- 2032
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 19 تا 24 سوره رعد
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیه 19 تا 24 سوره رعد
- اوصاف هشتگانه اهل بصیرت و اولوالالباب
- ذکر حق
-اشتیاق الهی
-غفران و کتمان الهی
- وظیفه متقین
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿أَفَمَن یَعْلَمُ أَنَّمَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ الْحَقُّ کَمَنْ هُوَ أَعْمَی إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُولُوا الآلْبَابِ ٭ الَّذِینَ یُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَلاَ یَنقُضُونَ الْمِیثَاقَ ٭ وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن یُوصَلَ وَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَیَخَافُونَ سُوءَ الْحِسَابِ ٭ وَ الَّذِینَ صَبَرُوا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقَامُوا الصَّلاةَ وَ أَنفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرّاً وَ عَلاَنِیَةً وَ یَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ أُولئِکَ لَهُمْ عُقْبَی الدَّارِ ٭ جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَهَا وَ مَن صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَ أَزْوَاجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ وَ الْمَلائِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِم مِن کُلِّ بَابٍ ٭ سَلامٌ عَلَیْکُم بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ﴾
بعد از اینکه اصول و معارف کلی دین را یعنی توحید و معاد و نبوت را با برهان تبیین فرمود و شبهات منکرین این اصول را اشاره یا تصریح فرمود و جواب قطعی داد, آنگاه برای تبیین بیشتر این اصول مثَلی ذکر فرمودند که این مَثَل هم برای صاحب نظران و علما و اهل تفکر تایید است هم برای اوساط مردم در حد یک تبیین آنها که اهل استدلال و برهانند برای آنها تایید است آنها که اهل استدلال و برهان نیستند برای آنها یک تبیینی است آنگاه مردم در برابر این اصول الهی به دو دسته تقسیم میشوند آنها را هم ذکر کرد فرمود که یک عده ندای الهی را اجابت میکنند یک عده به این ندا پاسخ نمیدهند آنها که اجابت میکنند ندای الهی را ﴿للذین استجابوا لربهم الحسنی﴾ یعنی عاقبت حسنا مال اینها است آنها که ندای الهی را اجابت نمیکنند گرفتار آنچنان عذاب خواهند شد که اگر همهٴ ذخائر زمین و مانند آن در اختیارشان میبود حاضر بودند به عنوان فدیه بپردازند و نجات پیدا کنند, آنگاه این دو خصوصیتی که یکی برای اجابت کنندگان دعوت حق است دیگری برای منکران دعوت حق این دو خصوصیت را باز فرمود فرمود اولاً آنها که این ندا را اجابت کردند بصیر و بینایند منکرین نابینایند و اثر آن بینش درونی این هشت صفت است که یکی پس از دیگری ذکر میکند و اثر آن کوری درونی هم اوصافی است که بعداً در مقام ثانی خواهد آمد در مقام اول که اوصاف کسانی که این ندا را جواب گفتند و در حقیقت در نظر قرآن کریم بصیر و بینایند بیان میکند هشت صفت برای اینها ذکر فرمود که به تعبیر بعضی از اهل تفسیر اینها نشانهٴ درهای هشتگانهٴ بهشت است که با انجام این خصائل ثمانیه وارد بهشتی میشوند که برای او درهای هشتگانه است اینها را اولاً به اولوالالباب بودن معرفی کرد که اینها دارای لب و مغزند, لبیب کسی است که هم از نظر اندیشه و مسائل فکری و علمی عاقل باشد به عقل نظری و هم از نظر انجام اعمال صالح عادل باشد به عقل عملی آن صاحب خرد و صاحبدل کسی است که هم خوب بفهمد وهم خوب عمل کند قسمت مهم اوصاف اولوالالباب را که به بخش نظری و علمی برمیگردد در پایان سورهٴ آلعمران بیان فرمود و قسمت مهم اوصاف عملی اولوالالباب را که به عقل عملی آنها برمیگردد در همین سورهٴ رعد بیان فرمود لبیب و خردمند کسی است که هم خوب بیندیشد بینش خوب داشته باشد و هم خوب بکوشد و عمل خوب داشته باشد بینش خوب را که نشانهٴ لُب است در اواخر سورهٴ آل عمران بیان فرمود و کوشش خوب را که نشانهٴ لُب است در همین سورهٴ رعد بیان فرمود. در اواخر سورهٴ آلعمران اینچنین آمده آیهٴ 190 ﴿ان فی خلق السموات و الارض و اختلاف الیل و النهار لآیات لاولیالالباب﴾ هم آفرینش آسمانها و زمین و هم نظم خاص آسمانها و زمین اینها آیاتند برای اولوالالباب گرچه برای همه آیاتند اما آنکه میبیند پی میبرد ان فی خلق السموات و الارض, و نظم خاصی که مال لیل و نهار است لیل میرود و نهار میآید که به نام اختلاف است اینها لآیات لاولیالالباب اولیالالباب کیانند؟ اینجا قسمت مهم اندیشههای علمی آمیخته با عمل اندیشههای علمی مهم است مطرح فرمود ﴿الذین یذکرون الله﴾ آنها که به یاد خدایند یاد خدا را در دل دارند و نام خدا را بر لب قسمت مهم یاد خداست در دل ﴿الذین یذکرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم﴾ چه در حال ایستاده چه در حال نشسته چه در حال پهلو آرمیده به یاد خدایند این یک اثر فقهی دارد که در روایات آمده که اگر کسی نمیتواند نماز را ایستاده بخواند نشسته و اگر نشسته نمیتواند به پهلو آرمیده که روایات به استناد این آیه فرمودند نماز هرگز ترک نمیشود و ساقط نمیشود منتها در شئون مختلف حالات مختلف دارد و با انحاء گوناگون نماز خوانده میشود این یک تطبیق است نه تفسیر که یعنی این مراد است و نه غیر اولوالالباب کسانیاند که همواره به ذکر خدایند هیچ حالی برای آنها پیش نمیآید در آن حال غافل باشند به یاد خدایند ﴿و یتفکرون﴾ به یاد خدا بودن یعنی خدا را خالق آسمانها و زمین دانستن و خدا را مدبّر همهٴ این امور دانستن این یک,
سؤال ...
جواب: یکی از مصادیقی که در روایات تطبیق به حالات سهگانهٴ نماز شده است عملی است, اما ﴿یذکرون﴾ الله نه یقومون لله ﴿یذکرون الله قیاماً﴾, که اهمیت حرف متوجه به یاد خداست و در همین آیه فرمود ﴿و یتفکرون﴾ اولوالالباب کسانیاند که با بررسی در عالم هم مبدأ را بشناسند و هم معاد را ﴿و یتفکرون فی خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلاً﴾ پس لبیب کسی است که هم با جهانبینی خدا را بشناسد هم با جهانبینی قیامت را بفهمد آن کسی که جهان را میبیند و میگوید این ماده است که با تطوراتش حالات گوناگون دارد او قلبش تهی است لبیب نیست, لبیب کسی است که با مشاهدهٴ آیات الهی به آفریدگار این آیات پی ببرد و لبیب کسی است که با تأمل در اسرار عالم به قیامت پی ببرد بگوید این نظام یاوه نیست که خلق بشود و بپوسد و از بین برود انسان بیاید مثل یک درخت سبز شود بعد بپوسد بعد هیچ این نظام هدفی دارد که به سمت هدف در حرکت است, اگر بیهدف میبود باطل بود ﴿ربنا ما خلقت هذا﴾ این نظام هم یک واقعیت بیش نیست هماهنگ و به هم مرتبطند سماوات و ارض اجزای یک واحدند نفرمود هذه این امور کثیره بلکه فرمود هذا این واحد این نظام باطل نیست بیمقصد نیست یاوه نیست ﴿و یتفکرون فی خلق السموات و الارض﴾, میگویند ﴿ربنا﴾ نمیگویند یا ربنا این "یا" برای کسی است که دور باشد و دارد ندا میکند وقتی انسان لبیب شد به خدا نزدیک شد دیگر یا ربّ نمیگوید میگوید ربّ در ابواب الذکر آنطوری که در جوامع روایی آمده مخصوصا کتاب قیم کلینی(رضوان الله تعالی علیه) که انسان چگونه به یاد خدا باشد چند بار به یاد خدا باشد هر حاجتی که دارد ده بار بگوید یا الله این حالات مختلف را که در ذکر بیان میکنند یک وقت میگویند در ذکر حق بگوئید یا الله, یا ربا, یا ربّاه, یا ربنا که با یا است این مرحله که گذشت دستور بعدی ذکر آن است که رب ربنا دیگر یا نیست آن بندهای که با اذکار اولیه به مولا نزدیک شد خود را در حضور مولا میبیند دیگر یا رب نمیگوید رب و شاید حالات مختلفی که برای سید الشهداء(علیه السلام) در آن میدان شهادت پیش آمد که در اواخر لحظه رب میفرمود روی همین تادّب در ذکر باشد که دیگر بنده خود را دور نمیبیند که بگوید یارب آن مال اوائل ذکر است که سخن از نداست و منادا وقتی به حضور رفت انسان وقتی در حضور مولا با او سخن میگوید "یا" نمیگوید این "یا" مال غایب است در اینجا اولوالالباب که خود را در حضور مولایشان میبینند میگویند ربنا سخن از یا نیست وقتی دونفر در کنار هم نشستهاند اگر مشافهتا سخن میگویند نمیگویند یا, ای فلان شخص ندا مال دور است اینها هم که خود را متقرب الی الله میبینند میگویند ﴿ربنا ما خلقت هذا باطلا﴾ پروردگارا این نظام را یاوه خلق نکردهای که بگردد و نابود شود و دیگر هیچ پس یک هدفی دارد لبیب کسی است که از نظر جهان بینی با مطالعهٴ اسرار عالم هم به مبدأ پی ببرد و هو التوحید هم به پایان پی ببرد و هو المعاد, اگر کسی به مبدأ و معاد پی برد میشود لبیب این بینش علمی افراد لبیب است اولوالالباب است.
