- 758
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 12 تا 18 سوره فرقان
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 12 تا 18 سوره فرقان"
- معنای بهشت و جزای احسن؛
- نیکان خودشان بهشتند؛
- آرزوی افراد مناسب با افق دید آنهاست؛
- توجیه فرایند عذاب؛
- معنای علم لدنی
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿إِذَا رَأَتْهُم مِن مَکَانٍ بَعِیدٍ سَمِعُوا لَهَا تَغَیُّظاً وَزَفِیراً (12) وَإِذَا أُلْقُوا مِنْهَا مَکَاناً ضَیِّقاً مُقَرَّنِینَ دَعَوْا هُنَالِکَ ثُبُوراً (13) لاَ تَدْعُوا الْیَوْمَ ثُبُوراً وَاحِداً وَادْعُوا ثُبُوراً کَثِیراً (14) قُلْ أَذلِکَ خَیْرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ کَانَتْ لَهُمْ جَزَاءً وَمَصِیراً (15) لَهُمْ فِیهَا مَا یَشَاؤُونَ خَالِدِینَ کَانَ عَلَی رَبِّکَ وَعْداً مَسْؤُولاً (16) وَیَوْمَ یَحْشُرُهُمْ وَمَا یَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ فَیَقُولُ أَأَنتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبَادِی هؤُلاَءِ أَمْ هُمْ ضَلُّوا السَّبِیلَ (17) قَالُوا سُبْحَانَکَ مَا کَانَ یَنبَغِی لَنَا أَن نَّتَّخِذَ مِن دُونِکَ مِنْ أَوْلِیَاءَ وَلکِن مَّتَّعْتَهُمْ وَآبَاءَهُمْ حَتَّی نَسُوا الذِّکْرَ وَکَانُوا قَوْمَاً بُوراً (18)﴾
در طلیعه این سوره مبارکه از انذار الهی سخن به میان آمده که فرمود وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ﴿لِیَکُونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیراً﴾[1] برای اینکه انذار, محض نباشد با تبشیر همراه شد و در آیه شش همین سوره فرمود: ﴿إِنَّهُ کَانَ غَفُوراً رَّحِیماً﴾[2] این غفورِ رحیم برای آن است که تبشیر با انذار کنار هم قرار بگیرد (اولاً) و راه را برای بازگشت تبهکاران فراهم بکند (ثانیاً) که اگر آنها موحد بشوند و دست از کار سیّء بردارند از غفران و رحمت الهی برخوردارند.
مطلب قبلی که در قبل ثابت شد این بود که بهشت و جهنم الیوم موجودند منتها نه در دنیا موجودند در آخرت موجودند در آن نشئه, بهشت الآن هست جهنم هست تعبیر ﴿أُعِدَّتْ﴾[3] یا ﴿أَعْتَدْنَا﴾[4] که در قرآن کریم آمده ناظر به آن است که در آن مقطع هم بهشت آماده است و هم جهنم آماده است.
مطلب بعدی آن است که اینها در دنیا به جایی میرسند که موعظه در آنها اثر نمیکند و خودشان هم بالصراحه به رهبران الهی میگویند ﴿سَوَاءٌ عَلَیْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُن مِّنَ الْوَاعِظِینَ﴾[5] چه موعظه بکنی چه اصلاً جزء واعظان نباشی برای ما بیتفاوت است آن قدر منحرفاند که نمیگویند «سواء علینا أوعظتَ أم لم تَعِظ» میگویند ﴿أَمْ لَمْ تَکُن مِّنَ الْوَاعِظِینَ﴾ همین گروه بیتفاوت در برابر دین, در قیامت هم اقرار میکنند میگویند: ﴿سَوَاءٌ عَلَیْنَا أَجَزِعْنَا أَمْ صبرنا﴾[6] چه ناله بزنیم چه صبر بکنیم یکسان است اثری ندارد. در چنین مقطعی ذات اقدس الهی میفرماید اینها وقتی وارد دوزخ شدند درخواست هلاکت میکنند بعد فرمود: ﴿لاَ تَدْعُوا الْیَوْمَ ثُبُوراً وَاحِداً وَادْعُوا ثُبُوراً کَثِیراً﴾ درخواست مکرّر هم بکنید برایشان بیاثر است برای اینکه شما در دنیا بالصراحه به انبیایتان میگفتید ﴿سَوَاءٌ عَلَیْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُن مِّنَ الْوَاعِظِینَ﴾ به جایی هم رسیدید که ما به پیامبران الهی(علیهم السلام) گفتیم ﴿سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِر لَهُمْ لَنْ یَغْفِرَ اللهُ لَهُم﴾[7] خدا اینها را نمیآمرزد. بنابراین چه یک بار چه چند بار درخواست هلاکت بکنید یا استغاثه بکنید بیاثر است.
مطلب بعدی آن است که در قرآن نسبت به این گروه فرمود اینها گاهی حَطب جهنماند نظیر آیه سورهٴ «جن» که ﴿وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾[8] گاهی اصل کلّی را ذکر میکند میفرماید: ﴿قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ﴾[9] که آن موادّ اول سوخت و سوزش یک مقدار سنگ است یک مقدار انسان که خود انسانها موادّ سوخت و سوزیِ جهنماند بعد روشن میکند این انسانهایی که موادّ سوخت و سوزی جهنماند و آن سنگهایی که جزء موادّ سوخت و سوز جهنم است بتها و بتپرستاناند ﴿إِنَّکُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِن دوُنِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ﴾[10] پس اینکه فرمود: ﴿فَاتَّقُوْا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ﴾[11] یا ﴿قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ﴾ روشن میشود که موادّ سوخت و سوزی جهنم خود انسان است مثل اینکه با زغالسنگ کورهها را پرآتش میکنند با افراد تبهکار کورههای جهنم را پرآتش میکنند; این در طرف دوزخ. در طرف بهشت هم ظاهر آیات سورهٴ مبارکهٴ «واقعه» این است که مقرّبین خودشان روح و ریحاناند ﴿فَأَمَّا إِن کَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ ٭ فَرَوْحٌ وَرَیْحَانٌ وَجَنَّتُ نَعِیمٍ﴾[12] نه «له جنّتٌ» ما حالا چون درک این معنا برای ما دشوار است حتماً میگوییم «لام» حذف شده ما که از آنجا خبر نداریم از وضع مقرّبین و بهشت و اهل بهشت بیاطلاعیم فوراً بگوییم اینجا «لام» حذف شده یا ﴿فَرَوْحٌ وَرَیْحَانٌ﴾ یعنی «لهم روحٌ و ریحانٌ» آخر این تقدیر برای چه؟! اگر به ما گفتند «خویش را تأویل کن نی ذکر را»[13] ما به همین ظاهر آیه معنا میکنیم اگر دلیل عقلی یا نقلیِ معتبری بر خلاف اقامه شده باشد بعد میگوییم اینجا حرفی محذوف است و مانند آن وگرنه ظاهر آیات سورهٴ مبارکهٴ «واقعه» این است که اگر کسی جزء مقرّبین شد ﴿فَرَوْحٌ وَرَیْحَانٌ وَجَنَّتُ نَعِیمٍ﴾ نه «له روحٌ» نه «له ریحان» نه «له جنّة نعیم» آن وقت آن بیان نورانی پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) که مرحوم صدوق در امالی نقل کرد این است که «أنا مدینةُ الحکمة و هی الجَنّة و أنت یا علیُّ بابها»[14] خود حکمتی که خدای سبحان میفرماید: ﴿وَمَن یُؤتَ الْحِکمةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً﴾[15] و یکی از مصادیق روشن کوثر است خود این کوثر خود این حکمت, جنّت است. حالا اگر برای ما دلیل عقلی یا دلیل نقلی معتبر اقامه شده است که کوثر نمیتواند جنّت باشد حکمت نمیتواند جنّت باشد جنّت الاّ ولابد یک قسم دارد و آن همان است که درخت داشته باشد آب داشته باشد و قسم دیگر ندارد آنگاه میگوییم که مثلاً «لام» محذوف است و امثال ذلک اما اگر گفته شد ﴿وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ﴾[16] یا ﴿وَمِن دُونِهِمَا جَنَّتَانِ﴾[17] یا در بخش پایانی سورهٴ «قمر» فرمود: ﴿إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ ٭ فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾[18] ما چرا آن ﴿عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾ را با ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ﴾[19] یکی بدانیم در این مقطع ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ﴾ که برای همه مؤمنین هست چه ابرار چه مقرّبین اما برای مقرّبین یک جنّات دیگر است که خود آنها میشوند جنّت خود آنها میشوند روح و ریحان اگر در این طرف سقوط و درکات بعضیها میشوند هیزم جهنم بعضیها میشوند سنگ جهنم ﴿إِنَّکُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِن دوُنِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ﴾[20] یا ﴿وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾[21] از این طرف حَصَب و از این طرف حَطب داریم از آن طرف هم روح و ریحان و جنّت نعیم داریم مناسب هم این است ادب هم همین را اقتضا میکند که ما این ظواهر را حفظ بکنیم مگر اینکه دلیل قطعی بر خلافش اقامه بشود.
