- 2788
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 48 - 55 سوره مدثر
سخنرانی حجت الاسلام محسن قرائتی با موضوع تفسیر سوره مدثر- آیه 48 -55
فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِینَ
فَمَا لَهُمْ عَنِ التَّذْکِرَةِ مُعْرِضِینَ
کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُّسْتَنفِرَةٌ
فَرَّتْ مِن قَسْوَرَةٍ
بَلْ یُرِیدُ کُلُّ امْرِىٍ مِّنْهُمْ أَن یُؤْتَى صُحُفاً مُّنَشَّرَةً
کَلَّا بَل لَّا یَخَافُونَ الْآخِرَةَ
کَلَّا إِنَّهُ تَذْکِرَةٌ
فَمَن شَآءَ ذَکَرَهُ
ترجمه
پس شفاعت شافعان سودشان ندهد.
چه شده آنان را که از تذکّر (قرآن) روى گردانند؟
گویا آنان گورخرانى هستند
که از شیر مىگریزند.
بلکه هریک از آنان توقّع دارد که نامه هایى سرگشاده (از سوى خدا) به او داده شود.
چنین نیست، بلکه آنان از آخرت نمىترسند.
چنین نیست، همانا آن (قرآن) تذکّرى ارزشمند است.
پس هرکس خواست، با آن تذکّر یابد.
«حُمُر» جمع «حِمار» به الاغ وحشى گفته مىشود و معادل فارسى آن گورخر است. کلمه «گور» به معناى صحرا و گورخر یعنى الاغ صحرایى.
در تشبیه فرار کفّار از قرآن، به فرار گورخر از شیر نکاتى نهفته است:
الف) فرار گورخر از شیر بر اساس عقل و شعور نیست.
ب) این فرار با وحشت همراه است.
ج) فرار با هدف خاصى صورت نمىگیرد.
د) فرار کننده توان و فرصتى براى تجدید قوا ندارد و عاقبت اسیر خواهد شد.
«قَسورة» از «قَسر» به معناى قهر و غلبه و یکى از نامهاى شیر است و در برخى موارد به معناى شکارچى نیز آمده است. به نظر مىرسد مراد، فرار گورخر از شیر یا صیّاد باشد.
در برخى روایات آمده است که ابوجهل و جماعتى از قریش به پیامبر اسلام گفتند: ما به تو ایمان نمى آوریم مگر آن که نامهاى از آسمان بیاورى که عنوانش این باشد: از پروردگار جهانیان به فلان فرزند فلان و در آن رسماً به ما دستور داده شود که به تو ایمان آوریم.
در آیاتى از قرآن کریم از توقّع نابجاى کفّار که مىگفتند: «و لن نؤمن لرقیک حتّى تنزل علینا کتاباً نقرؤه» ما هرگز به تو ایمان نمىآوریم مگر آنکه بر ما کتابى نازل کنى که ما بخوانیم. سخن به میان آمده است. در سوره انعام نیز مشابه آیه 52 را مى خوانیم که گفتند: «لن نؤمن حتّى نؤتى مثل ما اوتى رسول اللّه» ایمان نمىآوریم مگر آن که آنچه براى انبیا آمده است، براى ما نیز بیاید. در پاسخ این توقّعات نابجا خداوند مىفرماید: «اللّه اعلم حیث یجعل رسالته» خداوند بهتر مىداند که رسالتش را کجا قرار دهد.
شفاعت کنندگان در قیامت
در قرآن و روایات مىخوانیم که خداوند در قیامت به افرادى اجازه مىدهد تا براى دیگران شفاعت کنند. در روایتى از پیامبر اکرم مىخوانیم: «انا اوّل شافع» اوّلین کسى که شفاعت (امّت خود را) مىکند، من هستم.
قرآن. امیرالمؤمنین على (ع) مىفرماید: روز قیامت، قرآن از شفاعت کنندگان است.
انبیا. در روایات آمده است که انبیا در قیامت شفاعت مىکنند: «یشفع الانبیاء»
امامان معصوم و شیعیان واقعى. در روایتى از امام معصومعلیه السلام مىخوانیم: در قیامت، شفاعت براى ما و شیعیان ما خواهد بود. «لنا شفاعة و لاهل مودّتنا شفاعة»
فرشتگان. در روز قیامت، به فرشتگان و شهدا اجازه داده مىشود تا (از کسانى که مىخواهند) شفاعت کنند: «یؤذن للملائکة و الشهداء ان یشفعوا»
شهدا. در قیامت هر شهید هفتاد نفر از خانواده خود را شفاعت مىکند.
عبادات. عبادات بندگان، از اسباب شفاعت در قیامت خواهد بود: «الصیام والقرآن شفیعان للعبد یوم القیامة»
شرایط شفاعت شوندگان
قرآن و روایات، کسانى را مشمول شفاعت معرفى مىکنند که داراى شرایط زیر باشند:
الف) اهل ایمان و نماز و انفاق در راه خدا باشند و عمر را به هدر نداده باشند. «فما تنفعهم شفاعة الشافعین»
ب) خداوند به شفاعت آنان اذن داده باشد. «من ذا الذى یشفع عنده الاّ باذنه»
ج) با ایمان از دنیا برود.