سؤال ...
جواب: نه برای خود آنها هم حالات یکسان نیست اوائل یا رب است بعد رب در ادب دعا را که قرآن کریم میآموزاند اینچنین است وقتی که دعاهای بزرگان را قرآن نقل میکند در بعضی از موارد با یا است در بعضی از موارد بدون یا است حالاتشان هم فرق میکند.
سؤال ...
جواب: بله چرا أطلب ربنا, نه انادی ربنا یک ناصبی میخواهد ناصب دیگر ادعو نیست اطلب است.
سؤال ...
جواب: اطلب, اتکلم, اواجه,
سؤال ...
جواب: اما نسبت به آن بعید این قریب است اما نسبت به منادا باز بعید است اگر گفتند قریب و بعید یعنی آن منادی اگر از منادا فاصله دارد فاصله زیاد هم باشد میگویند یا فاصله کم هم باشد میگویند یا برخلاف همزه که اگر فاصله کم باشد میگویند "أ" ولی این فاصله باید باشد اما وقتی دونفر کنار هم نشستهاند نمیگویند که آی فلان شخص ندا معنا ندارد نه در تعبیرات فارسی ما ندا داریم نه عرب وقتی دو نفر در حضور همند دارند حرف میزنند ندا دارد باید فاصله باشد یا فاصلهٴ کم یا زیاد اما وقتی فاصله نیست دیگر سخن از یا نیست و آنجا که حضرت خود را معاذ الله معذب میبیند بعید فرض میکند آنجایی که عرض میکند «یا رب ارحم ضعف بدنی ورقة جلدی» خود را بعید فرض میکند و بعید ناچار است ندا کند نه مناجات
سؤال ...
جواب: آنها در حضورند منتها در حضور خدای قهارند.
سؤال ...
جواب: نه، اینها بعیدند از رحمت حق وقتی که آنجا رسیدند در حال احتضار ﴿رب ارجعون ٭ لعلّی اعمل صالحا﴾ اینها در حضور خدای قهارند لذا در جهنم هم میگویند ﴿ربنا ابصرنا و سمعنا فارجعنا نعمل صالحا﴾ اینها وقتی که خود را در حضور خدای قهار میبینند میگویند ﴿ربنا ابصرنا و سمعنا﴾ اولوالالباب چه در دنیا چه در آخرت خود را در حضور خدای رحمن میبینند غیر اولوالالباب در دنیا که خود را در حضور نمیبینند در آخرت خود را در محضر خدای قهار مینگرد ﴿ربنا ابصرنا و سمعنا فارجعنا نعمل صالحا﴾ بنابراین خاصهٴ لبیب بودن آنست که بتواند با این جهان بینی هم مبدا را بشناسد هم معاد را ﴿ربنا ما خلقت هذا باطلا﴾ که این را طنطاوی نقل کرده دیگران هم آوردهاند که از ابن عباس نقل شده که رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هرشب که برای نماز شب برمیخواستند اول این جمله را میگفتند بعد به عبادت میپرداختند اول نگاهی به نظام میکردند میگفتند ﴿ربنا ما خلقت هذا باطلا﴾ بعد به نماز شب میپرداختند خلاصه یک عمل صالحی است در کنار این بینش علمی اینطور نیست که یک عبادت باشد بدون این بینش یا بینش خالی باشد بدون وارستگی عملی این خاصیت لب است و خاصیت مغز است. ﴿ربنا ما خلقت هذا باطلا﴾ خوب پس باطل نیست این عالم یک قیامتی هست قیامتی که هست حساب و کتابی هست حساب و کتابی که هست عرض میکنند ﴿سبحانک فقنا عذاب النار﴾ پروردگارا ما را از عذاب آتش نجات بده و انسان لبیب به فکر آن عذاب معنوی است فوق آنچه که به فکر عذاب ظاهری است لذا در کریمهٴ بعد عرض میکند ﴿ربنا انک من تدخل النار فقد اخزیته﴾ خدایا تو هرکس را به جهنم بردی آبرویش را ریختی یعنی آن عذاب معنوی مهم است معلوم میشود مشمول مهر تو نیستم اگر هم صورتاً خود را مؤمن به تو معرفی کردم سیرتا به تو کفر ورزیدم, لبیب همواره به فکر آن فضاحت درونی است که یک روزی ظاهر میشود تنها به فکر عذاب جسمانی نیست که این بدن میسوزد عرض میکند خدایا تو که این بدن را میسوزانی اول اینها را رسوا کردی اینها را مستحق عذاب کردی بعد عذاب کردی ﴿ربنا انک من تدخل النار فقد اخزیته و ما للظالمین من انصار﴾ از ظالم نه تنها از خودش کاری ساخته نیست از غیر هم به آنها کمکی نمیرسد نصرت مال جایی است که خود انسان مقداری وارد عمل بشود کاری از او پیش برود تتمیمش را به غیر بسپارد بشود نصرت, این از خارج هیچ مددی به او نمیرسد از خود او هم که کاری ساخته نیست ﴿ربنا﴾ اینها سخنان اولوالالباب است ﴿ربنا اننا سمعنا منادیاً ینادی للایمان ان آمنوا بربکم فآمنا ربنا فغفر لنا ذنوبنا و کفّر عنا سیئاتنا و توفنا مع الابرار﴾ پروردگار ما ما آن پیکی که از طرف تو آمد و پیام تو را به ما رساند و ندای ایمان را به گوش ما رساند ما پذیرفتیم ﴿اننا سمعنا منادیاً﴾ که ﴿ینادی للایمان﴾ این ندای ایمان داد منادی ایمان بود ما هم گفته ﴿ان آمنوا بربکم﴾ ما هم ﴿آمنا﴾ پیک تو را و منادی تو را پذیرفتیم و اجابت کردیم ﴿ربنا فاغفر لنا ذنوبنا﴾ پروردگارا گناهان ما را بیامرز و سیئات ما را بپوشان اینطور نباشد که گناهانمان را علنی کنی بعد بیامرزی چون بعضی اینچنینند در قیامت خدای سبحان گناهان اینها را به رخ آنها میکشد از آنها اقرار میگیرد در جمع بعد میآمرزد برای یک عده تکفیر سیئات است پوشش سیئات است افشا نکرده میآمرزد, تا انسان در دنیا چطور رفتار کرده باشد, افشا نکرده میبخشد عدهای اگر هم مشمول رحمت خدا بشوند در پیشانی آنها نوشته است هؤلاء عتقاءُ الله من النار, بعد برای رفع این عذاب درونی از خدا مسئلت میکنند که این آرم پاک بشود که بعد پاک میشود اولوالالباب کسانی هستند که بگویند خدایا اگر میخواهی ببخشی افشا نکرده ببخش ما سعی کردیم آبروی دیگران را حفظ کنیم تو هم آبروی ما را نریز, ﴿و توفنا مع الابرار ٭ ربنا و آتنا ما وعدتنا علی رسلک و لا تخزنا یوم القیامة﴾ پروردگارا آن وعدههائی را که به زبان انبیایت به ما دادی آنها را عملی کن و حیثیت ما را در قیامت حفظ بکن ﴿انک لا تخلف المیعاد﴾ .
سؤال ...
