- 4762
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 20سوره اعراف
سخنرانی حجت الاسلام محسن قرائتی با موضوع تفسیر سوره اعراف - آیه 20
فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَنُ لِیُبْدِىَ لَهُمَا مَا وُرِىَ عَنْهُمَا مِن سَوْءَ تِهِمَا وَقَالَ مَانَهَکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَن تَکُونَا مَلَکَیْنِ أَو تَکُونَا مِنَ الْخَلِدِینَ
ترجمه
پس شیطان، آن دو (آدم و همسرش) را وسوسه کرد تا آنچه را از زشتى (عورت)شان از آن دو مخفى بود، برایشان آشکار سازد و گفت: پروردگارتان شما را از (خوردن) این درخت نهى نکرده مگر براى این که مبادا دو فرشته شوید یا از جاودانان شوید (و حیات ابدى بیابید).
شیطان، آدم و حوا را وسوسه مى کرد که خوردن از این درخت، شما را فرشته مى کند یا ابدى مى سازد و خداوند چون نمى خواهد شما به این مقام برسید، دستور داده که از آن نخورید.
در اینکه چرا حضرت آدم نهى خداوند را نادیده گرفت و از درخت ممنوعه خورد، ذیل آیه 21 پاسخ داده شده که نهى در اینجا عنوان کراهت دارد، نه تحریم، و مانند نهى پزشک از یک غذا براى بیمار مى باشد که اگر بیمار آن غذا را بخورد به زحمت مىافتد و آثار و عوارض مربوط به خود را دارد، نه آنکه حرام باشد.
سؤال: آیا ملائکه از آدم برتر بودند که حضرت آدم به خاطر فرشته شدن، تحت تأثیر وسوسه شیطان قرار گرفت؟
پاسخ: برترى آدم بر ملائکه، روشن است و امّا رغبت و میل آدم به ملک شدن، به خاطر کمالات آنان بود که حضرت آدم (ع) مى خواست علاوه بر آنچه خود دارد، آنها را نیز داشته باشد که این، دلیل برترى آنان نیست.
از امام صادق (ع) سؤال شد ملائکه افضل هستند یا بنى آدم؟ آن حضرت روایتى را از حضرت على (ع) نقل کردند که فرمود: خداوند ملائکه را از عقل بدون شهوت و حیوانات را با شهوت بدون عقل آفرید، امّا انسان را با ترکیبى از عقل و شهوت آفرید، اگر عقل انسان بر شهوتش غالب شود، از ملائکه برتر است و اگر شهوتش برعقلش غالب شود، از حیوانات پست تر است. «فمن غلب عقله شهوتَه فهو خیر من الملائکة و من غلب شهوته عقله فهو شرّ من البهائم».
آدمی زاده طرفه معجونى است کز فرشته سرشته و از حیوان
گر کند میل این، شود به از این ور کند میل آن، شود پس از آن
آرى خوبى ها و درجات آدمیان متفاوت و داراى مراتبى است، چنانکه در ملائک نیز چنین است، پس هر انسانى را نمى توان گفت از همه ملائکه برتر است و یا بالعکس.
خداوند، شیطان را با ماهیّتى پلید نیافریده است، بلکه او را موجودى قابل تکامل آفرید و در گذرگاه هستى هدایت کرد و این شیطان بود که خود را منحرف و پلید ساخت، وگرنه اگر ماهیّت او پلید بود، اشتغال به تسبیح و تقدیس، که سال ها بدان مشغول بود، معنا نداشت. همان گونه که خداوند فرعون و ابن ملجم را چنان خلق نکرد، بلکه آنان نیز شایستگى رشد و اعتلاى انسانى را داشته اند، ولى به اختیار خود منحرف شده اند.
سؤال: چرا خداوند شیطان را بر انسان مسلّط کرد؟
پاسخ: رابطه شیطان با انسان و امکان تأثیر او در آدمى، بیشتر و زیادتر از تأثیر غرائز حیوانى در انسان نیست. خداوند در مقابل آن غرائز حیوانى، اندیشه و تعقّل و وجدان را عطا فرموده و بهترین وسیله تعدیل و تنظیم غرائز را در اختیار آدمى قرار داده است.
