سخنرانی استاد حشمت الله قنبری با موضوع «جنگ ایران و اسرائیل»، سال 1404
تحلیلی بر خاستگاه تحولات معاصر ایران: از ذلت تاریخی تا ارتقاء تمدنی
تمنای آن است که در بررسی رخدادها و فعل و انفعالات جاری منطقهای، تحلیلها بر مبانی و محکمات تاریخی ایران و اسلام استوار گردند، نه صرفاً بر مبنای تحولات لیبرال دموکراسی، چرا که این الگو با جوهره و ماهیت حرکت انقلاب اسلامی سازگاری ندارد . نخستین پرسشی که نیازمند پاسخی شایسته است، آن است که چه عاملی کشور را به این جایگاه سوق داد؟ آیا این چالشها برآمده از عدم مهارت در روش مذاکره، فزونخواهی دشمنان، مقابله دو ساحت تمدنی، جدال قدرتی نوظهور، یا نگرانی مخالفان از دستیابی ما به توان دانش هستهای صلحآمیز و تسلیحاتی بوده است؟ هرچند این مسائل محل بحث است، اما باطن قضیه در عمقی دیگر نهفته است.
پیشینه تاریخی و دوران انحطاط
ملت ما دارای پیشینه و دیرینه تمدنی است که برخی آن را تا 5000 سال و برخی دیگر تا 2000 سال به عقب میبرند. این میراث کهن، آمیخته با اسطورهها و حقایق تاریخی، همچون تمامی تمدنهای عالم، شاهد فراز و فرودهای پادشاهان باکفایت و بیکفایت، فروپاشی سلسلهها و تسخیر و تصرف کشور توسط دیگران بوده است. با این حال، در طول نزدیک به دو قرن معاصر، ایران فاقد یک پروندهی اجتماعی مُشعشع و درخشان بوده است
انحطاط دوران قاجار، حکومت را به قالبی سطحی، ابتدایی و دستنشانده مبدل ساخت. هیچ پژوهندهای نمیتواند ادعا کند که رضاخان پهلوی با عزت و اقتدار، مؤسس حکومتی بوده است؛ بلکه او از میرپنجی، به واسطهی کودتایی متأثر از برنامههای نظام سلطه وقت به شاهی رسید و پس از رفتن او نیز پسرش توسط همان نیروها بر مسند نشانده شد.
دوران پس از جنگ جهانی دوم، از تاریکترین مقاطع تاریخ ایران بود؛ دورانی که نزدیک به 10 میلیون نفر از جمعیت 20 میلیونی بر اثر گرسنگی جان باختند. ملت ما تحقیر را پذیرفت و مقدرات کشور در دست یهود و نظام سلطه وقت قرار گرفت. در آن زمان، ایران در مقام ژاندارم منطقه، درگیر این نزاع جهانی بود که دستنشاندهی چه کسی باشد.
ارتقاء پس از انقلاب اسلامی
امروز، ماهیت منازعه دگرگون شده است. دعوای کنونی بر سر این است که چرا ایران دارای نیروی نیابتی و توسعه قلمرو است. رهایی از دستنشانده بودن و حرکت به سمت تأثیرگذاری، اگر فارغ از هر بحث ارزشی بررسی شود، یک ارتقاء محسوب میشود، چرا که جایگاه یک کشور عوض شده است.
این تأثیرگذاری نه حاصل نیروهای نیابتی، بلکه برآمده از ساحت و روح انقلاب اسلامی است که متأثر از اسلام حقیقی میباشد . این نسیم الهی، توانسته است به ملتها و کشورها هویت بخشد؛ هویتی که سازگار با فطرت انسان است.
