- 3769
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 4 و 5 سوره مریم
سخنرانی حجت الاسلام محسن قرائتی با موضوع تفسیر سوره مریم- آیه 5- 4
قَالَ رَبِّ إِنِّى وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّى وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْباً وَلَمْ أَکُن بِدُعَآئِکَ رَبِّ شَقِیّاً
وَإِنِّى خِفْتُ الْمَوَالِىَ مِن وَرَآءِى وَکَانَتِ امْرَأَتِى عَاقِراً فَهَبْ لِى مِن لَّدُنکَ وَلِیّاً
ترجمه
(زکریّا) گفت: پروردگارا! همانا استخوانم سست شده، و (موى) سرم از شعلهى پیرى، سفید شده است و پروردگارا! من هرگز در دعاى تو (از اجابت) محروم نبودهام.
و همانا من براى پس از (مرگ) خود، از بستگانم بیمناکم و همسرم نازا بوده است، پس از جانب خود جانشینى (فرزندى) به من عطا فرما.
«عاقِر» به مرد یا زنى گفته مى شود که از او فرزندى به عمل نمى آید. «اشتعال» به معناى زبانه کشیدن آتش و انتشار آن است. بنابراین، جمله «واشتَعل الرّأس» یعنى سفیدى موها در سر من، مثل آتش شعله کشیده و منتشر شده است.
با توجّه به آیه 38 آل عمران، که دعاى زکریّا را چنین نقل مى کند: «ربّ هب لى من لدنک ذرّیة طیّبة» معلوم مى شود که مراد از «ولیّاً» در این آیه، فرزند صالحى است که جانشین پدر باشد.
در دعا، گاهى رابطه بنده و خداوند به قدرى تنگاتنگ مى شود که به جاى «یا ربّ»، «ربّ» مى گوید.
امام صادق (ع) فرمود: نگرانى زکریّا از عمو و پسر عموهایش بود.
پیام ها
1- در دعا از کلمه «ربّ» استمداد بجوییم، «ربّ... ربّ... ربّ» از ضعفهاى خود بگوییم، «واشتعل الرأس شیبا» نعمتها و الطاف خدا را ذکر کنیم. «ولم اکُن بدعائک ربّ شقیّا» آنگاه حاجت خود را به زبان آوریم. «فهب لى من لدنک ولیّاً»
2- پایهى بدن آدمى استخوان است و ضعف استخوان، ضعف تمام بدن را به دنبال دارد. «وَهَن العظم»
3- مؤمن، هرگز از رحمت خدا مأیوس نمى شود. (زکریّا در پیرى از خداوند فرزند مى خواهد) «ربّ اِنّى وهن العظم... لم اکُن بدعائک ربّ شقیّاً»
4- انسان مأیوس، بدبخت و شقى است. «ولم اکُن بدعائک ربّ شقیّا» حتّى در سخت ترین شرایط، در دل مردان خدا یأس راه ندارد.
5 - مردان خدا، از وارث بد مىترسند. «خفت الموالى من ورائى»
6- در بینش الهى، اراده خداوند بر عوامل طبیعى حاکم است. «هب لى من لدنک»
7- با اینکه خداوند حاجات انسان را مى داند، امّا در دعا و ناله، برکاتى مانند آرامش روحى، تواضع و عبودیّت دعاکننده و مدح و ستایش خداوند نهفته است. «اِنّى وَهَن العظم... هب لى من لدنک ولیّاً»
8 - فرزند، هبه آسمانى از جانب خداوند است. «فهب لى من لدنک»
9- نه همسر نازا را رها کنید و نه امید خود را از دست بدهید. «کانت اِمرأتى عاقرا... هب لى من لدنک ولیّاً»
10- علاقه به جاودانگى و خلود، در فطرت بشر وجود دارد و انسان دوست ندارد فراموش شده و اَبتر باشد. «هب لى من لدنک ولیّا»
11- گرچه یکى از نگرانى هاى انسان، بى فرزند بودن است «خِفتُ»، ولى اولیاى خدا فرزند را بیشتر براى تداوم اهداف معنوى خود مى خواهند. «ولیّا»
منبع:پایگاه درس هایی از قرآن
قَالَ رَبِّ إِنِّى وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّى وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْباً وَلَمْ أَکُن بِدُعَآئِکَ رَبِّ شَقِیّاً
وَإِنِّى خِفْتُ الْمَوَالِىَ مِن وَرَآءِى وَکَانَتِ امْرَأَتِى عَاقِراً فَهَبْ لِى مِن لَّدُنکَ وَلِیّاً
ترجمه
(زکریّا) گفت: پروردگارا! همانا استخوانم سست شده، و (موى) سرم از شعلهى پیرى، سفید شده است و پروردگارا! من هرگز در دعاى تو (از اجابت) محروم نبودهام.
