- 885
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 105 تا 108 سوره هود – بخش هشتم
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیه 105 تا 108 سوره هود – بخش هشتم
- کیفر خداوند با عدل است اما رحمت او فوق عدل یعنی با احسان است
- باطن اعمال و ایمان به متافیزیک
- میزان عفو اسلام
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿یوم یأت لاتکلم نفس الا باذنه فمنهم شقیٌ و سعید ٭ فاما الذین شقوا ففی النار لهم فیها زفیر و شهیق ٭ خالدین فیها ما دامت السمٰوات و الارض الا ما شاء ربک ان ربک فعال لما یرید ٭ واما الذین سعدوا ففی الجنة خالدین فیها ما دامت السمٰوات و الارض الا ما شاء ربک عطاء غیر مجذوذ ٭ فلا تک فی مریة مما یعبد هولاء ما یعبدون الا کما یعبد آباؤهم من قبل و انا لموفوهم نصیبهم غیر منقوص﴾
بحث درباره خلود تا حدودی در سورهٴ مبارکهٴ بقره آیهٴ 167 مبسوطاً گذشت آن کریمه این بود که ﴿و قال الذین اتبعوا لو ان لنا کرةً فنتبرأ منهم کما تبرؤا منا کذلک یریهم الله اعمالهم حسرات علیهم و ما هم بخارجین من النار﴾ که اطلاقِ این ظهورِ در ابدیت دارد آنجا سیدنا الاستاد بحث خلود را مبسوطاً بحث کردند و آنجا را هم ملاحظه میفرمایید تا اگر مثلاً نقاط کمبودی در این بحث بود با آنجا حل بشود.
مطلب بعدی آن است که در این کریمه از بهشت و جهنم و شقی و سعید سخن به میان آمده ولی درباره دوزخ فرمود شقاوتمندان که به دوزخ افتادند گرفتار زفیر و شهیق هستند اما سعادتمندان که وارد بهشت شدند از تنعم و التذاذ آنها سخنی به میان نیامده سرّش آن است که سیاق سیاق انذار است و نه تبشیر در بعضی از موارد سیاق سیاق تبشیر است آنجا خصوصیت بهشت و لذتهای بهشتی را ذکر میکند اما اینجا که فرمود ﴿و کذٰلک اخذ ربک اذا اخذ القریٰ و هی ظالمة ان اخذه الیم شدید ٭ ان فی ذلک لآیة لمن خاف عذاب الاخرة ذلک یوم مجموع له الناس و ذلک یوم مشهود﴾ این سیاق، سیاقِ انذار و عذاب است لذا در جریان شقاوتمندها آن گرفتاری زفیر و شهیقشان را ذکر فرمود ولی درباره سعادتمندها آن تنعّم و لذتشان را در آیات دیگر ذکر فرمود نه در اینجا
سؤال: ... جواب: شاید منتها حالا آن مسئله معدود و اینها هم چون با دال ختم شده بود آیه قبلی اینجا هم ولی در این تفسیر جریان شقاوتمندها را قبل از جریان سعادتمندها ذکر کرد محور اصلی مسئله در اینجا همان جریان خلود بود که ملاحظه فرمودید مرحوم امین الاسلام طبرسی در مجمع ادعای اجماع کردند که در جریان بهشت اجماع بر این است که کسی از بهشت خارج نمیشود سیدنا الاستاد فرمایششان این است که این مسئله حق است منتها شما به اجماع تمسک نکنید این اجماع، اجماعِ مدرکی است برای اینکه با بودن این همه روایات و آیات اجماع تعبدی در کار نیست اگر منظورتان آن است که همگان از آیات چنین فهمیدند بله این سخن حق است ولی بخواهید ادعای اجماع کنید مطلب را هم گذشته از آیات با اجماع ثابت بکنید قبل از اجماع آن ادله تام که آیات و روایات باشد مسئله را تثبیت کرده است این اجماع مدرکی است نه اجماع تعبدی
سؤال: ... جواب: یک وقتی میگویند اتفق الکل همگان [انفاق کنند] اما وقتی میگویند اجماع این است اجماع به عنوان یک مدرک شرعی است دیگر
سؤال: ... جواب: یک وقتی بگویند لا اختلاف فیه لا خلاف فیه این تعبیر فقهی است اما وقتی بگویند که الاجماع قائمٌ یا و علیه الاجماع خب این ظهورش استدلال است دیگر اما یک وقت است یک کسی از همان اول که وارد مسئله میشود لا خلاف فیه انه کذا خب بله لا خلاف یک صبغه نقل دارد نه استدلال
مطلب بعدی آن است که خدای سبحان کیفرش بالعدل است اما جزا و پاداش بهشتیان و نیکانی که عطا میکند فوق عدل است یعنی احسان اینکه در دعاها عرض میکنیم « عاملنا بفضلک و لا تعاملنا بعدلک» همین است اگر انسان برابر با عدل محاکمه بشود بدهکار خواهد بود و اگر برابر فضل حساب بشود مورد عنایت خدا قرار میگیرد بالأخره ذات اقدس الاه چه در دنیا چه در برزخ چه در معاد قیامت کبرا کیفر تبهکاران را بالعدل میدهد این اصل بنا بر این اصل آیه سورهٴ مبارکهٴ نبأ که دارد ﴿جزاءً وفاقا﴾ این مطابق با عدل است یعنی ما عادلانه کیفر میدهیم و اگر آیات فراوانی دارد ﴿و جزاء سیئةٍ سیئةٌ مثلها﴾ یعنی کیفر ما عادلانه است آنگاه این سؤال پیش میآید که گناه محدود و کیفر نامحدود این چگونه وفاق است این چگونه عدل است در قرآن کریم اینکه در بحث دیروز اشاره شد قرآن گذشته از ﴿یتلوا علیهم آیاتنا﴾ گذشته از ﴿و یعلمهم الکتاب﴾ گذشته از ﴿والحکمة﴾ یک مطالب تازهای هم دارد و آن این است که ﴿و یعلمکم ما لم تکونوا تعلمون﴾ حرفهای نو دارد حرفهای تازهای دارد گناه در آنجا یک حساب خاصی دارد ثواب در آنجا یک حساب خاصی دارد خب هیچ کس نمیداند که خطر یک درهم ربا چرا آنقدر است اگر تشبیه است در کلام شاعر باشد «احسن الشعر اکذبه» بله اما در کلام کسی است که ﴿و ما ینطق عن الهوی﴾ است ﴿ان هو الا وحی یوحیٰ﴾ است حالا اینها را عرض میکنیم تا ذهن آماده بشود که این ﴿جزاءً وفاقا﴾ حق است عدل الاهی حق است اما سنجش ما نابحق ما خیال میکنیم گناه یک کار عادی است این چنین نیست خب اینکه فرمود یک درهم ربا به منزله هفتاد بار فلان کار است این تشبیه شاعرانه است معاذالله یا نه واقعیتی است مشابه این در طرفهای فضیلت هم هست خب اینها یک نمونه همان خدایی که عادل است همان خدایی که ﴿جزاءً وفاقا﴾ دارد همان خدایی که ﴿جزاء سیئةٍ سیئةٌ مثلها﴾ دارد به رسولش فرمود که به مردم بگو یک درهم ربا این است دیگر یعنی این هم ﴿جزاءً وفاقا﴾ است نه بیشتر این هم ﴿جزاءسیئة سیئةٌ مثلها﴾ است نه بیشتر سرّش این است که این ﴿و یعلمکم ما لم تکونوا تعلمون﴾ شما نمیدانید این ربا چه خطری دارد حالا اینها را به عنوان نمونه عرض بکنیم تا ذهن آماده بشود به آن مطلب اصلی برسیم الان شما میبینید دانشکدههایی تاسیس میشود برای بانکداری و کنکورهایی است و افکار دقیق و عمیق صاحبنظران ریاضی را برای این رشته میپذیرند خب اینها جزء عقلای قوماند دیگر که میروند درس بانکداری میخوانند کیفیت رباگیری و ازدیاد ثروت و تکاثر اموال بشود یک بانک نمونه که صدر و ساقه بانک رباست حالا اگر نظیر بانکهای اسلامی شد فقهایی نظر کردند به عقود اسلامی درآمد طرفین مطلب را خواندند و امضا کردند براساس عقود اسلامی شد مضاربه شد یا اجاره شد خب مطلب دیگر است وگرنه آنکه حالا شما از ایران صرف نظر کنید آنچه که در جهان میگذرد به عنوان یک هوش خردمندان برای جمع مال و کیفیت اقتصاد میشود بانکداری و اساس کار هم رباست آن کارمزد خب حق العمل است و آن زحمتی که آب و برق و تلفن و اینها دارد آنکه حلال است آن چیزی نیست اما آن سود آن بهره شما میبینید کسی که عقل آفرین است یعنی ذات اقدس الاه میفرماید رباخوار مجنون است دیوانه است میگویید نه دو روز صبر کنید ببینید بعد از مرگ این به صورت دیوانه