند، پردهدَر نمیکند بگوید حالا گناه میکنیم بعد توبه میکنیم این معلوم میشود که این توبه را سپری قرار داد برای گناه کردن آنکه میگوید الآن گناه میکنیم بعد توبه میکنیم به تعبیرسیدناالاستاد این در المیزان نیست ولی این را مکرّر میگفتند، میفرمودند این شخص دوتا عِقاب دارد یکی اینکه دارد گناه میکند، یکی اینکه توبه را به بازی گرفته و این استهزای حُکم خداست.
پرسش:...
پاسخ: دوتا فعل است یکی اینکه گفت حالا این غیبت را میکنیم، خب غیبتکردن مردم گناه کبیره است یکی اینکه توبه را مسخره کرده من گناه میکنم بعد توبه میکنم یعنی چه? مثل اینکه بگوید من الآن سمّ میخورم بعد دارو میخورم این قابل قبول نیست این درمان را به بازی گرفته، خب حالا شاید خوردی و مُردی مگر درمان این است که انسان بگوید حالا این سَمّ را میخورم بعد دارو میخورم این مجموعهٴ این دو کار را به عنوان حیله قراردادن و سرپُل برای گناه قراردادن است توبه برای کسی است که واقعاً پشیمان باشد کسی که وَلعی به گناه دارد که نادم نیست پس هرگز توبه انسان را جَری نمیکند بلکه انسان را راجی و امیدوار میکند.
پنجم ـ تحول¬آفرین بودن توبه.
پنجم چون واقعاً معصیت، آلودگی روح است توبه باید که در انسان تحوّلی ایجاد بکند. یک بیان لطیفی را مرحوم شیخ بهایی(رضوان الله علیه) در کتاب شریف شرح اربعین حدیث دارند خلاصه آن بیان این است که این نیّتی که معمولاً در نمازها هست کسی در نماز ظهر در قلبش میگذراند که چهار رکعت نماز ظهر به جا میآورم قربة الی الله اینکه نیّت نیست نیّت آن انبعاث و پَرِش روح است دیدید مرغی وقتی از درختی پرواز میکند بالأخره از آن درخت واقعاً فاصله گرفته نیّت آن انبعاث است، آن پَرِش روح است این حالت را میگویند نیّت اگر کسی این مفاهیم ذهنی را در ذهن بگذراند این نیّت است به حمل اوّلی و غفلت است به حمل شایع، توبه هم همین طور است کسی ممکن است معنای توبه را در ذهن ترسیم بکند ولی آن جهش پیدا نشود این را نمیگویند توبه این واقعاً باید تحوّل بشود لذا نوعاً آیاتی که درباره توبه هست دارد ﴿تَابَا وَأَصْلَحَا﴾ یا ﴿تَابُوا وَأَصْلَحُوا﴾ و امثال ذلک این در حقیقت توبه است.
ششم ـ اختیاری بودن توبه.
ششم اینکه توبه یک رجوع اختیاری است البته در خلال آن مقدمه که این شش فرع از آن مقدمه استنباط میشود اشاره شده توبه یک رجوع اختیاری است یعنی بین نفس و بین توبه آن اراده فاصله است، ولی یک وقت در اثر مشاهده بعضی از حالات انسان خودبهخود برمیگردد، اقرار میکند این را نمیگویند توبه مثل حالت مشاهدهٴ عذاب، پس انسان تا مُختار هست توبه مسموع و مقبول هست عندالاضطرار که همان احتضار است یا لبهٴ احتضار این توبه، توبهٴ مسموع نیست چون فعل اختیاری نیست.
پرسش:...
پاسخ: ، اگر مشاعرش کار میکند معلوم میشود مرگ را ندیده هنوز امیدوار است که برگردد، امیدوار است که یک دارویی به او برسد و درمان بپذیرد به همان اندازه البته توبهٴ او مسموع است البته پذیرش توبه هم درجاتی دارد.
پرسش:...
پاسخ: این ظنّ مُتاخم است نه مشاهدهٴ سلطان آخرت این اطمینانِ عُرفی است نه آن اطمینانی که انسانی که وارد برزخ میشود آن دارد آن دیگر علمالیقین قطعی است.
پرسش:...
