- 659
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 11 تا 18 سوره نور
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 11 تا 18 سوره نور"
- جریان افک؛
- تهمت به رسول اکرم (ص) توسط جریان نفاق و قصد از بین بردن حیثیت ایشان؛
- عدم آلودگی هیچ پیامبری (ص) از جهت خانوادگی
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿إِنَّ الَّذِینَ جَاؤُوا بِالْإِفْکِ عُصْبَةٌ مِنکُمْ لاَ تَحْسَبُوهُ شَرّاً لَّکُم بَلْ هُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُم مَا اکْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَالَّذِی تَوَلَّی کِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِیمٌ (11) لَوْلاَ إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنفُسِهِمْ خَیْراً وَقَالُوا هذَا إِفْکٌ مُّبِینٌ (12) لَوْلاَ جَاؤُوا عَلَیْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَإِذْ لَمْ یَأْتُوا بِالشُّهَدَاءِ فَأُولئِکَ عِندَ اللَّهِ هُمُ الْکَاذبُونَ (13) وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ لَمَسَّکُمْ فِی مَا أَفَضْتُمْ فِیهِ عَذَابٌ عَظِیمٌ (14) إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِکُمْ وَتَقُولُونَ بِأَفْوَاهِکُم مَا لَیْسَ لَکُم بِهِ عِلْمٌ وَتَحْسَبُونَهُ هَیِّناً وَهُوَ عِندَ اللَّهِ عَظِیمٌ (15) وَلَوْلاَ إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُم مَّا یَکُونُ لَنَا أَن نَّتَکَلَّمَ بِهذَا سُبْحَانَکَ هذَا بُهْتَانٌ عَظِیمٌ (16) یَعِظُکُمُ اللَّهُ أَن تَعُودُوا لِمِثْلِهِ أَبَداً إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ (17) وَیُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الآیَاتِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ (18)﴾
یکی از نکاتی که در صدر این سوره تعبیر شده است که ﴿سُورَةٌ أَنزَلْنَاهَا وَفَرَضْنَاهَا وَأَنزَلْنَا فِیهَا آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ لَّعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ﴾ اهمیت همین جریان اِفک است که درباره حریم وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) رخ داد. مستحضرید که طبق نقل مفسّران و مورّخان شیعه و سنّی, وجود مبارک حضرت به یکی از این غزوهها و سفرها مسافرت کردند و قرعهای برقرار میکردند در انتخاب همسر و همراه در این سفر برخیها گفتند عایشه خدمت حضرت بودند وقتی حضرت پیروزمندانه از سفر برگشتند در بین راه خب در شب تار, عایشه یا همسر دیگر برای قضای حاجت فاصله گرفت و موقع برگشتن چیزی را گُم کرده بود برای پیدا کردن آن گمشده, شبِ تار بود رفت به سراغ آن, قافله هم حرکت کرد طبق این نقل. وقتی که او گمشدهاش را پیدا کرد برگشت دید قافله رفت یکی از اعضای قافله که پشت سر این قافله بود رسید و او را شناخت و سوار بر مرکب کرد و او را به قافله رساند.[1] از اینکه او عایشه بود یا ماریه اختلاف است;[2] به هر تقدیر آن اصلِ مشترک این است که به حریم پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) رابطه داشت.
منافقان که گروهی دسیسهباز بودند از این فرصت سوء استفاده کردند کسی تهمتی را جعل کرد عدّهای هم این را رواج دادند. اینها گروهی بودند که در جریان ترور رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ناکام ماندند با کوشش و سعی فراوانی خواستند نظام اسلامی به مقصد نرسد که در جنگ احد یک سوم جمعیّت تقریباً منافقانه برگشتند و حضرت را همراهی نکردند در هیچ کدام از این صحنهها موفق نشدند. اخیراً به پَستترین وصف انسانی دست زدند و آن متّهم کردن حریم رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود اینها گروهی بودند که قرآن از اینها به عنوان عُصْبِه یاد میکند و اینها مسئولی داشتند و زیرمجموعهای که آن زیرمجموعه دارای درکات گوناگون بودند آن مسئول که متولّی کِبر و بزرگی این اتّهام بود قسمت اتّهام را به عهده داشت او عذاب الیم دامنگیرش میشد آنها که درکات میانی یا نازل داشتند هر کدام گرفتار گناه خاصّ خودشان شدند این گروه سعی کردند که حریم حضرت را مسلوبالحیثیه کنند. بعد از جریان قذف, خدای سبحان این داستان را ذکر کرد.
قذف اگر بین زن و شوهر باشد که حکمش لِعان و بهال بود که گذشت و اگر بین زن و شوهر نباشد آن مقذوفه سه حال دارد یا مُحصَنه است که حکم قاذف همان ﴿ثَمَانِینَ جَلْدَةً﴾[3] است که گذشت یا غیر محصَنه و غیر عفیفه است. غیر عفیفه دو گروهاند برخیها عفیف نیستند ولی مشهور به بزهکاری هم نیستند آنها که غیر عفیفهاند ولی مشهور به بزهکاری نیستند حد برای قذف آنها نیست فقط تعزیر است آنها که مشهوره به بزهکاریاند باکشان نیست از گفتن و شنیدن این حرفها اگر کسی قذفی کرد آنها را متّهم کرد به بزهکاری نه حد دارد و نه تعزیر, پس آن مقذوفه یا عفیفه است یا غیر عفیفه, غیر عفیفه هم دو گروهاند اگر محصنه بود و عفیف بود که حدّ قذف همان ﴿ثَمَانِینَ جَلْدَةً﴾[4] است و اگر غیر عفیف بود ولی مشهوره به بزهکاری نبود قذف با تعزیر همراه است سومی که غیر عفیفه است و مشهوره به بزهکاری است قذفش نه حد دارد و نه تعزیر. پس این مسائل چهارگانه که یکی مربوط به لعان است بین زن و شوهر و آن سه مسئله مربوط به قذف غیر زن و شوهر است اینها همه مقدمه بود برای مسئله اِفک.
در جریان افک, قرآن کریم این آیات فراوان را برای تبرئه حریم نبوّت ذکر کرده چون انبیا با آبرو زندگی میکنند ممکن است همسر پیغمبر کافره باشد ولی کفرِ همسر باعث مسلوبالحیثیه شدن آن خاندان نیست. جریان نوح این طور بود جریان لوط این طور بود ﴿ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَأَةَ نُوحٍ وَامْرَأَةَ لُوطٍ کَانَتَا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَیْنِ﴾[5] و هر دو هم کافره بودند قرآن بالصراحه میگوید همسر نوح کافره بود همسر لوط کافره بود و این ننگ نیست برای اینکه حرف در او اثر نکرد اما اگر آلوده باشد این به حریم نبوّت و اصول خانوادگی آسیب میرساند هیچ پیامبری گرفتار حریم آلوده نبوده لذا این مسئلهٴ آلودگی را گروهی دامن زدند لذا قرآن فرمود اینها گروهی بودند که این کار را کردند آنکه متولّی کبر و بزرگی این اتّهام بود عذاب الیم دارد آنهایی که مسئولیّت میانی را قبول کردند عذاب میانی دارند آنها که مسئولیت ضعیفتری را قبول کردند عذاب کمتری دارند. بعد از این جریان نقل کردند که وجود مبارک پیامبر عدّهای را حدّ قذف زده است.
مهمترین حادثهای که وجود مبارک حضرت امیر این را به اجمال بیان میکند و سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) این را باز کرد و تشریح کرد این است که در صدر اسلام, منافقین حضور فعّال داشتند و عدد اینها هم کم نبود زیرا در جریان جنگ احد تقریباً یک سوم جمعیّت برگشتند اینها همانهایی بودند که با نفاق زندگی میکردند یعنی هزار نفر که برای مبارزه با مشرکین در جنگ احد شرکت کردند سیصد و اندی در راه برگشتند حاضر نشدند که به صحنه احد بیایند خب. این گروه پس رقمشان کم نبود. سورهٴ مبارکهٴ «منافقون» هم درباره اینهاست که اینها کارشکنی میکردند تحریم میکردند میگفتند: ﴿لاَ تُنفِقُوا عَلَی مَنْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّی یَنفَضُّوا﴾ خدای سبحان فرمود تحریم اینها اثر ندارد ﴿وَلِلّهِ خَزائِنُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾[6] و مخازن الهی نامتناهی است و مانند آن. پس رقم اینها کم نبود (یک) توطئه نظامی و جنگ علیه اسلام را اینها نقشه میکشیدند (دو) رابطه مرموزانه با مشرکان مکه هم داشتند (سه) در جریان ترور و رماندن شتر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در آن شب سهم بسزایی داشتند ولی موفق نشدند (این چهار) آخرین فتنه و بدنامی اینها همان جریان اِفک بود (پنج).
تحلیلی وجود مبارک حضرت امیر دارد آن تحلیل، متن است آن متن را سیدناالاستاد شرح کرده شرح سیدناالاستاد این است این گروه کجا رفتند رقمشان که کم نبود یک سوم مردم مدینه بودند توطئه ترور هم که توطئه مشئوم و سنگینی بود داشتند آخرین توطئه هم که آلوده کردن حریم حضرت بود هم که اِبا نداشتند اینها با پیغمبر نساختند و سورهٴ مبارکهٴ «منافقون» هم برای افشاگری آمده. بعد فرمود وقتی حضرت امیر را خانهنشین کردند غدیر را پوشاندند و سقیفه را به بار آوردند همه اینها دیگر دست از کارشکنی برداشتند, دیگر منافقی نداشتیم. کار از این سه حال بیرون نیست یا همه این جمعیت یک دفعه مُردند اینکه نبود یا همه اینها برگشتند مثل سلمان و اباذر توبه کردند این هم که نبود یا با حکومت سقفی ساختند «و هو الحق» این تحلیل است خب بالأخره یک سوم مردم مدینه اینکاره بودند دیگر, چطور وقتی سقیفه تشکیل شد هیچ سخن از کارشکنی نبود؟!
آن را وجود مبارک حضرت امیر در خطبه 210 بعد از اینکه کسی از حضرت سؤال کرد احادیث بِدَع و ما فی أیدی الناس من اختلاف چیست حضرت فرمود: «إِنَّ فِی أَیْدِی النَّاسِ حَقّاً وَ بَاطِلاً وَصِدْقاً وَ کَذِباً و نَاسِخاً وَ مَنْسُوخاً وَعَامّاً وَ خَاصّاً وَ مُحْکَماً وَ مُتَشَابِهاً» که اینها را باید با اجتهاد بررسی کرد بعد فرمود: «رَجُلٌ مُنَافِقُ مُظْهِرٌ لِلْإِیمَانِ مُتَصَنِّعٌ بِالْإِسْلاَمِ لاَ یَتَأَثَّمُ وَ لاَ یَتَحَرَّجُ یَکْذِبُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِصلی الله علیه وآله وسلم مُتَعَمِّداً» علناً دروغ به پیغمبر میبندند «فَلَوْ عَلِمَ النَّاسُ أَنَّهُ مُنَافِقٌ کاذِبٌ لَمْ یَقْبَلُوا مِنْهُ وَ لَمْ یُصََدِّقُوا قَولَهُ» اگر مردم بدانند که او منافق است که حرفش را نمیپذیرند «وَ لکِنَّهُمْ قَالُوا صَاحِبُ رَسُولِ اللَّهِصلی الله علیه وآله وسلم رَآهُ وَ سَمِعَ مِنْهُ وَ لَقِفَ عَنْهُ فَیَأْخُذُونَ بِقَوْلِهِ» اینها میگویند خب این شخص, پیغمبر را دید در زمان پیغمبر بود از او نقل میکند لابد راست میگوید تا به اینجا میرسد, میفرماید «إنَّمَا النَّاسُ مَعَ الْمُلُوکِ وَ الدُّنْیَا» آن ادیبی که گفت «الناس علی دین ملوکهم»[7] از همین جمله حضرت امیر گرفته فرمود: «إنَّمَا النَّاسُ مَعَ الْمُلُوکِ وَ الدُّنْیَا إِلاَّ مَنْ عَصَمَ اللَّهُ»[8] مگر کسی خدا او را حفظ بکند وگرنه مردم اکثریشان به دنبال دنیایند. این متن را سیدناالاستاد به صورت دقیق شرح کرده که منافق یک نفر و دو نفر هم نبودند [بلکه] یک سوم مردم مدینه بودند و کارهای اینها در همهٴ مواقع, روشن بود که دارند چه کار میکنند و آن تحریم اقتصادی و امثال ذلک هم که مشخص بود. در رماندن شتر پیامبر اینها دست داشتند. آخرین بار هم مسلوبالحیثیه کردن حریم حضرت بود که بدترین و پَستترین کار انسانی است چنین گروهی است. بعد از اینکه حضرت امیر خانهنشین شد همهٴ اینها فروکش کردند. تحلیل سیدناالاستاد این است که یکی از این سه حال باید باشد یا باید بگوییم همه اینها از بین رفتند اینکه نیست یا همه اینها برگشتند مثل سلمان و اباذر شدند آدم صالح شدند که نیست یا با حکومت وقت ساختند «کما هو الحق», «إنَّمَا النَّاسُ مَعَ الْمُلُوکِ وَ الدُّنْیَا».