محشور میشود یا به صورت آدم عادی آنها که ﴿الذین یاکلون الربا لا یقومون الا کما یقوم الذی یتخبطه الشیطان من المس ذلک بانهم قالوا انما البیع مثل الربا و احلّ الله البیع و حرّم الربا﴾ خب قیام این قیام مخبطانه است یک آدم دیوانه را اگر شما زنجیر نکنید که پا شدنش منظم نیست که فرمود ما اینها را ناچاریم زنجیر بکنیم ﴿خذوه فغلوه ثم الجحیم صلوه﴾ اینها را با زنجیر میبریم وگرنه مزاحم دیگراناند چون دیوانهاند ﴿لایقومون الا کما یقوم الذی یتخبطه الشیطان من المس﴾ اینها جن زدهاند مخبطاند خب اینکه به حساب مردم یک عقل ناب میآید به حساب عقلآفرین جنون میآید معلوم میشود پشت پرده یک سلسله مطالبی هم هست که ﴿و یعلمکم ما لم تکونوا تعلمون﴾ است که عقل ما واقعا به آن نمیرسد این آدم فعال صاحب فکر متفکر ریاضی که توانست یک ملتی را در یک مدت کوتاهی سرکیسه کند به عنوان بانک ربوی چطور این دیوانه است فرمود ما این را زنجیر میکنیم که مزاحم دیگران نشود این ﴿خذوه فغلوه﴾ همین است این ﴿لایقومون الا کما یقوم الذی یتخبطه الشیطان من المس﴾ نمونه دیگر همان خدای عدل حکیم این مسائل کفّارات را بررسی کرده دیگر فرمود اگر کسی معاذالله روز ماه مبارک رمضان عالماً عامداً با یک جرعه شراب روزهاش را باطل کرد این به جای یک روز یک روز قضا باید به جا بیاورد یک، شصت روز باید کفاره بدهد دو، یک بنده باید آزاد بکند سه، و اطعام ستّین مسکین هم هست چهار قضا دارد با جمع بین کفارات خب حالا شما بگویید که اگر ﴿جزاءً وفاقا﴾ است ﴿جزاء سیئة سیئة مثلها﴾ است این یک روز خورده باید یک روز به جا بیاورد چرا یک روز شصت و یک روز یک؟ روز قضا دارد شصت روز هم کفاره خب این را همان صاحب ﴿جزاءً وفاقا﴾ گفته دیگر سرش این است که واقع ما نمیدانیم گناه یعنی چه چه میدانیم گناه چیست از اینکه جلوتر میرویم حالا اینها روشن بشود تا بیان زینب کبرا (سلام الله علیها) مشخص بشود که اینها شاعرانه نیست ذات اقدس إلاه با گفتن این بیانها کم کم ذهن را آماده کرده به ما فرموده میدانید خطر بعضی از گناهان چیست؟ در سورهٴ مبارکهٴ حم شوریٰ آنجا به این صورت فرمود اینها که منکر وحی بودند درباره وحی دهان کجی کردند فرمود که ﴿کذلک یوحی الیک و الی الذین من قبلک الله العزیز الحکیم ٭ له ما فی السمٰوات و ما فی الارض و هو العلی العظیم﴾ آیهٴ 5 ﴿تکاد السمٰوات یفتطرن من فوقهن والملائکة یسبحون بحمد ربهم و یستغفرون لمن فی الارض ألٰا ان الله هو الغفور الرحیم﴾ میدانید شما به چه کسی اهانت کردید چی را اهانت کردید چیزی را اهانت کردید که هنگام نزولش از محضر ذات اقدس الاه تا به قلب مطهر پیغمبر این آسمانها نزدیک بود متلاشی بشود برای اینکه وحی دارد میآید شما چه میدانید وحی چیست ﴿تکاد السمٰوات یتفطرن﴾ برای اینکه حضرت وحی میآید آسمان ممکن است ریز ریز شود شما نمیدانید چه چیز دارد میآید که این فقط پیغمبر است که این را تحمل میکند شما با این طرفید ﴿تکاد السمٰوات یتفطرن من فوقهن﴾ از بالا شکاف برمیدارد خب حالا اگر یک وقتی یک سنگ پنج شش کیلویی پشت بام مسجد اعظم بیاید که این فرو نمیریزد که اما اگر یک بمب بیاید بالأخره منفجرش میکند دیگر فرمود آسمانها تحمل این وحی را ندارند این حضرت وحی است این را انسان کامل فقط باید تحمل کند شما این طرفید ﴿تکاد السمٰوات یتفطرن من فوقهن﴾ آنگاه معلوم میشود بیان نورانی زینب کبرا (سلام الله علیها) در کوفه آن خطبه را ایراد کرد که فرمود میدانید «ای کبد لرسول الله فریتم و أى کریمة له أبرزتم و أى دم له سفکتم و اى حرمة له أنتهکتم» شما کاری کردید که «یکاد السمٰوات کذا و کذا» ممکن بود نزدیک بود آسمانها متلاشی بشود همین است دیگر اگر کسی درک بکند عترت همتای قرآن است آن خطبه نورانی را با جان قبول میکند فرمود شما خیال نکنید یک عربی را کشتید یا یک آدم عادی را کشتید یا پسر پیغمبر را کشتید ولی الله را کشتید همتای قرآن را کشتید میدانید چه کار کردید ﴿تکاد السمٰوات یتفطرن﴾ این همان بود که وجود مبارک امام سجاد فرمود «و انت بحمدِ الله عالمةٌ غیر معلّمة فهمة غیر مفهمة» این را امضا کرده عصمت حضرت را امضا کرده ولایت حضرت را آن وقت این میشود اگر کسی این کار را کرده وحی را معاذالله به بازی گرفته وحی را گفته افیون است همه اینها را مسخره کرده خدا و قیامت و خب چنین کسی حداقلش خلود است آدم وقتی به اینجا برسد میفهمد حداقلش خلود است و خدای سبحان هم به حداقل جزا داده اگر انسان ده تا خلود داشت این کیفر ده تا خلود را باید میداشت برای اینکه این که مال مردم را که نگرفته که اینکه زمین را که منفجر نکرده که این چیزی که از سماوات بالاتر است از ارضین بالاتر است از همه چیز بالاتر است همه اینها را به باد مسخره گرفته گناه این است حالا از همان نمونههای ساده انسان شروع میکند آنگاه برایش روشن میشود که در افتادن با وحی خدا یک درهم میشود کذا یک شربت یک جرعه شراب در ماه مبارک رمضان میشود شصت و یک روز روزه و اطعام شصت مسکین و عتق رقبه و گناهان دیگری هم که مشابه این کفارات سنگین و ثقیل را هم به همراه دارد همه اینها ﴿جزاءً وفاقا﴾ است اینطور نیست که معاذالله جریان قیامت روی عدل باشد اما تدوین احکام شرعی معاذالله عادلانه نباشد که این چنین نیست که بنابراین این اشکال برای آن است که ما قرآنی حرف میزنیم و ادبی فکر میکنیم انسانی فکر میکنیم بشری فکر میکنیم خب اگر قرآنی حرف میزنیم باید قرآنی فکر بکنیم در فضای قرآن درگیری با وحی و نبوت و عترت چقدر سخت است ما میگوییم این شخص هشتاد سال گناه کرده هشتاد سال بچشد این است؟ این یک لحظه هم اگر منکر بشود مرتد بشود با چیزی طرف شد که آسمانها و زمین به ارزش آن نیست بنابراین اگر مسئله گناه در فضای مذهب روشن بشود مسئله خلود کاملاً حل است یعنی برای ما مثل دو دو تا چهار تاست که اگر این شخص بیش از این هم عمر میداشت و معذَّب بود جا داشت که خدا او را تعذیب بکند برای اینکه با وحی طرف شد این که با مال مردم طرف نشد که عمده آن وحی است یعنی چیزی که آسمانها تحمل نمیکنند و اگر ذات اقدس الاه که آسمانها را آفرید ﴿ما یمسکهنّ الا الرحمن﴾ نگه نمیداشت منفجر میشد خب چه کسی این آسمانها را نگه میدارد ﴿ما یمسکهن الا الرّحمن﴾ ﴿و لئن زالتا إن امسکهما ﴾ فرمود سماوات و ارض را ﴿رفع السمٰوات بغیر عمد ترونها﴾ ﴿و لئن زالتا إن امسکهما من احد من بعده﴾ ما نگهش میداریم حالا این قول ثقیل دارد میآید از فوق عرش این سماوات را میخواهد طی کند بیاید به قلب مطهر پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) اینها میخواهد متلاشی بشود ما نگهش داشتیم ﴿تکاد السمٰوات یتفطرن من فوقهن﴾ بنابراین الان برای ما همانطور که روز روشن است مسئله خلود روشن است اگر کسی بداند وحی یعنی چه گناه در برابر وحی یعنی چه مسخره کردن وحی یعنی چه این عدلش همین خالدین فیها ابدا است این یکی.
