- 1117
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 3 تا 5 سوره هود
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیات 3 تا 5 سوره هود
- قرآن آویخته نه انداخته
- خلقت جهان
- عالم تاثیر و تاثر
- استغفار کردن موجب فراوانی نعمت دنیا و آخرت است
- خداوند عالم به نهان و درون دلهاست
بسم الله الرحمن الرحیم
ألر کتاب أحکمت آیاته ثمّ فصّلت من لدن حکیم خبیر(1) ألاّ تعبدوا إلاّ الله إنّنی لکم منه نذیر و بشیر(2) و أن استغفروا ربکم ثم توبوا إلیه یمتّعکم متعٰاً حسناً إلی أجل مسمّی و یؤت کل ذی فضل فضله و إن تولّوا فإنّی أخاف علیکم عذاب یوم کبیر(3) إلی الله مرجعکم و هو علی کل شیء قدیر(4) ألا إنّهم یثنون صدورهم لیستخفوا منه ألا حین یستغشون ثیابهم یعلم ما یسرّون وما یعلنون إنّه علیم بذات الصدور(5)
نتایج آن چند آیه این شد که قرآن کریم چون مثل حبل آویخته شد نه مثل قطرات باران انداخته شد یک مقام محکم دارد یک مقام مفصّل در بخش آیات تدوینی و مقام کتاب هم یک بخش محکم دارد که توحید است یک بخش محکم که اسمای حسنا هست و اخلاقیات است و احکام و فروع است که اینها تفصیل آن محکم هستند که اگر توحید را باز کند میوههایش اینها خواهد بود اینها را اگر بخواهند جمع بندی کنند و عصاره اینها را بگیرد توحید در میآید مطلب دیگر آن است که استغفار کردن و از ذات اقدس اله درخواست فیض کردن باعث فراوانی نعمت دنیا و آخرت است در جریان نعمت آخرت روشن است که اگر کسی استغفار کند و اهل تقوا باشد نعمت اُخرویش تأمین است اما درباره نعمت دنیا قرآن کریم انسان را جدای از عالم نمیداند اینطور نیست که جامعه انسانی یک موجود جدایی باشد و حوادث عالم جدا بلکه حوادث عالم و جامعه انسانی جمعاً یک واقعیتی هستند که هر کدام در دیگری تأثیر و تأثر متقابل دارد همانطور که انسان میتواند محیط را سالم یا آلوده بکند ﴿ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت أیدی الناس﴾ ظهر الصلاح فی البر و البحر بأیدی الناس هم خواهد بود صلاح و فلاح عالَم به عهده انسان است همانطوری که انسان میتواند حوادث عالم اثر بگذارد حوادث عالم هم در انسان اثر میگذارد این طوری نیست که انسان هر کاری بکند حوادث عالم هم یکسان بگردد چون عالم برای انسان مسخر شده است این سفره را خدای سبحان اول پهن کرد بعد انسان را آفرید و به این سفره دعوت کرده است اینطور نیست که انسان هر کاری را انجام دهد حوادث عالم به همان سبک باشد چون بین اعمال عباد و حوادث عالم رابطه است لذا گاهی عذاب میآید گاهی رفاه و نعمت نازل میشود در بخش عذاب کم نیست آیاتی که فرمود چون اینچنین کردند ﴿کذبوا بآیاتنا فأخذهم﴾ فرمود یک عدهای را به دریا ریختیم یک عدهای را به زمین فرو بردیم یک عده را گرفتار ﴿سخرها علیهم سبع لیال و ثمانیة أیام﴾ کردیم ﴿منها قائم وحصید﴾ بعضی را درو کردیم بعضی هنوز سر پا هستند حصید با صاد به معنی محصود است محصود یعنی درو شده ﴿ٰاتوا حقه یوم حصاده﴾ یعنی روزی که شما این مزرعه تان را درو میکنید فرمود بعضیها را ﴿فأخذناه وجنوده فنبذناهم فی الیم﴾ یا ﴿فغشیهم من الیم ما غشیهم﴾ بعضیها هم ﴿فخسفنا به وبداره الأرض﴾ ﴿منهم من أخذته الصیحة﴾ منهم کسانی هستند که ﴿سخرها علیهم یسمع لیال وثمانیة أیام﴾ بعد از جمع بندی کردن امور فرمود ﴿منها قائم و حصید﴾ فرمود ﴿وتلک القری أهلکناهم﴾ بعضیها را درو کردیم بعضیها هنوز سرپا هستند پس از طرف عذاب و کیفر بین اعمال مردم و حوادث روز رابطه است که اگر انسان رفتار بد داشته باشند گرفتار کیفر الهی هستند البته بعد از گذشت عفو و رحمت و احسان الهی وقتی اینها به نصابش رسید آن وقت نوبت به عدل میرسد در طرف استغفار و تقوی و توبه و امثال ذلک این یقینی است وعده الهی فرمود ﴿ولو أنّ أهل القری ٰامنوا واتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء والأرض﴾ یا ﴿ولو أنّهم أقاموا التورات والإنجیل و ما أنزل إلیهم من ربهم لأکلوا من فوقهم و من تحت أرجلهم﴾ در بخشهای دیگر فرمود ﴿و أن لو استقاموا علی الطریقة لأسقیناهم ماء غدقاً﴾ فرمود اگر اینها مردان با ایمان باشند مردم مؤمن باشند و مستقیم باشند و در صراط مستقیم باشند ما باران به موقع تگرگ به موقع برف به موقع برایشان نازل میکنیم اینچنین نیست که این مردم واجد شرایط باشند اهل ایمان باشند ما باران نفرستیم ﴿و أن لو استقاموا علی الطریقة لأسقیناهم ماء غدقاً﴾ مرحوم بوعلی یک رسالهای دارد در این زمینه که نماز استسقاء چه اثری دارد و در الهیات شفا هم به صورت روشن این مطلب را بیان کرده که اگر کسی رابطه بین اعمال انسان و حوادث عالم را انکار بکند یا بگوید مثلاً نماز استسقاء چه تأثیری در نزول باران دارد یا فلان کاری که تودهٴ مردم انجام میدهند و عبادتی را انجام میدهند چه نقشی در نزول برکت آسمانی یا زمینی دارد فرمود اینها متفلسف هستند اینها فیلسوف نیستند فضع هولاء المتشبة بالفلاسفه اینها روشنفکرانی هستند که آن الهیات فلسفه را درک نکردهاند و اینچنین نیست که اگر کسی نماز استسقاء بخواند باران نیاید و بی اثر باشد یا دعا بکند بی اثر باشد برای اینکه انسان و عقاید انسان اخلاق انسان و اعمال انسان با نظام آفرینش گره خورده است اینطور نیست که حوادث عالم در انسان اثر نکند یا عقاید و اخلاق و اعمال انسان در حوادث عالم اثر نکند این تأثیر و تأثر متقابل است فضع هولاء المتشبة بالفلاسفة لذا روی رسالهای نوشته در تأثیر اینگونه از امور یعنی کارهای خیر نماز استسقاء و مانند آن اثر دارد ریشه همه این حرفها این آیه قرآن است فرمود ﴿و أن لو استقاموا علی الطریقة لأسقیناهم ماء غدقاً﴾ اینها اگر مردم مستقیم باشند بی جا کار بکنند بیراهه نروند ما آن بارانی که میفرستیم که به دریاها میرود یا به بیابانها میرود خوب دستور میدهیم أستقیناهم إلی أرض جرس ما که ﴿أرسلنا الریاح لواقح﴾ این بادها که در اختیار ما است این ابرها که در اختیار ما است رهبری همه اینها در اختیار ما است ما این را میفرستیم در شهرها و روستاها ببارد وقتی میبینیم لایق نیستند میگویم در دریا بریزند یا در بیابانها بریزند وگرنه آنجا ﴿أنّا نسوق الماء إلی أرض الجرز﴾ ما باید بالاخره باید راهنمایی بکنیم که ابر کجا برود کجا ببارد ما باید راهنمایی بکنیم ببینیم اینها لیاقت دارند هم آنجا میبارد گاهی میبینیم لیاقت ندارند میرویم جای دیگر میبارد خوب پس این اصل هست که ﴿و أن لو استقاموا علی الطریقة لأسقیناهم ماء غدقاً﴾ این یک نمونهای است در برابر آن آیات کلی آیات کلی این بود که ﴿ولو أن أهل القری ٰامنوا واتّقوا لفتحنا علیهم برکات﴾ یا ﴿ولو أنهم أقاموا التورات والإنجیل و ما أنزل إلیهم من ربهم لأکلوا من فوقهم و من تحت أرجلهم﴾ اینها اصول کلی است در جریان خصوص باران و تأثیر نماز استسقا و امثال ذلک هم این آیه نازل شده است ﴿وأن لو استقاموا علی الطریقة لأسقیناهم ماء غدقاً﴾ اینها خطوط کلیی است که قرآن بیان کرده در جریان جزئیات و حوادث تاریخی هم زمان نوح این طور بود برای قوم هود هم همینطور است در جریان قوم نوح در سوره مبارکه نوح به این صورت بیان شده است که فرمود وجود مبارک نوح سلام الله علیه به آنها اینچنین فرمود که آیه 26 سورهٴ مبارکهٴ نوح این است ﴿و قال نوح رب لا تذر علی الأرض من الکافرین دیّاراً﴾ قبلش فرمود استغفار بکنید برکات فراوانی نصیب شما خواهد شد آیهٴ 10 سوره مبارکه نوح فرمود ﴿فقلت استعفروا ربکم إنّه کان غفاراً ٭ یرسل السماء علیکم مدراراً ٭ و یمددکم بأموال و بنین و یجعل لکم جنّات و یجعل لکم أنهاراً﴾ اینها قصه های واقع شده است چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ هود یعنی همین سورهای که محل بحث است آیه 52 به این صورت بیان شده که هود سلام الله علیه به قوم خود فرمود ﴿ویا قوم استغفروا ربکم ثم توبوا إلیه یرسل السماء علیکم مدراراً و یزدکم قوة إلی قوتکم و لا تتولّوا مجرمین﴾ پس اصل عقلیاش آن است که بین انسان و حوادث عالم رابطه متقابل است یک، خطوط کلیاش هم آن دوتا آیه است که ﴿و لو أنهم أقاموا التورات و الانجیل﴾ یا ﴿أن أهل القری ٰامنوا واتّقوا لفتحنا﴾ این دوتا آیه این دو، جریان ﴿و أن لو استقاموا علی الطریقة لأسقیناهم ماء غدقاً﴾ بیان یکی از صغریات این کلی است دربارهٴ نماز استسقا و امثال استسقا این سه این جریان حضرت نوح و حضرت هود سلام الله علیه هم یک قصه های تاریخی واقع شده است چهار و پنج، اینها شواهد کلی است که اگر یک جامعهای رو به راه بود و اهل تقوا بود هرگز نمیماند اما حالا چطور بعضی از علما و رجال علمی در معیشت سخت به سر بردند و مانند آن این را باید بازگو کرد از یکی از ائمه علیهم السلام سؤال کردند که چرا خردمندان و عقلا و علما اینها وضع مالیشان خوب نیست حضرت فرمود «ألیس العلم رزقاً ألیس العقل رزقاً» خدای سبحان بر اساس عدل کار میکند خوب شما دلتان میخواهد تمام مدت عمر را صرف بکنید یک سلسله چیزهایی یاد بگیرید که هم کمال روحی شما باشد هم زمینه تکمیل جامعه را فراهم بکنید هم با کمالاتتان سفر بکنید الی یوم القیامه هر چه فراهم کردید به همراهتان ببرید دنیایتان هم آباد باشد اینکه عدل نیست آنکه تمام عمرش را صرف کرده برای اینکه یک مقداری پول در بیاورد بعد با دست خالی برود چیزی همراه ندارد ببرد کمالی ندارد که به دیگری منتقل کند عدل همین است که این عمر داده فرمود به اینکه لا یبخسون أعمالهم هست یؤفون أعمالهم هست ﴿لا یبخسون﴾ است هر کسی کاری کرده چیزی میگیرد بالاخره علم را به اینها دادند مال را به اینها دادند این وقت صرف کرده برای اینکه عالم بشود روزیش را گرفته آن هم وقت صرف کرده برای اینکه مال بدست بیاورد خوب مال بدست آورده نباید یک آدم عالم خودش را به پیشور و کاسب قیاس کند که من تحصیلم این است تو اهل دانش و فضلی گناهت همین بس این نیست اما خوب یک مقدار کار هم باید عرضه بکند از این طرف مرحوم کلینی رضوان الله تعالی علیه از امام سلام الله علیه نقل کرده است که اگر چنانچه تعلّم احکام و حکم بر جهال واجب است تعلیم اینها هم بر علما لازم و واجب است و خدای سبحان هرگز از جاهل تعهد نگرفته که عالم شود مگر اینکه قبل از آن از علما تعهد گرفته که با گفتارشان رفتارشان نوشتارشان تشکیل جلساتشان طرح هجرتشان بالاخره به مردم چیز یاد بدهند بعد استدلال حضرت این است که «لأن العلم کان قبل الجهل» فرمود علم قبل از جهل است قبل از اینکه از جهال تعهد بگیرد که شما باید عالم بشوید از علما تعهد گرفته است که بروید به مردم یاد بدهید این همه جوانها الآن بیست میلیون جوان در این کشور هست غالب اینها هم نیازمند به کلاس درس هستند حالا بعضی اهل حسینیه و مسجد هستند بعضیها اهل کلاس درس و آموزش و پرورش و جاهای دیگر هستند بالاخره اینها را هم باید دریافت و چیز یاد داد دیگر این همه فراخوان مقاله سفره پهن شده برای علما و مناسبتها انسان در حوزه بنشیدند نه مقالهای بنویسد نه سخنرانی بکند نه جلسهای تشکیل بده بعد بگوید چرا وضع مالیم خوب نیست این توقع بیجایی است بنابراین میفرماید علم جزء روزی است و کار کردن هم واجب است فرمود باید کار بکنید الآن نقش تقوی هم عرض میشود که چیست فرمود کار بکنید روی دوش زمین سوار بشوید و روزی بگیرید شما میتوانید روی دوش شتر سوار شدن روی دوش اسب سوار شدن و اسب غیر ذلول کار آسانی نیست فرمود ﴿فامشوا فی مناکبها﴾ ﴿وابتغوا من فضل الله﴾ روی منکب زمین سوار شوید راه بروید روی تپهها روی کوهها در تپه و ماهورها کشف بکنید ارتزاق بکنید روزی تان را به دست بیاورید از معدن زمین از دشت زمین ارتزاق بکنید ﴿فامشوا فی مناکبها﴾ و اگر کسی بخواهد با داشتن چهار تا کلمه علم تمام نعمتها برایش حاصل شود این در بهشت است فقط در بهشت ﴿لهم ما یشاؤون فیها و لدینا مزید﴾ اما دنیا جای تلاش و کوشش و کار و کسب است باید تلاش و کوشش کرد اما نقش تقوا چیست تقوا یک امام خوبی است یک رهبر خوبی است یک انسان با تقوا رهبر خوبی دارد و این رهبر خوب هم رهبر امین است صادق است خوب هدایت میکند به مقصد هم میرساند و اگر کسی یک امام خوبی داشت ولی امت خوبی نبود برای آن امام راه نیفتاد خب در زحمت است دیگر فرمود اینچنین نیست که ما برای شما سفره پهن آماده کرده باشیم این فقط بهشت است در دنیا باید تلاش و کوشش بکنید و تلاش و کوشش هر کسی به اندازه خودش است و اما اینکه چطور در گذشته تاریخ اینطور است آفریقاییها در اتیوپی و امثال اتیوپی الآن در فقر و فلاکت به سر میبرند این برای آن است که عدهای جلوی روزی اینها را گرفتهاند یک وقتی معاویه علیه من الرحمن ما یستحق در حضور یک عدهای سخنرانی کرده گفته که خدای سبحان همه اشیا را و نعم را در مخزن خود دارد بر اساس ﴿وإن من شیء إلاّ عندنا خزائنه﴾ و بعد فرمود ﴿و ما ننزله إلاّ بقدر معلوم﴾ اینها فرمایش خدا است خدا برای شما همین مقدار روزی نازل کرده پس اصل اول این است که خدا فرمود همه چیز در مخزن ما است دوم این است که ﴿و ما ننزله إلاّ بقدر معلوم﴾ و سوم این است که معیشت شما روزی شما همین است عدهای از گرانی و تورم و اینها شکایت کردند این معاویه با این سه مطلب خو است سر مردم را گرم بکند احنف بن قیس در حضور جمع بلند شد و گفت معاویه اینجا سه مطلب است تو داری خلط مبحث میکنی آنکه گفتی تمام اشیاء در مخزن الهی است از آیات استناد کردی آن حق است و لا ریب فیه ﴿إن من شیء إلاّ عندنا خزائنه﴾ ما هم در باره آن حرف نداریم این مردم هم اعتراضشان به مطلب اول نیست درباره مطلب دوم که گفتی ﴿و ما ننزله إلاّ بقدر معلوم﴾ خدای سبحان به اندازه معلومی که لازم میداند مصلحت میداند نازل کرده است آن هم مورد عقیده ما است مردم در باره آن هم حرفی ندارند ما روی مطلب سوم حرف داریم میگوییم ذات اقدس اله به اندازه کافی روزی ما را تعیین کرده نازل کرده فرستاده از مخزن غیب برای ما فرستاده تو غاصبانه از ما گرفتی در خزینه خودت گذاشتی ما روی این مطلب سوم اشکال داریم مردم حرفشان این است این حرفی بود که احنف در حضور جمع به معاویه زد الآن هم همینطور است شما در اتیوپی و غیر اتیوپی در جاهای دیگر ببینید روزیهای فراوانی ذات اقدس اله برای این آفریقاییها فراهم کرده اما خوب همین استکبار جهانی همین صهیونیست همین متکاثران اینها نمیگذارند اینها به آن گنجشان دست رسی داشته باشند یا اینها را به جان هم میاندازند یا اینها را در جهل نگه میدارند یا اینها را به انواع بیماری مبتلا میکنند و مانند آن بنابراین هرگز استغفار و تقوا که امام کارها است کار امت را نمیکند امت باید کار خودش را بکند چون دارای امام خوبی است به مقصد میرسد یک انسان با تقوا تقوای او امامت خوبی میکند رهبری خوبی میکند او را بیراهه نمیبرد به راه میبرد به مقصد هم میرساند ولی راه افتادن به عهده خود او است لذا فرمود این کار را انجام بدهید ﴿یمتعکم متاعاً حسناً﴾ و اما در جریان فضل هر ذیفضل آن بر اساس ﴿والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا﴾ آن هم مراحل برتری دارد هم سیر ظاهری و هم سیر باطنی به هر وسیلهای که باشد ذات اقدس اله آنها را تأمین میکند اینها نکاتی بود که مربوط به مطالب قبلی این آیات تلاوت شده سورهٴ مبارکهٴ هود است.