جواب: اگر ما به امید این وعدهها تلاش کردیم اگر به این وعدهها نرسیم این هم یک خزیی است یک وقت انسان معذب میشود این خزی است یک وقتی به آن وعدهها نرسد خزی است ممکن است عذاب نکنند اما به وعدهها نمیرسد برای اینکه عملش لله نبود یک وقتی حسنهای کرد لله نبود ممکن است جهنم نبرند اما وعدهها را نمیدهند این وعدهها را ندادن هم یک خزی است نشان میدهد که این لله عمل نکرد این است که در کلمات معصومین مخصوصاً حضرت امیر(سلام الله علیه) زیاد مطرح است که بکوشید خالص رفتار کنید انَّ الناقد بصیر ناقد به آن کسی میگویند که این پنبهها را بررسی میکند آن پنبهدانهها را آن ناصافها و آن ناخالصیها را از آن پنبهها طرد میکند و آن صاف را میگذارد این کار را میگویند نقادی این عمل را میگویند نقد فرمود مواظب باشید که ناقد خیلی بصیر و بیناست در بسیاری از امور انسان میبیند اگر آن کار خیر به دست او انجام نشود او تأیید نمیکند شناخت نفس و دسایس نفس کار آسانی نیست این است که بسیاری از افراد آن روز میبینند که عملشان نیست صحیفهٴ اعمال خالی است ﴿ولا تخزنا یوم القیامة انک لا تخلف المیعاد﴾ تو وعده دادی که به این چیزها ما را متنعم کنی کاری نشود که ما به این مواعد تو نرسیم و رسوا شویم آنگاه فاستجاب لهم ربهم انی لا اضیع عمل عامل منکم من ذکرٍ او انثی بعضکم من بعض فالّذین هاجروا و اخرجوا من دیارهم و اوذوا فی سبیلی و قاتلوا و قتلوا لاکفّرن عنهم سیئاتهم و لاَدخلنهم جنات تجری من تحتها الانهار ثواباً من عند الله والله عنده حسن الثواب﴾ میفرماید شما خواستههایی دارید اما خواستهها راهش این است هجرت میخواهد جهاد میخواهد تلاش میخواهد گرفتاری میخواهد تبعید میخواهد زندان میخواهد جان دادن میخواهد خون دادن میخواهد اینها راهش است رایگان به اینجاها نمیشود رسید ما عمل کسی را ضایع نمیکنیم اما اینطور نیست که مرفه باشید و همه چیزها را بخواهید ما اصلاً عالم را تقسیم کردیم یک عالم به نام رنج یک عالم به نام رفاه و آسایش ما این دنیا را که ساختیم و انسان را که آفریدیم انسان را برای رنج آفریدیم اصلاً ﴿لقد خلقنا الانسان فی کبد﴾ او در کَبَد و مکابده و تلاش و رنج و درگیری و زد و خورد و مشکلات و اینهاست او اگر بخواهد مرفّه باشد که دیگر انسان نیست ﴿ذرهم یأکلوا و یتمتعوا و یلههم الأمل﴾ خواهد بود دیگر انسان نیست ﴿یأکلون کما تأکل الانعام﴾ او دیگر انسان نیست اگر انسان است فی کبد است اگر بخواهد مرفه باشد ما اوائل نصیحت میکنیم موعظه میکنیم پند و اندرز میدهیم بعد به پیامبرمان میگوئیم رهایشان کن ﴿ذَرْهُمْ یَأْکُلُوا وَ یَتَمَتَّعُوا وَ یُلْهِهِمُ الآمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ﴾ اگر او بخواهد حیات انسانی داشته باشد باید در زحمت باشد اگر بخواهد مرفه باشد دیگر در جامعهٴ انسانی و اسلامی نیست او در مرتع زندگی میکند بنابراین ما اجابت میکنیم اما با دعای خالی کار پیش نمیرود ﴿فاستجاب لهم ربهم انی لا اضیع عمل عامل منکم﴾ چه زن چه مرد اینهم ان شاءالله روشن خواهد شد که مخصوص زن و مرد این نیست که زن و مرد با هم مساویند یعنی در ایمان اصلاً زن و مرد مطرح نیست آنکه آن جایگاه که جایگاه لب است یعنی مغز است, قلب است, روح است, جان است, دل است, آن نه زن است نه مرد ایمان مال جان است جان نه زن است نه مرد عمل صالح مال روح است نه مال زن است نه مال مرد, این پیکر است که یا اینچنین ساخته شده یا آنچنان نه اینکه در اسلام زنی هست و مردی هست و با هم برابرند اینطور نیست که انسان در همین پیکر خلاصه بشود پیکر دو جور باشد و برابر نه میگوید حالا یا این یا آن برای ما بیتفاوت است چون آن کسی که باید بفهمد و عمل کند انسان است, انسان نه زن است نه مرد و به تعبیر بوعلی میگوید به اینکه مذکر و مؤنث بودن جزو صنف است نه جزو فصل این در ذات دخیل نیست مثل ناطق نیست که در ذات دخیل باشد پس بیرون از ذات است. ذکورت وانوثت به دلیل اینکه جزو صنف است نه جزو فصول معلوم میشود بیرون از ذات است بیرون از ذات هر چه شد گاهی انسان اسود و ابیض است گاهی بدوی و حضری است گاهی رجل و مرأهٴ است این بیرون از ذات است پیکر چه اینچنین ساخته بشود چه آنچنان این نه مسئول ایمان است نه مسئول عمل صالح از باب تقسیم وظائف عملی بعضی از کارها را تقسیم کردهاند آنکه باید عمل بکند و در درجهٴ اولی ایمان بیاورد او انسان است و جان آدمی است انسان و جان آدمی نه مذکر است نه مؤنث و این ذکورت و انوثت جزو عوارض صنفی است نه جزو فصول نوعی لذا در غیر انسان هم یافت میشود معلوم میشود جزو مصنفات است نه جزو فصول مقوّمه این صنف میسازد نه نوع اگر صنف میسازد نه نوع در ذات دخیل نیست اگر در ذات دخیل نیست تربیت برای آن ذات است اینها برای انسان است انسان هم بیش از یک واقعیت نیست.
سؤال ...
جواب: نه آیه میفرماید حرام نیست اما تحصیل مال حلال دشوار است.
سؤال ...
جواب: بله آنکه اولوالالباب است همیشه در زحمت است حالا ملاحظه بفرمائید در تحصیلش که باید تلاش کند.
سؤال ...
جواب: در تحصیلش که باید تلاش کند حالا تحصیل کرد باید غم دیگری را بخورد یا نه؟ ﴿و انفقوا فی سبیل الله﴾ آنکه جزو اولو الالباب است که این مقامات بلند مال اوست او هرگز به رفاه نمیپردازد البته برای او حرام نیست او نمیخواهد رفاه طلب باشد او در تحصیلش میکوشد و در صرفش هم میکوشد که از مسیر حلال نگذرد و این تلاش میخواهد آن کریمه هم امت اسلامی را وعده داد که ما شما را به بیگانهها نیازمند نمیکنیم برکات به شما میدهیم اما انسان تا به آن برکات برسد در کبد است وقتی هم به آن برکات رسید خود را سرگرم رفاه نمیکند ﴿ولو ان اهل القری آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات﴾ ایمان و تقوا بدون کَبد ممکن نیست حالا بر فرض یک مقدار مرفه شد وظیفهٴ متقین چیست؟ أقنع من نفسی بأن یقال هذا امیر المؤمنین و ... کذا و کذا و کذا فقیر باشد این میشود کَبد مگر نفرمود انسان باتقوا و انسان مؤمن از برکات برخوردار است انسان باتقوا و انسان مؤمن وظیفهاش در یک جامعهٴ اسلامی چه خواهد بود اجازه میدهد که خودش مرفه باشد و دیگری در زحمت؟ این شدنی نیست فرمود ﴿لقد خلقنا الانسان فی کبد﴾ با سوگند هم یاد کرد.
سؤال ...
جواب: کفار و بد اندیشان همیشه در فشارند چه در دنیا چه در برزخ چه در جهنم ولو بیشترین ثروت را هم داشته باشد در معیشت ضنک یعنی در تنگنای زندگی به سر میبرد او اگر ندارد غصه و تلاشش این است که تهیه کند اگر دارد غصه و تلاشش این است که چگونه این تحصیل کرده را حفظ بکند او هرگز آسایش ندارد یک انسان مرفه هرگز آسوده نیست زیرا در قلب او تمام هم و غم و بخل دسته کرده آنجا آرمیدهاند فرمود وأُحضرت انفس الشح, ﴿أحضرت الانفس الشح﴾ یعنی شح و بخل در درون اینها جا کرده انسان طماع بخیل آزمند که آسایش ندارد این مال دنیای او فشار عالم قبر و برزخ هم که مال اینهاست ضغطهٴ قبر هم مال اینهاست جهنم هم جایشان وسیع نیست ﴿اذا القوا منها مکاناً ضیقاً مقرنین﴾ وقتی بسته باشند آنجا در آنجا مُقَرَّن باشند ﴿مکاناً ضیقا﴾ دادشان بلند است در آنجا هم مکان وسیع به آنها نمیدهند نمیگویند این میدان باز آتش مال تو هر جا میخواهی بروی برو باش, آنجا هم جایشان بسته است انسان تنگ نظر در سه عالم بسته است کسی که دستش باز نیست جانش باز نیست شرح صدر ندارد در سه عالم بسته است هم در دنیا معیشت ضنک دارد همواره در عذاب این است که تهیه کند هیچگاه آسایش ندراد هم اولین لحظهٴ مرگ او که برزخ نام دارد به نام قبر ضغطهٴ قبر دارد و هم در جهنم هم ﴿مکاناً ضیقاً﴾ آنجا جایشان است, این کریمه را که در چند جای قرآن خدای سبحان میفرماید هنگام قبض روح اینها ﴿الملائکة یضربون وجوههم و ادبارهم﴾ که در دو جای قرآن هست که فرشتگان هنگام قبض روح اینگونه از بداندیشان سیلی به صورت و پشت اینها میزنند میگویند بیرون بروید ﴿یضربون وجوههم و ادبارهم﴾ این کریمه را مرحوم آقای شاهآبادی(قدّس الله نفسه الزکیه) استاد سیدنا الامام الخمینی در