اما در جریان آن آیه قبلی که ﴿وَلاَ تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَداً﴾[9] مستحضرید «تأبید کلّ شیء بحسبه» اگر گفتند ابدا یعنی مادامی که این عنوان است این با او هست مثلاً درباره زمین گفتند این زمین وقف است خب وقف عبارت از حبس ابد است دیگر «تحبیس الأصل و تسبیل الثمره»[10] حالا اگر این زمین از بین رفت خب وقفش هم از بین میرود یا خانهای وقفی خراب شد [وقفش از بین میرود] خانه را میشود وقف کرد درخت را میشود وقف کرد یک عصا را میشود وقف کرد ابدیّت کلّ شیء بحسبه در این روستاها و اینها وقف درخت گردو و امثال اینها اصلاً رواج داشت فلان درخت گردو را وقف میکردند چه اینکه وقف خانه هم است در اینجا که فرمود: ﴿وَلاَ تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَداً﴾ یعنی «مادام کونهم فسّاقا».
چند روایت هست که اگر کسی حد خورد و عادل شد و توبه کرد و اصلاح کرد شهادت او مقبول است. در تفسیر کنزالدقائق جلد نُه صفحهٴ 251 این دو روایت هست. وقتی از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) سؤال میشود که اگر کسی قذف کرد و حدّ قذف بر او جاری شد و توبه کرد «ولا یُعلم منه الا خیرا أتجوزُ شهادته» جواز یعنی نفوذ آیا شهادت او نافذ است «قال(علیه السلام) نعم» بعد فرمود: «ما یُقال عندکم» نزد شما آنها چه میگویند فقهای دیگر چه میگویند «قلتُ یقولون توبته فیما بینه و بین الله و لا تُقبل شهادته ابدا» آنها میگویند توبهٴ او عذاب اخروی را برطرف میکند ولی این حکم فقهی همچنان باز است شهادت او مقبول نیست «فقال(علیه السلام) بئس ما قالوا» چه حرفی است میزنند؟! پدرم یعنی امام باقر میفرمود: «إذا تاب و لم یُعلم منه الاّ خیرا جازت شهادته» یعنی ما اهل بیت میگوییم شهادت او مقبول است.
حدیث دوم که از مجمعالبیان مرحوم طبرسی است در ذیل ﴿وَلاَ تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَداً وَأُولئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ٭ إِلَّا الَّذِینَ تَابُوا﴾[11] این چنین آمده است که این استثنا دو وجه است یکی اینکه «یرجع إلی الفسق» دوم اینکه استثنا «یرجع الی الأمرین فإذا تاب قُبلت شهادته حُدّ أم لم یُحد. عن ابن عباس ـ إلی قوله ـ و هو قول أبی جعفرٍ و أبی عبدالله(علیهما السلام)» [12] قول امام باقر و امام صادق(سلام الله علیهما) این است که اگر قاذف توبه کرده شهادت او نافذ است بنابراین ابدیّت کلّ شیء به حسب عنوان آن شیء است وقتی عنوان عوض شد ابدیّت هم رخت برمیبندد و کسی که حدّ قذف بر او جاری شده او هم توبه کرده و ﴿أَصْلَحُوا﴾ هم شامل حال او بود این توبهٴ او مقبول است «بینه و بین الله» این حکم کلامی، حکم فقهی هم این است که شهادت او نافذ است.
همه این بحثها مقدمه بود برای جریان افک که فرمود: ﴿إِنَّ الَّذِینَ جَاؤُوا بِالْإِفْکِ عُصْبَةٌ مِنکُمْ﴾ یک نفر این توطئه را راه نینداخت ولی بدانید این یک آزمون الهی است این کار، کار خیر است وضع نفاق و منافق روشن میشود آنها رسوا خواهند شد طهارت همسران پیغمبر مشخص میشود حدّ الهی نسبت به قاذفین جاری میشود شما نفاق و منافق را میشناسید که نفاق یعنی چه؟ منافقان چه گروهیاند تا کجا حاضرند اینها هتّاکی کنند ﴿لاَ تَحْسَبُوهُ شَرّاً لَّکُم بَلْ هُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ﴾ همان ﴿عَسَی أَن تَکْرَهُوا شَیْئاً وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ﴾[13] است مبادا شما این را شرّ تلقّی کنید برای شما خیر است. آن گاه فضای اجتماع را در ضمن این آیات مشخص میکند که جامعه اسلامی نه تنها امنیّت نظامی و مالی، [بلکه] امنیّت حیثیتی هم دارد همه باید آبروی یکدیگر را حفظ بکنند چیزی را که شنیدند فوراً منتشر نکنند و چیزی را که شنیدند تا میتوانند کتمان کنند و اصلاح کنند تا امنیّت حیثیت و آبروی مردم در جامعه محفوظ بماند کارِ خدا را به خدا واگذار کنید دیر هم نشده ﴿إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ﴾[14] آتش جهنّم هم منتظر تبهکاران است ولی در دنیا که زندگی میکنید با یک خیال جمع و آبروی حفظشده زندگی کنید محکمهای هست هیچ چیزی هم فوت نمیشود روزی است که بر خدا چیزی مخفی نخواهد بود چه اینکه امروز هم مخفی نیست.
بعد فرمود اینها گروهیاند اینها دو سه درکه دارند دو سه مرتبه دارند ﴿لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُم مَا اکْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ﴾ هر کدام از اینها گناه خاصّ خودشان را دارند این «لام»، «لام» اختصاص است نه «لام» منفعت لذا با آن آیه ﴿لَهَا مَا کَسَبَتْ وَعَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ﴾[15] معارض نیست آنجا «لام» نفع و «علی» ضرر است که در مقابل هم است اینجا که میفرماید: ﴿لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُم مَا اکْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ﴾ «لام», «لام» اختصاص است; نظیر آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» گذشت که ﴿إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا﴾[16] این «لها» برای مشاکله نیست چون «لام» در اینگونه از موارد وقتی برای اختصاص است یعنی عمل, مخصوص عامل است چه زشت چه زیبا نه اینکه برای مشاکله گفته شد ﴿وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا﴾ اینجا با اینکه سخن از مشاکله نیست فرمود: ﴿لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُم مَا اکْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ﴾ یعنی هر گناهی مختصّ به خود صاحب گناه است اما ﴿وَالَّذِی تَوَلَّی کِبْرَهُ مِنْهُمْ﴾ آنکه بزرگترین این توطئه را به عهده گرفته گذشته از اینکه حدّ قذف و امثال ذلک دامنگیر اوست ﴿لَهُ عَذَابٌ عَظِیمٌ﴾ اینها کسانی بودند که ﴿یُحِبُّونَ أَن تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ﴾ که آیه نوزده همین سوره است که خواهد آمد اینها جعل کردند در بین چند نفر منتشر کردند به جامعه منتقل کردند چون ﴿یُحِبُّونَ أَن تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ﴾ اینها این طور بودند.
پرسش:...
