display result search
منو
تفسیر آیات 10 تا 15 سوره مریم _ بخش سوم

تفسیر آیات 10 تا 15 سوره مریم _ بخش سوم

  • 1 تعداد قطعات
  • 39 دقیقه مدت قطعه
  • 43 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 10 تا 15 سوره مریم _ بخش سوم"

کلام الهی مظهر «لا یَشغله شأن عن شأن» است،
تنها انسانِ کامل یعنی اهل بیت(علیهم السلام)اند که هم از ذوالواسطه غافل نیستند هم از وسائل غفلت ندارند.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿قَالَ رَبِّ اجْعَل لِّی آیَةً قَالَ آیَتُکَ أَلاَّ تُکَلِّمَ النَّاسَ ثَلاَثَ لَیَالٍ سَوِیّاً ﴿10﴾ فَخَرَجَ عَلَی قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ فَأَوْحَی إِلَیْهِمْ أَن سَبِّحُوا بُکْرَةً وَعَشِیّاً ﴿11﴾ یَا یَحْیَی خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیّاً ﴿12﴾ وَحَنَاناً مِن لَّدُنَّا وَزَکَاةً وَکَانَ تَقِیّاً ﴿13﴾ وَبَرَّاً بِوَالِدَیْهِ وَلَمْ یَکُن جَبَّاراً عَصِیّاً ﴿14﴾ وَسَلاَمٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَیَوْمَ یَمُوتُ وَیَوْمَ یُبْعَثُ حَیّاً ﴿15﴾

چون وجود مبارک زکریا(سلام الله علیه) مشتاق فرزند طیّب و رضیّ بود و این بشارت را از ذات اقدس الهی تلقّی کرد بی‌صبرانه منتظر زمان وفای به این وعد بود لذا عرض کرد علامتی برای من قرار بدهید تا من بفهمم در چه زمانی این وعده وفا می‌شود که ﴿رَبِّ اجْعَل لِّی آیَةً﴾ یعنی علامتِ زمانِ رسیدن آن وفاست و آنچه برخیها نقل کردند که این علامت برای تشخیص آن است که این تلقّی از فرشته است یا ـ معاذ الله ـ جزء القائات شیطان است این درست نبود.
مطلب دیگر آن است که در این گفتگو و در این تبشیر و در جعل آیت و در وفای به عهد هم سخن فرشته‌ها مطرح است هم کلام الهی آن که مظهر «لا یَشغله شأن عن شأن» است, «لا یشغله شیء عن شیء» است این می‌تواند جامع همهٴ این مراحل باشد هم گفتگو را, تبشیر را, سلام را, جعل آیت را این عناوین یادشده را از خدا تلقّی کند و از فرشته‌ها, اما آن که مظهر چنین نامی نیست اگر سرگرم تلقّی این امور و عناوین یاد شده از فرشته‌هاست از خدا غافل است یا سرگرم تلقّی این عناوین از خدای سبحان است از فرشته‌ها غافل است آن نمی‌تواند جامع هر دو قِسم باشد جزء جوامع الکَلِم باشد یا وجود مبارک زکریا به این جامعیّت نرسیده است یا حالاتشان گوناگون است البته وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) چون مظهر تامّ این «لا یشغله شأن عن شأن» , «شیء عن شیء» و مانند آن است اگر ﴿بِأَیْدِی سَفَرَةٍ ٭ کِرَامٍ بَرَرَةٍ﴾ را تلقّی می‌کند از بالاتر غافل نیست اگر ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ ٭ عَلَی قَلْبِکَ﴾ را تلقّی می‌کند از بالاتر غافل نیست از ﴿إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقِیلاً﴾ طرفی می‌بندد از مادون غافل نیست بنابراین اثبات اینکه وجود مبارک زکریا در همهٴ این عناوین و امور هر دو بخش را می‌دید کار آسانی نیست و اگر در بعضی از امور هر دو قسمت را ببیند ممکن است اما در همهٴ مراحل هم اشرافی به بالا, هم به میانی, هم به پایین این برای کسی است که