آن رسالهٴ شذرات الذهب دارند در آن شذرات این بیان را مرحوم آقای شاهآبادی(رضوان الله علیه) دارند میفرمایند: اینکه ﴿یضربون وجوههم و ادبارهم﴾ خدا فرمود فرشتگانی که مأمور این عالمند دیدند این عمر را تمام کرده به تباهی گذرانده بیکار است وقت گذرانده محکم پشت او را میزنند که بیرون برو فرشتگان آن عالم هم میبینند که این با دست خالی دارد میآید سیلی به صورتش میزنند که با این وضع کجا میآیی ﴿یضربون وجوههم و ادبارهم﴾ این است که بین دو نبش عذاب گیر است کسی که دنیا زده است هرگز راحت نیست در سه موطن از مواطن دنیا و برزخ و قیامت در عذاب است خاصیت کفر و نفاق آن بستگی هستی است و دربارهٴ خواستههای اولوالالباب خداوند میفرماید که من عمل کسی را ضایع نمیکنم اما ﴿فالذین هاجروا و اخرجوا من دیارهم﴾ هجرت کردند تبعید شدند ﴿و اوذوا فی سبیلی﴾ در راه من اذیت را تحمل کردند ﴿و قاتلوا و قتلوا﴾ آنگاه است که ﴿لأکفرن عنهم سیئاتهم﴾ گفتید ﴿کفر عنا سیئاتنا﴾ راهش این است گفتید ما اگر لغزشی کردیم بدون افشاگری بیامرزیم راهش این است ﴿لاکفرن عنهم سیئاتهم ولأدخلنهم جنات تجری من تحتها الانهار﴾ حالا ﴿ثواباً من عند الله والله عنده حسن الثواب﴾ که اگر بعضی از مسائل عملی مطرح است اما قسمت مهم محتوای این آیات کریمه بینش علمی اولوالالباب مطرح است آنها جهان بین کاملند که با اسرار عالم مأنوسند هم مبدأ را میشناسند هم معاد را میشناسند هم به فکر عمل صالحاند عمل صالح یعنی تطبیق عمل بر وحی لذا بدون نبوت ممکن نیست همواره اولوالالباب با اصول ثلاثهٴ دین در کارند راجع به مبدأ و معاد که تصریح فرمود ﴿ان فی خلق السموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار لآیات لاولیالالباب﴾ این راجع به مبدأ راجع به معاد هم که تصریح فرمود ﴿و یتکفرون فی خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا﴾ این راجع به معاد راجع به نبوت هم ضمناً بیان کرد برای اینکه کسی که عمل صالح میکند یعنی عملش را به ما جاء به الوحی تطبیق میکند والا عمل، صالح نخواهد شد عملی صالح است که مطابق ما جاء به الوحی باشد پس مسئلهٴ وحی و رسالت هم تأمین خواهد شد پس اولوالالباب کسانیاند که هم مسائل دینی را روی بینش علمی صحیح تأمین میکنند و هم میکوشند آنچه را که میفهمند عمل کنند قرآن همانطوری که به عرض رسید یک کتاب علم یا کتاب فلسفه یا کتاب تئوری یا کتاب علمی نیست که فقط یک مقررات کلی را بیان کند چون کتاب هدایت و نور است همواره به جای اینکه مطالب علمی را بیان کند عالمان با عمل را به ما نشان میدهد وقتی نیکی را میخواهد معنا کند نمیفرماید نیکی چیست میفرماید نیکی اگر خواستید ببینید ﴿ولکن البر من آمن بالله﴾ و کذا و کذا و کذا معنا کردن نیکی میشود یک کتاب فرضیه و تئوری و کتاب علمی نیکی را که میخواهد معنا کند نیکان را به ما میشناساند که من نمیخواهم فقط فرضیه و عمل اصل مسائل علمی را یک جا بیان کنم ﴿لیس البر ان تولوا وجوهکم قبل المشرق و المغرب ولکن البر﴾ بِرّ آن نیست بِرّ چیست؟ بِرّ کسی است که این کار را بکند بِر را میخواهد معنا کند ولی بارّ را معرفی میکند که دعوت به عمل باشد اینطور نیست که فقط بگوید نیکی این است و آن که نیکان را معرفی نکند اینجا هم همینطور است اولوالالباب را معرفی کرد که اینها هم در مسائل علمی متفکرند هم در مسائل عملی پیشرو مهاجرند مجاهد فی سبیل الله هستند مقاتلند شهیدند و مانند آن, اما در این آیات محل بحث سورهٴ رعد اولوالالباب را که تبیین میفرماید قسمت مهم محتوا روی آن مسائل عملی است مسائل علمی را در کنارش ذکر میکنند
سؤال ...
جواب: اولوالالباب میگویند ما را با ابرار محشور بکن
سؤال ...
جواب: بله دیگر با آنها بمیران ما در ادعیه نمیگوئیم اللهم احینا حیات محمد و آل محمد و امتنا مماتهم (صلّی الله علیه و آله و سلّم)؟ خوب همینطور است دیگر یعنی با آنها محشور باشیم. خوب اولوالالباب را در این آیات سورهٴ رعد ملاحظه فرمودید هشت صفت برایشان ذکر فرموده چون آن ﴿یوفون بعهد الله﴾ با ﴿لاینقضون المیثاق﴾ یک مطلب است اگر عطف تفسیری است برای تأکید دو صفت جدای از هم نیست این است که بعضی از اهل تفسیر گفتهاند این هشت صفت ناظر به هشت در بهشت است به عدد درهای بهشت به نام اوصاف ثمانیه اینجا هشت صفت ذکر شده یکی اینکه وفای به عهد خدا میکنند, دوم اینکه ﴿ما امر الله به ان یوصل﴾ را وصل میکنند, سوم اینکه از خدا خشیت دارند, چهارم اینکه از حسابرسی میترسند چون خشیت با خوف فرق داشت, پنجم این است که صابرند ﴿ابتغا وجه ربهم﴾ ششم آن است که نماز را به پا میدارند, هفتم آن است که آنچه را که خدا به اینها مرحمت کرده است در سرّ و عَلَن انفاق میکنند, هشتم این است که بدی را با خوبی دفع میکنند این گروه که به اوصاف ثمانیه متصفند بعضی از این اوصاف مربوط به خودشان و خدایشان است بعضی از این اوصاف مربوط به خودشان و سایر آحاد امت اسلامی است بعضی از این امور مربوط به خودشان و خودشان است در برنامههای شخصیشان اگر این اوصاف ثمانیه را انجام دادند میشوند اولوالالباب آنگاه حالا پاداش مهمی خدای سبحان ذکر میکند که یکی پس از دیگری خواهد آمد. ﴿الذین یوفون بعهد الله ولا ینقضون المیثاق ٭ و الذین یصلون ما امر الله به ان یوصل و یخشون ربهم و یخافون سوء الحساب﴾ این ﴿یصلون ما امر الله به ان یوصل﴾ را زمخشری در کشاف بیان میکند که آنچنان این ما امر الله به ان یوصل مطلق است که حتی انسان توجه به این حیوانات زیر دستی است که مأمور است به حفظ آنها اینجا مطرح است که اگر مرغی در منزل دارد حیوانی در منزل دارد حقوق آن حیوانها را دین دستور داده که رعایت بکن موظف است که این اوامر الهی را دربارهٴ حیوانات هم رعایت بکند خلاصه همهٴ آنچه را که خدای سبحان دستور به تحکیم پیوند داد شامل میشود ﴿و یخافون سوء الحساب﴾ چون این سوء الحساب قبلاً مطرح شد در همین سورهٴ مبارکهٴ رعد دیگر بحث نمیشود ﴿و الذین صبروا ابتغاء وجه ربهم﴾ حالا اینها را ملاحظه بفرمائید این اوصاف ثمانیه بعضی به فعل ماضی تبیین میشود بعضی به فعل مضارع چگونه آن ماضیها با این مضارعها مرتبط میشود و نکتهٴ تفنن تعبیر چیست؟ که بعضی از این اوصاف را به فعل مضارع بعضی رابه فعل ماضی تا شاید نشان بدهد که گذشته و حال و آیندهٴ اولوالالباب در مسیر عمل صالح است اینطور نیست که بعدها میکنند یا قبلاً کردهاند نه سیرهٴشان این اصول است ﴿و الذین صبروا ابتغاء وجه ربهم و اقاموا الصلاة و انفقوا مما رزقناهم سراً و علانیة و یدرؤن بالحسنة السیئة اولئک لهم عقبی الدار﴾ چون صبر در این کریمه مطلق هست آنچه که در جوامع روایی ما آمده که صبر سه قسم است صبر عند المصیبة است, صبر علی المعصیة است, صبر علی المصیبة است و صبر عند المعصیة است و صبر علی الطاعة است این سه قسم صبر را که در جوامع روایی از معصومین(علیهم السلام) نقل کردند این کریمه شامل میشود برای اینکه انسان یا حوادثی روی میآورد مصیبتی این عند المصیبة باید صبر کند جزع نکند, معصیتی دست میدهد شهوت یا غضب او را به هیجان در میآورد او عن المعصیة صبر بکند یعنی تجاوز کند از معصیت از گناه و از لذت گناه فاصله بگیرد صبر کند خود را از گناه حفظ کند صبر کند عن المعصیة اما اطاعت کردن واجبها را انجام دادن مانند آن دشوار است این دشواری را تحمل کند خود را وادار کند بر اطاعت این صبر علی الطاعة است, همهٴ اقسام سهگانهٴ صبر که صبر عند المصیبهٴ است و صبر عن المعصیهٴ است و صبر علی الطاعهٴ است این کریمه به اطلاقه شامل میشود ﴿الذین صبروا﴾ اما نه برای اینکه نامش در تاریخ بماند عکسش در پوستر بماند اینها اهداف نفسانی است, این نه برای آنکه کسی مذمتش نکند یا کسی تعریفش بکند اینها هم اهداف نفسانی است ﴿صبروا ابتغاء وجه ربهم﴾ کاری کردند از معصیت گذشتند و مشکلات اطاعت را تحمل کردند برای تحصیل وجه الله حالا وجه الله چیست؟ که همه چیز هالکند مگر وجه الله و بزرگان از دین هم کار را لوجه الله انجام میدادند این بحث بعدی است به خواست خدا.
