- 115
- 1000
- 1000
- 1000
إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُبِینًا، جلسه چهاردهم
سخنرانی حجت الاسلام محمد رضا عابدینی با موضوع «إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُبِینًا»، جلسه چهاردهم: تأثیر عمل خالص، سال 1403
بحثی که داشتیم در عهد جمعی برای خواندن سوره فتح بود که برای پیروزی محور مقامت یکی از سه رکنی بود که قرار بود به صورت جمعی انجام بدهیم، ما هم به رسم تذکر و یادآوری نکاتی را ذیل آیات شریفه این سوره در محضر دوستان و در محضر قرآن کریم هستیم. یک روایتی را ابتداء در محضرش هستیم.
پیغمبر اکرم فرمودند هنگامی که نزول سوره فتح شد، فرمودند سورهای بر من نازل شد که نزد من محبوبتر و دوست داشتنیتر از همه چیزهایی است که خورشید بر آن تابیده است. در وقت نزول با این جمله خرسندی و وجدشان را از نزول این سوره بیان کردند. ان شاء الله ما هم در بهرهمندی از این سوره این حال پیغمبر برایمان باشد.
این نکته هم قابل توجه است که این سوره از سورههایی است که شب نازل شده بر پیغمبر و به عنوان سورههای لیلی منسوب است. با اینکه در روایت فرموده از آنچه خورشید بر آن میتابد برای من دوست داشتنیتر است، ولی خود سوره در شب نازل شده که وقت وحدت بیشتری هم هست.
در بحثی که در محضر دوستان بودیم این نکته را یادآور شدیم که هر عمل ما به اعمال دیگر ارتباط دارد و گسسته نیست و این آیات شریفه صدر سوره فتح به این مسئله بسیار توجه میدهد که جریان صلح حدیبیه با اینکه به ظاهر جنگی نبود و صلح بود، اما اثرش از بسیاری از جنگها بیشتر شد، چون مردم آماده شهادت بودند. نه اینکه برای صلح آمده باشند و حالت خواری صلح از ابتدا در ذهنشان بوده باشد. بلکه اینها به گونهای آمدند که اصلا امید برای برگشت نسبت به اینها نبود. در خود قرآن هم میفرماید بل ظننتم ان لن ینقلب الرسول و المومنون إلی اهلیهم ابدا. یعنی شما اصلا گمان نمیکردید مومنان و پیغمبری که از مدینه حرکت کردند به سمت مکه برای انجام عمره و حجی که لازم بود با شرایط آن موقع، باور نمیکردید که کسی از اینها برگردد با آن دشمنی که داشتند. خیلی تعبیر زیباست. لذا کسانی حرکت کردند در اینجا که دست از جان شسته بودند و حرکت کردند. تعبیر این است که بل ظننتم ان لن ینقلب الرسول و المومنون، یعنی برنمیگردند و رجوع نمیکنند الی اهلیهم ابدا. به خانوادههایشان دیگر اینها برنمیگردند. با این نگاه بود که حرکت کردند. و این صلحی که با این نگاه ایجاد میشود این مقدار عظمت دارد. یعنی صلحی که در اوج جهاد است. نه صلحی که از روی خفت و خواری و ناچاری و عجز باشد. بلکه یک صلحی بود که اینها در کمال افتخار حرکت کرده بودند. به طوری که نماینده مشرکین وقتی آمده بود برای گفتگو، وقتی برگشته بود، به مشرکین گفته بود که این عشق و شوری که مسلمانان نسبت به پیغمبرشان داشتند که حتی آب وضویش را نمیگذاشتند بر زمین ریخته بشود، و به او تشفی میکردند و به او تبرک داشتند، با این عشق و شور، با اینها نمیشود حریف شد. این نگاه نشان میداد که مسلمانها هم یک عشق پر شوری را به پیغمبر نشان میدادند و هم دست از جان شسته برای این حرکت آمده بودند.
بحثی که داشتیم در عهد جمعی برای خواندن سوره فتح بود که برای پیروزی محور مقامت یکی از سه رکنی بود که قرار بود به صورت جمعی انجام بدهیم، ما هم به رسم تذکر و یادآوری نکاتی را ذیل آیات شریفه این سوره در محضر دوستان و در محضر قرآن کریم هستیم. یک روایتی را ابتداء در محضرش هستیم.
پیغمبر اکرم فرمودند هنگامی که نزول سوره فتح شد، فرمودند سورهای بر من نازل شد که نزد من محبوبتر و دوست داشتنیتر از همه چیزهایی است که خورشید بر آن تابیده است. در وقت نزول با این جمله خرسندی و وجدشان را از نزول این سوره بیان کردند. ان شاء الله ما هم در بهرهمندی از این سوره این حال پیغمبر برایمان باشد.
این نکته هم قابل توجه است که این سوره از سورههایی است که شب نازل شده بر پیغمبر و به عنوان سورههای لیلی منسوب است. با اینکه در روایت فرموده از آنچه خورشید بر آن میتابد برای من دوست داشتنیتر است، ولی خود سوره در شب نازل شده که وقت وحدت بیشتری هم هست.
در بحثی که در محضر دوستان بودیم این نکته را یادآور شدیم که هر عمل ما به اعمال دیگر ارتباط دارد و گسسته نیست و این آیات شریفه صدر سوره فتح به این مسئله بسیار توجه میدهد که جریان صلح حدیبیه با اینکه به ظاهر جنگی نبود و صلح بود، اما اثرش از بسیاری از جنگها بیشتر شد، چون مردم آماده شهادت بودند. نه اینکه برای صلح آمده باشند و حالت خواری صلح از ابتدا در ذهنشان بوده باشد. بلکه اینها به گونهای آمدند که اصلا امید برای برگشت نسبت به اینها نبود. در خود قرآن هم میفرماید بل ظننتم ان لن ینقلب الرسول و المومنون إلی اهلیهم ابدا. یعنی شما اصلا گمان نمیکردید مومنان و پیغمبری که از مدینه حرکت کردند به سمت مکه برای انجام عمره و حجی که لازم بود با شرایط آن موقع، باور نمیکردید که کسی از اینها برگردد با آن دشمنی که داشتند. خیلی تعبیر زیباست. لذا کسانی حرکت کردند در اینجا که دست از جان شسته بودند و حرکت کردند. تعبیر این است که بل ظننتم ان لن ینقلب الرسول و المومنون، یعنی برنمیگردند و رجوع نمیکنند الی اهلیهم ابدا. به خانوادههایشان دیگر اینها برنمیگردند. با این نگاه بود که حرکت کردند. و این صلحی که با این نگاه ایجاد میشود این مقدار عظمت دارد. یعنی صلحی که در اوج جهاد است. نه صلحی که از روی خفت و خواری و ناچاری و عجز باشد. بلکه یک صلحی بود که اینها در کمال افتخار حرکت کرده بودند. به طوری که نماینده مشرکین وقتی آمده بود برای گفتگو، وقتی برگشته بود، به مشرکین گفته بود که این عشق و شوری که مسلمانان نسبت به پیغمبرشان داشتند که حتی آب وضویش را نمیگذاشتند بر زمین ریخته بشود، و به او تشفی میکردند و به او تبرک داشتند، با این عشق و شور، با اینها نمیشود حریف شد. این نگاه نشان میداد که مسلمانها هم یک عشق پر شوری را به پیغمبر نشان میدادند و هم دست از جان شسته برای این حرکت آمده بودند.
تاکنون نظری ثبت نشده است