نهضت امام خمینی و انقلاب اسلامی، پدیدهای بود که زوال تمدنی نظامهای فاقد ارزشهای انسانی، نظیر اتحاد جماهیر شوروی را تسریع بخشید. آن تمدن که ارزشهایش منطبق با هویت انسانی نبود، بدون درگیری و مناقشه، کنار رفت
تحلیلی بر خاستگاه تحولات معاصر ایران: از ذلت تاریخی تا ارتقاء تمدنی
تمنای آن است که در بررسی رخدادها و فعل و انفعالات جاری منطقهای، تحلیلها بر مبانی و محکمات تاریخی ایران و اسلام استوار گردند، نه صرفاً بر مبنای تحولات لیبرال دموکراسی، چرا که این الگو با جوهره و ماهیت حرکت انقلاب اسلامی سازگاری ندارد . نخستین پرسشی که نیازمند پاسخی شایسته است، آن است که چه عاملی کشور را به این جایگاه سوق داد؟ آیا این چالشها برآمده از عدم مهارت در روش مذاکره، فزونخواهی دشمنان، مقابله دو ساحت تمدنی، جدال قدرتی نوظهور، یا نگرانی مخالفان از دستیابی ما به توان دانش هستهای صلحآمیز و تسلیحاتی بوده است؟ هرچند این مسائل محل بحث است، اما باطن قضیه در عمقی دیگر نهفته است.
پیشینه تاریخی و دوران انحطاط
ملت ما دارای پیشینه و دیرینه تمدنی است که برخی آن را تا 5000 سال و برخی دیگر تا 2000 سال به عقب میبرند. این میراث کهن، آمیخته با اسطورهها و حقایق تاریخی، همچون تمامی تمدنهای عالم، شاهد فراز و فرودهای پادشاهان باکفایت و بیکفایت، فروپاشی سلسلهها و تسخیر و تصرف کشور توسط دیگران بوده است. با این حال، در طول نزدیک به دو قرن معاصر، ایران فاقد یک پروندهی اجتماعی مُشعشع و درخشان بوده است
انحطاط دوران قاجار، حکومت را به قالبی سطحی، ابتدایی و دستنشانده مبدل ساخت. هیچ پژوهندهای نمیتواند ادعا کند که رضاخان پهلوی با عزت و اقتدار، مؤسس حکومتی بوده است؛ بلکه او از میرپنجی، به واسطهی کودتایی متأثر از برنامههای نظام سلطه وقت به شاهی رسید و پس از رفتن او نیز پسرش توسط همان نیروها بر مسند نشانده شد.
دوران پس از جنگ جهانی دوم، از تاریکترین مقاطع تاریخ ایران بود؛ دورانی که نزدیک به 10 میلیون نفر از جمعیت 20 میلیونی بر اثر گرسنگی جان باختند. ملت ما تحقیر را پذیرفت و مقدرات کشور در دست یهود و نظام سلطه وقت قرار گرفت. در آن زمان، ایران در مقام ژاندارم منطقه، درگیر این نزاع جهانی بود که دستنشاندهی چه کسی باشد.
ارتقاء پس از انقلاب اسلامی
امروز، ماهیت منازعه دگرگون شده است. دعوای کنونی بر سر این است که چرا ایران دارای نیروی نیابتی و توسعه قلمرو است. رهایی از دستنشانده بودن و حرکت به سمت تأثیرگذاری، اگر فارغ از هر بحث ارزشی بررسی شود، یک ارتقاء محسوب میشود، چرا که جایگاه یک کشور عوض شده است.
این تأثیرگذاری نه حاصل نیروهای نیابتی، بلکه برآمده از ساحت و روح انقلاب اسلامی است که متأثر از اسلام حقیقی میباشد . این نسیم الهی، توانسته است به ملتها و کشورها هویت بخشد؛ هویتی که سازگار با فطرت انسان است.
نهضت امام خمینی و انقلاب اسلامی، پدیدهای بود که زوال تمدنی نظامهای فاقد ارزشهای انسانی، نظیر اتحاد جماهیر شوروی را تسریع بخشید. آن تمدن که ارزشهایش منطبق با هویت انسانی نبود، بدون درگیری و مناقشه، کنار رفت


تاکنون نظری ثبت نشده است