«و الحمد لله رب العالمین»
- اوصاف هشتگانه اهل بصیرت و اولوالالباب
- ذکر حق
-اشتیاق الهی
-غفران و کتمان الهی
- وظیفه متقین
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿أَفَمَن یَعْلَمُ أَنَّمَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ الْحَقُّ کَمَنْ هُوَ أَعْمَی إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُولُوا الآلْبَابِ ٭ الَّذِینَ یُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَلاَ یَنقُضُونَ الْمِیثَاقَ ٭ وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن یُوصَلَ وَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَیَخَافُونَ سُوءَ الْحِسَابِ ٭ وَ الَّذِینَ صَبَرُوا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقَامُوا الصَّلاةَ وَ أَنفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرّاً وَ عَلاَنِیَةً وَ یَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ أُولئِکَ لَهُمْ عُقْبَی الدَّارِ ٭ جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَهَا وَ مَن صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَ أَزْوَاجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ وَ الْمَلائِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِم مِن کُلِّ بَابٍ ٭ سَلامٌ عَلَیْکُم بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ﴾
بعد از اینکه اصول و معارف کلی دین را یعنی توحید و معاد و نبوت را با برهان تبیین فرمود و شبهات منکرین این اصول را اشاره یا تصریح فرمود و جواب قطعی داد, آنگاه برای تبیین بیشتر این اصول مثَلی ذکر فرمودند که این مَثَل هم برای صاحب نظران و علما و اهل تفکر تایید است هم برای اوساط مردم در حد یک تبیین آنها که اهل استدلال و برهانند برای آنها تایید است آنها که اهل استدلال و برهان نیستند برای آنها یک تبیینی است آنگاه مردم در برابر این اصول الهی به دو دسته تقسیم میشوند آنها را هم ذکر کرد فرمود که یک عده ندای الهی را اجابت میکنند یک عده به این ندا پاسخ نمیدهند آنها که اجابت میکنند ندای الهی را ﴿للذین استجابوا لربهم الحسنی﴾ یعنی عاقبت حسنا مال اینها است آنها که ندای الهی را اجابت نمیکنند گرفتار آنچنان عذاب خواهند شد که اگر همهٴ ذخائر زمین و مانند آن در اختیارشان میبود حاضر بودند به عنوان فدیه بپردازند و نجات پیدا کنند, آنگاه این دو خصوصیتی که یکی برای اجابت کنندگان دعوت حق است دیگری برای منکران دعوت حق این دو خصوصیت را باز فرمود فرمود اولاً آنها که این ندا را اجابت کردند بصیر و بینایند منکرین نابینایند و اثر آن بینش درونی این هشت صفت است که یکی پس از دیگری ذکر میکند و اثر آن کوری درونی هم اوصافی است که بعداً در مقام ثانی خواهد آمد در مقام اول که اوصاف کسانی که این ندا را جواب گفتند و در حقیقت در نظر قرآن کریم بصیر و بینایند بیان میکند هشت صفت برای اینها ذکر فرمود که به تعبیر بعضی از اهل تفسیر اینها نشانهٴ درهای هشتگانهٴ بهشت است که با انجام این خصائل ثمانیه وارد بهشتی میشوند که برای او درهای هشتگانه است اینها را اولاً به اولوالالباب بودن معرفی کرد که اینها دارای لب و مغزند, لبیب کسی است که هم از نظر اندیشه و مسائل فکری و علمی عاقل باشد به عقل نظری و هم از نظر انجام اعمال صالح عادل باشد به عقل عملی آن صاحب خرد و صاحبدل کسی است که هم خوب بفهمد وهم خوب عمل کند قسمت مهم اوصاف اولوالالباب را که به بخش نظری و علمی برمیگردد در پایان سورهٴ آلعمران بیان فرمود و قسمت مهم اوصاف عملی اولوالالباب را که به عقل عملی آنها برمیگردد در همین سورهٴ رعد بیان فرمود لبیب و خردمند کسی است که هم خوب بیندیشد بینش خوب داشته باشد و هم خوب بکوشد و عمل خوب داشته باشد بینش خوب را که نشانهٴ لُب است در اواخر سورهٴ آل عمران بیان فرمود و کوشش خوب را که نشانهٴ لُب است در همین سورهٴ رعد بیان فرمود. در اواخر سورهٴ آلعمران اینچنین آمده آیهٴ 190 ﴿ان فی خلق السموات و الارض و اختلاف الیل و النهار لآیات لاولیالالباب﴾ هم آفرینش آسمانها و زمین و هم نظم خاص آسمانها و زمین اینها آیاتند برای اولوالالباب گرچه برای همه آیاتند اما آنکه میبیند پی میبرد ان فی خلق السموات و الارض, و نظم خاصی که مال لیل و نهار است لیل میرود و نهار میآید که به نام اختلاف است اینها لآیات لاولیالالباب اولیالالباب کیانند؟ اینجا قسمت مهم اندیشههای علمی آمیخته با عمل اندیشههای علمی مهم است مطرح فرمود ﴿الذین یذکرون الله﴾ آنها که به یاد خدایند یاد خدا را در دل دارند و نام خدا را بر لب قسمت مهم یاد خداست در دل ﴿الذین یذکرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم﴾ چه در حال ایستاده چه در حال نشسته چه در حال پهلو آرمیده به یاد خدایند این یک اثر فقهی دارد که در روایات آمده که اگر کسی نمیتواند نماز را ایستاده بخواند نشسته و اگر نشسته نمیتواند به پهلو آرمیده که روایات به استناد این آیه فرمودند نماز هرگز ترک نمیشود و ساقط نمیشود منتها در شئون مختلف حالات مختلف دارد و با انحاء گوناگون نماز خوانده میشود این یک تطبیق است نه تفسیر که یعنی این مراد است و نه غیر اولوالالباب کسانیاند که همواره به ذکر خدایند هیچ حالی برای آنها پیش نمیآید در آن حال غافل باشند به یاد خدایند ﴿و یتفکرون﴾ به یاد خدا بودن یعنی خدا را خالق آسمانها و زمین دانستن و خدا را مدبّر همهٴ این امور دانستن این یک,
سؤال ...
جواب: یکی از مصادیقی که در روایات تطبیق به حالات سهگانهٴ نماز شده است عملی است, اما ﴿یذکرون﴾ الله نه یقومون لله ﴿یذکرون الله قیاماً﴾, که اهمیت حرف متوجه به یاد خداست و در همین آیه فرمود ﴿و یتفکرون﴾ اولوالالباب کسانیاند که با بررسی در عالم هم مبدأ را بشناسند و هم معاد را ﴿و یتفکرون فی خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلاً﴾ پس لبیب کسی است که هم با جهانبینی خدا را بشناسد هم با جهانبینی قیامت را بفهمد آن کسی که جهان را میبیند و میگوید این ماده است که با تطوراتش حالات گوناگون دارد او قلبش تهی است لبیب نیست, لبیب کسی است که با مشاهدهٴ آیات الهی به آفریدگار این آیات پی ببرد و لبیب کسی است که با تأمل در اسرار عالم به قیامت پی ببرد بگوید این نظام یاوه نیست که خلق بشود و بپوسد و از بین برود انسان بیاید مثل یک درخت سبز شود بعد بپوسد بعد هیچ این نظام هدفی دارد که به سمت هدف در حرکت است, اگر بیهدف میبود باطل بود ﴿ربنا ما خلقت هذا﴾ این نظام هم یک واقعیت بیش نیست هماهنگ و به هم مرتبطند سماوات و ارض اجزای یک واحدند نفرمود هذه این امور کثیره بلکه فرمود هذا این واحد این نظام باطل نیست بیمقصد نیست یاوه نیست ﴿و یتفکرون فی خلق السموات و الارض﴾, میگویند ﴿ربنا﴾ نمیگویند یا ربنا این "یا" برای کسی است که دور باشد و دارد ندا میکند وقتی انسان لبیب شد به خدا نزدیک شد دیگر یا ربّ نمیگوید میگوید ربّ در ابواب الذکر آنطوری که در جوامع روایی آمده مخصوصا کتاب قیم کلینی(رضوان الله تعالی علیه) که انسان چگونه به یاد خدا باشد چند بار به یاد خدا باشد هر حاجتی که دارد ده بار بگوید یا الله این حالات مختلف را که در ذکر بیان میکنند یک وقت میگویند در ذکر حق بگوئید یا الله, یا ربا, یا ربّاه, یا ربنا که با یا است این مرحله که گذشت دستور بعدی ذکر آن است که رب ربنا دیگر یا نیست آن بندهای که با اذکار اولیه به مولا نزدیک شد خود را در حضور مولا میبیند دیگر یا رب نمیگوید رب و شاید حالات مختلفی که برای سید الشهداء(علیه السلام) در آن میدان شهادت پیش آمد که در اواخر لحظه رب میفرمود روی همین تادّب در ذکر باشد که دیگر بنده خود را دور نمیبیند که بگوید یارب آن مال اوائل ذکر است که سخن از نداست و منادا وقتی به حضور رفت انسان وقتی در حضور مولا با او سخن میگوید "یا" نمیگوید این "یا" مال غایب است در اینجا اولوالالباب که خود را در حضور مولایشان میبینند میگویند ربنا سخن از یا نیست وقتی دونفر در کنار هم نشستهاند اگر مشافهتا سخن میگویند نمیگویند یا, ای فلان شخص ندا مال دور است اینها هم که خود را متقرب الی الله میبینند میگویند ﴿ربنا ما خلقت هذا باطلا﴾ پروردگارا این نظام را یاوه خلق نکردهای که بگردد و نابود شود و دیگر هیچ پس یک هدفی دارد لبیب کسی است که از نظر جهان بینی با مطالعهٴ اسرار عالم هم به مبدأ پی ببرد و هو التوحید هم به پایان پی ببرد و هو المعاد, اگر کسی به مبدأ و معاد پی برد میشود لبیب این بینش علمی افراد لبیب است اولوالالباب است.
