- 731
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 17 و 18 سوره نساء _ بخش اول
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 17 و 18 سوره نساء _ بخش اول"
- قرآن و ارائه راهکارهای اخلاقی و کلامی برای رهایی از تبهکاری؛
- توبه عبد، نشأت گرفته از لطف خدا؛
- توبه عبد و توبه معبود.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ فَأُولئِکَ یَتُوبُ اللّهُ عَلَیْهِمْ وَکَانَ اللّهُ عَلِیماً حَکِیماً ﴿17﴾ وَلَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ حَتَّی إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّی تُبْتُ الآنَ وَلاَ الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَهُمْ کُفَّارٌ أُولئِکَ اعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَاباً أَلِیماً ﴿18﴾
قرآن و ارائه راهکارهای اخلاقی و کلامی برای رهایی از تبهکاری
قرآن از آن جهت که نور است نه تنها یک کتابِ علمی، بعد از بیان احکام فقهی مسئله تبهکاری و تبهکاران، آن راههای کلامی و اخلاقی را هم ارائه میکند. لذا مسئله توبه و لزوم توبه و فوریّت توبه و وعدهٴ قبولی توبه تائبین و امثال ذلک را بیان میفرماید.
توبه هم به معنای رجوع است، «تابَ» یعنی «رجع» و خداوند از آن جهت که لطفش شامل حال بندگان میشود و یک انعطاف لطف خاص دارد، از این جهت تائب است و توّاب، چه اینکه مَتاب هم است ((متاب)) یعنی مرجع. در سورهٴ مبارکهٴ «رعد» فرمود: ﴿عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیْهِ مَتَابِ﴾ یعنی «متابی» متابِ من و مرجع من خداست. آیه سی سورهٴ «رعد» این است که ﴿قُلْ هُوَ رَبِّی لاَ إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیْهِ مَتَابِ﴾ یعنی «متابِ»، «متابی» متابِ من و مرجع من خداست و چون ﴿إِلَیْهِ﴾ دارد، ﴿مَتَابِ﴾ یعنی رجوع که مصدر میمی است.
توبه عبد نشأت گرفته از لطف خدا
مطلب بعدی آن است که همان طوری که در بحث دیروز ملاحظه فرمودید توبهٴ عبد حَسنهای از حسنات او محسوب میشود و همه حسنات هم از لطف خدا نشأت میگیرد، چون نعمت است ﴿وَمَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾ از آن جهت که حَسنه است و هر حسنهای از خداست: ﴿مَا أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللّهِ﴾2، چه اینکه در سورهٴ «نساء» بیان فرمود و خود حسنه، نعمت است و هر نعمتی هم از ناحیه خداست ﴿وَمَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾ پس توبهٴ عبد که حَسنهای از حسنات محسوب میشود، از ناحیهٴ خداست.
توبه مکلفین و همراهی توفیقات الهی.
مطلب بعدی آن است که این توبه که حَسنه است، توفیقش از خداست. خداوند، مقدار لازمِ نصابِ توبه را در اختیار همه مکلّفین قرار داد و میدهد، زیرا تمام مکلّفین مأمور به توبهاند، چه اینکه در سورهٴ «تحریم» فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَی اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً﴾ پس بر هر مکلّفی توبه، واجب است. البته معصومین(علیهم السلام) مستثنا هستند و کسی هم که معصیت نکرده است و هیچ گناهی از او صادر نشده است توبه، بر او واجب نیست؛ اما غیر از معصوم یک چنین کسی به خودش اطمینان ندارد. آیه هشت سورهٴ «تحریم» این است که ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَی اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً﴾ یعنی «توبةً خالصا»، چون توبه بر هر فرد واجب است و نصاب توبه، عبارت از توفیق خاصّ است، این را یقیناً خدا به همه میدهد، زیرا ممکن نیست حُکمی بر بندگان خدا واجب باشد و امکانات لازم را خدا فراهم نکرده باشد. پس آن مقدار که نصاب تکلیف است، این را خداوند به همه اعطا میکند. زائد بر این مقدار، گاهی هم نصیب افراد میشود ولی آنها کفران نعمت میکنند، زائد بر آن مقدار یعنی گرایشی، شوقی، علاقهای این بیش از مقدار لازم، گاهی نصیب بعضی افراد میشود، این را هم کفران نعمت میکنند و به این توبه، اعتنا نمیکنند یعنی به این توفیق.
دولت¬شناسان و گرامی داشت الطاف الهی
بعضیها هستند که وقتی حالی به آنها دست داد، میفهمند که اینها پیام الهی است، زود این حال را گرامی میشمارند و به دنبالش میروند، اینها کسانیاند که پیام خدا را میشناسند. این اوّلین توبهای است که از طرف خدا نصیب بنده شده است، آنگاه این رجوعِ لطف الهی که نصیب بندهٴ عاصی شد، او را بیدار میکند. این همان است که در ((مناجات شعبانیه)) آمده که خدایا! من در خواب بودم و هرگز در راه نبودم: «اِلاَّ فی وَقْتٍ اَیْقَظْتَنی لِمَحَبَّتِکَ فَکَما اَرَدْتَ اَنْ اَکُونَ کُنْتُ» ؛ من خواب بودم آن حالت یَقَظِه، آن حالت بیداری را تو نصیب من کردی، وقتی مرا بیدار کردی من به راه افتادم.
توبه عبد و توبه معبود
وقتی بیداری نصیب کسی شد و انسان به راه افتاد، این راه افتادن، توبهٴ عبد است که دارد برمیگردد به طرف حق. پس بار اول توبهٴ خداست بر عبد که «تاب الله علی العبد» یعنی لطفش را شامل بنده کرده است، بار دوم توبهٴ عبد است به طرف حق که «یَتُوبُ إِلَی اللَّهِ»، «یرجع الی الله»، بار سوم توبهٴ الله است بر عبد که ﴿یَقْبَلُ التَّوبَةَ عَنْ عِبَادِهِ﴾ اینجا خدا توبهپذیر است. حالا کسی که برمیگردد ولو غبارآلود هم باشد، گردِ گناه هنوز در لباسش باشد باز هم خدا قبول میکند، چون بالأخره رفت. لذا فرمود: ﴿ یَقْبَلُ التَّوبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَیَأْخُذُ الْصَّدَقَاتِ﴾ نفرمود «یقبل التوبة من عباده» با اینکه قبول با «مِن» باید استعمال بشود، «قَبِلهُ» یا «قَبِلَ منه» نه با «عن»، «قَبِلَ عنه» نیست، [بلکه] «قبلَ منه» است. اما اینجا معنای عفو، در قبول تضمین شد یعنی اگر هم این تائب لغزشهایی داشته باشد، خدا «عَفُوّاً و متجاوزاً عن سیّئاته» توبه او را میپذیرد: ﴿یَقْبَلُ التَّوبَةَ عَنْ عِبَادِهِ﴾ نه تنها «یقبل توبَةَ عباده» در اینگونه از موارد، اصلاً حرف جرّ نمیخواهد، اگر حرف جرّ بخواهد باید با «مِن» بیان بشود نه با «عن»، «یقبل توبَةَ عباده» اگر حرف جرّ هست باید «مِن» باشد؛ «یقبل التوبة من عباده» اما وقتی کلمهٴ «عن» به کار میرود که این کلمهٴ «عن»، مفید تجاوز است یعنی خدا توبه را با تجاوز از آن لغزشها میپذیرد، همین که انسان برود به سوی خدا اگر هم کمبودی داشته باشد، باز ذات اقدس الهی قبول میکند.