پرسش: آن آتش از چه عملی درست میشود؟
پاسخ: همین سیّئات میشود آتش خود این شخص دارد گُر میگیرد این شخص با چه چیزی گُر میگیرد با ظلم گُر میگیرد این ﴿نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ ٭ الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَةِ﴾[22] این شخص مشتعل میشود ظلمِ امروز به صورت آتشِ فردا در میآید چطور در رؤیاهای صادق اگر کسی خواب ببیند که آبِ زلال نوشیده است یا در استخر زلال شنا میکند علمِ صحیح نصیبش میشود اگر کسی خواب ببیند که شیرِ خالص به او دادهاند حکمت نصیبش میشود اینها درست است معلوم میشود که حکمت یا علم بخواهد در عالم طبیعت به صورتی در بیاید به صورت آب زلال یا شیر در میآید اگر ظلم را بخواهند به عالم طبیعت در بیاورند میشود شعله لذا فرمود: ﴿وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾ خب اگر اینچنین است که خود این شخص بتپرستیاش آتش است و این آتش از درون بتپرست در میآید و خودش را میسوزاند بدن هست حسّی هم هست جسم هم هست آتش هم هست منتها این آتش را از بنزین و گازوئیل نمیآورند از بتپرستی میآورند ما که نرفتیم آنجا از اوضاع آنجا خبر نداریم ظاهر آیات هم این است آنهایی هم که گفتند ما دیدیم این طوری میگویند ما دیدیم بعضی از بزرگان هم که در کتابهای عرفانی حرف نوشتند و مورد قبول است آنها میگویند ما میبینیم بعضیها که حرف میزنند از دهنشان آتش در میآید[23] اینکه میگویند «آتشبیار معرکه» این تشبیه محض نیست اینها هم دروغ نگفتند میگویند ما میبینیم برخی از افراد فتنهگر برخی از افراد اختلافاند از برخی از افراد دروغگوی توطئهگر اینها که حرف میزنند از دهن اینها آتش در میآید میگویند ما اینها را دیدیم خب اینها که میگویند ما دیدیم همین طور ظواهر آیات هم که همین است اگر برای ما دلیل قطعی عقلی یا نقلِ معتبر شد بله میگوییم اینکه روح و ریحان این است یا جنّت نعیم این است یک «لام» تقدیر میگیریم اما وقتی که دلیل بر خلاف نیست و برخی هم همین را میگویند ما مشاهده کردیم ما به ظاهرش باید عمل بکنیم. این حرفها برای آن است که این مصیر را ما دیگر عوض نکنیم فرمود: ﴿أَذلِکَ خَیْرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ کَانَتْ لَهُمْ جَزَاءً وَمَصِیراً﴾ این ﴿لَهُمْ﴾ هم سرِ جایش محفوظ است یعنی این جنّت برای اینها مصیر است یعنی اینها پایان صیرورتشان بهشت است نه پایان سیرشان بهشت است نه اینکه اینها میروند بهشت اینها بهشت میشوند خب اگر صیرورت, بهشت است بهشت میشوند ما دلیلی بر خلاف نداریم بلکه دلیلی بر وفاق ادّعا شده است این ظواهر محفوظ است [یعنی] بهشت میشوند بهشت معنوی میشوند آن ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ﴾[24] که سرِ جایش محفوظ است اینکه انسان بهشت میشود یعنی چه؟ در بهشت جز طهارت جز عدل و عقل جز احسان و مهر و وفا و صفا چیز دیگر نیست. در جریان قیامت ذات اقدس الهی به صورت «لا»ی نفی جنس میفرماید این صحنه قیامت که ﴿إِنَّ الْأَوَّلِینَ وَالآخِرِینَ ٭ لَمَجْمُوعُونَ إِلَی مِیقَاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ﴾[25] این صحنهای که اوّلین و آخرین حاضرند ﴿لاَ ظُلْمَ الْیَوْمَ﴾[26] این «لا», «لا»ی نفی جنس است یعنی امروز ظلم مرده است نه خدا به کسی ظلم میکند نه فرشتهها به کسی ظلم میکنند نه کسی توان آن را دارد به کسی ظلم بکند صحنه قیامت صحنه عدلِ محض است وقتی حساب بررسی شد اینها وارد بهشت شدند آنجا هم به صورت «لا»ی نفی جنس فرمود: ﴿لَا لَغْوٌ فِیهَا وَلاَ تَأْثِیمٌ﴾[27] اینکه مرفوع است برای اینکه «لا» تکرار شده فرمود آنجا جای گناه نیست آنجا جای حرف لغو نیست نگاه لغو نیست خیال لغو نیست اگر گفتند آنجا ﴿وِلْدَانٌ مُخَلَّدُونَ﴾[28] هستند ﴿لَا لَغْوٌ فِیهَا وَلاَ تَأْثِیمٌ﴾ با اینکه حوری هستند معذلک گفتند ﴿قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ﴾[29]اند با اینکه زیبایی حوری در مژه بلند است نه مژه کوتاه ولی قرآن وقتی وصف حوری را ذکر میکند میفرماید اینها مژهکوتاهاند گفتند این ناظر به آن است که اینها غیر از همسرشان اصلاً به احدی نگاه نمیکنند[30] ﴿قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ﴾اند در بهشت وقتی اینچنین شد که ﴿لَا لَغْوٌ فِیهَا وَلاَ تَأْثِیمٌ﴾ آنگاه میفرماید هر چه بخواهند به آنها میدهند معلوم میشود خلاف نمیخواهند; اگر فضای بهشت فضای طهارت است, این است. حالا اگر کسی به چنین مقامی رسید خودش میشود بهشت اینکه حضرت فرمود: «أنا مدینة الحکمة و هی الجنّة و أنت یا علیُّ بابها»[31] این برای آن است این میشود بهشت معنوی این میشود بهشت عقلی این میشود بهشت روحانی. آن بهشتی که ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ﴾[32] آن را که به همه مؤمنین میدهند اما میبینید وقتی قرآن کریم تعبیر میکند در پایان سورهٴ مبارکهٴ «قمر» میفرماید: ﴿إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ ٭ فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾[33] اینها نزد خدایند نزد خدا دیگر سخن از باغ و ارم نیست آنجا خودش جنّتِ معنوی است که ﴿وَادْخُلِی جَنَّتِی﴾[34] است نه ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ﴾ جنّت الله که دیگر درخت ندارد جنّت الله عقل دارد و عدل و آنها از اینکه همیشه چیز میفهمند همیشه درصدد عقل و عدلاند همیشه درصدد مِهر و وفا و صفایند همیشه در لذّتاند چنین حالتی دارند بنابراین اگر کلمه صیرورت در این گونه از موارد به کار رفت این به ظاهرش محفوظ است.
پرسش:
پاسخ: این برای ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ﴾ است که وارد میشوند اما در بخش سورهٴ مبارکهٴ «واقعه» که مقرّبین را ذکر میکند میفرماید اگر کسی جزء مقرّبین بود ﴿فَرَوْحٌ وَرَیْحَانٌ وَجَنَّتُ نَعِیمٍ﴾ خود مقرّبین روح و ریحاناند و جنّت نعیماند نه اینکه برای مقرّبین روح و ریحان است برای مقرّبین جنّت نعیم است در سورهٴ مبارکهٴ «واقعه» به این صورت آمده است: ﴿فَأَمَّا إِن کَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ ٭ فَرَوْحٌ وَرَیْحَانٌ وَجَنَّتُ نَعِیمٍ﴾[35] نه «له جنّت نعیم» آنجا که درخت است و نهر است که برای اینهاست و دارند دیگران هم دارند ابرار هم دارند کسانی هم که مشمول شفاعت شدند و وارد بهشت شدند آنها هم که ﴿خَلَطُوا عَمَلاً صَالِحاً وَآخَرَ سَیِّئاً﴾[36] آنها هم دارند وقتی با شفاعت وارد بشوند; اما اینها که عنداللهیاند اینها که مشمول ﴿فَادْخُلِی فِی عِبَادِی ٭ وَادْخُلِی جَنَّتِی﴾[37]اند وارد جنّت الله شدند آنجا دیگر سخن از باغ و راغ نیست آنجا سخن از علم است و عقل است و طهارت است و عصمت است و ولایت است و شنیدن کلام الله است این میشود بهشت الآن انسان غذایی میخورد لذّت میبرد مطلبی را میفهمد لذّت میبرد مطلبی را ابتکاراً خودش تحصیل میکند لذّت میبرد فنّی را ابتکاراً پدید میآورد لذّت میبرد آیا این لذّت هست یا نه این لذّت, لذّت میوه درخت است یا لذّت علم و عقل است این خودش بهشت است اندوه هم دو نمونه است یک وقت دست کسی را میسوزانند یک وقت کسی کاری کرده شرمنده است و خجالت میکشد خوابش نمیبرد این عذاب الیم است یا نه پس ما دو نحوه عذاب داریم یک عذاب جسمی داریم یک عذاب روحی دو نحوه نشاط داریم یک نشاط جسمی داریم یک نشاط روحی هر دو حکم جهنّم را دارند در بخش درد و رنج, هر دو حکم بهشت را دارند در بخش لذّت و گنج; اینچنین نیست که هر بهشتی در آن درخت باشد بهشتی که در آن درخت است در آنجا میفرماید: ﴿لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ﴾[38] بهشتِ بیدرخت را دیگر با لام ذکر نمیکنند فرمود: ﴿فَأَمَّا إِن کَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ ٭ فَرَوْحٌ وَرَیْحَانٌ وَجَنَّتُ نَعِیمٍ﴾ خودِ این شخص جنّت نعیم است علم بهشت است عقل بهشت است رحمت و لطف بهشت است یک انسان رحیمِ عاقلِ عادل در بهشت دارد زندگی میکند و لذّت هم میبرد.
پرسش: حتی در دنیا؟
پاسخ: در دنیا مرحله ضعیفه اوست از اینجا کمی قویتر در برزخ است ولی اصلش در قیامت است چون اینجا هر چه به هر که دادند آزمایش است ممکن است بگیرند اینجا جای جزا نیست اینجا جای آزمون است نعمتی است که خدا داده است و انسان باید حقشناسی کند لذا ممکن است از او سلب بشود اینجا جای آن معنا نیست مگر کسی که بدنش در اینجا باشد روحش در جای دیگر که وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) در نهجالبلاغه دارد که «قُلُوبُهُمْ فِی الْجِنَانِ وَ أَجْسَادُهُمْ فِی الْعَمَلِ»[39] فرمود بدنش مشغول نماز و روزه و احسان و عبادت و خدمات به مردم است اما روحش در بهشت است, روحش در بهشت است یعنی هماکنون در بهشت است برای اینکه آنجایی که روح او مستقر است که در دسترس کسی نیست.
پرسش: جمال حضرت بقیة الله الأعظم جنّت الله است...
پاسخ: خب البته امام هر زمانی این طور است که «بِیُمنه رُزِق الوریٰ و بوجوده ثَبَتَتِ الأرض و السماء»[40] امامِ هر عصری کلّ جمال و کمال مردم آن عصر به برکت اوست دیگر, امروز به برکت وجود مبارک ولیّ عصر است.
خب بنابراین این ﴿مَصِیراً﴾ سر جایش محفوظ است. ذات اقدس الهی بعد از بیان این دو گروه و بیان پاداش و کیفر این دو گروه که در قیامت محقّق میشود به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: ﴿أَذلِکَ خَیْرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ﴾ به اینها بگو کدام یک از این دو خوب است آن یا این؟ اگر ـ معاذ الله ـ بگویید بعد از مرگ خبری نیست عالَم میشود پوچ هر که هر چه کرد, کرد این را که عقل نمیپذیرد اگر عالم پوچ نیست یک حساب و کتابی دارد ـ کما هو الحق ـ پایان شرک و کفر و ظلم همان است که ﴿سَمِعُوا لَهَا تَغَیُّظاً وَزَفِیراً﴾ پایان توحید و عقل و عدل همین است که ﴿جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ﴾ بعد فرمود: ﴿لَهُمْ فِیهَا مَا یَشَاؤُونَ﴾ این تقدیم خبر هم نشانه آن است که این یک ویژگی برای مردان باتقواست که وارد صحنه بهشت شدند مشیئت را قرآن کریم منشأ پیدایش و تحقّق لذایذ بهشت قرار داد خب انسان چطور میشود به جایی برسد که هر چه بخواهد برای او حاصل است سرّش آن است که فرمود ما آنچه خیانت و خلاف و کینه و جفا و اینهاست از دلِ اینها کَندیم; اگر داشتند که ما کَندیم, اگر نداشتند نگذاشتیم وارد بشوند. آنها که اهل کینه بودند اهل خلاف بودند اینها را عمل جرّاحی میکنند بالأخره این طور نیست که هر کسی را با هر خیال خامی بهشتی کنند اینها یا در دنیا فشار میبینند, نشد در حال احتضار فشار میبینند, نشد در برزخ آن قدر فشار میبینند که احدی از آن خبر ندارد اگر در برزخ هم پاک نشدند در ساهره قیامت که پنجاه هزار سال است فشار میبینند تا بشوند طیّب و طاهر تا طیّب و طاهر نشدند به بهشت راه پیدا نمیکنند آنجا جا برای کسی که اهل خلاف است و اراده خلاف دارد نیست لذا در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» و مانند آن فرمود: ﴿وَنَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِم مِنْ غِلٍّ﴾[41] حالا تنها غِلّ و خیانت و کینه و اینها نیست هر ناپاکی را ما از دل اینها کَندیم تا نکَنند و اینها را طیّب و طاهر نکنند اینها وارد بهشت نمیشوند انسان وقتی که طیّب و طاهر شد آنجا که رفت هر چه بخواهد حاصل است منتها سه قسم مشیئت است یک قسم مشیئتهایی است مربوط به ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ﴾[42] که هر چه بخواهند در بهشت حاصل است.