د) رابطهاى میان شفیع و شفاعت شونده وجود داشته باشد. کسى که با شافعان ارتباطى مکتبى نداشته باشد، مشمول شفاعت قرار نمى گیرد.
پیام ها
1- تساهل در نماز و انفاق و اطعام نیازمندان و هدر دادن عمر، سبب محروم شدن از شفاعت در قیامت مى شود. «فما تنفعهم شفاعة الشافعین ...»
2- خداوند در قیامت به افرادى اجازه مىدهد تا براى دیگران شفاعت کنند ولى بسیارى از مردم، شرائط دریافت شفاعت را ندارد. «فما تنفعهم شفاعة الشافعین»
3- در قیامت، شفاعت کنندگان متعدّدند: انبیا، اوصیا، شهدا، قرآن و... «الشافعین»
4- مخالفان اسلام، هیچ دلیلى براى نپذیرفتن آیات الهى و سخن وحى ندارند. «فما لهم عن التذکرة معرضین»
5 - اعراض کنندگان از سخن حق، از عقل و خرد بهره اى ندارند. «کانّهم حمر»
6- داشتن توقّعات نابجا از خداوند (نظیر درخواست نامه از خداوند)، نشانه حماقت است. «کانهم حُمر ... یرید کلّ امرء منهم...»
7- کفّار مغرورند و انتظار دارند که براى هدایت هریک از آنان به راه حق، دعوت نامهاى خاص فرستاده شود. «بل یرید کلّ امرء منهم ان یؤتى صحفاً منشّرة»
8 - به توقّعات نابه جا قاطعانه پاسخ منفى دهید. (خدا با فرستادن برهان و معجزه اتمام حجّت کرده است و نیازى به فرستادن نامه خصوصى نیست.) «کلاّ»
9- درخواستهاى نابجاى کفّار براى ایمان آوردن، بهانه اى بیش نیست. «یرید... کلاّ»
10- بى پروایى نسبت به قیامت سبب انکار نبوّت است. «عن التذکرة معرضین ... بل لا یخافون الاخرة»
11- انسان در انتخاب عقیده و اندیشه، مختار و داراى اراده است. «فمن شاء»
12- قرآن بستر مناسبى براى هدایت بشر است، لکن هدایت شدن و بهره بردن از این بستر، مشروط به خواست خود انسان است. «فمن شاء ذکره»
متبع: پایگاه درس هایی از قرآن
فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِینَ
فَمَا لَهُمْ عَنِ التَّذْکِرَةِ مُعْرِضِینَ
کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُّسْتَنفِرَةٌ
فَرَّتْ مِن قَسْوَرَةٍ
بَلْ یُرِیدُ کُلُّ امْرِىٍ مِّنْهُمْ أَن یُؤْتَى صُحُفاً مُّنَشَّرَةً
کَلَّا بَل لَّا یَخَافُونَ الْآخِرَةَ
کَلَّا إِنَّهُ تَذْکِرَةٌ
فَمَن شَآءَ ذَکَرَهُ
ترجمه
پس شفاعت شافعان سودشان ندهد.
چه شده آنان را که از تذکّر (قرآن) روى گردانند؟
گویا آنان گورخرانى هستند
که از شیر مىگریزند.
بلکه هریک از آنان توقّع دارد که نامه هایى سرگشاده (از سوى خدا) به او داده شود.
چنین نیست، بلکه آنان از آخرت نمىترسند.
چنین نیست، همانا آن (قرآن) تذکّرى ارزشمند است.
پس هرکس خواست، با آن تذکّر یابد.
«حُمُر» جمع «حِمار» به الاغ وحشى گفته مىشود و معادل فارسى آن گورخر است. کلمه «گور» به معناى صحرا و گورخر یعنى الاغ صحرایى.
در تشبیه فرار کفّار از قرآن، به فرار گورخر از شیر نکاتى نهفته است:
الف) فرار گورخر از شیر بر اساس عقل و شعور نیست.
ب) این فرار با وحشت همراه است.
ج) فرار با هدف خاصى صورت نمىگیرد.
د) فرار کننده توان و فرصتى براى تجدید قوا ندارد و عاقبت اسیر خواهد شد.
«قَسورة» از «قَسر» به معناى قهر و غلبه و یکى از نامهاى شیر است و در برخى موارد به معناى شکارچى نیز آمده است. به نظر مىرسد مراد، فرار گورخر از شیر یا صیّاد باشد.
در برخى روایات آمده است که ابوجهل و جماعتى از قریش به پیامبر اسلام گفتند: ما به تو ایمان نمى آوریم مگر آن که نامهاى از آسمان بیاورى که عنوانش این باشد: از پروردگار جهانیان به فلان فرزند فلان و در آن رسماً به ما دستور داده شود که به تو ایمان آوریم.