پاسخ: اینها خیر نیستند یعنی این کار; این کار این توطئه به سود شماست برای اینکه آنها رسوا میشوند طهارت حریم پیغمبر مشخص میشود برای آنها خیر نیست چون فرمود: ﴿لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُم مَا اکْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ﴾ و برای رهبر آنها هم عذاب عظیم است چه اینکه عذاب اخروی را هم مشخص کرده آیه 23 همین سوره که فرمود: ﴿إِنَّ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلاَتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُوا فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظیمٌ﴾ میبینید عذاب دنیا را دارد, مکرّر دارد طردشان میکند, حدّ قذف برایشان بار میکند مسلوبالحیثیهشان میکند اهل اِثم میداند تقریباً یک صفحه و نصف این بخش از سورهٴ مبارکهٴ «نور» در همین زمینه است تا امنیت اجتماعی حفظ بشود از نظر آبرو (یک) و حریم نبوّت هم مصون بماند (دو).
پرسش:...
پاسخ: تساهل و تسامح مرزش گذشت اصل بر ستّار بودن است حُسن ظن است نه تسامح، تسامح آن است که در احکام خدا شما مسامحه کنید که بحثش گذشت که ﴿وَلاَ تَأْخُذْکُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ﴾[17] سه فصل بود; در دین خدا و احکام خدا جا برای تساهل و تسامح نیست ﴿وَلاَ تَأْخُذْکُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ﴾ در حقوق متقابل, قانون بر اساس عدل است ﴿جَزاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُهَا﴾[18] فصل سوم یعنی فصل سوم، فصل سوم مسئله اخلاق بود که متمّم قانون است که انسان بالاتر از عدل عمل کند یعنی با بالاتر از عدل که احسان است جامعه را اداره کند اینجاست که فرمود: ﴿وَیَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ﴾[19] اگر ﴿وَیَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ﴾ باشد دیگر پروندهها این قدر انباشته نمیشود اگر ﴿فَمَنِ اعْتَدَی عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَی عَلَیْکُمْ﴾[20] باشد قانون است عدل است ولی وضع همین است که میبینید خب.
فرمود: ﴿وَالَّذِی تَوَلَّی کِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِیمٌ ٭ لَوْلاَ إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنفُسِهِمْ خَیْراً﴾ شما یک روحید نفرمود نسبت به دیگر فرمود یک روز مثل ﴿لاَ تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ﴾[21] یا ﴿فَإِذَا دَخَلْتُم بُیُوتاً فَسَلِّمُوا عَلَی أَنفُسِکُمْ﴾[22] اصلش در سورهٴ مبارکهٴ «حجرات» به این صورت آمده است; آیه ده سورهٴ «حجرات» ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ﴾ از این بالاتر همان آیه سورهٴ مبارکهٴ «نور» است که ﴿فَإِذَا دَخَلْتُم بُیُوتاً فَسَلِّمُوا عَلَی أَنفُسِکُمْ﴾ گرچه در بعضی از نصوص وارد شده که اگر کسی وارد منزل شد کسی در منزل نبود بگوید «السلام علینا»[23] ولی اگر بود سلام بکند این سلام بر دیگری را سلام بر خود میداند جامعه یک روح است در حقیقت, اگر جامعه یک روح است فرمود زنها و مردها چرا نسبت به خودشان حُسن ظن ندارند نسبت به خودشان یعنی آبروی دیگری آبروی شماست آبروی شما آبروی دیگری است به منزلهٴ برادرید در یک مرحله، به منزله نفس واحدید در مرحلهٴ دیگر. فرمود چرا یا کار را نکردند با اینکه اینها یک نفساند ﴿لَوْلاَ إِذْ سَمِعْتُمُوهُ﴾ آن افک را, افک یعنی از حق به باطل رفتن، از صدق به کذب رفتن، از خیر به شرّ رفتن، از حسن به قبیح رفتن مصروف داشتن بیجا را میگویند افک. فرمود چرا اینها وقتی این افک را شنیدند به خودشان حسن ظن نداشتند یعنی آبروی دیگری آبروی شماست چرا نسبت به خودتان حسن ظن ندارید نفرمود نسبت به دیگری ﴿لَوْلاَ إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنفُسِهِمْ خَیْراً﴾ مثل ﴿فَسَلِّمُوا عَلَی أَنفُسِکُمْ﴾[24] شما یک روحید اگر یک روحید خب به خودتان سلام بکنید وقتی وارد اتاق شدید با اینکه انسان دارد به دیگری سلام میکند و چرا نگفتید این افکِ مُبین است چرا جلوی این تهمت را نگرفتید ﴿لَوْلاَ جَاؤُوا عَلَیْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ﴾ اینها که تهمت زدند چرا چهار شاهد نیاوردند ﴿فَإِذْ لَمْ یَأْتُوا بِالشُّهَدَاءِ فَأُولئِکَ عِندَ اللَّهِ هُمُ الْکَاذبُونَ﴾ اینها نزد خدا دروغگویند, برای تأمین حیثیت جامعه اگر کسی واقعاً آگاه بود ولی چهار شاهد نداشت حق ندارد کسی را متّهم بکند برای اینکه این شخص ولو در مقام ثبوت صادق است ولی در مقام اثبات چون توان اثبات ندارد حدّ قذف بر او جاری میشود کاذب است با اینکه عادل است و درست گفته دیده ولی امنیّت حیثی جامعه باید محفوظ بماند و کار خدا را باید به خدا واگذار کرد ﴿فَإِذْ لَمْ یَأْتُوا بِالشُّهَدَاءِ فَأُولئِکَ عِندَ اللَّهِ هُمُ الْکَاذبُونَ ٭ وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ لَمَسَّکُمْ فِی مَا أَفَضْتُمْ فِیهِ عَذَابٌ عَظِیمٌ﴾.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[1] . التبیان فی تفسیر القرآن, ج7, ص415; مجمعالبیان, ج7, ص204 ـ 206; التفسیر الکبیر, ج23, ص339 و 340.
[2] . تفسیر القمی, ج2, ص99.
[3] . سورهٴ نور, آیهٴ 4.
[4] . سورهٴ نور, آیهٴ 4.
[5] . سورهٴ تحریم, آیهٴ 10.
[6] . سورهٴ منافقون, آیهٴ 7.
[7] . سعدی, دیباچه گلستان.
[8] . نهجالبلاغه. خطبهٴ 210.
[9] . سورهٴ نور, آیهٴ 4.
[10] . تذکرة الفقهاء (ط ـ القدیمه), ص426.
[11] . سورهٴ نور, آیات 4 و 5.
[12] . تفسیر کنزالدقائق, ج9, ص251 و 252.
[13] . سورهٴ بقره, آیهٴ 216.
[14] . سورهٴ فجر, آیهٴ 14.
[15] . سورهٴ بقره, آیهٴ 286.
[16] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 7.
[17] . سورهٴ نور, آیهٴ 2.
[18] . سورهٴ شوریٰ, آیهٴ 40.
[19] . سورهٴ رعد, آیهٴ 22; سورهٴ قصص, آیهٴ 54.
[20] . سورهٴ بقره, آیهٴ 194.
[21] . سورهٴ نساء, آیهٴ 29.
[22] . سورهٴ نور, آیهٴ 61.
[23] . مکارم الأخلاق, ص345.
[24] . سورهٴ نور, آیهٴ 61.