و همانا من براى پس از (مرگ) خود، از بستگانم بیمناکم و همسرم نازا بوده است، پس از جانب خود جانشینى (فرزندى) به من عطا فرما.
«عاقِر» به مرد یا زنى گفته مى شود که از او فرزندى به عمل نمى آید. «اشتعال» به معناى زبانه کشیدن آتش و انتشار آن است. بنابراین، جمله «واشتَعل الرّأس» یعنى سفیدى موها در سر من، مثل آتش شعله کشیده و منتشر شده است.
با توجّه به آیه 38 آل عمران، که دعاى زکریّا را چنین نقل مى کند: «ربّ هب لى من لدنک ذرّیة طیّبة» معلوم مى شود که مراد از «ولیّاً» در این آیه، فرزند صالحى است که جانشین پدر باشد.
در دعا، گاهى رابطه بنده و خداوند به قدرى تنگاتنگ مى شود که به جاى «یا ربّ»، «ربّ» مى گوید.
امام صادق (ع) فرمود: نگرانى زکریّا از عمو و پسر عموهایش بود.
پیام ها
1- در دعا از کلمه «ربّ» استمداد بجوییم، «ربّ... ربّ... ربّ» از ضعفهاى خود بگوییم، «واشتعل الرأس شیبا» نعمتها و الطاف خدا را ذکر کنیم. «ولم اکُن بدعائک ربّ شقیّا» آنگاه حاجت خود را به زبان آوریم. «فهب لى من لدنک ولیّاً»
2- پایهى بدن آدمى استخوان است و ضعف استخوان، ضعف تمام بدن را به دنبال دارد. «وَهَن العظم»
3- مؤمن، هرگز از رحمت خدا مأیوس نمى شود. (زکریّا در پیرى از خداوند فرزند مى خواهد) «ربّ اِنّى وهن العظم... لم اکُن بدعائک ربّ شقیّاً»
4- انسان مأیوس، بدبخت و شقى است. «ولم اکُن بدعائک ربّ شقیّا» حتّى در سخت ترین شرایط، در دل مردان خدا یأس راه ندارد.
5 - مردان خدا، از وارث بد مىترسند. «خفت الموالى من ورائى»
6- در بینش الهى، اراده خداوند بر عوامل طبیعى حاکم است. «هب لى من لدنک»
7- با اینکه خداوند حاجات انسان را مى داند، امّا در دعا و ناله، برکاتى مانند آرامش روحى، تواضع و عبودیّت دعاکننده و مدح و ستایش خداوند نهفته است. «اِنّى وَهَن العظم... هب لى من لدنک ولیّاً»
8 - فرزند، هبه آسمانى از جانب خداوند است. «فهب لى من لدنک»
9- نه همسر نازا را رها کنید و نه امید خود را از دست بدهید. «کانت اِمرأتى عاقرا... هب لى من لدنک ولیّاً»
10- علاقه به جاودانگى و خلود، در فطرت بشر وجود دارد و انسان دوست ندارد فراموش شده و اَبتر باشد. «هب لى من لدنک ولیّا»
11- گرچه یکى از نگرانى هاى انسان، بى فرزند بودن است «خِفتُ»، ولى اولیاى خدا فرزند را بیشتر براى تداوم اهداف معنوى خود مى خواهند. «ولیّا»
منبع:پایگاه درس هایی از قرآن
تاکنون نظری ثبت نشده است