جوامع‌الکلم نصیبش بشود مظهر تامّ ﴿لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ﴾ باشد و مانند آن. در این ﴿رَبِّ اجْعَل لِّی آیَةً﴾ گرچه با خدا سخن می‌گوید چه اینکه در جریان خواستن فرشته‌ها با خدا سخن گفته در سورهٴ مبارکهٴ «آل‌عمران» دارد ﴿هُنالِکَ دَعَا زَکَرِیَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِی مِن لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً﴾ ولی جوابش را فرشته‌ها می‌دهند ﴿فَنَادَتْهُ الْمَلاَئِکَةُ وَهُوَ قَائِمٌ یُصَلِّی فِی الْمَحْرَابِ أَنَّ اللّهَ یُبَشِّرُکَ﴾ خب همین ﴿إِنَّا نُبَشِّرُکَ﴾ که در سورهٴ مبارکهٴ «مریم» هست به صورت تبشیر مع‌الواسطه در سورهٴ «آل‌عمران» آمده وسائط همیشه محفوظ‌اند منتها آن شخص گاهی وسائط را می‌بیند گاهی نمی‌بیند ذوالواسطه همیشه محفوظ است گاهی شخص ذوالواسطه را می‌بیند گاهی نمی‌بیند تنها انسانِ کامل یعنی اهل بیت(علیهم السلام)اند که «لا یشغلهم شأن عن شأن» و «لا شیء عن شیء» که هم از ذوالواسطه غافل نیستند هم از وسائل غفلت ندارند.
مطلب بعدی آن است که این جریان درخواست و تبشیر و مانند آن که در سورهٴ مبارکهٴ «مریم» محلّ بحث است قبلاً در سورهٴ «آل‌عمران» آمده یک تفاوت ادبی و لفظی هست که این به تفنّن در تعبیر شبیه‌تر است تا نکته‌های تفسیری در سورهٴ مبارکهٴ «آل‌عمران» وقتی وجود مبارک زکریا(سلام الله علیه) ضعفهای خود را می‌شمارد اول عرض می‌کند ﴿قَالَ رَبِّ أَنَّی یَکُونُ لِی غُلاَمٌ وَقَدْ بَلَغَنی مِنَ الْکِبَرِ﴾ نمی‌گوید من به پیری رسیدم عرض می‌کند پیری به من رسید ولی در سورهٴ «مریم» دارد ﴿قَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْکِبَرِ عِتِیّاً﴾ من پیرِ فرتوت شدم اینها تفاوتی نیست که مثلاً به نکات معرفتی برگردد به نکات عمیق تفسیری برگردد. خب, ﴿وَقَدْ بَلَغَنِی الْکِبَرُ﴾ یک, ﴿وَامْرَأَتِی عَاقِرٌ﴾ عَقْر همسرش را بعد ذکر کرد پس سالمندی خود را اول نازایی همسرش را دوم ذکر کرد این یکی, سالمندی خود را هم به عنوان پیری مرا گرفت نه من به پیری رسیدم این دو, در محلّ بحث سورهٴ مبارکهٴ «مریم» تعبیر این است عرض می‌کند که ﴿أَنَّی یَکُونُ لِی غُلاَمٌ وَکَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِراً﴾ عَقر همسر را اول ذکر می‌کند بعد ﴿وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْکِبَرِ عِتِیّاً﴾ این پیرِ فرتوت‌شدن را عِتیّ و عُتوّ و تجاوز از حد را اینجا ذکر می‌کند در «آل‌عمران» نیست در «آل‌عمران» می‌فرماید پیری مرا فرا گرفت در «مریم» می‌فرماید من به پیری رسیدم این تقدیمها و تأخیرها و تفاوت در تعبیر یک نکتهٴ عمیق معرفتی را به همراه ندارد اینها جزء تفنّن در تعبیر است, خب.
پرسش: درخواست حضرت یک دفعه بوده یا دو دفعه؟
پاسخ: یک دفعه بله, حالا ممکن است که ذات اقدس الهی همان جریان موسای کلیم را مثلاً در جریان طور مکرّر ذکر کرده است آن کسی که این قصّه را از عِبری به عربی نقل می‌کند چون ترجمه است دیگر عبری به عربی نقل می‌کند گاهی از درون او خبر دارد نقل می‌کند, گاهی از نحوهٴ تعبیر او حکایت می‌کند, گاهی از ما یَنبغی أن یُذکر تعبیر می‌کند و مانند آن.