از وجود مبارک امام رضا(سلام الله علیه) سؤال کردند در جریان بهشت آدم روایات مختلف است بعضی از روایات دارد که گندم بود بعضی از روایات دارد انگور بود بعضی روایات طور دیگر دارد کدام یک از اینها درست است فرمود همهاش درست است برای اینکه درخت بهشت مثل درخت دنیا نیست که درخت انگور, گندم ندهد این برابر مشیئت و اراده بهشتی است او اگر بخواهد که درخت گندم بدهد گندم میگیرد انگور خواست انگور میگیرد[43] چون او دیگر با کود و هرس و غرس که به دست نیامده او با عمل صالح حاصل شده فرمود همهاش درست است. آن بیان لطیفی را که مرحوم امینالاسلام(رضوان الله علیه) در مجمعالبیان نقل کردند در ذیل آیه ﴿یُفَجِّرُونَهَا تَفْجِیراً﴾[44] فرمودند چشمههای بهشت را خود بهشتیها تفجیر میکنند ایشان این جریان را نقل میکند که با دست یک خط میکشند آنجا چشمه میجوشد[45] این طور نیست نظیر دنیا باشد که هر جا چشمه است آنجا انسان ویلایی بسازد یا چادر بزند چشمه در اختیار بهشتیان است این برای یک مرحله است که ﴿لَهُمْ فِیهَا مَا یَشَاؤُونَ﴾ اما کسانی که ﴿وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ﴾[46] یک بهشت دیگری دارند آنجا هم ﴿لَهُمْ فِیهَا مَا یَشَاؤُونَ﴾ هر علمی بخواهند خدا غریق رحمت کند شیخناالاستاد مرحوم حکیم الهی قمشهای را این بارها میگفت آرزوی ما این است که ما در بهشت نهجالبلاغه را خدمت حضرت امیر بخوانیم این مکرّر در مکرّر میگفت این تکّه کلامش بود که ای کاش برویم آنجا و نهجالبلاغه را خدمت حضرت بخوانیم این یک خواسته است آنجا علوم حاصل میشود ولی اعمال حاصل نمیشود یعنی کسی نمازی بخواند روزهای بگیرد به جایی برسد کاملتر بشود این طور نیست کمالِ عملی نیست اما کمالِ علمی کاملاً یکی پس از دیگری هست. خب این آرزوها, آرزوهای حقّی است ﴿لَهُمْ فِیهَا مَا یَشَاؤُونَ﴾ این برای کسی است که جزء ابرار است اما اگر جزء مقرّبین بود و روح و ریحان بود خودش بهشت بود باز هم ﴿لَهُمْ فِیهَا مَا یَشَاؤُونَ﴾ اینها از ذات اقدس الهی مراحل برتر طلب میکنند خود ائمه(علیهم السلام) خود اولیای الهی چون فاصله بین اینها و ذات اقدس الهی نامتناهی ـ نامتناهی یعنی نامتناهی ـ است این طور نیست که فاصله بین اینها و خدای سبحان متناهی باشد وگرنه ـ معاذ الله ـ تناهی خدا لازم میآید زیرا اینها یک موجود محدود و متناهیاند (یک) فاصله بین اینها و ذات اقدس الهی هم ـ معاذ الله ـ اگر متناهی باشد (دو) مجموع دوتا متناهی میشود متناهی (سه) آن وقت لازمهاش این است که آن مبدأ اعلا بشود متناهی لذا فاصله بین صادر اول و ذات اقدس الهی نامتناهی است فاصله بین خلق و خالق نامتناهی است اینها ﴿رَبِّ زِدْنِی عِلْماً﴾[47] را آنجا هم دارند هر چه از ذات اقدس الهی اسمای حسنا طلب بکنند اگر طلب بکنند شهود پیدا میکنند ذات اقدس الهی اشهاد دارد اعلان دارد ارائه ملکوت دارد ارائه جبروت دارد و مانند آن پس ﴿لَهُمْ فِیهَا مَا یَشَاؤُونَ﴾ هم برای کسانی که ﴿لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ﴾[48] است وارد است هم برای ﴿وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ﴾[49] که فوق این است وارد است هم برای کسانی که ﴿فَادْخُلِی فِی عِبَادِی ٭ وَادْخُلِی جَنَّتِی﴾[50] شدند هست و این اصل ﴿وَلَدَیْنَا مَزِیدٌ﴾ برای هر سه گروه هست.
فرمود ما چیزهایی داریم چیزهایی نزد ما هست که از قلمرو مشیئت اوّلیها از حوزه مشیئت دومیها از حوزه مشیئت سومیها بیرون است یک سلسه معارفی نزد ما هست که زائد بر مشیئت آنهاست. بیان ذلک این است که بالأخره گروه اول مشیئتشان محدود است ما این مثال را قبلاً چند بار همین جا به عرضتان رساندیم که افراد عادی مشیئتشان محدود است اگر به یک کشاورز بگویند شما چه میخواهی هر چه بخواهی برای شما حاصل کنیم این هرگز آرزو نمیکند ای کاش نسخه خطّی تهذیب شیخ طوسی را من داشته باشم این اصلاً تهذیب نشنیده فقه نشنیده آرزوی او محدود است اما یک فقیه را اگر بگویند یکی از آرزوهایتان چیست میگوید ای کاش من نسخه خطّی کافی را میداشتم اینها جزء آرزوهای اوست آرزوی هر کسی به حوزه درک او وابسته است یک کشاورز یک دامدار یک پیشهور یک تاجر یک کارمند یک کارگزار اینها آرزوهایشان محدود است فرمود: ﴿لَهُم مَا یَشَاؤُونَ فِیهَا وَلَدَیْنَا مَزِیدٌ﴾[51] چیزهایی هم نزد ما هست که آنها نمیتوانند آرزو بکنند.
گروه دوم هم یک سلسله خواستههایی دارند و یک سلسله اموری است که نمیدانند تا آنها را بخواهند گروه سوم هم که ﴿فَادْخُلِی فِی عِبَادِی ٭ وَادْخُلِی جَنَّتِی﴾[52] شدند اینها هم یک سلسله چیزهایی دارند که درک میکنند یک سلسله چیزهایی هم لدی الله هست که اینها به آنجا نرسیدند و جزء اسمای مستأثره است حالا اسمای مستأثره را اینها خواستارند یا نمیخواهند سیدناالاستاد امام(رضوان الله علیه) که بیمیل نیستند که بفرمایند اسمای مستأثره را اولیای الهی به اذن خدا میدانند ولی باز به اذن خدا میدانند آنجا هم ممکن است چیزهایی باشد که احدی به آن دسترسی نداشته باشد مگر اینکه به مقام فنا برسد به هر تقدیر در همه این بخشها فرمود: ﴿لَهُم مَا یَشَاؤُونَ فِیهَا﴾ (یک) ﴿وَلَدَیْنَا مَزِیدٌ﴾ (دو) یعنی بیش از آن مقدار مشیئت هر چه بخواهند به آنها میدهیم بعضی از چیزهاست که اصلاً آنها نمیفهمند تا بخواهند. این تعبیر ﴿وَلَدَیْنَا مَزِیدٌ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «سجده» نیست اما آیه هفده سورهٴ «سجده» این است که ﴿فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُم﴾[53] این ﴿نَفْسٌ﴾ نکره در سیاق نفی است هیچ کسی نمیداند ما اینجا چه چیزی ذخیره کردیم نه گروه اول نه گروه دوم نه گروه سوم, گروه اول که ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ﴾[54] را دارند نمیفهمند که بیش از این باغ و بوستان چیزهای دیگر هم هست مستحضرید اینها در طول هماند گروه اول ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ﴾ را دارند اما مرحله دوم و سوم را ندارند; گروه دوم مرحله اول و دوم را دارند ولی مرحله سوم را ندارند; گروه سوم که وارد ﴿جَنَّتِی﴾ شدند اول و دوم را دارند سومی را هم دارند بنابراین اینچنین نیست که ـ معاذ الله ـ آن ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ﴾ برای بعضیها باشد نه این برای همه است منتها این وسطیها یا ابتداییها آن بالاییها را ندارند این غرف مبنیه این برجهای بهشت نظیر برجهای دنیا نیست در برجهای دنیا اگر کسی در طبقه پنج است میتواند مهمان طبقه شش بشود و به آنجا رفت و آمد بکند ولی در بهشت این طور نیست اگر کسی جایش در طبقه پنج است نمیتواند برود بالا که وارد طبقه ششم بشود برای اینکه به همان دلیل که نتوانست در دنیا نماز شبش را حفظ بکند زبانش را حفظ بکند چشمش را حفظ بکند آنجا هم نمیتواند بالاتر برود این طور نیست که حالا این غرف مبنیه نظیر برجهای دنیا باشد بنابراین هر چه پایینیها دارند بالاییها دارند اما این طور نیست که هر چه بالاییها داشته باشند پایینیها هم دارند.
پرسش:
پاسخ: بله نمیتواند بالاتر برود دیگر به همان دلیلی که در دنیا درجاتی بود و در قرآن کریم فرمود: ﴿لَهُمْ دَرَجَاتٌ﴾[55] (یک) ﴿هُمْ دَرَجَاتٍ﴾[56] (دو) بعضیها اصلاً تدرّج نکردند بالاتر بروند بعضیها برابر سورهٴ «انفال» بالاتر رفتند شده ﴿لَهُمْ دَرَجَاتٌ﴾ برخیها آن قدر بالا رفتند که خودْ درجه شدند که در سورهٴ «آلعمران» دیگر بدون «لام» آمده فرمود: ﴿هُمْ دَرَجَاتٍ﴾ این را شما وقتی به زمخشری یا به فخررازی میدهید میگوید اینجا «لام» محذوف است به دلیل اینکه در سورهٴ «انفال» دارد ﴿لَهُمْ دَرَجَاتٌ﴾ خیر «خویش را تأویل کن»[57] هیچ لامی هم حذف نشده بعضیها ﴿لَهُمْ دَرَجَاتٌ﴾ بعضیها ﴿هُمْ دَرَجَاتٍ﴾ هستند خب اگر اینجا خودشان درجه شدند یعنی مالک درجه شدند به مرحله والا بار یافتند دیگران را هم میتوانند زیرمجموعه خودشان نگه بدارند.
پرسش: ...
پاسخ: بله, این برای راه است فرمود: ﴿وَمَن یُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِم مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً﴾[58] اینها در راهاند اما وقتی به مقصد رسیدند هر کدام جای خودشان را دارند دیگر در راه بله این طور است اینچنین نیست که حالا در قیامت کسی یک سوره بخواند برود بالا در دنیا هر اندازه که خواند و درجه یافت در آخرت یکی پس از دیگری ظهور میکند تا به آن قلّهای که در دنیا کسب کرده است برسد فرمود: «إنَّ الْیَوْمَ عَمَلٌ وَ لاَ حِسَابَ وَ غَداً حِسَابٌ وَ لاَ عَمَلَ»[59] امروز جای کار است دیگر ولی فردا یعنی قیامت دیگر شریعتی نیست دیگر وحی و نبوّت و رسالت تشریعی نیست که کسی عملی انجام بدهد ثواب ببرد خب اگر آنجا عمل بود خب خیلیها توبه میکردند دیگر خیلیها ایمان میآوردند اصلاً ایمان ممکن نیست بین نفس و ایمان, اراده فاصله است و آن روز این کنترل شده است هیچ کس نمیتواند یک کار جدیدی بکند نه میتواند گناه بکند نه میتواند ثواب بکند منتها اسرار عالم یکی پس از دیگری برایش روشن میشود تکامل علمی فراوان است برای گروه خاصّی البته, اما تکامل عملی هیچ ممکن نیست.