پاسخ: بله دیگر چون در آنجا حضرت مشخص فرمود، فرمود که «ذلک إذا عایَنَ أمرالآخرة» به علمالیقین برسد وقتی به علمالیقین رسید دیگر جا برای توبه نیست.
هفتم ـ اولی بودن دفع اهون از رفع آن.
امر هفتم آن است که گرچه توبه تا آخرین لحظهای که انسان مختار و مکلّف است مقبول است ولی همان طوری که گفتند دفع، اهون از رفع است گناه نکردن خیلی بهتر از توبه کردن است برای اینکه آلوده نشدن روح را به همان صفای اول نگه میدارد گناه واقعاً روح را تیره میکند، تطهیر این روحِ تیره هم کارِ دشواری است، هم ممکن است آثار سوء این گناه تا مدّتها باشد این است که نباید کسی بگوید حالا که توبه قبول میشود من توبه را استهزاء نمیکنم ولی حالا که گناه کردیم توبه میکنم بکوشد که آلوده نشود.
اینها خلاصهٴ امور هفتگانهای بود که ایشان بعد از آن مقدمه ذکر کردهاند حالا البته چون بحث توبه یک چیز جالبی است و محلّ ابتلای همه ما هم هست اگر لازم بود فردا هم بحث میکنیم اگر نه که وارد آیه دیگر میشویم.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
- توبه و اهمیت آن در کتاب و سنت؛
- توبه بهترین وسیله برای شفاعت
- تفضل بودن توبه خداوند نسبت به انسان.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ فَأُولئِکَ یَتُوبُ اللّهُ عَلَیْهِمْ وَکَانَ اللّهُ عَلِیماً حَکِیماً ﴿17﴾ وَلَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ حَتَّی إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّی تُبْتُ الآنَ وَلاَ الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَهُمْ کُفَّارٌ أُولئِکَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَاباً أَلِیماً ﴿18﴾
توبه و اهمیت آن در کتاب و سنت
توبه از آن جهت که در تزکیه نفوس مؤثر است، هم قرآن و روایات روی او اصرار و تأکید دارند و هم علمای اخلاق،بحث مبسوطی درباره او کردند.
همان طوری که بعضی از آیات، زمینهٴ فکریِ فقهی یا اصولی فراوانی را فراهم میکنند، نظیر ﴿وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولاً﴾ مسائل اصولی زیادی را به همراه دارد یا ﴿أَوْفُوا بِالْعُقُودِ﴾ و مانند آن، مسائل فقهی فراوانی را به همراه دارد، آیات توبه هم مسائل اخلاقی زیادی را به همراه دارد که علمای اخلاق، بحث مبسوطی پیرامون توبه و شرایط توبه و آداب توبه طرح کردند.
تحلیل توبه و بررسی ثمرات آن در نگاه علامه طباطبایی(ره)
بیانی را سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) در همین قسمت المیزان دارند که بسیار نافع است. مقدمهای در تحلیل مسئله توبه ارائه میکنند، بعد هفت نتیجه و ثمر بر این مقدمه بار میکنند که عصارهٴ آنها عبارت از این است که توبه، چون به معنای رجوع است یک مسیری طلب میکند و یک هدفی ؛ هم راه باید باز باشد و هم هدف این سالک را بپذیرد. تا انسان اهل سیر و سلوک است، اهل راه است این راه باز است. آن وقتی که از راه افتاد این راه بسته است، چون این راه در بیرون نیست، بلکه در درون است. درون هم به اراده و اختیار و اِنابه و ندامت و امثال ذلک حرکت میکند تا سیر درونی میسّر است، این راه باز است و تا این راه باز بود، آن مقصد و مقصود باز است یعنی درِ هدف باز است. وقتی این رونده، از راه افتاد دیگر راه بسته است و راه که بسته بود، درِ ورودی به مقصد و مقصود هم بسته است. قهراً انسان تا زنده است و میتواند ارادهای داشته باشد، میتواند حرکت کند و توبه کند. به هر اندازهای که مختار است و چون گناه یک امر اعتباری نیست، یک امر حقیقی است و حقیقتِ گناه به صورت آتش یا به صورت سَمّ در میآید، پس انسان گنهکار در حال سوخت و سوز است یا در حال مسمومشدن. اینچنین نیست که اگر گناهی کرد یک امر اعتباری را مرتکب شد، بلکه سمّی را خورد یا دست به آتش زد و هم اکنون این سمّ دارد در او اثر میکندو هم اکنون این سوخت و سوز آتش دارد در او اثر میکند، این حقیقتِ گناه است؛ منتها انسان مادامی که در حالت عادی به سر میبرد یا مَست جوانی است یا مَست طبیعت و غرور و مقام دنیا و مال و مانند آن است، چون مست است، سُکر دارد، آن درد را احساس نمیکند. مثل غذای مسمومی را که کسی خورد و خوابید یا سمّی را به خوابیده تزریق کردند. اوایل این سمّ سرگرم تأثیرکردن هست ولی آن شخصِ مسموم، چون در خوابِ سنگین فرو رفت احساس نمیکند. وقتی این سمّ، اثرش شدید شد او را از خواب بیدار میکند که کار از درمان گذشت. یا این سوخت و سوز، اثرش شدید شد، آن خوابیده را از خواب بیدار میکند و اثر گذشت. حقیقتِ گناه، همین سَمّ است و آتش، یک چیز قراردادی نیست.