پرسش:...همه انبیا این طوری بودند؟
پاسخ: بله, بالأخره خدای سبحان این تقسیم است دیگر خدای سبحان با هیچ بشری حرف نمی‌زند مگر سه راه یا بلاواسطه است یا مِن وراء حجاب است نظیر شجرهٴ موسای کلیم و مانند آن ﴿أَوْ یُرْسِلَ رَسُولاً فَیُوحِیَ﴾ از این سه قِسم به در نیست قبلاً هم که به مناسبتی این بخش پایانی سورهٴ «شوریٰ» مطرح می‌شد آنجا اشاره شده است که این مانعةالخلوّ است که جمع را شاید این أو و أو به نحو منفصلهٴ مانعةالخلوّ ذکر شده یعنی کلام خدا به بشر و دریافت بشر کلام الهی را از این سه قسم بیرون نیست اما اینها مانعةالجمع‌اند یا نه, اشاره شد که نه مانعةالجمع نیستند. خب, پس این تفنّن در تعبیر هست که آنجا با این تفاوت اینجا با این عبارت ذکر شده است.
مطلب دیگر اینکه وجود مبارک زکریا بشارتی که دریافت کرد ممکن است مع‌الواسطه و بلاواسطه درخواست آیت که کرد ممکن است مع‌الواسطه پاسخ شنیده باشد ممکن است بلاواسطه, جوابی که خدای سبحان دارد عطا می‌کند ممکن است او بلاواسطه تلقّی کند ممکن است مع‌الواسطه تلقّی کند این به حالات مختلف گیرنده فرق می‌کند وگرنه هیچ فرشته‌ای بدون اذن خدا سخن نمی‌گوید و تمام کلمات اینها هم مسبوق به کلمات پروردگار است. حالا فرمود ما به وعده وفا کردیم و اگر وجود مبارک زکریا درخواست نمی‌کرد عرض نمی‌کرد ﴿رَبِّ اجْعَل لِّی آیَةً﴾ خب فرصتی خدای سبحان به او یحیی عطا می‌کرد بدون اینکه او بفهمد که زمانش چه موقع است اما با درخواست آیت می‌فهمد که زمانش چه موقع است به شکرانهٴ اینکه وفای به وعده نزدیک است بیشتر تسبیح و تقدیس و تحلیل و تکبیر دارد این خاصیّت آشنا شدن به وفای وعد است. حالا خداوند به یحیی(سلام الله علیه) فرمود این کتاب را بگیر کتاب الف و لامش بالأخره عهد ذهنی, عهد خارجی ظاهرش همان تورات موسای کلیم است چون دیگر در قرآن کریم کتابی به یحیی اسناد داده نشد ﴿یَا یَحْیَی خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّةٍ﴾ بعد عناوین و اموری که به یحیی(سلام الله علیه) اعطا کرد این است که فرمود: ﴿وَآتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیّاً﴾ این حکم معرفه است مثل آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «جاثیه» آمده آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» آمده که همه‌ جا «الحکم» معرفه است اما اینجا خصیصه‌ای دارد که اگر این حکم نکره بود و گفته می‌شد «و آتیناه حکماً صبیّا» این موهِم بود «حکماً صبیّا» یعنی چه, اما «الحکم» که معرفه باشد مشخص است که ما در دوران صبا و کودکی او به او حکم دادیم و در روایات فراوانی که در ذیل این آیه است ملاحظه فرمودید نشان می‌دهد که منظور از این حکم همان معرفت خدا و اسمای حسنای الهی و احکام و حِکم الهی است به معنای نبوّت نیست چون روایتی که از وجود مبارک امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) نقل کردند در کلمات نورانی آن حضرت این است که خدای سبحان به پیامبر در دوران صبا حکم داد به من در دوران کودکی حکم داد به اهل بیت من به حسن و حسین در دوران کودکی حکم داد این حکم همان حکمت الهی, معرفت خدا, اسمای حسنای الهی, آشنای به معارف الهی و مانند آن است اگر این حکم مربوط به نبوّت بود فقط دربارهٴ پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) صادق بود آن هم با توجیهی ولی دربارهٴ ائمه صادق نبود معلوم می‌شود این حکم همان حکمت الهی است, خب.