مستندات محفوف بودن توبه عبد به دو توبه معبود
خب، نشانهٴ اینکه هر توبهای که بنده انجام میدهد محفوف به دو توبهٴ الهی است، همان آیات سورهٴ مبارکهٴ «توبه» است. در سورهٴ «توبه» این دو، سه بخش، کنار هم ذکر شده است؛ آیه 118 سورهٴ «توبه». فرمود: ﴿ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبوا إنَّ الله هو التّوّابُ الرَحِیمٌ﴾؛ اول خدا بر این مجاهدان و بر این تائبان، توبه کرد ((تَابَ اللّهُ عَلَیْهِمْ))، چرا? ﴿لِیَتُوبُوا﴾؛ تا اینها توبه کنند، پس آن اول، توبهٴ لطف الهی است و رجوع لطف حق است به بنده. دوم، توبهٴ خود بندگان است، سوم قبولی توبهٴ خداست. اما آن توبه سوم در همان سورهٴ مبارکهٴ «توبه» آیه 104 هست که فرمود: ﴿أَلَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ هُوَ یَقْبَلُ التَّوبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَیَأْخُذُ الْصَّدَقَاتِ ﴾.
این در بحثهای سابق هم در مسئله توبه هست. گاهی شنیدنِ پیام الهی که همان توبهٴ اول است به صورت ﴿فَتَلَقَّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِمَاتٍ﴾ یاد میشود، خب آدم(سلام الله علیه) که خواست برگردد به سوی اله، کلماتی را تلقّی کرد، آن تلقّی کلمات، زمینهٴ توبه آدم شد بعد هم خدا توبهٴ او را قبول کرد، حالا در کدام نشئه بود و توبهٴ از چه کاری بود، آن بحثش در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» گذشت ولی منظور آن است که فرمود: ﴿فَتَلَقَّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ﴾2 یعنی سرّ توبه کردن آدم، دریافت همان کلمات خاصّ الهی است که با آن راه، توبه کرد بعد خدا توبه او را پذیرفت. حالا در مقام بحث که فرمود: ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ﴾ این کدام توبه است?
آن توبهای که برای بار دوم ذکر شد، مشخص است که توبهٴ سوم است یعنی توبه دوم خدا و سوم از نظر بحثی. اینکه فرمود: ﴿فَأُولئِکَ یَتُوبُ اللّهُ عَلَیْهِمْ﴾ این مشخص است؛ اما این اوّلین توبه، کدام توبه است? ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللّهِ لِلَّذِینَ﴾ آیا این توبه، به معنای همان توبهٴ اول خداست یعنی لطف الهی یا نه، این توبه همان توبهای است که خدا بعد از توبهٴ عبد، قبول میکند که توبهٴ دوم خداست، رجوع دوم خداست.
اصلِ مطلب، حق است یعنی آنچه سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) فرمودند که توبهٴ عبد محفوف به دو توبه حق است3، آن مطلبی است که قرآن کاملاً تبیین میکند؛ اما اینجا که فرمود: ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللّهِ﴾ یعنی آن توبه اول یا توبه سوم? رجوعِ لطف خدا بر بنده، این منظور از توبه است ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللّهِ﴾ یا آن توبه سوم که توبه دوم خداست که خدا توبهپذیر است یعنی قبول میکند. شاید منظور، آن توبهٴ دوم باشد، چون آن توبه دوم است که بر خدا واجب است یعنی خدا بر خودش لازم کرده است که فرمود خدا توّاب است، خدا توبهپذیر است، قبول توبه میکند، وعده داد که اگر توبه کردید توبه شما را میپذیرد یا بالصراحه وعده داد یا بالملازمه. بالصراحه که فرمود: ﴿یَقْبَلُ التَّوبَةَ عَنْ عِبَادِهِ﴾ . بالملازمه هم امر به توبه کرد، فرمود: ﴿تُوبُوا إِلَی اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً﴾2 خب، چطور امرِ به توبه میکند بعد توبه را قبول نمیکند، اینکه فرضِ صحیح ندارد. پس قبولی توبه را هم بالصراحه بیان فرمود، هم بالملازمه. اما اینجا که میفرماید: ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللّهِ﴾ این توبهٴ ابتدایی حق است یا آن توبهای است که در مرحله نهایی، خدا میپذیرد. شاید این توبه آن مرحله نهایی باشد، نه توبهٴ ابتدایی و این «الف» و «لام» هم «الف» و «لام» عهد است یعنی آن توبهای که معهود است که خدا توبه پذیرد، آن وقتی بر خدا لازم است که تبهکاران بر اساس عناد و تجرّی و خصومت گناه نکنند [بلکه] بر اساس سفاهت گناه کنند (یک) و بعد هم زود توبه کنند (دو). اگر کسی بر اساس عناد گناه بکند، نه بر اساس سفاهت و جهالت و یا کسی گناه بکند ولی سهلانگاری بکند تا نزدیکهای مرگ، از آن به بعد توبه این شخص مقبول نیست؛ خدا وعده نمیدهد که توبهٴ اینها را بپذیرد: ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ﴾ بر اساس عناد نیست بر اساس جهالت و سفاهت است یک و نمیگذارند خیلی فاصله بشود، بیاعتنا نیستند. چون اگر کسی معصیت کرد و توبه نکرد، گناهِ متراکم دارد. توبه، واجب موقّت نیست [بلکه] واجب فوری است. واجب گاهی موقّت است گاهی موقّت نیست. اگر موقّت شد یا وقت، وسیعتر از خود کار هست، نظیر وقت نماز ظهر و عصر که وسیعتر از خود این هشت رکعت است. یک وقت است نه، وقت، با آن عمل منطبقاند و زائد بر آن عمل نیست، مثل روزه ﴿ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّیَامَ إِلَی اللَّیْلِ﴾ روزه گرفتن واجب است در روز نه روز بیشتر از روزه است و نه روزه بیشتر از مدّت روز، از صبح تا غروب در این ظرف روزه واجب است، چون آن قِسم سوم که صحیح نیست که عمل، بیش از مقدار ظرف باشد. یا اصلاً موقّت نیست فوری است. فوری که شد یعنی فوراً و فوراً واجب است، لذا اگر کسی معصیت کرد و توبه نکرد گناهِ متراکم دارد، چون هر لحظه بر او واجب است. لحظهٴ اول معصیت کرد تأخیر کرد، لحظهٴ دوم معصیت کرد تأخیر کرد، لحظه سوم معصیت کرد تأخیر کرد، آنگاه این گناهها انباشته میشود. وقتی گناه انباشته شد، کمکم قلب را قَسیّ میکند، نظیر همین املاح معدنی که جلوی راه خود را میبندد. شما در این منطقههای ییلاقی که مسافرت بکنید میبینید بعضی از چشمهها زلالاند، وقتی آب زلال باشد همین که از چشمه جوشید اصلاً راه باز میکند هم برای خودش راه باز میکند و هم هر چه در مسیر او هستند [اعم] از گیاه و حیوان و انسان، همه را سیراب میکند، این خاصیت زلال بودن است. اما آن چشمههایی که املاح دارد و رسوبات، اوّلین کاری که میکند راهِ خودش را میبندد یا همان جا دفن میشود یا اگر هم دفن نشود اولاً آن محدوده که سرسبز است، آنها را میخشکاند، کمکم تحجیر میشود، این رسوبات میماند و میماند، راهِ باز را هم میبندد یعنی اگر یک جدول و جویی هم در دهنهٴ این چشمههایی که با املاح میجوشند باشد، آن نهر را هم پُر میکند، آن راه را هم میبندد، این قساوت دل، در اثر طولانی شدن این تبهکاریهاست.
منوط بودن مقبولیت توبه به فوریت آن
خب، حالا اگر کسی ﴿من قریبٍ﴾ توبه نکرد یعنی گذاشت فاصله زیاد بشود، یک چنین کسی را خدا وعده نداد که توبهٴ او قبول بشود، حالا یک مشکل دیگری هست این است که به آن مرحله که رسید آیا بر او واجب است توبه بکند یا نه? اگر توبه بر او واجب است، خب یقیناً خدا قبول میکند، چطور میشود واجب باشد و خدا قبول نکند! معلوم میشود این تکلیف که لطف الهی است از او گرفته شده؛ او قابل نیست که خدا او را مکلّف کند و مخاطب کند به او بفرماید توبه بکن! این تکلیف از او گرفته شد، سایر تکالیف هست، این لحظه، این لحظهای که «إِذَا حَضَرَه الْمَوْتُ» اگر این «إِذَا حَضَرَه الْمَوْتُ» یعنی حالت احتضار، البته همه تکالیف، رخت برمیبندد یکیاش هم مسئله وجوب توبه است؛ اما ﴿إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ﴾ نظیر آن حضورِ موت است که در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» هنگام تبیین وصیّت بیان فرمود که فرمود: ﴿کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ﴾ ؛ وصیّت کنید برای والدین و اقربین و امثال ذلک، اینجا معلوم میشود که شخص در حال ادراک و شعور است، تکالیفش درست است، وصیّتش نافذ است و امثال ذلک. اینکه فرمود: ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ﴾، این ﴿یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ﴾ را آیه بعد مشخص کرد ﴿یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ﴾ نه معنایش آن است که بلافاصله توبه بکند یعنی نگذارد به حالت احتضار برسد.
مستندات قرآنی بر فوریت توبه
آیات قرآن کریم سه طایفه است در این زمینه: یک طایفه دارد که وقتی گناه کردید، بعد از گناه توبه کنید آن آیات کم نیست، کسی که ﴿تَابَ مِن بَعْدِ ظُلْمِهِ﴾ در بعضی از آیات، تصریح شده است که شما بعد از گناه، توبه بکنید. مثل آیه 54 سوره انعام که فرمود: ﴿مَنْ عَمِلَ مِنکُمْ سُوءاً بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِن بَعْدِهِ وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ﴾ این طایفه در قرآن میفرماید بعد از عملِ سوء توبه کنید، این (یک)، بعد مشخص نیست که بعدِ نزدیک یا بعدِ دور یا بعد متوسط یا مطلق است، همه این مراحل را شامل میشود.
طایفه دوم همین آیهای است که محلّ بحث است که فرمود: ﴿ثُمَّ یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ﴾ یعنی خیلی نگذارد فاصله بشود، بعدِ قریب نه بعدِ بعید ﴿ثُمَّ یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ﴾.
خب، پس طایفه دوم آیاتی است که میفرماید: ﴿یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ﴾، این ﴿مِن قَرِیبٍ﴾ شاید مشخص بکند که اینکه فرمود بعدالعمل توبه کنید، بَعدِ قریب است نه بَعدِ بعید. ولی طایفه ثالثه آیاتی است که آن حدّ را مشخص میکند، میفرماید: ﴿حَتَّی إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّی تُبْتُ الآنَ﴾ آنهایی که در حال احتضار میخواهند توبه بکنند، برای آنها توبه جعل نشده، توبه برای آنها نیست یعنی خدا وعده نداد که توبه آنها را میپذیرد. البته لطفِ الهی سخن دیگری است؛ اما وعده نداد که توبهٴ کسانی که در حال احتضار توبه میکنند قبول کند، خب.
پرسش:...
پاسخ: این معلوم میشود این لطف، از او گرفته شد، او دیگر مکلّف نیست. این یک لطف الهی بود، یک راهحلی بود «اَنْتَ الَّذی فَتَحْتَ لِعِبادِکَ باباً اِلی عَفْوِکَ وَسَمَّیْتَهُ التَّوْبَةَ» این در بیانات حضرت سجاد(سلام الله علیه) است که عرض میکنیم خدایا! تو راهحلی باز کردی و این راهحل، برای همه در همه حالات نیست، این یک واجبِ محدودی است، این در، برای همیشه باز نیست تا یک مدّت معیّنی باز است.
پرسش:...
پاسخ: آن نصابِ لازم توبه که هر کسی مکلّف است توبه بکند باید شرایط و امکانات را دارا باشد، آنکه لطف الهی است به آن مقدار خدا به همه داد، لذا بر همه واجب کرد. اما بعضیها به آسانی دست برمیدارند از گناه ﴿فَأَمَّا مَنْ أَعْطَی وَاتَّقَی ٭ وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَی ٭ فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَی﴾2.
پرسش:...
پاسخ: آن بر اساس ﴿کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلَی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ﴾3 آن هم «علی الله» است؛ خودش این لطف را بر خودش وارد کرد؛ اما حالا اینجا از کدام قِسم است? ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللّهِ﴾ از آن توبهٴ قِسم اول است یعنی لطف الهی است یا نه، توبهای که خدا قبول میکند از بندگان تائب، آن توبه نسبت به کسانی است که سهلانگاری نکنند، آن است.
خب، پس آیاتی که در این قسمت وارد شد سه طایفه بود: طایفه اُولیٰ آیهای است که میفرماید کسی که تبهکاری کرد بعد از گناه باید توبه کند ﴿تَابَ مِن بَعْدِ ظُلْمِهِ﴾ ، ﴿مِن بَعْدِهِ﴾2 و امثال ذلک، این «بَعْد» مطلق است؛ قریب و بعید را میگیرد.
طایفه ثانیه همین آیه است که فرمود: ﴿ثُمَّ یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ﴾ این معلوم میشود بعدِ قریب را میگیرد، نه بَعدِ بعید را. آیه بعد حدّ را مشخص کرد، فرمود قبل از احتضار هر که توبه بکند توبهٴ او مقبول است، البته شرایط فرق میکند؛ اما قبل از احتضار اگر کسی توبه کرد، توبهٴ او مقبول است ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللّهِ﴾ که خدا وعده داد، نسبت به اینگونه افراد تعهّد کرده است ﴿لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ﴾ باشد، نه از روی عناد و نفاق این (یک)، ﴿ثُمَّ یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ﴾ باشد این (دو)، منظور از قریب هم قبل از احتضار است به شهادت آیه بعد. اینگونه افراد، اگر توبه بکنند ﴿فَأُولئِکَ یَتُوبُ اللّهُ عَلَیْهِمْ﴾ اول اعلام میکند که چنین کسانی توبه آنها بر خدا واجب است، بعد هم وعده میدهد که خدا قبول میکند ﴿فَأُولئِکَ یَتُوبُ اللّهُ عَلَیْهِمْ﴾ وعده است که خدا به عهدش وفا میکند.
پرسش:...
پاسخ: واجبِ فوری است نه موسَّع، موسَّع در مقابل مضیّق زیر پوشش الموقّت است، واجبِ موقّت یا موسَّع است یا مضَیَّق؛ اما واجب فوری آناً فآناً، مثل نماز زلزله، اگر زلزله آمد واجب است آدم نماز آیات بخواند تأخیر کرد، معصیت کرد ولی باید بخواند؛ موسَّع نیست، فوری است. موسَّع مثل صلات ظهرین که وقت دارد[و] وقت وسیعتر از فعل است. مضیّق، مثل صوم؛ اما این توبه وقت ندارد، فوری است فوراً و فوراً باید انجام بشود، لذا گناه میشود متراکم.
به هر تقدیر فرمود: ﴿فَأُولئِکَ یَتُوبُ اللّهُ عَلَیْهِمْ وَکَانَ اللّهُ عَلِیماً حَکِیماً﴾ میداند که بر چه کسی توبه کند، میداند که چه شخصی توبهاش نصوح است و حکیمانه این لطف خود را شامل حال افراد میکند و مانند آن.
بعد فرمود: ﴿وَلَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ حَتَّی إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّی تُبْتُ الآنَ﴾ در آنجا فرمود: ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللّهِ لِلَّذِینَ﴾ هم «علی» را مشخص کرد، هم «لام» را مشخص کرد. در اینجا فرمود: ﴿لَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِینَ﴾ یعنی «للذین یعملون السیّئات علی الله»، «علی الله» دیگر محذوف است. در آیه اول هم «علی» مشخص است هم «لام». فرمود: ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللّهِ لِلَّذِینَ﴾ در آیه دوم، دیگر سخن از «علی الله» نیست، چون مشخص است، فرمود: ﴿لَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ حَتَّی إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّی تُبْتُ الآنَ﴾، خب.
پرسش:...
پاسخ: اگر تکلیف هست، یقیناً قبول هست حالا موفق نمیشود مطلب دیگری است. گاهی خدا درباره عدهای میفرماید اینها موفق نمیشوند ﴿سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ ءَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ﴾ ولی مکلّفاند، اینجا هیچ محذوری ندارد. فرمود گروهی در اثر قساوت دل به جایی میرسند که ﴿سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ ءَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ﴾ ولی مکلّفاند، امتناع به اختیار هم «لا ینافی الاختیار» ولی اینها ایمان نمیآورند به سوء اختیارشان. اگر ایمان آوردند یقیناً خدا قبول میکند. ولی اگر در اینگونه از موارد، توبه واجب باشد یقیناً خدا قبول میکند، معلوم میشود این حُکم الهی که نعمت خداست، این نصیب همه کس نیست، این یک وقت مشخصی دارد یعنی تا حالت احتضار این تکلیف هست، وقتی احتضار فرا رسید این تکلیف گرفته میشود.
لطف الهی و پذیرش توبه تا آخرین لحظه
پرسش:...
پاسخ: آن بیان لطف الهی است، مرگِ انسان طوری است که انسان، از پا میمیرد نه از سر یعنی اینچنین نیست که اول دستگاه مغز از کار بیفتد، بعد مثلاً زبان از کار بیفتد، بعد پا سرد بشود، این طور نیست [بلکه] اول پا میمیرد، پا سرد میشود، بعد کمکم سایر اجزای بدن سرد میشوند تا اینکه قلب و مغز از کار بیفتند. در آن حالی که پا مُرد، اگر زبان نتواند حرف بزند، آن قلب و مغز میتوانند توجه داشته باشند. این را ایشان میفرمایند این برای آن است که توجه انسانِ نیمه مرده را هم خدا قبول میکند، این خداست تا آن آخرین لحظه که توجه هست خدا میپذیرد، حالا یا ترفیع درجات است. حالا اگر کسی اهل معصیت نبود، مؤمن بود، خب آن مایه ترفیع درجات است یا خدای ناکرده آلوده بود، این تخفیف در عذاب است. اگر در آن حال، به خدا متوجه باشد توجه نیمهمرده را هم خدا قبول میکند، این یک عنایت الهی است. اما بر اساس بحثهای فقهی کجا وعده داد? فرمود در حال احتضار ما وعده ندادیم از کسی قبول بکنیم یا آنجاهایی هم که تازه خُلف وعید است، خُلف وعید که مخالف حکمت نیست، خلف وعده است که مخالف حکمت است. حالا ممکن است تهدید بکند ولی کیفر نکند خب، ممکن است؛ اما خلف وعده نمیکند.
علت عدم پذیرش توبه در حال احتضار.
مسئله توبه را فرمود اینچنین نیست که حالا کسی در حال احتضار بیاید توبه کند، اینکه فرمود: ﴿حَتَّی إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ﴾ این دو مرحله دارد یا نظیر ﴿کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّةُ﴾ نظیر آن است یا منظور، احتضار است. اگر منظور، احتضار بود خب همه احکام تکلیفیه، سلب است برای اینکه این شخص هیچ ادراکی ندارد؛ نه مکلّف است به نماز، نه مکلّف به روز، مکلّف به توبه هم نیست، برای اینکه تمام راههای عالم طبیعت و دنیا بسته شد، او الآن در دالان برزخ است یعنی عزرائیل(سلام الله علیه) یا فرشتگان دیگر را دید و دارد میرود، این همان آیه سورهٴ مبارکهٴ «مؤمنون» که ﴿حَتَّی إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ ٭ لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحاً فِیمَا تَرَکْتُ﴾2 این آن حالت است، خب هیچ تکلیفی بر او نیست حتی تکلیف توبه هم بر او نیست؛ به سوء اختیار خود این مدت طولانی را با مسامحه گذراند. اگر آن باشد، حُکمش روشن است و این اختصاصی به توبه ندارد، هیچ حُکمی در آن حال نیست و اگر مربوط به آن ﴿کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ﴾ یعنی آن اواخر عمر باشد کسی که حالا میفهمد دیگر رفتنی است، حالا این هفته نشد هفته بعد، هفته بعد نشد دو هفته بعد، کسی فهمید رفتنی است، اگر این آیه، ناظر به آنچه در سورهٴ «بقره» است باشد، کار خیلی سخت است چون در را بست این است، فرمود: ﴿إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ﴾ راه نیست، خطر هم این است که این هر لحظه است، عمده خطر این است. خطر این است که این هر لحظه ممکن است ﴿إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ﴾ باشد، هیچکس که نمیداند، هر لحظه احتمال هست.
