display result search
منو
جنگ فقر و غنا در ادبیات قرآن و اهلبیت علیهم السلام، 1

جنگ فقر و غنا در ادبیات قرآن و اهلبیت علیهم السلام، 1

  • 1 تعداد قطعات
  • 46 دقیقه مدت قطعه
  • 35 دریافت شده
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین محسن قنبریان با موضوع "جنگ فقر و غنا در ادبیات قرآن و اهلبیت علیهم السلام"، جلسه اول: جنگ توحید و شرک، سال 1404


شروع بحثم با قطعه ای از پیام قطعنامه است از سوی امام بزرگوار است. در جلد 21 صحیفه امام قطعنامه جنگ تحمیلی هشت ساله را که می پذیرد، یک ادبیاتی را به کار می برد که پر از معماست و می فرماید: امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار و جنگ پابرهنه ها و مرفهین بی درد شروع شده است. روز پایان جنگ با صدام، همچین جنگی شروع شده است و من دست و بازوی همه عزیزانی که در سراسر جهان کوله بار مبارزه را بر دوش گرفته اند و عزم جهاد در راه خدا و اعتلای عزت مسلمین را نموده اند می بوسم. در واقع یک جنگ را تمام کرده بر حسب ظاهر اما جنگ دیگری و جنگ بزرگ تری یا جنگ های بزرگ تری را باز کرده است. اما چرا امام نگفت جنگ توحید و شرک یا جنگ ایمان و کفر؟ جنگی که امروز بر سر ما آمد، ادامه همان جنگ فقر و غنایی است که امام گفته بود. جنگ فقر و غنا یک شعار کمونیستی است و این را خیلی ها گفتند، خیلی ها که گرایش های مارکسیستی و سوسیالیستی افراطی داشتند بعد از انقلاب ایران با تکرار این سخن مارکس که تاریخ جنگ بین فقر و غناست، گرایش خود را پنهان کردند و کاری کردند که فقرا شکاف عاطفی با ثروتمندان پیدا کنند. امام در جبهه ای که بین انقلاب اسلامی به تعبیر امام اسلام و غیر اسلام باز شده بود این ادبیات را انتخاب کردند ولی چرا نگفت جنگ بین اسلام و کفر؟ کفر و ایمان، توحید و شرک و حق و باطل تا به ظلم و عدل نرسند با هم جنگ نمی کنند، لباس ظلم که بر تن کفر رفت جنگ می کند. کفر خودش مقتضی ظلم هست و شرک بزرگ ترین ظلم هست به خدای متعال. لباس ظلم که بر تنش کرد مقابل عدالت وقتی ایستاد جنگ می شود. خود کفر و ایمان ابتدائا و به ذات خودشان با هم جنگ ندارند، احتجاج دارند اما جنگ از آن لحظه شروع می شود. واقعیت وقتی لباس بر تن خودش می کند در ادبیات و در تعبیر قرار می گیرد، همانجا علوم انسانی وارد می شود و حالا ممکن هست سم خودش را بریزد یا ممکن هست خدمت خودش را بکند. دوگانه های جامعه خیلی مهم هستند و همین مفاهیم ذهنیت های جامعه را شکل می دهد و به سمتی می برد. قرآن به ما می آموزد که اختلاف اشکالی ندارد ولی تفرقه نه. تفرقه به تعبیر علامه طباطبایی جدا شدن بدن ها از همدیگر است و دیگر آدمها حسابشان را از همدیگر جدا می کنند. این دوگانه های واقعی، یعنی ایمان و کفر یعنی توحید و شرک یعنی حق و باطل با هم جمع نمی شوند و بحث دارند. ریشه عمیق تر نزاع در ایمان و کفر هست. وقتی که کفر لباس ظلم پوشید و وقتی که شرک لباس تبعیض پوشید جنگ شروع می شود. طاغوت و طغیان همیشه گره خورده به یک کانون قدرت و کانون ثروت که در طغیان و در نافرمانی دارد زیاده روی می کند. از یک جایی به بعد کفر تبدیل به طغیان می شود و جنگ اتفاق می افتد. کفر وقتی لباس ظلم تنش می کند، لباس جنگی پوشیده تا قبلش هنوز لباسش لباس توهم و تفکر و کفره اما هنوز جای احتجاج و جای دعوت حسنه است و هنوز محیط جنگ و شمشیر نیست. کفری که لباس ظلم بر تنش کرده فقر درست می کند و خودش هم در غنا می ایستد. کفری که لباس باطل و لباس ظلم بر تنش شده خودش مرفه بی درد می شود و این جنگ قرآن می گوید جنگ بقاست. این آن جنگ اصیلی است که تو باید تعقیبش کنی، جنگ استقلال و جنگ تمامیت ارضی هم ذیل این جنگ است.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 46:53

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن