سخنرانی استاد شهید مرتضی مطهری با موضوع توحید در نهج البلاغه
یک بخش از بخشهای اساسی نهج البلاغه مسائل مربوط به الهیات و ماوراء الطبیعه است. بعضی از این موارد جملههای کوتاهی است، ولی غالباً چند سطر و احیاناً چند صفحه است.
بحثهای توحیدی نهج البلاغه را شاید بتوان اعجاب انگیزترین بحثهای آن دانست. بدون مبالغه، این بحثها با توجه به مجموع شرایط پدیدآمدن آنها در حد اعجاز است.
بحثهای نهج البلاغه در این زمینه مختلف و متنوع است. قسمتی از آنها از نوع مطالعه در مخلوقات و آثار صنع و حکمت الهی است. در این قسمت گاهی نظام کلی آسمان و زمین را مطرح میکند، گاه موجود معینی را مثلًا «خفاش» یا «طاووس» یا «مورچه» را مورد مطالعه قرار میدهد و آثار آفرینش یعنی دخالت تدبیر و توجه به هدف را در خلقت این موجودات ارائه میدهد. ما برای اینکه نمونهای از این قسمت به دست داده باشیم، بیان آن حضرت را در مورد «مورچه» نقل و ترجمه میکنیم. در خطبه 227 چنین آمده است:
الا ینْظُرونَ الی صَغیرِ ما خَلَقَ کیفَ احْکمَ خَلْقَهُ وَاتْقَنَ تَرْکیبَهُ وَفَلَقَ لَهُ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ، وَسَوّی لَهُ الْعَظْمَ وَ الْبَشَرَ؟ انْظُروا الَی النَّمْلَةِ فی صِغَرِجُثَّتِها وَلَطافَةِ هَیئَتِها لاتَکادُ تُنالُ بِلَحْظِ الْبَصَرِ، وَلابِمُسْتَدْرَک الْفِکرِ، کیفَ دَبَّتْ عَلی ارْضِها وَصُبَّتْ عَلی رِزْقِها، تَنَقُلُ الْحَبَّةَ الی جُحْرِها وَتَعُدُّها فی مُسْتَقَرِّها، تَجْمَعُ فی حَرِّها لِبَرْدِها وَ فی وِرْدِها لِصَدَرِها، مَکفولَةٌ بِرِزْقِها، مَرْزوقَةٌ بِوَفْقِها، لایغْفِلُهَاالْمَنّانُ، وَلایحْرِمُهَا الدَّیانُ، وَلَوْ فِی الصَّفَا الْیابِسِ وَ الْحَجَرِالْجامِسِ، وَلَوْفَکرْتَ فی مَجاری اکلِها وَ فی عُلْوِها وَ سُفْلِها، وَ مافِی الْجَوْفِ مِنْ شَراسیفِ بَطْنِها، وَ ما فِی الرَّأْسِ مِنْ عَینِها وَ اذُنِها لَقَضَیتَ مِنْ خَلْقِها عَجَباً..
آیا در مخلوق کوچک او دقت نمیکنند؟ چگونه به خلقتش استحکام بخشیده و ترکیبش را استوار ساخته، به او دستگاه شنوایی و بینایی عنایت کرده و استخوان و پوست کامل داده است؟
در مورچه با این جثه کوچک و اندام لطیف بیندیشید. آنچنان کوچک است که نزدیک است با چشم دیده نشود و از اندیشه غایب گردد. چگونه با این جثه کوچک روی زمین میجنبد و برجمع روزی عشق میورزد و دانه را به لانه خود حمل میکند و در انبار نگهداری مینماید، در تابستانش برای زمستانش گرد میآورد و هنگام ورود اقامت زمستانی، زمان بیرون آمدن را پیش بینی میکند. اینچنین موجود اینچنین روزیاش تضمین شده و تطبیق داده شده است. خداوند منّان هرگز او را از یاد نمیبرد، ولو در زیر سنگ سخت باشد. اگر در مجرای ورودی و خروجی غذا و در ساختمان شکم او و گوش و چشم او که در سرش قرار داده شده تفکر و تحقیق کنی و آنها را کشف کنی، سخت در شگفت خواهی رفت.
