- 679
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 29 سوره رعد _ بخش اول
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیه 29 سوره رعد _ بخش اول
- مصادیق نجات یافتگان
- ایمان و عمل صالح
- اصحاب جهنم
- شرایط بهشتیان
- رابطه ایمان وعمل
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿الذین آمنوا و عملوا الصالحات طوبی لهم و حسن مأب "29"﴾
بعد از اینکه فرمود مردم در برابر وحی الاهی به دو دسته تقسیم می شوند عدهای مؤمناناند که این حقیقت را میپذیرند و به احکام آن عمل می کنند وعدهای منکرند پاداش و کیفر این دو گروه را هم در چند جا بیان میکنند یکی از مواردی که پاداشِ مؤمنین را ذکر میکنند این کریمه است که فرمود ﴿الذین آمنوا و عملوا الصالحات طوبی لهم و حسن مأب﴾ آنها که مؤمن شدند و کارهای خیر و صالح انجام دادند عاقبتِ طیب و پاکیزه برای آنهاست و بازگشتنگاه خوبی و بازگشت خوبی هم برای آنهاست. اموری که در این کریمه مطرح است چند تاست که بعضی ها به قسمت اول آیه برمی گردند که ایمان و عمل صالح را در بردارد و بعضیها به قسمت دوم آیه برمی گردند که طوبی و حسن مئاب را بیان می کند اما آنچه که به قسمت اول آیه برمی گردد فرمود آنها که مؤمناند و عمل صالح انجام می دهند در قرآن کریم نجات از عذاب و رسیدن به نعمت الاهی را مخصوصِ کسی می داند که این دو امر را احراز کند یکی به منزله اصل است که آن حسن فاعلی است دیگری فرع است که آن حسن فعلی است یعنی اگر جان معتقد بود و انسان از نظر جان و عقیده موحّد و مؤمن بود و از نظر رفتار دارای عمل صالح بود این دو امر را فراهم کرد این انسان از عذاب می رهد و به سعادت می رسد این دو امر یکی به ذات و نفس انسان برمی گردد که مربوط به اعتقاد اوست یکی هم به اعمال و رفتار و اوصاف او برمی گردد به نام عمل صالح، در نتیجه اگر کسی دارای این دو امر نبود مشمول رحمت خاصه حق نیست و از عذاب نجات پیدا نمی کند براساس این امر مردم به چهار دسته تقسیم می شوند گروه اول کسانیاند که هم از نظر حسن فاعلی مؤمن و موحّداند هم از نظر حسن فعلی دارای اعمال صالحاند اینهایند که در این کریمه و بسیاری از آیات دیگر به اینها وعده بهشت داده شده سه گروه
دیگر گرفتار عذاباند آنها که هیچ یک از این دو امر را ندارند نه اعتقاد دارند و نه عمل صالح مانند کافِر فاسق و ظالم یا یکی از این دو را دارند و دیگری را ندارند مانند کافری که کار خیر و صالح میکند یا کسی که کافر نیست معتقد است ولی کاری انجام نمیدهد چون عامل نجات دو چیز است یکی ایمان و یکی عمل صالح و این مرکّب ینتفی بانتفاء احد اجزاء پس هر کس دارای این دو امر نبود گرفتار عذاب خواهد شد یا فاقد هر دو بود یا فاقد یکی فاقد هر دو باشد مانند کافری که عمل صالح ندارد فاقد یکی باشد دون دیگری مانند آن مسلمانی که هیچ عمل صالح ندارد یا کافری که احیاناً کارهای خیر انجام میدهد آن سه گروه معذباند و این یک گروه منعّم لذا قهراً جهنمیها بیش از بهشتیها خواهند بود. از این جهت در قرآن کریم دربارهٴ بهشت وعدهٴ به پرشدن نداد که من بهشت را پر میکنم اما در مورد جهنّم تهدید به پر شدن هست که ﴿لاملأن جهنم من الجنة و الناس اجمعین﴾ انسانِ خوب آنقدر باشد که بهشت را پر کند این نیست اما انسانهای بد که جهنم بروند و جهنم پر بشود هست.
سؤال ...
جواب: اما خدای سبحان به اندازه اینکه همه مردم بهشت بروند و بهشت را پر بکند از موجودات خوب میتواند اما مردم به آن اندازه نیستند که بهشت را پر کنند البته بهشت وسعت دارد حرفی نیست این نه به خاطر این که جهنم تنگ است و بهشت زیاد برای اینکه ﴿و ما اکثر الناس ولو حرصت بمؤمنین﴾ برای اینکه گاهی پیدا میشود که بعضی از انبیا تمام تلاش و کوششان را انجام میدهند رد آن محل فقط یک خانواده ایمان میآورند ﴿فما وجدنا فیها غیر بیت من المسلمین﴾ محصول تبلیغات یک پیامبر در یک منطقه فقط ایمان آوردن یک خانواده است علی ایّ حال چون مرکب ینتفی بانتفاء احد اجزاء معذبین سه گروهاند منعّمین یک گروه با حفظ این نکته که آنها که متنعماند و اهل بهشتاند یکسان نیستند ﴿لهم درجات﴾ و این سه گروهی که اهل عذاباند یکسان نیستند ﴿لهم درکات﴾ بعضیها ﴿فی الدرک الأسفل من النار﴾ اند بعضی در درکات وُسطا بعضی معذباند ابداً بعضی معذباند که بعداً جزء عتقاء الله من النار خواهند بود و از جهنم نجات پیدا میکنند اصل تعذیب در اثر فقدان کلا الامرین است یعنی اگر ایمان نبود یا عمل صالح نبود یا احدهما نبود انسان معذَّب میشود اما دوام عذاب یا انقطاع عذاب بحث دیگری است تا اینها از چه گروهی باشند دربارهٴ اینکه خدای سبحان در برابر کار بد کیفر میدهد این در قرآن مقید نشده به اینکه اگر کسی کار بد بکند و کافر باشد عذاب میشود دربارهٴ سینه مطلق است فرمود ﴿وَ جزاء سیّئة سیئة مثلها﴾ اگر کسی گناه کرد کیفر میبیند هر که باشد چه مسلمان چه غیر مسلمان ولی در برابر حسنه یک چنین اطلاقی در قرآن نیست که «جزاء حسنة حسنة مثلها» هر کسی کار خوب کرد جزا میبیند همیشه مقید است که هر کسی کار خوب کرد و هو مؤمن، جزای خیر میبیند یا این قید اول ذکر میشود ﴿وَ الذین آمنوا و عملوا الصالحات﴾ مثل همین آیهٴ و آیات دیگر یا آٴ قید بعداً ذکر میشود مثل آیهٴ سورهٴ نحل ﴿من عمل صالحاً من ذکر أو أنثیٰ و هو مؤمن فلنحیینه حیاةً طیّبةً﴾ یک چنین اطلاقی نیست که هر کسی کار خیر بکند پاداش خوب دارد هر که کار خیر بکند و مؤمن باشد پاداش خوب دارد ولی دربارهٴ عذاب این چنین نیست.
سؤال ...
جواب: محسنین دیگر چه کسی را قرآن کریم محسن میداند؟ وقتی که جریان حضرت ابراهیم و سایر انبیا(علیهم السلام) را ذکر میکند میفرماید ﴿سلام علی ابراهیم﴾ و ﴿انا کذلک نجزی المحسنین﴾ معلوم میشود آنها را که قرآن کریم محسن میداند مثل مؤمنیناند مثل منیبیناند مثل مخبتیناند اصلاً احسان معناش این است و احسان در روایت تصریح شده «الاحسان ان تعمل لله کانک تراه فان لم یکن تراه فانه یراک» احسان این است که انسان طوری خدا را عبادت بکند که گویا معبود خود را میبیند و به این حد برسد که اگر معبود خود را نمیبیند بداند که معبود او او را میبیند ﴿ان الله یأمر بالعدل و الإحسان﴾ که احسان بالاتر از عدل است اگر یک کسی عادل شد آن گاه از مرز عدالت بالاتر میرود و او مرز احسان است و کافر که به مرز عدل نرسید فاسق که به مرز عدل نرسید هرگز به مرز احسان نمیرسد بنابراین در قرآن راجع به سیئه آیات مطلق هست که ﴿جزاء سیة سیئة مثلها﴾ یا برای گناهان کیفر ذکر میکند بدون اینکه مقیّد بکند گناهکار چه کسی است گناهکار هر کس میخواهد باشد ولی برای فضایل و اعمال صالحه که درجات بهشت مطرح میکند اینچنین نیست که مطلق باشد که هر کس این عمل خیر را انجام داد بهشت میرود.
سؤال ...
جواب: بله خب یره دیگر اینها مربوط به محاسبه است نه مربوط به بهشت و جهنم
سؤال ...
جواب: در آنجا فرمود ﴿فمن یعمل مثقال ذرّد خیراً یره ٭ و من یعمل مثقال ذرّةٍ شراً یره﴾ این را در قیامت میبینند آنگاه حساب میرسند بعد معلوم میشود آن که کافر بود از عملش طَرْفی نمیبندد به بهشت نمیرود و اعمال خیر او اگر هم مؤثر باشد در تخفیف عذاب او مؤثر است نه اینکه او را به بهشت ببرد آن طرفِ مؤمن هم حسابرسی میشود و به بهشت میرود.
سؤال ...
جواب: بله این مربوط به قیامت است نه من آتی حسنة ﴿من جاء بالحسنة﴾ این نکته را مرحوم سید نورالدین(رضوان الله علیه) در آن تفسیر القرآن و العقل بیان کرده که ﴿من جاء بالحسنة﴾ غیر از من آتی حسنة است فرمود اگر کسی هنری دارد در قیامت با حسنه بیاید آنجا با حسنه بیاید یعنی بگوید این حسنه من است این چندین برابر پاداش دارد و الا اگر کسی در دنیا کار خیر بکند چون معتقد به معاد و مبدأ نیست ﴿و قدمنا الی ما عملوا من عمل فجلعناه هباءً منثوراً﴾ هر کاری که غیر مؤمن انجام میدهد خدای سبحان این را مثل پودر میکند هباء منثور میکند این چیزی نیست که در قیامت بتواند با او بیاید چون او برای قیامت و بهشت و خدا که کار نکرد او برای تا لبه مرگ کار کرد هر کاری به اندازه نیتش امتداد دارد و میماند اگر کسی کافر است و میگوید ﴿ان هی الا حیاتنا الدنیا﴾ دیدش تا مرز مرگ است و لا غیر پس کار او هم برای تا مرز مرگ است و لا غیر او دنیاطلب است و دنیا خواه برای مرگ به بعد کاری انجام نداده چون اینچنین است تمام اعمال او هباء منثور است ﴿و قدمنا الی ما عملوا من عمل فجعلناه هباء منثوراً﴾ .
سؤال ...
جواب: ﴿و ان اسأتم فلها﴾ آن آیهای که در سورهٴ مبارکهٴ اسراست یک وقتی هم اشاره شد آن رابطه عمل و عامل را می رساند که عمل برای عامل است و این لام هم لامِ اختصاص است نه لام منفعت تا درباره ﴿اسأتم فلها﴾ از باب مشاکله باشد این لام اختصاص می گوید عمل عامل را رها نمی کند ﴿ان احسنتم﴾ احسان شما مختص به شماست ﴿و ان اسأتم﴾ این اسائه شما مختص به شماست که این لام رابطه عمل با عامل را ذکر می کند میرساند که عمل از بین نمی رود یک به غیر عامل هم ارتباط ندارد دو اما حالااگر یک کسی کارِ خوب کرد بهشت می رود را این آیه نمیرساند این آیه می گوید هرکسی مسئول عمل خودش است.
سؤال ...
جواب: همین دیگر اگر کسی احسان بکند خدای سبحان به او احسان می دهد احسان را قرآن آنچنان می داند که بالاتر از عدل است و کافر هرگز محسن نخواهد بود بنابراین چیزی در قرآن کریم نیست که بگوید هر کس کار خوب کرد بهشت می رود اگر سخن از تخفیف عذاب است یا سخن از بهرههای دنیایی است آنجا ممکن است مطلق باشد اما وقتی سخن از بهشت مطرح است جایی نیست که بگوید هرکسی که عمل خیر کرد چه مؤمن و چه کافر بهشت می رود عمل خیر وقتی انسان را به بهشت می برد و از جهنم میرهاند که با ایمانِ فاعل همراه باشد هم حسن فاعلی هم حسن فعلی هم اعتقاد صحیح و هم عمل صالح این دو امر اگر در جایی محقق شد انسان را از جهنم نجات می دهد و به بهشت میرساند و اگر این دو امر محق نشد یا هیچ کدام محقق نشد یا احدهما محقق شد دیگری محقق نشد انسان اهل بهشت نخواهد شد که ﴿طوبی لهم و حسن مأب﴾ اینچنین نیست البته ممکن است کسی در اثر اعمال صالحه اش یعنی عمل خیرش در جهنم از تخفیف عذاب برخوردار باشد و مانند آن.
سؤال ...
جواب: عمل خیر اگر بخواهد انسان را به بهشت ببرد بدون ایمان ممکن نیست زیرا بهشت جای طیب است و جایی که طیب است محل ورود خبیث نیست.
سؤال ...
جواب: اصول کلی دین دیگر یعنی ایمان به خدا و قیامت و وحی اصول دین دیگر و در پایان سورهٴ بقره هم اجمالاً اشاره شده که ﴿آمن بالله و الیوم الاخر و الملائکة و الکتاب و النبیین﴾ این امهات دین دیگر هر چه برای او روشن شد بقیه را هم به اجمال بداند دیگر ایمان داشته باشد بگوید خدا هست قیامت هست وحی و رسالت حق است و جمیع آنچه که پیامبر آورد حق است اما جزئیات را حالا نداند نداند ولی بداند معتقد باشد که هر چه را پیامبر فرمود حق است.
سؤال ...
جواب: چرا حالا این را قرآن تحلیل می کند که این اعتقاد به تنهایی کافی نیست خب بنابراین مردم چهار دسته خواهند شد اما صرف این تَقْدی که در قرآن کریم این دو امر کنار هم ذکر می شوند اینها یک مطلب است که در قرآن فراوان است مطلب دیگر تحلیل این مسأله است که خود قرآن بیان میکند آن روز کسی که ایمان نیاورده باشد یا ایمان آورده باشد ولی از ایمانش استفاده نکرده باشد آن روز نجات از عذاب ندارد این تحلیل خود قرآن است پس ادله قرآنی که دلالت می کند بر اینکه بهشت برای کسی است که هم معتقد باشد هم عمل صالح داشته باشد دو دسته است یک دسته ادلهای که فقط این دو قید را ذکر میکنند مثل ﴿من عمل صالحا من ذکر أو أنثیٰ و هو مؤمن﴾ یا نظیر همین آیه محل بحث که ﴿و الذین آمنوا و عملوا الصالحات﴾ که لسان بیان دو قید است طایفه دیگر آیاتیاند که تحلیل می کنند می گویند اگر کسی ایمان نیاورد یا ایمان آورد ولی کار خیری و بهره صحیحی از ایمانش نبرد این اهل بهشت نیست این دو طایفه دلالتشان یکنواخت نیست . طایفه اولا دلالتش از این باب است که دو قید را کنار هم ذکر کرده لسانش لسان نفی نیست لسانش لسانِ اثبات است یعنی می گوید کسی که مؤمن است و عمل صالح دارد بهشت می رود باید بگوییم این چون در مقام تحدید است مفهوم دارد و از مفهومش استفاده بکنیم و اما اگر یک طایفه از آیات صریحاً گفت که بهشت برای کسی است که ایمان بیاورد و عمل صالح بکند و اگر کسی ایمان نیاورد یا ایمان آورد ولی از ایمانش استفاده نکرد این به بهشت راه ندارد، این هم اثباتِ قضیه را تأمین می کند هم سلب قضیه را . هم دلالت می کند به اینکه مؤمنِ عاملِ به عمل صالح اهل بهشت است و هم دلالت می کند بر اینکه آن سه گروه دیگر اهل بهشت نیستند این به خوبی دلالت می کند اما از طایفه اولا که هر دو را به عنوان لسانِ اثباتی ذکر فرمود آیات فراوانی است نظیر همین آیه محل بحث سورهٴ رعد و همچنین در سورهٴ کهف، در سورهٴ کهف آیهٴ 89 و همچنین پایان سورهٴ کهف در سورهٴ کهف آیهٴ 89 این است که ﴿و اما من آمن﴾ این حسن فاعلی یعنی انسان معتقد باشد ﴿و عمل صالحا ﴾ این حسن فعلی ﴿فله جزاءً الحسنی﴾ یعنی الحسنی برای اوست چرا جزائاً ﴿فله جزاء الحسنیٰ﴾ ﴿جزاء الحسنی﴾ یعنی فله الحسنی چرا؟ جزائاً ﴿و سنقول له من امرنا یسرا﴾ که خدا فوق جزا که جزا وفاق عمل است فوق آن اعطا می کند این لسانش اثباتی است یعنی مؤمنِ عاملِ به عمل صالح اهل بهشت است عاقبت حُسنا برای اوست در همین سورهٴ کهف آیه آخرش این است که ﴿فمن کان یرجوا لقاء ربه﴾ اگر کسی امید لقاءالله دارد می خواهد به جنت اللقاء برسد یا به مادون این دو امر را حفظ کند یک ﴿فلیعمل عملاً صالحا﴾ این حسن فعلی ﴿و لا یشرک بعبادة ربه أحدا﴾ این حسن فاعلی عمل صالح از انسانِ موحد انسان را به لقاءالله می رساند البته همگان به لقاءالله نخواهند رسید و درجات لقاءالله هم یکسان نیست .مربوط است به درجه ایمان و عمل صالح. در سورهٴ نحل هم آمده که ﴿من عمل صالحا من ذکر او انثیٰ و هو مؤمن فلنحیینّه حیاةً طیبة﴾ در سورهٴ نحل آیهٴ 97 سورهٴ نحل فرمود ﴿من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو مومن فلنحیینه حیاةً طیبةً و لنجزینهم اجرهم بأحسن ما کانوا یعلمون﴾ که خدای سبحان به اندازه عمل پاداش نمی دهد بلکه احسن ما کان بیش از آن مقداری که انسان استحقاق دارد عنایت می کند در سورهٴ مبارکهٴ والعصر هم لسانش لسان اثبات و نفی هر دو است منتها نه با تحلیل فقط یک گروه را استثنا فرمود سه گروه دیگر گرفتار عذاباند همان ﴿والعصر ٭ ان الانسان لفی خسر﴾ و
سؤال ...
جواب: نه آن به خواست خدا که آیا جنس است از این طرف آیه محلِ بحثِ سورهٴ رعد جمع محلّیٰ به الف و لام است اینها علی حده بحث میشود اینها جزء اموری است که در قسمت اول این آیه باید بحث بشود که آنجاهایی که دارد ﴿وَ عمل صالحاً﴾ جنس است نه مطلق نکره که صرف الوجود کافی باشد اینجاها طبیعت ساریه معتبر است به شهادت آیات دیگر یعنی جمیع اعمال صالحی که مکلَّف به است باید انجام بدهد در این سورهٴ مبارکهٴ والعصر دو لسان بیان شده هم لسان سلب هم لسان اثبات و اما باز نکرده در این سوره فرمود ﴿والعصر ٭ ان الانسان لفی خسر﴾ به شهادت استثنایی این گروه معلوم می شود آن الف لام الانسان همان استغراق است یعنی همه در زحمتاند این نشان میدهد که آن سه گروه معذباند یک گروهاند که از عذاب نجات پیدا میکنند البته سه گروه معذباند نه یعنی سه گروه مخلدند حالا بعضی در قبرکه همان برزخ است آسیب می بینند برخی در قیامت آسیب می بینند بعضی در صراط آسیب می بینند بعضی در اوایل جهنم آسیب می بیند بعد منقطع الآخِر است عذابشان علی أی حال آن گروهی که اهل نجات است یک دسته است بقیه در زحمت اند حالا زحمتها فرق میکند آنهایی که در زحمتشان خیلی زیادند همانهایند که مخلدند ﴿و العصر ٭ ان الانسان لفی خسر﴾ همگان خسارت می بینند سرمایهها را میبازند مگر یک گروه ﴿الا الذین آمنوا﴾ این برای حسن فاعلی و اعتقادشان است ﴿و عملوا الصالحات﴾ این برای حسن فعلی که همه دستورات اسلامی را باید انجام بدهند ﴿و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر﴾ نه تنها خودشان معتقدند و خودشان عامل به عمل صالحاند این دو رکن را دارند کافی باشد نه بلکه نسبت به دیگران هم باید کاری کنند که این دو رکن را دیگران فراهم بکنند اگر خودشان معتقد و موحدند تواصی به حق بکنند تا در معارف دیگران معتقد بشوند اگر خودشان عمل صالح دارند تواصی به صبر بکنند که دیگران هم به عمل صالح موفق بشوند چون در بحث صبر گذشت که صبر سه قسمت است «وَ صبر عند المصیبه صبر علی الطاعه و صبر عنالمعصیة» تواصی به صبر اعمال صالحه را به طور گسترده شامل می شود در این کریمه فرمود تنها انسان گلیم خودش را از این دریا نجات بدهد کافی نیست این جزء بعضی از وظایف است وظیفه دیگری هم انسان دارد که آن هم جزء عمل صالح است نه جدای از عمل صالح باشد انسان موظف است عمل صالح داشته باشد عمل صالحش نسبت به خودش این است که این تکالیف شخصی را انجام بدهد عمل صالح او نسبت به دیگران همان تواصی به حق و تواصی به صبر است چیز زایدی نیست این دو امر که اینجا ذکر شده للاهتمام است نه تکلیف زاید در بعضی از آیات در کنار عمل صالح سخن از نماز و روزه هم مطرح شده نه برای آنکه عمل صالح یک چیزی است نماز و روزه چیز دیگری است آنها للاهتمام ذکرشده چه [اینکه] آن آیات را هم بعد ملاحظه می فرمایید اعمال صالحه یعنی تکالیف شرعی که جاء به الوحی آن را تنظیم کرده هر چه که وحی دستور داده انسان را به آن مکلف کرده از وظایف فردی و اجتماعی جزء عمل صالح است و این جمع محلّیٰ به الف و لام هم همه آنها را زیر پوشش قرار می دهد کسی که ﴿و عملوا الصالحات﴾ کسی که صالحات را انجام بدهد و مؤمن باشد اهل نجات است . پس اگر در سوره والعصر گذشته از ﴿و عملوا الصالحات﴾ دو امر مهم را هم ذکر کرده است نه برای آن است که آنها جدای از اعمال صالحه باشند از باب ذکر خاص بعد از عام للاهتمام است یعنی این دو عمل در برابر آن دو وصف به عنوان ذکر خاص بعد از عام است تواصی به حق.
سورهٴ والعصر که دو قید دیگر اضافه شد قیود بیگانه نیست از باب ذکر خاص بعد از عام است برای اهمیت چون نظیرش هم در قرآن کریم هست این سوره مردم را تقریباً به چهار قسمت تقسیم میکند سه قسمت را در مستثنا منه نگه داشت یک قسمت را در مستثنا برای اینکه مستثنا یک امر مرکب است مرکب هم ینتفی بانتفاء احد اجزاء چون مرکب ینتفی بانتفاء احد اجزاء آنها که فاقد این مرکباند جمعاً سه گروهاند ﴿والعصر ٭ ان الانسان﴾ یعنی ایُّ انسان کان ﴿لفی خسر﴾ او خسارت میبیند سرمایه را میبازد مگر یک گروه ﴿الاّ الذین آمنوا و عملوا الصالحات﴾ از اینکه مستثنا مقید به دو وصف است یکی ایمان و دیگری عمل صالح معلوم میشود مستثنا منه سه گروهاند آنها که فاقد هر دو هستند مانند کافری که کار خیر ندارد آنها یی که مبتلا به فقدان یکی از دو امرند مانند مسلمان فاسق یا کافری که کارهای خیر میکند آن سه گروه جزء مُستثنا منهاند و ﴿لفی خسر﴾ این یک گروه جزء مستثنا هستند.
سؤال ...
جواب: یک مقدار در خسارت است آن مقداری را که انجام نداد خسارت میبیند یا در برزخ،
سؤال ...
جواب: بله چه زمانی بهشت میرود؟ بعد از اینکه خسارت و غرامت را بپردازد یا در برزخ یا در قیامت یا در صراط یا در یک گوشه بالاخره خسارت باید بپردازد این به نام فشار قبر است و مانند آن وقتی پاک شد بهشت میرود اینطور نیست یک انسانی که خسارت میبیند با حفظ خسارت به بهشت برود این تطهیر میشود بعد به بهشت میرود.
سؤال ...
جواب: نه واجبات و ترک محرمات
سؤال ...
جواب: آنها آنچه که صالح است لزوماً و یا واجب است لزوماً عملِ به آنها لازم است این اصلِ بهشت را تأمین میکند آن مستحبات زایده درجات بهشت را ت.مین میکند اصلش را با اصل بهشت باید سنجید درجات زایده آن را با درجات بهشت باید سنجید دربارهٴ نماز شب این آیه آمده ﴿فلا تعلم نفس ما اخفی لهم من قره أعین﴾ .
سؤال ...
جواب: نه انسان که سرمایه را کم آورد که بهشت نمی برند که خسارت یعنی سرمایه باختن اگر کسی تجارت کرد سرمایه را باخت.
سؤال ...
جواب: نه سرمایه را باخت مربوط به کسی است که باید جبران بدهد حساب پس بدهد دیگر لذا آنها یی که ﴿فما ربحت تجارتهم﴾ در آن روز مسئولاند که چرا سرمایه را باختی؟ اگر جبران کرد وارد بهشت میشود. از اینکه،
سؤال ...
جواب: بله
سؤال ...
جواب: بهشت؟ یعنی راه وسیعی دارد از هر راهی انسان می تواند برود بیانی از امام سجاد(سلام الله علیه) هست که فرمود عدهای می گویند اگر کسی به بهشت برود هنر کرده است جای تعجب است حضرت فرمود اینچنین نیست اگر کسی جهنم برود جای تعجب است با سعه رحمت حق با اینکه درهای توبه و انابه از هر راهی به سوی آدم باز است با اینکه یک بیانی را مرحوم مجلسی(رضوان الله علیه ) در بحار نقل می کند شاید از والد بزرگوارشان باشد از یک بزرگواری نقل می کند مرحوم مجلسی دوم که انسان که میمیرد طوری نیست که دفعةً مگر اینکه کسانی که به بیماری فجئه مبتلا می شوند این بیماری فجئه و مرگ دفعی برای مؤمن رفاه است چون همه کارهاش آماده است برای غیر مؤمن یک نحوه عذابی است مرگ فجئه برای مؤمن رفاه است چون همه کارهاش رسیده است او نیازی ندارد به رنج کشیدن اما برای غیر مؤمن یک نحوه عذابی است برای اینکه اگر کسی مریض بشود و به تدریج بمیرد بالاخره در آن حال مرض چیزهایی می گوید که سعهٴ رحمت الاهی شاملش می شود ایشان میگوید انسان که می میرد مرگ از پا شروع میشود نه از سر، اول پا سرد می شود و از حرکت میافتد ولی زبان قدرت ذکر دارد قدرت یک لااله الا الله دارد این از سعه رحمت الاهی است که از انسان نیمه مرده هم یک ذکر بگوید قبول می کند خدا با آن سعهٴ رحمت اگر انسان به جهنم برود جای تعجب است فرمود اگر کسی بهشت رفت که جای تعجب نیست اگر کسی با این همه رحمت
بیکران حق «ویل لمن غلبت آحاده أعشاره» فرمود وای به حال کسی که یکیهای او بر دهتاهای او اضافه بشود چون آدم یک گناه که بکند رد برابر یک گناه یک کیفر دارد یک ثواب بکند در برابر یک ثواب دهتا پاداش دارد فرمود بدا به حال کسی که یکیهای او بر دهتاهای او اضافه بشود اگر کسی جهنم برود [جای] تعجب است گفتند اگر یک ذکر بگویی این قدر است یک توبه کنی این قدر است یک انابه کنی این قدر است تا آخرین لحظه هم برگردی ما قبول داریم انسان که نمیداند چه زمانی میمیرد که بنابراین سعه رحمت حق باعث شده که درهای بهشت البته زیاد است حالا انسان است و حسابِ خاص خود در این مسأله که عمل صالح در قرآن کریم کنار ایمان ذکر شده است سورهٴ مبارکهٴ بقره آیهٴ 277 لسانش همان لسان سورهٴ والعصر است میفرماید که ﴿ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات﴾ اینها که مؤمن شدند یعنی جانِ پاک پیدا کردند و اعمال صالحه را هم انجام دادند آنگاه چند قید دیگر را هم اضافه میکند میفرماید ﴿و أقاموا الصلاة و آتوا الزکوٰة لهم اجرهم عند ربّهم﴾ اینکه فرمود اگر عمل صالح انجام دادند ﴿و أقاموا﴾ صلات را ﴿و آتوا﴾ زکات را این نه برای آن است که اقامهٴ صلات یا ایتای زکات جزء عمل صالح نیست این از باب ذکر خاص بعد از عام برای اهمیت این خاص است و الا ﴿و عملوا الصالحات﴾ شامل نماز و زکات هم که یقیناً خواهد شد این گروهاند که ﴿لهم اجرهم عند ربّهم و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون﴾ موارد دیگر هم اینچنین است که هم ایمان مطرح است و هم عمل صالح بر خلاف سینه که بالاطلاق کیفر دارد اما آنچه که مهم است از طایفه ثانیه آیهای است که به تحلیل دلالت میکند با لسان نفی که اگر کسی ایمان نیاورد یا ایمان آورد ولی از ایمانش بهرهای نبرد در آن روز نتیجهای از بهشت نمیبرد آن را در سورهٴ مبارکهٴ انعام آیهٴ 158 میفرماید سورهٴ انعام آیهٴ 158 فرمود ﴿هل ینظرون الا ان تأتیهم الملائکة او یأتی ربک او یأتی بعض آیات ربک﴾ اینها برای ایمان آوردن منتظرند که خدا را ببینند یا ملائکه را ببینند یا بعضی آیات الاهی را ببینند خدا که اصلاً دیده نخواهد شد ملائکه را هم اینها می بینند اما در روز مرگ میبینند فرمود ﴿یوم یأتی بعض آیات ربک﴾ که همان روز احتزار و مانند آن باشد بعضی از آیات حق را اینها می بینند ﴿یوم یأتی بعض آیات ربک﴾ اما ﴿لا ینفع نفسا ایمانها لم تکن آمنت من قبل او کسبت فی ایمانها خیرا﴾ آن حالت احتزار آن روزی که عذاب الاهی و آیه خاص الاهی آمده آن روز حالا آدم سراسیمه بشود بگوید آمنت نظیر کار فرعون که بگوید ﴿آمنت﴾ به آنچه که ﴿الهک آمنت به بنواسراییل﴾ آن روز ایمان نافع نیست برای چه کسی نافع نیست ﴿لاینفع نفسا ایمانها﴾ یعنی در آن روزی که آیه الاهی آمده آن ایمان نافع نیست برای چه کسی نافع نیست؟ برای کسی که ﴿لم تکن آمنت من قبل﴾ قبلا اصلاً ایمان نیاورده بود یا نه ایمان آورد ﴿او کسبت فی ایمانها خیراً﴾ این ﴿کسبت﴾ عطف بر آن ﴿آمنت﴾ است ﴿لم تکن آمنت﴾ لم تکن کسبت این با یک تحلیلِ خوب صریح فرمود مردم یا ایمان نیاوردند این گروه، یا اگر ایمان آوردند از ایمانشان بهرهای نبردند. در آن روز خطر که آیه الاهی ظهور میکند این گروه هیچ طرفی نمیبندند آن لحظهای که مانند فرعون گفت من امروز ایمان آوردم ﴿لا ینفع نفسا ایمانها﴾ که این نفس ﴿لم تکن آمنت من قبل﴾ قبلاً که در دنیا بود در حال اختیار بود ایمان نیاورد این قید اول که حسن فاعلی را از دست داد یا نه ایمان آورد ولی کاری انجام نداد فقط یک مسلمان شناسنامهای بود ﴿او کسبت فی ایمانها خیرا﴾ این ﴿کسبت﴾ عطف بر ﴿آمنت﴾ است آن وقت آن ﴿لم تکن﴾ روی این در میآید ﴿لم تکن آمنت﴾ او لم تکن کسبت فی ایمانها خیرا ایمان آورد ولی از ایمان خیلی بهرهای نبرد فقط یک اعتقاد خالی بود فتحصل [پس به دست میآید] که نجات از عذاب برای کسی است که این دو امر را داشته باشد یکی ایمان یکی عمل صالح پس اگر کسی ایمان نداشت یا ایمان داشت ولی از ایمان بهرهای نبرد این نجات پیدا نمیکند ﴿لا ینفع نفسا ایمانها﴾ که ﴿لم تکن آمنت من قبل﴾ در حال اختیار ایمان نیاورد یا ایمان آورد او ﴿کسبت فی ایمانها خیرا﴾ که این ﴿کسبت﴾ عطف بر ﴿آمنت﴾ است ﴿لم تکن﴾ برسر این در میآید این چنین میشود لم تکن کسبت فی ایمانها خیرا ﴿قل انتظروا انا منتظرون﴾ .
«والحمد لله رب العالمین»
- مصادیق نجات یافتگان
- ایمان و عمل صالح
- اصحاب جهنم
- شرایط بهشتیان
- رابطه ایمان وعمل
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿الذین آمنوا و عملوا الصالحات طوبی لهم و حسن مأب "29"﴾
بعد از اینکه فرمود مردم در برابر وحی الاهی به دو دسته تقسیم می شوند عدهای مؤمناناند که این حقیقت را میپذیرند و به احکام آن عمل می کنند وعدهای منکرند پاداش و کیفر این دو گروه را هم در چند جا بیان میکنند یکی از مواردی که پاداشِ مؤمنین را ذکر میکنند این کریمه است که فرمود ﴿الذین آمنوا و عملوا الصالحات طوبی لهم و حسن مأب﴾ آنها که مؤمن شدند و کارهای خیر و صالح انجام دادند عاقبتِ طیب و پاکیزه برای آنهاست و بازگشتنگاه خوبی و بازگشت خوبی هم برای آنهاست. اموری که در این کریمه مطرح است چند تاست که بعضی ها به قسمت اول آیه برمی گردند که ایمان و عمل صالح را در بردارد و بعضیها به قسمت دوم آیه برمی گردند که طوبی و حسن مئاب را بیان می کند اما آنچه که به قسمت اول آیه برمی گردد فرمود آنها که مؤمناند و عمل صالح انجام می دهند در قرآن کریم نجات از عذاب و رسیدن به نعمت الاهی را مخصوصِ کسی می داند که این دو امر را احراز کند یکی به منزله اصل است که آن حسن فاعلی است دیگری فرع است که آن حسن فعلی است یعنی اگر جان معتقد بود و انسان از نظر جان و عقیده موحّد و مؤمن بود و از نظر رفتار دارای عمل صالح بود این دو امر را فراهم کرد این انسان از عذاب می رهد و به سعادت می رسد این دو امر یکی به ذات و نفس انسان برمی گردد که مربوط به اعتقاد اوست یکی هم به اعمال و رفتار و اوصاف او برمی گردد به نام عمل صالح، در نتیجه اگر کسی دارای این دو امر نبود مشمول رحمت خاصه حق نیست و از عذاب نجات پیدا نمی کند براساس این امر مردم به چهار دسته تقسیم می شوند گروه اول کسانیاند که هم از نظر حسن فاعلی مؤمن و موحّداند هم از نظر حسن فعلی دارای اعمال صالحاند اینهایند که در این کریمه و بسیاری از آیات دیگر به اینها وعده بهشت داده شده سه گروه
دیگر گرفتار عذاباند آنها که هیچ یک از این دو امر را ندارند نه اعتقاد دارند و نه عمل صالح مانند کافِر فاسق و ظالم یا یکی از این دو را دارند و دیگری را ندارند مانند کافری که کار خیر و صالح میکند یا کسی که کافر نیست معتقد است ولی کاری انجام نمیدهد چون عامل نجات دو چیز است یکی ایمان و یکی عمل صالح و این مرکّب ینتفی بانتفاء احد اجزاء پس هر کس دارای این دو امر نبود گرفتار عذاب خواهد شد یا فاقد هر دو بود یا فاقد یکی فاقد هر دو باشد مانند کافری که عمل صالح ندارد فاقد یکی باشد دون دیگری مانند آن مسلمانی که هیچ عمل صالح ندارد یا کافری که احیاناً کارهای خیر انجام میدهد آن سه گروه معذباند و این یک گروه منعّم لذا قهراً جهنمیها بیش از بهشتیها خواهند بود. از این جهت در قرآن کریم دربارهٴ بهشت وعدهٴ به پرشدن نداد که من بهشت را پر میکنم اما در مورد جهنّم تهدید به پر شدن هست که ﴿لاملأن جهنم من الجنة و الناس اجمعین﴾ انسانِ خوب آنقدر باشد که بهشت را پر کند این نیست اما انسانهای بد که جهنم بروند و جهنم پر بشود هست.
سؤال ...
جواب: اما خدای سبحان به اندازه اینکه همه مردم بهشت بروند و بهشت را پر بکند از موجودات خوب میتواند اما مردم به آن اندازه نیستند که بهشت را پر کنند البته بهشت وسعت دارد حرفی نیست این نه به خاطر این که جهنم تنگ است و بهشت زیاد برای اینکه ﴿و ما اکثر الناس ولو حرصت بمؤمنین﴾ برای اینکه گاهی پیدا میشود که بعضی از انبیا تمام تلاش و کوششان را انجام میدهند رد آن محل فقط یک خانواده ایمان میآورند ﴿فما وجدنا فیها غیر بیت من المسلمین﴾ محصول تبلیغات یک پیامبر در یک منطقه فقط ایمان آوردن یک خانواده است علی ایّ حال چون مرکب ینتفی بانتفاء احد اجزاء معذبین سه گروهاند منعّمین یک گروه با حفظ این نکته که آنها که متنعماند و اهل بهشتاند یکسان نیستند ﴿لهم درجات﴾ و این سه گروهی که اهل عذاباند یکسان نیستند ﴿لهم درکات﴾ بعضیها ﴿فی الدرک الأسفل من النار﴾ اند بعضی در درکات وُسطا بعضی معذباند ابداً بعضی معذباند که بعداً جزء عتقاء الله من النار خواهند بود و از جهنم نجات پیدا میکنند اصل تعذیب در اثر فقدان کلا الامرین است یعنی اگر ایمان نبود یا عمل صالح نبود یا احدهما نبود انسان معذَّب میشود اما دوام عذاب یا انقطاع عذاب بحث دیگری است تا اینها از چه گروهی باشند دربارهٴ اینکه خدای سبحان در برابر کار بد کیفر میدهد این در قرآن مقید نشده به اینکه اگر کسی کار بد بکند و کافر باشد عذاب میشود دربارهٴ سینه مطلق است فرمود ﴿وَ جزاء سیّئة سیئة مثلها﴾ اگر کسی گناه کرد کیفر میبیند هر که باشد چه مسلمان چه غیر مسلمان ولی در برابر حسنه یک چنین اطلاقی در قرآن نیست که «جزاء حسنة حسنة مثلها» هر کسی کار خوب کرد جزا میبیند همیشه مقید است که هر کسی کار خوب کرد و هو مؤمن، جزای خیر میبیند یا این قید اول ذکر میشود ﴿وَ الذین آمنوا و عملوا الصالحات﴾ مثل همین آیهٴ و آیات دیگر یا آٴ قید بعداً ذکر میشود مثل آیهٴ سورهٴ نحل ﴿من عمل صالحاً من ذکر أو أنثیٰ و هو مؤمن فلنحیینه حیاةً طیّبةً﴾ یک چنین اطلاقی نیست که هر کسی کار خیر بکند پاداش خوب دارد هر که کار خیر بکند و مؤمن باشد پاداش خوب دارد ولی دربارهٴ عذاب این چنین نیست.
سؤال ...
جواب: محسنین دیگر چه کسی را قرآن کریم محسن میداند؟ وقتی که جریان حضرت ابراهیم و سایر انبیا(علیهم السلام) را ذکر میکند میفرماید ﴿سلام علی ابراهیم﴾ و ﴿انا کذلک نجزی المحسنین﴾ معلوم میشود آنها را که قرآن کریم محسن میداند مثل مؤمنیناند مثل منیبیناند مثل مخبتیناند اصلاً احسان معناش این است و احسان در روایت تصریح شده «الاحسان ان تعمل لله کانک تراه فان لم یکن تراه فانه یراک» احسان این است که انسان طوری خدا را عبادت بکند که گویا معبود خود را میبیند و به این حد برسد که اگر معبود خود را نمیبیند بداند که معبود او او را میبیند ﴿ان الله یأمر بالعدل و الإحسان﴾ که احسان بالاتر از عدل است اگر یک کسی عادل شد آن گاه از مرز عدالت بالاتر میرود و او مرز احسان است و کافر که به مرز عدل نرسید فاسق که به مرز عدل نرسید هرگز به مرز احسان نمیرسد بنابراین در قرآن راجع به سیئه آیات مطلق هست که ﴿جزاء سیة سیئة مثلها﴾ یا برای گناهان کیفر ذکر میکند بدون اینکه مقیّد بکند گناهکار چه کسی است گناهکار هر کس میخواهد باشد ولی برای فضایل و اعمال صالحه که درجات بهشت مطرح میکند اینچنین نیست که مطلق باشد که هر کس این عمل خیر را انجام داد بهشت میرود.
سؤال ...
جواب: بله خب یره دیگر اینها مربوط به محاسبه است نه مربوط به بهشت و جهنم
سؤال ...
جواب: در آنجا فرمود ﴿فمن یعمل مثقال ذرّد خیراً یره ٭ و من یعمل مثقال ذرّةٍ شراً یره﴾ این را در قیامت میبینند آنگاه حساب میرسند بعد معلوم میشود آن که کافر بود از عملش طَرْفی نمیبندد به بهشت نمیرود و اعمال خیر او اگر هم مؤثر باشد در تخفیف عذاب او مؤثر است نه اینکه او را به بهشت ببرد آن طرفِ مؤمن هم حسابرسی میشود و به بهشت میرود.
سؤال ...
جواب: بله این مربوط به قیامت است نه من آتی حسنة ﴿من جاء بالحسنة﴾ این نکته را مرحوم سید نورالدین(رضوان الله علیه) در آن تفسیر القرآن و العقل بیان کرده که ﴿من جاء بالحسنة﴾ غیر از من آتی حسنة است فرمود اگر کسی هنری دارد در قیامت با حسنه بیاید آنجا با حسنه بیاید یعنی بگوید این حسنه من است این چندین برابر پاداش دارد و الا اگر کسی در دنیا کار خیر بکند چون معتقد به معاد و مبدأ نیست ﴿و قدمنا الی ما عملوا من عمل فجلعناه هباءً منثوراً﴾ هر کاری که غیر مؤمن انجام میدهد خدای سبحان این را مثل پودر میکند هباء منثور میکند این چیزی نیست که در قیامت بتواند با او بیاید چون او برای قیامت و بهشت و خدا که کار نکرد او برای تا لبه مرگ کار کرد هر کاری به اندازه نیتش امتداد دارد و میماند اگر کسی کافر است و میگوید ﴿ان هی الا حیاتنا الدنیا﴾ دیدش تا مرز مرگ است و لا غیر پس کار او هم برای تا مرز مرگ است و لا غیر او دنیاطلب است و دنیا خواه برای مرگ به بعد کاری انجام نداده چون اینچنین است تمام اعمال او هباء منثور است ﴿و قدمنا الی ما عملوا من عمل فجعلناه هباء منثوراً﴾ .
سؤال ...
جواب: ﴿و ان اسأتم فلها﴾ آن آیهای که در سورهٴ مبارکهٴ اسراست یک وقتی هم اشاره شد آن رابطه عمل و عامل را می رساند که عمل برای عامل است و این لام هم لامِ اختصاص است نه لام منفعت تا درباره ﴿اسأتم فلها﴾ از باب مشاکله باشد این لام اختصاص می گوید عمل عامل را رها نمی کند ﴿ان احسنتم﴾ احسان شما مختص به شماست ﴿و ان اسأتم﴾ این اسائه شما مختص به شماست که این لام رابطه عمل با عامل را ذکر می کند میرساند که عمل از بین نمی رود یک به غیر عامل هم ارتباط ندارد دو اما حالااگر یک کسی کارِ خوب کرد بهشت می رود را این آیه نمیرساند این آیه می گوید هرکسی مسئول عمل خودش است.
سؤال ...
جواب: همین دیگر اگر کسی احسان بکند خدای سبحان به او احسان می دهد احسان را قرآن آنچنان می داند که بالاتر از عدل است و کافر هرگز محسن نخواهد بود بنابراین چیزی در قرآن کریم نیست که بگوید هر کس کار خوب کرد بهشت می رود اگر سخن از تخفیف عذاب است یا سخن از بهرههای دنیایی است آنجا ممکن است مطلق باشد اما وقتی سخن از بهشت مطرح است جایی نیست که بگوید هرکسی که عمل خیر کرد چه مؤمن و چه کافر بهشت می رود عمل خیر وقتی انسان را به بهشت می برد و از جهنم میرهاند که با ایمانِ فاعل همراه باشد هم حسن فاعلی هم حسن فعلی هم اعتقاد صحیح و هم عمل صالح این دو امر اگر در جایی محقق شد انسان را از جهنم نجات می دهد و به بهشت میرساند و اگر این دو امر محق نشد یا هیچ کدام محقق نشد یا احدهما محقق شد دیگری محقق نشد انسان اهل بهشت نخواهد شد که ﴿طوبی لهم و حسن مأب﴾ اینچنین نیست البته ممکن است کسی در اثر اعمال صالحه اش یعنی عمل خیرش در جهنم از تخفیف عذاب برخوردار باشد و مانند آن.
سؤال ...
جواب: عمل خیر اگر بخواهد انسان را به بهشت ببرد بدون ایمان ممکن نیست زیرا بهشت جای طیب است و جایی که طیب است محل ورود خبیث نیست.
سؤال ...
جواب: اصول کلی دین دیگر یعنی ایمان به خدا و قیامت و وحی اصول دین دیگر و در پایان سورهٴ بقره هم اجمالاً اشاره شده که ﴿آمن بالله و الیوم الاخر و الملائکة و الکتاب و النبیین﴾ این امهات دین دیگر هر چه برای او روشن شد بقیه را هم به اجمال بداند دیگر ایمان داشته باشد بگوید خدا هست قیامت هست وحی و رسالت حق است و جمیع آنچه که پیامبر آورد حق است اما جزئیات را حالا نداند نداند ولی بداند معتقد باشد که هر چه را پیامبر فرمود حق است.
سؤال ...
جواب: چرا حالا این را قرآن تحلیل می کند که این اعتقاد به تنهایی کافی نیست خب بنابراین مردم چهار دسته خواهند شد اما صرف این تَقْدی که در قرآن کریم این دو امر کنار هم ذکر می شوند اینها یک مطلب است که در قرآن فراوان است مطلب دیگر تحلیل این مسأله است که خود قرآن بیان میکند آن روز کسی که ایمان نیاورده باشد یا ایمان آورده باشد ولی از ایمانش استفاده نکرده باشد آن روز نجات از عذاب ندارد این تحلیل خود قرآن است پس ادله قرآنی که دلالت می کند بر اینکه بهشت برای کسی است که هم معتقد باشد هم عمل صالح داشته باشد دو دسته است یک دسته ادلهای که فقط این دو قید را ذکر میکنند مثل ﴿من عمل صالحا من ذکر أو أنثیٰ و هو مؤمن﴾ یا نظیر همین آیه محل بحث که ﴿و الذین آمنوا و عملوا الصالحات﴾ که لسان بیان دو قید است طایفه دیگر آیاتیاند که تحلیل می کنند می گویند اگر کسی ایمان نیاورد یا ایمان آورد ولی کار خیری و بهره صحیحی از ایمانش نبرد این اهل بهشت نیست این دو طایفه دلالتشان یکنواخت نیست . طایفه اولا دلالتش از این باب است که دو قید را کنار هم ذکر کرده لسانش لسان نفی نیست لسانش لسانِ اثبات است یعنی می گوید کسی که مؤمن است و عمل صالح دارد بهشت می رود باید بگوییم این چون در مقام تحدید است مفهوم دارد و از مفهومش استفاده بکنیم و اما اگر یک طایفه از آیات صریحاً گفت که بهشت برای کسی است که ایمان بیاورد و عمل صالح بکند و اگر کسی ایمان نیاورد یا ایمان آورد ولی از ایمانش استفاده نکرد این به بهشت راه ندارد، این هم اثباتِ قضیه را تأمین می کند هم سلب قضیه را . هم دلالت می کند به اینکه مؤمنِ عاملِ به عمل صالح اهل بهشت است و هم دلالت می کند بر اینکه آن سه گروه دیگر اهل بهشت نیستند این به خوبی دلالت می کند اما از طایفه اولا که هر دو را به عنوان لسانِ اثباتی ذکر فرمود آیات فراوانی است نظیر همین آیه محل بحث سورهٴ رعد و همچنین در سورهٴ کهف، در سورهٴ کهف آیهٴ 89 و همچنین پایان سورهٴ کهف در سورهٴ کهف آیهٴ 89 این است که ﴿و اما من آمن﴾ این حسن فاعلی یعنی انسان معتقد باشد ﴿و عمل صالحا ﴾ این حسن فعلی ﴿فله جزاءً الحسنی﴾ یعنی الحسنی برای اوست چرا جزائاً ﴿فله جزاء الحسنیٰ﴾ ﴿جزاء الحسنی﴾ یعنی فله الحسنی چرا؟ جزائاً ﴿و سنقول له من امرنا یسرا﴾ که خدا فوق جزا که جزا وفاق عمل است فوق آن اعطا می کند این لسانش اثباتی است یعنی مؤمنِ عاملِ به عمل صالح اهل بهشت است عاقبت حُسنا برای اوست در همین سورهٴ کهف آیه آخرش این است که ﴿فمن کان یرجوا لقاء ربه﴾ اگر کسی امید لقاءالله دارد می خواهد به جنت اللقاء برسد یا به مادون این دو امر را حفظ کند یک ﴿فلیعمل عملاً صالحا﴾ این حسن فعلی ﴿و لا یشرک بعبادة ربه أحدا﴾ این حسن فاعلی عمل صالح از انسانِ موحد انسان را به لقاءالله می رساند البته همگان به لقاءالله نخواهند رسید و درجات لقاءالله هم یکسان نیست .مربوط است به درجه ایمان و عمل صالح. در سورهٴ نحل هم آمده که ﴿من عمل صالحا من ذکر او انثیٰ و هو مؤمن فلنحیینّه حیاةً طیبة﴾ در سورهٴ نحل آیهٴ 97 سورهٴ نحل فرمود ﴿من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو مومن فلنحیینه حیاةً طیبةً و لنجزینهم اجرهم بأحسن ما کانوا یعلمون﴾ که خدای سبحان به اندازه عمل پاداش نمی دهد بلکه احسن ما کان بیش از آن مقداری که انسان استحقاق دارد عنایت می کند در سورهٴ مبارکهٴ والعصر هم لسانش لسان اثبات و نفی هر دو است منتها نه با تحلیل فقط یک گروه را استثنا فرمود سه گروه دیگر گرفتار عذاباند همان ﴿والعصر ٭ ان الانسان لفی خسر﴾ و
سؤال ...
جواب: نه آن به خواست خدا که آیا جنس است از این طرف آیه محلِ بحثِ سورهٴ رعد جمع محلّیٰ به الف و لام است اینها علی حده بحث میشود اینها جزء اموری است که در قسمت اول این آیه باید بحث بشود که آنجاهایی که دارد ﴿وَ عمل صالحاً﴾ جنس است نه مطلق نکره که صرف الوجود کافی باشد اینجاها طبیعت ساریه معتبر است به شهادت آیات دیگر یعنی جمیع اعمال صالحی که مکلَّف به است باید انجام بدهد در این سورهٴ مبارکهٴ والعصر دو لسان بیان شده هم لسان سلب هم لسان اثبات و اما باز نکرده در این سوره فرمود ﴿والعصر ٭ ان الانسان لفی خسر﴾ به شهادت استثنایی این گروه معلوم می شود آن الف لام الانسان همان استغراق است یعنی همه در زحمتاند این نشان میدهد که آن سه گروه معذباند یک گروهاند که از عذاب نجات پیدا میکنند البته سه گروه معذباند نه یعنی سه گروه مخلدند حالا بعضی در قبرکه همان برزخ است آسیب می بینند برخی در قیامت آسیب می بینند بعضی در صراط آسیب می بینند بعضی در اوایل جهنم آسیب می بیند بعد منقطع الآخِر است عذابشان علی أی حال آن گروهی که اهل نجات است یک دسته است بقیه در زحمت اند حالا زحمتها فرق میکند آنهایی که در زحمتشان خیلی زیادند همانهایند که مخلدند ﴿و العصر ٭ ان الانسان لفی خسر﴾ همگان خسارت می بینند سرمایهها را میبازند مگر یک گروه ﴿الا الذین آمنوا﴾ این برای حسن فاعلی و اعتقادشان است ﴿و عملوا الصالحات﴾ این برای حسن فعلی که همه دستورات اسلامی را باید انجام بدهند ﴿و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر﴾ نه تنها خودشان معتقدند و خودشان عامل به عمل صالحاند این دو رکن را دارند کافی باشد نه بلکه نسبت به دیگران هم باید کاری کنند که این دو رکن را دیگران فراهم بکنند اگر خودشان معتقد و موحدند تواصی به حق بکنند تا در معارف دیگران معتقد بشوند اگر خودشان عمل صالح دارند تواصی به صبر بکنند که دیگران هم به عمل صالح موفق بشوند چون در بحث صبر گذشت که صبر سه قسمت است «وَ صبر عند المصیبه صبر علی الطاعه و صبر عنالمعصیة» تواصی به صبر اعمال صالحه را به طور گسترده شامل می شود در این کریمه فرمود تنها انسان گلیم خودش را از این دریا نجات بدهد کافی نیست این جزء بعضی از وظایف است وظیفه دیگری هم انسان دارد که آن هم جزء عمل صالح است نه جدای از عمل صالح باشد انسان موظف است عمل صالح داشته باشد عمل صالحش نسبت به خودش این است که این تکالیف شخصی را انجام بدهد عمل صالح او نسبت به دیگران همان تواصی به حق و تواصی به صبر است چیز زایدی نیست این دو امر که اینجا ذکر شده للاهتمام است نه تکلیف زاید در بعضی از آیات در کنار عمل صالح سخن از نماز و روزه هم مطرح شده نه برای آنکه عمل صالح یک چیزی است نماز و روزه چیز دیگری است آنها للاهتمام ذکرشده چه [اینکه] آن آیات را هم بعد ملاحظه می فرمایید اعمال صالحه یعنی تکالیف شرعی که جاء به الوحی آن را تنظیم کرده هر چه که وحی دستور داده انسان را به آن مکلف کرده از وظایف فردی و اجتماعی جزء عمل صالح است و این جمع محلّیٰ به الف و لام هم همه آنها را زیر پوشش قرار می دهد کسی که ﴿و عملوا الصالحات﴾ کسی که صالحات را انجام بدهد و مؤمن باشد اهل نجات است . پس اگر در سوره والعصر گذشته از ﴿و عملوا الصالحات﴾ دو امر مهم را هم ذکر کرده است نه برای آن است که آنها جدای از اعمال صالحه باشند از باب ذکر خاص بعد از عام للاهتمام است یعنی این دو عمل در برابر آن دو وصف به عنوان ذکر خاص بعد از عام است تواصی به حق.
سورهٴ والعصر که دو قید دیگر اضافه شد قیود بیگانه نیست از باب ذکر خاص بعد از عام است برای اهمیت چون نظیرش هم در قرآن کریم هست این سوره مردم را تقریباً به چهار قسمت تقسیم میکند سه قسمت را در مستثنا منه نگه داشت یک قسمت را در مستثنا برای اینکه مستثنا یک امر مرکب است مرکب هم ینتفی بانتفاء احد اجزاء چون مرکب ینتفی بانتفاء احد اجزاء آنها که فاقد این مرکباند جمعاً سه گروهاند ﴿والعصر ٭ ان الانسان﴾ یعنی ایُّ انسان کان ﴿لفی خسر﴾ او خسارت میبیند سرمایه را میبازد مگر یک گروه ﴿الاّ الذین آمنوا و عملوا الصالحات﴾ از اینکه مستثنا مقید به دو وصف است یکی ایمان و دیگری عمل صالح معلوم میشود مستثنا منه سه گروهاند آنها که فاقد هر دو هستند مانند کافری که کار خیر ندارد آنها یی که مبتلا به فقدان یکی از دو امرند مانند مسلمان فاسق یا کافری که کارهای خیر میکند آن سه گروه جزء مُستثنا منهاند و ﴿لفی خسر﴾ این یک گروه جزء مستثنا هستند.
سؤال ...
جواب: یک مقدار در خسارت است آن مقداری را که انجام نداد خسارت میبیند یا در برزخ،
سؤال ...
جواب: بله چه زمانی بهشت میرود؟ بعد از اینکه خسارت و غرامت را بپردازد یا در برزخ یا در قیامت یا در صراط یا در یک گوشه بالاخره خسارت باید بپردازد این به نام فشار قبر است و مانند آن وقتی پاک شد بهشت میرود اینطور نیست یک انسانی که خسارت میبیند با حفظ خسارت به بهشت برود این تطهیر میشود بعد به بهشت میرود.
سؤال ...
جواب: نه واجبات و ترک محرمات
سؤال ...
جواب: آنها آنچه که صالح است لزوماً و یا واجب است لزوماً عملِ به آنها لازم است این اصلِ بهشت را تأمین میکند آن مستحبات زایده درجات بهشت را ت.مین میکند اصلش را با اصل بهشت باید سنجید درجات زایده آن را با درجات بهشت باید سنجید دربارهٴ نماز شب این آیه آمده ﴿فلا تعلم نفس ما اخفی لهم من قره أعین﴾ .
سؤال ...
جواب: نه انسان که سرمایه را کم آورد که بهشت نمی برند که خسارت یعنی سرمایه باختن اگر کسی تجارت کرد سرمایه را باخت.
سؤال ...
جواب: نه سرمایه را باخت مربوط به کسی است که باید جبران بدهد حساب پس بدهد دیگر لذا آنها یی که ﴿فما ربحت تجارتهم﴾ در آن روز مسئولاند که چرا سرمایه را باختی؟ اگر جبران کرد وارد بهشت میشود. از اینکه،
سؤال ...
جواب: بله
سؤال ...
جواب: بهشت؟ یعنی راه وسیعی دارد از هر راهی انسان می تواند برود بیانی از امام سجاد(سلام الله علیه) هست که فرمود عدهای می گویند اگر کسی به بهشت برود هنر کرده است جای تعجب است حضرت فرمود اینچنین نیست اگر کسی جهنم برود جای تعجب است با سعه رحمت حق با اینکه درهای توبه و انابه از هر راهی به سوی آدم باز است با اینکه یک بیانی را مرحوم مجلسی(رضوان الله علیه ) در بحار نقل می کند شاید از والد بزرگوارشان باشد از یک بزرگواری نقل می کند مرحوم مجلسی دوم که انسان که میمیرد طوری نیست که دفعةً مگر اینکه کسانی که به بیماری فجئه مبتلا می شوند این بیماری فجئه و مرگ دفعی برای مؤمن رفاه است چون همه کارهاش آماده است برای غیر مؤمن یک نحوه عذابی است مرگ فجئه برای مؤمن رفاه است چون همه کارهاش رسیده است او نیازی ندارد به رنج کشیدن اما برای غیر مؤمن یک نحوه عذابی است برای اینکه اگر کسی مریض بشود و به تدریج بمیرد بالاخره در آن حال مرض چیزهایی می گوید که سعهٴ رحمت الاهی شاملش می شود ایشان میگوید انسان که می میرد مرگ از پا شروع میشود نه از سر، اول پا سرد می شود و از حرکت میافتد ولی زبان قدرت ذکر دارد قدرت یک لااله الا الله دارد این از سعه رحمت الاهی است که از انسان نیمه مرده هم یک ذکر بگوید قبول می کند خدا با آن سعهٴ رحمت اگر انسان به جهنم برود جای تعجب است فرمود اگر کسی بهشت رفت که جای تعجب نیست اگر کسی با این همه رحمت
بیکران حق «ویل لمن غلبت آحاده أعشاره» فرمود وای به حال کسی که یکیهای او بر دهتاهای او اضافه بشود چون آدم یک گناه که بکند رد برابر یک گناه یک کیفر دارد یک ثواب بکند در برابر یک ثواب دهتا پاداش دارد فرمود بدا به حال کسی که یکیهای او بر دهتاهای او اضافه بشود اگر کسی جهنم برود [جای] تعجب است گفتند اگر یک ذکر بگویی این قدر است یک توبه کنی این قدر است یک انابه کنی این قدر است تا آخرین لحظه هم برگردی ما قبول داریم انسان که نمیداند چه زمانی میمیرد که بنابراین سعه رحمت حق باعث شده که درهای بهشت البته زیاد است حالا انسان است و حسابِ خاص خود در این مسأله که عمل صالح در قرآن کریم کنار ایمان ذکر شده است سورهٴ مبارکهٴ بقره آیهٴ 277 لسانش همان لسان سورهٴ والعصر است میفرماید که ﴿ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات﴾ اینها که مؤمن شدند یعنی جانِ پاک پیدا کردند و اعمال صالحه را هم انجام دادند آنگاه چند قید دیگر را هم اضافه میکند میفرماید ﴿و أقاموا الصلاة و آتوا الزکوٰة لهم اجرهم عند ربّهم﴾ اینکه فرمود اگر عمل صالح انجام دادند ﴿و أقاموا﴾ صلات را ﴿و آتوا﴾ زکات را این نه برای آن است که اقامهٴ صلات یا ایتای زکات جزء عمل صالح نیست این از باب ذکر خاص بعد از عام برای اهمیت این خاص است و الا ﴿و عملوا الصالحات﴾ شامل نماز و زکات هم که یقیناً خواهد شد این گروهاند که ﴿لهم اجرهم عند ربّهم و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون﴾ موارد دیگر هم اینچنین است که هم ایمان مطرح است و هم عمل صالح بر خلاف سینه که بالاطلاق کیفر دارد اما آنچه که مهم است از طایفه ثانیه آیهای است که به تحلیل دلالت میکند با لسان نفی که اگر کسی ایمان نیاورد یا ایمان آورد ولی از ایمانش بهرهای نبرد در آن روز نتیجهای از بهشت نمیبرد آن را در سورهٴ مبارکهٴ انعام آیهٴ 158 میفرماید سورهٴ انعام آیهٴ 158 فرمود ﴿هل ینظرون الا ان تأتیهم الملائکة او یأتی ربک او یأتی بعض آیات ربک﴾ اینها برای ایمان آوردن منتظرند که خدا را ببینند یا ملائکه را ببینند یا بعضی آیات الاهی را ببینند خدا که اصلاً دیده نخواهد شد ملائکه را هم اینها می بینند اما در روز مرگ میبینند فرمود ﴿یوم یأتی بعض آیات ربک﴾ که همان روز احتزار و مانند آن باشد بعضی از آیات حق را اینها می بینند ﴿یوم یأتی بعض آیات ربک﴾ اما ﴿لا ینفع نفسا ایمانها لم تکن آمنت من قبل او کسبت فی ایمانها خیرا﴾ آن حالت احتزار آن روزی که عذاب الاهی و آیه خاص الاهی آمده آن روز حالا آدم سراسیمه بشود بگوید آمنت نظیر کار فرعون که بگوید ﴿آمنت﴾ به آنچه که ﴿الهک آمنت به بنواسراییل﴾ آن روز ایمان نافع نیست برای چه کسی نافع نیست ﴿لاینفع نفسا ایمانها﴾ یعنی در آن روزی که آیه الاهی آمده آن ایمان نافع نیست برای چه کسی نافع نیست؟ برای کسی که ﴿لم تکن آمنت من قبل﴾ قبلا اصلاً ایمان نیاورده بود یا نه ایمان آورد ﴿او کسبت فی ایمانها خیراً﴾ این ﴿کسبت﴾ عطف بر آن ﴿آمنت﴾ است ﴿لم تکن آمنت﴾ لم تکن کسبت این با یک تحلیلِ خوب صریح فرمود مردم یا ایمان نیاوردند این گروه، یا اگر ایمان آوردند از ایمانشان بهرهای نبردند. در آن روز خطر که آیه الاهی ظهور میکند این گروه هیچ طرفی نمیبندند آن لحظهای که مانند فرعون گفت من امروز ایمان آوردم ﴿لا ینفع نفسا ایمانها﴾ که این نفس ﴿لم تکن آمنت من قبل﴾ قبلاً که در دنیا بود در حال اختیار بود ایمان نیاورد این قید اول که حسن فاعلی را از دست داد یا نه ایمان آورد ولی کاری انجام نداد فقط یک مسلمان شناسنامهای بود ﴿او کسبت فی ایمانها خیرا﴾ این ﴿کسبت﴾ عطف بر ﴿آمنت﴾ است آن وقت آن ﴿لم تکن﴾ روی این در میآید ﴿لم تکن آمنت﴾ او لم تکن کسبت فی ایمانها خیرا ایمان آورد ولی از ایمان خیلی بهرهای نبرد فقط یک اعتقاد خالی بود فتحصل [پس به دست میآید] که نجات از عذاب برای کسی است که این دو امر را داشته باشد یکی ایمان یکی عمل صالح پس اگر کسی ایمان نداشت یا ایمان داشت ولی از ایمان بهرهای نبرد این نجات پیدا نمیکند ﴿لا ینفع نفسا ایمانها﴾ که ﴿لم تکن آمنت من قبل﴾ در حال اختیار ایمان نیاورد یا ایمان آورد او ﴿کسبت فی ایمانها خیرا﴾ که این ﴿کسبت﴾ عطف بر ﴿آمنت﴾ است ﴿لم تکن﴾ برسر این در میآید این چنین میشود لم تکن کسبت فی ایمانها خیرا ﴿قل انتظروا انا منتظرون﴾ .
«والحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است