« أعاذنا الله من شرور انفسنا و الحمد لله ربّ العالمین»
- قرآن و ارائه راهکارهای اخلاقی و کلامی برای رهایی از تبهکاری؛
- توبه عبد، نشأت گرفته از لطف خدا؛
- توبه عبد و توبه معبود.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ فَأُولئِکَ یَتُوبُ اللّهُ عَلَیْهِمْ وَکَانَ اللّهُ عَلِیماً حَکِیماً ﴿17﴾ وَلَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ حَتَّی إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّی تُبْتُ الآنَ وَلاَ الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَهُمْ کُفَّارٌ أُولئِکَ اعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَاباً أَلِیماً ﴿18﴾
قرآن و ارائه راهکارهای اخلاقی و کلامی برای رهایی از تبهکاری
قرآن از آن جهت که نور است نه تنها یک کتابِ علمی، بعد از بیان احکام فقهی مسئله تبهکاری و تبهکاران، آن راههای کلامی و اخلاقی را هم ارائه میکند. لذا مسئله توبه و لزوم توبه و فوریّت توبه و وعدهٴ قبولی توبه تائبین و امثال ذلک را بیان میفرماید.
توبه هم به معنای رجوع است، «تابَ» یعنی «رجع» و خداوند از آن جهت که لطفش شامل حال بندگان میشود و یک انعطاف لطف خاص دارد، از این جهت تائب است و توّاب، چه اینکه مَتاب هم است ((متاب)) یعنی مرجع. در سورهٴ مبارکهٴ «رعد» فرمود: ﴿عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیْهِ مَتَابِ﴾ یعنی «متابی» متابِ من و مرجع من خداست. آیه سی سورهٴ «رعد» این است که ﴿قُلْ هُوَ رَبِّی لاَ إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیْهِ مَتَابِ﴾ یعنی «متابِ»، «متابی» متابِ من و مرجع من خداست و چون ﴿إِلَیْهِ﴾ دارد، ﴿مَتَابِ﴾ یعنی رجوع که مصدر میمی است.
توبه عبد نشأت گرفته از لطف خدا
مطلب بعدی آن است که همان طوری که در بحث دیروز ملاحظه فرمودید توبهٴ عبد حَسنهای از حسنات او محسوب میشود و همه حسنات هم از لطف خدا نشأت میگیرد، چون نعمت است ﴿وَمَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾ از آن جهت که حَسنه است و هر حسنهای از خداست: ﴿مَا أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللّهِ﴾2، چه اینکه در سورهٴ «نساء» بیان فرمود و خود حسنه، نعمت است و هر نعمتی هم از ناحیه خداست ﴿وَمَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾ پس توبهٴ عبد که حَسنهای از حسنات محسوب میشود، از ناحیهٴ خداست.
توبه مکلفین و همراهی توفیقات الهی.
مطلب بعدی آن است که این توبه که حَسنه است، توفیقش از خداست. خداوند، مقدار لازمِ نصابِ توبه را در اختیار همه مکلّفین قرار داد و میدهد، زیرا تمام مکلّفین مأمور به توبهاند، چه اینکه در سورهٴ «تحریم» فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَی اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً﴾ پس بر هر مکلّفی توبه، واجب است. البته معصومین(علیهم السلام) مستثنا هستند و کسی هم که معصیت نکرده است و هیچ گناهی از او صادر نشده است توبه، بر او واجب نیست؛ اما غیر از معصوم یک چنین کسی به خودش اطمینان ندارد. آیه هشت سورهٴ «تحریم» این است که ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَی اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً﴾ یعنی «توبةً خالصا»، چون توبه بر هر فرد واجب است و نصاب توبه، عبارت از توفیق خاصّ است، این را یقیناً خدا به همه میدهد، زیرا ممکن نیست حُکمی بر بندگان خدا واجب باشد و امکانات لازم را خدا فراهم نکرده باشد. پس آن مقدار که نصاب تکلیف است، این را خداوند به همه اعطا میکند. زائد بر این مقدار، گاهی هم نصیب افراد میشود ولی آنها کفران نعمت میکنند، زائد بر آن مقدار یعنی گرایشی، شوقی، علاقهای این بیش از مقدار لازم، گاهی نصیب بعضی افراد میشود، این را هم کفران نعمت میکنند و به این توبه، اعتنا نمیکنند یعنی به این توفیق.
دولت¬شناسان و گرامی داشت الطاف الهی
بعضیها هستند که وقتی حالی به آنها دست داد، میفهمند که اینها پیام الهی است، زود این حال را گرامی میشمارند و به دنبالش میروند، اینها کسانیاند که پیام خدا را میشناسند. این اوّلین توبهای است که از طرف خدا نصیب بنده شده است، آنگاه این رجوعِ لطف الهی که نصیب بندهٴ عاصی شد، او را بیدار میکند. این همان است که در ((مناجات شعبانیه)) آمده که خدایا! من در خواب بودم و هرگز در راه نبودم: «اِلاَّ فی وَقْتٍ اَیْقَظْتَنی لِمَحَبَّتِکَ فَکَما اَرَدْتَ اَنْ اَکُونَ کُنْتُ» ؛ من خواب بودم آن حالت یَقَظِه، آن حالت بیداری را تو نصیب من کردی، وقتی مرا بیدار کردی من به راه افتادم.
توبه عبد و توبه معبود
وقتی بیداری نصیب کسی شد و انسان به راه افتاد، این راه افتادن، توبهٴ عبد است که دارد برمیگردد به طرف حق. پس بار اول توبهٴ خداست بر عبد که «تاب الله علی العبد» یعنی لطفش را شامل بنده کرده است، بار دوم توبهٴ عبد است به طرف حق که «یَتُوبُ إِلَی اللَّهِ»، «یرجع الی الله»، بار سوم توبهٴ الله است بر عبد که ﴿یَقْبَلُ التَّوبَةَ عَنْ عِبَادِهِ﴾ اینجا خدا توبهپذیر است. حالا کسی که برمیگردد ولو غبارآلود هم باشد، گردِ گناه هنوز در لباسش باشد باز هم خدا قبول میکند، چون بالأخره رفت. لذا فرمود: ﴿ یَقْبَلُ التَّوبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَیَأْخُذُ الْصَّدَقَاتِ﴾ نفرمود «یقبل التوبة من عباده» با اینکه قبول با «مِن» باید استعمال بشود، «قَبِلهُ» یا «قَبِلَ منه» نه با «عن»، «قَبِلَ عنه» نیست، [بلکه] «قبلَ منه» است. اما اینجا معنای عفو، در قبول تضمین شد یعنی اگر هم این تائب لغزشهایی داشته باشد، خدا «عَفُوّاً و متجاوزاً عن سیّئاته» توبه او را میپذیرد: ﴿یَقْبَلُ التَّوبَةَ عَنْ عِبَادِهِ﴾ نه تنها «یقبل توبَةَ عباده» در اینگونه از موارد، اصلاً حرف جرّ نمیخواهد، اگر حرف جرّ بخواهد باید با «مِن» بیان بشود نه با «عن»، «یقبل توبَةَ عباده» اگر حرف جرّ هست باید «مِن» باشد؛ «یقبل التوبة من عباده» اما وقتی کلمهٴ «عن» به کار میرود که این کلمهٴ «عن»، مفید تجاوز است یعنی خدا توبه را با تجاوز از آن لغزشها میپذیرد، همین که انسان برود به سوی خدا اگر هم کمبودی داشته باشد، باز ذات اقدس الهی قبول میکند.
