- 562
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 27 تا 29 سوره رعد _ بخش چهارم
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیه 27 تا 29 سوره رعد _ بخش چهارم
- راه رسیدن به بهشت دشوار و راه جهنم هموار است
- بهشت اطرافش سختی و جهنم اطرافش لذتها و شهوتها است
- هدایت و اضلال
- حب دنیا و کراهت آخرت
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَیَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِن رَّبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَن یَشَاءُ وَیَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ أَنَابَ ٭ الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللَّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ٭ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَیٰ لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ﴾
همانطوری که قبلاً عنایت فرمودید کفار این قرآن کریم را که معجزهٴ خداست به عنوان آیت و معجزهٴ الاهی نمیپذیرفتند از پیامبر طلب معجزه میکردند و این همانطوری که ملاحظه فرمودید در سه امر خلاصه شد امر اول این بود که بالالتزام ثابت میکردند یا مدعی بودند که قرآن معجزه نیست در امر دوم بالصراحه تصریح میکردند که قرآن معجزه نیست در امر سوم میگفتند ما هم اگر بخواهیم میتوانیم مثل قرآن را بیاوریم که این امر سوم از سایر امور بهتر و بیشتر مسئلهٴ جرئت اینها را نشان میداد در سورهٴ انفال اینچنین گذشت که ﴿لو نشاء لقلنا مثل هذا﴾ آیهٴ 31 سورهٴ انفال این بود ﴿و اذا تتلی علیهم آیاتنا قالوا قدسمعنا لو نشاء لقلنا مثل هذا﴾ ما هم مثل این میآوریم که این آیه قبلاً مطرح شد و همین مضمون در سورهٴ انعام هم هست در سورهٴ انعام آیهٴ 93 این است که ﴿و من اظلم ممن افتری علی الله کذباً او قال اوحی الیَّ و لم یوحِ الیه شیء و من قال سانزل مثل ماانزل الله﴾ همان کاری که خدا کرد من هم میکنم این حد اعلای طغیان اینهاست هر کاری که خدا کرد به زعم تو، تو میگویی این آیات را خدا بر من نازل کرد به زعم تو این آیات کلام الله است ما هم مانند این کلام میتوانیم بیاوریم ﴿سانزل مثل ماانزل الله﴾ نه اینکه ﴿انزل الله﴾ را پذیرفته باشند که این من ما انزل الله است نه اینکه قبول کرده باشند اینها وحی است گفتند که بنا بر زعم شما اینها وحی است ما هم مثل این وحی را میتوانیم بیاوریم امر سوم امر بعدی این بود که اگر هم ثابت بشود که وحی است ما نمیپذیریم مگر وحی اختصاصی برای خود ما هم وحی بیاید آنطوری که تو دریافت میکنی چون این آیهٴ محل بحث دو مقام داشت مقام اول راجع به سخن کفار بود مقام دوم راجع به اینکه هدایت و ضلالت به اعجاز نیست که اگر معجزهای بیاید حتماً اینها هدایت میشوند و اگر معجزهای نیاید اینها گمراه خواهند شد آن مقدارِ لازمِ از دعوت و اعجاز تبیین شده هدایت و اعجاز باید هدایت و ضلالت به حسن اختیار یا سوء اختیار خود اشخاص است خیلیها با دیدن معجزات ایمان نیاوردند عدهای هم با مشاهدهٴ اولین معجزه ایمان آوردند پس اعجاز علت تامهٴ ایمان آوردن نیست گرچه معجزه را خدای سبحان به عنوان حجت بالغه به انبیا داد همهٴ پیامبران را با اعجاز اعزام کرد ﴿و لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب والمیزان﴾ همهٴ انبیا را با بینات ارسال کرد اما اینطور نیست که پشت سر هم معجزه بدهد تا اینها ایمان بیاورند بسیاری از افراد با دیدن معجزات مکرر مع ذلک بر کفرشان اصرار داشتند نمونهاش هم جریان ناقهٴ صالح، آنگاه در مقام ثانی بحث رسیدیم به این جمله که فرمود ﴿یضل من یشاء و یهدی الیه من اناب﴾ که در این هم چند امر مطرح شده بود یکی اینکه خدای سبحان در یک طایفه از قرآن کریم میفرماید اضلال و هدایت به دست خداست هر که را بخواهد گمراه میکند هر که را بخواهد هدایت میکند در طایفهٴ دوم از آیات فرمود خدا هر که را بخواهد هدایت میکند و هر که را بخواهد گمراه میکند ﴿و هو العزیز الحکیم﴾ این ذیل نشان میدهد که این توضیح بر اساس حکمت و عزت است خدا حکیم است میداند که را هدایت کند و که را گمراه کند قسمت سوم طایفهای از آیات بودند که نشان میدادند آنهایی را که خدا گمراه میکند چه کسانیاند و آنهایی را که خدا هدایت میکند چه کسانی و این سه امر بعد از فَراغ از آن دو اصل بود که یک هدایت ابتدایی داریم آن عالَمی و همگانی است که ﴿هدی للناس﴾ خدای سبحان همه را هدایت کرده به معنای ارائهٴ طریق و این هدایت ابتدایی مقابل ندارد به نام اضلال که خدای سبحان بدواً کسی را گمراه کرده باشد اینچنین نیست امر دوم این بود اصل دوم که مفروغ عنه بود این بود که هدایت ابتدایی فراگیر است و همه را شامل میشود و در مقابلش اضلال نیست اما هدایت پاداشی مخصوص مؤمنینی است که با حسن اختیار خود چند قدم جلو رفتند و این هدایت پاداشی مقابلی دارد به نام اضلال کیفری این اضلال کیفری که خدا به عنوان مجازات و کیفر عدهای را گمراه میکند دامنگیر کسانی میشود که با تمام شدن حجت عقل و نقل «ان لله علی الناس حجتین» مع ذلک «و نبذوا کتاب الله وراء ظهورهم» اینها را در بقا و ادامهٴ کارشان خدا گمراه میکند، گمراه میکند یعنی آن فیض خاص را به اینها نمیدهد نه اینکه گمراه میکند یعنی چیزی به نام ضلالت براینها نازل میکند که آیهٴ دوی سورهٴ فاطر اصل این مسئله را تعیین میکرد که خدا یا در رحمت را به روی عدهای باز میکند ﴿ما یفتح الله للناس من رحمةٍ فلا ممسک﴾ یا در رحمت را باز نمیکند ﴿و مایمسک فلا مرسل له من بعده﴾ نه اینکه گمراهی میفرستد بلکه خود او را به حال خودش رها میکند اگر کسی را خدای سبحان به حال خود او رها کرد او میلغزد و سقوط میکند و به هلاکت گرفتار میشود اینها تقریباً بحثهایی بود که گذشت برای این دو روز فاصله یک مقدار بالاجمال اشاره شد ولی آنچه که فعلاً مطرح است این است که فرمود ﴿و یهدی الیه من اناب﴾ همانطوری که در آن بحث قبل که سخن از ﴿و فرحوا بالحیاة الدنیا﴾ مطرح شده بود که ریشهٴ کفر را و ریشهٴ معصیت را قرآن کریم محبت دنیا دانست ﴿و فرحوا بالحیاة الدنیا﴾ اینجا هم ریشهٴ ضلالتِ گمراهان را محبت دنیا میداند قرآن کریم، قرآن میفرماید ما همگان را به هدایت ابتدایی هدایت کردیم یعنی راهنمایی کردیم آنها که دنیا را بر آخرت ترجیح دادند آنها از فیضِ هدایتِ ما عمداً محروم شدند این را در سورهٴ نحل و همچنین سورهٴ فصلت بیان میفرماید در سورهٴ نحل آیهٴ 107 اینچنین آمده آیه 107 سورهٴ نحل این است میفرماید ﴿ذلک بانَّهم استحبّوا الحیٰوة الدنیا علی الآخرة﴾ ما اینها را هدایت کردیم یعنی راهنمایی کردیم ولی اینها دنیا را بر آخرت ترجیح دادند دنیا را به عنوان محبوب گرفتند و آخرت را رها کردند ﴿استحبوا الحیٰوة الدنیا علی الاخرة﴾ , یعنی دنیا را به عنوان محبوب اتخاذ کردند و ترجیح دادند دنیا را بر آخرت لذا گمراه شدند دلیل ضلالت آنها استحباب دنیا علی الآخرهٴ است یعنی محبوب شمردن دنیا و مکروه دانستن آخرت ﴿بأنهم استحبوا الحیٰوة الدنیا علی الآخرة و انَّ الله لایهدی القوم الکافرین﴾ این هم مؤید آن بحثهایی است که قبلاً گذشت که خدای سبحان که میفرماید کافرین را گمراه میکند یا ظالمین را گمراه میکند یا فاسقین را گمراه میکند همان معانی را به عنوان یک قضایای سلبی بیان میکند میفرماید خدا لایهدی القوم الکافرین معلوم میشود گمراه کردن یعنی هدایت نکردن نه گمراه کردن یک امر وجودی باشد اینکه فرمود خدا کافرین را گمراه میکند در این کریمهٴ سورهٴ نحل فرمود کافرین را هدایت نمیکند گمراه کردن امر وجودی نیست همان فیض که نرسد اینها سقوط میکنند لذا از اینها به قضایای سلبی تعبیر فرمود ﴿لایهدی القوم الکافرین ٭ اولئک الذین طبع الله علی قلوبهم و سمعهم و ابصارهم و اولئک هم الغافلون﴾ منشاء همهٴ اینها هم استحباب دنیا علی الآخرهٴ است در سورهٴ فصلت آیهٴ هفده هم این مضمون آمده سورهٴ فصلت آیهٴ هفدهم این است میفرماید: ﴿و أَمّا ثمود فهدیناهم﴾ ﴿فهدیناهم﴾ یعنی به هدایت ابتدایی ارائهٴ طریق کردیم ﴿فاستحبوا العمیٰ علی الهدی﴾ همینها که ناقهٴ صالح را پی کردند ما اینها را راهنمایی کردیم نه اینکه هدایت نکرده باشیم اما دنیا را بر آخرت ترجیح دادند کارشان به اینجا کشید ﴿و اما ثمود فهدیناهم﴾ همان ﴿هدیناهم﴾ که ﴿انا هدیناه السبیل اما شاکراً و اما کفورا﴾ همان هدایت ابتدایی به معنای ارائهٴ طریق فرمود ما ثمود را هدایت کردیم به معنای ارائهٴ طریق اما ﴿فاستحبوا العمیٰ علی الهدی﴾ اینها کوری را بر هدایت ترجیح دادند میخواستند کور بشوند یعنی به سوء اختیار خود چشمشان را کور کردند لذا ندیدند ما هم دست اینها را نگرفتیم یک آدم نابینا در کنار این عقبهٴ کئود اگر غایب و راهنما نداشته باشد خب سقوط میکند دیگر راهِ مستقیم نه یعنی راه آسان آدم چشم ببندد برود راه مستقیم راهی است که پایانش بهشت باشد آن راهی که پایانش بهشت است آن راه مستقیم است نه یعنی راه آسان راه مستقیم گردنه است و کتل است و دره اینجاها را میگویند راه مستقیم که سخت است نه راه مستقیم یعنی دشت آنکه جوارِ جهنم است که این، بیان را که هم در نهج البلاغه است هم در کلمات حضرت رسول(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ثابت میکند که راه جهنم راه آسان است نه راه بهشت فرمود «حفت الجنة بالمکاره و حفت النار بالشهوات» فرمود بهشت پیچیدهٴ از دشواریهاست یعنی درون بهشت است اطرافش همهاش دشواری و تیغ اگر کسی خواست یک گلی بچیند بالاخره باید این رنج تیغ را هم تحمل بکند این مشکلات را هم باید تحمل بکند از هر راهی بخواهد وارد بهشت بشود سخت است «و حفت النار بالشهوات» جهنم اطرافش لذتها و شهوتهاست اطرافش پرِ شهوت است از هر راهی بروی بالاخره پایانش جهنم است جهنم اطرافش لذتها و شهوتهاست انسان به طمع این لذایذ میرود و میافتد بهشت اطرافش دشواریهاست اینطور نیست که بهشت راه آسانی باشد لذا در این کریمه میفرماید ﴿فلا اقتحم العقبة ٭ و ما ادراک ما العقبة ٭ فکُّ رقبة ٭ او اطعامٌ فی یومٍ ذی مسغبه ٭ یتیماً ذامقربة﴾ خدای سبحان میفرماید اینها چرا گردنهها و کتلها را طی نمیکنند فقط در بیابانها که جای صاف است راه میروند اینها عقبه چرا نمیروند در بیابان صاف در خیابان صاف راه رفتن آسان است فرمود چرا اینها از گردنه نمیگذرند اینها چرا از کتل عبود نمیکنند این ﴿فلا اقتحم﴾ لسان لسانِ تشویق است چرا این کار را نمیکنند؟ اقتحام یعنی کاری را با دشواری با مشکلات تحمل کردن وارد شدن اینکه میفرماید «الوقوف عند الشبهات خیر من الاقتحام فی الهلکات» اقتحام به این معناست در این کریمه فرمود چرا اقتحام نمیکنند گردنهها را نمیروند اینها هر جا که بیابان بازی و صافی باشد میروند این هم از امام هشتم(سلام الله علیه) نقل شده هم از دیگر معصومین(علیهم السلام) که امام رضا(سلام الله علیه) در کنار سفرهٴ غذا اول یک ظرف خالی طلب میکردند و از بهترین غذاهای دست نخوردهٴ سفره میگرفتند در آن کاسهٴ خالی و ظرف خالی میریختند برای مستمند میدادند این آیات را میخواندند بعد شروع به غذا میکردند میفرمود ﴿فلا اقتحم العقبة ٭ و ما ادراک ما العقبة﴾ فرمود غذاهای مانده را به این و آن دادن که در دشت راه رفتن است این غذای سالمی را که آوردند قبل از اینکه آدم خودش بخورد به دیگران بدهد این عقبه است این صراط مستقیم است والا آن مانده را به زید و عمروبخشیدن که این در بیابان صاف راه رفتن است اینکه آدم را به بهشت نمیبرد که
سؤال ...
جواب: بله؟
سؤال ...
جواب: مستقیم یعنی پایانش هدف هست نه مستقیم یعنی آسان، مستقیم یعنی سهل نیست که طریق جهنم سهل است آدم هر راه را برود آسان است
سؤال ...
جواب: راست است دیگر راست یعنی بین آغازش و هدفش هیچ مانع نیست این راه انسان را به آن مقصد میرساند این معنیِ صراط مستقیم است اما همهاش گردنه است راه مستقیم اینطور نیست که یعنی یک راه آسان حضرت فرمود اینها چرا در گردنهها راه نمیروند اینها هم در بیابانها راه میروند خب کسی که در بیابان است دیدش هم محدود است دیگر این آیات را میخواندند آن غذاهای دست نخورده را در یک ظرفِ خالی میریختند به اهلش میدادند بعد شروع میکردند به غذا خوردن بعد میفرمودند ﴿فلا اقتحم العقبة﴾ این گردنه رفتن است آدم سیر بشود مانده را به این و آن ببخشد این هنری نکرده حالا به جای اینکه به سطل بریزد به زید و عمرو میدهد این راه مستقیم نیست راه مستقیم آن است که راه دشوار است خلاصه در این کریمه فرمود ما ثمود را هدایت کردیم معجزه فرستادیم پیامبر فرستادیم عقل دادیم اما اینها دنیا را بر آخرت ترجیح دادند پس آن هدایت ابتدایی فراگیر است حتیٰ به ثمود رسیده است ﴿و اما ثمود فهدیناهم﴾ اما ﴿فاستحبوا العمیٰ علی الهدی﴾
سؤال ...
جواب: بله وقتی که قابل نباشند آن فیض خاص را نمیپذیرند.
سؤال ...
جواب: بله وقتی که نمیتواند بگیرد پس آن در را خودش بسته است آن در بسته است فیض از طرف خدای سبحان بخلی نیست الا اینکه به این شخص نمیرسد برای اینکه درِ دلش بسته است اگر انسان بخواهد یک حوضی را پر از آب زلال کند باید آن آبهای ماندهٴ قبلی را بردارد و آب زلال بریزد حالا اگر درِ این حوض مهر شده ﴿ختم الله علی قلوبهم﴾ شد نه ممکن است آن گل و لای را انسان بردارد نه ممکن است آب زلال بریزد اینها در اثر ﴿فاستحبوا العمیٰ علی الهدی﴾ این در دلشان را مهر کردند بنابراین فیض خدا کجا بیاید این در نسبت به اینها بسته است و الا خدا «یا دائم الفضل علی البریه» است هر لحظه هم هر شب فرشتهٴ رحمت میگوید «هل من تائب یتوب مأتوب علیه و هل من مستغفر یستغفر» هر آن دعوت میکند که بیایید خوب اینها عمدا ًنمیآیند دیگر ﴿و اما ثمود فهدیناهم فاستحبوا العمیٰ علی الهدی فاخذتهم صاعقة العذاب الهون بما کانوا یکسبون﴾ آن صاعقهای که به عنوان یک عذاب خوار کننده است انسانی که ﴿اخذته العزة بالاثم﴾ از راه گناه میخواهد عزیز بشود این عزیزِ دروغین است و ذلیلِ راستین یک متکبر کبیرِ دروغین است و صغیرِ راستین لذا در سورهٴ جاثیه و سایر سور در قرآن کریم میفرماید اینها در قیامت خوار میشوند باطن ظهور میکند کسی که از راه گناه عزیز شد عزتِ او کاذب است و ذلتِ او صادق اگر عزتِ او کاذب است پس ذلتِ او صادق خواهد بود و عذاب که میآید گذشته از اینکه به آن آسایش جسمانیشان خاتمه میبخشد ذلتِ اینها را روشن میکند فرمود ﴿صاعقة العذاب الهون﴾ اینها را موهون میکند چرا؟ چون گروهی که با معصیت خواستند عزیز بشوند در واقع ذلیل و موهون بودند این عذاب آن واقعشان را روشن کرده ﴿صاعقة العذاب الهون بما کانوا یکسبون﴾ بنابراین اگر در قرآنِ کریم فرمود ما اینها را گمراه میکنیم منشأ گمراه شدن اینها همان حب دنیاست که رأسِ کل خطیئه است و اگر کسی دنیا را بر آخرت ترجیح داد یعنی قابلیت دریافتِ فیض را از دست داد و اما در آن جملهٴ اثباتی که فرمود ﴿و یهدی الیه من اناب﴾ هر کسی را که به طرف خدا برگردد خدا هدایت میکند این هدایتِ پاداشی است نه هدایت ابتدایی چون هدایت ابتدایی فراگیر است ﴿هدیً للناس﴾ حتی نسبت به قوم ثمود هم ملاحظه فرمودید اشاره کرد و اما ﴿الثمود فهدیناهم﴾ هدایت ابتدایی به معنای ارائهٴ طریق این فراگیر است همه را هدایت کرده اما هدایت پاداشی به معنای ایصال به مطلوب موانع را برطرف کردن در قلب کشش ایجاد کردن مشکلات را حل کردن ﴿فأما من اعطی واتقی ٭ و صدق بالحسنی ٭ فسنیسّره للیسری﴾ مشکلات را برای او آسان کردن او را بر مشکلات فائق آوردن همهٴ اینها جزء هدایتهای پاداشی است در این کریمه فرمود کسی که به طرف خدا انابه بکند ما او را هدایت میکنیم ﴿و یهدی الیه من اناب﴾ انابه یعنی هر چه انسان بیشتر نوبت بگیرد از آن هدایت پاداشی بهرهٴ بیشتری میبرد انابه که از نوبت است ناب ینوب یعنی رجع مرهٴ بعد اخری چند بار نوبت گرفته متناوباً مراجعه کرده منیب به کسی میگویند که پشتِ سر هم مراجعه میکند اینطور نیست یک بار به خدا رجوع کرده و بعد به حالت عادی برگشته باشد اینها نه منیبین کسانیاند که متناوباً به خدای سبحان برمیگردند و این انابه از اوصاف ممتازهای است که خدای سبحان به ابراهیم خلیل(سلام الله علیه) این صفت را نسبت داد که فرمود ﴿ان ابراهیم لحلیمٌ اوّاهٌ منیب﴾ و به دیگران هم دستور انابه داد و انسان را که به فطرتهای او آشنا میکند میفرماید شما در حال انابه به خدا برگردید اینها آیاتی است که رجوع مکرر و متناوب انسان به خدا را مطرح میکند هر کس به خدا برگردد از هدایت پاداشی بهره میگیرد هر کس در نوبههای مکرر چندین بار به خدا مراجعه کند چندین بار از هدایتهای الاهی برخوردار میشود دربارهٴ یک عده خدا میفرماید ﴿زدناهم هدیً﴾ اگر هدایتها قابل کم و زیاد هست در اثر آن نوبههای کم و زیادی است که منیبین دارند در جریان حضرت ابراهیم که فرمود ﴿ان ابراهیم لحلیم اوّاه منیب﴾ همان صفت را خدای سبحان به دیگران هم دستور میدهد که میفرماید آن صفت را شما تحصیل کنید در سورهٴ روم آیهٴ 31 این است، بعد از اینکه در آیهٴ سی جریان فطرت را مطرح فرمود، فرمود ﴿فاقم وجهک للدین حنیفاً فطرت الله التی فطر الناس علیها لاتبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم ولکن اکثر الناس لایعلمون﴾ آنگاه خطاب به رسول و امت هر دو یعنی شما فطرتتان را حفظ کنید ﴿و اقیموا﴾ در حقیقت ﴿الدین القیم ... ٭ منیبین الیه واتّقوه واقیموا الصلاة ولاتکونوا من المشرکین﴾ این بازگشتتان به خدا بگذارید متناوب باشد همیشه نوبت بگیرید اینطور نباشد یک بار به خدا برگردید و به همین اکتفا بکنید چون آن شیطان هر لحظه منتظر غفلت شماست هر لحظه منتظر خوابیدن است فرمود ﴿منیبین الیه﴾ سعی کنید پشت سر هم نوبت بگیرید در چند نوبت مراجعه کنید و همین حال را که به رسول و به امت دستور میدهد در سورهٴ زمر به عنوان یک امر مطرح میکند میفرماید که شما به طرف خدای سبحان انابه داشته باشید آیهٴ 53 و 54 سورهٴ زمر این است که ﴿قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم﴾ اولاً شما بدانید هر گناهی اسراف است و هر اسرافی هم علی انفسِ خودتان است نه اینطور که نسبت به عالم کاری کرده باشید اینطور نیست که اگر کسی معصیت کرده به عالم آسیب رسانده یا به کسی صدمه وارد کرده باشد هر کسی معصیت کرده اسرافی است بر نفس خودش ﴿قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لاتقنطوا من رحمة الله﴾ از رحمت خدا ناامید نباشید چرا؟ چون ﴿ان الله یغفر الذنوب جمیعاً انه هو الغفور الرحیم﴾ همهٴ گناهان را خدا میآمرزد البته با توبه این لسان لسانِ توبه است برخلاف آن آیهٴ معروف که ﴿ان الله لایغفر ان یشرک به و یغفر مادون ذلک لمن یشاء﴾ در آنجا فرمود خدا شرک را نمیآمرزد غیر از شرک هر گناهی که باشد خدا وعدهٴ آمرزش داد اما ﴿لمن یشاء﴾ تا مصلحت الاهی شامل حال که بشود آنجا مراد بی توبه است زیرا با توبه خدا شرک هم میآمرزد همهٴ مشرکین به وسیلهٴ توبه اسلام آوردند و پذیرفته شدند الیوم هم همهٴ مشرکین اگر توبه بکنند اسلامشان مقبول است و توبهشان مقبول.
سؤال ...
جواب: بله
جواب: لایغفر ان یشرک به.
سؤال ...
جواب: غیر از شرک.
سؤال ...
جواب: چرا؟ چون شرک هم با توبه قبول میشود دیگر آن آیه مربوط به بی توبه است. سؤال ...
جواب: بله
سؤال ...
جواب: همین آیهٴ دیگر.
سؤال ...
جواب: این اطلاق آیه است چون اطلاق است یک, و تفصیل هم قاطعِ شرکت هست دو, فرمود ﴿ان الله لایغفر ان یشرک به﴾
سؤال ...
جواب: نه اینکه فرمود ﴿لایغفر ان یشرک به﴾ یعنی بیتوبه شرک را نمیآمرزد والا هر مشرکی با توبه بخشوده میشود دیگر.
سؤال ...
جواب: بله آن هم بی توبه مراد روایات است روایات هم مثل آیه بی توبه را میگوید والا تمام شرکها با توبه پذیرفته میشود و تمام مشرکین میتوانند به توبه مسلمان بشوند.
سؤال ...
جواب: این هم همان است دیگر این هم همین است صریح قرآن است یعنی بی توبه والا همهٴ مشرکین توبه کردند و اسلام آوردند و انبیا اسلامشان را قبول کردند الیوم هم اگر یک کسی توبه بکند از این مارکسیستها مسلمان بشود اسلامش قبول است معنای اینکه فرمود ﴿ان الله لایغفر ان یشرک به﴾ یعنی لایغفر ان یشرک بالله یغفر الشرک بلا توبه سایر معاصی را یغفر بی توبه اما مطلقا؟ نه ﴿لمن یشاء﴾
سؤال ...
جواب: نه این مربوط به مرتد فطری است یعنی اگر مسلمانی برگردد آن اختلاف آنجاست آنهم دربارهٴ احکام فقهیاش والا احکام کلامیاش یقیناً بخشوده میشود عند المحققین اختلافی که هست در مرتد فطری و بین مرتد ملی و فطری فرق هست و اختلاف هست در آن احکام چهارگانهٴ فقهی است از نجاست و ارث و امثال ذلک والا حکم کلامیاش عند نوع محققین آن است که توبهٴ این شخص پذیرفته میشود و اما همهٴ مشرکین توبه کردند انبیا توبهشان را قبول کردند اینکه خدای سبحان میفرماید شرک را نمیبخشد یعنی بی توبه اینکه میفرماید مادون شرک را میبخشد یعنی بی توبه منتها ﴿لمن یشاء﴾ هم اطلاق آیه هم «التفصیل قاطع للشّرکة» منتها نفرمود من هر که معصیت بکند میبخشم اما یک وعدهای است حالا شامل حال که میشود گاهی ممکن است خدای سبحان به یک کسی یک فرزند صالحی بدهد که به برکت آن فرزند صالح آن پدر بخشوده بشود یا مؤمنی در حق او دعایی بکند او بخشوده بشود اینها آدم نمیداند برای که تا چه اندازه اینها مصلحت الاهی است دست خدای سبحان باز است
سؤال ...
جواب: خدای سبحان اگر بخواهد یک بندهای را مشمول رحمت خاصش بکند در اثر یک ولد صالحی از او به بار آمده و مانند آن به آن ذی حق اینقدر میدهد که تا او راضی بشود و بعد از ترضیهٴ خاطر او او را میبخشد تمام علل و اسباب دراختیار خدای سبحان است اینطور نیست که اگر یک کسی معصیت کرد الا ولابد باید جهنم برود و هیچ ممکن نیست خدا ببخشد نه اینچنین نیست خدای سبحان «یا باسط الیدین بالرحمة» است و ﴿یغفر مادون ذلک﴾ اما ﴿لمن یشاء﴾ این را هم ما یقین داریم که مشیت او روی حکمت و مصلحت است که را میبخشد که را نمیبخشد چه اندازه میبخشد تخفیف عذاب است یا ترفیع درجات است اینها را ما نمیدانیم
سؤال ...
جواب: چرا دیگر لذا وعید تخلف پذیریاش محال نیست وعده تخلف پذیریاش محال است اگر فرمود فلان گناه را کردید من جهنم میبرم این وعید است خلف وعید که بد نیست مطابق با جود است خلف وعده است که مخالف است و هرگز نمیشود خلف وعده را به خدای سبحان نسبت داد و قرآن هم فرمود ﴿ان الله لایخلف المیعاد﴾ خلف وعید که بد نیست مطابق با سعهٴ رحمت حق هم است اما این آیات سورهٴ زمر آیاتی است درسیاق انابه و توبه اگر میفرماید ﴿ان الله یغفر الذنوب جمیعاً﴾ یعنی با توبه چرا؟ به دلیل آیهٴ بعد که ﴿و انیبوا الی ربکم و اسلموا له من قبل ان یأتیکم﴾ این سیاق سیاقِ توبه است اما آن سیاق سیاقِ توبه نیست فرمود خدای سبحان شرک را هرگز نمیآمرزد مشرک را به بهشت نمیبرد غیر از مشرک را ممکن است به هر جهت.
سؤال ...
جواب: بله؟
سؤال ...
جواب: بله دیگر معمولاً قرآن کریم اینها را هم مشرک میداند این کسی که خدا را قبول ندارد به یک سلسله اوهام وعقاید به نام شانس و بخت و اتفاق و دهر و طبیعت و ماده و امثال ذلک معتقد است این هم در قیامت برایش روشن میشود که ﴿اذ نسویکم برب العالمین﴾ باید بگوید بالاخره او عالَم را به یک جایی مستند میداند یا نه به نام طبیعت یا به نام دهر میگوید ﴿ما هی إلاّ حیاتنا الدنیا نمود و نحیٰا و ما یهلکنا الا الدهر﴾ بعد معلوم میشود که نه کار خدا را به دهر نسبت داد معنای شرک این نیست که برای خدا شریک قائل بشوند بگویند یک قدری خدا یک قدری غیر خدا معنای شرک این است که کاری که مربوط به خداست به غیر خدا نسبت میدهند شرک در عبادتی که وثنیین داشتند این نبود که مثل ریای ریاکاران باشد ریای ریاکاران آنها که گرفتار ریا هستند در مراحل بدوی اینها مشرک راستیناند یعنی یک قدری خدا یک قدری جلب توجه مردم اینها مشرکاند اما آن وثنیها که مشرک بودند نه به این معنی بود که هم خدا را هم غیر خدا را عبادت میکردند نه کاری که مربوط به خدا بود عبادتی که منحصر به خدای سبحان بود برای غیر خدا قائل بودند نه اینکه خدا را عبادت میکردند خدا را اصلاً عبادت نمیکردند و خالصاً للاصنام اصنام را عبادت میکردند این عبادتی که مربوط به خدا بود یکجا به بتها دادند ﴿اذ نسویکم برب العالمین﴾ حرفشان در قیامت این است و آن کسی که مادی است در حقیقت تدبیر این جهان که مربوط به خداست به طبیعت و دهر میدهد این هم از آن جهت مشرک است و اینگونه از افراد به هیچ وجه آمرزیده نمیشوند اما یک موحد که به خدا و قیامت و پیامبر و اصل نبوت و رسالت معتقد است ﴿خلطوا عملاً صالحاً و آخر سیئا﴾ گرفتار معصیت شد این ممکن است مشمول رحمت الاه قرار بگیرد و بخشوده بشود حالا چه باعث میشود خدا میداند گاهی میبینید یک نوهٴ صالح یک فرزند صالحی بیاید زمینهٴ بخشایش همهٴ آنها را فراهم میکند آدم که نمیداند که گاهی میبینید در اثر اینکه یک اثری از او به جای مانده است و او زمینهٴ بخشایش خدا را فراهم کرده است بخشود[ه شد] اما چه کسی و چه اندازه و برای که،ـ این را جز خودش کسی نمیداند و ما هم یقین داریم مشیت او بر اساس حکمت و مصلحت است که ﴿یغفر مادون ذلک﴾ اما ﴿لمن یشاء﴾ در این آیات سورهٴ زمر چون سخن, سخن از توبه است دیگر اختصاص به ﴿من یشاء﴾ ندارد لجمیع الناس است فرمود تمام گناهان را از هر گناهکاری با توبه ما میبخشیم ﴿قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لاتقنطوا من رحمة الله ان الله یغفر الذنوب جمیعاً﴾ چرا؟ چون ﴿انه هو الغفور الرحیم﴾ پس از طرف فاعل تام الفاعلیة است او در مغفرت و رحمت تام است خوب قابل چه؟ در قابل میفرماید ﴿و أنیبوا الی ربکم و اسلموا له من قبل ان یأتیکم العذاب﴾ شما انابه کنید شما نوبت بگیرید او بخشنده است اینطور نیست که خزینهٴ رحمت او تمام بشود او همهٴ گناهان را میبخشد چون ﴿انه هو الغفور الرحیم﴾ است اول مغفرت است بعد رحمت یعنی اول لکه گیری و گردگیری است بعد شستشو کردن و صبغهٴ رحمت دادن.