آیاتی که میفرماید شما آنچه را عمل کردید میچشید، جزای شما همان عمل است بدون کلمهٴ «باء» و مانند آن، نشانهٴ همین بیان است که: ﴿إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ و مانند آن.
درمان بودن حقیقت توبه برای سمّ گناه
اگر حقیقتِ گناه سمّ است یا آتش است «کما هو الحق»، حقیقت توبه هم باید درمان این سمّ و خاموشکردن این آتش باشد. حقیقتِ عمل صالح، درمانِ آن سَم است و خاموشکردن آتش. اینکه مرحوم صدوق در من لا یحضره الفقیه نقل کرد، موقع نماز که میشود فرشتهٴ الهی ندا میدهد:«قُومُوا إِلی نِیرانکُمُ الّتی أَوقَدتمُوها علی ظهورکم فَأَطفِئُوها بِصَلاتِکم » همین است. یعنی موقع نماز که شد، فرشتگان الهی میگویند برخیزید آن آتشهایی که روشن کردید بر پشتتان گذاشتید، آن آتشها را با نمازها خاموش کنید: «قُوموا الی نیرانکم التّی أَوقدتموها»؛ این آتشی است که خودتان افروختید و این آتش را با نماز خاموش کنید.
پس حقیقتِ عمل صالح، خاموشکردن آن آتش یا درمان آن سم است.بنابراین توبه باید این اثر را داشته باشد. بهترین راه برای تشخیص قبولیِ عمل، مراجعهٴ به درونِ خود آدم است. انسان به خوبی میتواند بفهمد توبه کرد یا نه، توبه او قبول شد یا نه، چون نشانهٴ این اعمال را قرآن ذکر کرد. الآن همه ما به خوبی میتوانیم بفهمیم این نمازی که صبح خواندیم قبول شد یا نه? چون اثر نماز را قرآن فرمود که :﴿إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ﴾. اگر انسان در این مدت بین صبح تا ظهر به چند امری امتحان شد و سرافراز از این امتحان برآمد، خدا را شاکر باشد که آن نماز قبول شد و اگر خدای ناکرده در بین این دو نماز ،تن به آلودگی داد این مطمئن باشد که این نماز قبول نشد، قبولِ کلامی نیست، گرچه صحیحِ فقهی است یعنی اعاده و قضا ندارد؛ اما آن اثر کلامی را که ﴿تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ﴾ باشد ندارد، به خوبی انسان میتواند بفهمد که نماز او قبول شد یا قبول نشد. توبهٴ او هم همین طور است.
توبه بهترین وسیله برای شفاعت
بنابراین توبه در حقیقت، درمانِ درونی است این حقیقتِ توبه است و این راه باز است. شفاعت، در عین حال که دارای مراتب و درجات است «وآخرُ من یشفع هو أرحم الرّاحمین» است ولی بهترین وسیله برای شفاعت، توبهٴ خود تائب است «لا شفیعَ أَنجَح ُمِن التوبة» این در نصوص هست یعنی هیچ شفیعی سودمندتر از خود توبه نیست، توبه وسیلهٴ شفاعت خوبی است برای آدم، شفیعِ آدم است و این راه باز است. این راه را سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) میفرمایند: از مختصّات اسلام است.
پرسش:
پاسخ: در دنیا هم شفاعت هست،
گاهی به وسیله شفاعت معصومین(علیهم السلام) مشکل انسان در دنیا حل میشود.
یا گناهان او بخشوده میشود این مغفرت در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» فرمود: گاهی بدون توبه هم خدا گناهان را میآمرزد، گناهِ غیر از شرک را. این به وسیله دعای دیگران است، به وسیله شفاعت اولیای الهی است، بالأخره یک سببی میخواهد . خود ذات اقدس الهی هم شفاعتش شامل حال این شخص میشود که «آخرُ من یشفع هُوَ ارحم الرّاحمین» شفاعت ، اعمّ از دنیا و آخرت است.
توبه یکی از مختصات خاص دین اسلام
آنگاه اگر حقیقتِ توبه این است و این جزء مختصّات اسلام است، دیگر آنچه در مسیحیت رواج داشت که عیسای مسیح(سلام الله علیه) مثلاً باید به دار آویخته شود تا گناهِ گنهکاران بخشوده شود، آن منطق، دیگر تام نیست. یا در کلیسا اوراق مغفرت بفروشند، تبهکارها در کلیسا بروند پیش کشیشها اقرار بکنند از آنها برگهٴ قبولی توبه دریافت بکنند، اینچنین نیست. البته آداب و سننی برای توبه ذکر کردند که انسان رو به قبله بنشیند، با وضو باشد و مانند آن، اینها جزء آداب توبه است نه جزء ارکان توبه.ارکان توبه همان ارادهٴ شکستناپذیر برگشتِ عبد به سوی مولاست با ترمیم آن احکام فقهی ،این میشود توبه.
بنابراین آن مسئله که کسی اقرار بکند و اوراق مغفرت دریافت بکند و چیزی بخرد به عنوان ورقِ بخشش ،این نیست.
پرسش:...
پاسخ: وجود خارجی در همه موارد شفاعت لازم نیست، چون در روایت دارد «لا شفیعَ أنجَحُ مِن التوبة»؛ همه شفعا اثر دارند ولی هیچ شفیعی به اندازهٴ آن توبه که در درونِ آدم است سودمند نیست، چون شفیعِ درونی مایهٴ تحوّل درون است که درون را واقعاً اصلاح میکند و چون توبه به معنای «رجوع الی الله» است، این سیر هم نامحدود هست.
گناه و توبه و مراحل هر یک از آنها.
آنهایی که در مرز گناهاند، توبه آنها همین توبهٴ معهود و مصطلح است. آنهایی که در مرز عصمتاند، توبهٴ آنها به معنای تعالی و ترقّی زاید بر مرز تکلیف عادی است و هر درجهٴ برتری که نصیب آنها میشود، این توبه است، چون توبه هم رجوع خداست بر بنده به عنوان لطف و مهربانی، هم رجوع بنده است به سوی خدا به عنوان تقرّب. بنابراین توبه انبیا و اولیا(علیهم السلام) که معصوماند، در آن محدودهٴ عصمت است که فوق عصیان است، در معنای جامع توبه سهیماند؛ اما در درجات توبه با هم فرق دارند، اصلِ توبه به معنای رجوع است.
اینها دارند مرتّب میروند؛ در حال رجوع الی اللهاند، در حال تقرّب الیاللهاند ﴿إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ﴾ در همین مسیری که داریم میرویم، بعضی تخلّف میکنند، بعضی این راهشان را بدون تخلّف ادامه میدهند اینهایی که از مرز تکالیف عادی گذشتند، همه اینها را سالماً انجام دادهاند، هر لحظه که متقرّب الی الله میشوند این رجوع برای آنهاست. لذا توبهای که موسای کلیم دارد: ﴿تُبْتُ إِلَیْکَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ﴾ یا توبه حضرت آدم: ﴿فَتَابَ﴾ و امثال ذلک یا توبهای که انبیا(علیهم السلام) دارند، برای آن محدودهٴ خارج از عصیان است نه در این محدوده و توبه مصادیق متعدّد دارد نه معانی متعدّد، در همه موارد به یک معناست؛ به معنای رجوع است، هم رجوع عبد است الی الله و هم رجوع لطف خداست علی العبد.