علاوه بر آنکه شیطان، بر انسان سلطه ندارد واراده و اختیار را از انسان نمى گیرد، چنانکه خودش مى گوید: «ما کان لى علیکم من سلطان الاّ أن دعوتکم فاستجبتم لى فلاتلومونى ولوموا انفسکم ما انا بمصرخکم و ما انتم بمصرخى» کار او کمک به غرائز حیوانى است و اگر بخواهد تأثیرى بگذارد، مجبور است با یکى از قواى درونى یعنى غرائز و توهّمات و وسوسه ها وارد شود که در مقابل آنها دو نیروى عقل و وجدان همواره انسان را به خیرات و نیکى ها دعوت مى کنند.
پیام ها
1- شیطان، حتّى خوبان را هم رها نمى کند. «فوسوس لهما» امّا هیچ سلطه اى بر مخلصین ندارد. «الاّ عبادک منهم المخلَصین»
2- نهایت کار شیطان، وسوسه است نه اجبار، نشان دادن راه انحرافى است، نه اصرار. «فوسوس لهما»
3- نتیجه ارتکاب گناه و خلاف، رسوایى است. «لیُبدى... سوءاتهما»
4- رسوایى، کشف حجاب و برهنگى، از اهداف شیطان است. «لیُبدى... ما وُرى»
5 - شیطان از راه آرزوها، انسان را فریب مى دهد. «ما نهاکما ربّکما... الاّ اَن تکونا ملَکین او تکونا من الخالدین» (آرزوى انسان، زندگى ابدى در فضایى آرام و فرشته گونه است، لذا شیطان گفت: اگر از آن درخت بخورید، به آرزوى خود رسیده و زندگى دائم و به دور از مزاحمت و اضطراب خواهید داشت، و با استفاده از غرائز و تمایل انسان به رفاه و ابدیّت، او را وسوسه کرد.)
منبع: پایگاه درس هایی از قرآن
فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَنُ لِیُبْدِىَ لَهُمَا مَا وُرِىَ عَنْهُمَا مِن سَوْءَ تِهِمَا وَقَالَ مَانَهَکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَن تَکُونَا مَلَکَیْنِ أَو تَکُونَا مِنَ الْخَلِدِینَ
ترجمه
پس شیطان، آن دو (آدم و همسرش) را وسوسه کرد تا آنچه را از زشتى (عورت)شان از آن دو مخفى بود، برایشان آشکار سازد و گفت: پروردگارتان شما را از (خوردن) این درخت نهى نکرده مگر براى این که مبادا دو فرشته شوید یا از جاودانان شوید (و حیات ابدى بیابید).
شیطان، آدم و حوا را وسوسه مى کرد که خوردن از این درخت، شما را فرشته مى کند یا ابدى مى سازد و خداوند چون نمى خواهد شما به این مقام برسید، دستور داده که از آن نخورید.
در اینکه چرا حضرت آدم نهى خداوند را نادیده گرفت و از درخت ممنوعه خورد، ذیل آیه 21 پاسخ داده شده که نهى در اینجا عنوان کراهت دارد، نه تحریم، و مانند نهى پزشک از یک غذا براى بیمار مى باشد که اگر بیمار آن غذا را بخورد به زحمت مىافتد و آثار و عوارض مربوط به خود را دارد، نه آنکه حرام باشد.
سؤال: آیا ملائکه از آدم برتر بودند که حضرت آدم به خاطر فرشته شدن، تحت تأثیر وسوسه شیطان قرار گرفت؟
پاسخ: برترى آدم بر ملائکه، روشن است و امّا رغبت و میل آدم به ملک شدن، به خاطر کمالات آنان بود که حضرت آدم (ع) مى خواست علاوه بر آنچه خود دارد، آنها را نیز داشته باشد که این، دلیل برترى آنان نیست.
از امام صادق (ع) سؤال شد ملائکه افضل هستند یا بنى آدم؟ آن حضرت روایتى را از حضرت على (ع) نقل کردند که فرمود: خداوند ملائکه را از عقل بدون شهوت و حیوانات را با شهوت بدون عقل آفرید، امّا انسان را با ترکیبى از عقل و شهوت آفرید، اگر عقل انسان بر شهوتش غالب شود، از ملائکه برتر است و اگر شهوتش برعقلش غالب شود، از حیوانات پست تر است. «فمن غلب عقله شهوتَه فهو خیر من الملائکة و من غلب شهوته عقله فهو شرّ من البهائم».
آدمی زاده طرفه معجونى است کز فرشته سرشته و از حیوان
گر کند میل این، شود به از این ور کند میل آن، شود پس از آن
آرى خوبى ها و درجات آدمیان متفاوت و داراى مراتبى است، چنانکه در ملائک نیز چنین است، پس هر انسانى را نمى توان گفت از همه ملائکه برتر است و یا بالعکس.
خداوند، شیطان را با ماهیّتى پلید نیافریده است، بلکه او را موجودى قابل تکامل آفرید و در گذرگاه هستى هدایت کرد و این شیطان بود که خود را منحرف و پلید ساخت، وگرنه اگر ماهیّت او پلید بود، اشتغال به تسبیح و تقدیس، که سال ها بدان مشغول بود، معنا نداشت. همان گونه که خداوند فرعون و ابن ملجم را چنان خلق نکرد، بلکه آنان نیز شایستگى رشد و اعتلاى انسانى را داشته اند، ولى به اختیار خود منحرف شده اند.
سؤال: چرا خداوند شیطان را بر انسان مسلّط کرد؟
پاسخ: رابطه شیطان با انسان و امکان تأثیر او در آدمى، بیشتر و زیادتر از تأثیر غرائز حیوانى در انسان نیست. خداوند در مقابل آن غرائز حیوانى، اندیشه و تعقّل و وجدان را عطا فرموده و بهترین وسیله تعدیل و تنظیم غرائز را در اختیار آدمى قرار داده است.
علاوه بر آنکه شیطان، بر انسان سلطه ندارد واراده و اختیار را از انسان نمى گیرد، چنانکه خودش مى گوید: «ما کان لى علیکم من سلطان الاّ أن دعوتکم فاستجبتم لى فلاتلومونى ولوموا انفسکم ما انا بمصرخکم و ما انتم بمصرخى» کار او کمک به غرائز حیوانى است و اگر بخواهد تأثیرى بگذارد، مجبور است با یکى از قواى درونى یعنى غرائز و توهّمات و وسوسه ها وارد شود که در مقابل آنها دو نیروى عقل و وجدان همواره انسان را به خیرات و نیکى ها دعوت مى کنند.
پیام ها
1- شیطان، حتّى خوبان را هم رها نمى کند. «فوسوس لهما» امّا هیچ سلطه اى بر مخلصین ندارد. «الاّ عبادک منهم المخلَصین»
2- نهایت کار شیطان، وسوسه است نه اجبار، نشان دادن راه انحرافى است، نه اصرار. «فوسوس لهما»
3- نتیجه ارتکاب گناه و خلاف، رسوایى است. «لیُبدى... سوءاتهما»
4- رسوایى، کشف حجاب و برهنگى، از اهداف شیطان است. «لیُبدى... ما وُرى»
5 - شیطان از راه آرزوها، انسان را فریب مى دهد. «ما نهاکما ربّکما... الاّ اَن تکونا ملَکین او تکونا من الخالدین» (آرزوى انسان، زندگى ابدى در فضایى آرام و فرشته گونه است، لذا شیطان گفت: اگر از آن درخت بخورید، به آرزوى خود رسیده و زندگى دائم و به دور از مزاحمت و اضطراب خواهید داشت، و با استفاده از غرائز و تمایل انسان به رفاه و ابدیّت، او را وسوسه کرد.)
منبع: پایگاه درس هایی از قرآن
تاکنون نظری ثبت نشده است