ولی بیشتر بحثهای نهج البلاغه درباره توحید، بحثهای تعقلی و فلسفی است. اوج فوق العاده نهج البلاغه در این بحثها نمایان است. در بحثهای توحیدی تعقلی نهج البلاغه آنچه اساس و محور و تکیه گاه همه بحثها و استدلالها و استنتاج هاست، اطلاق و لاحدی و احاطه ذاتی و قیومی حق است. علی علیه السلام در این قسمت داد سخن را داده است؛ نه پیش از او و نه بعد از او کسی به او نرسیده است.
مسئله دیگر «بساطت مطلقه» و نفی هر گونه کثرت و تجزّی و نفی هرگونه مغایرت صفات حق با ذات حق است. در این قسمت نیز مکرر بحث به میان آمده است.
یک سلسله مسائل عمیق و بیسابقه دیگر نیز مطرح است از قبیل: اولیت حق در عین آخریت او و ظاهریت او در عین باطنیتش، تقدم او بر زمان و بر عدد و اینکه قدمت او قدمت زمانی و وحدت او وحدت عددی نیست، علوّ و سلطان و غنای ذاتی حق، مبدئیت او و اینکه شأنی او را از شأن دیگر شاغل نمیشود، کلام او عین فعلش است، حدود توانایی عقول بر ادراک او و اینکه معرفت حق از نوع تجلی او بر عقول است نه از نوع احاطه اذهان بر یک معنی و مفهوم دیگر، سلب جسمیت و حرکت و سکون و تغییر و مکان و زمان و مثل و ضد و شریک و شبیه و استخدام آلت و محدودیت و معدودیت از او، و یک سلسله مسائل دیگر که به حول و قوه الهی برای هریک از اینها نمونهای ذکر خواهیم کرد.
اینها مباحثی است که در این کتاب شگفت مطرح است و یک فیلسوف وارد در عقاید و افکار فلاسفه قدیم و جدید را سخت غرق در اعجاب میکند.
یک بخش از بخشهای اساسی نهج البلاغه مسائل مربوط به الهیات و ماوراء الطبیعه است. بعضی از این موارد جملههای کوتاهی است، ولی غالباً چند سطر و احیاناً چند صفحه است.
بحثهای توحیدی نهج البلاغه را شاید بتوان اعجاب انگیزترین بحثهای آن دانست. بدون مبالغه، این بحثها با توجه به مجموع شرایط پدیدآمدن آنها در حد اعجاز است.
بحثهای نهج البلاغه در این زمینه مختلف و متنوع است. قسمتی از آنها از نوع مطالعه در مخلوقات و آثار صنع و حکمت الهی است. در این قسمت گاهی نظام کلی آسمان و زمین را مطرح میکند، گاه موجود معینی را مثلًا «خفاش» یا «طاووس» یا «مورچه» را مورد مطالعه قرار میدهد و آثار آفرینش یعنی دخالت تدبیر و توجه به هدف را در خلقت این موجودات ارائه میدهد. ما برای اینکه نمونهای از این قسمت به دست داده باشیم، بیان آن حضرت را در مورد «مورچه» نقل و ترجمه میکنیم. در خطبه 227 چنین آمده است:
الا ینْظُرونَ الی صَغیرِ ما خَلَقَ کیفَ احْکمَ خَلْقَهُ وَاتْقَنَ تَرْکیبَهُ وَفَلَقَ لَهُ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ، وَسَوّی لَهُ الْعَظْمَ وَ الْبَشَرَ؟ انْظُروا الَی النَّمْلَةِ فی صِغَرِجُثَّتِها وَلَطافَةِ هَیئَتِها لاتَکادُ تُنالُ بِلَحْظِ الْبَصَرِ، وَلابِمُسْتَدْرَک الْفِکرِ، کیفَ دَبَّتْ عَلی ارْضِها وَصُبَّتْ عَلی رِزْقِها، تَنَقُلُ الْحَبَّةَ الی جُحْرِها وَتَعُدُّها فی مُسْتَقَرِّها، تَجْمَعُ فی حَرِّها لِبَرْدِها وَ فی وِرْدِها لِصَدَرِها، مَکفولَةٌ بِرِزْقِها، مَرْزوقَةٌ بِوَفْقِها، لایغْفِلُهَاالْمَنّانُ، وَلایحْرِمُهَا الدَّیانُ، وَلَوْ فِی الصَّفَا الْیابِسِ وَ الْحَجَرِالْجامِسِ، وَلَوْفَکرْتَ فی مَجاری اکلِها وَ فی عُلْوِها وَ سُفْلِها، وَ مافِی الْجَوْفِ مِنْ شَراسیفِ بَطْنِها، وَ ما فِی الرَّأْسِ مِنْ عَینِها وَ اذُنِها لَقَضَیتَ مِنْ خَلْقِها عَجَباً..