خصوصیات توبه در بیان علامه طباطبایی(ره )
بر اساس این مقدمه که ذکر میکنند،چندتا نتیجه میگیرند:
اول ـ_باز بودن در توبه به انسان در تمام موارد گناه
نتیجه اوّلش این است که این حقیقت توبه که از مختصّات دین اسلام است، همیشه در همهٴ موارد درش به روی بندگان باز است تا آن حالتی که انسان از اختیار بیفتد و آیه ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَی اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ﴾ نشانهٴ آن است که این راه همچنان ادامه دارد. حالا اوّلین نتیجه این است که نشرِ رحمت، توبه است خواه بر مُذنبین، خواه بر معصومین و رجوع بندگان به سوی حق، توبهٴ بندگان است خواه مذنبین، خواه معصومین، چون معنا یکی است و مصداق متعدّد است، این فرع اول.
دوم ـ تفضل بودن توبه خداوند نسبت به انسان.
دوم اینکه توبهٴ خدا اعمّ از ابتدایی و لاحق که یاد شد هر دو قِسمش تفضّل است چون انسان اگر بخواهد به طرف حق برگردد تا لطف خدا شامل حال او نشود این برنمیگردد، البته در خلال بحث گذشت که آن مقدار لازم را خدا به هر بندهای داد آن امکانات اوّلیه برای رجوع را به او داد اما آن گرایش زائد، آن هوشیاری زائد را آن را البته به هر کسی که خودش چون حکیم است مصلحت بداند اعطا میکند وگرنه آن مقدار لازمی که شرط رجوع است به همه مکلّفین اعطا کرد ولی در هر حال چه آن لطف ابتدایی، چه آن قبولی توبه بعد از توبهٴ عبد هر دو تفضّل است چیزی بر خدا واجب نیست او چون حکیم علی الاطلاق است و ربّ مطلق است محکوم هیچ قانونی قرار نمیگیرد همهٴ قوانین را از فعل خدا انتزاع میکنند لذا در بخشی از آیات فرمود آنهایی که صبر میکنند، سهلانگاری دارند، تا دَمِ مرگ وقتی که حالتِ احتضارشان فرارسید میخواهند توبه کنند توبهٴ آنها مقبول نیست این معنا را در چند قسمت فرمود یا اینهایی که کافراً میمیرند ﴿وَأَسَرُّوا النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ﴾ که در آیه 33 سورهٴ «سبأ» است فرمود توبهٴ اینها مقبول نیست یا آنهایی که ایمان میآورند بعد کفر میورزند بعد ایمان میآورند ﴿ثُمَّ ازْدَادُوا کُفْراً لَمْ یَکُنِ اللّهُ لِیَغْفِرَ لَهُمْ وَلاَ لِیَهْدِیَهُمْ سَبِیلاً﴾ این هدایت همان هدایت توبهای است وگرنه هدایت را خدا نصیب همه کرده است ﴿هُدیً لِلنَّاسِ﴾ است فرمود آنهایی که کافر شدند، بعد مؤمن شدند، بعد کافر شدند در کفرشان افزونی کردند اینها را خدا نمیآمرزد اینها را هدایت نمیکند یعنی آن لطف زائد را شامل حال اینها نمیکند وگرنه همه اینها را هدایت کرده است ﴿هُدیً لِلنَّاسِ﴾ است تا آخرین لحظه هم دعوت الهی به اینها میرسد.
پس چه توبهٴ اول، چه توبهٴ سوم که توبهٴ دوم که توبهٴ عبد است در وسط فاصله است توبهٴ عبد بر عبد واجب است و اما «توبة الله» چه اوّلی، چه سوّمی هیچ کدام بر خدا واجب نیست هر دو تفضّل و عنایت خاصّ الهی است.