پرسش:...پاسخ: بله, این روایت را از وجود مبارک امام جواد در بحث دیروز خواندیم که «إنّ الله احتجّ فی الإمامة بمثل ما احتجّ به فی النبوّة».
پرسش:...پاسخ: بله, اما از این ﴿یَا یَحْیَی خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّةٍ﴾ برمی‌آید چون وحی است دیگر خدای سبحان به یحیای شهید وحی فرستاد که همین نبوّت است دیگر.
خب, این ﴿وَحَنَاناً﴾ حَنان یعنی گرایش و انعطاف و مِهر و لطف و صفا و اینها حَنانی از طرف ما یعنی اسباب و علل عادی نقش نداشت مثل علم لدنّی, کمالهای لدنّی و مانند آن, از طرف ما حنان و گرایشی هست نسبت به او یک, او هم حنان و انعطاف و دعا و نیایش و گرایش به طرف ما دارد دو, حنان و گرایش و انعطافی نسبت به جامعه دارد سه, اما حالا جامعه نسبت به او حنان و انعطاف داشته باشد یا نه روشن نیست چه اینکه نقل هم نشده این حنان این گرایش جزء عَتیّه‌های الهی است اینها جزء انگیزه‌هاست و نه اندیشه‌ها می‌بینید قلب انسان به یک طرف مایل است آنجا که محدودهٴ عزم است و اراده است و اخلاص است و نیّت است و محبّت است و امثال ذلک آن محدوده را می‌گویند محدودهٴ عقل عملی که «ما عُبد به الرحمٰن واکتسب به الجنان» این کاری به علم و اندیشه و امثال اینها ندارد آن را عقل نظری به عهده می‌گیرد این گرایش که می‌بینید بعضیها به یک سمت گرایش دارند, علاقه دارند به یک دعا علاقه دارند به یک نماز علاقه دارند به یک مسجد علاقه دارند بعضیها گریزان‌اند آن گرایشهای لطیفانهٴ الهی می‌شود حَنان و این حنّان بودن از اسمای فعلی خدای سبحان است آنهایی که اهل ناله و از مناجات لذّت می‌برند از ناله از گریه بیش از خنده لذّت می‌برند او همیشه خوشحال است با اشک خوشحال است لذا قرّةالعین دارد اشکِ غم ندارد اشک نشاط دارد خب چطور آدم دوست خودش را که می‌بیند از سفر آمده اشک شوق می‌ریزد این نشاطش با اشک است هر اشکی غم‌بار نیست وجود مبارک یحیی نشاطش در اشکش بود قرّةالعین گفتن همین است قُرّه یعنی خُنکی هوای سرد را می‌گویند قارّ می‌گویند فلان شخص قرّةالعین است, فلان پسر قرّةالعین است یعنی پدر وقتی این پسر را می‌بیند اشک شوق می‌ریزد چون اشک شوق خنک است سرد است می‌شود قرّةالعین وگرنه قرّه به معنای نور عین که نیست, خب اینکه وجود مبارک یحیی حنان دارد اختصاصی به آن حضرت ندارد برای اینکه دربارهٴ پیغمبر اسلام(علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء) هم مشابه این تعبیرات آمده در سورهٴ مبارکهٴ «آل‌عمران» آیهٴ 159 به این صورت است ﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ﴾ چون رحمت الهی شامل حال تو شد تو مسیر رحمتی این رحمت نازل شده است در شبستان قلب تو ظهور کرد از قلب تو با دست و زبان تو به مردم رسید ﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ﴾ اگر تو لَیّنی, اگر نرمی, اگر نرم‌رفتاری, اگر همه را تحمل می‌کنی برای اینکه مَعبَر رحمت الهی هستی آن رحمت آمده در این فضا ظهور کرده از این سکّو پرش کرده به مردم رسیده این رحمة الله است منتها به دست تو رسیده همان طوری که ﴿وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلکِنَّ اللّهَ رَمَی﴾, «فما لنت إذ لنت و لکن الله لان» این «لِیْن» صفتِ فعل خداست چون اگر رَمی را به خدا می‌شود نسبت داد, لِین و حنان را هم می‌شود به خدا نسبت داد پس «فما لنت إذ لنت و