مستندات محفوف بودن توبه عبد به دو توبه معبود
خب، نشانهٴ اینکه هر توبهای که بنده انجام میدهد محفوف به دو توبهٴ الهی است، همان آیات سورهٴ مبارکهٴ «توبه» است. در سورهٴ «توبه» این دو، سه بخش، کنار هم ذکر شده است؛ آیه 118 سورهٴ «توبه». فرمود: ﴿ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبوا إنَّ الله هو التّوّابُ الرَحِیمٌ﴾؛ اول خدا بر این مجاهدان و بر این تائبان، توبه کرد ((تَابَ اللّهُ عَلَیْهِمْ))، چرا? ﴿لِیَتُوبُوا﴾؛ تا اینها توبه کنند، پس آن اول، توبهٴ لطف الهی است و رجوع لطف حق است به بنده. دوم، توبهٴ خود بندگان است، سوم قبولی توبهٴ خداست. اما آن توبه سوم در همان سورهٴ مبارکهٴ «توبه» آیه 104 هست که فرمود: ﴿أَلَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ هُوَ یَقْبَلُ التَّوبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَیَأْخُذُ الْصَّدَقَاتِ ﴾.
این در بحثهای سابق هم در مسئله توبه هست. گاهی شنیدنِ پیام الهی که همان توبهٴ اول است به صورت ﴿فَتَلَقَّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِمَاتٍ﴾ یاد میشود، خب آدم(سلام الله علیه) که خواست برگردد به سوی اله، کلماتی را تلقّی کرد، آن تلقّی کلمات، زمینهٴ توبه آدم شد بعد هم خدا توبهٴ او را قبول کرد، حالا در کدام نشئه بود و توبهٴ از چه کاری بود، آن بحثش در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» گذشت ولی منظور آن است که فرمود: ﴿فَتَلَقَّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ﴾2 یعنی سرّ توبه کردن آدم، دریافت همان کلمات خاصّ الهی است که با آن راه، توبه کرد بعد خدا توبه او را پذیرفت. حالا در مقام بحث که فرمود: ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ﴾ این کدام توبه است?
آن توبهای که برای بار دوم ذکر شد، مشخص است که توبهٴ سوم است یعنی توبه دوم خدا و سوم از نظر بحثی. اینکه فرمود: ﴿فَأُولئِکَ یَتُوبُ اللّهُ عَلَیْهِمْ﴾ این مشخص است؛ اما این اوّلین توبه، کدام توبه است? ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللّهِ لِلَّذِینَ﴾ آیا این توبه، به معنای همان توبهٴ اول خداست یعنی لطف الهی یا نه، این توبه همان توبهای است که خدا بعد از توبهٴ عبد، قبول میکند که توبهٴ دوم خداست، رجوع دوم خداست.
اصلِ مطلب، حق است یعنی آنچه سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) فرمودند که توبهٴ عبد محفوف به دو توبه حق است3، آن مطلبی است که قرآن کاملاً تبیین میکند؛ اما اینجا که فرمود: ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللّهِ﴾ یعنی آن توبه اول یا توبه سوم? رجوعِ لطف خدا بر بنده، این منظور از توبه است ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللّهِ﴾ یا آن توبه سوم که توبه دوم خداست که خدا توبهپذیر است یعنی قبول میکند. شاید منظور، آن توبهٴ دوم باشد، چون آن توبه دوم است که بر خدا واجب است یعنی خدا بر خودش لازم کرده است که فرمود خدا توّاب است، خدا توبهپذیر است، قبول توبه میکند، وعده داد که اگر توبه کردید توبه شما را میپذیرد یا بالصراحه وعده داد یا بالملازمه. بالصراحه که فرمود: ﴿یَقْبَلُ التَّوبَةَ عَنْ عِبَادِهِ﴾ . بالملازمه هم امر به توبه کرد، فرمود: ﴿تُوبُوا إِلَی اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً﴾2 خب، چطور امرِ به توبه میکند بعد توبه را قبول نمیکند، اینکه فرضِ صحیح ندارد. پس قبولی توبه را هم بالصراحه بیان فرمود، هم بالملازمه. اما اینجا که میفرماید: ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللّهِ﴾ این توبهٴ ابتدایی حق است یا آن توبهای است که در مرحله نهایی، خدا میپذیرد. شاید این توبه آن مرحله نهایی باشد، نه توبهٴ ابتدایی و این «الف» و «لام» هم «الف» و «لام» عهد است یعنی آن توبهای که معهود است که خدا توبه پذیرد، آن وقتی بر خدا لازم است که تبهکاران بر اساس عناد و تجرّی و خصومت گناه نکنند [بلکه] بر اساس سفاهت گناه کنند (یک) و بعد هم زود توبه کنند (دو). اگر کسی بر اساس عناد گناه بکند، نه بر اساس سفاهت و جهالت و یا کسی گناه بکند ولی سهلانگاری بکند تا نزدیکهای مرگ، از آن به بعد توبه این شخص مقبول نیست؛ خدا وعده نمیدهد که توبهٴ اینها را بپذیرد: ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ﴾ بر اساس عناد نیست بر اساس جهالت و سفاهت است یک و نمیگذارند خیلی فاصله بشود، بیاعتنا نیستند. چون اگر کسی معصیت کرد و توبه نکرد، گناهِ متراکم دارد. توبه، واجب موقّت نیست [بلکه] واجب فوری است. واجب گاهی موقّت است گاهی موقّت نیست. اگر موقّت شد یا وقت، وسیعتر از خود کار هست، نظیر وقت نماز ظهر و عصر که وسیعتر از خود این هشت رکعت است. یک وقت است نه، وقت، با آن عمل منطبقاند و زائد بر آن عمل نیست، مثل روزه ﴿ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّیَامَ إِلَی اللَّیْلِ﴾ روزه گرفتن واجب است در روز نه روز بیشتر از روزه است و نه روزه بیشتر از مدّت روز، از صبح تا غروب در این ظرف روزه واجب است، چون آن قِسم سوم که صحیح نیست که عمل، بیش از مقدار ظرف باشد. یا اصلاً موقّت نیست فوری است. فوری که شد یعنی فوراً و فوراً واجب است، لذا اگر کسی معصیت کرد و توبه نکرد گناهِ متراکم دارد، چون هر لحظه بر او واجب است. لحظهٴ اول معصیت کرد تأخیر کرد، لحظهٴ دوم معصیت کرد تأخیر کرد، لحظه سوم معصیت کرد تأخیر کرد، آنگاه این گناهها انباشته میشود. وقتی گناه انباشته شد، کمکم قلب را قَسیّ میکند، نظیر همین املاح معدنی که جلوی راه خود را میبندد. شما در این منطقههای ییلاقی که مسافرت بکنید میبینید بعضی از چشمهها زلالاند، وقتی آب زلال باشد همین که از چشمه جوشید اصلاً راه باز میکند هم برای خودش راه باز میکند و هم هر چه در مسیر او هستند [اعم] از گیاه و حیوان و انسان، همه را سیراب میکند، این خاصیت زلال بودن است. اما آن چشمههایی که املاح دارد و رسوبات، اوّلین کاری که میکند راهِ خودش را میبندد یا همان جا دفن میشود یا اگر هم دفن نشود اولاً آن محدوده که سرسبز است، آنها را میخشکاند، کمکم تحجیر میشود، این رسوبات میماند و میماند، راهِ باز را هم میبندد یعنی اگر یک جدول و جویی هم در دهنهٴ این چشمههایی که با املاح میجوشند باشد، آن نهر را هم پُر میکند، آن راه را هم میبندد، این قساوت دل، در اثر طولانی شدن این تبهکاریهاست.
