- 8397
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 188 سوره اعراف
سخنرانی حجت الاسلام محسن قرائتی با موضوع تفسیر سوره اعراف- آیه 188
قُل لِّا أَمْلِکُ لِنَفْسِى نَفْعاً وَلَا ضَرّاً إِلَّا مَا شَآءَ اللَّهُ وَلَوْ کُنتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لَاسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ وَمَا مَسَّنِىَ السُّوءُ إِنْ أَنَاْ إِلَّا نَذِیرٌ وَ بَشِیرٌ لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ
ترجمه
بگو: من مالک هیچ سود و زیانى براى خودم نیستم، مگر آنچه را خدا بخواهد (و از غیب و اسرار نهان نیز خبر ندارم، مگر هر چه خدا بخواهد) و اگر غیب مىدانستم، منافع زیادى براى خودم فراهم مىکردم وهرگز به من زیانى نمىرسید. من جز هشداردهنده و بشارتدهنده براى گروهى که ایمان مىآورند نیستم.
در قرآن و روایات، مطالبى بیان شده است که نشان مىدهد انبیا و اولیاى الهى علم غیب داشتهاند، همچنین آیات و روایاتى نظیر همین آیه به چشم مىخورد که نشانگر آن است که آنان علم غیب ندارند! جمع میان این دو دسته آیات و روایات به چند صورت است:
الف: آنجا که مىفرماید علم غیب نمىدانند، مراد آن است که آن بزرگواران از پیش خود غیب نمىدانند و آنجا که مىگوید غیب مىدانند، یعنى با اراده و الهام و وحى خدا مىدانند، نظیر آنکه مىگوییم: فلان شهر نفت ندارد یا نفت دارد که مراد ما از نداشتن این است که زمین آن نفتخیز نیست، یعنى از خود نفتى ندارد و مراد از داشتن نفت آن است که به وسیلهى لوله و ماشین و کشتى و قطار، نفت به آنجا مىرسد.
ب: علم غیب، دو گونه است که انبیا بخش اعظم آن را مىدانند، نظیر اخبارى که قرآن به نام غیب به پیامبر اسلام وحى فرمود: «تلک من انباء الغیب نوحیها الیک» و بخشى از علم غیب مخصوص خداوند است و هیچ کس از آن اطّلاعى ندارد، نظیر علم به زمان برپایى قیامت. پس آنجا که نمىدانند یعنى بخش مخصوص به خداوند را نمىدانند و آنجا که مىدانند، یعنى بخشى دیگر را مىدانند.
ج: مخاطبین آن بزرگواران متفاوت بودند؛ بعضى اهل غلوّ و مبالغه بودند که پیامبران و ائمّه اطهار به آنان مى فرمودند: ما غیب نمىدانیم تا درباره آنان مبالغه نکنند. و بعضى در معرفت آن بزرگواران ناقص بودند، که پیامبر و امام، براى رشد آنان، گوشهاى از علم غیب خود را عرضه مى کردند.
د: مراد از نداشتن علم غیب، نداشتن حضور ذهنى است. ولى به فرمودهى روایات براى امامان معصوم عمودى از نور است که با مراجعه به آن از همه چیز آگاهى پیدا مى کنند. نظیر انسانى که مىگوید من شماره تلفن فلانى را نمىدانم، ولى دفترچه راهنمایى دارد که مىتواند با مراجعه به آن همه شماره ها را بداند.
ه : آگاهى از غیب، همه جا نشانهى کمال نیست، بلکه گاهى نقص است. مثلاً شبى که حضرت على علیه السلام در جاى پیامبر خوابیدند، اگر علم داشتند که مورد خطر قرار نمى گیرند، کمالى براى آن حضرت محسوب نمىشد، زیرا در این صورت، همه حاضر بودند جاى آن حضرت بخوابند. در اینجا کمال به ندانستن است.