سؤال ...
جواب: نه برای خود آنها هم حالات یکسان نیست اوائل یا رب است بعد رب در ادب دعا را که قرآن کریم میآموزاند اینچنین است وقتی که دعاهای بزرگان را قرآن نقل میکند در بعضی از موارد با یا است در بعضی از موارد بدون یا است حالاتشان هم فرق میکند.
سؤال ...
جواب: بله چرا أطلب ربنا, نه انادی ربنا یک ناصبی میخواهد ناصب دیگر ادعو نیست اطلب است.
سؤال ...
جواب: اطلب, اتکلم, اواجه,
سؤال ...
جواب: اما نسبت به آن بعید این قریب است اما نسبت به منادا باز بعید است اگر گفتند قریب و بعید یعنی آن منادی اگر از منادا فاصله دارد فاصله زیاد هم باشد میگویند یا فاصله کم هم باشد میگویند یا برخلاف همزه که اگر فاصله کم باشد میگویند "أ" ولی این فاصله باید باشد اما وقتی دونفر کنار هم نشستهاند نمیگویند که آی فلان شخص ندا معنا ندارد نه در تعبیرات فارسی ما ندا داریم نه عرب وقتی دو نفر در حضور همند دارند حرف میزنند ندا دارد باید فاصله باشد یا فاصلهٴ کم یا زیاد اما وقتی فاصله نیست دیگر سخن از یا نیست و آنجا که حضرت خود را معاذ الله معذب میبیند بعید فرض میکند آنجایی که عرض میکند «یا رب ارحم ضعف بدنی ورقة جلدی» خود را بعید فرض میکند و بعید ناچار است ندا کند نه مناجات
سؤال ...
جواب: آنها در حضورند منتها در حضور خدای قهارند.
سؤال ...
جواب: نه، اینها بعیدند از رحمت حق وقتی که آنجا رسیدند در حال احتضار ﴿رب ارجعون ٭ لعلّی اعمل صالحا﴾ اینها در حضور خدای قهارند لذا در جهنم هم میگویند ﴿ربنا ابصرنا و سمعنا فارجعنا نعمل صالحا﴾ اینها وقتی که خود را در حضور خدای قهار میبینند میگویند ﴿ربنا ابصرنا و سمعنا﴾ اولوالالباب چه در دنیا چه در آخرت خود را در حضور خدای رحمن میبینند غیر اولوالالباب در دنیا که خود را در حضور نمیبینند در آخرت خود را در محضر خدای قهار مینگرد ﴿ربنا ابصرنا و سمعنا فارجعنا نعمل صالحا﴾ بنابراین خاصهٴ لبیب بودن آنست که بتواند با این جهان بینی هم مبدا را بشناسد هم معاد را ﴿ربنا ما خلقت هذا باطلا﴾ که این را طنطاوی نقل کرده دیگران هم آوردهاند که از ابن عباس نقل شده که رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هرشب که برای نماز شب برمیخواستند اول این جمله را میگفتند بعد به عبادت میپرداختند اول نگاهی به نظام میکردند میگفتند ﴿ربنا ما خلقت هذا باطلا﴾ بعد به نماز شب میپرداختند خلاصه یک عمل صالحی است در کنار این بینش علمی اینطور نیست که یک عبادت باشد بدون این بینش یا بینش خالی باشد بدون وارستگی عملی این خاصیت لب است و خاصیت مغز است. ﴿ربنا ما خلقت هذا باطلا﴾ خوب پس باطل نیست این عالم یک قیامتی هست قیامتی که هست حساب و کتابی هست حساب و کتابی که هست عرض میکنند ﴿سبحانک فقنا عذاب النار﴾ پروردگارا ما را از عذاب آتش نجات بده و انسان لبیب به فکر آن عذاب معنوی است فوق آنچه که به فکر عذاب ظاهری است لذا در کریمهٴ بعد عرض میکند ﴿ربنا انک من تدخل النار فقد اخزیته﴾ خدایا تو هرکس را به جهنم بردی آبرویش را ریختی یعنی آن عذاب معنوی مهم است معلوم میشود مشمول مهر تو نیستم اگر هم صورتاً خود را مؤمن به تو معرفی کردم سیرتا به تو کفر ورزیدم, لبیب همواره به فکر آن فضاحت درونی است که یک روزی ظاهر میشود تنها به فکر عذاب جسمانی نیست که این بدن میسوزد عرض میکند خدایا تو که این بدن را میسوزانی اول اینها را رسوا کردی اینها را مستحق عذاب کردی بعد عذاب کردی ﴿ربنا انک من تدخل النار فقد اخزیته و ما للظالمین من انصار﴾ از ظالم نه تنها از خودش کاری ساخته نیست از غیر هم به آنها کمکی نمیرسد نصرت مال جایی است که خود انسان مقداری وارد عمل بشود کاری از او پیش برود تتمیمش را به غیر بسپارد بشود نصرت, این از خارج هیچ مددی به او نمیرسد از خود او هم که کاری ساخته نیست ﴿ربنا﴾ اینها سخنان اولوالالباب است ﴿ربنا اننا سمعنا منادیاً ینادی للایمان ان آمنوا بربکم فآمنا ربنا فغفر لنا ذنوبنا و کفّر عنا سیئاتنا و توفنا مع الابرار﴾ پروردگار ما ما آن پیکی که از طرف تو آمد و پیام تو را به ما رساند و ندای ایمان را به گوش ما رساند ما پذیرفتیم ﴿اننا سمعنا منادیاً﴾ که ﴿ینادی للایمان﴾ این ندای ایمان داد منادی ایمان بود ما هم گفته ﴿ان آمنوا بربکم﴾ ما هم ﴿آمنا﴾ پیک تو را و منادی تو را پذیرفتیم و اجابت کردیم ﴿ربنا فاغفر لنا ذنوبنا﴾ پروردگارا گناهان ما را بیامرز و سیئات ما را بپوشان اینطور نباشد که گناهانمان را علنی کنی بعد بیامرزی چون بعضی اینچنینند در قیامت خدای سبحان گناهان اینها را به رخ آنها میکشد از آنها اقرار میگیرد در جمع بعد میآمرزد برای یک عده تکفیر سیئات است پوشش سیئات است افشا نکرده میآمرزد, تا انسان در دنیا چطور رفتار کرده باشد, افشا نکرده میبخشد عدهای اگر هم مشمول رحمت خدا بشوند در پیشانی آنها نوشته است هؤلاء عتقاءُ الله من النار, بعد برای رفع این عذاب درونی از خدا مسئلت میکنند که این آرم پاک بشود که بعد پاک میشود اولوالالباب کسانی هستند که بگویند خدایا اگر میخواهی ببخشی افشا نکرده ببخش ما سعی کردیم آبروی دیگران را حفظ کنیم تو هم آبروی ما را نریز, ﴿و توفنا مع الابرار ٭ ربنا و آتنا ما وعدتنا علی رسلک و لا تخزنا یوم القیامة﴾ پروردگارا آن وعدههائی را که به زبان انبیایت به ما دادی آنها را عملی کن و حیثیت ما را در قیامت حفظ بکن ﴿انک لا تخلف المیعاد﴾ .
سؤال ...