لکنّ الله لان», «فما رَحِمْت إذ رَحِمت ولکن الله رَحِم» آن وقت تو می‌شود مظهر هو الرّحیم آن‌گاه همان دو صفتی که ذات اقدس الهی برای خود ذکر کرد که خداوند رئوف رحیم است در بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ «توبه» دربارهٴ پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود آیهٴ 128 که یک آیه به پایان سورهٴ «توبه» مانده است فرمود: ﴿لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَاعَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ﴾ خب همین ﴿بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ﴾ وصف خداست در آیات دیگر منتها اینها برای فصل سوم, فصل سوم یعنی فصل سوم آن دو منطقه, منطقهٴ ممنوعه است مقام هویّت مطلقه که مقام ذات الهی است احدی راه ندارد یک, اسما و صفات ذات که عین ذات است اکتناه‌پذیر نیست دو, غالب این اسمای حسنا که در دعای نورانی «جوشن کبیر» است اینها اسماء فعلیه است اسماء فعلیه خارج از ذات است و در مقام فعل خداست و ممکن‌الوجود است به وسیلهٴ فرشته, به وسیلهٴ انبیا, به وسیلهٴ اهل بیت(علیهم السلام) عملی می‌شود رأفت این‌چنین است, رحمت این‌چنین است, حَنان‌بودن این‌چنین است پس فرمود: ﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ﴾ نظیر «فَبِقُدرة من الله الذی أقدرک رَمیت» پس ﴿وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلکِنَّ اللّهَ رَمَی﴾ مردم لِین الهی را و نرمی الهی را از دست و زبان تو می‌شنوند به دست و زبان تو تلقّی می‌کنند همین معنای جامع را دربارهٴ یحیی(سلام الله علیه) ذکر کرد فرمود: ﴿وَحَنَاناً مِن لَّدُنَّا﴾ پس بنابراین اگر وجود مبارک یحیی نسبت به مردم حنّان بود این حَنین الهی است که از دست و زبان یحیی ظهور کرده این برای همهٴ موجودات هست منتها آنها که غافل‌اند از این حنین الهی طرفی نمی‌بندند آنها که غافل نیستند در حدّ خودشان متنعّم‌اند آن قصّهٴ اُستن حنّانه آن ستون حنّان که هم شیعه‌ها نقل کردند هم ما نقل کردیم هم برادران اهل سنّت نقل کردند که در کنار ستون وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) حالا یا مشغول نماز بودند یا مشغول سخن و خطابه بودند وقتی منبری برای حضرت تهیه کردند حضرت از کنار آن ستون آمدند روی منبر بنشینند همه شنیدند که این ستون ناله کرده حَنین داشت, ناله داشت و حضرت برگشت این ستون را در بغل گرفت و ستون آرام شد الآن در کنار روضهٴ منوّره حضرت این اُستن حنّانه معروف است دیگر جایش معروف است آنجا هم نماز خاص دارد و می‌خوانند این اُستن حنّانه ستون حنّانه از زمان حضرت به وسیلهٴ عامّه و خاصّه به ما رسیده است در ادبیات ما تازی و فارسی, نثر و نظم از ستون حنّان, استن حنّانه کم سخن به میان نیامده اگر کسی گفت
بنواخت نور مصطفی آن اُستن حنّانه را کمتر ز چوبی نیستی حنّانه شو حنّانه شو