پرسش:...
پاسخ: پاداش متّقیان محسوب میشود دیگر, اما کسی کاری انجام بدهد که این کار پاداش داشته باشد در قیامت ممکن نیست قیامت ظرف پاداشِ کارهای اینهاست در دنیا نه ظرف کارِ خیر باشد ظرف پاداش کارهای خیر نیکان است در دنیا خب.
در بهشت هر چه بهشتی بخواهد به او میدهند ولی تبهکاران در دنیا هر چه دلشان میخواست انجام میدادند که میگفتند ﴿هذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِی مِن تَحْتِی﴾[60] اما وقتی که مُردند برابر آیه 54 سورهٴ مبارکهٴ «سبأ» ﴿وَحِیلَ بَیْنَهُمْ وَبَیْنَ مَا یَشْتَهُونَ﴾ آنچه را که میخواستند از آنها گرفته شد تعلّق مانده (یک) متعلَّق از دست اینها گرفته شد (دو) عذاب و فریاد شروع میشود (سه) چرا معتادها را گرفتند عذابشان شروع میشود برای اینکه مواد را از آنها میگیرند (یک) اعتیاد میماند (دو) اعتیاد بدون متعلّق, دردآور است (سه) چرا فشار مرگ هست فشار قبر هست برای اینکه این شخصِ معتاد به دنیا به مال و فرزند و زندگی طبیعی دل بسته است (یک) هنگام مرگ این متعلَّق را از او گرفتند (دو) تعلّق مانده است (سه) فریاد شروع میشود (چهار) تا تک تک این تعلّقات گرفته نشود این شخص در جان کندن است خب ﴿وَحِیلَ بَیْنَهُمْ وَبَیْنَ مَا یَشْتَهُونَ کَمَا فُعِلَ بِأَشْیَاعِهِم مِن قَبْلُ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «ق» به این صورت بیان فرمود: ﴿وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِینَ﴾[61] تا میرسد به این آیات که ﴿ادْخُلُوهَا بِسَلاَمٍ ذلِکَ یَوْمُ الْخُلُودِ ٭ لَهُم مَا یَشَاؤُونَ فِیهَا وَلَدَیْنَا مَزِیدٌ﴾[62] یعنی یک سلسله کمالات و معنویات و لذایذ نزد ما هست که فوق مشیئت و اراده آنهاست حالا آن کشاورز نسخه خطّی نخواست ما نسخه خطّی میخواهیم حدّاکثر آن است که یک سلسله مطالب علمی و یک سلسله مسائل اخلاقی و امثال ذلک را طلب بکنیم دیگر محدود است دیگر, نمیدانیم نزد اهل بیت چه چیزی هست تا بخواهیم. بنابراین هر کدام از ماها هم مشیئت ما و ارادت ما به حوزه معرفت ما وابسته است و آن هم محدود است لذا بالقول المطلق ذات اقدس الهی فرمود: ﴿لَهُم مَا یَشَاؤُونَ فِیهَا وَلَدَیْنَا مَزِیدٌ﴾ آنچه را که اینها میخواهند ما داریم و بیش از آن.
در سورهٴ مبارکهٴ «شوریٰ» آیه 22 فرمود: ﴿لَهُم مَا یَشَاؤُنَ عِندَ رَبِّهِمْ﴾ این ﴿عِندَ رَبِّهِمْ﴾ در آیه محلّ بحث نیست در خیلی از جاها نیست اینها که برابر بخش پایانی سورهٴ «قمر» به ﴿عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾ رسیدهاند خدا چیز زاید به آنها عطا میکند که آنجا فرمود: ﴿إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ ٭ فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾[63] در آیه 22 سورهٴ مبارکهٴ «شوریٰ» میفرماید: ﴿لَهُم مَا یَشَاءُونَ عِندَ رَبِّهِمْ ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ﴾ همان طوری که ما علم لدنّی داریم بهشت لدنّی هم داریم لدن یعنی نزد یک وقت انسان پایین است و این باران رحمت این کوثر رحمت میریزد به وسیله اهل بیت(علیهم السلام) به شاگردانشان میرسد به وسیله کتابها و نوشتهها و درس و بحث تا به انسان برسد این صفّ نِعال است این دیگر لدنّی نیست مثل بارانی که از بالا بیاید تا به تَه جوی برسد بالأخره آن باران اوّلیه نیست فیض هم همین طور است برخیها قوس صعود را طی میکنند بالا میروند تا عند ربّه میرسند آنجا میگیرند وقتی گرفتند میشود علم لدنّی, علم لدنّی علمی نیست در برابر فقه و اصول و فلسفه و کلام و عرفان اگر هر کدام از اینها را انسان لدی الله و عند الله بگیرد میشود علم لدنّی همین احکام صوم و صلات را که ما با صدها واسطه از اهل بیت(علهیم السلام) داریم درس میگیریم این علم عادی است علم کتاب و مدرسه است ولی همین ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ﴾[64] را وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مِن عند الله گرفته این میشود علم لدنّی نه اینکه علم لدنّی علمی باشد موضوعی داشته باشد محمولی داشته باشد البته, همه این حقایق که باطن این احکام و حِکماند نزد خداست اسرار عالم نزد خداست بعضی از آن چیزها به صورت علم رسمی در میآید بعضی از آنها به صورت علم رسمی در نمیآید هر علمی را که انسان لدی الله که بالاتر از عندالله است و اگر نشد عندالله فرا گرفت میشود علم لدنّی در اینجا میفرماید آیه 22 سورهٴ «شوریٰ» ﴿لَهُم مَا یَشَاءُونَ عِندَ رَبِّهِمْ ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ﴾ اما در آیه محلّ بحث سخن از عند ربّه نیست بعد میفرماید این وعدهای است که ما دادیم (یک) و عدّهای هم از ما میخواهند خدایا تو که وعده دادی عمل بکن (این دو) هم فرشتهها میگویند هم مردان الهی اهل سحر میگویند خدایا آن وعدهای که دادی به ما عطا بکن! فرشتهها برابر آیه هشت سورهٴ «غافر» به خدای سبحان عرض میکنند ﴿رَبَّنَا وَأَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدتَّهُمْ﴾ این بهشتی که به اینها وعده دادی مرحمت بکن ﴿وَمَن صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّیِّاتِهِمْ إِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ﴾ در بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» هم مؤمنان الهی آنها که ﴿یَذْکُرُونَ اللّهَ قِیَاماً وَقُعُوداً وَعَلَی جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾[65] آنها هم عرض میکنند ﴿رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیاً یُنَادِی لِلْإِیمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَکَفِّرْ عَنَّا سَیِّآتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ ٭ رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدْتَّنَا عَلَی رُسُلِکَ﴾[66] وعدهای که به زبان انبیا(علیهم السلام) دادی آن وعده را اِنجاز بکن در همین بخش از آیات سورهٴ مبارکهٴ «فرقان» دارد که این ﴿کَانَ عَلَی رَبِّکَ وَعْداً مَسْؤُولاً﴾ یعنی ما وعده دادیم (یک) خدا هم که خُلف وعده نمیکند (دو) هم فرشتهها از ما سؤال میکنند که این وعده را انجاز کنید هم مؤمنان از ما طلب میکنند.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[1] . سورهٴ فرقان, آیهٴ 1.
[2] . سورهٴ فرقان, آیهٴ 6.
[3] . سورهٴ بقره, آیهٴ 24; سورهٴ آلعمران, آیهٴ 131.
[4] . سورهٴ نساء, آیهٴ 18; سورهٴ فرقان, آیهٴ 11 و... .
[5] . سورهٴ شعراء, آیهٴ 136.
[6] . سورهٴ ابراهیم, آیهٴ 21.
[7] . سورهٴ منافقون, آیهٴ 6.
[8] . سورهٴ جن, آیهٴ 15.
[9] . سورهٴ تحریم, آیهٴ 6.
[10] . سورهٴ انبیاء, آیهٴ 98.
[11] . سورهٴ بقره, آیهٴ 24.
[12] . سورهٴ واقعه, آیات 88 و 89.
[13] . مثنوی معنوی, دفتر اول, بخش 59.
[14] . الامالی (شیخ صدوق), ص388.
[15] . سورهٴ بقره, آیهٴ 269.
[16] . سورهٴ الرحمن, آیهٴ 46.
[17] . سورهٴ الرحمن, آیهٴ 62.
[18] . سورهٴ قمر, آیات 54 و 55.
[19] . سورهٴ آلعمران, آیهٴ 15.
[20] . سورهٴ انبیاء, آیهٴ 98.
[21] . سورهٴ جن, آیهٴ 15.
[22] . سورهٴ همزه, آیات 6 و 7.
[23] . الفتوحات (4 جلدی), ج1, ص702.
[24] . سورهٴ آلعمران, آیهٴ 15.
[25] . سورهٴ واقعه, آیات 49 و 50.
[26] . سورهٴ غافر, آیهٴ 17.
[27] . سورهٴ طور, آیهٴ 23.
[28] . سورهٴ واقعه, آیهٴ 17.
[29] . سورهٴ صافات, آیهٴ 48; سورهٴ ص, آیهٴ 52; سورهٴ الرحمن, آیهٴ 56.
[30] . التبیان فی تفسیر القرآن, ج9, ص481.
[31] . الامالی (شیخ صدوق), ص388.
[32] . سورهٴ آلعمران, آیهٴ 15.
[33] . سورهٴ قمر, آیات 54 و 55.
[34] . سورهٴ فجر, آیهٴ 30.
[35] . سورهٴ واقعه, آیات 88 و 89.
[36] . سورهٴ توبه, آیهٴ 102.
[37] . سورهٴ فجر, آیات 29 و 30.
[38] . سورهٴ آلعمران, آیهٴ 198.
[39] . نهجالبلاغه, خطبهٴ 192.
[40] . مفاتیح الجنان, دعای عدیله.
[41] . سورهٴ اعراف, آیهٴ 43; سورهٴ حجر, آیهٴ 47.
[42] . سورهٴ آلعمران, آیهٴ 15.
[43] . عیون اخبارالرضا, ج1, ص306.
[44] . سورهٴ انسان, آیهٴ 6.
[45] . مجمعالبیان, ج10, ص616.
[46] . سورهٴ الرحمن, آیهٴ 46.
[47] . سورهٴ طه, آیهٴ 114.
[48] . سورهٴ آلعمران, آیهٴ 198.
[49] . سورهٴ الرحمن, آیهٴ 46.
[50] . سورهٴ فجر, آیات 29 و 30.
[51] . سورهٴ ق, آیهٴ 35.
[52] . سورهٴ فجر, آیات 29 و 30.
[53] . سورهٴ سجده, آیهٴ 17.
[54] . سورهٴ آلعمران, آیهٴ 15.
[55] . سورهٴ انفال, آیهٴ 4.
[56] . سورهٴ آلعمران, آیهٴ 163.
[57] . مثنوی معنوی, دفتر اول, بخش 59.
[58] . سورهٴ نساء, آیهٴ 69.
[59] . نهجالبلاغه, خطبهٴ 42.
[60] . سورهٴ زخرف, آیهٴ 51.
[61] . سورهٴ ق, آیهٴ 31.
[62] . سورهٴ ق, آیات 34 و 35.
[63] . سورهٴ قمر, آیات 54 و 55.
[64] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 78.
[65] . سورهٴ آلعمران. آیهٴ 191.
[66] . سورهٴ آلعمران, آیات 193 و 194.