اما در مورد آیه محل بحثی که از امروز شروع میشود
سؤال: جواب: بله خوب بالاخره انسان چرا افراد مناطق سرد سیر این جور تصمیم میگیرند گرم سیر اینجور تصمیم میگیرند منطقه های استوایی این جور تصمیم میگیرند منطقه های استوایی خوابیدنشان خواب دیدنشان هم مطابق با آن منطقه است اندیشههایشان هم اینطور است تحجر یا میعان بودنشان هم همینطور است اینطور نیست که شرقیها شما ضریب هوش شرقی را با غربی بینید خوب خیلی فرق میکند مردم یک منطقهای کم استعداد هستند مردم یک منطقهای خوش استعداد هستند حوادث هوای گرم هوای سرد هوای معتدل داشتن غذاهای خوب اینها بیتأثیر نیست در کیفیت رشد بدن رشد فکر رشد سلول و مانند آن این تأثیر حوادث طبیعی است در رویدادهای بدنی و معنوی انسان است حتی فرمود به اینکه یک روزی در پیش است که روز بزرگی است البته آن روز عذابش هم بزرگ است چون عذاب کبیر است آن روز میشود کبیر لعن کبیر هست آن روز میشود کبیر این شواهدش در بحث دیروز گذشت گاهی خود روز بزرگ است بزرگی روز به این است که همگان آنجا حضور دارند حشر اکبر برای آن است که ﴿إنّ الأولین و الاٰخرین ٭ لمجموعون إلی میقات یوم معلوم﴾ اگر طبق سورهٴ إذا وقع ﴿إن الأولین و الاٰخرین ٭ لمجموعون الی میقات یوم معلوم﴾ پس این میشود قیامت کبری آن حشر اکبر باعث میشود که این سرزمین قیامت هم بشود قیامت کبری فرمود ما این معارف را گفتیم اگر یک عدهای اعراض بکنند گرفتار عذاب یوم کبیر خواهند شد هم عذاب کبیر است هم آن روز کبری است قیامت کبری است اما یک عده ﴿ألا﴾ آگاه باش ﴿إنهم یثنون صدورهم لیستخفوا منه ألا حین یستغشون ثیابهم یعلم ما یسرّون و ما یعلنون إنّه علیم بذات الصدور﴾ فرمود شما این نصایح را ابلاغ کردی اما یک عده سینههایشان را منعطف میکنند سرشان را خم میکنند که این آیات را نشنوند اینها که مستکبر هستند راه خاص خودشان را دارند علناً اعتراض میکنند اینها که منافق هستند یا ﴿الذین فی قلوبهم مرض﴾ هستند یا بهانه جو و فرصت طلب هستند اینها همیشه سعی میکنند که از صحنه خارج بشوند دنبال بهانه هستند اگر توانستند یک بهانهای میگیرند و از آن بهانه کمک سوء میگیرند و از صحنه خارج میشوند اگر نشد در پناه دیگری یا دیگران موضع میگیرند و در سایه آنها خودشان را از صحنه بیرون میبرند اگر نشد خودشان با یک ادا و اطوار خاص از صحنه بیرون میروند این موضع گیریها و بهانه گیریها را ذات اقدس اله در مقاطع گوناگون بیان کرده در سورهٴ مبارکهٴ احزاب و اینها فرمود اینها برای اینکه صحنه جنگ و جبهه دفاع حاضر نشوند ﴿یقولون إنّ بیوتنا عورة﴾ عرض میکنند یا رسول الله صل الله علیه و آله و سلم ما خونه مان درحاشیه شهر است آن منطقه نوساز است آنجا خیلی آباد نیست در و پیکر ندارد آنجا بچه هایمان در امان نیستند بچههایمان می ترسند ﴿إن بیوتنا عورة﴾ اجازه بدهید ما بریم و نیاییم و اینها خدا فرمود ﴿و ما هی بعورة إن یریدون إلاّ فراراً﴾ نه آنجا خیلی امن است محله امنی است با محله های دیگر فرقی نمیکند اینها نمیخواهند در جبهه شرکت کنند ﴿إن یریدون إلاّ فراراً﴾ این یک نحو است یک نحوه کسانی هستند که تا آیات رحمت و گذشت الهی و اینها مطرح است خوب گوش میدهند اما آیات تعیین و تکلیف و جهاد و نفر و مبارزه و امثال ذلک است اینها منتظر هستند یک حادثهای در مجلس پیش بیاید که اینها فوراً از آن حادثه استفاده سوء ببرند و بروند بیرون در آیه 63 سوره مبارکه نور به این صورت آمده فرمود ﴿لا تجعلوا دعاء الرسول بینکم کدعاء بعضکم بعضاً قد یعلم الله الذین یتسللون منکم لواذاً فلیخذر الذین یخالفون عن أمره أن تصیبهم فتنة أو یصیبهم عذاب ألیم﴾ شما میبینید اینها دارند گوش میدهند الان که سخن از رحمت و بهشت است اینها دارند گوش میدهند اما وقتی سخن از جبهه و جنگ و وظیفهٴ مبارزه و جهاد شده اینها کاملاً منتظر هستند که ببینند کی دارد میرود بیرون یا کاری برایش پیش آمده بالاخره در هر مسجدی در هر مرکزی یک عده هستند مأمور انتظامات هستند مأمور خدمات هستند رفت و آ مد میکنند این آقا که کاری دارد و دارد میرود بیرون اینها هم در لواذ او یعنی در پناه او میگویند فلان کس ملاذ الانام است یعنی آنها به او لیاذ دارند لیاذ یعنی پناه بردن لاذ یعنی به او پناه برد این آقا میشود ملاذ و مرجع و محل پناه گیری یک عدهای فرمود اینها که دنبال بهانه میگردند بالاخره یک عده در این مراکز عمومی مأمور رفت و آمد هستند رفت و آمدشان بجا است همه هم میبیند که دارد میرود کار هم دارد و باید هم رفت و آمد بکند چون این آقا راه افتاده آنها در لواذ و در پناه این یواشکی میروند بیرون که پیغمبر آنها را نبیند یا مردم آنها را نبیند فرمود این چه کاریی است دارید میکنید آنکه حساب دستش هست که میبیند چرا لواذاً حرکت میکنید ﴿فلیحذر الذین یخالفون عن مره﴾ چرا تسلل شما لواذ است آن وقتی شمشیر را از غلاف در میآورند میگویند سلً سیفه من قمضه شمشیرش را از غلاف در آورد سیف مسلول یعنی شمشیری که از غلاف در آمد من سلً سیفاً قتل به یعنی کسی از غلاف در بیاورد خب این را میگویند تسلل این تسلل یک وقتی علنی است اینها چون ﴿فی قلوبهم مرض﴾ است منافقانه زندگی میکنند نمیخواهند علنی باشد لواذاً تسلل دارند یعنی در پناه یک کسی که دارد میرود حرکت میکنند میروند بیرون که کسی اینها را نبیند یا پیغمبر صل الله علیه و آله و سلم او را نبیند و امثال ذلک بعد فرمود خدا که اصل کار است که میبیند اینچه… در این گونه از موارد هم فرمود اینها ﴿یثنون صدورهم لیستخفوا منه﴾ شما در آیات الهی را میخوانی معارف را میخوانی احکام را میگویی اینها اولاً سر خم میکنند یک وقت است که نه متکبرانه بی اعتنایی میکنند این را در سوره مبارکهٴ اسراء فرمود در جای دیگر هم فرمود که ﴿وإذا أنعمنا علی الانسان اعرض و نأیٰ بجانبه﴾ که این بایش هم بای تعدیه است جانب یعنی پهلو نأی یعنی دور شد نائی یعنی دور شد این پهلوی خود را دور میکند انسان وقتی به این سمت است وقتی رویش را بر گرداند پهلوی خودش را دور کرده ﴿نأیٰ بجانبه﴾ که این با بای تعدیه است نائی یعنی دور اینکه میگویند حج نائی این است حج قریب این است نائی یعنی دور ﴿نأیٰ بجانبه﴾ یعنی این پهلویش را دور کرده صورتش را برگردانده بی اعتنایی کرده ﴿أعرض و نأیٰ بجانبه﴾ این کسی که مستکبرانه برخورد میکند اما حالا در مجلس است و نمیخواهد او را ببینند ﴿یثنون صدورهم﴾ سر خم میکند یواش به آرامی که کسی او را نبیند اینجا میفرماید ﴿یثنون صدورهم﴾ سرشان را خم میکنند سینه را منعطف میکنند وقتی ایستاده است واحد است وقتی سر خم کرد میشود اثنین اثنین را که اثنین گفتند برای اینکه دومی در کنار اولی انثناء و انعطاف دارد الآن این شخص مثل دو نفر است از قسمت بالا یک نفر است که پایین خمیده از قسمت پایین هم یک نفر است این شده اثنان چنین حالتی را میگویند ﴿ثانی عطفه﴾ یا ثانی صدره صدرش را منثنی کرده سینهاش را منعطف کرده الآن شده دو نفر سینه به بالا یک نفر است که مستور است و کسی نمیبیند سینه به پایین هم که یک نفر را که میبیند این هم که شنا خته نمیشود ﴿یثنون صدورهم﴾ چرا؟ ﴿لیستخفوا منه﴾ از کتاب الهی از مجلس الهی از رسول الهی از دین الهی خودشان را مخفی بکند آنهایی که بی باکانه راه میروند درباره آنها در سورهٴ مبارکهٴ حج آیه 8 فرمود به اینکه ﴿و من الناس من یجادل فی الله بغیر علم و لا هدیً و لا کتاب منیر ٭ ثانی عطفه لیضل عن سبیل الله﴾ این عطف یعنی کنار اینکه میگویند صحافی عطفی است یعنی گوشه عطف به عطف یعنی کنار گوشه پهلو این پهلویش را برمیگرداند بغلش را برمیگرداند این دیگر لازم نیست سرش را خم بکند ما هم در تعبیرات فارسی میگوییم سرش را خم کرده دارد راه خودش را میرود یعنی کسی را نمیبیند اما اینکه فرمود ﴿ثانی عطفه﴾ یعنی جانب خود را کنار خود را پهلوی خود را برگرداند آدم وقتی میخواهد بی اعتنایی بکند میشود ﴿أعرض و نأیٰ بجانبه﴾ این ﴿ثانی عطفه﴾ سورهٴ حج با آن ﴿أعرض و نأیٰ بجانبه﴾ سورهٴ اسراء میشود هماهنگ اما این ﴿یثنون صدورهم﴾ این یعنی سر خم کردن بقرینه ﴿لیستخفوا منه﴾ میخواهند از کتاب الهی و دین الهی و مجلس الهی و رسول الهی علیه و علی آله آلاف التحیة والثناء فاصله بگیرند این یک کار عدهای هم گذشته از این اگر ردا و عبا داشتند عبا به سر میکشیدند اگر جامه دیگر داشتند آن را به سر میکشیدند ﴿یستغشون ثیابهم﴾ کسی آنها را نبیند حالا یا اینها ضمن انثناء صدور ﴿یستغشون ثیابهم﴾ هستند یا بعضیها ﴿یثنون صدورهم﴾ هستند بعضی ﴿یستغشون ثیابهم﴾ هستند بالاخره هر چه باشد جمعاً أو فرادا فرمود به اینکه شما سه حال دارید شمایی که (یثنون صدورهم) هستید شما که ﴿یستغشون ثیابهم﴾ هستید ﴿لیستخفوا منه﴾ هستید شما سه حال دارید یعنی انسان در تمام شئونش این سه حال را دارد یک کار علنی دارد یک کاری است جزء اسرار و رموز او که در درون او است خودش میداند گاهی مستور را مشهور میکند گاهی همچنان مستور نگه میدارد هر کسی یک راز و رمزی دارد این دو، گاهی در نهانِ نهان او یک چیزهایی هست که او خودش نمیداند و اگر روز امتحان شد از درون او ظهور میکند معلوم میشود در درونِ درون چه دارد این میشود اخفای من السر هر کسی اینجور است بالاخره فرمود به اینکه ما هر سه قسم را میدانیم شما در درون چه دارید میدانیم در درون درون شما چگونه است آن درونِ درون بر شما مخفی است این است که خدای سبحان از ما به ما نزدیک تر است سرّش این است ما به خودمان نزدیک تریم یا خدا خب خدا برای اینکه او ﴿یحول بین المرء و قلبه﴾ اینطور نیست که معاذ الله ما و خدا با هم یک اندازه از درون خودمان با اطلاع باشیم یا ما از خدای معاذ الله بیشتر از دورنِ درون با خبر باشیم این چنین نیست او از ما به ما هم اعلم است هم اقرب است و هم ارحم اگر ارحم است ماست چون او ارحم الراحمین است به قول المطلق نه ارحم الراحمین نسبی ارحم الراحمین نفسی است بنابراین خیر ما را از ما بهتر میخواهد و بهتر میتواند و بهتر هم انجام میدهد چارهای جز این نیست که خود را به او بسپاریم فرمود به اینکه هر سه قسم را او میداند حالا شما پتو سر کشیدی یا عبا سر کشیدی یا پارچه سر کشیدی که خودت را مخفی کنی برخیها گفتند که این ناظر به حالت خواب است انسان وقتی که به بستر استراحت میرود پتو سر میکشد لحاف سر میکشد آن حال درون که خودش هست و دارد میخوابد و کسی نیست ذات اقدس اله از آن حالت او باخبر است این مطلب بد نیست سیدنا الاستاد فرمودند که این را دیگران گفتند و خالی از ظهور نیست بله این مطلب درست است اما خالی از ظهور بودنش محل تأمل است این آیه نمیخواهد بگوید که آن زمان خوابتان را میداند که میخواهد بفرماید کاری که در زمان نوح کردند شما نکنید کاری که در زمان انبیای دیگر کردند نکنید اگر لباس سر میکشید پتو سر میکشید عبا سر میکشید که میدانید هر سه حال شما را خدا میداند در جریان قوم نوح فرمود که اینها طوری هستند که ﴿جعلوا أصابعهم فی آذانهم﴾ یا ﴿واستغشوا ثیابهم﴾ در جریان قوم نوح فرمود به اینکه اینها وقتی موعظه الهی به اینها میرسد اینها ﴿واستغشوا ثیابهم﴾ هستند ﴿جعلوا أصابعهم فی آذانهم﴾ هستند این حالات را دارند و ذات اقدس اله از اوضاع اینها با خبر است آیهٴ هشت سورهٴ مبارکهٴ نوح وجود مبارک نوح سلام الله علیه عرض میکند خدایا ﴿وإنّی کلما دعوتهم لتغفرلهم جعلوا أصابعهم فی آذانهم و استغشوا ثیابهم﴾ اینها انگشتهایشان را در گوش میگذارند که حرف من را نشنوند حالا یا اهل عبایند یا اهل ردایند یا اهل لباس و جامه دیگر هستند آنها را سر میکشند که نشنوند این حرفها را ﴿واستغشوا ثیابهم﴾ اینها هست در این آیه محل بحث هم فرمود به اینکه اینها ﴿یثنون صدورهم لیستخفوا منه ألا حین یستغشون ثیابهم﴾ اینکه سیدنا الاستاد رضوان الله تعالی علیه فرمودند این فرمایشی که برخیها گفتند خالی از ظهور نیست برای اینکه تقریباً بعد از ﴿لیستخفوا منه﴾ این جمله آمده که میخواهد بفرماید به اینکه آن مخفی ترین حالات آنها که اینها در جامه خواب میروند در بستر خواب میروند برای ما مشهود و مشهور است چه رسد به حال عادی آنها فرمود ﴿ألا حین یستغشون ثیابهم﴾ آن وقتی که اینها تنها هستند و جامه بر سر کشیدند میخواهند بخوابند یا نه آن وقتی که اینها قصد استغفار دارند هر سه حالشان را خدا میداند یک، ﴿یعلم ما یسرّون و ما یعلنون﴾ دو، آنچه را که اینها علن میگویند خدا میداند ﴿وإن تجهر بالقول فإنّه یعلم السرّ و أخفی﴾ آن آیه هم به این سه حال اشاره کرده منتها اولی چون بین الرشد بود نفرمود که فرمود «إن تجهر بالقول فإنّه یعلم الجهر» این را دیگر ذکر نفرمود فرمود ﴿إن تجهر بالقول فانه یعلم السرّ﴾ خوب جهر را به طریق اولی میداند اگر سرّ را میداند جهر را به طریق اولی میداند ﴿إن تجهر بالقول فإنّه یعلم السرّ﴾ دو، ﴿و اخفی﴾ آن را که خودت هم میدانی اخفای از سرّ است در درونِ درون تو است او میداند این سه امر را یعنی جهر را سرّ را اخفای از سرّ را که آن آیه فرمود اینجا به این صورت بیان شده فرمود ﴿یعلم ما یسرّون﴾ یک، ﴿و ما یعلنون﴾ دو، ﴿إنه علیم بذات الصدور﴾ ذات الصدور یعنی چه؟ صدر را که خدا خودش آفرید میداند صدر که ظرف آن علوم است این که هیچ آن اسراری که در سینه است و گاهی مثل اینکه آدم اول تصمیم میگیرد بعد کاری انجام میدهد این را نمیگویند ذات الصدور برای اینکه این گاهی ذات الصدور است گاهی ذات الجوارح است گاهی ذات الجوانح است این ذات الصدر نیست پس سرّی که گاهی مستور است گاهی مشهور این دیگر ذات الصدر نیست این دو، آن نهانِ نهان که در صدر است و بیرون نمیآید و منزوی در او است آن راز و رمز نهانِ نهان را میگویند ذات الصدور یعنی اینها صاحب خونه هستند ما یک خانه داریم یک صاحب خانه یک صدر داریم یک ذات الصدر آن اسرار ذات الصدر هستند آن سرّ ذو صدر است ذو صدر بودن ذات الصدر بودن ذوات الصدور بودن مال آن نهانِ نهان است که صاحب خانهاند یا اصلاً بیرون نمیآیند و خدا میداند در درون اینها چه خبر است که اگر یک حادثهای پیش بیاید معلوم میشود چه کاری هستند یا دیر به ظهور میرسد به عرصه میآید موقع امتحان اتفاق میافتد یک وقتی اتفاق نمیافتد یک وقتی اتفاق میافتد خدا آنها را میداند آن نهانِ نهان را میداند و نهان را میداند خب این کار که علنی است پس چه میشود مخفی میکند ﴿ألا حین یستغشون ثیابهم یعلم ما یسرّون و ما یعلنون إنّه علیم بذات الصدور﴾ .