و: خداوند علم غیبى را که توقّع سود و زیان در آن است، به آنان مرحمت نمىکند. نظیر همین آیهى مورد بحث، ولى در مواردى که هدف از علم غیب، ارشاد و هدایت مردم باشد، خداوند آنان را آگاه مىسازد، همانگونه که عیسى (ع)به یاران خود فرمود: من مىتوانم بگویم که شما مردم در خانهى خود نیز چه چیزى را ذخیره کردهاید. «و ماتدّخرون فى بیوتکم»
بعضى مفسران گفته اند که اهل مکّه به رسول خدا گفتند: اگر با خدا ارتباط دارى، چرا از گرانى و ارزانى اجناس در آینده با خبر نمى شوى تا بتوانى سود و منفعتى بدست آورى و آنچه به زیان شماست، کنار بگذارى، که آیات فوق نازل شد.
پیام ها
1- هر که ایمانش بیشتر باشد، نسبت به تکلیف و خواست الهى تسلیمتر است و خود بیشتر احساس عجز مىکند. «لا أملک لنفسى ...»
2- همه سود و زیان ها را به اراده و خواست خدا بدانیم. «الاّ ما شاء اللّه»
3- پیامبر از پیش خود و براى زندگى شخصى خویش، غیب نمىداند. اخبار غیبى به عنوان پیامبر بودن به او داده شده، آن هم از سوى خدا. «لو کنت ...»
4- زمان برپایى قیامت، از امور غیبى است. «یسئلونک عن الساعة... و لو کنت اعلم الغیب»
5 - شناخت آینده، زمینه ساز رفاه و آسایش، و جهل به آن، زمینه ساز زیان و مشکلات است. «لو کنت اعلم الغیب لاستکثرت...»
6- زندگانى پیامبر اکرم مانند مردم دیگر، آمیخته با رنج و سختى بود. «و ما مسّنى السوء»
7- پیامبر مژدهرسان و بیم دهنده همه بشر است، امّا تنها مؤمنان که تحت تأثیر قرار مى گیرند. «نذیر و بشیر لقوم یؤمنون»
منبع: پایگاه درس هایی از قرآن
قُل لِّا أَمْلِکُ لِنَفْسِى نَفْعاً وَلَا ضَرّاً إِلَّا مَا شَآءَ اللَّهُ وَلَوْ کُنتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لَاسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ وَمَا مَسَّنِىَ السُّوءُ إِنْ أَنَاْ إِلَّا نَذِیرٌ وَ بَشِیرٌ لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ
ترجمه
بگو: من مالک هیچ سود و زیانى براى خودم نیستم، مگر آنچه را خدا بخواهد (و از غیب و اسرار نهان نیز خبر ندارم، مگر هر چه خدا بخواهد) و اگر غیب مىدانستم، منافع زیادى براى خودم فراهم مىکردم وهرگز به من زیانى نمىرسید. من جز هشداردهنده و بشارتدهنده براى گروهى که ایمان مىآورند نیستم.
در قرآن و روایات، مطالبى بیان شده است که نشان مىدهد انبیا و اولیاى الهى علم غیب داشتهاند، همچنین آیات و روایاتى نظیر همین آیه به چشم مىخورد که نشانگر آن است که آنان علم غیب ندارند! جمع میان این دو دسته آیات و روایات به چند صورت است:
الف: آنجا که مىفرماید علم غیب نمىدانند، مراد آن است که آن بزرگواران از پیش خود غیب نمىدانند و آنجا که مىگوید غیب مىدانند، یعنى با اراده و الهام و وحى خدا مىدانند، نظیر آنکه مىگوییم: فلان شهر نفت ندارد یا نفت دارد که مراد ما از نداشتن این است که زمین آن نفتخیز نیست، یعنى از خود نفتى ندارد و مراد از داشتن نفت آن است که به وسیلهى لوله و ماشین و کشتى و قطار، نفت به آنجا مىرسد.
