- 269
- 1000
- 1000
- 1000
دشمن، از شاه و صدام تا آمریکا و اسرائیل
سخنرانی استاد حسن رحیم پور ازغدی با موضوع "دشمن، از شاه و صدام تا آمریکا و اسرائیل"، سال 1404
امروز همچنان مثل دهه شصت آمریکا و معتمدین در داخل تهدید اصلی برای این ملت و کشورند و ما در داخل اگر اختلافاتی گاهی هست باید حواسمان باشد که آن اختلاف و دعوای اصلی را تحت الشعاع قرار ندهد. آنها معمولا از طریق اعمال نفوذ در داخل کارشان را پیش می برند و از شکاف های داخلی استفاده می کنند. جاهایی هم اگر به ما ضربه زدند، بیش از اینکه ناشی از قدرت آنها باشد، منشأ آن ضعف و حواس پرتی ما بوده است. یعنی اگر مدیریت خارجی و لجاجت داخلی ترکیب نمی شد ضربه وارد نمی شد. همیشه یک ضعف در درون و یک پروژه از بیرون با هم ترکیب می شوند و می توانند ضربه بزنند. اگر کسی در حوزه کار خودش دقیق و منضبط باشد خیلی از مشکلات را نخواهیم داشت. این اقتصاد مقاومتی نیست، اقتصاد برجامی است. اقتصاد مقاومتی اصلاح ساختارهای اقتصادی در داخل، مبارزه با فساد، مبارزه با بی نظمی، نظارت درست، پاسخگو کردن همه مسئولان و مدیریت های حقوقی و اشخاص حقیقی است و اینکه هر جا ثروت، قدرت، رسانه، اختیارات و امکانات هست طبق قانون اساسی و طبق قوانین باید مسئول پاسخگو باشد تا مسائل ریزی که کف خیابان اتفاق می افتد، ضعفی در مدیریت داخلی، اعتماد به غرب و آمریکا و ورود دشمن به عنوان یک پروژه رقم نخورد. کم عقلی و ضعف نظارت همین داشت، در حالی که ما تابع یک فرهنگ و مکتبی هستیم که شعارش انضباط صد درصدی و دقت و تقسیم درست وظایف و کارهاست. پیامبر اکرم صلوا الله علیه و آله در آن شرایط و جامعه قبیله ای که یک تمدن پیچیده مجهز مدرنی نداشته و در آن جامعه که خیلی ها هنوز سواد نداشتن، پیامبر توانست جنبش علم و سواد را در جزیره العرب احیا کند. ایشان در آن جامعه که وقتی اسیر از دشمن برانداز می گرفتن می گفتن ده تا مسلمان باسواد کن برو آزادی. انضباط پیامبر در آن شرایط و آن وضعیت یک جامعه قبیله بی نظیر بود. نظم پیامبر چنان بود که یک کار را شروع می کردند و دقیق و منظم انجام می دادند. هر کار پیامبر حتی سکوتش حساب شده بود. اغلب مشکلات به خاطر ضعف ماست. پیامبر اگر جایی می دید حقوق کسانی یا حدود الهی زیر پا رفته عصبانی می شدند، ضمن اینکه عصبانیتشان هم حساب شده و کنترل شده و منظم و مودب بود، چون هدفش الهی بود. پیغمبر در تمام ابعاد زندگی شخصی و اجتماعی اش اینگونه بود. من عرضم این هست سیره ای که ما از اولیای دین داریم، اگر در کارهای خودمان به کار ببندیم، هیچ توطئه ای به نتیجه نمی رسد. مومن با جدیت همه کارها را می تواند به انجام برساند، ضمن اینکه وضعیت الان جدید نیست، چون بعضی ها فکر می کنند این تهدید مال هسته ای بوده از اول انقلاب بوده. ما وقتی گفتم نوکری شما را نمی کنیم و دیگر نوکر نیستیم و مستقلیم و ایران خودش تصمیم می گیرد، از همان موقع شروع شده است. اینها با تحریم و فشار اقتصادی به دنبال فروپاشی اجتماعی هستند و این مال الان نیست. این حرف ها مال سی سال پیش هست ولی الان همین ها عینا دارد تکرار می شود، یعنی پروژه چند دهه تعقیب شده است. کتاب استراتژی بزرگ اصول و رویه ها مالت جان کالینز می گوید: قروض ملی زیاد شود، نرخ پول کشور نسبت به ارزها باید پایین بیاید، صنعت کشور باید کند و مختل شود و دولت مجبور شود به وضع مالیات های کمرشکن تا هدف اصلیمان که ایجاد شبهه در اعتماد عمومی نسبت به دولت و نهادهای حکومتی هست محقق شود که دیگر حکومت ها نتوانند نوآوری کنند یا اصلاحات جدید در سیستم شان ایجاد کنند و مناقشات داخلی تقویت شود و اختلافات در داخل جامعه بین مردم و اختلاف داخل حکومت شکاف ایجاد کند تا بتوانیم با فشارهای اقتصادی و رسانه ای و تبلیغاتی و اینها به هدف برسیم. سی سال این پروژه ادامه داشته و این فشار اقتصادی خودش جزئی از پروژه جنگ نرم است که شرکت هایی در ایران سرمایه گذاری کلان می توانند انجام بدهند را شناسایی می کنیم و آنها تحریم و تهدید می کنیم، ولی اگر نتوانستیم اقتصاد ایران و صنعت ایران رو فلج بکنیم، در عین حال راهی جز این نداریم تنها راه دیگه جنگ و حمله به ایرانه که ما در این جنگ شکست خواهیم خورد. ممکن هست حمله کنیم به ایران و دسته جمعی بزنیم ایران را اما خودمان هم خراب می شویم و در کل منطقه یک جنگ جهانی راه می افتد و بعدش هم همان بلایی که بر سر شوروی آمد سر ما هم می آید. لذا جنگ راه مناسبی نیست، این سیاست ها تازه نیست از قبل بوده، منتها کی اثر می کند؟ وقتی ما در داخل مسئولین و سیاست گذاران ما دیگر انقلابی عمل نکنند و اعتماد کنند به اینها و فشار پذیر باشند، اینها آثار خودش را نشان می دهد. مشکل ضعف داخلی و انضباط انقلابی و جدی بودن در انجام وظایف، اینجا اگهپر سوراخ شد و خلل برداشت فشارها اثر می کند و فشارها همیشه هست. می گویند: اگر بخواهیم ایران از پا بیفتد، باید یه کار ترکیبی بکنیم متشکل از اقتصاد و سیاست و نظامی گری و کار فرهنگی و رسانه ای. ما این ها را جدا جدا انجام می دادیم یا بعضی هاش را جدی نمی گرفتیم اما الان ما باید در هر چهار جبهه همزمان حمله کنیم به ایران. حالا در روش نظامی مستقیم نمی توانیم اما با همین تروریسم کارمان پیش می رود. اینها پاشنه آشیل اقتصاد ایران را شناسایی می کنند و ضربه می زنند و کاری می کنند که برنامه های اقتصادی حکومت ناکارآمد شود. توماس فریدمن یه تحلیلگر اقتصادی و سیاسی آمریکاست. مقاله نیویورک تایمز گفت آمریکا دیگر نمی تواند ایران را سرنگون و براندازی کند ولی می توانیم فشار بیاریم و در داخل ایران هم روی بخشی از افکار عمومی کار کنیم تا حکومتشون را کنار بگذارند، یعنی جمهوری اسلامی را سرنگون نمی توانیم بکنیم، چون مردم پشتش ایستادند، ولی کاری کنیم یک جمهوری اسلامی دیگری با رفتار دیگری بیاید سر کار یا همین ها تبدیل بشوند به اونها یعنی جمهوری اسلامی ماهیتش رو شاید بشه عوض کرد، یعنی همین جمهوری اسلامی با همین قانون اساسی ولی آدم های بیان سر کار که فشار پذیر هستند یا دلشان با ماست و یا ضعیفن فشار که میدی عقب می روند و می ترسند یا دقیق و منضبط نیستن ناکارآمد باشند که ولو با ما مخالف باشند ولی در برابر حملات ما ضد حمله های مناسب نتوانند نشان بدهند. درجنگ هشت ساله که ما با صدام که به نمایندگی از همه کشورها بود، جنگیدیم. در حکومت هم دعوا هست، مشکلات اقتصادی هم هست، خمینی هم که معلوم نیست تا کی زنده بمونه و زمینه آماده است برای این انقلاب بلکه خود ایران کلا دچار فروپاشی شود، پس محاسبات همه این بود و ما هم به صدام چراغ سبز دادیم برای حمله و او به این نتیجه رسید که بلوک شرق که کمونیست ضد انقلاب اسلامی بود و هم بلوک غرب که آمریکا و انگلیس بودند، همه به ایران حمله کردند. اینها باور نمی کردن که ما هشت سال بجنگیم و مقاومت کنیم. دشمن راجع به وضعیت ایران همیشه خطای محاسباتی داشت. در مسائل اقتصادی، سیاسی، نظامی و ...مدام دنبال سوراخ می گردند تا نفوذ کنند در حکومت اما همیشه با شکست مواجه می شوند. ببینید مقاومت هشت ساله شما جلوی کل این غرب و شرق چقدر ارزش داشت. اقتصاد امروز ما مقاومتی نیست بلکه این اقتصاد برجامی است که این اقتصاد محصول اعتماد به آمریکاست.
امروز همچنان مثل دهه شصت آمریکا و معتمدین در داخل تهدید اصلی برای این ملت و کشورند و ما در داخل اگر اختلافاتی گاهی هست باید حواسمان باشد که آن اختلاف و دعوای اصلی را تحت الشعاع قرار ندهد. آنها معمولا از طریق اعمال نفوذ در داخل کارشان را پیش می برند و از شکاف های داخلی استفاده می کنند. جاهایی هم اگر به ما ضربه زدند، بیش از اینکه ناشی از قدرت آنها باشد، منشأ آن ضعف و حواس پرتی ما بوده است. یعنی اگر مدیریت خارجی و لجاجت داخلی ترکیب نمی شد ضربه وارد نمی شد. همیشه یک ضعف در درون و یک پروژه از بیرون با هم ترکیب می شوند و می توانند ضربه بزنند. اگر کسی در حوزه کار خودش دقیق و منضبط باشد خیلی از مشکلات را نخواهیم داشت. این اقتصاد مقاومتی نیست، اقتصاد برجامی است. اقتصاد مقاومتی اصلاح ساختارهای اقتصادی در داخل، مبارزه با فساد، مبارزه با بی نظمی، نظارت درست، پاسخگو کردن همه مسئولان و مدیریت های حقوقی و اشخاص حقیقی است و اینکه هر جا ثروت، قدرت، رسانه، اختیارات و امکانات هست طبق قانون اساسی و طبق قوانین باید مسئول پاسخگو باشد تا مسائل ریزی که کف خیابان اتفاق می افتد، ضعفی در مدیریت داخلی، اعتماد به غرب و آمریکا و ورود دشمن به عنوان یک پروژه رقم نخورد. کم عقلی و ضعف نظارت همین داشت، در حالی که ما تابع یک فرهنگ و مکتبی هستیم که شعارش انضباط صد درصدی و دقت و تقسیم درست وظایف و کارهاست. پیامبر اکرم صلوا الله علیه و آله در آن شرایط و جامعه قبیله ای که یک تمدن پیچیده مجهز مدرنی نداشته و در آن جامعه که خیلی ها هنوز سواد نداشتن، پیامبر توانست جنبش علم و سواد را در جزیره العرب احیا کند. ایشان در آن جامعه که وقتی اسیر از دشمن برانداز می گرفتن می گفتن ده تا مسلمان باسواد کن برو آزادی. انضباط پیامبر در آن شرایط و آن وضعیت یک جامعه قبیله بی نظیر بود. نظم پیامبر چنان بود که یک کار را شروع می کردند و دقیق و منظم انجام می دادند. هر کار پیامبر حتی سکوتش حساب شده بود. اغلب مشکلات به خاطر ضعف ماست. پیامبر اگر جایی می دید حقوق کسانی یا حدود الهی زیر پا رفته عصبانی می شدند، ضمن اینکه عصبانیتشان هم حساب شده و کنترل شده و منظم و مودب بود، چون هدفش الهی بود. پیغمبر در تمام ابعاد زندگی شخصی و اجتماعی اش اینگونه بود. من عرضم این هست سیره ای که ما از اولیای دین داریم، اگر در کارهای خودمان به کار ببندیم، هیچ توطئه ای به نتیجه نمی رسد. مومن با جدیت همه کارها را می تواند به انجام برساند، ضمن اینکه وضعیت الان جدید نیست، چون بعضی ها فکر می کنند این تهدید مال هسته ای بوده از اول انقلاب بوده. ما وقتی گفتم نوکری شما را نمی کنیم و دیگر نوکر نیستیم و مستقلیم و ایران خودش تصمیم می گیرد، از همان موقع شروع شده است. اینها با تحریم و فشار اقتصادی به دنبال فروپاشی اجتماعی هستند و این مال الان نیست. این حرف ها مال سی سال پیش هست ولی الان همین ها عینا دارد تکرار می شود، یعنی پروژه چند دهه تعقیب شده است. کتاب استراتژی بزرگ اصول و رویه ها مالت جان کالینز می گوید: قروض ملی زیاد شود، نرخ پول کشور نسبت به ارزها باید پایین بیاید، صنعت کشور باید کند و مختل شود و دولت مجبور شود به وضع مالیات های کمرشکن تا هدف اصلیمان که ایجاد شبهه در اعتماد عمومی نسبت به دولت و نهادهای حکومتی هست محقق شود که دیگر حکومت ها نتوانند نوآوری کنند یا اصلاحات جدید در سیستم شان ایجاد کنند و مناقشات داخلی تقویت شود و اختلافات در داخل جامعه بین مردم و اختلاف داخل حکومت شکاف ایجاد کند تا بتوانیم با فشارهای اقتصادی و رسانه ای و تبلیغاتی و اینها به هدف برسیم. سی سال این پروژه ادامه داشته و این فشار اقتصادی خودش جزئی از پروژه جنگ نرم است که شرکت هایی در ایران سرمایه گذاری کلان می توانند انجام بدهند را شناسایی می کنیم و آنها تحریم و تهدید می کنیم، ولی اگر نتوانستیم اقتصاد ایران و صنعت ایران رو فلج بکنیم، در عین حال راهی جز این نداریم تنها راه دیگه جنگ و حمله به ایرانه که ما در این جنگ شکست خواهیم خورد. ممکن هست حمله کنیم به ایران و دسته جمعی بزنیم ایران را اما خودمان هم خراب می شویم و در کل منطقه یک جنگ جهانی راه می افتد و بعدش هم همان بلایی که بر سر شوروی آمد سر ما هم می آید. لذا جنگ راه مناسبی نیست، این سیاست ها تازه نیست از قبل بوده، منتها کی اثر می کند؟ وقتی ما در داخل مسئولین و سیاست گذاران ما دیگر انقلابی عمل نکنند و اعتماد کنند به اینها و فشار پذیر باشند، اینها آثار خودش را نشان می دهد. مشکل ضعف داخلی و انضباط انقلابی و جدی بودن در انجام وظایف، اینجا اگهپر سوراخ شد و خلل برداشت فشارها اثر می کند و فشارها همیشه هست. می گویند: اگر بخواهیم ایران از پا بیفتد، باید یه کار ترکیبی بکنیم متشکل از اقتصاد و سیاست و نظامی گری و کار فرهنگی و رسانه ای. ما این ها را جدا جدا انجام می دادیم یا بعضی هاش را جدی نمی گرفتیم اما الان ما باید در هر چهار جبهه همزمان حمله کنیم به ایران. حالا در روش نظامی مستقیم نمی توانیم اما با همین تروریسم کارمان پیش می رود. اینها پاشنه آشیل اقتصاد ایران را شناسایی می کنند و ضربه می زنند و کاری می کنند که برنامه های اقتصادی حکومت ناکارآمد شود. توماس فریدمن یه تحلیلگر اقتصادی و سیاسی آمریکاست. مقاله نیویورک تایمز گفت آمریکا دیگر نمی تواند ایران را سرنگون و براندازی کند ولی می توانیم فشار بیاریم و در داخل ایران هم روی بخشی از افکار عمومی کار کنیم تا حکومتشون را کنار بگذارند، یعنی جمهوری اسلامی را سرنگون نمی توانیم بکنیم، چون مردم پشتش ایستادند، ولی کاری کنیم یک جمهوری اسلامی دیگری با رفتار دیگری بیاید سر کار یا همین ها تبدیل بشوند به اونها یعنی جمهوری اسلامی ماهیتش رو شاید بشه عوض کرد، یعنی همین جمهوری اسلامی با همین قانون اساسی ولی آدم های بیان سر کار که فشار پذیر هستند یا دلشان با ماست و یا ضعیفن فشار که میدی عقب می روند و می ترسند یا دقیق و منضبط نیستن ناکارآمد باشند که ولو با ما مخالف باشند ولی در برابر حملات ما ضد حمله های مناسب نتوانند نشان بدهند. درجنگ هشت ساله که ما با صدام که به نمایندگی از همه کشورها بود، جنگیدیم. در حکومت هم دعوا هست، مشکلات اقتصادی هم هست، خمینی هم که معلوم نیست تا کی زنده بمونه و زمینه آماده است برای این انقلاب بلکه خود ایران کلا دچار فروپاشی شود، پس محاسبات همه این بود و ما هم به صدام چراغ سبز دادیم برای حمله و او به این نتیجه رسید که بلوک شرق که کمونیست ضد انقلاب اسلامی بود و هم بلوک غرب که آمریکا و انگلیس بودند، همه به ایران حمله کردند. اینها باور نمی کردن که ما هشت سال بجنگیم و مقاومت کنیم. دشمن راجع به وضعیت ایران همیشه خطای محاسباتی داشت. در مسائل اقتصادی، سیاسی، نظامی و ...مدام دنبال سوراخ می گردند تا نفوذ کنند در حکومت اما همیشه با شکست مواجه می شوند. ببینید مقاومت هشت ساله شما جلوی کل این غرب و شرق چقدر ارزش داشت. اقتصاد امروز ما مقاومتی نیست بلکه این اقتصاد برجامی است که این اقتصاد محصول اعتماد به آمریکاست.
تاکنون نظری ثبت نشده است