مطلب بعدی همان است که در سورهٴ مبارکهٴ انعام هم قبلاً اشاره شد فرمود اینها اصلاً یک وقت است کسی معاذالله یک گناهی را کرده بعد توبه کرده برگشته انابه کرده ﴿الا الذین تابوا و اصلحوا و بینوا فاولئک اتوب علیهم و انا التواب الرحیم﴾ یک وقت است نه گناه برای او طوری شد که این ملکه شد برای او رسوخ کرده دست بردار نیست دیدید یک آدم بد دهن فحاش زیر شلاق هم باز فحش میگوید این همان است دیگر در خواب هم فحش میگوید این هم همین است بعضی از تبهکاران و معصیتکاران کسانیاند که در جهنم هم که بروند در سوخت و سوز هم گرفتار بشوند باز خدا را قبول ندارند باز به مالک میگویند مالک (سلام الله علیه) مسئول دوزخ به مالک میگویند به خدای خودت ما که قبول نداریم به خدای خودت بگو جان ما را بگیرید ما راحت بشویم ﴿یا مالک لیقض علینا ربک﴾ نه ربنا ما که قبول نداریم اینها اینطورند البته یک عدهای که گناهانشان به آن حد نرسیده است میگویند ﴿ربنا ابصرنا و سمعنا فارجعنا نعمل صالحاً﴾ بالأخره ربنا را دارند اما یک عده آنقدر لجوج و عنودند که در جهنم هم به مالک میگویند برو به خدایت بگو ﴿یا مالک لیقض علینا ربک﴾ که بعد پاسخ میآید آنجا جای مرگ نیست نظیر آنچه که در آیات سورهٴ شمس و اعلی و اینها آمده است که ﴿ثم لا یموت فیها و لا یحیٰی﴾ خب نه میمیرند تا راحت بشوند نه حیات بی آزاری دارند در سورهٴ مبارکهٴ انعام آیه 27 و 28 این است قبلش این بود که اینها اصلاً میآیند در مجلستان مینشینند که حرفهای خودشان را بزنند نمیآیند حرف تو را گوش بدهند که ﴿و منهم من یستمع الیک و جعلنا علی قلوبهم اکنة ان یفقهوا و فی آذانهم وقرا و ان یروا کل آیة لایومنوا بها﴾ آخر بالأخره هر معجزهای که پیشنهاد دادند آوردی هم معجزه قرآنی اینها که از طرف خود ما بود هم جریان شق القمر و معجزات دیگر بود که دیدند این گروه ﴿و ان یروا کل آیة لایؤمنوا بها حتی اذا جاؤک یجادلونک﴾ اصلاً میآیند که حرف خودشان را بزنند نه اینکه حرف تو را گوش بدهند گفتمان و گفتگو و اینها نیست اینها میآیند که حرفهای خودشان را بر تو تحمیل بکنند همین نه اینکه حرف خودشان را هم بزنند حرف تو را هم گوش بدهند بعد جمعبندی کنند ﴿حتی اذا جاؤک یجادلونک یقول الذین کفروا ان هذا الا اساطیر الاولین﴾ همینطور که آمدند میگویند این افسانههاست دست بردار ﴿و هم ینهون عنه و ینأون عنه﴾ اینها هم ناهیاند هم نائی، نائی یعنی دور که میگویند حج تمتع برای نائی است اینها هم خودشان از حق دورند هم دیگران را به عنوان نهی از معروف از دین دور میکنند اینها هم ناهی عن المعروفاند هم نائی عن المعروف ﴿وهم ینهون عنه و ینؤن عنه و ان یهلکون الا انفهسم و ما یشعرون﴾ اینها برای دنیایشان اما در قیامت ﴿ولو تری اذ وقفوا علی النار﴾ آن گاه ﴿فقالوا یا لیتنا نرد و لانکذب بآیات ربنا و نکون من المؤمنین﴾ پاسخش این است ﴿بل بدا لهم ما کانوا یخفون من قبل﴾ ولی این یک ترفندی بیش نیست ﴿ولو ردّوا لعادوا لما نهوا عنه و انهم لکاذبون﴾ اینجا یک ترفند دروغین دارند اولاً با لو امتناعی ذکر فرمود فرمود برگشتشان به دنیا محال است چون بساط دنیا برچیده شد زمینی نیست آسمانی نیست ﴿یوم تبدل الارض غیر الارض والسمٰوات﴾ اصلاً رجوع به دنیا محال است از وجود مبارک امام رضا (سلام الله علیه) سؤال کردند که آیا ذات اقدس الاه معدومات را میداند فرمود نه تنها معدومات را میداند ممتنعات را هم میداند یک، نه تنها ممتنعات را میداند ممتنعات علی فرض وجودها چه میشوند میداند بعد به این آیه 28 سورهٴ انعام استشهاد فرمود، فرمود رجوع اینها به دنیا محال است آخر دنیایی نیست که سالبه به انتفای موضوع اینها کجا بیایند برای اینکه ارض و سماوات ﴿والارض جمیعا قبضته یوم القیامة والسمٰاوات مطویات بیمینه﴾ ﴿زلزلة الساعة شیء عظیم﴾ ﴿یوم تبدل الارض غیر الارض والسماوات﴾ کل نظام عوض شد حالا وارد صحنه قیامت شدند خب وقتی دنیا نیست اینها کجا به دنیا برگردند میفرماید رجوع به دنیا که محال است بر فرض هم بر فرض محال اینها از آخرت به دنیا بیایند همان انسان تبهکارند این را حضرت فرمود که خدای سبحان ممتنع علی فرض وجود چه میشود را هم میداند ﴿ولو ردوا لعادوا لما نهوا عنه﴾ خب این ملکه سوخت و سوز در آن هست دیگر این هست این ﴿جزاءً وفاقا﴾ است این ﴿جزاء سیئة سیئة مثلها﴾ است و مانند آن بنابراین این چنین نیست که ما آن اعتقادها و اخلاقها و نیتهای شوم و اهانتهای به وحی و نبوت را معاذالله در حد گناهان عادی بدانیم بگوییم مثلاً بیست تومان مال مردم را گرفته حالا صد تومان بدهد چرا نامحدود بدهد اینها از آن قبیل نیست این مثال با ممثل یکی نیست این قیاس قیاس مع الفارق است خب براساس این تحلیلها جریان خلود هیچ محذوری ندارد منتها عمده تصور نظری است که اصلاً گناه یعنی چه ذنب یعنی چه وحی یعنی چه
سؤال: ... جواب: همین است نیاز به همین است این بیانی که در آیه 28 سورهٴ مبارکهٴ انعام بود بیانگر همان روایاتی است که بخشی از آن را مرحوم شیخ انصاری (رضوان الله علیه) در رسائل نقل کرده با اینکه همه فقها (رضوان الله علیهم) فتوا دادند به اینکه انسان برابر نیت مؤاخذه نمیشود کسی نیت خیر داشت موفق نشد در نامه عمل او ثواب مینویسند اما نیت گناه داشت وسیلهاش فراهم نشد آن کسی که باید بیاید گناه بشود حاصل نشد این فقط نیت گناه داشت گفتند این بخشوده میشود با اینکه نیت گناه همت گناه را گناه ندانستند مع ذلک در آن روایت دارد که چون نیتش این است که اگر تا مدت طولانی بماند گناه بکند این یعنی ملکهاش شده آن بیان نورانی حضرت برگرفته از همین آیه 28 سورهٴ مبارکهٴ انعام میتواند باشد که ذات اقدس الاه فرمود این در درونش آن الحاد نهادینه شده است این اصلاً ما را قبول ندارد همین که فشار برداشته بشود بر فرض برود دنیا ﴿لعادوا لما نهوا عنه﴾ این البته خلود میآورد دیگر این ﴿نار الله الموقده ٭ التی تطلع علی الافئده﴾ است و برای همیشه هم مخلد است