- جریان افک؛
- تهمت به رسول اکرم (ص) توسط جریان نفاق و قصد از بین بردن حیثیت ایشان؛
- عدم آلودگی هیچ پیامبری (ص) از جهت خانوادگی
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿إِنَّ الَّذِینَ جَاؤُوا بِالْإِفْکِ عُصْبَةٌ مِنکُمْ لاَ تَحْسَبُوهُ شَرّاً لَّکُم بَلْ هُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُم مَا اکْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَالَّذِی تَوَلَّی کِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِیمٌ (11) لَوْلاَ إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنفُسِهِمْ خَیْراً وَقَالُوا هذَا إِفْکٌ مُّبِینٌ (12) لَوْلاَ جَاؤُوا عَلَیْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَإِذْ لَمْ یَأْتُوا بِالشُّهَدَاءِ فَأُولئِکَ عِندَ اللَّهِ هُمُ الْکَاذبُونَ (13) وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ لَمَسَّکُمْ فِی مَا أَفَضْتُمْ فِیهِ عَذَابٌ عَظِیمٌ (14) إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِکُمْ وَتَقُولُونَ بِأَفْوَاهِکُم مَا لَیْسَ لَکُم بِهِ عِلْمٌ وَتَحْسَبُونَهُ هَیِّناً وَهُوَ عِندَ اللَّهِ عَظِیمٌ (15) وَلَوْلاَ إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُم مَّا یَکُونُ لَنَا أَن نَّتَکَلَّمَ بِهذَا سُبْحَانَکَ هذَا بُهْتَانٌ عَظِیمٌ (16) یَعِظُکُمُ اللَّهُ أَن تَعُودُوا لِمِثْلِهِ أَبَداً إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ (17) وَیُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الآیَاتِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ (18)﴾
یکی از نکاتی که در صدر این سوره تعبیر شده است که ﴿سُورَةٌ أَنزَلْنَاهَا وَفَرَضْنَاهَا وَأَنزَلْنَا فِیهَا آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ لَّعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ﴾ اهمیت همین جریان اِفک است که درباره حریم وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) رخ داد. مستحضرید که طبق نقل مفسّران و مورّخان شیعه و سنّی, وجود مبارک حضرت به یکی از این غزوهها و سفرها مسافرت کردند و قرعهای برقرار میکردند در انتخاب همسر و همراه در این سفر برخیها گفتند عایشه خدمت حضرت بودند وقتی حضرت پیروزمندانه از سفر برگشتند در بین راه خب در شب تار, عایشه یا همسر دیگر برای قضای حاجت فاصله گرفت و موقع برگشتن چیزی را گُم کرده بود برای پیدا کردن آن گمشده, شبِ تار بود رفت به سراغ آن, قافله هم حرکت کرد طبق این نقل. وقتی که او گمشدهاش را پیدا کرد برگشت دید قافله رفت یکی از اعضای قافله که پشت سر این قافله بود رسید و او را شناخت و سوار بر مرکب کرد و او را به قافله رساند.[1] از اینکه او عایشه بود یا ماریه اختلاف است;[2] به هر تقدیر آن اصلِ مشترک این است که به حریم پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) رابطه داشت.
منافقان که گروهی دسیسهباز بودند از این فرصت سوء استفاده کردند کسی تهمتی را جعل کرد عدّهای هم این را رواج دادند. اینها گروهی بودند که در جریان ترور رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ناکام ماندند با کوشش و سعی فراوانی خواستند نظام اسلامی به مقصد نرسد که در جنگ احد یک سوم جمعیّت تقریباً منافقانه برگشتند و حضرت را همراهی نکردند در هیچ کدام از این صحنهها موفق نشدند. اخیراً به پَستترین وصف انسانی دست زدند و آن متّهم کردن حریم رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود اینها گروهی بودند که قرآن از اینها به عنوان عُصْبِه یاد میکند و اینها مسئولی داشتند و زیرمجموعهای که آن زیرمجموعه دارای درکات گوناگون بودند آن مسئول که متولّی کِبر و بزرگی این اتّهام بود قسمت اتّهام را به عهده داشت او عذاب الیم دامنگیرش میشد آنها که درکات میانی یا نازل داشتند هر کدام گرفتار گناه خاصّ خودشان شدند این گروه سعی کردند که حریم حضرت را مسلوبالحیثیه کنند. بعد از جریان قذف, خدای سبحان این داستان را ذکر کرد.
قذف اگر بین زن و شوهر باشد که حکمش لِعان و بهال بود که گذشت و اگر بین زن و شوهر نباشد آن مقذوفه سه حال دارد یا مُحصَنه است که حکم قاذف همان ﴿ثَمَانِینَ جَلْدَةً﴾[3] است که گذشت یا غیر محصَنه و غیر عفیفه است. غیر عفیفه دو گروهاند برخیها عفیف نیستند ولی مشهور به بزهکاری هم نیستند آنها که غیر عفیفهاند ولی مشهور به بزهکاری نیستند حد برای قذف آنها نیست فقط تعزیر است آنها که مشهوره به بزهکاریاند باکشان نیست از گفتن و شنیدن این حرفها اگر کسی قذفی کرد آنها را متّهم کرد به بزهکاری نه حد دارد و نه تعزیر, پس آن مقذوفه یا عفیفه است یا غیر عفیفه, غیر عفیفه هم دو گروهاند اگر محصنه بود و عفیف بود که حدّ قذف همان ﴿ثَمَانِینَ جَلْدَةً﴾[4] است و اگر غیر عفیف بود ولی مشهوره به بزهکاری نبود قذف با تعزیر همراه است سومی که غیر عفیفه است و مشهوره به بزهکاری است قذفش نه حد دارد و نه تعزیر. پس این مسائل چهارگانه که یکی مربوط به لعان است بین زن و شوهر و آن سه مسئله مربوط به قذف غیر زن و شوهر است اینها همه مقدمه بود برای مسئله اِفک.
در جریان افک, قرآن کریم این آیات فراوان را برای تبرئه حریم نبوّت ذکر کرده چون انبیا با آبرو زندگی میکنند ممکن است همسر پیغمبر کافره باشد ولی کفرِ همسر باعث مسلوبالحیثیه شدن آن خاندان نیست. جریان نوح این طور بود جریان لوط این طور بود ﴿ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَأَةَ نُوحٍ وَامْرَأَةَ لُوطٍ کَانَتَا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَیْنِ﴾[5] و هر دو هم کافره بودند قرآن بالصراحه میگوید همسر نوح کافره بود همسر لوط کافره بود و این ننگ نیست برای اینکه حرف در او اثر نکرد اما اگر آلوده باشد این به حریم نبوّت و اصول خانوادگی آسیب میرساند هیچ پیامبری گرفتار حریم آلوده نبوده لذا این مسئلهٴ آلودگی را گروهی دامن زدند لذا قرآن فرمود اینها گروهی بودند که این کار را کردند آنکه متولّی کبر و بزرگی این اتّهام بود عذاب الیم دارد آنهایی که مسئولیّت میانی را قبول کردند عذاب میانی دارند آنها که مسئولیت ضعیفتری را قبول کردند عذاب کمتری دارند. بعد از این جریان نقل کردند که وجود مبارک پیامبر عدّهای را حدّ قذف زده است.