پرسش:
پاسخ: اگر تجسّم اعمال حق باشد «کما هو الحق» انسان مادامی که در مسیر هست تحوّلپذیر است آن مصوِّر این صورتها را گوناگون میکند الآن در جهان طبیعت گاهی شما میبینید پاکترین و زیباترین شیء طبیعی به صورت پلیدترین شیء درمیآید و بالعکس الآن این گلُ یاس که جزء پاکترین و بهترین گیاههاست این بعد از مدّتی پژمرده میشود و در زبالهدان قرار میگیرد و بعد متعفّن میشود و جزء اشیاء پلید و بد درمیآید یا مدفوع بعضی از حیوانات که پلید است و آلوده وقتی در کنار ریشه یک گُل یاس قرار بگیرد این کمکم جذب بدنهٴ او میشود و از آنجا تغذیه میکنند این را و کمکم به صورت یک یاس درمیآید بدبو، خوشبو میشود خوشبو، بدبو میشود در این جهان همه چیز، همه چیز میشود هم عسل، زهر میشود هم زهر، عسل میشود با تحوّل کدام زهر است که عسل نشود? کدام عسل است که زهر نشود هر عسلی اگر در جایی قرار بگیرد کمکم به صورت خاک دربیاید زیر بوتهٴ گیاهی قرار بگیرد ماری آن گیاه را تغذیه کند همین عسلِ چند سال قبل بود که الآن به صورت سمّ درآمد یا سمّی اگر در جایی قرار بگیرد به تدریج خاک بشود از آن خاک گیاهی روییده بشود آن گیاه گُل بشود و زنبور عسل آن را بمَکد تبدیل به عسل میشود در عالم طبیعت همه چیز، همه چیز میشود.
همان فضیل عیاضی که رهزن معروف بود جزء توّابین و عرفا شد همه چیز، همه چیز میشود در نشئه حرکت، اگر این است مادامی که انسان در عالم حرکت است نه از اینجا گذشته به قیامت رسیده از اینجا بد، خوب میشود خوب، بد میشود این همه رهزنان جاهلی بودند که به صورت زاهدان اسلامی درآمدند دیگر همه بتپرستها بودند که در سایه اسلام به این صورت تربیت شدند دیگر چیزی در جهان طبیعت اِبا از پذیرش صُوَری ندارد.
پرسش:...
پاسخ: چرا دیگر مگر گُل یاس صورت نوعیه او ذاتی او نیست?
پرسش:...
پاسخ: نه، ذاتی است در مسیر حرکت چون در مسیر حرکت است تحوّل و انقلاب میسّر است یک ذات مجرّد نیست که ﴿مَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ﴾ بگوید که.
پرسش:...
پاسخ: نه، اصلاً این تازه میشود مبدأ قابلی چه کسی فاعل است و صورت را اعطا میکند? بالأخره انسان حدّاکثر خیال باطلش این باشد که زمینه فراهم کرده، صِرف زمینه که کمال نیست آن کمالبخش، آن مصوَّر، آن فاعل است که این را دگرگون میکند همان طوری که ﴿هُوَ الَّذِی یُصَوِّرُکُمْ فِی الْأَرْحَامِ﴾ «یصوّرکم فی الدنیا»، «یصوّرکم فی البرزخ»، «یصوّرکم فی القیامة» او فاعل است در حقیقت.
بنابراین انسان هر کمالی نصیب او بشود تازه اول بدهکاری اوست این است که وجود مبارک امام سجاد به خدا عرض میکند خدایا من هر باری که بگویم «الحمد لله» یک شُکر جدیدی بر من واجب است تازه اول بدهکاری من است که این توفیق نصیب من شد که گفتم «الحمد لله» «فکلّما قُلتُ لک الحمد وجب علیّ لِذلک أن أقولَ لک الحمد» این تازه اول دِیْن آدم است حالا اگر یک پدیده پلیدی در اثر حرکت آمده زیر یک بوته گیاهی قرار گرفت شده گُل یاس این نباید بگوید من خودم حرکت کردم این متحرّک است و محرّک طلب میکند.
سوم ـ وجوب فقهی و کلامی توبه.