سؤال: ... جواب: نه آنها هم در همان فشار خیلیها بودند که در حال عذاب یک ترفندی داشتند همین که نجات پیدا کردند دوباره برگشتند در همان صدر اسلام اینطور بود بعضیها که اسیر میشدند مخصوصاً کسی که وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را هجو کرده بود و در جنگ اسیر شد و بنا شد که او را از پا در بیاورند این درخواست عفو کرد و دیگران هم درخواست عفو کردند و این آزاد شد دوباره رفته همان بساط هجو رسول خدا را راه اندازی کرده بعد در یک بخش دیگری که گرفتار شده کسی به حضرت عرض کرد که من منتظر اشاره چشم شما بودم که او را از پا در بیاورم فرمود انبیا با اشاره کسی را نمیکشند ما اگر کسی را میکشیم فتوا میدهیم حکم میدهیم علنی مخفیانه کسی را بکشیم این چنین نیست ولی اینکه الان شما دوباره آمدید گفتید که این آزاد بشود و ادیب است و کذا «المومن لا یلدغ من جحرٍ مرتین» حکومت ما از یک سوراخ دو بار گزیده نمیشود یعنی یک کسی که عاقل است وقتی دستش را گذاشته در یک سوراخی حالا داشت سبزی میچید یا جایی داشت چیزی جمع میکرد سنگی جمع میکرد بالأخره دستش را میکند در سوراخی آنجا مار بود و دستش را گزید این ملدوغ شد لدیغ شد از یک جهری از یک سوراخی یک بار دیگر بار دوم انسان عاقل دستش را در آن سوراخ نمیگذارد حضرت فرمود «المومن لا یلدغ من جحرٍ مرتین» یک بار اینها آمدند وسیله شدند ما بخشیدیم بار دوم دلیلی ندارد ما عفو بکنیم کسی را که با نظام اسلامی مخالف است غرض آن است که بعضی ترفندشان این است وقتی عذاب ببینند برمیگردند البته خدای سبحان میداند که چه گروهی در درونشان چیست آنها که واقعا توبه کردند خدا عفو میکند اما اینها که ﴿و لو ردوا لعادوا لما نهوا عنه﴾ جا برای عفو ندارد که اینها برگردند دوباره یک عده را گرفتار میکنند خب در این بخش فرمود خب این حبس ابدی که میکنند فلان کس گناه کرده [او را] حبس ابد میکنند در جریان مفسدان و محاربان که سه نفر در قتل یک نفر شریک بودند در جریان محارب که یک کسی اثاثی را غارت میکرد یک کسی دیدهبان بود و یکی شمشیر داشت آن که شمشیر داشت و تشهیر سلاح کرده بود او را اعدام میکنند آن کسی که اثاث را غارت کرده بود او حبس ابد دارد این که دیدهبان بود تثمر عیناه چشمانش را کور میکنند یا میکنند خب حالا آن که حبس ابد میشود خب بالأخره این یک شب گناه کرده دیگر یک روز گناه کرده دیگر این حبس ابد ﴿جزاءً وفاقا﴾ است دیگر غرض این است که آدم اگر گناه را بداند که گناه چیست آن وقت او را با مسائل دنیایی و با تخلف قانون و امثال ذلک مقایسه نمیکند
سؤال: ... جواب: بله عدل است اما معصیت چقدر است چیست آن باید مشخص بشود دیگر یک وقت است یک کسی به یک انسان عادی سب میکند خب کیفر او مشخص است یک وقتی _معاذالله_ پیغمبر (صلّی الله علیه و سلّم) را سبّ میکند این حکمش اعدام است دیگر خب این در فقه هم هست فقها (رضوان الله علیهم) هم به آن فتوا دادند چطور حالا سبّ پیامبر میشود اعدام این تبعیض است این به عنوان اینکه ابن عبدالله است یا ابن آمنه است یک عرب مخصوص است یا صاحب آن وحیی است که ﴿تکاد السمٰوات یتفطرن من فوقهن﴾ آن مقام را این شخص دارد سبّ میکند یک وقتی نمیشناسد این آقا کیست خب نمیشناسد کیست و دید راه تنگ شده یک بددهنی و کج دهنی نسبت به پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) کرده این که حکمش اعدام نیست حالا یک عربی حضرت را نشناخته بود خیال کرد که یک عرب رهگذری است و جایش تنگ شده یک بددهنی کرده این سب که اعدام نمیآورد که نظیر سبهای دیگر است اگر تعزیری دارد هر چیزی که هست حکمش اما اگر کسی میداند عالماً عامداً که این پیغمبر است در حقیقت دارد آن وحیی که ﴿تکاد السمٰوات یتفطرن من فوقهن﴾ آن را بد میگوید خب این حکمش اعدام است دیگر شما در این مسئله مخالف هم که پیدا نمیکنید غرض این است که ذنب چیست و انسان با چه چیزی طرف است با چه کسی طرف اگر واقعاً مسئله گناه مشخص شد هرگز گناههای اعتقادی الحاد در برابر خدا الحاد وحی و نبوت و اینها را با گناههای عادی محکمه و قانون و امثال ذلک مقایسه نمیکند قهراً ﴿جزاءً وفاقا﴾ با ابدیت مخالف نیست در جریان سعادتمندی فرمود ﴿واما الذین سعدوا ففی الجنة خالدین فیها ما دامت السموات و الارض الا ما شاء ربک﴾ که عرض شد غالباً باید سَعِدُوا قرائت میکردند ولی سُعِدُوا قرائت شده است اگر اُسعِدُوا بود محذوری نداشت اما سُعِدُوا قرائت کردند مؤیدش هم همان آیات سورهٴ مبارکهٴ مومنون و نور و مانند آن است که اگر فضل الاهی نبود هیچ کدام از شما نجات پیدا نمیکردید آیه 21 سورهٴ مبارکهٴ نور این است ﴿یاایها الذین آمنوا لا تتبعوا خطوات الشیطان و من یتبع خطوات الشیطان فانه یامر بالفحشاء و والمنکر و لو لا فضل الله علیکم و رحمته ما زکی منکم من احد﴾ شما مدیون لطف الاهی هستید برای اینکه فطرت را به شما دادند آن الهام را به شما دادند و اما انسان حسگرا گرفتار همین چشم و گوش است هر چه دید میخواهد هر چه شنید میطلبد و اگر فضل الاهی نبود شما اهل طهارت و نمو نبودید اما روایاتی که در این تفسیر شریف علی ابن ابراهیم قمی آمده گرچه تطبیق شده بر جریان این ﴿خالدین فیها ما دامت السمٰوات والارض﴾ تطبیق شده بر جریان برزخ اما باید با سیاق آیات موافق باشد در تفسیر شریف علی ابن ابراهیم ذیل این آیهٴ ﴿خالدین فیها ما دامت السمٰوات والارض﴾ غالب این روایات را در تفسیر کنز الدقائق مشهدی آنجا اشاره شده است یک مقداری هم مطرح شد ایشان اینجا نقل فرمودند که ﴿ذلک یوم مجموع له الناس و ذلک یوم مشهود﴾ یعنی یشهد علیهم الانبیا والرسل ﴿و ما نؤخره الا لاجل معدود﴾ را بعد میفرماید که فَهذا هو فی نار الدنیا قبل القیامه چون جریان برزخ برای کسانی که در دنیا هستند در ردیف آخرت است برای کسانی که در آخرتاند در ردیف دنیاست لذا آخرتیها اخرویها به کسانی که از برزخ وارد آخرت میشوند میگویند ﴿کم لبثتم فی الارض عدد سنین﴾ چند سال در زمین بودید ﴿قالوا لبثنا یوماً او بعض یومٍ﴾ این برزخی که ممکن است سالها طول بکشد نسبت به آن حشر اکبر که آدم میبیند میبیند که یک روز یا نصف روز است در آن جا دارد فهذا نار الدنیا قبل القیامه ما دامت السمٰوات والارض ﴿و اما الذین سعدوا ففی الجنة خالدین فیها﴾ یعنی جنات دنیا الذی تنتقل الیها ارواح المومنین ﴿مادامت السمٰوات والارض الا ما شاء ربک عطاءً غیر مجذوذ﴾ یعنی غیر منقطع این فرمایش فی الجمله درست است اما با سیاق آیات هماهنگ نیست سیاق آیات مربوط به ﴿و ذلک یوم مشهود﴾ است جریان برزخ درست است منقطع الاخر است هم برای مومنین هم برای کفار اما ظاهر آیه درباره ﴿یوم مجموع له الناس و ذلک یوم مشهود﴾ که مربوط به عذاب اخروی است.