ب: علم غیب، دو گونه است که انبیا بخش اعظم آن را مىدانند، نظیر اخبارى که قرآن به نام غیب به پیامبر اسلام وحى فرمود: «تلک من انباء الغیب نوحیها الیک» و بخشى از علم غیب مخصوص خداوند است و هیچ کس از آن اطّلاعى ندارد، نظیر علم به زمان برپایى قیامت. پس آنجا که نمىدانند یعنى بخش مخصوص به خداوند را نمىدانند و آنجا که مىدانند، یعنى بخشى دیگر را مىدانند.
ج: مخاطبین آن بزرگواران متفاوت بودند؛ بعضى اهل غلوّ و مبالغه بودند که پیامبران و ائمّه اطهار به آنان مى فرمودند: ما غیب نمىدانیم تا درباره آنان مبالغه نکنند. و بعضى در معرفت آن بزرگواران ناقص بودند، که پیامبر و امام، براى رشد آنان، گوشهاى از علم غیب خود را عرضه مى کردند.
د: مراد از نداشتن علم غیب، نداشتن حضور ذهنى است. ولى به فرمودهى روایات براى امامان معصوم عمودى از نور است که با مراجعه به آن از همه چیز آگاهى پیدا مى کنند. نظیر انسانى که مىگوید من شماره تلفن فلانى را نمىدانم، ولى دفترچه راهنمایى دارد که مىتواند با مراجعه به آن همه شماره ها را بداند.
ه : آگاهى از غیب، همه جا نشانهى کمال نیست، بلکه گاهى نقص است. مثلاً شبى که حضرت على علیه السلام در جاى پیامبر خوابیدند، اگر علم داشتند که مورد خطر قرار نمى گیرند، کمالى براى آن حضرت محسوب نمىشد، زیرا در این صورت، همه حاضر بودند جاى آن حضرت بخوابند. در اینجا کمال به ندانستن است.
و: خداوند علم غیبى را که توقّع سود و زیان در آن است، به آنان مرحمت نمىکند. نظیر همین آیهى مورد بحث، ولى در مواردى که هدف از علم غیب، ارشاد و هدایت مردم باشد، خداوند آنان را آگاه مىسازد، همانگونه که عیسى (ع)به یاران خود فرمود: من مىتوانم بگویم که شما مردم در خانهى خود نیز چه چیزى را ذخیره کردهاید. «و ماتدّخرون فى بیوتکم»
بعضى مفسران گفته اند که اهل مکّه به رسول خدا گفتند: اگر با خدا ارتباط دارى، چرا از گرانى و ارزانى اجناس در آینده با خبر نمى شوى تا بتوانى سود و منفعتى بدست آورى و آنچه به زیان شماست، کنار بگذارى، که آیات فوق نازل شد.
پیام ها
1- هر که ایمانش بیشتر باشد، نسبت به تکلیف و خواست الهى تسلیمتر است و خود بیشتر احساس عجز مىکند. «لا أملک لنفسى ...»
2- همه سود و زیان ها را به اراده و خواست خدا بدانیم. «الاّ ما شاء اللّه»
3- پیامبر از پیش خود و براى زندگى شخصى خویش، غیب نمىداند. اخبار غیبى به عنوان پیامبر بودن به او داده شده، آن هم از سوى خدا. «لو کنت ...»
4- زمان برپایى قیامت، از امور غیبى است. «یسئلونک عن الساعة... و لو کنت اعلم الغیب»
5 - شناخت آینده، زمینه ساز رفاه و آسایش، و جهل به آن، زمینه ساز زیان و مشکلات است. «لو کنت اعلم الغیب لاستکثرت...»
6- زندگانى پیامبر اکرم مانند مردم دیگر، آمیخته با رنج و سختى بود. «و ما مسّنى السوء»
7- پیامبر مژدهرسان و بیم دهنده همه بشر است، امّا تنها مؤمنان که تحت تأثیر قرار مى گیرند. «نذیر و بشیر لقوم یؤمنون»
منبع: پایگاه درس هایی از قرآن
تاکنون نظری ثبت نشده است