در آیاتى از قرآن کریم از توقّع نابجاى کفّار که مىگفتند: «و لن نؤمن لرقیک حتّى تنزل علینا کتاباً نقرؤه» ما هرگز به تو ایمان نمىآوریم مگر آنکه بر ما کتابى نازل کنى که ما بخوانیم. سخن به میان آمده است. در سوره انعام نیز مشابه آیه 52 را مى خوانیم که گفتند: «لن نؤمن حتّى نؤتى مثل ما اوتى رسول اللّه» ایمان نمىآوریم مگر آن که آنچه براى انبیا آمده است، براى ما نیز بیاید. در پاسخ این توقّعات نابجا خداوند مىفرماید: «اللّه اعلم حیث یجعل رسالته» خداوند بهتر مىداند که رسالتش را کجا قرار دهد.
شفاعت کنندگان در قیامت
در قرآن و روایات مىخوانیم که خداوند در قیامت به افرادى اجازه مىدهد تا براى دیگران شفاعت کنند. در روایتى از پیامبر اکرم مىخوانیم: «انا اوّل شافع» اوّلین کسى که شفاعت (امّت خود را) مىکند، من هستم.
قرآن. امیرالمؤمنین على (ع) مىفرماید: روز قیامت، قرآن از شفاعت کنندگان است.
انبیا. در روایات آمده است که انبیا در قیامت شفاعت مىکنند: «یشفع الانبیاء»
امامان معصوم و شیعیان واقعى. در روایتى از امام معصومعلیه السلام مىخوانیم: در قیامت، شفاعت براى ما و شیعیان ما خواهد بود. «لنا شفاعة و لاهل مودّتنا شفاعة»
فرشتگان. در روز قیامت، به فرشتگان و شهدا اجازه داده مىشود تا (از کسانى که مىخواهند) شفاعت کنند: «یؤذن للملائکة و الشهداء ان یشفعوا»
شهدا. در قیامت هر شهید هفتاد نفر از خانواده خود را شفاعت مىکند.
عبادات. عبادات بندگان، از اسباب شفاعت در قیامت خواهد بود: «الصیام والقرآن شفیعان للعبد یوم القیامة»
شرایط شفاعت شوندگان
قرآن و روایات، کسانى را مشمول شفاعت معرفى مىکنند که داراى شرایط زیر باشند:
الف) اهل ایمان و نماز و انفاق در راه خدا باشند و عمر را به هدر نداده باشند. «فما تنفعهم شفاعة الشافعین»
ب) خداوند به شفاعت آنان اذن داده باشد. «من ذا الذى یشفع عنده الاّ باذنه»
ج) با ایمان از دنیا برود.
د) رابطهاى میان شفیع و شفاعت شونده وجود داشته باشد. کسى که با شافعان ارتباطى مکتبى نداشته باشد، مشمول شفاعت قرار نمى گیرد.
پیام ها
1- تساهل در نماز و انفاق و اطعام نیازمندان و هدر دادن عمر، سبب محروم شدن از شفاعت در قیامت مى شود. «فما تنفعهم شفاعة الشافعین ...»
2- خداوند در قیامت به افرادى اجازه مىدهد تا براى دیگران شفاعت کنند ولى بسیارى از مردم، شرائط دریافت شفاعت را ندارد. «فما تنفعهم شفاعة الشافعین»
3- در قیامت، شفاعت کنندگان متعدّدند: انبیا، اوصیا، شهدا، قرآن و... «الشافعین»
4- مخالفان اسلام، هیچ دلیلى براى نپذیرفتن آیات الهى و سخن وحى ندارند. «فما لهم عن التذکرة معرضین»
5 - اعراض کنندگان از سخن حق، از عقل و خرد بهره اى ندارند. «کانّهم حمر»
6- داشتن توقّعات نابجا از خداوند (نظیر درخواست نامه از خداوند)، نشانه حماقت است. «کانهم حُمر ... یرید کلّ امرء منهم...»
7- کفّار مغرورند و انتظار دارند که براى هدایت هریک از آنان به راه حق، دعوت نامهاى خاص فرستاده شود. «بل یرید کلّ امرء منهم ان یؤتى صحفاً منشّرة»
8 - به توقّعات نابه جا قاطعانه پاسخ منفى دهید. (خدا با فرستادن برهان و معجزه اتمام حجّت کرده است و نیازى به فرستادن نامه خصوصى نیست.) «کلاّ»
9- درخواستهاى نابجاى کفّار براى ایمان آوردن، بهانه اى بیش نیست. «یرید... کلاّ»
10- بى پروایى نسبت به قیامت سبب انکار نبوّت است. «عن التذکرة معرضین ... بل لا یخافون الاخرة»
11- انسان در انتخاب عقیده و اندیشه، مختار و داراى اراده است. «فمن شاء»
12- قرآن بستر مناسبى براى هدایت بشر است، لکن هدایت شدن و بهره بردن از این بستر، مشروط به خواست خود انسان است. «فمن شاء ذکره»
متبع: پایگاه درس هایی از قرآن
تاکنون نظری ثبت نشده است