سوم، توبه یک حُکم فقهی دارد و آن وجوب است که بر هر کسی واجب است که توبه کند. این توبه هم در فقه مطرح است، هم در کلام منتها چون جنبهٴ کلامی بیشتر است نوعاً در کتابهای کلامی مطرح میکنند هم فعلالعبد است، هم فعلالله مسئلهای که موضوع مسئله فعلِ عبد باشد فقه عهدهدار اوست، مسئلهای که موضوعش فعلالله باشد کلام عهدهدار اوست چون صبغهٴ کلامی این مسئله بیش از صبغهٴ فقهی اوست لذا نوعاً توبه را در کلام مطرح میکنند نه در فقه. دوتا کار برای خداست، یکی برای بنده. یکی توبهٴ اُولاست که «من الله علی العبد» است که فیض بر او نازل میشود، دوّمی هم توبهٴ دوم حق قبول توبه است که این هم فعلالله است از این جهت توبه در کلام مطرح میشود، ولی وجوب فقهی دارد یک، اثرِ فقهی که مثلاً همان طوری که سیّئات را زایل کرده است، احکام و قوانین را هم زایل بکند ندارد، اگر کسی توبه کرده است، اگر حقّالله است که باید او را ترمیم بکند نمازها را باید قضا بکند، روزهها را باید قضا بکند و مانند آن اگر حقالناس است که حقوق الناس را باید تأدیه بکند مگر در مواردی که خود ذات اقدس الهی اثر فقهی بر توبه بار بکند نظیر محاربی که رهزنی کرده و فرار کرده بعد قبل از اینکه دستگیر بشود توبه کرده ﴿إِلَّا الَّذِینَ تَابُوا مِن قَبْلِ أَن تَقْدِرُوا عَلَیْهِمْ﴾ اینجا اثرِ فقهی دارد یا همین آیهای که قبلاً محلّ بحث بود فرمود: ﴿اللَّذَانِ یَأْتِیَانِهَا وَمِنْکُمْ فَآذُوهُمَا فَإِن تَابَا وَأَصْلَحَا فَأَعْرِضُوا عَنْهُمَا﴾ یعنی «فأعرضوا عن ایذائهما» آن حبس حسابش محفوظ است.
در اینگونه از موارد توبه، اثر فقهی دارد اما در موارد دیگر اثرِ فقهی ندارد یعنی اگر قضاست که باید قضا به جا بیاورد، حقوق مردم است که باید تأدیه کند و مانند آن
حالا حقّالناس را حقوقی که خود خدا برای مردم قرار داده است خودِ ذات اقدس الهی حقوقی را برای مردم قرار داد چون خودش در سورهٴ «یونس» آیه 44 فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ لاَ یَظْلِمُ النَّاسَ﴾ خدا هرگز حقّ کسی را ضایع نمیکند اگر کسی حقّ دیگری را ضایع کرده است خب باید حقّ او را به او تأدیه کند اینچنین نیست که همین که بگوید «استغفر الله» یا «أتوب الیه» یا «تُبتُ الی الله» حقوق مردم «کأن لم تکن» بشود اینچنین نیست خدا حقّی را که برای مردم قرار داده است آن حق را هرگز تضییع نمیکند.
چهارم ـ یأس¬زدایی و امیدوار کنندگی توبه.
چهارم این است که توبه تأثیری که دارد این است که جلوی یأس را میگیرد و انسان را تا آخرین لحظه امیدوار میکند، اما توبه اثرش تجرّی نیست که کسی بگوید حالا گناه میکنیم بعد توبه میکنیم توبه انسان را متجرّی نمیکند، انسان را راجی میکند، امیدوار میکند اثر توبه این است که جلوی یأس را میگیرد اگر کسی بد کرد نمیگوید دیگر راه بسته است، همین ولی هرگز انسان را متهتّک نمیکند، پردهدَر نمیکند بگوید حالا گناه میکنیم بعد توبه میکنیم این معلوم میشود که این توبه را سپری قرار داد برای گناه کردن آنکه میگوید الآن گناه میکنیم بعد توبه میکنیم به تعبیرسیدناالاستاد این در المیزان نیست ولی این را مکرّر میگفتند، میفرمودند این شخص دوتا عِقاب دارد یکی اینکه دارد گناه میکند، یکی اینکه توبه را به بازی گرفته و این استهزای حُکم خداست.
پرسش:...
پاسخ: دوتا فعل است یکی اینکه گفت حالا این غیبت را میکنیم، خب غیبتکردن مردم گناه کبیره است یکی اینکه توبه را مسخره کرده من گناه میکنم بعد توبه میکنم یعنی چه? مثل اینکه بگوید من الآن سمّ میخورم بعد دارو میخورم این قابل قبول نیست این درمان را به بازی گرفته، خب حالا شاید خوردی و مُردی مگر درمان این است که انسان بگوید حالا این سَمّ را میخورم بعد دارو میخورم این مجموعهٴ این دو کار را به عنوان حیله قراردادن و سرپُل برای گناه قراردادن است توبه برای کسی است که واقعاً پشیمان باشد کسی که وَلعی به گناه دارد که نادم نیست پس هرگز توبه انسان را جَری نمیکند بلکه انسان را راجی و امیدوار میکند.