«و الحمد لله رب العالمین»
- کیفر خداوند با عدل است اما رحمت او فوق عدل یعنی با احسان است
- باطن اعمال و ایمان به متافیزیک
- میزان عفو اسلام
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿یوم یأت لاتکلم نفس الا باذنه فمنهم شقیٌ و سعید ٭ فاما الذین شقوا ففی النار لهم فیها زفیر و شهیق ٭ خالدین فیها ما دامت السمٰوات و الارض الا ما شاء ربک ان ربک فعال لما یرید ٭ واما الذین سعدوا ففی الجنة خالدین فیها ما دامت السمٰوات و الارض الا ما شاء ربک عطاء غیر مجذوذ ٭ فلا تک فی مریة مما یعبد هولاء ما یعبدون الا کما یعبد آباؤهم من قبل و انا لموفوهم نصیبهم غیر منقوص﴾
بحث درباره خلود تا حدودی در سورهٴ مبارکهٴ بقره آیهٴ 167 مبسوطاً گذشت آن کریمه این بود که ﴿و قال الذین اتبعوا لو ان لنا کرةً فنتبرأ منهم کما تبرؤا منا کذلک یریهم الله اعمالهم حسرات علیهم و ما هم بخارجین من النار﴾ که اطلاقِ این ظهورِ در ابدیت دارد آنجا سیدنا الاستاد بحث خلود را مبسوطاً بحث کردند و آنجا را هم ملاحظه میفرمایید تا اگر مثلاً نقاط کمبودی در این بحث بود با آنجا حل بشود.
مطلب بعدی آن است که در این کریمه از بهشت و جهنم و شقی و سعید سخن به میان آمده ولی درباره دوزخ فرمود شقاوتمندان که به دوزخ افتادند گرفتار زفیر و شهیق هستند اما سعادتمندان که وارد بهشت شدند از تنعم و التذاذ آنها سخنی به میان نیامده سرّش آن است که سیاق سیاق انذار است و نه تبشیر در بعضی از موارد سیاق سیاق تبشیر است آنجا خصوصیت بهشت و لذتهای بهشتی را ذکر میکند اما اینجا که فرمود ﴿و کذٰلک اخذ ربک اذا اخذ القریٰ و هی ظالمة ان اخذه الیم شدید ٭ ان فی ذلک لآیة لمن خاف عذاب الاخرة ذلک یوم مجموع له الناس و ذلک یوم مشهود﴾ این سیاق، سیاقِ انذار و عذاب است لذا در جریان شقاوتمندها آن گرفتاری زفیر و شهیقشان را ذکر فرمود ولی درباره سعادتمندها آن تنعّم و لذتشان را در آیات دیگر ذکر فرمود نه در اینجا
سؤال: ... جواب: شاید منتها حالا آن مسئله معدود و اینها هم چون با دال ختم شده بود آیه قبلی اینجا هم ولی در این تفسیر جریان شقاوتمندها را قبل از جریان سعادتمندها ذکر کرد محور اصلی مسئله در اینجا همان جریان خلود بود که ملاحظه فرمودید مرحوم امین الاسلام طبرسی در مجمع ادعای اجماع کردند که در جریان بهشت اجماع بر این است که کسی از بهشت خارج نمیشود سیدنا الاستاد فرمایششان این است که این مسئله حق است منتها شما به اجماع تمسک نکنید این اجماع، اجماعِ مدرکی است برای اینکه با بودن این همه روایات و آیات اجماع تعبدی در کار نیست اگر منظورتان آن است که همگان از آیات چنین فهمیدند بله این سخن حق است ولی بخواهید ادعای اجماع کنید مطلب را هم گذشته از آیات با اجماع ثابت بکنید قبل از اجماع آن ادله تام که آیات و روایات باشد مسئله را تثبیت کرده است این اجماع مدرکی است نه اجماع تعبدی
سؤال: ... جواب: یک وقتی میگویند اتفق الکل همگان [انفاق کنند] اما وقتی میگویند اجماع این است اجماع به عنوان یک مدرک شرعی است دیگر
سؤال: ... جواب: یک وقتی بگویند لا اختلاف فیه لا خلاف فیه این تعبیر فقهی است اما وقتی بگویند که الاجماع قائمٌ یا و علیه الاجماع خب این ظهورش استدلال است دیگر اما یک وقت است یک کسی از همان اول که وارد مسئله میشود لا خلاف فیه انه کذا خب بله لا خلاف یک صبغه نقل دارد نه استدلال
مطلب بعدی آن است که خدای سبحان کیفرش بالعدل است اما جزا و پاداش بهشتیان و نیکانی که عطا میکند فوق عدل است یعنی احسان اینکه در دعاها عرض میکنیم « عاملنا بفضلک و لا تعاملنا بعدلک» همین است اگر انسان برابر با عدل محاکمه بشود بدهکار خواهد بود و اگر برابر فضل حساب بشود مورد عنایت خدا قرار میگیرد بالأخره ذات اقدس الاه چه در دنیا چه در برزخ چه در معاد قیامت کبرا کیفر تبهکاران را بالعدل میدهد این اصل بنا بر این اصل آیه سورهٴ مبارکهٴ نبأ که دارد ﴿جزاءً وفاقا﴾ این مطابق با عدل است یعنی ما عادلانه کیفر میدهیم و اگر آیات فراوانی دارد ﴿و جزاء سیئةٍ سیئةٌ مثلها﴾ یعنی کیفر ما عادلانه است آنگاه این سؤال پیش میآید که گناه محدود و کیفر نامحدود این چگونه وفاق است این چگونه عدل است در قرآن کریم اینکه در بحث دیروز اشاره شد قرآن گذشته از ﴿یتلوا علیهم آیاتنا﴾ گذشته از ﴿و یعلمهم الکتاب﴾ گذشته از ﴿والحکمة﴾ یک مطالب تازهای هم دارد و آن این است که ﴿و یعلمکم ما لم تکونوا تعلمون﴾ حرفهای نو دارد حرفهای تازهای دارد گناه در آنجا یک حساب خاصی دارد ثواب در آنجا یک حساب خاصی دارد خب هیچ کس نمیداند که خطر یک درهم ربا چرا آنقدر است اگر تشبیه است در کلام شاعر باشد «احسن الشعر اکذبه» بله اما در کلام کسی است که ﴿و ما ینطق عن الهوی﴾ است ﴿ان هو الا وحی یوحیٰ﴾ است حالا اینها را عرض میکنیم تا ذهن آماده بشود که این ﴿جزاءً وفاقا﴾ حق است عدل الاهی حق است اما سنجش ما نابحق ما خیال میکنیم گناه یک کار عادی است این چنین نیست خب اینکه فرمود یک درهم ربا به منزله هفتاد بار فلان کار است این تشبیه شاعرانه است معاذالله یا نه واقعیتی است مشابه این در طرفهای فضیلت هم هست خب اینها یک نمونه همان خدایی که عادل است همان خدایی که ﴿جزاءً وفاقا﴾ دارد همان خدایی که ﴿جزاء سیئةٍ سیئةٌ مثلها﴾ دارد به رسولش فرمود که به مردم بگو یک درهم ربا این است دیگر یعنی این هم ﴿جزاءً وفاقا﴾ است نه بیشتر این هم ﴿جزاءسیئة سیئةٌ مثلها﴾ است نه بیشتر سرّش این است که این ﴿و یعلمکم ما لم تکونوا تعلمون﴾ شما نمیدانید این ربا چه خطری دارد حالا اینها را به عنوان نمونه عرض بکنیم تا ذهن آماده بشود به آن مطلب اصلی برسیم الان شما میبینید دانشکدههایی تاسیس میشود برای بانکداری و کنکورهایی است و افکار دقیق و عمیق صاحبنظران ریاضی را برای این رشته میپذیرند خب اینها جزء عقلای قوماند دیگر که میروند درس بانکداری میخوانند کیفیت رباگیری و ازدیاد ثروت و تکاثر اموال بشود یک بانک نمونه که صدر و ساقه بانک رباست حالا اگر نظیر بانکهای اسلامی شد فقهایی نظر کردند به عقود اسلامی درآمد طرفین مطلب را خواندند و امضا کردند براساس عقود اسلامی شد مضاربه شد یا اجاره شد خب مطلب دیگر است وگرنه آنکه حالا شما از ایران صرف نظر کنید آنچه که در جهان میگذرد به عنوان یک هوش خردمندان برای جمع مال و کیفیت اقتصاد میشود بانکداری و اساس کار هم رباست آن کارمزد خب حق العمل است و آن زحمتی که آب و برق و تلفن و اینها دارد آنکه حلال است آن چیزی نیست اما آن سود آن بهره شما میبینید کسی که عقل آفرین است یعنی ذات اقدس الاه میفرماید رباخوار مجنون است دیوانه است میگویید نه دو روز صبر کنید ببینید بعد از مرگ این به صورت دیوانه محشور میشود یا به صورت آدم عادی آنها که ﴿الذین یاکلون الربا لا یقومون الا کما