و الحمد لله رب العالمین
- قرآن آویخته نه انداخته
- خلقت جهان
- عالم تاثیر و تاثر
- استغفار کردن موجب فراوانی نعمت دنیا و آخرت است
- خداوند عالم به نهان و درون دلهاست
بسم الله الرحمن الرحیم
ألر کتاب أحکمت آیاته ثمّ فصّلت من لدن حکیم خبیر(1) ألاّ تعبدوا إلاّ الله إنّنی لکم منه نذیر و بشیر(2) و أن استغفروا ربکم ثم توبوا إلیه یمتّعکم متعٰاً حسناً إلی أجل مسمّی و یؤت کل ذی فضل فضله و إن تولّوا فإنّی أخاف علیکم عذاب یوم کبیر(3) إلی الله مرجعکم و هو علی کل شیء قدیر(4) ألا إنّهم یثنون صدورهم لیستخفوا منه ألا حین یستغشون ثیابهم یعلم ما یسرّون وما یعلنون إنّه علیم بذات الصدور(5)
نتایج آن چند آیه این شد که قرآن کریم چون مثل حبل آویخته شد نه مثل قطرات باران انداخته شد یک مقام محکم دارد یک مقام مفصّل در بخش آیات تدوینی و مقام کتاب هم یک بخش محکم دارد که توحید است یک بخش محکم که اسمای حسنا هست و اخلاقیات است و احکام و فروع است که اینها تفصیل آن محکم هستند که اگر توحید را باز کند میوههایش اینها خواهد بود اینها را اگر بخواهند جمع بندی کنند و عصاره اینها را بگیرد توحید در میآید مطلب دیگر آن است که استغفار کردن و از ذات اقدس اله درخواست فیض کردن باعث فراوانی نعمت دنیا و آخرت است در جریان نعمت آخرت روشن است که اگر کسی استغفار کند و اهل تقوا باشد نعمت اُخرویش تأمین است اما درباره نعمت دنیا قرآن کریم انسان را جدای از عالم نمیداند اینطور نیست که جامعه انسانی یک موجود جدایی باشد و حوادث عالم جدا بلکه حوادث عالم و جامعه انسانی جمعاً یک واقعیتی هستند که هر کدام در دیگری تأثیر و تأثر متقابل دارد همانطور که انسان میتواند محیط را سالم یا آلوده بکند ﴿ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت أیدی الناس﴾ ظهر الصلاح فی البر و البحر بأیدی الناس هم خواهد بود صلاح و فلاح عالَم به عهده انسان است همانطوری که انسان میتواند حوادث عالم اثر بگذارد حوادث عالم هم در انسان اثر میگذارد این طوری نیست که انسان هر کاری بکند حوادث عالم هم یکسان بگردد چون عالم برای انسان مسخر شده است این سفره را خدای سبحان اول پهن کرد بعد انسان را آفرید و به این سفره دعوت کرده است اینطور نیست که انسان هر کاری را انجام دهد حوادث عالم به همان سبک باشد چون بین اعمال عباد و حوادث عالم رابطه است لذا گاهی عذاب میآید گاهی رفاه و نعمت نازل میشود در بخش عذاب کم نیست آیاتی که فرمود چون اینچنین کردند ﴿کذبوا بآیاتنا فأخذهم﴾ فرمود یک عدهای را به دریا ریختیم یک عدهای را به زمین فرو بردیم یک عده را گرفتار ﴿سخرها علیهم سبع لیال و ثمانیة أیام﴾ کردیم ﴿منها قائم وحصید﴾ بعضی را درو کردیم بعضی هنوز سر پا هستند حصید با صاد به معنی محصود است محصود یعنی درو شده ﴿ٰاتوا حقه یوم حصاده﴾ یعنی روزی که شما این مزرعه تان را درو میکنید فرمود بعضیها را ﴿فأخذناه وجنوده فنبذناهم فی الیم﴾ یا ﴿فغشیهم من الیم ما غشیهم﴾ بعضیها هم ﴿فخسفنا به وبداره الأرض﴾ ﴿منهم من أخذته الصیحة﴾ منهم کسانی هستند که ﴿سخرها علیهم یسمع لیال وثمانیة أیام﴾ بعد از جمع بندی کردن امور فرمود ﴿منها قائم و حصید﴾ فرمود ﴿وتلک القری أهلکناهم﴾ بعضیها را درو کردیم بعضیها هنوز سرپا هستند پس از طرف عذاب و کیفر بین اعمال مردم و حوادث روز رابطه است که اگر انسان رفتار بد داشته باشند گرفتار کیفر الهی هستند البته بعد از گذشت عفو و رحمت و احسان الهی وقتی اینها به نصابش رسید آن وقت نوبت به عدل میرسد در طرف استغفار و تقوی و توبه و امثال ذلک این یقینی است وعده الهی فرمود ﴿ولو أنّ أهل القری ٰامنوا واتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء والأرض﴾ یا ﴿ولو أنّهم أقاموا التورات والإنجیل و ما أنزل إلیهم من ربهم لأکلوا من فوقهم و من تحت أرجلهم﴾ در بخشهای دیگر فرمود ﴿و أن لو استقاموا علی الطریقة لأسقیناهم ماء غدقاً﴾ فرمود اگر اینها مردان با ایمان باشند مردم مؤمن باشند و مستقیم باشند و در صراط مستقیم باشند ما باران به موقع تگرگ به موقع برف به موقع برایشان نازل میکنیم اینچنین نیست که این مردم واجد شرایط باشند اهل ایمان باشند ما باران نفرستیم ﴿و أن لو استقاموا علی الطریقة لأسقیناهم ماء غدقاً﴾ مرحوم بوعلی یک رسالهای دارد در این زمینه که نماز استسقاء چه اثری دارد و در الهیات شفا هم به صورت روشن این مطلب را بیان کرده که اگر کسی رابطه بین اعمال انسان و حوادث عالم را انکار بکند یا بگوید مثلاً نماز استسقاء چه تأثیری در نزول باران دارد یا فلان کاری که تودهٴ مردم انجام میدهند و عبادتی را انجام میدهند چه نقشی در نزول برکت آسمانی یا زمینی دارد فرمود اینها متفلسف هستند اینها فیلسوف نیستند فضع هولاء المتشبة بالفلاسفه اینها روشنفکرانی هستند که آن الهیات فلسفه را درک نکردهاند و اینچنین نیست که اگر کسی نماز استسقاء بخواند باران نیاید و بی اثر باشد یا دعا بکند بی اثر باشد برای اینکه انسان و عقاید انسان اخلاق انسان و اعمال انسان با نظام آفرینش گره خورده است اینطور نیست که حوادث عالم در انسان اثر نکند یا عقاید و اخلاق و اعمال انسان در حوادث عالم اثر نکند این تأثیر و تأثر متقابل است فضع هولاء المتشبة بالفلاسفة لذا روی رسالهای نوشته در تأثیر اینگونه از امور یعنی کارهای خیر نماز استسقاء و مانند آن اثر دارد ریشه همه این حرفها این آیه قرآن است فرمود ﴿و أن لو استقاموا علی الطریقة لأسقیناهم ماء غدقاً﴾ اینها اگر مردم مستقیم باشند بی جا کار بکنند بیراهه نروند ما آن بارانی که میفرستیم که به دریاها میرود یا به بیابانها میرود خوب دستور میدهیم أستقیناهم إلی أرض جرس ما که ﴿أرسلنا الریاح لواقح﴾ این بادها که در اختیار ما است این ابرها که در اختیار ما است رهبری همه اینها در اختیار ما است ما این را میفرستیم در شهرها و روستاها ببارد وقتی میبینیم لایق نیستند میگویم در دریا بریزند یا در بیابانها بریزند وگرنه آنجا ﴿أنّا نسوق الماء إلی أرض الجرز﴾ ما باید بالاخره باید راهنمایی بکنیم که ابر کجا برود کجا ببارد ما باید راهنمایی بکنیم ببینیم اینها لیاقت دارند هم آنجا میبارد گاهی میبینیم لیاقت ندارند میرویم جای دیگر میبارد خوب پس این اصل هست که ﴿و أن لو استقاموا علی الطریقة لأسقیناهم ماء غدقاً﴾ این یک نمونهای است در برابر آن آیات کلی آیات کلی این بود که ﴿ولو أن أهل القری ٰامنوا واتّقوا لفتحنا علیهم برکات﴾ یا ﴿ولو أنهم أقاموا التورات والإنجیل و ما أنزل إلیهم من ربهم لأکلوا من فوقهم و من تحت أرجلهم﴾ اینها اصول کلی است در جریان خصوص باران و تأثیر نماز استسقا و امثال ذلک هم این آیه نازل شده است ﴿وأن لو استقاموا علی الطریقة لأسقیناهم ماء غدقاً﴾ اینها خطوط کلیی است که قرآن بیان کرده در جریان جزئیات و حوادث تاریخی هم زمان نوح این طور بود برای قوم هود هم همینطور است در جریان قوم نوح در سوره مبارکه نوح به این صورت بیان شده است که فرمود وجود مبارک نوح سلام الله علیه به آنها اینچنین فرمود که آیه 26 سورهٴ مبارکهٴ نوح این است ﴿و قال نوح رب لا تذر علی الأرض من الکافرین دیّاراً﴾ قبلش فرمود استغفار بکنید برکات فراوانی نصیب شما خواهد شد آیهٴ 10 سوره مبارکه نوح فرمود ﴿فقلت استعفروا ربکم إنّه کان غفاراً ٭ یرسل السماء علیکم مدراراً ٭ و یمددکم بأموال و بنین و یجعل لکم جنّات و یجعل لکم أنهاراً﴾ اینها قصه های واقع شده است چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ هود