- معنای بهشت و جزای احسن؛
- نیکان خودشان بهشتند؛
- آرزوی افراد مناسب با افق دید آنهاست؛
- توجیه فرایند عذاب؛
- معنای علم لدنی
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿إِذَا رَأَتْهُم مِن مَکَانٍ بَعِیدٍ سَمِعُوا لَهَا تَغَیُّظاً وَزَفِیراً (12) وَإِذَا أُلْقُوا مِنْهَا مَکَاناً ضَیِّقاً مُقَرَّنِینَ دَعَوْا هُنَالِکَ ثُبُوراً (13) لاَ تَدْعُوا الْیَوْمَ ثُبُوراً وَاحِداً وَادْعُوا ثُبُوراً کَثِیراً (14) قُلْ أَذلِکَ خَیْرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ کَانَتْ لَهُمْ جَزَاءً وَمَصِیراً (15) لَهُمْ فِیهَا مَا یَشَاؤُونَ خَالِدِینَ کَانَ عَلَی رَبِّکَ وَعْداً مَسْؤُولاً (16) وَیَوْمَ یَحْشُرُهُمْ وَمَا یَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ فَیَقُولُ أَأَنتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبَادِی هؤُلاَءِ أَمْ هُمْ ضَلُّوا السَّبِیلَ (17) قَالُوا سُبْحَانَکَ مَا کَانَ یَنبَغِی لَنَا أَن نَّتَّخِذَ مِن دُونِکَ مِنْ أَوْلِیَاءَ وَلکِن مَّتَّعْتَهُمْ وَآبَاءَهُمْ حَتَّی نَسُوا الذِّکْرَ وَکَانُوا قَوْمَاً بُوراً (18)﴾
در طلیعه این سوره مبارکه از انذار الهی سخن به میان آمده که فرمود وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ﴿لِیَکُونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیراً﴾[1] برای اینکه انذار, محض نباشد با تبشیر همراه شد و در آیه شش همین سوره فرمود: ﴿إِنَّهُ کَانَ غَفُوراً رَّحِیماً﴾[2] این غفورِ رحیم برای آن است که تبشیر با انذار کنار هم قرار بگیرد (اولاً) و راه را برای بازگشت تبهکاران فراهم بکند (ثانیاً) که اگر آنها موحد بشوند و دست از کار سیّء بردارند از غفران و رحمت الهی برخوردارند.
مطلب قبلی که در قبل ثابت شد این بود که بهشت و جهنم الیوم موجودند منتها نه در دنیا موجودند در آخرت موجودند در آن نشئه, بهشت الآن هست جهنم هست تعبیر ﴿أُعِدَّتْ﴾[3] یا ﴿أَعْتَدْنَا﴾[4] که در قرآن کریم آمده ناظر به آن است که در آن مقطع هم بهشت آماده است و هم جهنم آماده است.
مطلب بعدی آن است که اینها در دنیا به جایی میرسند که موعظه در آنها اثر نمیکند و خودشان هم بالصراحه به رهبران الهی میگویند ﴿سَوَاءٌ عَلَیْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُن مِّنَ الْوَاعِظِینَ﴾[5] چه موعظه بکنی چه اصلاً جزء واعظان نباشی برای ما بیتفاوت است آن قدر منحرفاند که نمیگویند «سواء علینا أوعظتَ أم لم تَعِظ» میگویند ﴿أَمْ لَمْ تَکُن مِّنَ الْوَاعِظِینَ﴾ همین گروه بیتفاوت در برابر دین, در قیامت هم اقرار میکنند میگویند: ﴿سَوَاءٌ عَلَیْنَا أَجَزِعْنَا أَمْ صبرنا﴾[6] چه ناله بزنیم چه صبر بکنیم یکسان است اثری ندارد. در چنین مقطعی ذات اقدس الهی میفرماید اینها وقتی وارد دوزخ شدند درخواست هلاکت میکنند بعد فرمود: ﴿لاَ تَدْعُوا الْیَوْمَ ثُبُوراً وَاحِداً وَادْعُوا ثُبُوراً کَثِیراً﴾ درخواست مکرّر هم بکنید برایشان بیاثر است برای اینکه شما در دنیا بالصراحه به انبیایتان میگفتید ﴿سَوَاءٌ عَلَیْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُن مِّنَ الْوَاعِظِینَ﴾ به جایی هم رسیدید که ما به پیامبران الهی(علیهم السلام) گفتیم ﴿سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِر لَهُمْ لَنْ یَغْفِرَ اللهُ لَهُم﴾[7] خدا اینها را نمیآمرزد. بنابراین چه یک بار چه چند بار درخواست هلاکت بکنید یا استغاثه بکنید بیاثر است.
مطلب بعدی آن است که در قرآن نسبت به این گروه فرمود اینها گاهی حَطب جهنماند نظیر آیه سورهٴ «جن» که ﴿وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾[8] گاهی اصل کلّی را ذکر میکند میفرماید: ﴿قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ﴾[9] که آن موادّ اول سوخت و سوزش یک مقدار سنگ است یک مقدار انسان که خود انسانها موادّ سوخت و سوزیِ جهنماند بعد روشن میکند این انسانهایی که موادّ سوخت و سوزی جهنماند و آن سنگهایی که جزء موادّ سوخت و سوز جهنم است بتها و بتپرستاناند ﴿إِنَّکُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِن دوُنِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ﴾[10] پس اینکه فرمود: ﴿فَاتَّقُوْا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ﴾[11] یا ﴿قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ﴾ روشن میشود که موادّ سوخت و سوزی جهنم خود انسان است مثل اینکه با زغالسنگ کورهها را پرآتش میکنند با افراد تبهکار کورههای جهنم را پرآتش میکنند; این در طرف دوزخ. در طرف بهشت هم ظاهر آیات سورهٴ مبارکهٴ «واقعه» این است که مقرّبین خودشان روح و ریحاناند ﴿فَأَمَّا إِن کَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ ٭ فَرَوْحٌ وَرَیْحَانٌ وَجَنَّتُ نَعِیمٍ﴾[12] نه «له جنّتٌ» ما حالا چون درک این معنا برای ما دشوار است حتماً میگوییم «لام» حذف شده ما که از آنجا خبر نداریم از وضع مقرّبین و بهشت و اهل بهشت بیاطلاعیم فوراً بگوییم اینجا «لام» حذف شده یا ﴿فَرَوْحٌ وَرَیْحَانٌ﴾ یعنی «لهم روحٌ و ریحانٌ» آخر این تقدیر برای چه؟! اگر به ما گفتند «خویش را تأویل کن نی ذکر را»[13] ما به همین ظاهر آیه معنا میکنیم اگر دلیل عقلی یا نقلیِ معتبری بر خلاف اقامه شده باشد بعد میگوییم اینجا حرفی محذوف است و مانند آن وگرنه ظاهر آیات سورهٴ مبارکهٴ «واقعه» این است که اگر کسی جزء مقرّبین شد ﴿فَرَوْحٌ وَرَیْحَانٌ وَجَنَّتُ نَعِیمٍ﴾ نه «له روحٌ» نه «له ریحان» نه «له جنّة نعیم» آن وقت آن بیان نورانی پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) که مرحوم صدوق در امالی نقل کرد این است که «أنا مدینةُ الحکمة و هی الجَنّة و أنت یا علیُّ بابها»[14] خود حکمتی که خدای سبحان میفرماید: ﴿وَمَن یُؤتَ الْحِکمةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً﴾[15] و یکی از مصادیق روشن کوثر است خود این کوثر خود این حکمت, جنّت است. حالا اگر برای ما دلیل عقلی یا دلیل نقلی معتبر اقامه شده است که کوثر نمیتواند جنّت باشد حکمت نمیتواند جنّت باشد جنّت الاّ ولابد یک قسم دارد و آن همان است که درخت داشته باشد آب داشته باشد و قسم دیگر ندارد آنگاه میگوییم که مثلاً «لام» محذوف است و امثال ذلک اما اگر گفته شد ﴿وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ﴾[16] یا ﴿وَمِن دُونِهِمَا جَنَّتَانِ﴾[17] یا در بخش پایانی سورهٴ «قمر» فرمود: ﴿إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ ٭ فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾[18] ما چرا آن ﴿عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾ را با ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ﴾[19] یکی بدانیم در این مقطع ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ﴾ که برای همه مؤمنین هست چه ابرار چه مقرّبین اما برای مقرّبین یک جنّات دیگر است که خود آنها میشوند جنّت خود آنها میشوند روح و ریحان اگر در این طرف سقوط و درکات بعضیها میشوند هیزم جهنم بعضیها میشوند سنگ جهنم ﴿إِنَّکُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِن دوُنِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ﴾[20] یا ﴿وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾[21] از این طرف حَصَب و از این طرف حَطب داریم از آن طرف هم روح و ریحان و جنّت نعیم داریم مناسب هم این است ادب هم همین را اقتضا میکند که ما این ظواهر را حفظ بکنیم مگر اینکه دلیل قطعی بر خلافش اقامه بشود.