مهمترین حادثهای که وجود مبارک حضرت امیر این را به اجمال بیان میکند و سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) این را باز کرد و تشریح کرد این است که در صدر اسلام, منافقین حضور فعّال داشتند و عدد اینها هم کم نبود زیرا در جریان جنگ احد تقریباً یک سوم جمعیّت برگشتند اینها همانهایی بودند که با نفاق زندگی میکردند یعنی هزار نفر که برای مبارزه با مشرکین در جنگ احد شرکت کردند سیصد و اندی در راه برگشتند حاضر نشدند که به صحنه احد بیایند خب. این گروه پس رقمشان کم نبود. سورهٴ مبارکهٴ «منافقون» هم درباره اینهاست که اینها کارشکنی میکردند تحریم میکردند میگفتند: ﴿لاَ تُنفِقُوا عَلَی مَنْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّی یَنفَضُّوا﴾ خدای سبحان فرمود تحریم اینها اثر ندارد ﴿وَلِلّهِ خَزائِنُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾[6] و مخازن الهی نامتناهی است و مانند آن. پس رقم اینها کم نبود (یک) توطئه نظامی و جنگ علیه اسلام را اینها نقشه میکشیدند (دو) رابطه مرموزانه با مشرکان مکه هم داشتند (سه) در جریان ترور و رماندن شتر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در آن شب سهم بسزایی داشتند ولی موفق نشدند (این چهار) آخرین فتنه و بدنامی اینها همان جریان اِفک بود (پنج).
تحلیلی وجود مبارک حضرت امیر دارد آن تحلیل، متن است آن متن را سیدناالاستاد شرح کرده شرح سیدناالاستاد این است این گروه کجا رفتند رقمشان که کم نبود یک سوم مردم مدینه بودند توطئه ترور هم که توطئه مشئوم و سنگینی بود داشتند آخرین توطئه هم که آلوده کردن حریم حضرت بود هم که اِبا نداشتند اینها با پیغمبر نساختند و سورهٴ مبارکهٴ «منافقون» هم برای افشاگری آمده. بعد فرمود وقتی حضرت امیر را خانهنشین کردند غدیر را پوشاندند و سقیفه را به بار آوردند همه اینها دیگر دست از کارشکنی برداشتند, دیگر منافقی نداشتیم. کار از این سه حال بیرون نیست یا همه این جمعیت یک دفعه مُردند اینکه نبود یا همه اینها برگشتند مثل سلمان و اباذر توبه کردند این هم که نبود یا با حکومت سقفی ساختند «و هو الحق» این تحلیل است خب بالأخره یک سوم مردم مدینه اینکاره بودند دیگر, چطور وقتی سقیفه تشکیل شد هیچ سخن از کارشکنی نبود؟!
آن را وجود مبارک حضرت امیر در خطبه 210 بعد از اینکه کسی از حضرت سؤال کرد احادیث بِدَع و ما فی أیدی الناس من اختلاف چیست حضرت فرمود: «إِنَّ فِی أَیْدِی النَّاسِ حَقّاً وَ بَاطِلاً وَصِدْقاً وَ کَذِباً و نَاسِخاً وَ مَنْسُوخاً وَعَامّاً وَ خَاصّاً وَ مُحْکَماً وَ مُتَشَابِهاً» که اینها را باید با اجتهاد بررسی کرد بعد فرمود: «رَجُلٌ مُنَافِقُ مُظْهِرٌ لِلْإِیمَانِ مُتَصَنِّعٌ بِالْإِسْلاَمِ لاَ یَتَأَثَّمُ وَ لاَ یَتَحَرَّجُ یَکْذِبُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِصلی الله علیه وآله وسلم مُتَعَمِّداً» علناً دروغ به پیغمبر میبندند «فَلَوْ عَلِمَ النَّاسُ أَنَّهُ مُنَافِقٌ کاذِبٌ لَمْ یَقْبَلُوا مِنْهُ وَ لَمْ یُصََدِّقُوا قَولَهُ» اگر مردم بدانند که او منافق است که حرفش را نمیپذیرند «وَ لکِنَّهُمْ قَالُوا صَاحِبُ رَسُولِ اللَّهِصلی الله علیه وآله وسلم رَآهُ وَ سَمِعَ مِنْهُ وَ لَقِفَ عَنْهُ فَیَأْخُذُونَ بِقَوْلِهِ» اینها میگویند خب این شخص, پیغمبر را دید در زمان پیغمبر بود از او نقل میکند لابد راست میگوید تا به اینجا میرسد, میفرماید «إنَّمَا النَّاسُ مَعَ الْمُلُوکِ وَ الدُّنْیَا» آن ادیبی که گفت «الناس علی دین ملوکهم»[7] از همین جمله حضرت امیر گرفته فرمود: «إنَّمَا النَّاسُ مَعَ الْمُلُوکِ وَ الدُّنْیَا إِلاَّ مَنْ عَصَمَ اللَّهُ»[8] مگر کسی خدا او را حفظ بکند وگرنه مردم اکثریشان به دنبال دنیایند. این متن را سیدناالاستاد به صورت دقیق شرح کرده که منافق یک نفر و دو نفر هم نبودند [بلکه] یک سوم مردم مدینه بودند و کارهای اینها در همهٴ مواقع, روشن بود که دارند چه کار میکنند و آن تحریم اقتصادی و امثال ذلک هم که مشخص بود. در رماندن شتر پیامبر اینها دست داشتند. آخرین بار هم مسلوبالحیثیه کردن حریم حضرت بود که بدترین و پَستترین کار انسانی است چنین گروهی است. بعد از اینکه حضرت امیر خانهنشین شد همهٴ اینها فروکش کردند. تحلیل سیدناالاستاد این است که یکی از این سه حال باید باشد یا باید بگوییم همه اینها از بین رفتند اینکه نیست یا همه اینها برگشتند مثل سلمان و اباذر شدند آدم صالح شدند که نیست یا با حکومت وقت ساختند «کما هو الحق», «إنَّمَا النَّاسُ مَعَ الْمُلُوکِ وَ الدُّنْیَا».
اما در جریان آن آیه قبلی که ﴿وَلاَ تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَداً﴾[9] مستحضرید «تأبید کلّ شیء بحسبه» اگر گفتند ابدا یعنی مادامی که این عنوان است این با او هست مثلاً درباره زمین گفتند این زمین وقف است خب وقف عبارت از حبس ابد است دیگر «تحبیس الأصل و تسبیل الثمره»[10] حالا اگر این زمین از بین رفت خب وقفش هم از بین میرود یا خانهای وقفی خراب شد [وقفش از بین میرود] خانه را میشود وقف کرد درخت را میشود وقف کرد یک عصا را میشود وقف کرد ابدیّت کلّ شیء بحسبه در این روستاها و اینها وقف درخت گردو و امثال اینها اصلاً رواج داشت فلان درخت گردو را وقف میکردند چه اینکه وقف خانه هم است در اینجا که فرمود: ﴿وَلاَ تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَداً﴾ یعنی «مادام کونهم فسّاقا».