یعنی همین سورهای که محل بحث است آیه 52 به این صورت بیان شده که هود سلام الله علیه به قوم خود فرمود ﴿ویا قوم استغفروا ربکم ثم توبوا إلیه یرسل السماء علیکم مدراراً و یزدکم قوة إلی قوتکم و لا تتولّوا مجرمین﴾ پس اصل عقلیاش آن است که بین انسان و حوادث عالم رابطه متقابل است یک، خطوط کلیاش هم آن دوتا آیه است که ﴿و لو أنهم أقاموا التورات و الانجیل﴾ یا ﴿أن أهل القری ٰامنوا واتّقوا لفتحنا﴾ این دوتا آیه این دو، جریان ﴿و أن لو استقاموا علی الطریقة لأسقیناهم ماء غدقاً﴾ بیان یکی از صغریات این کلی است دربارهٴ نماز استسقا و امثال استسقا این سه این جریان حضرت نوح و حضرت هود سلام الله علیه هم یک قصه های تاریخی واقع شده است چهار و پنج، اینها شواهد کلی است که اگر یک جامعهای رو به راه بود و اهل تقوا بود هرگز نمیماند اما حالا چطور بعضی از علما و رجال علمی در معیشت سخت به سر بردند و مانند آن این را باید بازگو کرد از یکی از ائمه علیهم السلام سؤال کردند که چرا خردمندان و عقلا و علما اینها وضع مالیشان خوب نیست حضرت فرمود «ألیس العلم رزقاً ألیس العقل رزقاً» خدای سبحان بر اساس عدل کار میکند خوب شما دلتان میخواهد تمام مدت عمر را صرف بکنید یک سلسله چیزهایی یاد بگیرید که هم کمال روحی شما باشد هم زمینه تکمیل جامعه را فراهم بکنید هم با کمالاتتان سفر بکنید الی یوم القیامه هر چه فراهم کردید به همراهتان ببرید دنیایتان هم آباد باشد اینکه عدل نیست آنکه تمام عمرش را صرف کرده برای اینکه یک مقداری پول در بیاورد بعد با دست خالی برود چیزی همراه ندارد ببرد کمالی ندارد که به دیگری منتقل کند عدل همین است که این عمر داده فرمود به اینکه لا یبخسون أعمالهم هست یؤفون أعمالهم هست ﴿لا یبخسون﴾ است هر کسی کاری کرده چیزی میگیرد بالاخره علم را به اینها دادند مال را به اینها دادند این وقت صرف کرده برای اینکه عالم بشود روزیش را گرفته آن هم وقت صرف کرده برای اینکه مال بدست بیاورد خوب مال بدست آورده نباید یک آدم عالم خودش را به پیشور و کاسب قیاس کند که من تحصیلم این است تو اهل دانش و فضلی گناهت همین بس این نیست اما خوب یک مقدار کار هم باید عرضه بکند از این طرف مرحوم کلینی رضوان الله تعالی علیه از امام سلام الله علیه نقل کرده است که اگر چنانچه تعلّم احکام و حکم بر جهال واجب است تعلیم اینها هم بر علما لازم و واجب است و خدای سبحان هرگز از جاهل تعهد نگرفته که عالم شود مگر اینکه قبل از آن از علما تعهد گرفته که با گفتارشان رفتارشان نوشتارشان تشکیل جلساتشان طرح هجرتشان بالاخره به مردم چیز یاد بدهند بعد استدلال حضرت این است که «لأن العلم کان قبل الجهل» فرمود علم قبل از جهل است قبل از اینکه از جهال تعهد بگیرد که شما باید عالم بشوید از علما تعهد گرفته است که بروید به مردم یاد بدهید این همه جوانها الآن بیست میلیون جوان در این کشور هست غالب اینها هم نیازمند به کلاس درس هستند حالا بعضی اهل حسینیه و مسجد هستند بعضیها اهل کلاس درس و آموزش و پرورش و جاهای دیگر هستند بالاخره اینها را هم باید دریافت و چیز یاد داد دیگر این همه فراخوان مقاله سفره پهن شده برای علما و مناسبتها انسان در حوزه بنشیدند نه مقالهای بنویسد نه سخنرانی بکند نه جلسهای تشکیل بده بعد بگوید چرا وضع مالیم خوب نیست این توقع بیجایی است بنابراین میفرماید علم جزء روزی است و کار کردن هم واجب است فرمود باید کار بکنید الآن نقش تقوی هم عرض میشود که چیست فرمود کار بکنید روی دوش زمین سوار بشوید و روزی بگیرید شما میتوانید روی دوش شتر سوار شدن روی دوش اسب سوار شدن و اسب غیر ذلول کار آسانی نیست فرمود ﴿فامشوا فی مناکبها﴾ ﴿وابتغوا من فضل الله﴾ روی منکب زمین سوار شوید راه بروید روی تپهها روی کوهها در تپه و ماهورها کشف بکنید ارتزاق بکنید روزی تان را به دست بیاورید از معدن زمین از دشت زمین ارتزاق بکنید ﴿فامشوا فی مناکبها﴾ و اگر کسی بخواهد با داشتن چهار تا کلمه علم تمام نعمتها برایش حاصل شود این در بهشت است فقط در بهشت ﴿لهم ما یشاؤون فیها و لدینا مزید﴾ اما دنیا جای تلاش و کوشش و کار و کسب است باید تلاش و کوشش کرد اما نقش تقوا چیست تقوا یک امام خوبی است یک رهبر خوبی است یک انسان با تقوا رهبر خوبی دارد و این رهبر خوب هم رهبر امین است صادق است خوب هدایت میکند به مقصد هم میرساند و اگر کسی یک امام خوبی داشت ولی امت خوبی نبود برای آن امام راه نیفتاد خب در زحمت است دیگر فرمود اینچنین نیست که ما برای شما سفره پهن آماده کرده باشیم این فقط بهشت است در دنیا باید تلاش و کوشش بکنید و تلاش و کوشش هر کسی به اندازه خودش است و اما اینکه چطور در گذشته تاریخ اینطور است آفریقاییها در اتیوپی و امثال اتیوپی الآن در فقر و فلاکت به سر میبرند این برای آن است که عدهای جلوی روزی اینها را گرفتهاند یک وقتی معاویه علیه من الرحمن ما یستحق در حضور یک عدهای سخنرانی کرده گفته که خدای سبحان همه اشیا را و نعم را در مخزن خود دارد بر اساس ﴿وإن من شیء إلاّ عندنا خزائنه﴾ و بعد فرمود ﴿و ما ننزله إلاّ بقدر معلوم﴾ اینها فرمایش خدا است خدا برای شما همین مقدار روزی نازل کرده پس اصل اول این است که خدا فرمود همه چیز در مخزن ما است دوم این است که ﴿و ما ننزله إلاّ بقدر معلوم﴾ و سوم این است که معیشت شما روزی شما همین است عدهای از گرانی و تورم و اینها شکایت کردند این معاویه با این سه مطلب خو است سر مردم را گرم بکند احنف بن قیس در حضور جمع بلند شد و گفت معاویه اینجا سه مطلب است تو داری خلط مبحث میکنی آنکه گفتی تمام اشیاء در مخزن الهی است از آیات استناد کردی آن حق است و لا ریب فیه ﴿إن من شیء إلاّ عندنا خزائنه﴾ ما هم در باره آن حرف نداریم این مردم هم اعتراضشان به مطلب اول نیست درباره مطلب دوم که گفتی ﴿و ما ننزله إلاّ بقدر معلوم﴾ خدای سبحان به اندازه معلومی که لازم میداند مصلحت میداند نازل کرده است آن هم مورد عقیده ما است مردم در باره آن هم حرفی ندارند ما روی مطلب سوم حرف داریم میگوییم ذات اقدس اله به اندازه کافی روزی ما را تعیین کرده نازل کرده فرستاده از مخزن غیب برای ما فرستاده تو غاصبانه از ما گرفتی در خزینه خودت گذاشتی ما روی این مطلب سوم اشکال داریم مردم حرفشان این است این حرفی بود که احنف در حضور جمع به معاویه زد الآن هم همینطور است شما در اتیوپی و غیر اتیوپی در جاهای دیگر ببینید روزیهای فراوانی ذات اقدس اله برای این آفریقاییها فراهم کرده اما خوب همین استکبار جهانی همین صهیونیست همین متکاثران اینها نمیگذارند اینها به آن گنجشان دست رسی داشته باشند یا اینها را به جان هم میاندازند یا اینها را در جهل نگه میدارند یا اینها را به انواع بیماری مبتلا میکنند و مانند آن بنابراین هرگز استغفار و تقوا که امام کارها است کار امت را نمیکند امت باید کار خودش را بکند چون دارای امام خوبی است به مقصد میرسد یک انسان با تقوا تقوای او امامت خوبی میکند رهبری خوبی میکند او را بیراهه نمیبرد به راه میبرد به مقصد هم میرساند ولی راه افتادن به عهده خود او است لذا فرمود این کار را انجام بدهید ﴿یمتعکم متاعاً حسناً﴾ و اما در جریان فضل هر ذیفضل آن بر اساس ﴿والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا﴾ آن هم مراحل برتری دارد هم سیر ظاهری و هم سیر باطنی به هر وسیلهای که باشد ذات اقدس اله آنها را تأمین میکند اینها نکاتی بود که مربوط به مطالب قبلی این آیات تلاوت شده سورهٴ مبارکهٴ هود است.