یقوم الذی یتخبطه الشیطان من المس ذلک بانهم قالوا انما البیع مثل الربا و احلّ الله البیع و حرّم الربا﴾ خب قیام این قیام مخبطانه است یک آدم دیوانه را اگر شما زنجیر نکنید که پا شدنش منظم نیست که فرمود ما اینها را ناچاریم زنجیر بکنیم ﴿خذوه فغلوه ثم الجحیم صلوه﴾ اینها را با زنجیر میبریم وگرنه مزاحم دیگراناند چون دیوانهاند ﴿لایقومون الا کما یقوم الذی یتخبطه الشیطان من المس﴾ اینها جن زدهاند مخبطاند خب اینکه به حساب مردم یک عقل ناب میآید به حساب عقلآفرین جنون میآید معلوم میشود پشت پرده یک سلسله مطالبی هم هست که ﴿و یعلمکم ما لم تکونوا تعلمون﴾ است که عقل ما واقعا به آن نمیرسد این آدم فعال صاحب فکر متفکر ریاضی که توانست یک ملتی را در یک مدت کوتاهی سرکیسه کند به عنوان بانک ربوی چطور این دیوانه است فرمود ما این را زنجیر میکنیم که مزاحم دیگران نشود این ﴿خذوه فغلوه﴾ همین است این ﴿لایقومون الا کما یقوم الذی یتخبطه الشیطان من المس﴾ نمونه دیگر همان خدای عدل حکیم این مسائل کفّارات را بررسی کرده دیگر فرمود اگر کسی معاذالله روز ماه مبارک رمضان عالماً عامداً با یک جرعه شراب روزهاش را باطل کرد این به جای یک روز یک روز قضا باید به جا بیاورد یک، شصت روز باید کفاره بدهد دو، یک بنده باید آزاد بکند سه، و اطعام ستّین مسکین هم هست چهار قضا دارد با جمع بین کفارات خب حالا شما بگویید که اگر ﴿جزاءً وفاقا﴾ است ﴿جزاء سیئة سیئة مثلها﴾ است این یک روز خورده باید یک روز به جا بیاورد چرا یک روز شصت و یک روز یک؟ روز قضا دارد شصت روز هم کفاره خب این را همان صاحب ﴿جزاءً وفاقا﴾ گفته دیگر سرش این است که واقع ما نمیدانیم گناه یعنی چه چه میدانیم گناه چیست از اینکه جلوتر میرویم حالا اینها روشن بشود تا بیان زینب کبرا (سلام الله علیها) مشخص بشود که اینها شاعرانه نیست ذات اقدس إلاه با گفتن این بیانها کم کم ذهن را آماده کرده به ما فرموده میدانید خطر بعضی از گناهان چیست؟ در سورهٴ مبارکهٴ حم شوریٰ آنجا به این صورت فرمود اینها که منکر وحی بودند درباره وحی دهان کجی کردند فرمود که ﴿کذلک یوحی الیک و الی الذین من قبلک الله العزیز الحکیم ٭ له ما فی السمٰوات و ما فی الارض و هو العلی العظیم﴾ آیهٴ 5 ﴿تکاد السمٰوات یفتطرن من فوقهن والملائکة یسبحون بحمد ربهم و یستغفرون لمن فی الارض ألٰا ان الله هو الغفور الرحیم﴾ میدانید شما به چه کسی اهانت کردید چی را اهانت کردید چیزی را اهانت کردید که هنگام نزولش از محضر ذات اقدس الاه تا به قلب مطهر پیغمبر این آسمانها نزدیک بود متلاشی بشود برای اینکه وحی دارد میآید شما چه میدانید وحی چیست ﴿تکاد السمٰوات یتفطرن﴾ برای اینکه حضرت وحی میآید آسمان ممکن است ریز ریز شود شما نمیدانید چه چیز دارد میآید که این فقط پیغمبر است که این را تحمل میکند شما با این طرفید ﴿تکاد السمٰوات یتفطرن من فوقهن﴾ از بالا شکاف برمیدارد خب حالا اگر یک وقتی یک سنگ پنج شش کیلویی پشت بام مسجد اعظم بیاید که این فرو نمیریزد که اما اگر یک بمب بیاید بالأخره منفجرش میکند دیگر فرمود آسمانها تحمل این وحی را ندارند این حضرت وحی است این را انسان کامل فقط باید تحمل کند شما این طرفید ﴿تکاد السمٰوات یتفطرن من فوقهن﴾ آنگاه معلوم میشود بیان نورانی زینب کبرا (سلام الله علیها) در کوفه آن خطبه را ایراد کرد که فرمود میدانید «ای کبد لرسول الله فریتم و أى کریمة له أبرزتم و أى دم له سفکتم و اى حرمة له أنتهکتم» شما کاری کردید که «یکاد السمٰوات کذا و کذا» ممکن بود نزدیک بود آسمانها متلاشی بشود همین است دیگر اگر کسی درک بکند عترت همتای قرآن است آن خطبه نورانی را با جان قبول میکند فرمود شما خیال نکنید یک عربی را کشتید یا یک آدم عادی را کشتید یا پسر پیغمبر را کشتید ولی الله را کشتید همتای قرآن را کشتید میدانید چه کار کردید ﴿تکاد السمٰوات یتفطرن﴾ این همان بود که وجود مبارک امام سجاد فرمود «و انت بحمدِ الله عالمةٌ غیر معلّمة فهمة غیر مفهمة» این را امضا کرده عصمت حضرت را امضا کرده ولایت حضرت را آن وقت این میشود اگر کسی این کار را کرده وحی را معاذالله به بازی گرفته وحی را گفته افیون است همه اینها را مسخره کرده خدا و قیامت و خب چنین کسی حداقلش خلود است آدم وقتی به اینجا برسد میفهمد حداقلش خلود است و خدای سبحان هم به حداقل جزا داده اگر انسان ده تا خلود داشت این کیفر ده تا خلود را باید میداشت برای اینکه این که مال مردم را که نگرفته که اینکه زمین را که منفجر نکرده که این چیزی که از سماوات بالاتر است از ارضین بالاتر است از همه چیز بالاتر است همه اینها را به باد مسخره گرفته گناه این است حالا از همان نمونههای ساده انسان شروع میکند آنگاه برایش روشن میشود که در افتادن با وحی خدا یک درهم میشود کذا یک شربت یک جرعه شراب در ماه مبارک رمضان میشود شصت و یک روز روزه و اطعام شصت مسکین و عتق رقبه و گناهان دیگری هم که مشابه این کفارات سنگین و ثقیل را هم به همراه دارد همه اینها ﴿جزاءً وفاقا﴾ است اینطور نیست که معاذالله جریان قیامت روی عدل باشد اما تدوین احکام شرعی معاذالله عادلانه نباشد که این چنین نیست که بنابراین این اشکال برای آن است که ما قرآنی حرف میزنیم و ادبی فکر میکنیم انسانی فکر میکنیم بشری فکر میکنیم خب اگر قرآنی حرف میزنیم باید قرآنی فکر بکنیم در فضای قرآن درگیری با وحی و نبوت و عترت چقدر سخت است ما میگوییم این شخص هشتاد سال گناه کرده هشتاد سال بچشد این است؟ این یک لحظه هم اگر منکر بشود مرتد بشود با چیزی طرف شد که آسمانها و زمین به ارزش آن نیست بنابراین اگر مسئله گناه در فضای مذهب روشن بشود مسئله خلود کاملاً حل است یعنی برای ما مثل دو دو تا چهار تاست که اگر این شخص بیش از این هم عمر میداشت و معذَّب بود جا داشت که خدا او را تعذیب بکند برای اینکه با وحی طرف شد این که با مال مردم طرف نشد که عمده آن وحی است یعنی چیزی که آسمانها تحمل نمیکنند و اگر ذات اقدس الاه که آسمانها را آفرید ﴿ما یمسکهنّ الا الرحمن﴾ نگه نمیداشت منفجر میشد خب چه کسی این آسمانها را نگه میدارد ﴿ما یمسکهن الا الرّحمن﴾ ﴿و لئن زالتا إن امسکهما ﴾ فرمود سماوات و ارض را ﴿رفع السمٰوات بغیر عمد ترونها﴾ ﴿و لئن زالتا إن امسکهما من احد من بعده﴾ ما نگهش میداریم حالا این قول ثقیل دارد میآید از فوق عرش این سماوات را میخواهد طی کند بیاید به قلب مطهر پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) اینها میخواهد متلاشی بشود ما نگهش داشتیم ﴿تکاد السمٰوات یتفطرن من فوقهن﴾ بنابراین الان برای ما همانطور که روز روشن است مسئله خلود روشن است اگر کسی بداند وحی یعنی چه گناه در برابر وحی یعنی چه مسخره کردن وحی یعنی چه این عدلش همین خالدین فیها ابدا است این یکی.