جواب: اگر ما به امید این وعدهها تلاش کردیم اگر به این وعدهها نرسیم این هم یک خزیی است یک وقت انسان معذب میشود این خزی است یک وقتی به آن وعدهها نرسد خزی است ممکن است عذاب نکنند اما به وعدهها نمیرسد برای اینکه عملش لله نبود یک وقتی حسنهای کرد لله نبود ممکن است جهنم نبرند اما وعدهها را نمیدهند این وعدهها را ندادن هم یک خزی است نشان میدهد که این لله عمل نکرد این است که در کلمات معصومین مخصوصاً حضرت امیر(سلام الله علیه) زیاد مطرح است که بکوشید خالص رفتار کنید انَّ الناقد بصیر ناقد به آن کسی میگویند که این پنبهها را بررسی میکند آن پنبهدانهها را آن ناصافها و آن ناخالصیها را از آن پنبهها طرد میکند و آن صاف را میگذارد این کار را میگویند نقادی این عمل را میگویند نقد فرمود مواظب باشید که ناقد خیلی بصیر و بیناست در بسیاری از امور انسان میبیند اگر آن کار خیر به دست او انجام نشود او تأیید نمیکند شناخت نفس و دسایس نفس کار آسانی نیست این است که بسیاری از افراد آن روز میبینند که عملشان نیست صحیفهٴ اعمال خالی است ﴿ولا تخزنا یوم القیامة انک لا تخلف المیعاد﴾ تو وعده دادی که به این چیزها ما را متنعم کنی کاری نشود که ما به این مواعد تو نرسیم و رسوا شویم آنگاه فاستجاب لهم ربهم انی لا اضیع عمل عامل منکم من ذکرٍ او انثی بعضکم من بعض فالّذین هاجروا و اخرجوا من دیارهم و اوذوا فی سبیلی و قاتلوا و قتلوا لاکفّرن عنهم سیئاتهم و لاَدخلنهم جنات تجری من تحتها الانهار ثواباً من عند الله والله عنده حسن الثواب﴾ میفرماید شما خواستههایی دارید اما خواستهها راهش این است هجرت میخواهد جهاد میخواهد تلاش میخواهد گرفتاری میخواهد تبعید میخواهد زندان میخواهد جان دادن میخواهد خون دادن میخواهد اینها راهش است رایگان به اینجاها نمیشود رسید ما عمل کسی را ضایع نمیکنیم اما اینطور نیست که مرفه باشید و همه چیزها را بخواهید ما اصلاً عالم را تقسیم کردیم یک عالم به نام رنج یک عالم به نام رفاه و آسایش ما این دنیا را که ساختیم و انسان را که آفریدیم انسان را برای رنج آفریدیم اصلاً ﴿لقد خلقنا الانسان فی کبد﴾ او در کَبَد و مکابده و تلاش و رنج و درگیری و زد و خورد و مشکلات و اینهاست او اگر بخواهد مرفّه باشد که دیگر انسان نیست ﴿ذرهم یأکلوا و یتمتعوا و یلههم الأمل﴾ خواهد بود دیگر انسان نیست ﴿یأکلون کما تأکل الانعام﴾ او دیگر انسان نیست اگر انسان است فی کبد است اگر بخواهد مرفه باشد ما اوائل نصیحت میکنیم موعظه میکنیم پند و اندرز میدهیم بعد به پیامبرمان میگوئیم رهایشان کن ﴿ذَرْهُمْ یَأْکُلُوا وَ یَتَمَتَّعُوا وَ یُلْهِهِمُ الآمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ﴾ اگر او بخواهد حیات انسانی داشته باشد باید در زحمت باشد اگر بخواهد مرفه باشد دیگر در جامعهٴ انسانی و اسلامی نیست او در مرتع زندگی میکند بنابراین ما اجابت میکنیم اما با دعای خالی کار پیش نمیرود ﴿فاستجاب لهم ربهم انی لا اضیع عمل عامل منکم﴾ چه زن چه مرد اینهم ان شاءالله روشن خواهد شد که مخصوص زن و مرد این نیست که زن و مرد با هم مساویند یعنی در ایمان اصلاً زن و مرد مطرح نیست آنکه آن جایگاه که جایگاه لب است یعنی مغز است, قلب است, روح است, جان است, دل است, آن نه زن است نه مرد ایمان مال جان است جان نه زن است نه مرد عمل صالح مال روح است نه مال زن است نه مال مرد, این پیکر است که یا اینچنین ساخته شده یا آنچنان نه اینکه در اسلام زنی هست و مردی هست و با هم برابرند اینطور نیست که انسان در همین پیکر خلاصه بشود پیکر دو جور باشد و برابر نه میگوید حالا یا این یا آن برای ما بیتفاوت است چون آن کسی که باید بفهمد و عمل کند انسان است, انسان نه زن است نه مرد و به تعبیر بوعلی میگوید به اینکه مذکر و مؤنث بودن جزو صنف است نه جزو فصل این در ذات دخیل نیست مثل ناطق نیست که در ذات دخیل باشد پس بیرون از ذات است. ذکورت وانوثت به دلیل اینکه جزو صنف است نه جزو فصول معلوم میشود بیرون از ذات است بیرون از ذات هر چه شد گاهی انسان اسود و ابیض است گاهی بدوی و حضری است گاهی رجل و مرأهٴ است این بیرون از ذات است پیکر چه اینچنین ساخته بشود چه آنچنان این نه مسئول ایمان است نه مسئول عمل صالح از باب تقسیم وظائف عملی بعضی از کارها را تقسیم کردهاند آنکه باید عمل بکند و در درجهٴ اولی ایمان بیاورد او انسان است و جان آدمی است انسان و جان آدمی نه مذکر است نه مؤنث و این ذکورت و انوثت جزو عوارض صنفی است نه جزو فصول نوعی لذا در غیر انسان هم یافت میشود معلوم میشود جزو مصنفات است نه جزو فصول مقوّمه این صنف میسازد نه نوع اگر صنف میسازد نه نوع در ذات دخیل نیست اگر در ذات دخیل نیست تربیت برای آن ذات است اینها برای انسان است انسان هم بیش از یک واقعیت نیست.
سؤال ...
جواب: نه آیه میفرماید حرام نیست اما تحصیل مال حلال دشوار است.
سؤال ...
جواب: بله آنکه اولوالالباب است همیشه در زحمت است حالا ملاحظه بفرمائید در تحصیلش که باید تلاش کند.
سؤال ...
جواب: در تحصیلش که باید تلاش کند حالا تحصیل کرد باید غم دیگری را بخورد یا نه؟ ﴿و انفقوا فی سبیل الله﴾ آنکه جزو اولو الالباب است که این مقامات بلند مال اوست او هرگز به رفاه نمیپردازد البته برای او حرام نیست او نمیخواهد رفاه طلب باشد او در تحصیلش میکوشد و در صرفش هم میکوشد که از مسیر حلال نگذرد و این تلاش میخواهد آن کریمه هم امت اسلامی را وعده داد که ما شما را به بیگانهها نیازمند نمیکنیم برکات به شما میدهیم اما انسان تا به آن برکات برسد در کبد است وقتی هم به آن برکات رسید خود را سرگرم رفاه نمیکند ﴿ولو ان اهل القری آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات﴾ ایمان و تقوا بدون کَبد ممکن نیست حالا بر فرض یک مقدار مرفه شد وظیفهٴ متقین چیست؟ أقنع من نفسی بأن یقال هذا امیر المؤمنین و ... کذا و کذا و کذا فقیر باشد این میشود کَبد مگر نفرمود انسان باتقوا و انسان مؤمن از برکات برخوردار است انسان باتقوا و انسان مؤمن وظیفهاش در یک جامعهٴ اسلامی چه خواهد بود اجازه میدهد که خودش مرفه باشد و دیگری در زحمت؟ این شدنی نیست فرمود ﴿لقد خلقنا الانسان فی کبد﴾ با سوگند هم یاد کرد.
سؤال ...
جواب: کفار و بد اندیشان همیشه در فشارند چه در دنیا چه در برزخ چه در جهنم ولو بیشترین ثروت را هم داشته باشد در معیشت ضنک یعنی در تنگنای زندگی به سر میبرد او اگر ندارد غصه و تلاشش این است که تهیه کند اگر دارد غصه و تلاشش این است که چگونه این تحصیل کرده را حفظ بکند او هرگز آسایش ندارد یک انسان مرفه هرگز آسوده نیست زیرا در قلب او تمام هم و غم و بخل دسته کرده آنجا آرمیدهاند فرمود وأُحضرت انفس الشح, ﴿أحضرت الانفس الشح﴾ یعنی شح و بخل در درون اینها جا کرده انسان طماع بخیل آزمند که آسایش ندارد این مال دنیای او فشار عالم قبر و برزخ هم که مال اینهاست ضغطهٴ قبر هم مال اینهاست جهنم هم جایشان وسیع نیست ﴿اذا القوا منها مکاناً ضیقاً مقرنین﴾ وقتی بسته باشند آنجا در آنجا مُقَرَّن باشند ﴿مکاناً ضیقا﴾ دادشان بلند است در آنجا هم مکان وسیع به آنها نمیدهند نمیگویند این میدان باز آتش مال تو هر جا میخواهی بروی برو باش, آنجا هم جایشان بسته است انسان تنگ نظر در سه عالم بسته است کسی که دستش باز نیست جانش باز نیست شرح صدر ندارد در سه عالم بسته است هم در دنیا معیشت ضنک دارد همواره در عذاب این است که تهیه کند هیچگاه آسایش ندراد هم اولین لحظهٴ مرگ او که برزخ نام دارد به نام قبر ضغطهٴ قبر دارد و هم در جهنم هم ﴿مکاناً ضیقاً﴾ آنجا جایشان است, این کریمه را که در چند جای قرآن خدای سبحان میفرماید هنگام قبض روح اینها ﴿الملائکة یضربون وجوههم و ادبارهم﴾ که در دو جای قرآن هست که فرشتگان هنگام قبض روح اینگونه از بداندیشان سیلی به صورت و پشت اینها میزنند میگویند بیرون بروید ﴿یضربون وجوههم و ادبارهم﴾ این کریمه را مرحوم آقای شاهآبادی(قدّس الله نفسه الزکیه) استاد سیدنا الامام الخمینی در آن رسالهٴ شذرات الذهب دارند