آیا در مخلوق کوچک او دقت نمیکنند؟ چگونه به خلقتش استحکام بخشیده و ترکیبش را استوار ساخته، به او دستگاه شنوایی و بینایی عنایت کرده و استخوان و پوست کامل داده است؟
در مورچه با این جثه کوچک و اندام لطیف بیندیشید. آنچنان کوچک است که نزدیک است با چشم دیده نشود و از اندیشه غایب گردد. چگونه با این جثه کوچک روی زمین میجنبد و برجمع روزی عشق میورزد و دانه را به لانه خود حمل میکند و در انبار نگهداری مینماید، در تابستانش برای زمستانش گرد میآورد و هنگام ورود اقامت زمستانی، زمان بیرون آمدن را پیش بینی میکند. اینچنین موجود اینچنین روزیاش تضمین شده و تطبیق داده شده است. خداوند منّان هرگز او را از یاد نمیبرد، ولو در زیر سنگ سخت باشد. اگر در مجرای ورودی و خروجی غذا و در ساختمان شکم او و گوش و چشم او که در سرش قرار داده شده تفکر و تحقیق کنی و آنها را کشف کنی، سخت در شگفت خواهی رفت.
ولی بیشتر بحثهای نهج البلاغه درباره توحید، بحثهای تعقلی و فلسفی است. اوج فوق العاده نهج البلاغه در این بحثها نمایان است. در بحثهای توحیدی تعقلی نهج البلاغه آنچه اساس و محور و تکیه گاه همه بحثها و استدلالها و استنتاج هاست، اطلاق و لاحدی و احاطه ذاتی و قیومی حق است. علی علیه السلام در این قسمت داد سخن را داده است؛ نه پیش از او و نه بعد از او کسی به او نرسیده است.
مسئله دیگر «بساطت مطلقه» و نفی هر گونه کثرت و تجزّی و نفی هرگونه مغایرت صفات حق با ذات حق است. در این قسمت نیز مکرر بحث به میان آمده است.
یک سلسله مسائل عمیق و بیسابقه دیگر نیز مطرح است از قبیل: اولیت حق در عین آخریت او و ظاهریت او در عین باطنیتش، تقدم او بر زمان و بر عدد و اینکه قدمت او قدمت زمانی و وحدت او وحدت عددی نیست، علوّ و سلطان و غنای ذاتی حق، مبدئیت او و اینکه شأنی او را از شأن دیگر شاغل نمیشود، کلام او عین فعلش است، حدود توانایی عقول بر ادراک او و اینکه معرفت حق از نوع تجلی او بر عقول است نه از نوع احاطه اذهان بر یک معنی و مفهوم دیگر، سلب جسمیت و حرکت و سکون و تغییر و مکان و زمان و مثل و ضد و شریک و شبیه و استخدام آلت و محدودیت و معدودیت از او، و یک سلسله مسائل دیگر که به حول و قوه الهی برای هریک از اینها نمونهای ذکر خواهیم کرد.
اینها مباحثی است که در این کتاب شگفت مطرح است و یک فیلسوف وارد در عقاید و افکار فلاسفه قدیم و جدید را سخت غرق در اعجاب میکند.
کاربر مهمان