چند روایت هست که اگر کسی حد خورد و عادل شد و توبه کرد و اصلاح کرد شهادت او مقبول است. در تفسیر کنزالدقائق جلد نُه صفحهٴ 251 این دو روایت هست. وقتی از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) سؤال میشود که اگر کسی قذف کرد و حدّ قذف بر او جاری شد و توبه کرد «ولا یُعلم منه الا خیرا أتجوزُ شهادته» جواز یعنی نفوذ آیا شهادت او نافذ است «قال(علیه السلام) نعم» بعد فرمود: «ما یُقال عندکم» نزد شما آنها چه میگویند فقهای دیگر چه میگویند «قلتُ یقولون توبته فیما بینه و بین الله و لا تُقبل شهادته ابدا» آنها میگویند توبهٴ او عذاب اخروی را برطرف میکند ولی این حکم فقهی همچنان باز است شهادت او مقبول نیست «فقال(علیه السلام) بئس ما قالوا» چه حرفی است میزنند؟! پدرم یعنی امام باقر میفرمود: «إذا تاب و لم یُعلم منه الاّ خیرا جازت شهادته» یعنی ما اهل بیت میگوییم شهادت او مقبول است.
حدیث دوم که از مجمعالبیان مرحوم طبرسی است در ذیل ﴿وَلاَ تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَداً وَأُولئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ٭ إِلَّا الَّذِینَ تَابُوا﴾[11] این چنین آمده است که این استثنا دو وجه است یکی اینکه «یرجع إلی الفسق» دوم اینکه استثنا «یرجع الی الأمرین فإذا تاب قُبلت شهادته حُدّ أم لم یُحد. عن ابن عباس ـ إلی قوله ـ و هو قول أبی جعفرٍ و أبی عبدالله(علیهما السلام)» [12] قول امام باقر و امام صادق(سلام الله علیهما) این است که اگر قاذف توبه کرده شهادت او نافذ است بنابراین ابدیّت کلّ شیء به حسب عنوان آن شیء است وقتی عنوان عوض شد ابدیّت هم رخت برمیبندد و کسی که حدّ قذف بر او جاری شده او هم توبه کرده و ﴿أَصْلَحُوا﴾ هم شامل حال او بود این توبهٴ او مقبول است «بینه و بین الله» این حکم کلامی، حکم فقهی هم این است که شهادت او نافذ است.
همه این بحثها مقدمه بود برای جریان افک که فرمود: ﴿إِنَّ الَّذِینَ جَاؤُوا بِالْإِفْکِ عُصْبَةٌ مِنکُمْ﴾ یک نفر این توطئه را راه نینداخت ولی بدانید این یک آزمون الهی است این کار، کار خیر است وضع نفاق و منافق روشن میشود آنها رسوا خواهند شد طهارت همسران پیغمبر مشخص میشود حدّ الهی نسبت به قاذفین جاری میشود شما نفاق و منافق را میشناسید که نفاق یعنی چه؟ منافقان چه گروهیاند تا کجا حاضرند اینها هتّاکی کنند ﴿لاَ تَحْسَبُوهُ شَرّاً لَّکُم بَلْ هُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ﴾ همان ﴿عَسَی أَن تَکْرَهُوا شَیْئاً وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ﴾[13] است مبادا شما این را شرّ تلقّی کنید برای شما خیر است. آن گاه فضای اجتماع را در ضمن این آیات مشخص میکند که جامعه اسلامی نه تنها امنیّت نظامی و مالی، [بلکه] امنیّت حیثیتی هم دارد همه باید آبروی یکدیگر را حفظ بکنند چیزی را که شنیدند فوراً منتشر نکنند و چیزی را که شنیدند تا میتوانند کتمان کنند و اصلاح کنند تا امنیّت حیثیت و آبروی مردم در جامعه محفوظ بماند کارِ خدا را به خدا واگذار کنید دیر هم نشده ﴿إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ﴾[14] آتش جهنّم هم منتظر تبهکاران است ولی در دنیا که زندگی میکنید با یک خیال جمع و آبروی حفظشده زندگی کنید محکمهای هست هیچ چیزی هم فوت نمیشود روزی است که بر خدا چیزی مخفی نخواهد بود چه اینکه امروز هم مخفی نیست.
بعد فرمود اینها گروهیاند اینها دو سه درکه دارند دو سه مرتبه دارند ﴿لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُم مَا اکْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ﴾ هر کدام از اینها گناه خاصّ خودشان را دارند این «لام»، «لام» اختصاص است نه «لام» منفعت لذا با آن آیه ﴿لَهَا مَا کَسَبَتْ وَعَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ﴾[15] معارض نیست آنجا «لام» نفع و «علی» ضرر است که در مقابل هم است اینجا که میفرماید: ﴿لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُم مَا اکْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ﴾ «لام», «لام» اختصاص است; نظیر آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» گذشت که ﴿إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا﴾[16] این «لها» برای مشاکله نیست چون «لام» در اینگونه از موارد وقتی برای اختصاص است یعنی عمل, مخصوص عامل است چه زشت چه زیبا نه اینکه برای مشاکله گفته شد ﴿وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا﴾ اینجا با اینکه سخن از مشاکله نیست فرمود: ﴿لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُم مَا اکْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ﴾ یعنی هر گناهی مختصّ به خود صاحب گناه است اما ﴿وَالَّذِی تَوَلَّی کِبْرَهُ مِنْهُمْ﴾ آنکه بزرگترین این توطئه را به عهده گرفته گذشته از اینکه حدّ قذف و امثال ذلک دامنگیر اوست ﴿لَهُ عَذَابٌ عَظِیمٌ﴾ اینها کسانی بودند که ﴿یُحِبُّونَ أَن تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ﴾ که آیه نوزده همین سوره است که خواهد آمد اینها جعل کردند در بین چند نفر منتشر کردند به جامعه منتقل کردند چون ﴿یُحِبُّونَ أَن تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ﴾ اینها این طور بودند.
پرسش:...
پاسخ: اینها خیر نیستند یعنی این کار; این کار این توطئه به سود شماست برای اینکه آنها رسوا میشوند طهارت حریم پیغمبر مشخص میشود برای آنها خیر نیست چون فرمود: ﴿لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُم مَا اکْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ﴾ و برای رهبر آنها هم عذاب عظیم است چه اینکه عذاب اخروی را هم مشخص کرده آیه 23 همین سوره که فرمود: ﴿إِنَّ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلاَتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُوا فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظیمٌ﴾ میبینید عذاب دنیا را دارد, مکرّر دارد طردشان میکند, حدّ قذف برایشان بار میکند مسلوبالحیثیهشان میکند اهل اِثم میداند تقریباً یک صفحه و نصف این بخش از سورهٴ مبارکهٴ «نور» در همین زمینه است تا امنیت اجتماعی حفظ بشود از نظر آبرو (یک) و حریم نبوّت هم مصون بماند (دو).