مطلب بعدی همان است که در سورهٴ مبارکهٴ انعام هم قبلاً اشاره شد فرمود اینها اصلاً یک وقت است کسی معاذالله یک گناهی را کرده بعد توبه کرده برگشته انابه کرده ﴿الا الذین تابوا و اصلحوا و بینوا فاولئک اتوب علیهم و انا التواب الرحیم﴾ یک وقت است نه گناه برای او طوری شد که این ملکه شد برای او رسوخ کرده دست بردار نیست دیدید یک آدم بد دهن فحاش زیر شلاق هم باز فحش میگوید این همان است دیگر در خواب هم فحش میگوید این هم همین است بعضی از تبهکاران و معصیتکاران کسانیاند که در جهنم هم که بروند در سوخت و سوز هم گرفتار بشوند باز خدا را قبول ندارند باز به مالک میگویند مالک (سلام الله علیه) مسئول دوزخ به مالک میگویند به خدای خودت ما که قبول نداریم به خدای خودت بگو جان ما را بگیرید ما راحت بشویم ﴿یا مالک لیقض علینا ربک﴾ نه ربنا ما که قبول نداریم اینها اینطورند البته یک عدهای که گناهانشان به آن حد نرسیده است میگویند ﴿ربنا ابصرنا و سمعنا فارجعنا نعمل صالحاً﴾ بالأخره ربنا را دارند اما یک عده آنقدر لجوج و عنودند که در جهنم هم به مالک میگویند برو به خدایت بگو ﴿یا مالک لیقض علینا ربک﴾ که بعد پاسخ میآید آنجا جای مرگ نیست نظیر آنچه که در آیات سورهٴ شمس و اعلی و اینها آمده است که ﴿ثم لا یموت فیها و لا یحیٰی﴾ خب نه میمیرند تا راحت بشوند نه حیات بی آزاری دارند در سورهٴ مبارکهٴ انعام آیه 27 و 28 این است قبلش این بود که اینها اصلاً میآیند در مجلستان مینشینند که حرفهای خودشان را بزنند نمیآیند حرف تو را گوش بدهند که ﴿و منهم من یستمع الیک و جعلنا علی قلوبهم اکنة ان یفقهوا و فی آذانهم وقرا و ان یروا کل آیة لایومنوا بها﴾ آخر بالأخره هر معجزهای که پیشنهاد دادند آوردی هم معجزه قرآنی اینها که از طرف خود ما بود هم جریان شق القمر و معجزات دیگر بود که دیدند این گروه ﴿و ان یروا کل آیة لایؤمنوا بها حتی اذا جاؤک یجادلونک﴾ اصلاً میآیند که حرف خودشان را بزنند نه اینکه حرف تو را گوش بدهند گفتمان و گفتگو و اینها نیست اینها میآیند که حرفهای خودشان را بر تو تحمیل بکنند همین نه اینکه حرف خودشان را هم بزنند حرف تو را هم گوش بدهند بعد جمعبندی کنند ﴿حتی اذا جاؤک یجادلونک یقول الذین کفروا ان هذا الا اساطیر الاولین﴾ همینطور که آمدند میگویند این افسانههاست دست بردار ﴿و هم ینهون عنه و ینأون عنه﴾ اینها هم ناهیاند هم نائی، نائی یعنی دور که میگویند حج تمتع برای نائی است اینها هم خودشان از حق دورند هم دیگران را به عنوان نهی از معروف از دین دور میکنند اینها هم ناهی عن المعروفاند هم نائی عن المعروف ﴿وهم ینهون عنه و ینؤن عنه و ان یهلکون الا انفهسم و ما یشعرون﴾ اینها برای دنیایشان اما در قیامت ﴿ولو تری اذ وقفوا علی النار﴾ آن گاه ﴿فقالوا یا لیتنا نرد و لانکذب بآیات ربنا و نکون من المؤمنین﴾ پاسخش این است ﴿بل بدا لهم ما کانوا یخفون من قبل﴾ ولی این یک ترفندی بیش نیست ﴿ولو ردّوا لعادوا لما نهوا عنه و انهم لکاذبون﴾ اینجا یک ترفند دروغین دارند اولاً با لو امتناعی ذکر فرمود فرمود برگشتشان به دنیا محال است چون بساط دنیا برچیده شد زمینی نیست آسمانی نیست ﴿یوم تبدل الارض غیر الارض والسمٰوات﴾ اصلاً رجوع به دنیا محال است از وجود مبارک امام رضا (سلام الله علیه) سؤال کردند که آیا ذات اقدس الاه معدومات را میداند فرمود نه تنها معدومات را میداند ممتنعات را هم میداند یک، نه تنها ممتنعات را میداند ممتنعات علی فرض وجودها چه میشوند میداند بعد به این آیه 28 سورهٴ انعام استشهاد فرمود، فرمود رجوع اینها به دنیا محال است آخر دنیایی نیست که سالبه به انتفای موضوع اینها کجا بیایند برای اینکه ارض و سماوات ﴿والارض جمیعا قبضته یوم القیامة والسمٰاوات مطویات بیمینه﴾ ﴿زلزلة الساعة شیء عظیم﴾ ﴿یوم تبدل الارض غیر الارض والسماوات﴾ کل نظام عوض شد حالا وارد صحنه قیامت شدند خب وقتی دنیا نیست اینها کجا به دنیا برگردند میفرماید رجوع به دنیا که محال است بر فرض هم بر فرض محال اینها از آخرت به دنیا بیایند همان انسان تبهکارند این را حضرت فرمود که خدای سبحان ممتنع علی فرض وجود چه میشود را هم میداند ﴿ولو ردوا لعادوا لما نهوا عنه﴾ خب این ملکه سوخت و سوز در آن هست دیگر این هست این ﴿جزاءً وفاقا﴾ است این ﴿جزاء سیئة سیئة مثلها﴾ است و مانند آن بنابراین این چنین نیست که ما آن اعتقادها و اخلاقها و نیتهای شوم و اهانتهای به وحی و نبوت را معاذالله در حد گناهان عادی بدانیم بگوییم مثلاً بیست تومان مال مردم را گرفته حالا صد تومان بدهد چرا نامحدود بدهد اینها از آن قبیل نیست این مثال با ممثل یکی نیست این قیاس قیاس مع الفارق است خب براساس این تحلیلها جریان خلود هیچ محذوری ندارد منتها عمده تصور نظری است که اصلاً گناه یعنی چه ذنب یعنی چه وحی یعنی چه
سؤال: ... جواب: همین است نیاز به همین است این بیانی که در آیه 28 سورهٴ مبارکهٴ انعام بود بیانگر همان روایاتی است که بخشی از آن را مرحوم شیخ انصاری (رضوان الله علیه) در رسائل نقل کرده با اینکه همه فقها (رضوان الله علیهم) فتوا دادند به اینکه انسان برابر نیت مؤاخذه نمیشود کسی نیت خیر داشت موفق نشد در نامه عمل او ثواب مینویسند اما نیت گناه داشت وسیلهاش فراهم نشد آن کسی که باید بیاید گناه بشود حاصل نشد این فقط نیت گناه داشت گفتند این بخشوده میشود با اینکه نیت گناه همت گناه را گناه ندانستند مع ذلک در آن روایت دارد که چون نیتش این است که اگر تا مدت طولانی بماند گناه بکند این یعنی ملکهاش شده آن بیان نورانی حضرت برگرفته از همین آیه 28 سورهٴ مبارکهٴ انعام میتواند باشد که ذات اقدس الاه فرمود این در درونش آن الحاد نهادینه شده است این اصلاً ما را قبول ندارد همین که فشار برداشته بشود بر فرض برود دنیا ﴿لعادوا لما نهوا عنه﴾ این البته خلود میآورد دیگر این ﴿نار الله الموقده ٭ التی تطلع علی الافئده﴾ است و برای همیشه هم مخلد است