همین است اگر کسی از این طرف اهل ناله بود از آن طرف کسی هست که او را در آغوش بگیرد خب اگر کسی اهل ناله نبود هیچ کسی نیست که او را در آغوش بگیرد همان کاری که وجود مبارک پیغمبر کرد الیوم هم وجود مبارک امام زمان می‌کند این طور نیست که حالا فرقی داشته باشد از این طرف احساس نیست کسی که خواب است نمی‌داند چه کسی او را جابه‌جا می‌کند «الناس نیامٌ فإذا ماتوا انتهبوا» در بخشهایی از قرآن کریم فرمود شما در خواب چند بار از این پهلو به آن پهلو ما شما را می‌غلتانیم که خسته نشوید خبر ندارید که چه کسی شما را جابه‌جا می‌کند که, یک مادر کودک را چند بار جابه‌جا می‌کند برای اینکه خسته نشود انسان هم که در خواب خسته می‌شود از پهلویی به پهلوی دیگر می‌غلتد تا خطری او را تهدید نکند خسته نشود و مانند آن, اما چه کسی او را جابه‌جا می‌کند اصلاً متوجّه نیست ﴿قُلْ مَن یَکْلَؤُکُم بِالَّلیْلِ وَالنَّهَارِ مِنَ الرَّحْمنِ﴾ چه کسی شما را شب و روز از الرّحمان حفظ می‌کند حالا روز خیال کردند خودتان بیدارید خودتان حافظ خودتان هستید شب چه کسی شما را حفظ می‌کند. خب, اگر کسی اهل ناله بود کسی هست که او را در آغوش بگیرد آرام بکند این می‌شود حنان الهی, اگر حنان الهی مرحلهٴ کاملش مخصوص زکریا(سلام الله علیه) یا اهل بیت بود آن مراحل نازله‌اش که بهرهٴ شاگردان آنها می‌شود که فرمود: ﴿وَحَنَاناً مِن لَّدُنَّا﴾ ما از نزد خودمان این وصف ممتاز را به وجود مبارک یحیی دادیم و اگر دربارهٴ پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء) آمده است که ﴿وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ﴾ از همین راه است یعنی خَفض جناح بکن, پَر پهن بکن اینها را زیر پر بگیر اینها را زیر بال بگیر خب بالأخره پرنده‌ای که قدرت پرواز دارد وقتی مادر شد این‌چنین نیست که کودکان خود را رها بکند فرمود تو که قدرت پرواز داری ﴿دَنَا فَتَدَلَّی﴾ را پشت سر می‌گذاری, اسرا داری, معراج داری این طور نباشد که مردم را رها کنی ﴿وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ﴾ و آنها را زیر پر بگیر تا اینها پر در بیاورند پرواز را یاد بگیرند و از تو مدد بجویند این خاصیّت, ثواب این هم کم نیست یعنی کسی در شهری یا در روستایی جلساتی تشکیل بدهد مردم را هدایت کند این طور نیست که این کم ثواب داشته باشد کم اجر داشته باشد به مردم پَر دادن به مردم آئین‌ پرواز کردن آموختن, با هم پرواز کردن داشته باشند کفیٰ بذلک فخرا. خب, ﴿وَحَنَاناً مِن لَّدُنَّا وَزَکَاةً﴾ یعنی طهارةً ﴿وَکَانَ تَقِیّاً﴾ حالا به برکت آن حکمت و این حَنین و این طهارت این چند صفت را داشت یکی اینکه نسبت به پروردگار باتقوا بود یکی اینکه نسبت به مسائل خانوادگی جزء ابرار بود یکی اینکه در مسائل اجتماعی جبّار عَصی نبود چنین عنصر طیّب و طاهری شایستهٴ درود الهی است حالا این ﴿سَلاَمٌ﴾ نظیر ﴿إِنَّا نُبَشِّرُکَ﴾, نظیر ﴿قَالَ﴾هایی که تاکنون آمده از دو منظر قابل بررسی است هم ذات اقدس الهی گفته باشد هم فرشتگان الهی, هم خدا بفرماید: ﴿وَسَلاَمٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَیَوْمَ یَمُوتُ وَیَوْمَ یُبْعَثُ حَیّاً﴾ هم فرشتگان فرموده باشند چون ملاحظه فرمودید در جریان تبشیر یک مطلب را قرآن هم به خدا نسبت داد هم به فرشته‌ها جمع هر دو هم کاملاً معقول و مقبول است. ﴿وَسَلاَمٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَیَوْمَ یَمُوتُ وَیَوْمَ یُبْعَثُ حَیّاً﴾ این سلام چون از اسمای حسنای الهی است که در پایان سورهٴ مبارکهٴ «حشر» آمده مؤمن است, سلام است, متکبّر است, عزیز است, جبّار است این خدا سلام است و نام بهشت هم سلام است و خود خدا که سلام است بهشت چون خانهٴ اوست ما را به خانهٴ خود دعوت کرده است که ﴿وَاللَّهُ یَدْعُوا إِلَی دَارِ السَّلاَمِ﴾ این هم می‌تواند اضافهٴ صفت و