پرسش: آن آتش از چه عملی درست میشود؟
پاسخ: همین سیّئات میشود آتش خود این شخص دارد گُر میگیرد این شخص با چه چیزی گُر میگیرد با ظلم گُر میگیرد این ﴿نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ ٭ الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَةِ﴾[22] این شخص مشتعل میشود ظلمِ امروز به صورت آتشِ فردا در میآید چطور در رؤیاهای صادق اگر کسی خواب ببیند که آبِ زلال نوشیده است یا در استخر زلال شنا میکند علمِ صحیح نصیبش میشود اگر کسی خواب ببیند که شیرِ خالص به او دادهاند حکمت نصیبش میشود اینها درست است معلوم میشود که حکمت یا علم بخواهد در عالم طبیعت به صورتی در بیاید به صورت آب زلال یا شیر در میآید اگر ظلم را بخواهند به عالم طبیعت در بیاورند میشود شعله لذا فرمود: ﴿وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾ خب اگر اینچنین است که خود این شخص بتپرستیاش آتش است و این آتش از درون بتپرست در میآید و خودش را میسوزاند بدن هست حسّی هم هست جسم هم هست آتش هم هست منتها این آتش را از بنزین و گازوئیل نمیآورند از بتپرستی میآورند ما که نرفتیم آنجا از اوضاع آنجا خبر نداریم ظاهر آیات هم این است آنهایی هم که گفتند ما دیدیم این طوری میگویند ما دیدیم بعضی از بزرگان هم که در کتابهای عرفانی حرف نوشتند و مورد قبول است آنها میگویند ما میبینیم بعضیها که حرف میزنند از دهنشان آتش در میآید[23] اینکه میگویند «آتشبیار معرکه» این تشبیه محض نیست اینها هم دروغ نگفتند میگویند ما میبینیم برخی از افراد فتنهگر برخی از افراد اختلافاند از برخی از افراد دروغگوی توطئهگر اینها که حرف میزنند از دهن اینها آتش در میآید میگویند ما اینها را دیدیم خب اینها که میگویند ما دیدیم همین طور ظواهر آیات هم که همین است اگر برای ما دلیل قطعی عقلی یا نقلِ معتبر شد بله میگوییم اینکه روح و ریحان این است یا جنّت نعیم این است یک «لام» تقدیر میگیریم اما وقتی که دلیل بر خلاف نیست و برخی هم همین را میگویند ما مشاهده کردیم ما به ظاهرش باید عمل بکنیم. این حرفها برای آن است که این مصیر را ما دیگر عوض نکنیم فرمود: ﴿أَذلِکَ خَیْرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ کَانَتْ لَهُمْ جَزَاءً وَمَصِیراً﴾ این ﴿لَهُمْ﴾ هم سرِ جایش محفوظ است یعنی این جنّت برای اینها مصیر است یعنی اینها پایان صیرورتشان بهشت است نه پایان سیرشان بهشت است نه اینکه اینها میروند بهشت اینها بهشت میشوند خب اگر صیرورت, بهشت است بهشت میشوند ما دلیلی بر خلاف نداریم بلکه دلیلی بر وفاق ادّعا شده است این ظواهر محفوظ است [یعنی] بهشت میشوند بهشت معنوی میشوند آن ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ﴾[24] که سرِ جایش محفوظ است اینکه انسان بهشت میشود یعنی چه؟ در بهشت جز طهارت جز عدل و عقل جز احسان و مهر و وفا و صفا چیز دیگر نیست. در جریان قیامت ذات اقدس الهی به صورت «لا»ی نفی جنس میفرماید این صحنه قیامت که ﴿إِنَّ الْأَوَّلِینَ وَالآخِرِینَ ٭ لَمَجْمُوعُونَ إِلَی مِیقَاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ﴾[25] این صحنهای که اوّلین و آخرین حاضرند ﴿لاَ ظُلْمَ الْیَوْمَ﴾[26] این «لا», «لا»ی نفی جنس است یعنی امروز ظلم مرده است نه خدا به کسی ظلم میکند نه فرشتهها به کسی ظلم میکنند نه کسی توان آن را دارد به کسی ظلم بکند صحنه قیامت صحنه عدلِ محض است وقتی حساب بررسی شد اینها وارد بهشت شدند آنجا هم به صورت «لا»ی نفی جنس فرمود: ﴿لَا لَغْوٌ فِیهَا وَلاَ تَأْثِیمٌ﴾[27] اینکه مرفوع است برای اینکه «لا» تکرار شده فرمود آنجا جای گناه نیست آنجا جای حرف لغو نیست نگاه لغو نیست خیال لغو نیست اگر گفتند آنجا ﴿وِلْدَانٌ مُخَلَّدُونَ﴾[28] هستند ﴿لَا لَغْوٌ فِیهَا وَلاَ تَأْثِیمٌ﴾ با اینکه حوری هستند معذلک گفتند ﴿قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ﴾[29]اند با اینکه زیبایی حوری در مژه بلند است نه مژه کوتاه ولی قرآن وقتی وصف حوری را ذکر میکند میفرماید اینها مژهکوتاهاند گفتند این ناظر به آن است که اینها غیر از همسرشان اصلاً به احدی نگاه نمیکنند[30] ﴿قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ﴾اند در بهشت وقتی اینچنین شد که ﴿لَا لَغْوٌ فِیهَا وَلاَ تَأْثِیمٌ﴾ آنگاه میفرماید هر چه بخواهند به آنها میدهند معلوم میشود خلاف نمیخواهند; اگر فضای بهشت فضای طهارت است, این است. حالا اگر کسی به چنین مقامی رسید خودش میشود بهشت اینکه حضرت فرمود: «أنا مدینة الحکمة و هی الجنّة و أنت یا علیُّ بابها»[31] این برای آن است این میشود بهشت معنوی این میشود بهشت عقلی این میشود بهشت روحانی. آن بهشتی که ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ﴾[32] آن را که به همه مؤمنین میدهند اما میبینید وقتی قرآن کریم تعبیر میکند در پایان سورهٴ مبارکهٴ «قمر» میفرماید: ﴿إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ ٭ فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾[33] اینها نزد خدایند نزد خدا دیگر سخن از باغ و ارم نیست آنجا خودش جنّتِ معنوی است که ﴿وَادْخُلِی جَنَّتِی﴾[34] است نه ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ﴾ جنّت الله که دیگر درخت ندارد جنّت الله عقل دارد و عدل و آنها از اینکه همیشه چیز میفهمند همیشه درصدد عقل و عدلاند همیشه درصدد مِهر و وفا و صفایند همیشه در لذّتاند چنین حالتی دارند بنابراین اگر کلمه صیرورت در این گونه از موارد به کار رفت این به ظاهرش محفوظ است.
پرسش:
پاسخ: این برای ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ﴾ است که وارد میشوند اما در بخش سورهٴ مبارکهٴ «واقعه» که مقرّبین را ذکر میکند میفرماید اگر کسی جزء مقرّبین بود ﴿فَرَوْحٌ وَرَیْحَانٌ وَجَنَّتُ نَعِیمٍ﴾ خود مقرّبین روح و ریحاناند و جنّت نعیماند نه اینکه برای مقرّبین روح و ریحان است برای مقرّبین جنّت نعیم است در سورهٴ مبارکهٴ «واقعه» به این صورت آمده است: ﴿فَأَمَّا إِن کَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ ٭ فَرَوْحٌ وَرَیْحَانٌ وَجَنَّتُ نَعِیمٍ﴾[35] نه «له جنّت نعیم» آنجا که درخت است و نهر است که برای اینهاست و دارند دیگران هم دارند ابرار هم دارند کسانی هم که مشمول شفاعت شدند و وارد بهشت شدند آنها هم که ﴿خَلَطُوا عَمَلاً صَالِحاً وَآخَرَ سَیِّئاً﴾[36] آنها هم دارند وقتی با شفاعت وارد بشوند; اما اینها که عنداللهیاند اینها که مشمول ﴿فَادْخُلِی فِی عِبَادِی ٭ وَادْخُلِی جَنَّتِی﴾[37]اند وارد جنّت الله شدند آنجا دیگر سخن از باغ و راغ نیست آنجا سخن از علم است و عقل است و طهارت است و عصمت است و ولایت است و شنیدن کلام الله است این میشود بهشت الآن انسان غذایی میخورد لذّت میبرد مطلبی را میفهمد لذّت میبرد مطلبی را ابتکاراً خودش تحصیل میکند لذّت میبرد فنّی را ابتکاراً پدید میآورد لذّت میبرد آیا این لذّت هست یا نه این لذّت, لذّت میوه درخت است یا لذّت علم و عقل است این خودش بهشت است اندوه هم دو نمونه است یک وقت دست کسی را میسوزانند یک وقت کسی کاری کرده شرمنده است و خجالت میکشد خوابش نمیبرد این عذاب الیم است یا نه پس ما دو نحوه عذاب داریم یک عذاب جسمی داریم یک عذاب روحی دو نحوه نشاط داریم یک نشاط جسمی داریم یک نشاط روحی هر دو حکم جهنّم را دارند در بخش درد و رنج, هر دو حکم بهشت را دارند در بخش لذّت و گنج; اینچنین نیست که هر بهشتی در آن درخت باشد بهشتی که در آن درخت است در آنجا میفرماید: ﴿لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ﴾[38] بهشتِ بیدرخت را دیگر با لام ذکر نمیکنند فرمود: ﴿فَأَمَّا إِن کَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ ٭ فَرَوْحٌ وَرَیْحَانٌ وَجَنَّتُ نَعِیمٍ﴾ خودِ این شخص جنّت نعیم است علم بهشت است عقل بهشت است رحمت و لطف بهشت است یک انسان رحیمِ عاقلِ عادل در بهشت دارد زندگی میکند و لذّت هم میبرد.
پرسش: حتی در دنیا؟
پاسخ: در دنیا مرحله ضعیفه اوست از اینجا کمی قویتر در برزخ است ولی اصلش در قیامت است چون اینجا هر چه به هر که دادند آزمایش است ممکن است بگیرند اینجا جای جزا نیست اینجا جای آزمون است نعمتی است که خدا داده است و انسان باید حقشناسی کند لذا ممکن است از او سلب بشود اینجا جای آن معنا نیست مگر کسی که بدنش در اینجا باشد روحش در جای دیگر که وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) در نهجالبلاغه دارد که «قُلُوبُهُمْ فِی الْجِنَانِ وَ أَجْسَادُهُمْ فِی الْعَمَلِ»[39] فرمود بدنش مشغول نماز و روزه و احسان و عبادت و خدمات به مردم است اما روحش در بهشت است, روحش در بهشت است یعنی هماکنون در بهشت است برای اینکه آنجایی که روح او مستقر است که در دسترس کسی نیست.
پرسش: جمال حضرت بقیة الله الأعظم جنّت الله است...
پاسخ: خب البته امام هر زمانی این طور است که «بِیُمنه رُزِق الوریٰ و بوجوده ثَبَتَتِ الأرض و السماء»[40] امامِ هر عصری کلّ جمال و کمال مردم آن عصر به برکت اوست دیگر, امروز به برکت وجود مبارک ولیّ عصر است.
خب بنابراین این ﴿مَصِیراً﴾ سر جایش محفوظ است. ذات اقدس الهی بعد از بیان این دو گروه و بیان پاداش و کیفر این دو گروه که در قیامت محقّق میشود به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: ﴿أَذلِکَ خَیْرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ﴾ به اینها بگو کدام یک از این دو خوب است آن یا این؟ اگر ـ معاذ الله ـ بگویید بعد از مرگ خبری نیست عالَم میشود پوچ هر که هر چه کرد, کرد این را که عقل نمیپذیرد اگر عالم پوچ نیست یک حساب و کتابی دارد ـ کما هو الحق ـ پایان شرک و کفر و ظلم همان است که ﴿سَمِعُوا لَهَا تَغَیُّظاً وَزَفِیراً﴾ پایان توحید و عقل و عدل همین است که ﴿جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ﴾ بعد فرمود: ﴿لَهُمْ فِیهَا مَا یَشَاؤُونَ﴾ این تقدیم خبر هم نشانه آن است که این یک ویژگی برای مردان باتقواست که وارد صحنه بهشت شدند مشیئت را قرآن کریم منشأ پیدایش و تحقّق لذایذ بهشت قرار داد خب انسان چطور میشود به جایی برسد که هر چه بخواهد برای او حاصل است سرّش آن است که فرمود ما آنچه خیانت و خلاف و کینه و جفا و اینهاست از دلِ اینها کَندیم; اگر داشتند که ما کَندیم, اگر نداشتند نگذاشتیم وارد بشوند. آنها که اهل کینه بودند اهل خلاف بودند اینها را عمل جرّاحی میکنند بالأخره این طور نیست که هر کسی را با هر خیال خامی بهشتی کنند اینها یا در دنیا فشار میبینند, نشد در حال احتضار فشار میبینند, نشد در برزخ آن قدر فشار میبینند که احدی از آن خبر ندارد اگر در برزخ هم پاک نشدند در ساهره قیامت که پنجاه هزار سال است فشار میبینند تا بشوند طیّب و طاهر تا طیّب و طاهر نشدند به بهشت راه پیدا نمیکنند آنجا جا برای کسی که اهل خلاف است و اراده خلاف دارد نیست لذا در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» و مانند آن فرمود: ﴿وَنَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِم مِنْ غِلٍّ﴾[41] حالا تنها غِلّ و خیانت و کینه و اینها نیست هر ناپاکی را ما از دل اینها کَندیم تا نکَنند و اینها را طیّب و طاهر نکنند اینها وارد بهشت نمیشوند انسان وقتی که طیّب و طاهر شد آنجا که رفت هر چه بخواهد حاصل است منتها سه قسم مشیئت است یک قسم مشیئتهایی است مربوط به ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ﴾[42] که هر چه بخواهند در بهشت حاصل است.