سؤال: ... جواب: نه آنها هم در همان فشار خیلیها بودند که در حال عذاب یک ترفندی داشتند همین که نجات پیدا کردند دوباره برگشتند در همان صدر اسلام اینطور بود بعضیها که اسیر میشدند مخصوصاً کسی که وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را هجو کرده بود و در جنگ اسیر شد و بنا شد که او را از پا در بیاورند این درخواست عفو کرد و دیگران هم درخواست عفو کردند و این آزاد شد دوباره رفته همان بساط هجو رسول خدا را راه اندازی کرده بعد در یک بخش دیگری که گرفتار شده کسی به حضرت عرض کرد که من منتظر اشاره چشم شما بودم که او را از پا در بیاورم فرمود انبیا با اشاره کسی را نمیکشند ما اگر کسی را میکشیم فتوا میدهیم حکم میدهیم علنی مخفیانه کسی را بکشیم این چنین نیست ولی اینکه الان شما دوباره آمدید گفتید که این آزاد بشود و ادیب است و کذا «المومن لا یلدغ من جحرٍ مرتین» حکومت ما از یک سوراخ دو بار گزیده نمیشود یعنی یک کسی که عاقل است وقتی دستش را گذاشته در یک سوراخی حالا داشت سبزی میچید یا جایی داشت چیزی جمع میکرد سنگی جمع میکرد بالأخره دستش را میکند در سوراخی آنجا مار بود و دستش را گزید این ملدوغ شد لدیغ شد از یک جهری از یک سوراخی یک بار دیگر بار دوم انسان عاقل دستش را در آن سوراخ نمیگذارد حضرت فرمود «المومن لا یلدغ من جحرٍ مرتین» یک بار اینها آمدند وسیله شدند ما بخشیدیم بار دوم دلیلی ندارد ما عفو بکنیم کسی را که با نظام اسلامی مخالف است غرض آن است که بعضی ترفندشان این است وقتی عذاب ببینند برمیگردند البته خدای سبحان میداند که چه گروهی در درونشان چیست آنها که واقعا توبه کردند خدا عفو میکند اما اینها که ﴿و لو ردوا لعادوا لما نهوا عنه﴾ جا برای عفو ندارد که اینها برگردند دوباره یک عده را گرفتار میکنند خب در این بخش فرمود خب این حبس ابدی که میکنند فلان کس گناه کرده [او را] حبس ابد میکنند در جریان مفسدان و محاربان که سه نفر در قتل یک نفر شریک بودند در جریان محارب که یک کسی اثاثی را غارت میکرد یک کسی دیدهبان بود و یکی شمشیر داشت آن که شمشیر داشت و تشهیر سلاح کرده بود او را اعدام میکنند آن کسی که اثاث را غارت کرده بود او حبس ابد دارد این که دیدهبان بود تثمر عیناه چشمانش را کور میکنند یا میکنند خب حالا آن که حبس ابد میشود خب بالأخره این یک شب گناه کرده دیگر یک روز گناه کرده دیگر این حبس ابد ﴿جزاءً وفاقا﴾ است دیگر غرض این است که آدم اگر گناه را بداند که گناه چیست آن وقت او را با مسائل دنیایی و با تخلف قانون و امثال ذلک مقایسه نمیکند
سؤال: ... جواب: بله عدل است اما معصیت چقدر است چیست آن باید مشخص بشود دیگر یک وقت است یک کسی به یک انسان عادی سب میکند خب کیفر او مشخص است یک وقتی _معاذالله_ پیغمبر (صلّی الله علیه و سلّم) را سبّ میکند این حکمش اعدام است دیگر خب این در فقه هم هست فقها (رضوان الله علیهم) هم به آن فتوا دادند چطور حالا سبّ پیامبر میشود اعدام این تبعیض است این به عنوان اینکه ابن عبدالله است یا ابن آمنه است یک عرب مخصوص است یا صاحب آن وحیی است که ﴿تکاد السمٰوات یتفطرن من فوقهن﴾ آن مقام را این شخص دارد سبّ میکند یک وقتی نمیشناسد این آقا کیست خب نمیشناسد کیست و دید راه تنگ شده یک بددهنی و کج دهنی نسبت به پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) کرده این که حکمش اعدام نیست حالا یک عربی حضرت را نشناخته بود خیال کرد که یک عرب رهگذری است و جایش تنگ شده یک بددهنی کرده این سب که اعدام نمیآورد که نظیر سبهای دیگر است اگر تعزیری دارد هر چیزی که هست حکمش اما اگر کسی میداند عالماً عامداً که این پیغمبر است در حقیقت دارد آن وحیی که ﴿تکاد السمٰوات یتفطرن من فوقهن﴾ آن را بد میگوید خب این حکمش اعدام است دیگر شما در این مسئله مخالف هم که پیدا نمیکنید غرض این است که ذنب چیست و انسان با چه چیزی طرف است با چه کسی طرف اگر واقعاً مسئله گناه مشخص شد هرگز گناههای اعتقادی الحاد در برابر خدا الحاد وحی و نبوت و اینها را با گناههای عادی محکمه و قانون و امثال ذلک مقایسه نمیکند قهراً ﴿جزاءً وفاقا﴾ با ابدیت مخالف نیست در جریان سعادتمندی فرمود ﴿واما الذین سعدوا ففی الجنة خالدین فیها ما دامت السموات و الارض الا ما شاء ربک﴾ که عرض شد غالباً باید سَعِدُوا قرائت میکردند ولی سُعِدُوا قرائت شده است اگر اُسعِدُوا بود محذوری نداشت اما سُعِدُوا قرائت کردند مؤیدش هم همان آیات سورهٴ مبارکهٴ مومنون و نور و مانند آن است که اگر فضل الاهی نبود هیچ کدام از شما نجات پیدا نمیکردید آیه 21 سورهٴ مبارکهٴ نور این است ﴿یاایها الذین آمنوا لا تتبعوا خطوات الشیطان و من یتبع خطوات الشیطان فانه یامر بالفحشاء و والمنکر و لو لا فضل الله علیکم و رحمته ما زکی منکم من احد﴾ شما مدیون لطف الاهی هستید برای اینکه فطرت را به شما دادند آن الهام را به شما دادند و اما انسان حسگرا گرفتار همین چشم و گوش است هر چه دید میخواهد هر چه شنید میطلبد و اگر فضل الاهی نبود شما اهل طهارت و نمو نبودید اما روایاتی که در این تفسیر شریف علی ابن ابراهیم قمی آمده گرچه تطبیق شده بر جریان این ﴿خالدین فیها ما دامت السمٰوات والارض﴾ تطبیق شده بر جریان برزخ اما باید با سیاق آیات موافق باشد در تفسیر شریف علی ابن ابراهیم ذیل این آیهٴ ﴿خالدین فیها ما دامت السمٰوات والارض﴾ غالب این روایات را در تفسیر کنز الدقائق مشهدی آنجا اشاره شده است یک مقداری هم مطرح شد ایشان اینجا نقل فرمودند که ﴿ذلک یوم مجموع له الناس و ذلک یوم مشهود﴾ یعنی یشهد علیهم الانبیا والرسل ﴿و ما نؤخره الا لاجل معدود﴾ را بعد میفرماید که فَهذا هو فی نار الدنیا قبل القیامه چون جریان برزخ برای کسانی که در دنیا هستند در ردیف آخرت است برای کسانی که در آخرتاند در ردیف دنیاست لذا آخرتیها اخرویها به کسانی که از برزخ وارد آخرت میشوند میگویند ﴿کم لبثتم فی الارض عدد سنین﴾ چند سال در زمین بودید ﴿قالوا لبثنا یوماً او بعض یومٍ﴾ این برزخی که ممکن است سالها طول بکشد نسبت به آن حشر اکبر که آدم میبیند میبیند که یک روز یا نصف روز است در آن جا دارد فهذا نار الدنیا قبل القیامه ما دامت السمٰوات والارض ﴿و اما الذین سعدوا ففی الجنة خالدین فیها﴾ یعنی جنات دنیا الذی تنتقل الیها ارواح المومنین ﴿مادامت السمٰوات والارض الا ما شاء ربک عطاءً غیر مجذوذ﴾ یعنی غیر منقطع این فرمایش فی الجمله درست است اما با سیاق آیات هماهنگ نیست سیاق آیات مربوط به ﴿و ذلک یوم مشهود﴾ است جریان برزخ درست است منقطع الاخر است هم برای مومنین هم برای کفار اما ظاهر آیه درباره ﴿یوم مجموع له الناس و ذلک یوم مشهود﴾ که مربوط به عذاب اخروی است.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است