منوط بودن مقبولیت توبه به فوریت آن
خب، حالا اگر کسی ﴿من قریبٍ﴾ توبه نکرد یعنی گذاشت فاصله زیاد بشود، یک چنین کسی را خدا وعده نداد که توبهٴ او قبول بشود، حالا یک مشکل دیگری هست این است که به آن مرحله که رسید آیا بر او واجب است توبه بکند یا نه? اگر توبه بر او واجب است، خب یقیناً خدا قبول میکند، چطور میشود واجب باشد و خدا قبول نکند! معلوم میشود این تکلیف که لطف الهی است از او گرفته شده؛ او قابل نیست که خدا او را مکلّف کند و مخاطب کند به او بفرماید توبه بکن! این تکلیف از او گرفته شد، سایر تکالیف هست، این لحظه، این لحظهای که «إِذَا حَضَرَه الْمَوْتُ» اگر این «إِذَا حَضَرَه الْمَوْتُ» یعنی حالت احتضار، البته همه تکالیف، رخت برمیبندد یکیاش هم مسئله وجوب توبه است؛ اما ﴿إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ﴾ نظیر آن حضورِ موت است که در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» هنگام تبیین وصیّت بیان فرمود که فرمود: ﴿کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ﴾ ؛ وصیّت کنید برای والدین و اقربین و امثال ذلک، اینجا معلوم میشود که شخص در حال ادراک و شعور است، تکالیفش درست است، وصیّتش نافذ است و امثال ذلک. اینکه فرمود: ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ﴾، این ﴿یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ﴾ را آیه بعد مشخص کرد ﴿یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ﴾ نه معنایش آن است که بلافاصله توبه بکند یعنی نگذارد به حالت احتضار برسد.
مستندات قرآنی بر فوریت توبه
آیات قرآن کریم سه طایفه است در این زمینه: یک طایفه دارد که وقتی گناه کردید، بعد از گناه توبه کنید آن آیات کم نیست، کسی که ﴿تَابَ مِن بَعْدِ ظُلْمِهِ﴾ در بعضی از آیات، تصریح شده است که شما بعد از گناه، توبه بکنید. مثل آیه 54 سوره انعام که فرمود: ﴿مَنْ عَمِلَ مِنکُمْ سُوءاً بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِن بَعْدِهِ وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ﴾ این طایفه در قرآن میفرماید بعد از عملِ سوء توبه کنید، این (یک)، بعد مشخص نیست که بعدِ نزدیک یا بعدِ دور یا بعد متوسط یا مطلق است، همه این مراحل را شامل میشود.
طایفه دوم همین آیهای است که محلّ بحث است که فرمود: ﴿ثُمَّ یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ﴾ یعنی خیلی نگذارد فاصله بشود، بعدِ قریب نه بعدِ بعید ﴿ثُمَّ یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ﴾.
خب، پس طایفه دوم آیاتی است که میفرماید: ﴿یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ﴾، این ﴿مِن قَرِیبٍ﴾ شاید مشخص بکند که اینکه فرمود بعدالعمل توبه کنید، بَعدِ قریب است نه بَعدِ بعید. ولی طایفه ثالثه آیاتی است که آن حدّ را مشخص میکند، میفرماید: ﴿حَتَّی إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّی تُبْتُ الآنَ﴾ آنهایی که در حال احتضار میخواهند توبه بکنند، برای آنها توبه جعل نشده، توبه برای آنها نیست یعنی خدا وعده نداد که توبه آنها را میپذیرد. البته لطفِ الهی سخن دیگری است؛ اما وعده نداد که توبهٴ کسانی که در حال احتضار توبه میکنند قبول کند، خب.
پرسش:...
پاسخ: این معلوم میشود این لطف، از او گرفته شد، او دیگر مکلّف نیست. این یک لطف الهی بود، یک راهحلی بود «اَنْتَ الَّذی فَتَحْتَ لِعِبادِکَ باباً اِلی عَفْوِکَ وَسَمَّیْتَهُ التَّوْبَةَ» این در بیانات حضرت سجاد(سلام الله علیه) است که عرض میکنیم خدایا! تو راهحلی باز کردی و این راهحل، برای همه در همه حالات نیست، این یک واجبِ محدودی است، این در، برای همیشه باز نیست تا یک مدّت معیّنی باز است.
پرسش:...
پاسخ: آن نصابِ لازم توبه که هر کسی مکلّف است توبه بکند باید شرایط و امکانات را دارا باشد، آنکه لطف الهی است به آن مقدار خدا به همه داد، لذا بر همه واجب کرد. اما بعضیها به آسانی دست برمیدارند از گناه ﴿فَأَمَّا مَنْ أَعْطَی وَاتَّقَی ٭ وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَی ٭ فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَی﴾2.
پرسش:...
پاسخ: آن بر اساس ﴿کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلَی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ﴾3 آن هم «علی الله» است؛ خودش این لطف را بر خودش وارد کرد؛ اما حالا اینجا از کدام قِسم است? ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللّهِ﴾ از آن توبهٴ قِسم اول است یعنی لطف الهی است یا نه، توبهای که خدا قبول میکند از بندگان تائب، آن توبه نسبت به کسانی است که سهلانگاری نکنند، آن است.
خب، پس آیاتی که در این قسمت وارد شد سه طایفه بود: طایفه اُولیٰ آیهای است که میفرماید کسی که تبهکاری کرد بعد از گناه باید توبه کند ﴿تَابَ مِن بَعْدِ ظُلْمِهِ﴾ ، ﴿مِن بَعْدِهِ﴾2 و امثال ذلک، این «بَعْد» مطلق است؛ قریب و بعید را میگیرد.
طایفه ثانیه همین آیه است که فرمود: ﴿ثُمَّ یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ﴾ این معلوم میشود بعدِ قریب را میگیرد، نه بَعدِ بعید را. آیه بعد حدّ را مشخص کرد، فرمود قبل از احتضار هر که توبه بکند توبهٴ او مقبول است، البته شرایط فرق میکند؛ اما قبل از احتضار اگر کسی توبه کرد، توبهٴ او مقبول است ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللّهِ﴾ که خدا وعده داد، نسبت به اینگونه افراد تعهّد کرده است ﴿لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ﴾ باشد، نه از روی عناد و نفاق این (یک)، ﴿ثُمَّ یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ﴾ باشد این (دو)، منظور از قریب هم قبل از احتضار است به شهادت آیه بعد. اینگونه افراد، اگر توبه بکنند ﴿فَأُولئِکَ یَتُوبُ اللّهُ عَلَیْهِمْ﴾ اول اعلام میکند که چنین کسانی توبه آنها بر خدا واجب است، بعد هم وعده میدهد که خدا قبول میکند ﴿فَأُولئِکَ یَتُوبُ اللّهُ عَلَیْهِمْ﴾ وعده است که خدا به عهدش وفا میکند.