موصوف باشد یعنی داری که این دار سلام است و سلامت است ﴿لَا لَغْوٌ فِیهَا وَلاَ تَأْثِیمٌ﴾ هم اضافهٴ مملوک به مالک باشد که این دارِ سلام است, دار الله است, دار الرحمان است و مانند آن به هر دو معنا می‌تواند درست باشد حالا سلام را خدا بر یحیی نازل کرده است آن دو سلامی که در مرحلهٴ دوم و سوم قرار دادند این می‌تواند پاداشی باشد اما سلام اول یقیناً تفضّلی است وجود مبارک یحیی کاری نکرده که استحقاق جزایی داشته باشد تا در روز میلادش ذات اقدس الهی به او سلام بفرستد پس سلام اول یقیناً تفضّل است سلام دوم و سوم ممکن است که جزای محض باشد, ممکن است تفضّل محض باشد, ممکن است مخلوط باشد خب حالا این سلام را طبق بیان نورانی امام رضا(سلام الله علیه) که حضرت فرمود تلخ‌ترین و سخت‌ترین وضع مردم در کلّ این سفرنامه‌ها سه روز است بالأخره انسان از عالَمی وارد دنیا می‌شود از دنیا وارد برزخ می‌شود از برزخ وارد صحنهٴ قیامت قبل از دنیا مشکلی نبود برای اینکه آنجا عالَم طهارت بود تکلیفی نبود معصیتی نبود و مانند آن «خلق الله الأرواح قبل الأجساد» آنجا مشکلی نبود وقتی می‌خواهد به دنیا بیاید یا سالماً به دنیا می‌آید یا معیباً و ناقصاً به دنیا می‌آید اگر ان‌شاءالله الرحمان پدر و مادر طیّب و طاهری داشت, غذای طیّب و طاهری خوردند سالم به دنیا می‌آید اگر خدای ناکرده گرفتار تلخی و آلودگی شدند ﴿وَشَارِکْهُمْ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلاَدِ﴾ دامنگیر آنها شد این یک فرزند مشترک است این یک فرزند مشترک بالأخره مشکل دارد دیگر پس ﴿وَسَلاَمٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ﴾ وقتی که به دنیا آمده مورد عنایت الهی بود طیّب و طاهر بود طبق بیان نورانی حضرت رضا(سلام الله علیه) که «أوحش ما یکون هذا الخلق فی ثلاثة» یکی ورود به دنیا, یکی ورود به برزخ, یکی ورود به قیامت این سه مقطع اگر سالم بود انسان راحت است بعد به همین آیه مربوط به حضرت یحیی و آیه مربوط به حضرت عیسی(سلام الله علیهما) حضرت استدلال فرمودند. خب, پس اوّلی که درست شد زمینهٴ دومی هم فراهم است وقتی دومی درست شد زمینهٴ سومی هم فراهم است ممکن است در اثنا انسان آسیب ببیند ولی بالأخره سلامت در میلاد بسیار سازنده است و کمک می‌کند برای سلامت ورود در برزخ ﴿وَسَلاَمٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ﴾ که به فعل ماضی یاد کرد اما ﴿وَیَوْمَ یَمُوتُ﴾ این احضارِ قضیه گذشته است وگرنه فعلِ ماضی دربارهٴ ﴿یَمُوتُ﴾ درست نیست اینکه «مات رضوان الله علیه واستشهِدَ» این احضار قضیه گذشته است یعنی ما را می‌برد به مقطعی که تازه یحیی(سلام الله علیه) به دنیا آمده چون تازه به دنیا آمده از میلاد او با فعل ماضی یاد کردن به‌ جاست ﴿سَلاَمٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ﴾ و چون تازه به دنیا آمده هنوز رحلت نکرده جریان رحلت را با فعل مضارع یاد می‌کند ﴿یَوْمَ یَمُوتُ﴾ جریان بَعث هم که خب روز قیامت باید ظهور بکند فعل مضارع جایش هست عمده آن است که در این کلمهٴ «بَعث» فرمود روزی که زنده مبعوث می‌شود یک وقت است ما می‌گوییم این مفعول مطلق نوعی است چون بعث در آن معنای حیات هست و کسی که مبعوث می‌شود یقیناً زنده است دیگر یعنی زنده می‌شود در قیامت این مفعول مطلق تأکیدی است اما اگر این ﴿حَیّاً﴾ مخصوص یحیی باشد و مفعول مطلق