در آن شذرات این بیان را مرحوم آقای شاهآبادی(رضوان الله علیه) دارند میفرمایند: اینکه ﴿یضربون وجوههم و ادبارهم﴾ خدا فرمود فرشتگانی که مأمور این عالمند دیدند این عمر را تمام کرده به تباهی گذرانده بیکار است وقت گذرانده محکم پشت او را میزنند که بیرون برو فرشتگان آن عالم هم میبینند که این با دست خالی دارد میآید سیلی به صورتش میزنند که با این وضع کجا میآیی ﴿یضربون وجوههم و ادبارهم﴾ این است که بین دو نبش عذاب گیر است کسی که دنیا زده است هرگز راحت نیست در سه موطن از مواطن دنیا و برزخ و قیامت در عذاب است خاصیت کفر و نفاق آن بستگی هستی است و دربارهٴ خواستههای اولوالالباب خداوند میفرماید که من عمل کسی را ضایع نمیکنم اما ﴿فالذین هاجروا و اخرجوا من دیارهم﴾ هجرت کردند تبعید شدند ﴿و اوذوا فی سبیلی﴾ در راه من اذیت را تحمل کردند ﴿و قاتلوا و قتلوا﴾ آنگاه است که ﴿لأکفرن عنهم سیئاتهم﴾ گفتید ﴿کفر عنا سیئاتنا﴾ راهش این است گفتید ما اگر لغزشی کردیم بدون افشاگری بیامرزیم راهش این است ﴿لاکفرن عنهم سیئاتهم ولأدخلنهم جنات تجری من تحتها الانهار﴾ حالا ﴿ثواباً من عند الله والله عنده حسن الثواب﴾ که اگر بعضی از مسائل عملی مطرح است اما قسمت مهم محتوای این آیات کریمه بینش علمی اولوالالباب مطرح است آنها جهان بین کاملند که با اسرار عالم مأنوسند هم مبدأ را میشناسند هم معاد را میشناسند هم به فکر عمل صالحاند عمل صالح یعنی تطبیق عمل بر وحی لذا بدون نبوت ممکن نیست همواره اولوالالباب با اصول ثلاثهٴ دین در کارند راجع به مبدأ و معاد که تصریح فرمود ﴿ان فی خلق السموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار لآیات لاولیالالباب﴾ این راجع به مبدأ راجع به معاد هم که تصریح فرمود ﴿و یتکفرون فی خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا﴾ این راجع به معاد راجع به نبوت هم ضمناً بیان کرد برای اینکه کسی که عمل صالح میکند یعنی عملش را به ما جاء به الوحی تطبیق میکند والا عمل، صالح نخواهد شد عملی صالح است که مطابق ما جاء به الوحی باشد پس مسئلهٴ وحی و رسالت هم تأمین خواهد شد پس اولوالالباب کسانیاند که هم مسائل دینی را روی بینش علمی صحیح تأمین میکنند و هم میکوشند آنچه را که میفهمند عمل کنند قرآن همانطوری که به عرض رسید یک کتاب علم یا کتاب فلسفه یا کتاب تئوری یا کتاب علمی نیست که فقط یک مقررات کلی را بیان کند چون کتاب هدایت و نور است همواره به جای اینکه مطالب علمی را بیان کند عالمان با عمل را به ما نشان میدهد وقتی نیکی را میخواهد معنا کند نمیفرماید نیکی چیست میفرماید نیکی اگر خواستید ببینید ﴿ولکن البر من آمن بالله﴾ و کذا و کذا و کذا معنا کردن نیکی میشود یک کتاب فرضیه و تئوری و کتاب علمی نیکی را که میخواهد معنا کند نیکان را به ما میشناساند که من نمیخواهم فقط فرضیه و عمل اصل مسائل علمی را یک جا بیان کنم ﴿لیس البر ان تولوا وجوهکم قبل المشرق و المغرب ولکن البر﴾ بِرّ آن نیست بِرّ چیست؟ بِرّ کسی است که این کار را بکند بِر را میخواهد معنا کند ولی بارّ را معرفی میکند که دعوت به عمل باشد اینطور نیست که فقط بگوید نیکی این است و آن که نیکان را معرفی نکند اینجا هم همینطور است اولوالالباب را معرفی کرد که اینها هم در مسائل علمی متفکرند هم در مسائل عملی پیشرو مهاجرند مجاهد فی سبیل الله هستند مقاتلند شهیدند و مانند آن, اما در این آیات محل بحث سورهٴ رعد اولوالالباب را که تبیین میفرماید قسمت مهم محتوا روی آن مسائل عملی است مسائل علمی را در کنارش ذکر میکنند
سؤال ...
جواب: اولوالالباب میگویند ما را با ابرار محشور بکن
سؤال ...
جواب: بله دیگر با آنها بمیران ما در ادعیه نمیگوئیم اللهم احینا حیات محمد و آل محمد و امتنا مماتهم (صلّی الله علیه و آله و سلّم)؟ خوب همینطور است دیگر یعنی با آنها محشور باشیم. خوب اولوالالباب را در این آیات سورهٴ رعد ملاحظه فرمودید هشت صفت برایشان ذکر فرموده چون آن ﴿یوفون بعهد الله﴾ با ﴿لاینقضون المیثاق﴾ یک مطلب است اگر عطف تفسیری است برای تأکید دو صفت جدای از هم نیست این است که بعضی از اهل تفسیر گفتهاند این هشت صفت ناظر به هشت در بهشت است به عدد درهای بهشت به نام اوصاف ثمانیه اینجا هشت صفت ذکر شده یکی اینکه وفای به عهد خدا میکنند, دوم اینکه ﴿ما امر الله به ان یوصل﴾ را وصل میکنند, سوم اینکه از خدا خشیت دارند, چهارم اینکه از حسابرسی میترسند چون خشیت با خوف فرق داشت, پنجم این است که صابرند ﴿ابتغا وجه ربهم﴾ ششم آن است که نماز را به پا میدارند, هفتم آن است که آنچه را که خدا به اینها مرحمت کرده است در سرّ و عَلَن انفاق میکنند, هشتم این است که بدی را با خوبی دفع میکنند این گروه که به اوصاف ثمانیه متصفند بعضی از این اوصاف مربوط به خودشان و خدایشان است بعضی از این اوصاف مربوط به خودشان و سایر آحاد امت اسلامی است بعضی از این امور مربوط به خودشان و خودشان است در برنامههای شخصیشان اگر این اوصاف ثمانیه را انجام دادند میشوند اولوالالباب آنگاه حالا پاداش مهمی خدای سبحان ذکر میکند که یکی پس از دیگری خواهد آمد. ﴿الذین یوفون بعهد الله ولا ینقضون المیثاق ٭ و الذین یصلون ما امر الله به ان یوصل و یخشون ربهم و یخافون سوء الحساب﴾ این ﴿یصلون ما امر الله به ان یوصل﴾ را زمخشری در کشاف بیان میکند که آنچنان این ما امر الله به ان یوصل مطلق است که حتی انسان توجه به این حیوانات زیر دستی است که مأمور است به حفظ آنها اینجا مطرح است که اگر مرغی در منزل دارد حیوانی در منزل دارد حقوق آن حیوانها را دین دستور داده که رعایت بکن موظف است که این اوامر الهی را دربارهٴ حیوانات هم رعایت بکند خلاصه همهٴ آنچه را که خدای سبحان دستور به تحکیم پیوند داد شامل میشود ﴿و یخافون سوء الحساب﴾ چون این سوء الحساب قبلاً مطرح شد در همین سورهٴ مبارکهٴ رعد دیگر بحث نمیشود ﴿و الذین صبروا ابتغاء وجه ربهم﴾ حالا اینها را ملاحظه بفرمائید این اوصاف ثمانیه بعضی به فعل ماضی تبیین میشود بعضی به فعل مضارع چگونه آن ماضیها با این مضارعها مرتبط میشود و نکتهٴ تفنن تعبیر چیست؟ که بعضی از این اوصاف را به فعل مضارع بعضی رابه فعل ماضی تا شاید نشان بدهد که گذشته و حال و آیندهٴ اولوالالباب در مسیر عمل صالح است اینطور نیست که بعدها میکنند یا قبلاً کردهاند نه سیرهٴشان این اصول است ﴿و الذین صبروا ابتغاء وجه ربهم و اقاموا الصلاة و انفقوا مما رزقناهم سراً و علانیة و یدرؤن بالحسنة السیئة اولئک لهم عقبی الدار﴾ چون صبر در این کریمه مطلق هست آنچه که در جوامع روایی ما آمده که صبر سه قسم است صبر عند المصیبة است, صبر علی المعصیة است, صبر علی المصیبة است و صبر عند المعصیة است و صبر علی الطاعة است این سه قسم صبر را که در جوامع روایی از معصومین(علیهم السلام) نقل کردند این کریمه شامل میشود برای اینکه انسان یا حوادثی روی میآورد مصیبتی این عند المصیبة باید صبر کند جزع نکند, معصیتی دست میدهد شهوت یا غضب او را به هیجان در میآورد او عن المعصیة صبر بکند یعنی تجاوز کند از معصیت از گناه و از لذت گناه فاصله بگیرد صبر کند خود را از گناه حفظ کند صبر کند عن المعصیة اما اطاعت کردن واجبها را انجام دادن مانند آن دشوار است این دشواری را تحمل کند خود را وادار کند بر اطاعت این صبر علی الطاعة است, همهٴ اقسام سهگانهٴ صبر که صبر عند المصیبهٴ است و صبر عن المعصیهٴ است و صبر علی الطاعهٴ است این کریمه به اطلاقه شامل میشود ﴿الذین صبروا﴾ اما نه برای اینکه نامش در تاریخ بماند عکسش در پوستر بماند اینها اهداف نفسانی است, این نه برای آنکه کسی مذمتش نکند یا کسی تعریفش بکند اینها هم اهداف نفسانی است ﴿صبروا ابتغاء وجه ربهم﴾ کاری کردند از معصیت گذشتند و مشکلات اطاعت را تحمل کردند برای تحصیل وجه الله حالا وجه الله چیست؟ که همه چیز هالکند مگر وجه الله و بزرگان از دین هم کار را لوجه الله انجام میدادند این بحث بعدی است به خواست خدا.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است