از وجود مبارک امام رضا(سلام الله علیه) سؤال کردند در جریان بهشت آدم روایات مختلف است بعضی از روایات دارد که گندم بود بعضی از روایات دارد انگور بود بعضی روایات طور دیگر دارد کدام یک از اینها درست است فرمود همهاش درست است برای اینکه درخت بهشت مثل درخت دنیا نیست که درخت انگور, گندم ندهد این برابر مشیئت و اراده بهشتی است او اگر بخواهد که درخت گندم بدهد گندم میگیرد انگور خواست انگور میگیرد[43] چون او دیگر با کود و هرس و غرس که به دست نیامده او با عمل صالح حاصل شده فرمود همهاش درست است. آن بیان لطیفی را که مرحوم امینالاسلام(رضوان الله علیه) در مجمعالبیان نقل کردند در ذیل آیه ﴿یُفَجِّرُونَهَا تَفْجِیراً﴾[44] فرمودند چشمههای بهشت را خود بهشتیها تفجیر میکنند ایشان این جریان را نقل میکند که با دست یک خط میکشند آنجا چشمه میجوشد[45] این طور نیست نظیر دنیا باشد که هر جا چشمه است آنجا انسان ویلایی بسازد یا چادر بزند چشمه در اختیار بهشتیان است این برای یک مرحله است که ﴿لَهُمْ فِیهَا مَا یَشَاؤُونَ﴾ اما کسانی که ﴿وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ﴾[46] یک بهشت دیگری دارند آنجا هم ﴿لَهُمْ فِیهَا مَا یَشَاؤُونَ﴾ هر علمی بخواهند خدا غریق رحمت کند شیخناالاستاد مرحوم حکیم الهی قمشهای را این بارها میگفت آرزوی ما این است که ما در بهشت نهجالبلاغه را خدمت حضرت امیر بخوانیم این مکرّر در مکرّر میگفت این تکّه کلامش بود که ای کاش برویم آنجا و نهجالبلاغه را خدمت حضرت بخوانیم این یک خواسته است آنجا علوم حاصل میشود ولی اعمال حاصل نمیشود یعنی کسی نمازی بخواند روزهای بگیرد به جایی برسد کاملتر بشود این طور نیست کمالِ عملی نیست اما کمالِ علمی کاملاً یکی پس از دیگری هست. خب این آرزوها, آرزوهای حقّی است ﴿لَهُمْ فِیهَا مَا یَشَاؤُونَ﴾ این برای کسی است که جزء ابرار است اما اگر جزء مقرّبین بود و روح و ریحان بود خودش بهشت بود باز هم ﴿لَهُمْ فِیهَا مَا یَشَاؤُونَ﴾ اینها از ذات اقدس الهی مراحل برتر طلب میکنند خود ائمه(علیهم السلام) خود اولیای الهی چون فاصله بین اینها و ذات اقدس الهی نامتناهی ـ نامتناهی یعنی نامتناهی ـ است این طور نیست که فاصله بین اینها و خدای سبحان متناهی باشد وگرنه ـ معاذ الله ـ تناهی خدا لازم میآید زیرا اینها یک موجود محدود و متناهیاند (یک) فاصله بین اینها و ذات اقدس الهی هم ـ معاذ الله ـ اگر متناهی باشد (دو) مجموع دوتا متناهی میشود متناهی (سه) آن وقت لازمهاش این است که آن مبدأ اعلا بشود متناهی لذا فاصله بین صادر اول و ذات اقدس الهی نامتناهی است فاصله بین خلق و خالق نامتناهی است اینها ﴿رَبِّ زِدْنِی عِلْماً﴾[47] را آنجا هم دارند هر چه از ذات اقدس الهی اسمای حسنا طلب بکنند اگر طلب بکنند شهود پیدا میکنند ذات اقدس الهی اشهاد دارد اعلان دارد ارائه ملکوت دارد ارائه جبروت دارد و مانند آن پس ﴿لَهُمْ فِیهَا مَا یَشَاؤُونَ﴾ هم برای کسانی که ﴿لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ﴾[48] است وارد است هم برای ﴿وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ﴾[49] که فوق این است وارد است هم برای کسانی که ﴿فَادْخُلِی فِی عِبَادِی ٭ وَادْخُلِی جَنَّتِی﴾[50] شدند هست و این اصل ﴿وَلَدَیْنَا مَزِیدٌ﴾ برای هر سه گروه هست.
فرمود ما چیزهایی داریم چیزهایی نزد ما هست که از قلمرو مشیئت اوّلیها از حوزه مشیئت دومیها از حوزه مشیئت سومیها بیرون است یک سلسه معارفی نزد ما هست که زائد بر مشیئت آنهاست. بیان ذلک این است که بالأخره گروه اول مشیئتشان محدود است ما این مثال را قبلاً چند بار همین جا به عرضتان رساندیم که افراد عادی مشیئتشان محدود است اگر به یک کشاورز بگویند شما چه میخواهی هر چه بخواهی برای شما حاصل کنیم این هرگز آرزو نمیکند ای کاش نسخه خطّی تهذیب شیخ طوسی را من داشته باشم این اصلاً تهذیب نشنیده فقه نشنیده آرزوی او محدود است اما یک فقیه را اگر بگویند یکی از آرزوهایتان چیست میگوید ای کاش من نسخه خطّی کافی را میداشتم اینها جزء آرزوهای اوست آرزوی هر کسی به حوزه درک او وابسته است یک کشاورز یک دامدار یک پیشهور یک تاجر یک کارمند یک کارگزار اینها آرزوهایشان محدود است فرمود: ﴿لَهُم مَا یَشَاؤُونَ فِیهَا وَلَدَیْنَا مَزِیدٌ﴾[51] چیزهایی هم نزد ما هست که آنها نمیتوانند آرزو بکنند.
گروه دوم هم یک سلسله خواستههایی دارند و یک سلسله اموری است که نمیدانند تا آنها را بخواهند گروه سوم هم که ﴿فَادْخُلِی فِی عِبَادِی ٭ وَادْخُلِی جَنَّتِی﴾[52] شدند اینها هم یک سلسله چیزهایی دارند که درک میکنند یک سلسله چیزهایی هم لدی الله هست که اینها به آنجا نرسیدند و جزء اسمای مستأثره است حالا اسمای مستأثره را اینها خواستارند یا نمیخواهند سیدناالاستاد امام(رضوان الله علیه) که بیمیل نیستند که بفرمایند اسمای مستأثره را اولیای الهی به اذن خدا میدانند ولی باز به اذن خدا میدانند آنجا هم ممکن است چیزهایی باشد که احدی به آن دسترسی نداشته باشد مگر اینکه به مقام فنا برسد به هر تقدیر در همه این بخشها فرمود: ﴿لَهُم مَا یَشَاؤُونَ فِیهَا﴾ (یک) ﴿وَلَدَیْنَا مَزِیدٌ﴾ (دو) یعنی بیش از آن مقدار مشیئت هر چه بخواهند به آنها میدهیم بعضی از چیزهاست که اصلاً آنها نمیفهمند تا بخواهند. این تعبیر ﴿وَلَدَیْنَا مَزِیدٌ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «سجده» نیست اما آیه هفده سورهٴ «سجده» این است که ﴿فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُم﴾[53] این ﴿نَفْسٌ﴾ نکره در سیاق نفی است هیچ کسی نمیداند ما اینجا چه چیزی ذخیره کردیم نه گروه اول نه گروه دوم نه گروه سوم, گروه اول که ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ﴾[54] را دارند نمیفهمند که بیش از این باغ و بوستان چیزهای دیگر هم هست مستحضرید اینها در طول هماند گروه اول ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ﴾ را دارند اما مرحله دوم و سوم را ندارند; گروه دوم مرحله اول و دوم را دارند ولی مرحله سوم را ندارند; گروه سوم که وارد ﴿جَنَّتِی﴾ شدند اول و دوم را دارند سومی را هم دارند بنابراین اینچنین نیست که ـ معاذ الله ـ آن ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ﴾ برای بعضیها باشد نه این برای همه است منتها این وسطیها یا ابتداییها آن بالاییها را ندارند این غرف مبنیه این برجهای بهشت نظیر برجهای دنیا نیست در برجهای دنیا اگر کسی در طبقه پنج است میتواند مهمان طبقه شش بشود و به آنجا رفت و آمد بکند ولی در بهشت این طور نیست اگر کسی جایش در طبقه پنج است نمیتواند برود بالا که وارد طبقه ششم بشود برای اینکه به همان دلیل که نتوانست در دنیا نماز شبش را حفظ بکند زبانش را حفظ بکند چشمش را حفظ بکند آنجا هم نمیتواند بالاتر برود این طور نیست که حالا این غرف مبنیه نظیر برجهای دنیا باشد بنابراین هر چه پایینیها دارند بالاییها دارند اما این طور نیست که هر چه بالاییها داشته باشند پایینیها هم دارند.
پرسش:
پاسخ: بله نمیتواند بالاتر برود دیگر به همان دلیلی که در دنیا درجاتی بود و در قرآن کریم فرمود: ﴿لَهُمْ دَرَجَاتٌ﴾[55] (یک) ﴿هُمْ دَرَجَاتٍ﴾[56] (دو) بعضیها اصلاً تدرّج نکردند بالاتر بروند بعضیها برابر سورهٴ «انفال» بالاتر رفتند شده ﴿لَهُمْ دَرَجَاتٌ﴾ برخیها آن قدر بالا رفتند که خودْ درجه شدند که در سورهٴ «آلعمران» دیگر بدون «لام» آمده فرمود: ﴿هُمْ دَرَجَاتٍ﴾ این را شما وقتی به زمخشری یا به فخررازی میدهید میگوید اینجا «لام» محذوف است به دلیل اینکه در سورهٴ «انفال» دارد ﴿لَهُمْ دَرَجَاتٌ﴾ خیر «خویش را تأویل کن»[57] هیچ لامی هم حذف نشده بعضیها ﴿لَهُمْ دَرَجَاتٌ﴾ بعضیها ﴿هُمْ دَرَجَاتٍ﴾ هستند خب اگر اینجا خودشان درجه شدند یعنی مالک درجه شدند به مرحله والا بار یافتند دیگران را هم میتوانند زیرمجموعه خودشان نگه بدارند.
پرسش: ...
پاسخ: بله, این برای راه است فرمود: ﴿وَمَن یُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِم مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً﴾[58] اینها در راهاند اما وقتی به مقصد رسیدند هر کدام جای خودشان را دارند دیگر در راه بله این طور است اینچنین نیست که حالا در قیامت کسی یک سوره بخواند برود بالا در دنیا هر اندازه که خواند و درجه یافت در آخرت یکی پس از دیگری ظهور میکند تا به آن قلّهای که در دنیا کسب کرده است برسد فرمود: «إنَّ الْیَوْمَ عَمَلٌ وَ لاَ حِسَابَ وَ غَداً حِسَابٌ وَ لاَ عَمَلَ»[59] امروز جای کار است دیگر ولی فردا یعنی قیامت دیگر شریعتی نیست دیگر وحی و نبوّت و رسالت تشریعی نیست که کسی عملی انجام بدهد ثواب ببرد خب اگر آنجا عمل بود خب خیلیها توبه میکردند دیگر خیلیها ایمان میآوردند اصلاً ایمان ممکن نیست بین نفس و ایمان, اراده فاصله است و آن روز این کنترل شده است هیچ کس نمیتواند یک کار جدیدی بکند نه میتواند گناه بکند نه میتواند ثواب بکند منتها اسرار عالم یکی پس از دیگری برایش روشن میشود تکامل علمی فراوان است برای گروه خاصّی البته, اما تکامل عملی هیچ ممکن نیست.