پرسش:...
پاسخ: تساهل و تسامح مرزش گذشت اصل بر ستّار بودن است حُسن ظن است نه تسامح، تسامح آن است که در احکام خدا شما مسامحه کنید که بحثش گذشت که ﴿وَلاَ تَأْخُذْکُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ﴾[17] سه فصل بود; در دین خدا و احکام خدا جا برای تساهل و تسامح نیست ﴿وَلاَ تَأْخُذْکُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ﴾ در حقوق متقابل, قانون بر اساس عدل است ﴿جَزاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُهَا﴾[18] فصل سوم یعنی فصل سوم، فصل سوم مسئله اخلاق بود که متمّم قانون است که انسان بالاتر از عدل عمل کند یعنی با بالاتر از عدل که احسان است جامعه را اداره کند اینجاست که فرمود: ﴿وَیَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ﴾[19] اگر ﴿وَیَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ﴾ باشد دیگر پروندهها این قدر انباشته نمیشود اگر ﴿فَمَنِ اعْتَدَی عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَی عَلَیْکُمْ﴾[20] باشد قانون است عدل است ولی وضع همین است که میبینید خب.
فرمود: ﴿وَالَّذِی تَوَلَّی کِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِیمٌ ٭ لَوْلاَ إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنفُسِهِمْ خَیْراً﴾ شما یک روحید نفرمود نسبت به دیگر فرمود یک روز مثل ﴿لاَ تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ﴾[21] یا ﴿فَإِذَا دَخَلْتُم بُیُوتاً فَسَلِّمُوا عَلَی أَنفُسِکُمْ﴾[22] اصلش در سورهٴ مبارکهٴ «حجرات» به این صورت آمده است; آیه ده سورهٴ «حجرات» ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ﴾ از این بالاتر همان آیه سورهٴ مبارکهٴ «نور» است که ﴿فَإِذَا دَخَلْتُم بُیُوتاً فَسَلِّمُوا عَلَی أَنفُسِکُمْ﴾ گرچه در بعضی از نصوص وارد شده که اگر کسی وارد منزل شد کسی در منزل نبود بگوید «السلام علینا»[23] ولی اگر بود سلام بکند این سلام بر دیگری را سلام بر خود میداند جامعه یک روح است در حقیقت, اگر جامعه یک روح است فرمود زنها و مردها چرا نسبت به خودشان حُسن ظن ندارند نسبت به خودشان یعنی آبروی دیگری آبروی شماست آبروی شما آبروی دیگری است به منزلهٴ برادرید در یک مرحله، به منزله نفس واحدید در مرحلهٴ دیگر. فرمود چرا یا کار را نکردند با اینکه اینها یک نفساند ﴿لَوْلاَ إِذْ سَمِعْتُمُوهُ﴾ آن افک را, افک یعنی از حق به باطل رفتن، از صدق به کذب رفتن، از خیر به شرّ رفتن، از حسن به قبیح رفتن مصروف داشتن بیجا را میگویند افک. فرمود چرا اینها وقتی این افک را شنیدند به خودشان حسن ظن نداشتند یعنی آبروی دیگری آبروی شماست چرا نسبت به خودتان حسن ظن ندارید نفرمود نسبت به دیگری ﴿لَوْلاَ إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنفُسِهِمْ خَیْراً﴾ مثل ﴿فَسَلِّمُوا عَلَی أَنفُسِکُمْ﴾[24] شما یک روحید اگر یک روحید خب به خودتان سلام بکنید وقتی وارد اتاق شدید با اینکه انسان دارد به دیگری سلام میکند و چرا نگفتید این افکِ مُبین است چرا جلوی این تهمت را نگرفتید ﴿لَوْلاَ جَاؤُوا عَلَیْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ﴾ اینها که تهمت زدند چرا چهار شاهد نیاوردند ﴿فَإِذْ لَمْ یَأْتُوا بِالشُّهَدَاءِ فَأُولئِکَ عِندَ اللَّهِ هُمُ الْکَاذبُونَ﴾ اینها نزد خدا دروغگویند, برای تأمین حیثیت جامعه اگر کسی واقعاً آگاه بود ولی چهار شاهد نداشت حق ندارد کسی را متّهم بکند برای اینکه این شخص ولو در مقام ثبوت صادق است ولی در مقام اثبات چون توان اثبات ندارد حدّ قذف بر او جاری میشود کاذب است با اینکه عادل است و درست گفته دیده ولی امنیّت حیثی جامعه باید محفوظ بماند و کار خدا را باید به خدا واگذار کرد ﴿فَإِذْ لَمْ یَأْتُوا بِالشُّهَدَاءِ فَأُولئِکَ عِندَ اللَّهِ هُمُ الْکَاذبُونَ ٭ وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ لَمَسَّکُمْ فِی مَا أَفَضْتُمْ فِیهِ عَذَابٌ عَظِیمٌ﴾.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[1] . التبیان فی تفسیر القرآن, ج7, ص415; مجمعالبیان, ج7, ص204 ـ 206; التفسیر الکبیر, ج23, ص339 و 340.
[2] . تفسیر القمی, ج2, ص99.
[3] . سورهٴ نور, آیهٴ 4.
[4] . سورهٴ نور, آیهٴ 4.
[5] . سورهٴ تحریم, آیهٴ 10.
[6] . سورهٴ منافقون, آیهٴ 7.
[7] . سعدی, دیباچه گلستان.
[8] . نهجالبلاغه. خطبهٴ 210.
[9] . سورهٴ نور, آیهٴ 4.
[10] . تذکرة الفقهاء (ط ـ القدیمه), ص426.
[11] . سورهٴ نور, آیات 4 و 5.
[12] . تفسیر کنزالدقائق, ج9, ص251 و 252.
[13] . سورهٴ بقره, آیهٴ 216.
[14] . سورهٴ فجر, آیهٴ 14.
[15] . سورهٴ بقره, آیهٴ 286.
[16] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 7.
[17] . سورهٴ نور, آیهٴ 2.
[18] . سورهٴ شوریٰ, آیهٴ 40.
[19] . سورهٴ رعد, آیهٴ 22; سورهٴ قصص, آیهٴ 54.
[20] . سورهٴ بقره, آیهٴ 194.
[21] . سورهٴ نساء, آیهٴ 29.
[22] . سورهٴ نور, آیهٴ 61.
[23] . مکارم الأخلاق, ص345.
[24] . سورهٴ نور, آیهٴ 61.
تاکنون نظری ثبت نشده است