پنجم ـ تحول¬آفرین بودن توبه.
پنجم چون واقعاً معصیت، آلودگی روح است توبه باید که در انسان تحوّلی ایجاد بکند. یک بیان لطیفی را مرحوم شیخ بهایی(رضوان الله علیه) در کتاب شریف شرح اربعین حدیث دارند خلاصه آن بیان این است که این نیّتی که معمولاً در نمازها هست کسی در نماز ظهر در قلبش میگذراند که چهار رکعت نماز ظهر به جا میآورم قربة الی الله اینکه نیّت نیست نیّت آن انبعاث و پَرِش روح است دیدید مرغی وقتی از درختی پرواز میکند بالأخره از آن درخت واقعاً فاصله گرفته نیّت آن انبعاث است، آن پَرِش روح است این حالت را میگویند نیّت اگر کسی این مفاهیم ذهنی را در ذهن بگذراند این نیّت است به حمل اوّلی و غفلت است به حمل شایع، توبه هم همین طور است کسی ممکن است معنای توبه را در ذهن ترسیم بکند ولی آن جهش پیدا نشود این را نمیگویند توبه این واقعاً باید تحوّل بشود لذا نوعاً آیاتی که درباره توبه هست دارد ﴿تَابَا وَأَصْلَحَا﴾ یا ﴿تَابُوا وَأَصْلَحُوا﴾ و امثال ذلک این در حقیقت توبه است.
ششم ـ اختیاری بودن توبه.
ششم اینکه توبه یک رجوع اختیاری است البته در خلال آن مقدمه که این شش فرع از آن مقدمه استنباط میشود اشاره شده توبه یک رجوع اختیاری است یعنی بین نفس و بین توبه آن اراده فاصله است، ولی یک وقت در اثر مشاهده بعضی از حالات انسان خودبهخود برمیگردد، اقرار میکند این را نمیگویند توبه مثل حالت مشاهدهٴ عذاب، پس انسان تا مُختار هست توبه مسموع و مقبول هست عندالاضطرار که همان احتضار است یا لبهٴ احتضار این توبه، توبهٴ مسموع نیست چون فعل اختیاری نیست.
پرسش:...
پاسخ: ، اگر مشاعرش کار میکند معلوم میشود مرگ را ندیده هنوز امیدوار است که برگردد، امیدوار است که یک دارویی به او برسد و درمان بپذیرد به همان اندازه البته توبهٴ او مسموع است البته پذیرش توبه هم درجاتی دارد.
پرسش:...
پاسخ: این ظنّ مُتاخم است نه مشاهدهٴ سلطان آخرت این اطمینانِ عُرفی است نه آن اطمینانی که انسانی که وارد برزخ میشود آن دارد آن دیگر علمالیقین قطعی است.
پرسش:...
پاسخ: بله دیگر چون در آنجا حضرت مشخص فرمود، فرمود که «ذلک إذا عایَنَ أمرالآخرة» به علمالیقین برسد وقتی به علمالیقین رسید دیگر جا برای توبه نیست.
هفتم ـ اولی بودن دفع اهون از رفع آن.
امر هفتم آن است که گرچه توبه تا آخرین لحظهای که انسان مختار و مکلّف است مقبول است ولی همان طوری که گفتند دفع، اهون از رفع است گناه نکردن خیلی بهتر از توبه کردن است برای اینکه آلوده نشدن روح را به همان صفای اول نگه میدارد گناه واقعاً روح را تیره میکند، تطهیر این روحِ تیره هم کارِ دشواری است، هم ممکن است آثار سوء این گناه تا مدّتها باشد این است که نباید کسی بگوید حالا که توبه قبول میشود من توبه را استهزاء نمیکنم ولی حالا که گناه کردیم توبه میکنم بکوشد که آلوده نشود.
اینها خلاصهٴ امور هفتگانهای بود که ایشان بعد از آن مقدمه ذکر کردهاند حالا البته چون بحث توبه یک چیز جالبی است و محلّ ابتلای همه ما هم هست اگر لازم بود فردا هم بحث میکنیم اگر نه که وارد آیه دیگر میشویم.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است