اما در مورد آیه محل بحثی که از امروز شروع میشود
سؤال: جواب: بله خوب بالاخره انسان چرا افراد مناطق سرد سیر این جور تصمیم میگیرند گرم سیر اینجور تصمیم میگیرند منطقه های استوایی این جور تصمیم میگیرند منطقه های استوایی خوابیدنشان خواب دیدنشان هم مطابق با آن منطقه است اندیشههایشان هم اینطور است تحجر یا میعان بودنشان هم همینطور است اینطور نیست که شرقیها شما ضریب هوش شرقی را با غربی بینید خوب خیلی فرق میکند مردم یک منطقهای کم استعداد هستند مردم یک منطقهای خوش استعداد هستند حوادث هوای گرم هوای سرد هوای معتدل داشتن غذاهای خوب اینها بیتأثیر نیست در کیفیت رشد بدن رشد فکر رشد سلول و مانند آن این تأثیر حوادث طبیعی است در رویدادهای بدنی و معنوی انسان است حتی فرمود به اینکه یک روزی در پیش است که روز بزرگی است البته آن روز عذابش هم بزرگ است چون عذاب کبیر است آن روز میشود کبیر لعن کبیر هست آن روز میشود کبیر این شواهدش در بحث دیروز گذشت گاهی خود روز بزرگ است بزرگی روز به این است که همگان آنجا حضور دارند حشر اکبر برای آن است که ﴿إنّ الأولین و الاٰخرین ٭ لمجموعون إلی میقات یوم معلوم﴾ اگر طبق سورهٴ إذا وقع ﴿إن الأولین و الاٰخرین ٭ لمجموعون الی میقات یوم معلوم﴾ پس این میشود قیامت کبری آن حشر اکبر باعث میشود که این سرزمین قیامت هم بشود قیامت کبری فرمود ما این معارف را گفتیم اگر یک عدهای اعراض بکنند گرفتار عذاب یوم کبیر خواهند شد هم عذاب کبیر است هم آن روز کبری است قیامت کبری است اما یک عده ﴿ألا﴾ آگاه باش ﴿إنهم یثنون صدورهم لیستخفوا منه ألا حین یستغشون ثیابهم یعلم ما یسرّون و ما یعلنون إنّه علیم بذات الصدور﴾ فرمود شما این نصایح را ابلاغ کردی اما یک عده سینههایشان را منعطف میکنند سرشان را خم میکنند که این آیات را نشنوند اینها که مستکبر هستند راه خاص خودشان را دارند علناً اعتراض میکنند اینها که منافق هستند یا ﴿الذین فی قلوبهم مرض﴾ هستند یا بهانه جو و فرصت طلب هستند اینها همیشه سعی میکنند که از صحنه خارج بشوند دنبال بهانه هستند اگر توانستند یک بهانهای میگیرند و از آن بهانه کمک سوء میگیرند و از صحنه خارج میشوند اگر نشد در پناه دیگری یا دیگران موضع میگیرند و در سایه آنها خودشان را از صحنه بیرون میبرند اگر نشد خودشان با یک ادا و اطوار خاص از صحنه بیرون میروند این موضع گیریها و بهانه گیریها را ذات اقدس اله در مقاطع گوناگون بیان کرده در سورهٴ مبارکهٴ احزاب و اینها فرمود اینها برای اینکه صحنه جنگ و جبهه دفاع حاضر نشوند ﴿یقولون إنّ بیوتنا عورة﴾ عرض میکنند یا رسول الله صل الله علیه و آله و سلم ما خونه مان درحاشیه شهر است آن منطقه نوساز است آنجا خیلی آباد نیست در و پیکر ندارد آنجا بچه هایمان در امان نیستند بچههایمان می ترسند ﴿إن بیوتنا عورة﴾ اجازه بدهید ما بریم و نیاییم و اینها خدا فرمود ﴿و ما هی بعورة إن یریدون إلاّ فراراً﴾ نه آنجا خیلی امن است محله امنی است با محله های دیگر فرقی نمیکند اینها نمیخواهند در جبهه شرکت کنند ﴿إن یریدون إلاّ فراراً﴾ این یک نحو است یک نحوه کسانی هستند که تا آیات رحمت و گذشت الهی و اینها مطرح است خوب گوش میدهند اما آیات تعیین و تکلیف و جهاد و نفر و مبارزه و امثال ذلک است اینها منتظر هستند یک حادثهای در مجلس پیش بیاید که اینها فوراً از آن حادثه استفاده سوء ببرند و بروند بیرون در آیه 63 سوره مبارکه نور به این صورت آمده فرمود ﴿لا تجعلوا دعاء الرسول بینکم کدعاء بعضکم بعضاً قد یعلم الله الذین یتسللون منکم لواذاً فلیخذر الذین یخالفون عن أمره أن تصیبهم فتنة أو یصیبهم عذاب ألیم﴾ شما میبینید اینها دارند گوش میدهند الان که سخن از رحمت و بهشت است اینها دارند گوش میدهند اما وقتی سخن از جبهه و جنگ و وظیفهٴ مبارزه و جهاد شده اینها کاملاً منتظر هستند که ببینند کی دارد میرود بیرون یا کاری برایش پیش آمده بالاخره در هر مسجدی در هر مرکزی یک عده هستند مأمور انتظامات هستند مأمور خدمات هستند رفت و آ مد میکنند این آقا که کاری دارد و دارد میرود بیرون اینها هم در لواذ او یعنی در پناه او میگویند فلان کس ملاذ الانام است یعنی آنها به او لیاذ دارند لیاذ یعنی پناه بردن لاذ یعنی به او پناه برد این آقا میشود ملاذ و مرجع و محل پناه گیری یک عدهای فرمود اینها که دنبال بهانه میگردند بالاخره یک عده در این مراکز عمومی مأمور رفت و آمد هستند رفت و آمدشان بجا است همه هم میبیند که دارد میرود کار هم دارد و باید هم رفت و آمد بکند چون این آقا راه افتاده آنها در لواذ و در پناه این یواشکی میروند بیرون که پیغمبر آنها را نبیند یا مردم آنها را نبیند فرمود این چه کاریی است دارید میکنید آنکه حساب دستش هست که میبیند چرا لواذاً حرکت میکنید ﴿فلیحذر الذین یخالفون عن مره﴾ چرا تسلل شما لواذ است آن وقتی شمشیر را از غلاف در میآورند میگویند سلً سیفه من قمضه شمشیرش را از غلاف در آورد سیف مسلول یعنی شمشیری که از غلاف در آمد من سلً سیفاً قتل به یعنی کسی از غلاف در بیاورد خب این را میگویند تسلل این تسلل یک وقتی علنی است اینها چون ﴿فی قلوبهم مرض﴾ است منافقانه زندگی میکنند نمیخواهند علنی باشد لواذاً تسلل دارند یعنی در پناه یک کسی که دارد میرود حرکت میکنند میروند بیرون که کسی اینها را نبیند یا پیغمبر صل الله علیه و آله و سلم او را نبیند و امثال ذلک بعد فرمود خدا که اصل کار است که میبیند اینچه… در این گونه از موارد هم فرمود اینها ﴿یثنون صدورهم لیستخفوا منه﴾ شما در آیات الهی را میخوانی معارف را میخوانی احکام را میگویی اینها اولاً سر خم میکنند یک وقت است که نه متکبرانه بی اعتنایی میکنند این را در سوره مبارکهٴ اسراء فرمود در جای دیگر هم فرمود که ﴿وإذا أنعمنا علی الانسان اعرض و نأیٰ بجانبه﴾ که این بایش هم بای تعدیه است جانب یعنی پهلو نأی یعنی دور شد نائی یعنی دور شد این پهلوی خود را دور میکند انسان وقتی به این سمت است وقتی رویش را بر گرداند پهلوی خودش را دور کرده ﴿نأیٰ بجانبه﴾ که این با بای تعدیه است نائی یعنی دور اینکه میگویند حج نائی این است حج قریب این است نائی یعنی دور ﴿نأیٰ بجانبه﴾ یعنی این پهلویش را دور کرده صورتش را برگردانده بی اعتنایی کرده ﴿أعرض و نأیٰ بجانبه﴾ این کسی که مستکبرانه برخورد میکند اما حالا در مجلس است و نمیخواهد او را ببینند ﴿یثنون صدورهم﴾ سر خم میکند یواش به آرامی که کسی او را نبیند اینجا میفرماید ﴿یثنون صدورهم﴾ سرشان را خم میکنند سینه را منعطف میکنند وقتی ایستاده است واحد است وقتی سر خم کرد میشود اثنین اثنین را که اثنین گفتند برای اینکه دومی در کنار اولی انثناء و انعطاف دارد الآن این شخص مثل دو نفر است از قسمت بالا یک نفر است که پایین خمیده از قسمت پایین هم یک نفر است این شده اثنان چنین حالتی را میگویند ﴿ثانی عطفه﴾ یا ثانی صدره صدرش را منثنی کرده سینهاش را منعطف کرده الآن شده دو نفر سینه به بالا یک نفر است که مستور است و کسی نمیبیند سینه به پایین هم که یک نفر را که میبیند این هم که شنا خته نمیشود ﴿یثنون صدورهم﴾ چرا؟ ﴿لیستخفوا منه﴾ از کتاب الهی از مجلس الهی از رسول الهی از دین الهی خودشان را مخفی بکند آنهایی که بی باکانه راه میروند درباره آنها در سورهٴ مبارکهٴ حج آیه 8 فرمود به اینکه ﴿و من الناس من یجادل فی الله بغیر علم و لا هدیً و لا کتاب منیر ٭ ثانی عطفه لیضل عن سبیل الله﴾ این عطف یعنی کنار اینکه میگویند صحافی عطفی است یعنی گوشه عطف به عطف یعنی کنار گوشه پهلو این پهلویش را برمیگرداند بغلش را برمیگرداند این دیگر لازم نیست سرش را خم بکند ما هم در تعبیرات فارسی میگوییم سرش را خم کرده دارد راه خودش را میرود یعنی کسی را نمیبیند اما اینکه فرمود ﴿ثانی عطفه﴾ یعنی جانب خود را کنار خود را پهلوی خود را برگرداند آدم وقتی میخواهد بی اعتنایی بکند میشود ﴿أعرض و نأیٰ بجانبه﴾ این ﴿ثانی عطفه﴾ سورهٴ حج با آن ﴿أعرض و نأیٰ بجانبه﴾ سورهٴ اسراء میشود هماهنگ اما این ﴿یثنون صدورهم﴾ این یعنی سر خم کردن بقرینه ﴿لیستخفوا منه﴾ میخواهند از کتاب الهی و دین الهی و مجلس الهی و رسول الهی علیه و علی آله آلاف التحیة والثناء فاصله بگیرند این یک کار عدهای هم گذشته از این اگر ردا و عبا داشتند عبا به سر میکشیدند اگر جامه دیگر داشتند آن را به سر میکشیدند ﴿یستغشون ثیابهم﴾ کسی آنها را نبیند حالا یا اینها ضمن انثناء صدور ﴿یستغشون ثیابهم﴾ هستند یا بعضیها ﴿یثنون صدورهم﴾ هستند بعضی ﴿یستغشون ثیابهم﴾ هستند بالاخره هر چه باشد جمعاً أو فرادا فرمود به اینکه شما سه حال دارید شمایی که (یثنون صدورهم) هستید شما که ﴿یستغشون ثیابهم﴾ هستید ﴿لیستخفوا منه﴾ هستید شما سه حال دارید یعنی انسان در تمام شئونش این سه حال را دارد یک کار علنی دارد یک کاری است جزء اسرار و رموز او که در درون او است خودش میداند گاهی مستور را مشهور میکند گاهی همچنان مستور نگه میدارد هر کسی یک راز و رمزی دارد این دو، گاهی در نهانِ نهان او یک چیزهایی هست که او خودش نمیداند و اگر روز امتحان شد از درون او ظهور میکند معلوم میشود در درونِ درون چه دارد این میشود اخفای من السر هر کسی اینجور است بالاخره فرمود به اینکه ما هر سه قسم را میدانیم شما در درون چه دارید میدانیم در درون درون شما چگونه است آن درونِ درون بر شما مخفی است این است که خدای سبحان از ما به ما نزدیک تر است سرّش این است ما به خودمان نزدیک تریم یا خدا خب خدا برای اینکه او ﴿یحول بین المرء و قلبه﴾ اینطور نیست که معاذ الله ما و خدا با هم یک اندازه از درون خودمان با اطلاع باشیم یا ما از خدای معاذ الله بیشتر از دورنِ درون با خبر باشیم این چنین نیست او از ما به ما هم اعلم است هم اقرب است و هم ارحم اگر ارحم است ماست چون او ارحم الراحمین است به قول المطلق نه ارحم الراحمین نسبی ارحم الراحمین نفسی است بنابراین خیر ما را از ما بهتر میخواهد و بهتر میتواند و بهتر هم انجام میدهد چارهای جز این نیست که خود را به او بسپاریم فرمود به اینکه هر سه قسم را او میداند حالا شما پتو سر کشیدی یا عبا سر کشیدی یا پارچه سر کشیدی که خودت را مخفی کنی برخیها گفتند که این ناظر به حالت خواب است انسان وقتی که به بستر استراحت میرود پتو سر میکشد لحاف سر میکشد آن حال درون که خودش هست و دارد میخوابد و کسی نیست ذات اقدس اله از آن حالت او باخبر است این مطلب بد نیست سیدنا الاستاد فرمودند که این را دیگران گفتند و خالی از ظهور نیست بله این مطلب درست است اما خالی از ظهور بودنش محل تأمل است این آیه نمیخواهد بگوید که آن زمان خوابتان را میداند که میخواهد بفرماید کاری که در زمان نوح کردند شما نکنید کاری که در زمان انبیای دیگر کردند نکنید اگر لباس سر میکشید پتو سر میکشید عبا سر میکشید که میدانید هر سه حال شما را خدا میداند در جریان قوم نوح فرمود که اینها طوری هستند که ﴿جعلوا أصابعهم فی آذانهم﴾ یا ﴿واستغشوا ثیابهم﴾ در جریان قوم نوح فرمود به اینکه اینها وقتی موعظه الهی به اینها میرسد اینها ﴿واستغشوا ثیابهم﴾ هستند ﴿جعلوا أصابعهم فی آذانهم﴾ هستند این حالات را دارند و ذات اقدس اله از اوضاع اینها با خبر است آیهٴ هشت سورهٴ مبارکهٴ نوح وجود مبارک نوح سلام الله علیه عرض میکند خدایا ﴿وإنّی کلما دعوتهم لتغفرلهم جعلوا أصابعهم فی آذانهم و استغشوا ثیابهم﴾ اینها انگشتهایشان را در گوش میگذارند که حرف من را نشنوند حالا یا اهل عبایند یا اهل ردایند یا اهل لباس و جامه دیگر هستند آنها را سر میکشند که نشنوند این حرفها را ﴿واستغشوا ثیابهم﴾ اینها هست در این آیه محل بحث هم فرمود به اینکه اینها ﴿یثنون صدورهم لیستخفوا منه ألا حین یستغشون ثیابهم﴾ اینکه سیدنا الاستاد رضوان الله تعالی علیه فرمودند این فرمایشی که برخیها گفتند خالی از ظهور نیست برای اینکه تقریباً بعد از ﴿لیستخفوا منه﴾ این جمله آمده که میخواهد بفرماید به اینکه آن مخفی ترین حالات آنها که اینها در جامه خواب میروند در بستر خواب میروند برای ما مشهود و مشهور است چه رسد به حال عادی آنها فرمود ﴿ألا حین یستغشون ثیابهم﴾ آن وقتی که اینها تنها هستند و جامه بر سر کشیدند میخواهند بخوابند یا نه آن وقتی که اینها قصد استغفار دارند هر سه حالشان را خدا میداند یک، ﴿یعلم ما یسرّون و ما یعلنون﴾ دو، آنچه را که اینها علن میگویند خدا میداند ﴿وإن تجهر بالقول فإنّه یعلم السرّ و أخفی﴾ آن آیه هم به این سه حال اشاره کرده منتها اولی چون بین الرشد بود نفرمود که فرمود «إن تجهر بالقول فإنّه یعلم الجهر» این را دیگر ذکر نفرمود فرمود ﴿إن تجهر بالقول فانه یعلم السرّ﴾ خوب جهر را به طریق اولی میداند اگر سرّ را میداند جهر را به طریق اولی میداند ﴿إن تجهر بالقول فإنّه یعلم السرّ﴾ دو، ﴿و اخفی﴾ آن را که خودت هم میدانی اخفای از سرّ است در درونِ درون تو است او میداند این سه امر را یعنی جهر را سرّ را اخفای از سرّ را که آن آیه فرمود اینجا به این صورت بیان شده فرمود ﴿یعلم ما یسرّون﴾ یک، ﴿و ما یعلنون﴾ دو، ﴿إنه علیم بذات الصدور﴾ ذات الصدور یعنی چه؟ صدر را که خدا خودش آفرید میداند صدر که ظرف آن علوم است این که هیچ آن اسراری که در سینه است و گاهی مثل اینکه آدم اول تصمیم میگیرد بعد کاری انجام میدهد این را نمیگویند ذات الصدور برای اینکه این گاهی ذات الصدور است گاهی ذات الجوارح است گاهی ذات الجوانح است این ذات الصدر نیست پس سرّی که گاهی مستور است گاهی مشهور این دیگر ذات الصدر نیست این دو، آن نهانِ نهان که در صدر است و بیرون نمیآید و منزوی در او است آن راز و رمز نهانِ نهان را میگویند ذات الصدور یعنی اینها صاحب خونه هستند ما یک خانه داریم یک صاحب خانه یک صدر داریم یک ذات الصدر آن اسرار ذات الصدر هستند آن سرّ ذو صدر است ذو صدر بودن ذات الصدر بودن ذوات الصدور بودن مال آن نهانِ نهان است که صاحب خانهاند یا اصلاً بیرون نمیآیند و خدا میداند در درون اینها چه خبر است که اگر یک حادثهای پیش بیاید معلوم میشود چه کاری هستند یا دیر به ظهور میرسد به عرصه میآید موقع امتحان اتفاق میافتد یک وقتی اتفاق نمیافتد یک وقتی اتفاق میافتد خدا آنها را میداند آن نهانِ نهان را میداند و نهان را میداند خب این کار که علنی است پس چه میشود مخفی میکند ﴿ألا حین یستغشون ثیابهم یعلم ما یسرّون و ما یعلنون إنّه علیم بذات الصدور﴾ .
و الحمد لله رب العالمین
تاکنون نظری ثبت نشده است