پرسش:...
پاسخ: پاداش متّقیان محسوب میشود دیگر, اما کسی کاری انجام بدهد که این کار پاداش داشته باشد در قیامت ممکن نیست قیامت ظرف پاداشِ کارهای اینهاست در دنیا نه ظرف کارِ خیر باشد ظرف پاداش کارهای خیر نیکان است در دنیا خب.
در بهشت هر چه بهشتی بخواهد به او میدهند ولی تبهکاران در دنیا هر چه دلشان میخواست انجام میدادند که میگفتند ﴿هذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِی مِن تَحْتِی﴾[60] اما وقتی که مُردند برابر آیه 54 سورهٴ مبارکهٴ «سبأ» ﴿وَحِیلَ بَیْنَهُمْ وَبَیْنَ مَا یَشْتَهُونَ﴾ آنچه را که میخواستند از آنها گرفته شد تعلّق مانده (یک) متعلَّق از دست اینها گرفته شد (دو) عذاب و فریاد شروع میشود (سه) چرا معتادها را گرفتند عذابشان شروع میشود برای اینکه مواد را از آنها میگیرند (یک) اعتیاد میماند (دو) اعتیاد بدون متعلّق, دردآور است (سه) چرا فشار مرگ هست فشار قبر هست برای اینکه این شخصِ معتاد به دنیا به مال و فرزند و زندگی طبیعی دل بسته است (یک) هنگام مرگ این متعلَّق را از او گرفتند (دو) تعلّق مانده است (سه) فریاد شروع میشود (چهار) تا تک تک این تعلّقات گرفته نشود این شخص در جان کندن است خب ﴿وَحِیلَ بَیْنَهُمْ وَبَیْنَ مَا یَشْتَهُونَ کَمَا فُعِلَ بِأَشْیَاعِهِم مِن قَبْلُ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «ق» به این صورت بیان فرمود: ﴿وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِینَ﴾[61] تا میرسد به این آیات که ﴿ادْخُلُوهَا بِسَلاَمٍ ذلِکَ یَوْمُ الْخُلُودِ ٭ لَهُم مَا یَشَاؤُونَ فِیهَا وَلَدَیْنَا مَزِیدٌ﴾[62] یعنی یک سلسله کمالات و معنویات و لذایذ نزد ما هست که فوق مشیئت و اراده آنهاست حالا آن کشاورز نسخه خطّی نخواست ما نسخه خطّی میخواهیم حدّاکثر آن است که یک سلسله مطالب علمی و یک سلسله مسائل اخلاقی و امثال ذلک را طلب بکنیم دیگر محدود است دیگر, نمیدانیم نزد اهل بیت چه چیزی هست تا بخواهیم. بنابراین هر کدام از ماها هم مشیئت ما و ارادت ما به حوزه معرفت ما وابسته است و آن هم محدود است لذا بالقول المطلق ذات اقدس الهی فرمود: ﴿لَهُم مَا یَشَاؤُونَ فِیهَا وَلَدَیْنَا مَزِیدٌ﴾ آنچه را که اینها میخواهند ما داریم و بیش از آن.
در سورهٴ مبارکهٴ «شوریٰ» آیه 22 فرمود: ﴿لَهُم مَا یَشَاؤُنَ عِندَ رَبِّهِمْ﴾ این ﴿عِندَ رَبِّهِمْ﴾ در آیه محلّ بحث نیست در خیلی از جاها نیست اینها که برابر بخش پایانی سورهٴ «قمر» به ﴿عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾ رسیدهاند خدا چیز زاید به آنها عطا میکند که آنجا فرمود: ﴿إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ ٭ فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾[63] در آیه 22 سورهٴ مبارکهٴ «شوریٰ» میفرماید: ﴿لَهُم مَا یَشَاءُونَ عِندَ رَبِّهِمْ ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ﴾ همان طوری که ما علم لدنّی داریم بهشت لدنّی هم داریم لدن یعنی نزد یک وقت انسان پایین است و این باران رحمت این کوثر رحمت میریزد به وسیله اهل بیت(علیهم السلام) به شاگردانشان میرسد به وسیله کتابها و نوشتهها و درس و بحث تا به انسان برسد این صفّ نِعال است این دیگر لدنّی نیست مثل بارانی که از بالا بیاید تا به تَه جوی برسد بالأخره آن باران اوّلیه نیست فیض هم همین طور است برخیها قوس صعود را طی میکنند بالا میروند تا عند ربّه میرسند آنجا میگیرند وقتی گرفتند میشود علم لدنّی, علم لدنّی علمی نیست در برابر فقه و اصول و فلسفه و کلام و عرفان اگر هر کدام از اینها را انسان لدی الله و عند الله بگیرد میشود علم لدنّی همین احکام صوم و صلات را که ما با صدها واسطه از اهل بیت(علهیم السلام) داریم درس میگیریم این علم عادی است علم کتاب و مدرسه است ولی همین ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ﴾[64] را وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مِن عند الله گرفته این میشود علم لدنّی نه اینکه علم لدنّی علمی باشد موضوعی داشته باشد محمولی داشته باشد البته, همه این حقایق که باطن این احکام و حِکماند نزد خداست اسرار عالم نزد خداست بعضی از آن چیزها به صورت علم رسمی در میآید بعضی از آنها به صورت علم رسمی در نمیآید هر علمی را که انسان لدی الله که بالاتر از عندالله است و اگر نشد عندالله فرا گرفت میشود علم لدنّی در اینجا میفرماید آیه 22 سورهٴ «شوریٰ» ﴿لَهُم مَا یَشَاءُونَ عِندَ رَبِّهِمْ ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ﴾ اما در آیه محلّ بحث سخن از عند ربّه نیست بعد میفرماید این وعدهای است که ما دادیم (یک) و عدّهای هم از ما میخواهند خدایا تو که وعده دادی عمل بکن (این دو) هم فرشتهها میگویند هم مردان الهی اهل سحر میگویند خدایا آن وعدهای که دادی به ما عطا بکن! فرشتهها برابر آیه هشت سورهٴ «غافر» به خدای سبحان عرض میکنند ﴿رَبَّنَا وَأَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدتَّهُمْ﴾ این بهشتی که به اینها وعده دادی مرحمت بکن ﴿وَمَن صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّیِّاتِهِمْ إِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ﴾ در بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» هم مؤمنان الهی آنها که ﴿یَذْکُرُونَ اللّهَ قِیَاماً وَقُعُوداً وَعَلَی جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾[65] آنها هم عرض میکنند ﴿رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیاً یُنَادِی لِلْإِیمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَکَفِّرْ عَنَّا سَیِّآتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ ٭ رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدْتَّنَا عَلَی رُسُلِکَ﴾[66] وعدهای که به زبان انبیا(علیهم السلام) دادی آن وعده را اِنجاز بکن در همین بخش از آیات سورهٴ مبارکهٴ «فرقان» دارد که این ﴿کَانَ عَلَی رَبِّکَ وَعْداً مَسْؤُولاً﴾ یعنی ما وعده دادیم (یک) خدا هم که خُلف وعده نمیکند (دو) هم فرشتهها از ما سؤال میکنند که این وعده را انجاز کنید هم مؤمنان از ما طلب میکنند.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[1] . سورهٴ فرقان, آیهٴ 1.
[2] . سورهٴ فرقان, آیهٴ 6.
[3] . سورهٴ بقره, آیهٴ 24; سورهٴ آلعمران, آیهٴ 131.
[4] . سورهٴ نساء, آیهٴ 18; سورهٴ فرقان, آیهٴ 11 و... .
[5] . سورهٴ شعراء, آیهٴ 136.
[6] . سورهٴ ابراهیم, آیهٴ 21.
[7] . سورهٴ منافقون, آیهٴ 6.
[8] . سورهٴ جن, آیهٴ 15.
[9] . سورهٴ تحریم, آیهٴ 6.
[10] . سورهٴ انبیاء, آیهٴ 98.
[11] . سورهٴ بقره, آیهٴ 24.
[12] . سورهٴ واقعه, آیات 88 و 89.
[13] . مثنوی معنوی, دفتر اول, بخش 59.
[14] . الامالی (شیخ صدوق), ص388.
[15] . سورهٴ بقره, آیهٴ 269.
[16] . سورهٴ الرحمن, آیهٴ 46.
[17] . سورهٴ الرحمن, آیهٴ 62.
[18] . سورهٴ قمر, آیات 54 و 55.
[19] . سورهٴ آلعمران, آیهٴ 15.
[20] . سورهٴ انبیاء, آیهٴ 98.
[21] . سورهٴ جن, آیهٴ 15.
[22] . سورهٴ همزه, آیات 6 و 7.
[23] . الفتوحات (4 جلدی), ج1, ص702.
[24] . سورهٴ آلعمران, آیهٴ 15.
[25] . سورهٴ واقعه, آیات 49 و 50.
[26] . سورهٴ غافر, آیهٴ 17.
[27] . سورهٴ طور, آیهٴ 23.
[28] . سورهٴ واقعه, آیهٴ 17.
[29] . سورهٴ صافات, آیهٴ 48; سورهٴ ص, آیهٴ 52; سورهٴ الرحمن, آیهٴ 56.
[30] . التبیان فی تفسیر القرآن, ج9, ص481.
[31] . الامالی (شیخ صدوق), ص388.
[32] . سورهٴ آلعمران, آیهٴ 15.
[33] . سورهٴ قمر, آیات 54 و 55.
[34] . سورهٴ فجر, آیهٴ 30.
[35] . سورهٴ واقعه, آیات 88 و 89.
[36] . سورهٴ توبه, آیهٴ 102.
[37] . سورهٴ فجر, آیات 29 و 30.
[38] . سورهٴ آلعمران, آیهٴ 198.
[39] . نهجالبلاغه, خطبهٴ 192.
[40] . مفاتیح الجنان, دعای عدیله.
[41] . سورهٴ اعراف, آیهٴ 43; سورهٴ حجر, آیهٴ 47.
[42] . سورهٴ آلعمران, آیهٴ 15.
[43] . عیون اخبارالرضا, ج1, ص306.
[44] . سورهٴ انسان, آیهٴ 6.
[45] . مجمعالبیان, ج10, ص616.
[46] . سورهٴ الرحمن, آیهٴ 46.
[47] . سورهٴ طه, آیهٴ 114.
[48] . سورهٴ آلعمران, آیهٴ 198.
[49] . سورهٴ الرحمن, آیهٴ 46.
[50] . سورهٴ فجر, آیات 29 و 30.
[51] . سورهٴ ق, آیهٴ 35.
[52] . سورهٴ فجر, آیات 29 و 30.
[53] . سورهٴ سجده, آیهٴ 17.
[54] . سورهٴ آلعمران, آیهٴ 15.
[55] . سورهٴ انفال, آیهٴ 4.
[56] . سورهٴ آلعمران, آیهٴ 163.
[57] . مثنوی معنوی, دفتر اول, بخش 59.
[58] . سورهٴ نساء, آیهٴ 69.
[59] . نهجالبلاغه, خطبهٴ 42.
[60] . سورهٴ زخرف, آیهٴ 51.
[61] . سورهٴ ق, آیهٴ 31.
[62] . سورهٴ ق, آیات 34 و 35.
[63] . سورهٴ قمر, آیات 54 و 55.
[64] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 78.
[65] . سورهٴ آلعمران. آیهٴ 191.
[66] . سورهٴ آلعمران, آیات 193 و 194.
تاکنون نظری ثبت نشده است