پرسش:...
پاسخ: واجبِ فوری است نه موسَّع، موسَّع در مقابل مضیّق زیر پوشش الموقّت است، واجبِ موقّت یا موسَّع است یا مضَیَّق؛ اما واجب فوری آناً فآناً، مثل نماز زلزله، اگر زلزله آمد واجب است آدم نماز آیات بخواند تأخیر کرد، معصیت کرد ولی باید بخواند؛ موسَّع نیست، فوری است. موسَّع مثل صلات ظهرین که وقت دارد[و] وقت وسیعتر از فعل است. مضیّق، مثل صوم؛ اما این توبه وقت ندارد، فوری است فوراً و فوراً باید انجام بشود، لذا گناه میشود متراکم.
به هر تقدیر فرمود: ﴿فَأُولئِکَ یَتُوبُ اللّهُ عَلَیْهِمْ وَکَانَ اللّهُ عَلِیماً حَکِیماً﴾ میداند که بر چه کسی توبه کند، میداند که چه شخصی توبهاش نصوح است و حکیمانه این لطف خود را شامل حال افراد میکند و مانند آن.
بعد فرمود: ﴿وَلَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ حَتَّی إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّی تُبْتُ الآنَ﴾ در آنجا فرمود: ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللّهِ لِلَّذِینَ﴾ هم «علی» را مشخص کرد، هم «لام» را مشخص کرد. در اینجا فرمود: ﴿لَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِینَ﴾ یعنی «للذین یعملون السیّئات علی الله»، «علی الله» دیگر محذوف است. در آیه اول هم «علی» مشخص است هم «لام». فرمود: ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللّهِ لِلَّذِینَ﴾ در آیه دوم، دیگر سخن از «علی الله» نیست، چون مشخص است، فرمود: ﴿لَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ حَتَّی إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّی تُبْتُ الآنَ﴾، خب.
پرسش:...
پاسخ: اگر تکلیف هست، یقیناً قبول هست حالا موفق نمیشود مطلب دیگری است. گاهی خدا درباره عدهای میفرماید اینها موفق نمیشوند ﴿سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ ءَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ﴾ ولی مکلّفاند، اینجا هیچ محذوری ندارد. فرمود گروهی در اثر قساوت دل به جایی میرسند که ﴿سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ ءَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ﴾ ولی مکلّفاند، امتناع به اختیار هم «لا ینافی الاختیار» ولی اینها ایمان نمیآورند به سوء اختیارشان. اگر ایمان آوردند یقیناً خدا قبول میکند. ولی اگر در اینگونه از موارد، توبه واجب باشد یقیناً خدا قبول میکند، معلوم میشود این حُکم الهی که نعمت خداست، این نصیب همه کس نیست، این یک وقت مشخصی دارد یعنی تا حالت احتضار این تکلیف هست، وقتی احتضار فرا رسید این تکلیف گرفته میشود.
لطف الهی و پذیرش توبه تا آخرین لحظه
پرسش:...
پاسخ: آن بیان لطف الهی است، مرگِ انسان طوری است که انسان، از پا میمیرد نه از سر یعنی اینچنین نیست که اول دستگاه مغز از کار بیفتد، بعد مثلاً زبان از کار بیفتد، بعد پا سرد بشود، این طور نیست [بلکه] اول پا میمیرد، پا سرد میشود، بعد کمکم سایر اجزای بدن سرد میشوند تا اینکه قلب و مغز از کار بیفتند. در آن حالی که پا مُرد، اگر زبان نتواند حرف بزند، آن قلب و مغز میتوانند توجه داشته باشند. این را ایشان میفرمایند این برای آن است که توجه انسانِ نیمه مرده را هم خدا قبول میکند، این خداست تا آن آخرین لحظه که توجه هست خدا میپذیرد، حالا یا ترفیع درجات است. حالا اگر کسی اهل معصیت نبود، مؤمن بود، خب آن مایه ترفیع درجات است یا خدای ناکرده آلوده بود، این تخفیف در عذاب است. اگر در آن حال، به خدا متوجه باشد توجه نیمهمرده را هم خدا قبول میکند، این یک عنایت الهی است. اما بر اساس بحثهای فقهی کجا وعده داد? فرمود در حال احتضار ما وعده ندادیم از کسی قبول بکنیم یا آنجاهایی هم که تازه خُلف وعید است، خُلف وعید که مخالف حکمت نیست، خلف وعده است که مخالف حکمت است. حالا ممکن است تهدید بکند ولی کیفر نکند خب، ممکن است؛ اما خلف وعده نمیکند.
علت عدم پذیرش توبه در حال احتضار.
مسئله توبه را فرمود اینچنین نیست که حالا کسی در حال احتضار بیاید توبه کند، اینکه فرمود: ﴿حَتَّی إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ﴾ این دو مرحله دارد یا نظیر ﴿کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّةُ﴾ نظیر آن است یا منظور، احتضار است. اگر منظور، احتضار بود خب همه احکام تکلیفیه، سلب است برای اینکه این شخص هیچ ادراکی ندارد؛ نه مکلّف است به نماز، نه مکلّف به روز، مکلّف به توبه هم نیست، برای اینکه تمام راههای عالم طبیعت و دنیا بسته شد، او الآن در دالان برزخ است یعنی عزرائیل(سلام الله علیه) یا فرشتگان دیگر را دید و دارد میرود، این همان آیه سورهٴ مبارکهٴ «مؤمنون» که ﴿حَتَّی إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ ٭ لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحاً فِیمَا تَرَکْتُ﴾2 این آن حالت است، خب هیچ تکلیفی بر او نیست حتی تکلیف توبه هم بر او نیست؛ به سوء اختیار خود این مدت طولانی را با مسامحه گذراند. اگر آن باشد، حُکمش روشن است و این اختصاصی به توبه ندارد، هیچ حُکمی در آن حال نیست و اگر مربوط به آن ﴿کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ﴾ یعنی آن اواخر عمر باشد کسی که حالا میفهمد دیگر رفتنی است، حالا این هفته نشد هفته بعد، هفته بعد نشد دو هفته بعد، کسی فهمید رفتنی است، اگر این آیه، ناظر به آنچه در سورهٴ «بقره» است باشد، کار خیلی سخت است چون در را بست این است، فرمود: ﴿إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ﴾ راه نیست، خطر هم این است که این هر لحظه است، عمده خطر این است. خطر این است که این هر لحظه ممکن است ﴿إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ﴾ باشد، هیچکس که نمیداند، هر لحظه احتمال هست.
« أعاذنا الله من شرور انفسنا و الحمد لله ربّ العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است