سؤال ...
جواب: نه آنکه شرک بالله است.
سؤال ...
جواب: بله این مطلق است اما.
سؤال ...
جواب: آن ظلمْ مطلق است اما این اطلاق که فرمود ﴿انه هو الغفور الرحیم﴾ دارد ﴿و انیبوا الی ربکم﴾ پس سیاق سیاقِ انابه است اینچنین نیست که بدون توبه باشد آنجا سیاق سیاقِ انابه و توبه و بازگشت نبود لذا مقید کرده فرمود ﴿لمن یشاء﴾ اینجا چون سیاق سیاقِ توبه و انابه است لذا مطلق است هر که ﴿من یشاء﴾ ندارد که هر کسی توبه کند خدای سبحان توبهاش را میپذیرد ﴿و انیبوا الی ربکم و اسلموا له من قبل ان یأتیکم العذاب ثم لاتنصرون﴾ اما در آنجا فرمود ﴿یا بنی لاتشرک بالله ان الشرک لظلم عظیم﴾ البته ظلم سه قسم است این ظلم لا یُغْفَر هم همین شرک است دیگر یک ظلمی است که لایغفر اصلاً که همین شرک است یک ظلم بالعباد است یک ظلم به نفس که حضرت فرمود ظلم سه قسم است آن ظلمی که لایغفر همان شرک است و این شرک لایغفر البته بیتوبه والا با توبه همهٴ مشرکین توبه کردند اسلامشان را انبیا پذیرفتند الیوم هم همهٴ مشرکین توبه کنند توبهشان مقبول است
سؤال ...
جواب: بله
سؤال ...
جواب: ﴿ان الشرک لظلم عظیم﴾ بله یعنی این شرک را نمیبخشد مثل همان آیه دیگر آن چون تفصیل قاطع شرکت است شرک را بیتوبه نمیبخشد
سؤال ...
جواب: خب اگر یک وقتی معصوم(علیه السلام) فرمود اینها را خدا نمیبخشد نه به این معنا که با توبه, با توبه که یقیناً میبخشد منظور معلوم میشود که اینها اگر توبه نکردند جزء آن ﴿من یشاء﴾ نیستند اینها از آن ﴿من یشاء﴾ باخبرند خبر میدهند که چه کسی جزء ﴿من یشاء﴾ است چه کسی جزء ﴿من یشاء﴾ نیست ممکن است یک انسانی در طلیعهٴ امر پایش بلغزد و بی توبه بمیرد و مشمول سعهٴ رحمت حق بشود آن ﴿من یشاء﴾ شامل حال او بشود
سؤال ...
جواب: اگر فرمود معلوم میشود وحی شده دیگر چون ﴿و ما ینطق علی الهویٰ﴾
سؤال ...
جواب: این خلود است دیگر آنِ برمیگردد تعلیق حکم بر وصف مشعر به علیت است اینکه فرمودند ﴿و من یقتل مؤمناً متعمداً فجزاءه جهنم خالداً﴾ این را گفتند تعلیق حکم بر وصف مشعر به علیت است من قتل مؤمنً لایمانه این برگشتِ به شرک و کفر درمیآید
سؤال ...
جواب: چرا اگر توبه بکند توبهاش پذیرفته است بی توبه بخشیده نمیشود ﴿فجزاءه جهنم خالدا﴾ آنجا تهدید به خلود شده بنابراین فرمود ﴿انیبوا الی ربکم و اسلموا له﴾ انابه یعنی پشت سر هم نوبت بگیرید چندین بار مراجعه کنید برای اینکه آن دشمن شما هم چندین بار به سراغ شما میآید
سؤال ...
جواب: نه آن حال احتضار دیگر جای توبه نیست در حال احتضار انسان وقتی که دیگر برایش روشن شد دالان ورودی برزخ را به روی او گشودند دیگر جا برای توبه نیست چون دیگر بساط عمل صالح برچیده شد دیگر اگر دشمن یک بار به سراغ انسان بیاید یک توبه کافی است اما اگر دشمن هر لحظه به سراغ انسان میآید چاره جز انابه نیست چاره جز پشت سر هم متناوبا چند نوبت رفتن چاره غیر از این نیست این طور نیست که او خناس نباشد او خناس است یعنی میآید وقتی میبیند آدم بیدار است کنار میرود وقتی میبیند آدم غافل است حمله میکند اینکه میبینید آدم پنج شش دقیقه در تحت ولایت شیطلان است داشت تصمیمهایی میگرفت بعد گفت اعوذ بالله من الشیطان الرجیم این پنج شش دقیقه را او برد اینطور نیست که او خناس نباشد او خناس است او خودش را پنهان میکند نه از بین برود این در کنار این جدار هست پشت سر هم نگاه میکند ببیند ما بیداریم یا خوابیم اگر خوابیم که حمله میکند اگر بیداریم که خوب خناس است دیگر کنار میرود اگر او پشت سر هم متناوباً میآید چارهای جز انابه نیست از این طرف هیچ چاره جز انابه نیست برای اینکه پشت سر هم او نوبت میگیرد میخواهد حمله کند ما هم پشت سر هم باید نوبت بگیریم و دفاع کنیم لذا در آن کریمه یعنی آیهٴ 31 سورهٴ روم که بعد از آنکه فرمود ﴿فاقم وجهک للدین حنیفا فطرة الله التی فطر الناس علیها لاتبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم﴾ خطاب هم به رسول الله هم به امت فرمود ﴿منیبین الیه﴾ اینطور نیست که شما یک بار برگردید مسئله حل بشود چندین بار نوبت بگیرید متناوباً مراجعه کنید که محفوظ بمانید اگر کسی منیب بود انابه داشت خدای سبحان او را هدایت میکند هدایت پاداشی هر چه نوبت گیری او بیشتر باشد هدایت خدای سبحان بیشتر است هدایت پاداشی در سورهٴ تغابن اینچنین فرمود، فرمود ﴿و من یؤمن بالله یهد قلبه﴾ آیهٴ یازده سورهٴ تغابن این است فرمود ﴿و من یؤمن بالله یهد قلبه﴾ اگر کسی ایمان آورد پاداشی که خدای سبحان در دنیا به او مرحمت میکند این است که قلبش را هدایت میکند قلب در فهمیدن در تصمیمگیری راهش را بلد است اگر قلب هدایت شد و راهش را بلد شد دیگر نمیلغزد ﴿و من یؤمن بالله یهد قلبه﴾ چه اینکه در قسمتهای دیگر هم فرمود درپایان سورهٴ عنکبوت هم فرمود ﴿و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا﴾ اگر کسی در راه ما جهاد کرد ما راههایمان را نشانش میدهیم این حرف لام با تأکید نون نشانهٴ آن است که این پاداش یقینی است این یک هدایت پاداشی است نه هدایت ابتدایی هدایت ابتدایی ﴿هدی للناس﴾ است شامل مؤمن و کافر شده و خدا همه را هدایت کرده از باب «ان لله علی الناس حجتین» هم از راه عقل هم از راه وحی هدایت کرده اما اینکه فرمود ﴿و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا﴾ این هدایت پاداشی است پس اگر در آیهٴ محل بحث سورهٴ رعد فرمود ﴿و یهدی الیه من اناب﴾ که یعنی پاداش میدهیم هر کس در راه خدا جهاد کند خدای سبحان راههای خود را به او نشان میدهد از چندین راه میتواند به مقصد برسد اینچنین نیست که راهش بسته باشد اما همین انابه را در این آیهٴ محلِ بحثِ سورهٴ رعد خدای سبحان توضیح میدهند که انابه یعنی چه بعضی از مصادیق و درجات انابه را ذکر میکنند میفرماید ﴿و یهدی الیه من اناب﴾ آن ﴿من اناب﴾ کیست؟ ﴿الذین آمنوا و تطمئنَّ قلوبهم بذکر الله﴾ به این معناست که الذین آمنوا واطمئنت قلوبهم بذکر الله که این فعل مضارع بر آن ماضی عطف شده منیب کسی است که مؤمن دل آرام باشد یعنی آرمیده باشد دلش هیچ چیزی قلبش را نلرزاند چون چندین بار نوبت گرفته مراجعه کرده از سعهٴ رحمت برخوردار است آرام است دلش هیچ چیز نمیتواند او را بلرزاند و بلغزاند هیچ چیز نمیتواند ﴿الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکر الله﴾ دل به یاد خدا میآرمد
سؤال ...
جواب: بله؟
سؤال ...
جواب: چرا نه چون جدا نکرده با و اوی و امثال ذلک این مناسب با این که بیان همان ﴿من اناب﴾ باشد دیگر ﴿الذین آمنوا﴾ و این فعل مضارع تعبیر کردن هم که نشانهٴ استمرار است همواره قلبشان به یاد خدا آرام گرفته چون همیشه در نوبت گیریاند چندین بار مراجعه کردند هرگز قلبشان مضطرب نیست
سؤال ...
جواب: بله آن که باشد که معنای کامل انابه است که اگر از ناب ینیب باشد بله انقطاع است.
سؤال ...
جواب: بله آن انشاء الله به خواست خدا مطرح میشود که در طلیعهٴ امر است آنچه که در سورهٴ انفال آمده که مؤمنین را به پنج صفت متصف میکند بعد میفرماید ﴿اولئک هم المؤمنون حقا﴾ آن در طلیعهٴ امر است که ﴿و جلت قلوبهم﴾ و الا در پایان أمر برای مؤمنی که نوبت گرفته و منیب شده ﴿تطمئن قلوبهم﴾ هست به شهادت آیات سورهٴ زمر که فرمود ﴿تقشعّرمنه جلود الذین یخشون ربهم ثم تلین جلودهم و قلوبهم إلی ذکر الله﴾ او بالعکس اوایل ناآرامند بعد وقتی وارد حرم امن شدند آرام میگیرند.
«و الحمد لله رب العالمین»
- راه رسیدن به بهشت دشوار و راه جهنم هموار است
- بهشت اطرافش سختی و جهنم اطرافش لذتها و شهوتها است
- هدایت و اضلال
- حب دنیا و کراهت آخرت
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَیَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِن رَّبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَن یَشَاءُ وَیَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ أَنَابَ ٭ الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللَّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ٭ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَیٰ لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ﴾
همانطوری که قبلاً عنایت فرمودید کفار این قرآن کریم را که معجزهٴ خداست به عنوان آیت و معجزهٴ الاهی نمیپذیرفتند از پیامبر طلب معجزه میکردند و این همانطوری که ملاحظه فرمودید در سه امر خلاصه شد امر اول این بود که بالالتزام ثابت میکردند یا مدعی بودند که قرآن معجزه نیست در امر دوم بالصراحه تصریح میکردند که قرآن معجزه نیست در امر سوم میگفتند ما هم اگر بخواهیم میتوانیم مثل قرآن را بیاوریم که این امر سوم از سایر امور بهتر و بیشتر مسئلهٴ جرئت اینها را نشان میداد در سورهٴ انفال اینچنین گذشت که ﴿لو نشاء لقلنا مثل هذا﴾ آیهٴ 31 سورهٴ انفال این بود ﴿و اذا تتلی علیهم آیاتنا قالوا قدسمعنا لو نشاء لقلنا مثل هذا﴾ ما هم مثل این میآوریم که این آیه قبلاً مطرح شد و همین مضمون در سورهٴ انعام هم هست در سورهٴ انعام آیهٴ 93 این است که ﴿و من اظلم ممن افتری علی الله کذباً او قال اوحی الیَّ و لم یوحِ الیه شیء و من قال سانزل مثل ماانزل الله﴾ همان کاری که خدا کرد من هم میکنم این حد اعلای طغیان اینهاست هر کاری که خدا کرد به زعم تو، تو میگویی این آیات را خدا بر من نازل کرد به زعم تو این آیات کلام الله است ما هم مانند این کلام میتوانیم بیاوریم ﴿سانزل مثل ماانزل الله﴾ نه اینکه ﴿انزل الله﴾ را پذیرفته باشند که این من ما انزل الله است نه اینکه قبول کرده باشند اینها وحی است گفتند که بنا بر زعم شما اینها وحی است ما هم مثل این وحی را میتوانیم بیاوریم امر سوم امر بعدی این بود که اگر هم ثابت بشود که وحی است ما نمیپذیریم مگر وحی اختصاصی برای خود ما هم وحی بیاید آنطوری که تو دریافت میکنی چون این آیهٴ محل بحث دو مقام داشت مقام اول راجع به سخن کفار بود مقام دوم راجع به اینکه هدایت و ضلالت به اعجاز نیست که اگر معجزهای بیاید حتماً اینها هدایت میشوند و اگر معجزهای نیاید اینها گمراه خواهند شد آن مقدارِ لازمِ از دعوت و اعجاز تبیین شده هدایت و اعجاز باید هدایت و ضلالت به حسن اختیار یا سوء اختیار خود اشخاص است خیلیها با دیدن معجزات ایمان نیاوردند عدهای هم با مشاهدهٴ اولین معجزه ایمان آوردند پس اعجاز علت تامهٴ ایمان آوردن نیست گرچه معجزه را خدای سبحان به عنوان حجت بالغه به انبیا داد همهٴ پیامبران را با اعجاز اعزام کرد ﴿و لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب والمیزان﴾ همهٴ انبیا را با بینات ارسال کرد اما اینطور نیست که پشت سر هم معجزه بدهد تا اینها ایمان بیاورند بسیاری از افراد با دیدن معجزات مکرر مع ذلک بر کفرشان اصرار داشتند نمونهاش هم جریان ناقهٴ صالح، آنگاه در مقام ثانی بحث رسیدیم به این جمله که فرمود ﴿یضل من یشاء و یهدی الیه من اناب﴾ که در این هم چند امر مطرح شده بود یکی اینکه خدای سبحان در یک طایفه از قرآن کریم میفرماید اضلال و هدایت به دست خداست هر که را بخواهد گمراه میکند هر که را بخواهد هدایت میکند در طایفهٴ دوم از آیات فرمود خدا هر که را بخواهد هدایت میکند و هر که را بخواهد گمراه میکند ﴿و هو العزیز الحکیم﴾ این ذیل نشان میدهد که این توضیح بر اساس حکمت و عزت است خدا حکیم است میداند که را هدایت کند و که را گمراه کند قسمت سوم طایفهای از آیات بودند که نشان میدادند آنهایی را که خدا گمراه میکند چه کسانیاند و آنهایی را که خدا هدایت میکند چه کسانی و این سه امر بعد از فَراغ از آن دو اصل بود که یک هدایت ابتدایی داریم آن عالَمی و همگانی است که ﴿هدی للناس﴾ خدای سبحان همه را هدایت کرده به معنای ارائهٴ طریق و این هدایت ابتدایی مقابل ندارد به نام اضلال که خدای سبحان بدواً کسی را گمراه کرده باشد اینچنین نیست امر دوم این بود اصل دوم که مفروغ عنه بود این بود که هدایت ابتدایی فراگیر است و همه را شامل میشود و در مقابلش اضلال نیست اما هدایت پاداشی مخصوص مؤمنینی است که با حسن اختیار خود چند قدم جلو رفتند و این هدایت پاداشی مقابلی دارد به نام اضلال کیفری این اضلال کیفری که خدا به عنوان مجازات و کیفر عدهای را گمراه میکند دامنگیر کسانی میشود که با تمام شدن حجت عقل و نقل «ان لله علی الناس حجتین» مع ذلک «و نبذوا کتاب الله وراء ظهورهم» اینها را در بقا و ادامهٴ کارشان خدا گمراه میکند، گمراه میکند یعنی آن فیض خاص را به اینها نمیدهد نه اینکه گمراه میکند یعنی چیزی به نام ضلالت براینها نازل میکند که آیهٴ دوی سورهٴ فاطر اصل این مسئله را تعیین میکرد که خدا یا در رحمت را به روی عدهای باز میکند ﴿ما یفتح الله للناس من رحمةٍ فلا ممسک﴾ یا در رحمت را باز نمیکند ﴿و مایمسک فلا مرسل له من بعده﴾ نه اینکه گمراهی میفرستد بلکه خود او را به حال خودش رها میکند اگر کسی را خدای سبحان به حال خود او رها کرد او میلغزد و سقوط میکند و به هلاکت گرفتار میشود اینها تقریباً بحثهایی بود که گذشت برای این دو روز فاصله یک مقدار بالاجمال اشاره شد ولی آنچه که فعلاً مطرح است این است که فرمود ﴿و یهدی الیه من اناب﴾ همانطوری که در آن بحث قبل که سخن از ﴿و فرحوا بالحیاة الدنیا﴾ مطرح شده بود که ریشهٴ کفر را و ریشهٴ معصیت را قرآن کریم محبت دنیا دانست ﴿و فرحوا بالحیاة الدنیا﴾ اینجا هم ریشهٴ ضلالتِ گمراهان را محبت دنیا میداند قرآن کریم، قرآن میفرماید ما همگان را به هدایت ابتدایی هدایت کردیم یعنی راهنمایی کردیم آنها که دنیا را بر آخرت ترجیح دادند آنها از فیضِ هدایتِ ما عمداً محروم شدند این را در سورهٴ نحل و همچنین سورهٴ فصلت بیان میفرماید در سورهٴ نحل آیهٴ 107 اینچنین آمده آیه 107 سورهٴ نحل این است میفرماید ﴿ذلک بانَّهم استحبّوا الحیٰوة الدنیا علی الآخرة﴾ ما اینها را هدایت کردیم یعنی راهنمایی کردیم ولی اینها دنیا را بر آخرت ترجیح دادند دنیا را به عنوان محبوب گرفتند و آخرت را رها کردند ﴿استحبوا الحیٰوة الدنیا علی الاخرة﴾ , یعنی دنیا را به عنوان محبوب اتخاذ کردند و ترجیح دادند دنیا را بر آخرت لذا گمراه شدند دلیل ضلالت آنها استحباب دنیا علی الآخرهٴ است یعنی محبوب شمردن دنیا و مکروه دانستن آخرت ﴿بأنهم استحبوا الحیٰوة الدنیا علی الآخرة و انَّ الله لایهدی القوم الکافرین﴾ این هم مؤید آن بحثهایی است که قبلاً گذشت که خدای سبحان که میفرماید کافرین را گمراه میکند یا ظالمین را گمراه میکند یا فاسقین را گمراه میکند همان معانی را به عنوان یک قضایای سلبی بیان میکند میفرماید خدا لایهدی القوم الکافرین معلوم میشود گمراه کردن یعنی هدایت نکردن نه گمراه کردن یک امر وجودی باشد اینکه فرمود خدا کافرین را گمراه میکند در این کریمهٴ سورهٴ نحل فرمود کافرین را هدایت نمیکند گمراه کردن امر وجودی نیست همان فیض که نرسد اینها سقوط میکنند لذا از اینها به قضایای سلبی تعبیر فرمود ﴿لایهدی القوم الکافرین ٭ اولئک الذین طبع الله علی قلوبهم و سمعهم و ابصارهم و اولئک هم الغافلون﴾ منشاء همهٴ اینها هم استحباب دنیا علی الآخرهٴ است در سورهٴ فصلت آیهٴ هفده هم این مضمون آمده سورهٴ فصلت آیهٴ هفدهم این است میفرماید: ﴿و أَمّا ثمود فهدیناهم﴾ ﴿فهدیناهم﴾ یعنی به هدایت ابتدایی ارائهٴ طریق کردیم ﴿فاستحبوا العمیٰ علی الهدی﴾ همینها که ناقهٴ صالح را پی کردند ما اینها را راهنمایی کردیم نه اینکه هدایت نکرده باشیم اما دنیا را بر آخرت ترجیح دادند کارشان به اینجا کشید ﴿و اما ثمود فهدیناهم﴾ همان ﴿هدیناهم﴾ که ﴿انا هدیناه السبیل اما شاکراً و اما کفورا﴾ همان هدایت ابتدایی به معنای ارائهٴ طریق فرمود ما ثمود را هدایت کردیم به معنای ارائهٴ طریق اما ﴿فاستحبوا العمیٰ علی الهدی﴾ اینها کوری را بر هدایت ترجیح دادند میخواستند کور بشوند یعنی به سوء اختیار خود چشمشان را کور کردند لذا ندیدند ما هم دست اینها را نگرفتیم یک آدم نابینا در کنار این عقبهٴ کئود اگر غایب و راهنما نداشته باشد خب سقوط میکند دیگر راهِ مستقیم نه یعنی راه آسان آدم چشم ببندد برود راه مستقیم راهی است که پایانش بهشت باشد آن راهی که پایانش بهشت است آن راه مستقیم است نه یعنی راه آسان راه مستقیم گردنه است و کتل است و دره اینجاها را میگویند راه مستقیم که سخت است نه راه مستقیم یعنی دشت آنکه جوارِ جهنم است که این، بیان را که هم در نهج البلاغه است هم در کلمات حضرت رسول(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ثابت میکند که راه جهنم راه آسان است نه راه بهشت فرمود «حفت الجنة بالمکاره و حفت النار بالشهوات» فرمود بهشت پیچیدهٴ از دشواریهاست یعنی درون بهشت است اطرافش همهاش دشواری و تیغ اگر کسی خواست یک گلی بچیند بالاخره باید این رنج تیغ را هم تحمل بکند این مشکلات را هم باید تحمل بکند از هر راهی بخواهد وارد بهشت بشود سخت است «و حفت النار بالشهوات» جهنم اطرافش لذتها و شهوتهاست اطرافش پرِ شهوت است از هر راهی بروی بالاخره پایانش جهنم است جهنم اطرافش لذتها و شهوتهاست انسان به طمع این لذایذ میرود و میافتد بهشت اطرافش دشواریهاست اینطور نیست که بهشت راه آسانی باشد لذا در این کریمه میفرماید ﴿فلا اقتحم العقبة ٭ و ما ادراک ما العقبة ٭ فکُّ رقبة ٭ او اطعامٌ فی یومٍ ذی مسغبه ٭ یتیماً ذامقربة﴾ خدای سبحان میفرماید اینها چرا گردنهها و کتلها را طی نمیکنند فقط در بیابانها که جای صاف است راه میروند اینها عقبه چرا نمیروند در بیابان صاف در خیابان صاف راه رفتن آسان است فرمود چرا اینها از گردنه نمیگذرند اینها چرا از کتل عبود نمیکنند این ﴿فلا اقتحم﴾ لسان لسانِ تشویق است چرا این کار را نمیکنند؟ اقتحام یعنی کاری را با دشواری با مشکلات تحمل کردن وارد شدن اینکه میفرماید «الوقوف عند الشبهات خیر من الاقتحام فی الهلکات» اقتحام به این معناست در این کریمه فرمود چرا اقتحام نمیکنند گردنهها را نمیروند اینها هر جا که بیابان بازی و صافی باشد میروند این هم از امام هشتم(سلام الله علیه) نقل شده هم از دیگر معصومین(علیهم السلام) که امام رضا(سلام الله علیه) در کنار سفرهٴ غذا اول یک ظرف خالی طلب میکردند و از بهترین غذاهای دست نخوردهٴ سفره میگرفتند در آن کاسهٴ خالی و ظرف خالی میریختند برای مستمند میدادند این آیات را میخواندند بعد شروع به غذا میکردند میفرمود ﴿فلا اقتحم العقبة ٭ و ما ادراک ما العقبة﴾ فرمود غذاهای مانده را به این و آن دادن که در دشت راه رفتن است این غذای سالمی را که آوردند قبل از اینکه آدم خودش بخورد به دیگران بدهد این عقبه است این صراط مستقیم است والا آن مانده را به زید و عمروبخشیدن که این در بیابان صاف راه رفتن است اینکه آدم را به بهشت نمیبرد که
سؤال ...
جواب: بله؟
سؤال ...
جواب: مستقیم یعنی پایانش هدف هست نه مستقیم یعنی آسان، مستقیم یعنی سهل نیست که طریق جهنم سهل است آدم هر راه را برود آسان است
سؤال ...
جواب: راست است دیگر راست یعنی بین آغازش و هدفش هیچ مانع نیست این راه انسان را به آن مقصد میرساند این معنیِ صراط مستقیم است اما همهاش گردنه است راه مستقیم اینطور نیست که یعنی یک راه آسان حضرت فرمود اینها چرا در گردنهها راه نمیروند اینها هم در بیابانها راه میروند خب کسی که در بیابان است دیدش هم محدود است دیگر این آیات را میخواندند آن غذاهای دست نخورده را در یک ظرفِ خالی میریختند به اهلش میدادند بعد شروع میکردند به غذا خوردن بعد میفرمودند ﴿فلا اقتحم العقبة﴾ این گردنه رفتن است آدم سیر بشود مانده را به این و آن ببخشد این هنری نکرده حالا به جای اینکه به سطل بریزد به زید و عمرو میدهد این راه مستقیم نیست راه مستقیم آن است که راه دشوار است خلاصه در این کریمه فرمود ما ثمود را هدایت کردیم معجزه فرستادیم پیامبر فرستادیم عقل دادیم اما اینها دنیا را بر آخرت ترجیح دادند پس آن هدایت ابتدایی فراگیر است حتیٰ به ثمود رسیده است ﴿و اما ثمود فهدیناهم﴾ اما ﴿فاستحبوا العمیٰ علی الهدی﴾
سؤال ...
جواب: بله وقتی که قابل نباشند آن فیض خاص را نمیپذیرند.
سؤال ...
جواب: بله وقتی که نمیتواند بگیرد پس آن در را خودش بسته است آن در بسته است فیض از طرف خدای سبحان بخلی نیست الا اینکه به این شخص نمیرسد برای اینکه درِ دلش بسته است اگر انسان بخواهد یک حوضی را پر از آب زلال کند باید آن آبهای ماندهٴ قبلی را بردارد و آب زلال بریزد حالا اگر درِ این حوض مهر شده ﴿ختم الله علی قلوبهم﴾ شد نه ممکن است آن گل و لای را انسان بردارد نه ممکن است آب زلال بریزد اینها در اثر ﴿فاستحبوا العمیٰ علی الهدی﴾ این در دلشان را مهر کردند بنابراین فیض خدا کجا بیاید این در نسبت به اینها بسته است و الا خدا «یا دائم الفضل علی البریه» است هر لحظه هم هر شب فرشتهٴ رحمت میگوید «هل من تائب یتوب مأتوب علیه و هل من مستغفر یستغفر» هر آن دعوت میکند که بیایید خوب اینها عمدا ًنمیآیند دیگر ﴿و اما ثمود فهدیناهم فاستحبوا العمیٰ علی الهدی فاخذتهم صاعقة العذاب الهون بما کانوا یکسبون﴾ آن صاعقهای که به عنوان یک عذاب خوار کننده است انسانی که ﴿اخذته العزة بالاثم﴾ از راه گناه میخواهد عزیز بشود این عزیزِ دروغین است و ذلیلِ راستین یک متکبر کبیرِ دروغین است و صغیرِ راستین لذا در سورهٴ جاثیه و سایر سور در قرآن کریم میفرماید اینها در قیامت خوار میشوند باطن ظهور میکند کسی که از راه گناه عزیز شد عزتِ او کاذب است و ذلتِ او صادق اگر عزتِ او کاذب است پس ذلتِ او صادق خواهد بود و عذاب که میآید گذشته از اینکه به آن آسایش جسمانیشان خاتمه میبخشد ذلتِ اینها را روشن میکند فرمود ﴿صاعقة العذاب الهون﴾ اینها را موهون میکند چرا؟ چون گروهی که با معصیت خواستند عزیز بشوند در واقع ذلیل و موهون بودند این عذاب آن واقعشان را روشن کرده ﴿صاعقة العذاب الهون بما کانوا یکسبون﴾ بنابراین اگر در قرآنِ کریم فرمود ما اینها را گمراه میکنیم منشأ گمراه شدن اینها همان حب دنیاست که رأسِ کل خطیئه است و اگر کسی دنیا را بر آخرت ترجیح داد یعنی قابلیت دریافتِ فیض را از دست داد و اما در آن جملهٴ اثباتی که فرمود ﴿و یهدی الیه من اناب﴾ هر کسی را که به طرف خدا برگردد خدا هدایت میکند این هدایتِ پاداشی است نه هدایت ابتدایی چون هدایت ابتدایی فراگیر است ﴿هدیً للناس﴾ حتی نسبت به قوم ثمود هم ملاحظه فرمودید اشاره کرد و اما ﴿الثمود فهدیناهم﴾ هدایت ابتدایی به معنای ارائهٴ طریق این فراگیر است همه را هدایت کرده اما هدایت پاداشی به معنای ایصال به مطلوب موانع را برطرف کردن در قلب کشش ایجاد کردن مشکلات را حل کردن ﴿فأما من اعطی واتقی ٭ و صدق بالحسنی ٭ فسنیسّره للیسری﴾ مشکلات را برای او آسان کردن او را بر مشکلات فائق آوردن همهٴ اینها جزء هدایتهای پاداشی است در این کریمه فرمود کسی که به طرف خدا انابه بکند ما او را هدایت میکنیم ﴿و یهدی الیه من اناب﴾ انابه یعنی هر چه انسان بیشتر نوبت بگیرد از آن هدایت پاداشی بهرهٴ بیشتری میبرد انابه که از نوبت است ناب ینوب یعنی رجع مرهٴ بعد اخری چند بار نوبت گرفته متناوباً مراجعه کرده منیب به کسی میگویند که پشتِ سر هم مراجعه میکند اینطور نیست یک بار به خدا رجوع کرده و بعد به حالت عادی برگشته باشد اینها نه منیبین کسانیاند که متناوباً به خدای سبحان برمیگردند و این انابه از اوصاف ممتازهای است که خدای سبحان به ابراهیم خلیل(سلام الله علیه) این صفت را نسبت داد که فرمود ﴿ان ابراهیم لحلیمٌ اوّاهٌ منیب﴾ و به دیگران هم دستور انابه داد و انسان را که به فطرتهای او آشنا میکند میفرماید شما در حال انابه به خدا برگردید اینها آیاتی است که رجوع مکرر و متناوب انسان به خدا را مطرح میکند هر کس به خدا برگردد از هدایت پاداشی بهره میگیرد هر کس در نوبههای مکرر چندین بار به خدا مراجعه کند چندین بار از هدایتهای الاهی برخوردار میشود دربارهٴ یک عده خدا میفرماید ﴿زدناهم هدیً﴾ اگر هدایتها قابل کم و زیاد هست در اثر آن نوبههای کم و زیادی است که منیبین دارند در جریان حضرت ابراهیم که فرمود ﴿ان ابراهیم لحلیم اوّاه منیب﴾ همان صفت را خدای سبحان به دیگران هم دستور میدهد که میفرماید آن صفت را شما تحصیل کنید در سورهٴ روم آیهٴ 31 این است، بعد از اینکه در آیهٴ سی جریان فطرت را مطرح فرمود، فرمود ﴿فاقم وجهک للدین حنیفاً فطرت الله التی فطر الناس علیها لاتبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم ولکن اکثر الناس لایعلمون﴾ آنگاه خطاب به رسول و امت هر دو یعنی شما فطرتتان را حفظ کنید ﴿و اقیموا﴾ در حقیقت ﴿الدین القیم ... ٭ منیبین الیه واتّقوه واقیموا الصلاة ولاتکونوا من المشرکین﴾ این بازگشتتان به خدا بگذارید متناوب باشد همیشه نوبت بگیرید اینطور نباشد یک بار به خدا برگردید و به همین اکتفا بکنید چون آن شیطان هر لحظه منتظر غفلت شماست هر لحظه منتظر خوابیدن است فرمود ﴿منیبین الیه﴾ سعی کنید پشت سر هم نوبت بگیرید در چند نوبت مراجعه کنید و همین حال را که به رسول و به امت دستور میدهد در سورهٴ زمر به عنوان یک امر مطرح میکند میفرماید که شما به طرف خدای سبحان انابه داشته باشید آیهٴ 53 و 54 سورهٴ زمر این است که ﴿قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم﴾ اولاً شما بدانید هر گناهی اسراف است و هر اسرافی هم علی انفسِ خودتان است نه اینطور که نسبت به عالم کاری کرده باشید اینطور نیست که اگر کسی معصیت کرده به عالم آسیب رسانده یا به کسی صدمه وارد کرده باشد هر کسی معصیت کرده اسرافی است بر نفس خودش ﴿قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لاتقنطوا من رحمة الله﴾ از رحمت خدا ناامید نباشید چرا؟ چون ﴿ان الله یغفر الذنوب جمیعاً انه هو الغفور الرحیم﴾ همهٴ گناهان را خدا میآمرزد البته با توبه این لسان لسانِ توبه است برخلاف آن آیهٴ معروف که ﴿ان الله لایغفر ان یشرک به و یغفر مادون ذلک لمن یشاء﴾ در آنجا فرمود خدا شرک را نمیآمرزد غیر از شرک هر گناهی که باشد خدا وعدهٴ آمرزش داد اما ﴿لمن یشاء﴾ تا مصلحت الاهی شامل حال که بشود آنجا مراد بی توبه است زیرا با توبه خدا شرک هم میآمرزد همهٴ مشرکین به وسیلهٴ توبه اسلام آوردند و پذیرفته شدند الیوم هم همهٴ مشرکین اگر توبه بکنند اسلامشان مقبول است و توبهشان مقبول.
سؤال ...
جواب: بله
جواب: لایغفر ان یشرک به.
سؤال ...
جواب: غیر از شرک.
سؤال ...
جواب: چرا؟ چون شرک هم با توبه قبول میشود دیگر آن آیه مربوط به بی توبه است. سؤال ...
جواب: بله
سؤال ...
جواب: همین آیهٴ دیگر.
سؤال ...
جواب: این اطلاق آیه است چون اطلاق است یک, و تفصیل هم قاطعِ شرکت هست دو, فرمود ﴿ان الله لایغفر ان یشرک به﴾
سؤال ...
جواب: نه اینکه فرمود ﴿لایغفر ان یشرک به﴾ یعنی بیتوبه شرک را نمیآمرزد والا هر مشرکی با توبه بخشوده میشود دیگر.
سؤال ...
جواب: بله آن هم بی توبه مراد روایات است روایات هم مثل آیه بی توبه را میگوید والا تمام شرکها با توبه پذیرفته میشود و تمام مشرکین میتوانند به توبه مسلمان بشوند.
سؤال ...
جواب: این هم همان است دیگر این هم همین است صریح قرآن است یعنی بی توبه والا همهٴ مشرکین توبه کردند و اسلام آوردند و انبیا اسلامشان را قبول کردند الیوم هم اگر یک کسی توبه بکند از این مارکسیستها مسلمان بشود اسلامش قبول است معنای اینکه فرمود ﴿ان الله لایغفر ان یشرک به﴾ یعنی لایغفر ان یشرک بالله یغفر الشرک بلا توبه سایر معاصی را یغفر بی توبه اما مطلقا؟ نه ﴿لمن یشاء﴾
سؤال ...
جواب: نه این مربوط به مرتد فطری است یعنی اگر مسلمانی برگردد آن اختلاف آنجاست آنهم دربارهٴ احکام فقهیاش والا احکام کلامیاش یقیناً بخشوده میشود عند المحققین اختلافی که هست در مرتد فطری و بین مرتد ملی و فطری فرق هست و اختلاف هست در آن احکام چهارگانهٴ فقهی است از نجاست و ارث و امثال ذلک والا حکم کلامیاش عند نوع محققین آن است که توبهٴ این شخص پذیرفته میشود و اما همهٴ مشرکین توبه کردند انبیا توبهشان را قبول کردند اینکه خدای سبحان میفرماید شرک را نمیبخشد یعنی بی توبه اینکه میفرماید مادون شرک را میبخشد یعنی بی توبه منتها ﴿لمن یشاء﴾ هم اطلاق آیه هم «التفصیل قاطع للشّرکة» منتها نفرمود من هر که معصیت بکند میبخشم اما یک وعدهای است حالا شامل حال که میشود گاهی ممکن است خدای سبحان به یک کسی یک فرزند صالحی بدهد که به برکت آن فرزند صالح آن پدر بخشوده بشود یا مؤمنی در حق او دعایی بکند او بخشوده بشود اینها آدم نمیداند برای که تا چه اندازه اینها مصلحت الاهی است دست خدای سبحان باز است
سؤال ...
جواب: خدای سبحان اگر بخواهد یک بندهای را مشمول رحمت خاصش بکند در اثر یک ولد صالحی از او به بار آمده و مانند آن به آن ذی حق اینقدر میدهد که تا او راضی بشود و بعد از ترضیهٴ خاطر او او را میبخشد تمام علل و اسباب دراختیار خدای سبحان است اینطور نیست که اگر یک کسی معصیت کرد الا ولابد باید جهنم برود و هیچ ممکن نیست خدا ببخشد نه اینچنین نیست خدای سبحان «یا باسط الیدین بالرحمة» است و ﴿یغفر مادون ذلک﴾ اما ﴿لمن یشاء﴾ این را هم ما یقین داریم که مشیت او روی حکمت و مصلحت است که را میبخشد که را نمیبخشد چه اندازه میبخشد تخفیف عذاب است یا ترفیع درجات است اینها را ما نمیدانیم
سؤال ...
جواب: چرا دیگر لذا وعید تخلف پذیریاش محال نیست وعده تخلف پذیریاش محال است اگر فرمود فلان گناه را کردید من جهنم میبرم این وعید است خلف وعید که بد نیست مطابق با جود است خلف وعده است که مخالف است و هرگز نمیشود خلف وعده را به خدای سبحان نسبت داد و قرآن هم فرمود ﴿ان الله لایخلف المیعاد﴾ خلف وعید که بد نیست مطابق با سعهٴ رحمت حق هم است اما این آیات سورهٴ زمر آیاتی است درسیاق انابه و توبه اگر میفرماید ﴿ان الله یغفر الذنوب جمیعاً﴾ یعنی با توبه چرا؟ به دلیل آیهٴ بعد که ﴿و انیبوا الی ربکم و اسلموا له من قبل ان یأتیکم﴾ این سیاق سیاقِ توبه است اما آن سیاق سیاقِ توبه نیست فرمود خدای سبحان شرک را هرگز نمیآمرزد مشرک را به بهشت نمیبرد غیر از مشرک را ممکن است به هر جهت.
سؤال ...
جواب: بله؟
سؤال ...
جواب: بله دیگر معمولاً قرآن کریم اینها را هم مشرک میداند این کسی که خدا را قبول ندارد به یک سلسله اوهام وعقاید به نام شانس و بخت و اتفاق و دهر و طبیعت و ماده و امثال ذلک معتقد است این هم در قیامت برایش روشن میشود که ﴿اذ نسویکم برب العالمین﴾ باید بگوید بالاخره او عالَم را به یک جایی مستند میداند یا نه به نام طبیعت یا به نام دهر میگوید ﴿ما هی إلاّ حیاتنا الدنیا نمود و نحیٰا و ما یهلکنا الا الدهر﴾ بعد معلوم میشود که نه کار خدا را به دهر نسبت داد معنای شرک این نیست که برای خدا شریک قائل بشوند بگویند یک قدری خدا یک قدری غیر خدا معنای شرک این است که کاری که مربوط به خداست به غیر خدا نسبت میدهند شرک در عبادتی که وثنیین داشتند این نبود که مثل ریای ریاکاران باشد ریای ریاکاران آنها که گرفتار ریا هستند در مراحل بدوی اینها مشرک راستیناند یعنی یک قدری خدا یک قدری جلب توجه مردم اینها مشرکاند اما آن وثنیها که مشرک بودند نه به این معنی بود که هم خدا را هم غیر خدا را عبادت میکردند نه کاری که مربوط به خدا بود عبادتی که منحصر به خدای سبحان بود برای غیر خدا قائل بودند نه اینکه خدا را عبادت میکردند خدا را اصلاً عبادت نمیکردند و خالصاً للاصنام اصنام را عبادت میکردند این عبادتی که مربوط به خدا بود یکجا به بتها دادند ﴿اذ نسویکم برب العالمین﴾ حرفشان در قیامت این است و آن کسی که مادی است در حقیقت تدبیر این جهان که مربوط به خداست به طبیعت و دهر میدهد این هم از آن جهت مشرک است و اینگونه از افراد به هیچ وجه آمرزیده نمیشوند اما یک موحد که به خدا و قیامت و پیامبر و اصل نبوت و رسالت معتقد است ﴿خلطوا عملاً صالحاً و آخر سیئا﴾ گرفتار معصیت شد این ممکن است مشمول رحمت الاه قرار بگیرد و بخشوده بشود حالا چه باعث میشود خدا میداند گاهی میبینید یک نوهٴ صالح یک فرزند صالحی بیاید زمینهٴ بخشایش همهٴ آنها را فراهم میکند آدم که نمیداند که گاهی میبینید در اثر اینکه یک اثری از او به جای مانده است و او زمینهٴ بخشایش خدا را فراهم کرده است بخشود[ه شد] اما چه کسی و چه اندازه و برای که،ـ این را جز خودش کسی نمیداند و ما هم یقین داریم مشیت او بر اساس حکمت و مصلحت است که ﴿یغفر مادون ذلک﴾ اما ﴿لمن یشاء﴾ در این آیات سورهٴ زمر چون سخن, سخن از توبه است دیگر اختصاص به ﴿من یشاء﴾ ندارد لجمیع الناس است فرمود تمام گناهان را از هر گناهکاری با توبه ما میبخشیم ﴿قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لاتقنطوا من رحمة الله ان الله یغفر الذنوب جمیعاً﴾ چرا؟ چون ﴿انه هو الغفور الرحیم﴾ پس از طرف فاعل تام الفاعلیة است او در مغفرت و رحمت تام است خوب قابل چه؟ در قابل میفرماید ﴿و أنیبوا الی ربکم و اسلموا له من قبل ان یأتیکم العذاب﴾ شما انابه کنید شما نوبت بگیرید او بخشنده است اینطور نیست که خزینهٴ رحمت او تمام بشود او همهٴ گناهان را میبخشد چون ﴿انه هو الغفور الرحیم﴾ است اول مغفرت است بعد رحمت یعنی اول لکه گیری و گردگیری است بعد شستشو کردن و صبغهٴ رحمت دادن.
سؤال ...
جواب: نه آنکه شرک بالله است.
سؤال ...
جواب: بله این مطلق است اما.
سؤال ...
جواب: آن ظلمْ مطلق است اما این اطلاق که فرمود ﴿انه هو الغفور الرحیم﴾ دارد ﴿و انیبوا الی ربکم﴾ پس سیاق سیاقِ انابه است اینچنین نیست که بدون توبه باشد آنجا سیاق سیاقِ انابه و توبه و بازگشت نبود لذا مقید کرده فرمود ﴿لمن یشاء﴾ اینجا چون سیاق سیاقِ توبه و انابه است لذا مطلق است هر که ﴿من یشاء﴾ ندارد که هر کسی توبه کند خدای سبحان توبهاش را میپذیرد ﴿و انیبوا الی ربکم و اسلموا له من قبل ان یأتیکم العذاب ثم لاتنصرون﴾ اما در آنجا فرمود ﴿یا بنی لاتشرک بالله ان الشرک لظلم عظیم﴾ البته ظلم سه قسم است این ظلم لا یُغْفَر هم همین شرک است دیگر یک ظلمی است که لایغفر اصلاً که همین شرک است یک ظلم بالعباد است یک ظلم به نفس که حضرت فرمود ظلم سه قسم است آن ظلمی که لایغفر همان شرک است و این شرک لایغفر البته بیتوبه والا با توبه همهٴ مشرکین توبه کردند اسلامشان را انبیا پذیرفتند الیوم هم همهٴ مشرکین توبه کنند توبهشان مقبول است
سؤال ...
جواب: بله
سؤال ...
جواب: ﴿ان الشرک لظلم عظیم﴾ بله یعنی این شرک را نمیبخشد مثل همان آیه دیگر آن چون تفصیل قاطع شرکت است شرک را بیتوبه نمیبخشد
سؤال ...
جواب: خب اگر یک وقتی معصوم(علیه السلام) فرمود اینها را خدا نمیبخشد نه به این معنا که با توبه, با توبه که یقیناً میبخشد منظور معلوم میشود که اینها اگر توبه نکردند جزء آن ﴿من یشاء﴾ نیستند اینها از آن ﴿من یشاء﴾ باخبرند خبر میدهند که چه کسی جزء ﴿من یشاء﴾ است چه کسی جزء ﴿من یشاء﴾ نیست ممکن است یک انسانی در طلیعهٴ امر پایش بلغزد و بی توبه بمیرد و مشمول سعهٴ رحمت حق بشود آن ﴿من یشاء﴾ شامل حال او بشود
سؤال ...
جواب: اگر فرمود معلوم میشود وحی شده دیگر چون ﴿و ما ینطق علی الهویٰ﴾
سؤال ...
جواب: این خلود است دیگر آنِ برمیگردد تعلیق حکم بر وصف مشعر به علیت است اینکه فرمودند ﴿و من یقتل مؤمناً متعمداً فجزاءه جهنم خالداً﴾ این را گفتند تعلیق حکم بر وصف مشعر به علیت است من قتل مؤمنً لایمانه این برگشتِ به شرک و کفر درمیآید
سؤال ...
جواب: چرا اگر توبه بکند توبهاش پذیرفته است بی توبه بخشیده نمیشود ﴿فجزاءه جهنم خالدا﴾ آنجا تهدید به خلود شده بنابراین فرمود ﴿انیبوا الی ربکم و اسلموا له﴾ انابه یعنی پشت سر هم نوبت بگیرید چندین بار مراجعه کنید برای اینکه آن دشمن شما هم چندین بار به سراغ شما میآید
سؤال ...
جواب: نه آن حال احتضار دیگر جای توبه نیست در حال احتضار انسان وقتی که دیگر برایش روشن شد دالان ورودی برزخ را به روی او گشودند دیگر جا برای توبه نیست چون دیگر بساط عمل صالح برچیده شد دیگر اگر دشمن یک بار به سراغ انسان بیاید یک توبه کافی است اما اگر دشمن هر لحظه به سراغ انسان میآید چاره جز انابه نیست چاره جز پشت سر هم متناوبا چند نوبت رفتن چاره غیر از این نیست این طور نیست که او خناس نباشد او خناس است یعنی میآید وقتی میبیند آدم بیدار است کنار میرود وقتی میبیند آدم غافل است حمله میکند اینکه میبینید آدم پنج شش دقیقه در تحت ولایت شیطلان است داشت تصمیمهایی میگرفت بعد گفت اعوذ بالله من الشیطان الرجیم این پنج شش دقیقه را او برد اینطور نیست که او خناس نباشد او خناس است او خودش را پنهان میکند نه از بین برود این در کنار این جدار هست پشت سر هم نگاه میکند ببیند ما بیداریم یا خوابیم اگر خوابیم که حمله میکند اگر بیداریم که خوب خناس است دیگر کنار میرود اگر او پشت سر هم متناوباً میآید چارهای جز انابه نیست از این طرف هیچ چاره جز انابه نیست برای اینکه پشت سر هم او نوبت میگیرد میخواهد حمله کند ما هم پشت سر هم باید نوبت بگیریم و دفاع کنیم لذا در آن کریمه یعنی آیهٴ 31 سورهٴ روم که بعد از آنکه فرمود ﴿فاقم وجهک للدین حنیفا فطرة الله التی فطر الناس علیها لاتبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم﴾ خطاب هم به رسول الله هم به امت فرمود ﴿منیبین الیه﴾ اینطور نیست که شما یک بار برگردید مسئله حل بشود چندین بار نوبت بگیرید متناوباً مراجعه کنید که محفوظ بمانید اگر کسی منیب بود انابه داشت خدای سبحان او را هدایت میکند هدایت پاداشی هر چه نوبت گیری او بیشتر باشد هدایت خدای سبحان بیشتر است هدایت پاداشی در سورهٴ تغابن اینچنین فرمود، فرمود ﴿و من یؤمن بالله یهد قلبه﴾ آیهٴ یازده سورهٴ تغابن این است فرمود ﴿و من یؤمن بالله یهد قلبه﴾ اگر کسی ایمان آورد پاداشی که خدای سبحان در دنیا به او مرحمت میکند این است که قلبش را هدایت میکند قلب در فهمیدن در تصمیمگیری راهش را بلد است اگر قلب هدایت شد و راهش را بلد شد دیگر نمیلغزد ﴿و من یؤمن بالله یهد قلبه﴾ چه اینکه در قسمتهای دیگر هم فرمود درپایان سورهٴ عنکبوت هم فرمود ﴿و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا﴾ اگر کسی در راه ما جهاد کرد ما راههایمان را نشانش میدهیم این حرف لام با تأکید نون نشانهٴ آن است که این پاداش یقینی است این یک هدایت پاداشی است نه هدایت ابتدایی هدایت ابتدایی ﴿هدی للناس﴾ است شامل مؤمن و کافر شده و خدا همه را هدایت کرده از باب «ان لله علی الناس حجتین» هم از راه عقل هم از راه وحی هدایت کرده اما اینکه فرمود ﴿و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا﴾ این هدایت پاداشی است پس اگر در آیهٴ محل بحث سورهٴ رعد فرمود ﴿و یهدی الیه من اناب﴾ که یعنی پاداش میدهیم هر کس در راه خدا جهاد کند خدای سبحان راههای خود را به او نشان میدهد از چندین راه میتواند به مقصد برسد اینچنین نیست که راهش بسته باشد اما همین انابه را در این آیهٴ محلِ بحثِ سورهٴ رعد خدای سبحان توضیح میدهند که انابه یعنی چه بعضی از مصادیق و درجات انابه را ذکر میکنند میفرماید ﴿و یهدی الیه من اناب﴾ آن ﴿من اناب﴾ کیست؟ ﴿الذین آمنوا و تطمئنَّ قلوبهم بذکر الله﴾ به این معناست که الذین آمنوا واطمئنت قلوبهم بذکر الله که این فعل مضارع بر آن ماضی عطف شده منیب کسی است که مؤمن دل آرام باشد یعنی آرمیده باشد دلش هیچ چیزی قلبش را نلرزاند چون چندین بار نوبت گرفته مراجعه کرده از سعهٴ رحمت برخوردار است آرام است دلش هیچ چیز نمیتواند او را بلرزاند و بلغزاند هیچ چیز نمیتواند ﴿الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکر الله﴾ دل به یاد خدا میآرمد
سؤال ...
جواب: بله؟
سؤال ...
جواب: چرا نه چون جدا نکرده با و اوی و امثال ذلک این مناسب با این که بیان همان ﴿من اناب﴾ باشد دیگر ﴿الذین آمنوا﴾ و این فعل مضارع تعبیر کردن هم که نشانهٴ استمرار است همواره قلبشان به یاد خدا آرام گرفته چون همیشه در نوبت گیریاند چندین بار مراجعه کردند هرگز قلبشان مضطرب نیست
سؤال ...
جواب: بله آن که باشد که معنای کامل انابه است که اگر از ناب ینیب باشد بله انقطاع است.
سؤال ...
جواب: بله آن انشاء الله به خواست خدا مطرح میشود که در طلیعهٴ امر است آنچه که در سورهٴ انفال آمده که مؤمنین را به پنج صفت متصف میکند بعد میفرماید ﴿اولئک هم المؤمنون حقا﴾ آن در طلیعهٴ امر است که ﴿و جلت قلوبهم﴾ و الا در پایان أمر برای مؤمنی که نوبت گرفته و منیب شده ﴿تطمئن قلوبهم﴾ هست به شهادت آیات سورهٴ زمر که فرمود ﴿تقشعّرمنه جلود الذین یخشون ربهم ثم تلین جلودهم و قلوبهم إلی ذکر الله﴾ او بالعکس اوایل ناآرامند بعد وقتی وارد حرم امن شدند آرام میگیرند.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است