تأکیدی نباشد نشان شهادت اوست که شهید حیّاً وارد برزخ می‌شود, حیّاً از برزخ وارد قیامت می‌شود وگرنه همهٴ افراد خب وقتی مبعوث می‌شوند زنده‌اند دیگر یعنی زنده می‌شوند دیگر فرق افراد عادی با شهدا, فرق افراد عادی با کسانی که همتای شهدای‌اند این است که افراد عادی می‌میرند و مُرده وارد برزخ می‌شوند و مُرده از برزخ وارد قیامت می‌شوند ولی شهدا زنده وارد برزخ می‌شوند و زنده از برزخ وارد قیامت می‌شوند خیلیها نمی‌فهمند چه خبر است وقتی مُردند ممکن است در جریان تشییعشان باخبر باشند اما وقتی وارد قبر شدند بسیاری از الفبای دین از یادشان می‌رود انسان که اینها را تلقین می‌کند برای اینکه الفبای دین یادشان بیاید اصلاً واقع یادش نیست که مسلمان بود واقع یادش نیست که کتاب او قرآن بود واقع یادش نیست که پیغمبر او وجود مبارک حضرت بود ائمه(علیهم السلام) اولیای او بودند این تلقین برای اینکه او به یادش بیاید جریان مرگ این طور نیست که یک جریان عادی و ساده باشد تمام اعصاب و سلولها آن‌چنان درهم کوبیده می‌شود که همهٴ خاطرات آدم از یاد آدم می‌رود.
پرسش:...
پاسخ: این برای بعثِ قیامت است در قیامت وقتی که این‌چنین شد همه را دوباره ذات اقدس الهی آورد ﴿کَشَفْنَا عَنکَ غِطَاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ﴾, بنابراین بسیاری از افراد نمی‌فهمند چه خبر است چه شده اینجا کجاست دفعتاً می‌بینند وضع عوض شده اما شهدا می‌فهمند که مُردند و وارد برزخ شدند به دلیل سورهٴ مبارکهٴ «آل‌عمران» که فرمود: ﴿وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ ٭ فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَیَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِم﴾ کذا و کذا اینها همواره مُستبشِرند یعنی به خدا عرض می‌کنند خدایا بشارت مرا بده راهیان راه ما کجا هستند الآن ﴿وَیَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِم﴾ این گفتگویی است که شهدا با خدا و فرشته‌ها دارند معلوم می‌شود زنده‌اند از خدا بشارت می‌خواهند می‌گویند این آثار خون ما چه شد اینها که به راه افتادند الآن کجا رسیدند ﴿وَیَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِم﴾ آ‌نها می‌فهمند چه کسی راه افتاده چه کسی راه نیفتاده آنها که راه نیفتادند در منزلهایشان پارک کردند به آنها نمی‌گویند ﴿لَمْ یَلْحَقُوا بِهِم﴾ این ﴿الَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِم﴾ عدم مَلکه است می‌گویند کسانی که هنوز نرسیدند خب اگر دو نفر در شهری باشند یکی مشغول خواب و کار خودش است یکی به راه افتاده آن که راه افتاده می‌گویند هنوز نرسید اما آن که گرفته خوابیده می‌گویند هنوز راه نیفتاد نه هنوز نرسید ﴿یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِم﴾ یعنی آنهایی که راه افتادند و هنوز نرسیدند پس لحظه به لحظه شهید زنده است یک, سؤال می‌کند دو, جواب می‌گیرد سه, این وقتی مُرد در حال حیات حیّاً وارد برزخ می‌شود از آنجا هم باخبر است حیّاً وارد قیامت می‌شود ﴿یَوْمَ یُبْعَثُ حَیّاً﴾ بنابراین اگر این‌چنین باشد این ﴿حَیّاً﴾ اشاره به شهادت یحیای شهید(سلام الله علیه) است نه مفعول مطلق تأکیدی.
«و الحمد لله ربّ العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 39:18

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی